خبرگزاری تسنیم: آیتالله سیداحمد علمالهدی ظهر امروز ششم دی ماه در خطبههای نماز جمعه مشهد در جوار بارگاه منور رضوی اظهار داشت: در مصادیق تقوا در شئون اقتصاد زندگی و معیشت مباحثی مطرح شد و یکی از ابعاد تقوای اقتصادی در زندگی، رعایت تقوا در جریان مصرف و هزینهسازی در عرصه زندگی است.
نماینده ولی فقیه در خراسان رضوی گفت: معیار قرآن برای ما در این زمینه، معیار «قوام» یا اعتدال است؛ نقطه مقابل اعتدال، طغیان و سرکشی در مصرف و هزینه است که اگر انسان در عرصه زندگانیاش دچار طغیان در مصرف شود از مرز تقوای اقتصادی خارج شده و اساس زندگانی و بنیان معیشت وی بهم میخورد.
آیتالله علم الهدی بیان کرد: در مقام حفظ اعتدال و مقابله با بحران و سرکشی در مصرف، ابزاری که وجود دارد جریان کفاف و عفاف است؛ اگر مصرف در حد کفاف صورت گرفت در زندگی ما تقوای اقتصادی داریم اما اگر از مرز کفاف خارج شدیم فاقد تقوا هستیم.
امام جمعه مشهد مقدس در ادامه با اشاره به اینکه حضرت علی(ع) میفرمایند انسان اگر بخواهد راه نجات از گرفتاری را برای خود باز کند بهترین راه این است که به اندازه کفاف زندگی در هزینهکرد دقت داشته باشند اظهار داشت: زوجینی که قرار است تازه زندگی را آغاز کنند باید این نکته را لحاظ کنند.
آیت الله علمالهدی تصریح کرد: دو چیز امروز خانوادههای ما را از مرز کفاف فراتر برده است؛ یکی مسافرتهای تفریحی که برای خانوادهها یک جریان روزافزون شده است؛ متاسفانه دستگاههای تبلیغاتی نیز به عنوان ترویج گردشگری این مسئله را ترویج میکنند؛ بنای تبلیغ گردشگری برای دیگران و افراد خارج از کشور است که باید ارزآوری داشته باشند.
وی افزود: اینکه در دستگاههای رسانهای تبلیغ گردشگری میکنید صحیح است؟ یک پارک رفتن در یک روز برای یک خانواده چه هزینهای دارد؟ مسافرت تفریحی چه مقدار هزینه و چقدر هزینه دارد و چقدر ضروری است؟ از نظر نظام اقتصادی این اشتباه است؛ اگر زندگی براساس کفاف تنظیم شود گرفتاری ایجاد نمیشود. پدر خانواده وام بگیرد و قرض کند برای اینکه زن و بچهاش را به مسافرت تفریحی ببرد؟ این چه لزومی در زندگی دارد؟ این فروشگاههای رنگارنگی که در حال توسعه است هم آفت است.
عضو مجلس خبرگان رهبری خاطرنشان کرد: چقدر از این خریدها برای زندگی لازم است؟ اینها همه مسائلی است که نظام اقتصادی ما را از اساس تقوای اقتصادی بهم میزند و جامعه ما را از بستر تقوای اقتصادی خارج میکند و شاهد هستید که در جریان اقتصاد کشور ما این همه بیثباتی شکل میگیرد.
انتقاد از سفرهای تفریحی خانوادههای ایرانی در حالی مطرح میشود که بر اساس آمارهای رسمی سفرهای خارجی ایرانیان بیش از ۱۲ درصد کاهش یافته است
البته این پدیده، یک اختلال بالینی حقیقی شناخته نمیشود و پژوهشگران بر این باورند که این فرزندان رفته رفته با محیط و جایگاهشان وفق مییابند.
اغلب مواقع، فرزندان دوم خانواده تمایل دارند از برادر یا خواهر بزرگ تر خود پیشی گرفته و یک قدم جلوتر از آن ها بایستند. این افراد عموما جاه طلب و به دنبال کسب موفقیت های بیشتر هستند اما به ندرت خودخواه و از خود راضی می شوند.
آن ها به تعیین اهداف بزرگ برای خود علاقه بسیاری دارند. به همین خاطر تعداد شکستهایشان بیشتر از بقیه است اما به همان میزان هم یاد می گیرند چگونه با مصائب و مشکلات زندگی مواجه شده و موانع را از میان بردارند. در نتیجه تمامی این موارد، فرزند دوم خانواده همیشه شخصیتی قوی و مستقل دارد. این اشخاص بسیار اجتماعی، خودمحور و برقرار کننده صلح و آرامش هستند و کمتر روی خانواده خود متمرکز باقی می مانند.
«سندروم فرزند میانی» چه پیامدهایی دارد؟
بر اساس دانسته های موجود باید گفت که ترتیب تولد در خانواده ها میتواند روی هوش و شخصیت فرزندان تاثیر گذار باشد زیرا رفتار والدین با فرزندان روی شکل گیری احساسات، شخصیت و حتی هوش آن ها بسیار موثر است.
بهطور مثال، بدنبال یک تحقیق علمی دانشمندان شخصیت ۳۷۷ هزار دانش آموز دبیرستانی در کشور آمریکا را مورد بررسی قرار دادند. نتیجه این مطالعه نشان داد که فرزندان اول خانواده صداقت بیشتری داشته و ویژگی مدیریتی و سرپرستی در آن ها بیشتر است. همچنین اعلام شد که این افراد چندان اجتماعی نیستند و بیشتر از بقیه استرس و اضطراب دارند.
فرزندان وسط بسیار کوشا، شریف و با وجدان هستند و این در حالیست که فرزندان آخر خانواده بسیار روشنفکر و اجتماعی بشمار میروند. در مورد افرادی که خواهر یا برادر ندارند هم گفته میشود که عموما عصبی اما اجتماعی و برون گرا هستند.
با این توضیحات شاید بد نباشد تمرکز مطلب را روی فرزندان وسط بگذاریم و در مورد پیامدهای سندرم کودک میانی صحبت کنیم.
موفقیت در زندگی
برخی گمانهزنیهای علمی بر این اصل استوار است که فرزند میانی خانواده، در راستای غلبه بر این احساس که چندان مورد توجه و حمایت والدین نیست، تلاشهای خود را در زندگی افزایش میدهد تا ثابت کند که به اندازه خواهر و برادرهای بزرگتر و کوچکترشان موفق است. در نتیجه، انرژی خود را، خوب یا بد، به سمت موفقیت بیشتر در زندگی هدایت میکند.
نتیجتا، فرزندان وسطی اغلب انسانهای کارآمدی محسوب میشوند.
عدم تعلقخاطر به خانواده
فرزندان میانی، همانند بچههای دیگر حس تعلق به خانواده ندارند. آنها اغلب بدنبال «احساس ناخواستگی» سعی میکنند مستقل بوده و وابستگی خود از خانواده را تا حد امکان کم کنند. همچنین گفته میشود که آنها وفاداری زیادی نسبت به خانواده دارند.
متفاوت و خلاق بودن
پژوهشگران بر این باور هستند که فرزندان وسط خانواده اغلب سعی میکنند رفتار و خواستههای متفاوت از فرزند اول داشته باشند. بهطور مثال، اگر فرزند بزرگتر به ورزش علاقه شدید داشته باشد، احتمال اینکه فرزند وسطی هنری یا دانشگاهی شود بسیار زیادتر خواهد بود. فرزند اول هر کاری بکند، فرزند دوم دنبال کاری کاملا متفاوت می رود.
بهزبان دیگر، رفتار فرزندان میانی در واقع نتیجهی واکنش هایی است که به کارهای فرزند اول خانواده نشان میدهند.
همچنین این افراد خلاقیت بیشتری در کارهای خود نشان میدهند. چون این کودکان توجه کمتری از سوی والدین دریافت میکنند، حس استقلال قویتری دارند و ابداع و نوآوری در میان آنها نیز بیشتر مشاهده میشود.
عدم اعتمادبهنفس و انزواطلبی
شاید بتوان گفت یکی از مرسومترین نشانههای منفی سندروم فرزند میانی این است که حس ناخواسته بودن، اعتمادبهنفس فرد را کاهش میدهد. هیچچیز بدتر از آن نیست که فردى احساس کند که خواستنی نیست. ازاینرو اینگونه کودکان از فقدان خودباوری در هنگام رشد رنج میبرند و در نتیجه، اعتمادبهنفس آنها در سطح پایینی قرار دارد.
حتی ممکن است کودک مبتلابه سندرم فرزند وسط بیشازحد درونگرا یا حتی ضداجتماعی بشود. آنها خود را همانند یک بیگانه تصور میکنند و درنتیجه، در موارد دیگر زندگی نیز تبدیل به یک منزوی میشوند. این کودکان ترجیح میدهند که وقت خود را بهتنهایی و نه با دیگران صرف کنند، چراکه آنها احساس میکنند به آنها بیتوجهی شده است.
عدم اعتماد به دیگران
کودک وسط، بر اساس احساس نادیده گرفته شدن و ناخواستگی، ممکن است مشکل اعتماد به دیگران را نیز داشته باشند. این کودکان نمیتوانند به دیگران اعتماد کنند و حتی گاهی اوقات در حسرت اعتماد و تکیهبر دیگران زندگی را سپری میکنند.
در آخر هم اشاره کنیم که مطالعات عزتنفس در کودکان نشان داده که سندرم فرزند وسط ممکن است در احساس ارزشگذاری کودک تأثیر مستقیم داشته باشد. فرزند میانی با توجه به موقعیت تولد خود، گاهی اوقات برای دریافت توجه بیشتر از پدر و مادر و دیگر بزرگسالان، نسبت به بقیه خانواده بهعنوان خواهر و برادر بزرگتر و خواهر و برادر جوانتر اغلب احساس نامریی بودن دارند. برخی از مطالعات بهطور قاطع نشان دادهاند که کودکانی که تنها دختر یا تنها پسر در خانواده هستند اغلب سندرم فرزند وسط را تجربه نمیکنند.
از نگاه دیگران شما در یک رابطه سال و ایده آل به سر می برید اما خودتان احساس می کنید که یک جای کار می لنگد. احساس می کنید اشکالی وجود دارد، و ناگهان خود را در حال بررسی موبایل و جیب های او می یابید. در همین زمان است که تلخی واقعیت شما را غافلگیر می کند: بله! او به شما خیانت می کند. بسیاری از ما این تجربه دردناک را داشته ایم. در این مواقع از خود می پرسیم: آیا اشتباهی از من سر زده است؟ آیا به اندازه کافی خوب نبوده ام؟ آیا نشانه هایی وجود داشت که آنها را نادیده رفتم؟
تلفن همراه یکی از خصوصی ترین اشیا هر فرد است. اگر همسرتان در حال خیانت به شما باشد، مطمئنا رد پای آن را در تلفن همراهش خواهید دید. بنابراین اگر همسرتان در نشان دادن تلفن همراهش به شما خودداری کرد، باید به او شک کنید. این روزها کار کردن زیاد با تلفن همراه امری طبیعی است که تقریبا تمام افراد به آن دچارند اما زمانی که شما در اطراف همسرتان هستید و او گوشی خود را کنار می گذارد یا آن را خاموش می کند، پس بی شک او در حال پنهان کردن چیزی از شماست.
گاهی ممکن است که شبکه های اجتماعی حوصله همسرتان را سر برده باشد و بخواهد که مدتی از آن دور شود، در اینصورت ایرادی ندارد و نباید خیلی به دلیل آن گیر دهید اما زمانی که او شما را از لیست دوستانش حذف می کند، باید به او شک کنید. مطمئنا این کار او طبیعی نیست و او چیزی یا کسی را از شما پنهان می کند.
آدمها به دلایل مختلف ناراحت و عصبی می شوند اما اگر دیدید که شریک زندگی تان تنها در زمان هایی که کنار شماست بداخلاق، عصبی و بهانه گیر می شود، آنوقت به دنبال دلیل اصلی آن باشید. شاید که او بخواهد در مورد موضوعی با شما صحبت کند.
دلایل زیادی برای سفر وجود دارد، سفرهای کاری، سفرهای تفریحی برای دور شدن از استرس زندگی روزمره و... هیچکدام از اینها جای نگرانی ندارد اما اگر همسر شما بدون برنامه ریزی قبلی و هماهنگی با شما ناگهان چمدان سفر خود را بست، توصیه ما به شما این است که پیگیر دلیل آن باشید. البته احتمال این که او شما را نیز تشویق به سفر کند نیز وجود دارد. در این شرایط اگر که او بر این کار اصرار کرد، بدون این که ذره ای از دوری شما دلتنگ و ناراحت باشد، باید به این رفتار او شک کنید. شاید او به دنبال پیدا کردن فضایی برای خیانت به شما است.
اگر همسر شما در حال خیانت به شما باشد، احتمال این که این موضوع را برعکس ببیند و بی دلیل شما را به این کار متهم کند، نیز وجود دارد. در واقع او با این کار می خواهد که کارهای خودش را پنهان و حواس شما را به جای دیگری پرت کند. افراد خیانت کار و دروغگو همه را به چشم خودشان می بینند.
شما از دور می ببینید که همسرتان گلی را بویید و لبخند زد یا که بی دلیل خوشحال است، در این شرایط باید منتظر باشید تا او خبر خوبش را به گوش شما نیز برساند اما اگر چنین اتفاقی نیافتد، باید به دنبال دلیل شادی او باشید. مطمئنا او دلیلی جز شما برای شادی اش پیدا کرده است.
اگر تا به حال همسرتان بود که به سمت تان می آمد اما حال نیازهای شما را، زمانی که به سمت اش دست دراز می کنید، پس می زند، باید دلیلش را بپرسید. شاید دلیل آن استرس کاری، اختلال هورمونی یا حتی بیماری های روانی باشد اما دلایل دیگری هم وجود دارد که ممکن است رابطه شما را به اتمام برساند، پس هر چه سریع تر به دنبال علتش باشید.
افراد خیانتکار به هیچ صراطی مستقیم نیستند. زمانی که بحثی بین شما بوجود می آید، آنها کوچک ترین تلاشی برای حل آن نمی کنند و احساسات شما را کاملا نادیده می گیرند. اگر شما نیز احساس کردید که همسرتان ناگهان لجباز شده و به حرف های شما کوچک ترین اهمیتی نمی دهد، هوشیار باشید زیرا اینها نشانه ای از خیانت است. مسلما بحث و دعوا در هر رابطه ای طبیعی است اما اگر یک طرف رابطه تلاشی برای حل آن نکرد یا به بیانی سر سازش نداشت، باید به آن شک کنید.
اگر با همسرتان برنامه ای ریخته اید و منتظر او نشسته اید تا بدان عمل کنید اما او ذره ای تمایل به آنها را ندارد یا آنها را کنسل می کند، باید به طور جدی با او گفتگو کنید. کنسل کردن برنامه ها یا کنار کشیدن از آنها نه تنها توهین به رابطه عاشقانه شماست بلکه بی احترامی نیز محسوب می شود.
اگر شریک زندگی تان بدون شما به میهمانی رفت یا که برای رفتن به خانه پدر و مادر خود تنهایی را ترجیح داد، احتمال این که در آینده اش نیز شما جایی نداشته باشید، زیاد است. در واقع او برنامه زندگی اش را، مهم نیست که کوتاه مدت است یا بلند مدت، بدون شما می بیند و دوست ندارد که شما را در آن شریک کند. آیا فکر کرده اید که شاید پای فرد دیگری در میان است؟
اگر دوست، آشنا یا حتی غریبه ای برای اولین بار به شما پیغام و خبر داد که همسرتان در حال خیانت به شماست، بهتر است که از همسرتان دفاع و گوشی را قطع کنید اما اگر این پیغام ها تکرار شد باید فکر دیگری کنید. از آنجا که این موضوع جای نگرانی دارد، بهتر است که هر چه سریع تر با همسرتان گفتگو کنید.
در نهایت، اگر چه همسرتان با اعتمادترین فرد زندگی شماست اما اگر تعدادی از نشانه های بالا را به طور مکرر در رفتارهای او دیدید، تا دیر نشده وارد عمل شوید.
بشر از ابتدای زندگی خود با مشاهده تغییرات آب و هوایی در طول زمان و تکرار پی در پی آن تصمیم گرفت که واحدهای زمانی را بر اساس همین تغییرات بنا کند تا برای ثبت و نشانه گذاری زمان به واحد ویژه و همگانی ای استناد کند. یکی از قدیمی ترین تقویم ها که زمان بندی تقویم میلادی کنونی بر آن بنا نهاده شده است، تقویم رومی است. این تقویم که در ابتدا بر اساس تغییرات ماه نوشته شده بود خود از تقویم یونانی تاثیر فراوانی گرفته بود. ماه هایی که سی روزه بودند به عقیده آن ها خوشبختی می آوردند و ماه هایی با بیست و نه روز طول نشانه ی بدبختی بودند.
این تقویم در حدود 753 سال پیش از میلاد مسیح دچار تحولاتی شد و دیگر از تغییرات ماه پیروی نمی کرد و به طور ثابت از ده ماه که برخی 30 روزه و برخی دیگر 31 روزه بودند تشکیل می شد. این تقویم دارای 304 روز بود که 61 روز دیگر را به علت بودن در اوج سرما و نداشتن محصول و بسته شدن دست طبیعت نام گذاری نکرده بودند! یعنی ماه اول با آغاز بهار طبیعت شروع می شد و همان ماه مارچ بود.
در سال 713 قبل از میلاد پادشاه وقت روم تغییراتی را در تقویم بوجود آوردند و با کم و زیاد کردن تعداد روزهای برخی از ماه ها دو ماه دیگر را نیز نامگذاری کرد (ژانویه و فوریه) و به فوریه که در اوج سرما و بد یمنی برای آن ها بود تعداد روز 28 که عددی نحس در آن زمان بود را اختصاص داد که تا همین امروز هم تنها ماه کمتر از 30 روز در تقویم میلادی همین ما فوریه است و یک روز اضافی در سال های کبیسه در همین ماه منظور می شود. تقویم میلادی در طول زمان تغییرات دیگری کرد که از بیان آن ها صرف نظر می کنیم.
ماه های میلادی هر کدام دارای معانی خاصی هستند که بیشتر آن ها ریشه در نام های الهه های اسطوره های رومی دارند که در ادامه به اختصار به آن ها می پردازیم:
1- January ماه ژانویه از نام الهه ی گشایش و آغاز (ژانوس) گرفته شده است و همان گونه که بیان شد بعد از اصلاح تقویم به ماه های پیشین اضافه شد. و در حدود سال 153 قبل از میلاد مسیح به عنوان اولین ماه سال در تقویم قرار گرفت. کلمه درب در لاتین ianua معنی می شود و ماه ابتدایی سال نیز دری است بر آغاز سال نو.
2- February از کلمه لاتین februum مشتق گرفته شده است که به معنای purification یا همان تصفیه و پاک سازی است. علت انتخاب مراسم مذهبی ای بود که رومیان در 15 این ماه برای پاک سازی روح خود انجام می دادند. در تقویم گریگورى که تقویم میلادی امروزی بیشترین شباهت را به آن دارد این ماه از ماه آخر سال به دومین ماه سال تغییر مکان داد.
3- March سومین ماه در تقویم گریگوری و اولین ماه در تقویم روم باستان. از نام الهه جنگ یعنی مارس گرفته شده است. رومی ها اعتقاد داشتند که این ماه به علت آغازگر بهار بودن به جنگ سرما می رود و بر آن غلبه می کند. انگلیسی ها تا سال 1752 میلادی این ماه را اولین ماه سال می دانستند و در روز 25 آن جشن سال نو می گرفتند.
4- April ماهی سی روزه است احتمالاً از کلمه لاتین aperire که به معنای باز شدن است گرفته شده است. از آن رو که در این ماه درختان دوباره روییده می شود و گل ها باز می شوند.
5- May از یک الهه یونانی به نام Maia که الهه ی حاصل خیزی و باروری بوده است گرفته شده است. در نظریه ای دیگر این نام از کلمه یونانی maiores گرفته شده است که به معنی بزرگترها است.
6- June از نام Juno که الهه ی ازدواج بوده و زن ژوپیتر بوده اقتباس شده و نظریه ای دیگر آن را برگرفته از کلمه لاتین iuniores به معنای کوچکترها می داند.( در مقابل ماه می)
7- July در ابتدا نام آن در روم باستان Quintilis بوده به معنای پنجمین ولی پس از تغییر در ترتیب ماه ها به افتخار جولیس سزار که در این ماه بدنیا آمده است، این ماه را به نام او کردند.
8- August در ابتدا نام آن در روم باستان Sextilis بوده به معنای ششمین ولی به همان دلیل چند بار ذکر شده به افتخار Augustus که اولین پادشا روم بوده است در سال 8 قبل از میلاد مسیح این ماه را نام او کردند.
9- September از کلمه septem به معنی هفت آمده است که به معنای هفتمین است. چهار ماه آخر سال با وجود جابجایی دیرینه ای که در ترتیب سال ها صورت گرفت کماکان از اعداد ترتیبی مشتق شده اند.
10-October از کلمه Octo که به معنای هشت است گرفته شده است.
11-November از کلمه novem که به معنای نه است گرفته شده است.
12-December آخرین ماه سال و دهمین ماه روم باستان از کلمه Decem به معنای ده مشتق گرفته شده است.
توضیح این که:
- منبع ویکی پدیا بوده است و با نگاهی کلی به مطالب آن سایت این متن نوشته شده است برای جزییات بیشتر به همان منبع مراجعه شود.اقتصاد مهمترین عامل کاهش آمارهای ازدواج نیست اما در این سالها توانسته نقش خود را در کاهش تمایل جوانان به تشکیل خانواده پر رنگتر کند.
این روزها که قیمت طلا و سکه هر ساعت تغییر می کند نگرانی جوانان دم بخت نیز برای مهریه، کرایه خانه و هزینه زندگی بیشتر شده است.
به جز اضطراب و دلهره ای که در میان فروشندگان و خریداران سکه و ارز در حاشیه خیابان ها جاری است، دل جوانانی هم که قرار است همین روزها به خانه بخت روند با قیمت های جدید سکه و طلا بالا و پایین می شود. حلقه ای که این ساعت یک میلیون تومان است معلوم نیست پس از گردشی در بازار به یک میلیون و 300 هزار تومان تغییر نکند.
مهریه هایی که به ثانیه افزایش پیدا می کنند، دغدغه نان و ماست خانه که قیمتش مانند بورس هر روز با روز دیگری متفاوت است کابوسهای تازه جوانان برای تشکیل ازدواج است. هرچند برخی مشکلات اقتصادی را بهانه ای برای فرار از مسئولیت کرده اند اما در این سالها عوامل اقتصادی نقش پررنگ تری در ازدواج و طلاقها پیدا کرده است.
برخی پولدارها نیز از ازدواج فراری اند
اکبر محسنی فرد آسیب شناس اجتماعی با وجود آن که تاثیرات اجتماعی افزایش قیمتها را بر آمارهای ازدواج بی تاثیر نمی داند اما می گوید: اگر چه اقتصاد فاکتور مهمی است در بحث ازدواج است اما این که به تنهایی بتواند عاملی برای کاهش آمارهای ازدواج باشد تحلیلی درستی نیست. هستند کسانی که وضعیت اقتصادی مناسبی دارند اما حاضر نیستند تن به ازدواج دهند و آن را عاملی برای محدود کردن خود می دانند و دوست دارند با آسودگی خیال و بدون محدودیت زندگی خود را ادامه دهند.
پاداش 50 میلیونی هم نمی تواند در افزایش آمار ازدواج تاثیر گذار باشد
این آسیب شناس اضافه می کند: فرض کنید از فردا بگویند هر که ازدواج کند 50 میلیون پاداش می گیرد فکر می کنید چقدر در افزایش آمار ازدواج تاثیر داشته باشد، شاید مدتی سبب بالا رفتن آمارها شود اما این موضوع موقتی است و نشان می دهد فاکتور های دیگر نقش بیشتری در کاهش تمایل جوانان در ازدواج داشته باشند.
محسنی فرد اما عامل اقتصادی را در بروز انحرافات اجتماعی بسیار تاثیر گذار می داند و می گوید: مرد و زنی که از لحاظ اقتصادی توان پایینی دارند ممکن است دچار آسیبهای اجتماعی زیادی شوند. به طور مثال خانومی برای کسب زندگی بهتر تن به ازدواج با مردی دهد که تناسبی با او ندارد.
تاثیر بیشتر اقتصاد بر زندگی مرکز نشینان
این جامعه شناس میزان تاثیر عامل اقتصادی را با طبقه اجتماعی و سطح انتظارات در ارتباط می داند و می گوید: سطح توقعات از زندگی سبب می شود عامل اقتصادی در تشکیل خانواده و دوام آن تاثیر بگذارد. هر چه از زندگی شهری دورتر باشیم این عامل اقتصادی نقش کم رنگ تری دارد. به همین دلیل است که در روستاها ازدواج بیشتر است و هر چه به مراکز استان ها برسیم کم تر. در برخی شهرستانها و روستاها دختر 16 ،17 ساله ازدواج می کند اما کم تر در شهرها به خصوص شهرهای بزرگ در چنین سنی دختران یا پسران ازدواج می کنند.
پر رنگ شدن نقش اقتصاد در آمارهای ازدواج
اما محسنی فرد نیز منکر پر رنگتر شدن نقش اقتصادی در سالهای اخیر نمی شود و میگوید: جنس مطالعات اجتماعی به این صورت است که نمی توان تنها به مطالعات گذشته تکیه کرد و هر پنج سال به دلیل پویایی این عمل فاکتورهایی در ایجاد یک پدیده اجتماعی پررنگ ترو یا کم رنگتر می شوند. نقش اقتصاد نسبت به 10 سال گذشته در خانواده ها پر رنگتر شده است، کسب درآمد به هر روشی در خانواده ها "اخلاق" شده است اما حالا بیشتر مسائل به دید اقتصادی دیده می شود.
بحران ازدواج در راه است
در حالی که محسنی فرد با احتیاط از تاثیر نقش اقتصاد بر کاهش آمارهای ازدواج سخن میگوید و دلیل آن را آمارهای ثبت شده در این خصوص می داند، امان الله قرایی مقدم جامعه شناس و استاد دانشگاه صریحا اعلام می کند: افزایش قیمت سکه و طلا کاهش چشمگیر ازدواج را در پی دارد و به زودی با بحران ازدواج روبرو می شویم.
او با اشاره به تغییرات قیمت طلا و سکه در چند ماه اخیر گفت: این تغییرات سبب کاهش ازدواج و افزایش طلاق در خانواده ها می شود. به جز افزایش مهریه ها هزینه برگزاری یک مراسم ساده عروسی نیز به حدی افزایش پیدا کرده است که بسیاری از خانواده ها امکان تامین آن را ندارند و دختران ترجیح می دهند که به جای سختی زندگی متاهلی در خانه بماند و پسران نیز بیش از گذشته از تشکیل خانواده فراری شده اند.
قرایی مقدم اضافه می کند: سکه یک میلیونی سبب کاهش ازدواج های رسمی و افزایش ازدواجهای موقت می شود که درآینده بحرانهای خانوادگی بیشماری را برای جامعه ایجاد می کند.
این استاد دانشگاه با بیان اینکه کاهش ازدواج سبب افزایش آمارهای تجاوز و دزدی می شود ادامه می دهد: ذهنیت مادی گرایی سبب شده است که اولویت های ما برای ازدواج پل و خانه مهریه های بالا باشد، در جامعه ای که پول حرف اول را می زند مسلما گرانی طلا و سکه زندگیها را نا بسامان می کند.
قرایی مقدم با اشاره به این که بر خلاف تصور گرانی سکه سبب افزایش آمار طلاق در جامعه میشود می گوید: این افزایش سبب ایجاد حسن ناامنی در میان مردان شده و ناسازگاری را در زنان شوهردار بیشتر می کند.
افزایش قیمت سکه دلمشغولی مردانی که قصد ازدواج دارند
علی اصغر کیهان نیا روانشناس و مشاور خانواده اما از زاویه ای دیگر به این موضوع نگاه میکند و می گوید: افزایش قیمت سکه و تاکید خانواده ها بر مهریه های بالا سبب گرایش مردان به ازدواجهای موقت می شود. به دلیل افزایش نرخ سکه مهریه های دختران که بیشتر بر اساس سکه مشخص میشود نیز ناخواسته افزایش پیدا کره است و در نتیجه مردان که تمایل چندانی نیز به ازدواج نداشته اند از ازدواج منصرف می شوند.
وی ادامه می دهد متاسفانه در میان خانواده های متوسط مهریه های 500 تا 700 سکه ای رسم است در میان خانواده های متدین و فرو دست زیر 200 سکه به عنوان مهریه تعیین می شود که در حال حاضر معادل ریالی آن چند برابر ماه گذشته شده است.
این مشاوره خانواده معتقد است: افزایش قیمت سکه دلمشغولی مردانی که قصد ازدواج داشته را بالا برده و بهانه ای مناسب برای مردانی شده است که تمایل چندانی هم به ازدواج نداشتند.
ازدواج موقت چاره آمارهای پایین نیست
اما برخی از تصمیم گیران برای چاره عدم توان ازدواج جوانان، پیشنهاد ترویج ازدواج موقت را میدهد اما محسنی فرد به شدت با این نوع پیشنهادات مخالف است و میگوید: از نگاه یک جامعه شناس می گویم ترویج ازدواج موقت نه تنها به اخلاقیات جامعه کمک نمی کند بلکه نظام خانواده را در کشور دچار فروپاشی می کند.
او ادامه می دهد: بررسیها هم نشان می دهد بیشتر مردانی که ازدواج موقت می کنند متاهل هستند و در این میان تنها زنان به شکل یک کالای مصرفی قربانی می شوند.
این آسیب شناس معتقد است ازدواج موقت هدف اصلی تشکیل خانواده را که رسیدن به آرامش است برآورده نکرده و در زنان انگیزه های اقتصادی و در مردان لذت جویی سبب بر قراری چنین رابطه ای می شود.
عددها ساعت به ساعت بالا و پایین می شود. عده ای شماره صفرهای حساب بانکی شان بیشتر می شود و عده ای دیگر سفره هایشان خالی تر از همیشه. همه چشم دوخته اند به عددهایی که پشت ویترین تغییر می کند. این عددها هستند که از قیمت نان گرفته تا هزینه های شب عروسی را مشخص می کنند ...
به اعتقاد روانشناسان، این ابراز علاقه ها و محبت ها خیلی بیشتر از گوش دادن فعال و اعتماد در رابطه اهمیت دارند. تحقیقات مختلف 10 رمز موفقیت شاد، راضی و خوشبخت نگه داشتن زوج ها را معرفی کرده است.
1 - به همسرتان بگویید دوستش دارید
با اینکه درست است که عمل کردن بهتر از حرف زدن است اما گاهی اوقات کلمات و حرف ها تاثیر به مراتب بیشتر نسبت به اعمال دارند. هر از گاهی احساساتتان را به صورت کلامی نشان دهید. یک "دوستت دارم" ساده می تواند احساسی عالی در همسرتان ایجاد کند و باعث می شود او احساس دوست داشته شدن و امنیت کند.
2 - کمی محبت نشان دهید
رفتارهایی که نشان دهنده صمیمیت جسمی است — گذاشتن دستتان پشت همسرتان، انداختن دستتان روی شانه هایش وقتی جلوی تلویزیون نشسته اید، گذاشتن دستتان روی پایش وقتی کنار هم نشسته اید، گرفتن دست هایش موقع راه رفتن — احساسی گرم و صمیمی به همسرتان منتقل می کند و عشق و محبت شما را به او می رساند.
3 - همسرتان را تحسین کنید
همیشه چیزهایی که در همسرتان دوست دارید را به او بگویید — چیزهایی که تحسین می کنید، چیزهایی که در شما ایجاد غرور می کند، توانایی ها و نقاط قدرت او. ایجاد یک رابطه عاشقانه فقط مربوط به پیوند درونی نیست، برای به دست آوردن چنین رابطه ای باید بتوانید او را تشویق و تحسین کنید و برای رشد و پیشرفت در جریان زندگی حمایتش کنید. به همسرتان کمک کنید از توانایی های خود در بالاترین حد استفاده کند.
4 - خود را تقسیم کنید
چیزهایی که دوست دارید و دوست ندارید، آرزوها و ترس ها، دستاوردها و اشتباهات یا هر چیز دیگر مربوط به خودتان را فقط برای خود نگه ندارید. اگر چیزی برایتان مهم است، آن را با همسرتان تقسیم کنید. از این مهمتر، این تقسیم کردن خودتان باید بیشتر از هر کس دیگر با همسرتان باشد. با اینکه لازم است در هر رابطه ای کمی فضای شخصی برای هر دو طرف وجود داشته باشد، اما همسرتان باید همیشه نزدیک ترین فرد به شما باشد.
5 - هر زمان همسرتان نیاز داشت، حضور داشته باشید
وقتی همسرتان با یک مشکل مهم در زندگی خود روبه رو می شود، مثل از دست دادن کار خود یا مرگ یکی از عزیزانش، مشخص است که باید چه بکنید. اما در اتفاقات جزئی زندگی هم خیلی مهم است که همیشه برای او حضور داشته باشد - مثل یک مشاجره کوچک در محل کار، یک اشتباه کاری و ... باید به حرف های او گوش دهید، با او درد و دل کنید و بتوانید آرامش را دوباره به همسرتان برگردانید.
6 - هدیه بدهید
از فرصت ها برای دادن هدایای مادی استفاده کنید. یک کتاب خوب، یک دسر خوشمزه، یک تکه طلا یا جواهر یا لباس، هر چیز کوچک یا بزرگی که به او نشان دهد به فکرش هستید. یک یادداشت عاشقانه برای او بگذارید یا یک پیامک عاشقانه بفرستید. این کارها به همسرتان نشان می دهد همیشه به یادش هستید و دوستش دارید.
7 - به نیازها و کمبودهای همسرتان با سخاوت جواب دهید
یکی از بزرگترین قاتلان روابط، انتظارات غیر منطقی است. شما با یک انسان ازدواج کرده اید نه یک ربات، انسانی که سرشار از اشتباه و نقص است. اینها خصوصیات او هستند نه اشکالات او. باید یاد بگیرید خصوصیات و ویژگی های همسرتان را بشناسید و تحسین کنید. باید او را همانطور که هست بپذیرید. از آنجا که ضعف های ما در مرکز عمیق ترین نا امنی های ماست، به هیچ عنوان سعی نکنید اشتباهات و اشکالات او را برجسته تر از آنچه که هست نشان دهید.
8 - "زمان تنهایی" را یکی از اولویت ها قرار دهید
هر چقدر هم هر دو شما زندگی های پرمشغله ای داشته باشید، حتماً حداقل یک یا شب در هفته را تنها با هم بگذرانید. تجربه های تازه با هم داشته باشید، از خاطراتتان برای هم بگویید و از بودن با هم لذت ببرید.
9 - هیچ چیز را دست کم نگیرید
هر روز بخاطر وجود همسرتان و هزاران خوشی که با خود به زندگی تان آورده است، قدردانی و شکرگزاری کنید. به خاطر داشته باشید که اگر در رابطه تان شاد و خوشبخت هستید، مطمئناً همسرتان روزی هزاران کار انجام می دهد که رابطه تان پابرجا بماند. هیچوقت این را دست کم نگیرید.
10 - به دنبال برابری باشید
حتماً از قانون طلایی رابطه پیروی کنید: با همسرتان همانطور رفتار کنید که دوست دارید با شما رفتار شود. کارها و مسئولیت ها را بین خودتان تقسیم کنید و انتظار چیزهای غیرمنطقی نداشته باشید که خودتان حاضر به دادن آنها نیستید.
نابسامانی عاطفی در روابط خانوادگی
از مهم ترین ناهنجاری های خانوادگی در آخرالزمان ایجاد گسست شدید عاطفی بین اعضای خانواده و از هم گسیختگی خانواده هاست. از منظر احادیث اسلامی، در آخرالزمان بنیان خانوده ها به شدت سست و آسیب پذیر خواهد شد و فسادها، فتنه ها و آفت های فراگیر این دوران، در متن تمام خانه های شرق و غرب عالم نفوذ خواهد یافت و نه تنها فرزندان که پدران و مادران را نیز فرا خواهد گرفت:
«در آخرالزمان، خواهی دید که پدران و مادران از فرزندان خود به شدت ناراضی اند و عاق والدین شدن رواج یافته است.
1 حرمت پدران و مادران سبک شمرده می شود.
2 فرزند به پدرش تهمت می زند، پدر و مادرش را نفرین می کند و از مرگ آنها مسرور می شود.
3 در آن هنگام، طلاق و جدایی در خانواده ها بسیار خواهد شد.
4 در آن زمان، فتنه ها چونان پاره های شب تاریک، شما را فرا می گیرد و هیچ خانه ای از مسلمانان در شرق و غرب عالم نمی ماند؛ مگر اینکه فتنه ها در آن داخل می شوند.
5 شهوت گرایی و لذت جویی
عفت و نجابت زنان و مردان آخرالزمانی در تاخت و تاز اسب وحشی شهوت تاراج می گردد و روح ایشان به لجن زاری بدبو از بی عفتی و هواپرستی تبدیل می گردد:
«هم و غم مردم (در آخرالزمان) به سیر کردن شکم و رسیدگی به شهوتشان خلاصه می شود، دیگر اهمیت نمی دهند که آنچه می خورند حلال است یا حرام؟ و اینکه آیا راه اطفای غرایزشان مشروع است یا نامشروع؟!
6 زنان در آن زمان، بی حجاب و برهنه و خودنما خواهند شد.
7 آنان در فتنه ها داخل، به شهوت ها علاقه مند و با سرعت به سوی لذت ها روی می آورند.
8 خواهی دید که زنان با زنان ازدواج می کنند.
9 درآمد زنان از راه خودفروشی و بزهکاری تأمین می گردد.
10 آنان حرام های الهی را حلال می شمارند و بدین سان در جهنم وارد و در آن جاودان می گردند.
11 بی غیرتی خانوادگی
مردان و زنان آخرالزمانی، دچار نوعی «قحط غیرت» می شوند تا جایی که در دفاع از کیان عفت و نجابت خانواده های خود دچار نوعی بی حسی و بی میلی می گردند و گاه به عمد، ناموس خویش را در معرض دید نامحرمان قرار می دهند و حتی به بی عفتی ها و خودفروشی ایشان رضایت می دهند:
«مرد از همسرش انحرافات جنسی را می بیند و اعتراضی نمی کند. از آنچه از طریق خودفروشی به دست می آورد، می گیرد و می خورد. اگر انحراف سراسر وجودش را فرا گیرد، اعتراض نمی کند، به آنچه انجام می شود و در حقش گفته می شود، گوش نمی دهد. پس چنین فردی دیوث است (که بیگانگان را بر همسر خود وارد می کند).»
12 زن پرستی
یکی از آفات و ناهنجاری های خانوادگی در آخرالزمان، زن سالاری تا سر حد زن پرستی و قبله قرار دادن زنان است:
(در آخرالزمان) تمام همت مرد، شکم او و قبله اش، همسر او و دینش، درهم و دینار او خواهد بود.
13 مرد از همسرش اطاعت می کند، ولی پدر و مادرش را نافرمانی می کند.
14 در آخرالزمان زن را ببینی که با خشونت با همسرش رفتار می کند، آنچه را که او نمی خواهد، انجام می دهد، اموال شوهرش را به ضرر وی خرج می کند.
15 مانع تراشی در تربیت دینی فرزندان
از دیگر ناهنجاری های خانوادگی در آخرالزمان، کم توجهی والدین به تربیت دینی فرزندان و مانع تراشی برای علم آموزی دینی و گرایش های الهی آنان است:
«وای بر فرزندان آخرالزمان از روش پدرانشان! نه از پدران مشرکشان، بلکه از پدران مسلمانشان که چیزی از فرایض دینی را به آنها یاد نمی دهند و اگر فرزندشان نیز از پی فراگیری معارف دینی بروند، منعشان می کنند و تنها از این خشنودند که آنها درآمد آسانی از مال دنیا داشته باشند، هر چند ناچیز باشد. من از این پدران بیزارم و آنان نیز از من بیزارند.»
16 آشناگریزی و همسایه آزاری
از آسیب های خانوادگی دوره آخرالزمان، قطع رحم، آشناگریزی و همسایه آزاری به شیوه های گوناگون است:
هنگامی که پیوند خویشاوندی قطع شود و برای اطعام و مهمانی دادن بر یکدیگر منت گذارند... .
17 همسایه به همسایه اش آزار و اذیت می کند و کسی جلوگیری نمی کند.
18 و همسایه را می بینی که همسایه اش را از ترس زبانش اکرام و احترام می کند.
19حرام خوری و آلودگی های اقتصادی
در آخرالزمان بحران اقتصادی حرام به حد اعلای خود می رسد، خانواده ها تقوای اقتصادی را از دست داده و در منجلاب آلودگی های اقتصادی همچون ربا، کم فروشی، رشوه خواری و گران فروشی غوطه ور می گردند:
«هنگامی که ببینی اگر مردی یک روز گناه بزرگی همچون فحشا، کم فروشی، کلاه برداری و شرب خمر انجام نداده باشد، بسیار غمگین و اندوهگین می شود که گویی آن روز عمرش تباه شده است
20 و می بینی که زندگی مردم از کم فروشی و تقلب تأمین می شود.
21 در آن زمان ربا شایع می شود، کارها با رشوه انجام می یابد، مقام و ارزش دین تنزل می نماید و دنیا در نظر آنها ارزش پیدا می کند.
با یکدیگر عهد بسته اید که نسبت به هم صادق باشید و
مراقب یکدیگر باشید. اما متاسفانه برخی از ازدواجها به دلیل اینکه یکی یا
هر دو طرف تصمیم می گیرند به هم دروغ بگویند به انتها می رسند و یا به ورطه
نابودی می افتد.
واضح است که بدترین نوع تزلزل در اعتماد زمانی رخ می دهد که یکی از زوجین نسبت به دیگری مرتکب بی وفایی (خیانت)
شود. این نوع دروغ کاملا ریشه اعتماد و عشق در یک ازدواج را می خشکاند و
باعث می شود طرف مقابل احساس بسیار بد، عذاب آور، تلخ و وحشتناک مورد خیانت
واقع شدن را تجربه کند.
البته باز هم انواع مختلفی از نیرنگ و فریب وجود دارد که می تواند زندگی زناشویی را تا مرز از هم پاشیدگی پیش ببرد مانند زن یا شوهری که درباره مسایل مالی به یکدیگر دروغ می گویند، و یا مردی که هیچگاه دوست ندارد به همسرش بگوید کجا می رود یا می آید و ... همه نمونه هایی از آسیبهای جدی ازدواج و زندگی مشترک هستند. همچنین یکی دیگر از موضوعات مهم عدم صداقت در زندگی زناشویی، اعتیاد مرد به یک داروی خاص یا مواد مخدر است که عمدتا هیچکس از آن اطلاعی ندارد ولی زمانی که این موضوع برای زن برملا شود باعث پیدایش حس خیانت و عصبانیت مفرط می گردد.
همچنین دروغ گفتن در مورد بی ارزش ترین چیزها می تواند به پیدایش یک بی اعتمادی کلی نسبت به همسر شود.
حال ادامه بحث ما در مورد زندگی زوجینی است که به هر یک از اشکال عنوان شده، با عدم صداقت یا همان خیانت همسرشان مواجه شده اند. لذا اگر فهمیدید که ازدواج تان از چنین مشکلاتی رنج می برد نکات زیر را در نظر بگیرید تا موفق به ایجاد اعتماد مجدد به همسرتان شوید:
1 - اگر همسرتان سبب از بین رفتن اعتماد شما شده است و یا اگر شما چنین کاری را در حق او کرده اید دو مساله وجود دارد که باید برای شما اتفاق بیفتد تا مجددا به هم اعتماد کنید. هر کدام از شما دو نفر محتاج عشق و تفاهم هستید و اگر نسبت به همسرتان احساس خشم می کنید لازم است از این عصبانیت دست بکشید و الا قادر به ایجاد اعتماد مجدد نخواهید بود. عصبانیت های طولانی مدت سبب می گردد که به این راحتی پذیرای عذرخواهی و گذشت نباشید و این در حالی است که عذرخواهی اولین چیزی است که برای ایجاد اعتماد مجدد باید محقق شود. صادقانه عذرخواهی کنید و سعی کنید با کمال صداقت به گناه خود اعتراف کنید و اگر شما کسی هستید که باید عذرخواهی را بپذیرد اینکار را صادقانه و صمیمانه انجام دهید. سپس درباره آنچه حس می کنید و اینکه کاهش حس اعتماد چه اثری بر شما داشته با هم حرف بزنید. نسبت به همسرتان صادق و بی غل و غش و مودب باشید وقتی که همسرتان تصمیم می گیرد درباره احساساتش با شما حرف بزند باید خیلی مراقب باشید که او را نرنجانید.
2 - هر چند تعهدی شکسته شده اما اعتماد مجدد زمانی دوباره حاصل می شود که شما باز هم نسبت به یکدیگر متعهد شوید و از آن مراقبت کنید. متعهد شوید که صادق و بی ریا باشید و بیشتر با هم تعامل برقرار کنید. وقتی تعهد پایه ریزی می شود تنها راه ایجاد مجدد اعتماد حذف کردن اشتباه گذشته است. ممکن است در یک لحظه آن مشکل قدیمی فراموش شود اما تنها یک ارتباط جدید که بر اساس اعتماد پی ریزی شده است می تواند خود را حفظ کند.
3 - در برخورد با این فرآیند صبور باشید. شما چه بخواهید و چه نخواهید اعتمادتان به سرعت به جایگاه اول باز نمی گردد. این مساله نسبی است زیرا فرض شده که یک شوهر قابل اعتمادترین دوست زن است. ولی اگر شما نسبت به اعتماد همسرتان مرتکب خیانت شده اید لازم است بفهمید چه موقع او نسبت به شما احساس خشم می کند. ابتدا انتظار یک پاسخ شدید نسبت به بی وفایی خود را داشته باشید و به تمام چیزها و کارهایی که به اشتباه انجام داده اید اقرار کنید و آنها را بپذیرید. هر گونه ریاکاری و عدم صداقت در این مورد نهایتا فاش خواهد شد و به مشکلات بیشتر و بدتری ختم خواهد شد.
اگر خواهان یک رابطه قوی و محکم بر پایه اعتماد هستید، لازم است اکنون نسبت به آنچه در گذشته انجام داده اید کاملا صادق باشید.
هر چند شکستن و از بین بردن اعتماد همسر می تواند شکل رابطه زن و شوهر را تا مدتهای طولانی تحت تاثیر خود قرار دهد اما نسبت به آنچه از روی اشتباه مرتکب شده اید صادق باشید. اگر نسبت به بی وفایی و ریاکاری خود احساس گناه می کنید همان کسی باشید که به همسرتان درباره آنچه انجام داده اید خبر می دهد. در غیر این صورت به طور مستقل مطلع خواهد شد و احساس خیانت بیشتری خواهد کرد.
با کمی صبوری و پشتکار بیشتر می توانید مجددا روابط دوستانه و عاشقانه ای را که در ابتدای ازدواج دارا هستید احیا کنید.
در حالی که حضور این زن در یک برنامه زنده تلوزیونی مورد انتقاد فعالان حقوق
خانواده قرار گرفته ، وی گفت زندگی بسیار خوبی داشته و به همه ی کارهای خود می
رسد.
نکته ی زشت این زندگی اینجاست که آنها همه با یکدیگر و در یک
خانه زندگی می کنند!!
بر اساس نتایج پژوهش ها، 7 نشانه ناکامی در ازدواج را می توان این چنین برمشرد:
1 - دعواهایتان بیشتر و بدتر شده
در حقیقت در چنین وضعیتی ترجیح می دهید به جای حرف زدن با هم، از یکدیگر ایراد بگیرید. این ایرادگیری ها هم معمولا با نیت خوب انجام نمی شود و برای ناراحت کردن و رنجاندن طرف مقابل است. شما از روش سرزنش یکدیگر برای تخلیه ناراحتی هایتان استفاده می کنید.
متاسفانه بیشتر جر و بحث ها درباره موضوعات مشابهی است، هر روز بیشتر از یکدیگر انتقاد می کنید و با هم جنگ و دعوا دارید و دیگر در این دعواها انصاف را رعایت نمی کنید. البته جر و بحث کردن به خودی خود اشکالی ندارد و حتی زوج های موفق هم جر و بحث می کنند، اما حقیقت این است که زوج های موفق یاد گرفته اند چگونه «منصفانه» دعوا کنند. جر و بحث های آنها به توهین کردن نمی انجامد و تهاجمی نیست.
2 – احترام تان کمتر و بی احترامی هایتان بیشتر شده
در ازدواج های ناموفق، بی احترامی به یکدیگر مشاهده می شود. دلخوری و رنجش جای صبر و عشق را می گیرد. هرکدام از طرفین به راه خودش می رود تا مجبور نباشد در کنار دیگری حضور داشته باشد. متاسفانه در این حالت هنگامی که همسرتان حضور ندارد، شادتر از زمانی هستید که در کنارتان است و تفریح با همسر به خاطره ای دور تبدیل می شود. هنگامی که احترام و درک دوجانبه از بین می رود، ازدواج در مسیر پایان یافتن است. در این مورد شک نکنید.
3 – ارتباط تان کمتر و ضعیف تر شده
برقراری ارتباط میان زن و شوهر برای سلامت یک رابطه موفق اهمیت بسیاری دارد. در ازدواج های ناکام، برقراری ارتباط با یکدیگر کمتر و کمتر می شود وضعیت بدتر هنگامی خواهد بود که درباره مشکلاتتان با یکدیگر صحبت نکنید. به صراحت باید گفت طرفین در یک ازدواج ناموفق توانایی و اشتیاق حل مشکلاتشان را از دست می دهند.
آنها دیگر برای یکدیگر اهمیتی قائل نیستند. هنگامی که ارتباط میان زن و شوهر به چنین وضعیتی برسد، دیگر نمی توان امید چندانی برای ادامه زندگی مشترک داشت. هنگامی که افراد از ارتباط برقرار کردن با یکدیگر اجتناب می کنند، دیگر نه مشکلی حل می شود و نه شکافی را می توان پر کرد.
4 – صمیمیت زناشویی تان کمتر شده
صمیمیت در رابطه زناشویی در ازدواج ناموفق پایین است. با ادامه اختلافات، صمیمیت جنسی کمتر و کمتر می شود و زن و شوهر مانند کسانی می شوند که فقط با هم در یک خانه زندگی می کنند (همخانه)، اما هیچ کدام از صمیمیت های عاطفی زندگی مشترک بین آنها وجود ندارد.
البته تحقیقات 3 دهه گذشته نشان داده است گاهی تاکید بیش از حدی روی رابطه زناشویی به عنوان نشانه ازدواج موفق می شود در حالی که عناصر دیگری هم در این موفقیت نقش دارند که به همان اندازه رابطه زناشویی اهمیت دارند یا حتی از آن مهم تر هستند. اشتباه نکنید؛ «صمیمیت» چیزی بیش از یک رابطه زناشویی خوب است. صمیمیت ممکن است دست در دست هم راه رفتن، نوازش و به طور کلی ابراز احساسات برای یکدیگر باشد.
5 – مشاجره های مالی تان بیشتر شده
وقتی شما و همسرتان مدام درمورد موضوعات مالی جر و بحث می کنید، روشن است که ازدواجتان دچار مشکل شده است. بسیاری از اختلافات زناشویی، ریشه در موضوعات مالی دارند و وقتی وضعیت بدتر می شود که کشف کنید همسرتان درباره پول یا سایر موضوعات مالی به شما دروغ گفته است. وقتی زن و شوهر درباره صورتحساب ها، حساب های بانکی، مخارج و بدهی ها به یکدیگر دروغ بگویند، نشانه آشکاری از موفق نبودن ازدواج بروز کرده است.
تردیدی نیست که همه زوج ها در دوران ناپایداری اقتصادی، به زحمت می افتند و بیکاری، افزایش قیمت ها، نگرانی درباره حقوق بازنشستگی و پس اندازها و بالا رفتن اجاره و قیمت خانه فشار زیادی به آنها وارد می کند. اما به یک حقیقت باید توجه کنید؛ زوج های موفق این دوران فشار اقتصادی را از سر می گذرانند و به شکوفایی ادامه می دهند.
زوج هایی که رابطه مستحکمی دارند، راه هایی برای گذراندن موفق این بی ثباتی های اقتصادی، پیدا می کنند. زوج های ناموفق، یاد نگرفته اند با مشکلات اقتصادی کنار بیایند، زیرا اصلا نحوه برقرار کردن ارتباط درست با یکدیگر را نیاموخته اند. اگر همه صحبت هایتان درباره مسایل مالی شده، ازدواج تان به خطر افتاده است.
6 – اعتمادتان کمتر شده
اعتماد، اساس هر ازدواج موفقی است. در واقع هیچ چیز در یک رابطه موفق، مهم تر از اعتماد کردن نیست. اگر نتوانید به همسرتان اعتماد کنید، چه کسی برای اعتماد کردن باقی می ماند؟ اگر شما یا همسرتان به بی وفایی طرف مقابل فکر می کنید و طلاق گرفتن ذهنتان را اشغال می کند، مشکل در ازدواج شروع شده است. اگر میزان اعتماد دوجانبه به صفر برسد، دیگر امیدی برای تداوم زندگی مشترک وجود ندارد.
7 – مداخله های خانوادگی تان بیشتر شده
برای بستگان و نزدیکانتان (از فرزندان و پدر و مادرها و خواهر و برادرها گرفته تا اقوام دورتر) پادرمیانی کردن و واسطه شدن در مشاجره های شما مشکل و مشکل تر می شود. اعضای دو خانواده شروع به طرفداری می کنند و بردن و باختن در این جنگ به قانون روزمره تبدیل و مصاحله و آشتی به فراموشی سپرده می شود.
در این حالت هر یک از شما، سعی می کند دیگری را از اعضای خانواده و دوستانش جدا و منزوی کند و «تفرقه بینداز و حکومت کن» به شعار روزانه تان تبدیل خواهد شد. متاسفانه باید گفت چنین ازدواج های مشکل داری، باعث اختلاف و از بین رفتن تفاهم سایر اعضای خانواده هم می شوند. دشمنی خانوادگی نشانه یک ازدواج سالم نیست. شناختن نشانه های ابتدایی در معرض خطر بودن ازدواج و توجه دقیق به بروز این نشانه بسیار مهم است.
هنگامی که این نشانه ها بروز می کنند، باید اقدام های اساسی انجام دهید تا رابطه تان با همسرتان نجات یابد. ازدواج سالم و شاد از دستاوردهای بزرگ زندگی است. هرگز برای نجات ازدواج دیر نیست.
.:: This Template By : web93.ir ::.