البته این پدیده، یک اختلال بالینی حقیقی شناخته نمیشود و پژوهشگران بر این باورند که این فرزندان رفته رفته با محیط و جایگاهشان وفق مییابند.
اغلب مواقع، فرزندان دوم خانواده تمایل دارند از برادر یا خواهر بزرگ تر خود پیشی گرفته و یک قدم جلوتر از آن ها بایستند. این افراد عموما جاه طلب و به دنبال کسب موفقیت های بیشتر هستند اما به ندرت خودخواه و از خود راضی می شوند.
آن ها به تعیین اهداف بزرگ برای خود علاقه بسیاری دارند. به همین خاطر تعداد شکستهایشان بیشتر از بقیه است اما به همان میزان هم یاد می گیرند چگونه با مصائب و مشکلات زندگی مواجه شده و موانع را از میان بردارند. در نتیجه تمامی این موارد، فرزند دوم خانواده همیشه شخصیتی قوی و مستقل دارد. این اشخاص بسیار اجتماعی، خودمحور و برقرار کننده صلح و آرامش هستند و کمتر روی خانواده خود متمرکز باقی می مانند.
«سندروم فرزند میانی» چه پیامدهایی دارد؟
بر اساس دانسته های موجود باید گفت که ترتیب تولد در خانواده ها میتواند روی هوش و شخصیت فرزندان تاثیر گذار باشد زیرا رفتار والدین با فرزندان روی شکل گیری احساسات، شخصیت و حتی هوش آن ها بسیار موثر است.
بهطور مثال، بدنبال یک تحقیق علمی دانشمندان شخصیت ۳۷۷ هزار دانش آموز دبیرستانی در کشور آمریکا را مورد بررسی قرار دادند. نتیجه این مطالعه نشان داد که فرزندان اول خانواده صداقت بیشتری داشته و ویژگی مدیریتی و سرپرستی در آن ها بیشتر است. همچنین اعلام شد که این افراد چندان اجتماعی نیستند و بیشتر از بقیه استرس و اضطراب دارند.
فرزندان وسط بسیار کوشا، شریف و با وجدان هستند و این در حالیست که فرزندان آخر خانواده بسیار روشنفکر و اجتماعی بشمار میروند. در مورد افرادی که خواهر یا برادر ندارند هم گفته میشود که عموما عصبی اما اجتماعی و برون گرا هستند.
با این توضیحات شاید بد نباشد تمرکز مطلب را روی فرزندان وسط بگذاریم و در مورد پیامدهای سندرم کودک میانی صحبت کنیم.
موفقیت در زندگی
برخی گمانهزنیهای علمی بر این اصل استوار است که فرزند میانی خانواده، در راستای غلبه بر این احساس که چندان مورد توجه و حمایت والدین نیست، تلاشهای خود را در زندگی افزایش میدهد تا ثابت کند که به اندازه خواهر و برادرهای بزرگتر و کوچکترشان موفق است. در نتیجه، انرژی خود را، خوب یا بد، به سمت موفقیت بیشتر در زندگی هدایت میکند.
نتیجتا، فرزندان وسطی اغلب انسانهای کارآمدی محسوب میشوند.
عدم تعلقخاطر به خانواده
فرزندان میانی، همانند بچههای دیگر حس تعلق به خانواده ندارند. آنها اغلب بدنبال «احساس ناخواستگی» سعی میکنند مستقل بوده و وابستگی خود از خانواده را تا حد امکان کم کنند. همچنین گفته میشود که آنها وفاداری زیادی نسبت به خانواده دارند.
متفاوت و خلاق بودن
پژوهشگران بر این باور هستند که فرزندان وسط خانواده اغلب سعی میکنند رفتار و خواستههای متفاوت از فرزند اول داشته باشند. بهطور مثال، اگر فرزند بزرگتر به ورزش علاقه شدید داشته باشد، احتمال اینکه فرزند وسطی هنری یا دانشگاهی شود بسیار زیادتر خواهد بود. فرزند اول هر کاری بکند، فرزند دوم دنبال کاری کاملا متفاوت می رود.
بهزبان دیگر، رفتار فرزندان میانی در واقع نتیجهی واکنش هایی است که به کارهای فرزند اول خانواده نشان میدهند.
همچنین این افراد خلاقیت بیشتری در کارهای خود نشان میدهند. چون این کودکان توجه کمتری از سوی والدین دریافت میکنند، حس استقلال قویتری دارند و ابداع و نوآوری در میان آنها نیز بیشتر مشاهده میشود.
عدم اعتمادبهنفس و انزواطلبی
شاید بتوان گفت یکی از مرسومترین نشانههای منفی سندروم فرزند میانی این است که حس ناخواسته بودن، اعتمادبهنفس فرد را کاهش میدهد. هیچچیز بدتر از آن نیست که فردى احساس کند که خواستنی نیست. ازاینرو اینگونه کودکان از فقدان خودباوری در هنگام رشد رنج میبرند و در نتیجه، اعتمادبهنفس آنها در سطح پایینی قرار دارد.
حتی ممکن است کودک مبتلابه سندرم فرزند وسط بیشازحد درونگرا یا حتی ضداجتماعی بشود. آنها خود را همانند یک بیگانه تصور میکنند و درنتیجه، در موارد دیگر زندگی نیز تبدیل به یک منزوی میشوند. این کودکان ترجیح میدهند که وقت خود را بهتنهایی و نه با دیگران صرف کنند، چراکه آنها احساس میکنند به آنها بیتوجهی شده است.
عدم اعتماد به دیگران
کودک وسط، بر اساس احساس نادیده گرفته شدن و ناخواستگی، ممکن است مشکل اعتماد به دیگران را نیز داشته باشند. این کودکان نمیتوانند به دیگران اعتماد کنند و حتی گاهی اوقات در حسرت اعتماد و تکیهبر دیگران زندگی را سپری میکنند.
در آخر هم اشاره کنیم که مطالعات عزتنفس در کودکان نشان داده که سندرم فرزند وسط ممکن است در احساس ارزشگذاری کودک تأثیر مستقیم داشته باشد. فرزند میانی با توجه به موقعیت تولد خود، گاهی اوقات برای دریافت توجه بیشتر از پدر و مادر و دیگر بزرگسالان، نسبت به بقیه خانواده بهعنوان خواهر و برادر بزرگتر و خواهر و برادر جوانتر اغلب احساس نامریی بودن دارند. برخی از مطالعات بهطور قاطع نشان دادهاند که کودکانی که تنها دختر یا تنها پسر در خانواده هستند اغلب سندرم فرزند وسط را تجربه نمیکنند.
این احساسی طبیعی است اما اگر کودک هر بار بخواهد خودش را با بقیه مقایسه کند دچار مشکلاتی خواهد شد. به همین علت لازم است به کودکتان یاد بدهید که بتواند احساس حسادت خود را کنترل کند. بدین ترتیب نه تنها احساس بهتری خواهد داشت بلکه بهتر می تواند با دیگر کودکان برخورد کند و روابط اجتماعی بهتری داشته باشد.
می پرسید چگونه؟ در این مقاله بخوانید:
حتماً شما هم وقتی کودک 4 ساله تان با حسرت از ماشین پسر همسایه تعریف کرده و از شما خواسته تا مثل همان را برایش بخرید متوجه حسادت فرزندتان شده اید.
شاید هم وقتی دخترتان عروسک دخترخاله اش را یواشکی برداشته تا با خودش به خانه ببرد متوجه شده باشید که او هم درگیر حسادت شده. گاهی هم کودکان بزرگتر به همکلاسی شان که نمره بالاتر گرفته حسادت می کنند و ممکن است با به دنیا آمدن یک نوزاد جدید در خانه دست به خشونت بزنند و سعی کنند رقیب تازه را از میدان خانواده بیرون کنند.
تجربه این حسادتها که خود انواع مختلفی دارند می تواند برای فرزند شما مشکلاتی ایجاد کند و نه تنها روابط او با همسالانش را به خطر بیندازد بلکه باعث سرخوردگی و ناراحتی خود او هم بشود. به همین علت متخصصان توصیه می کنند با روشهای زیر سعی کنید به کودک کمک کنید که حس خود را کنترل کند و به جای حسادت، غبطه را جایگزین کند تا او را به تلاش بیشتر وادارد نه آسیب رساندن به خودش و دیگران!
احساسات کودک را بشناسید
سعی نکنید حسادت کودک را محکوم کنید. این روش فایده ای برای او ندارد. کودک وقتی ببیند به احساس او توجهی نمی کنید و انگار خواسته او را نمی شنوید، بلندتر داد می زند تا به او توجه کنید. بنابر این سعی کنید به کودک نشان دهید که به احساس او اهمیت می دهید. مثلا به او بگویید می دانم برایت سخت است که وقتی من خواهر کوچکت را می خوابانم، تو خودت لباس هایت را عوض کنی اما اگر کمی صبر کنی می توانم به تو کمک کنم. می دانم دلت می خواهد من بیشتر با تو بازی کنم. من هم دلم برای بازی با تو تنگ شده اما لازم است مراقب خواهر کوچولویت باشم تا بزرگتر شود و بتواند با تو بازی کند. یا مثلا وقتی در بازی بازنده می شود. به او بگویید می دانم که نا امید شدی و دلت می خواست تو هم مثل احسان برنده شوی اما خوب بازی کردی و می توانی دفعه بعد تو برنده باشی.
همه یا هیچ را انتخاب نکنید
بعضی از کودکان به علت مقایسه کارهای خودشان با دیگران و حسادت به دیگران از انجام کارهای مورد علاقه شان هم باز می مانند. محسن کودکی علاقه مند به نقاشی و کارهای هنری است اما با شروع مدرسه مدام کار دستی و نقاشیهای خودش را با بقیه مقایسه می کند و می بیند که مال بقیه همکلاسیهایش بهتر است.
بعد از مدتی او دیگر تمایلی به انجام این کارهای هنری نشان نمی دهد و از انجام آن سر باز می زند. فکر می کنید والدینش چگونه می توانند به او کمک کنند. مادر محسن به او می گوید: من هم زیاد نقاشی ام خوب نبود. اما از نقاشی کردن لذت می بردم. به همین علت زیاد نقاشی می کشیدم و تمرین می کردم تا اینکه نقاشی ام بهتر و بهتر شد. تو هم هر چه بیشتر تمرین کنی نقاشی ات زیبا تر از قبل می شود.
کودکان در سنین ابتدایی خیلی زود نتیجه می گیرند که در یک فعالیت خاص توانایی خوبی دارند یا ضعیف هستند. مازیار به فوتبال علاقه دارد اما بازی نمی کند چون فکر می کند که خوب فوتبال بازی نمی کند. او مرتب از بازی ارسلان تعریف می کند و حتی به او حسادت می کند که اینقدر خوب می تواند گل بزند. به نظر شما پدرش چه به او بگوید تا حسادت او به ضررش تمام نشود. پدر مازیار به او گفت: پسرم به نظر تو بهترین بازیکن فوتبال در ایران کیست؟ چرا؟
بعد از توضیحاتی که مازیار داد پدرش از او پرسید: فکر می کنی بقیه بازیکنان فوتبال کشور که به خوبی او نیستند چه باید بکنند؟ آیا بهتر نیست فوتبال را کنار بگذارند؟ اگر همه بازیکنها این طور فکر کنند و بازی را کنار بگذارند فکر می کنی چه بلایی سر فوتبال کشور می آید؟ همین اتفاق درباره بقیه موضوعات هم می افتد. بنابر این همه در جایگاه خود تلاش می کنند تا کار خود را خوب انجام دهندو تو هم بهتر است همین کار را بکنی.
لذت هدیه دادن را به او بچشانید
حسادت به وسایل و اسباب بازیهای دیگران ساده ترین و رایج ترین نوع حسادتهای کودکانه است که ممکن است بارها با آن روبرو شده باشید. مینا از مدرسه بر می گردد و به مادرش می گوید که کفش سارا- همکلاسی اش- خیلی زیبا بوده و او هم از همان کفشها می خواهد. علی از پدرش می خواهد که برایش پلی استیشن بخرد چون پسر همسایه هم از این بازیها دارد. ممکن است والدین تسلیم خواسته های جزیی کودک شوند اما گاهی ممکن است واقعا از عهده تهیه چنین وسایلی برنیایند و آنوقت چه باید کرد؟
اگر شما به کودکتان پس انداز کردن را یاد بدهید می توانید به او کمک کنید تا با پول تو جیبی و یا عیدی های خودش اسباب بازیها و لباسهای مورد علاقه اش را تهیه کند. در ضمن می توانید به او نشان دهید که با گذشتن از بعضی خواسته های خودش می تواند به کسانی که مشکلاتی دارند کمک کند و احساس خوشایندی از این کمک به دیگران پیدا کند و آنوقت می فهمد که اگر چه او کفش مورد علاقه اش را که گران قیمت بود نخریده اما در عوض به دوست دیگرش که لباس گرم نداشته کتی هدیه داده که او را گرم نگه می دارد.
آنوقت است که حس قدر دانی جای احساس حسادت را در وجود فرزندتان خواهد گرفت. در این حالت کودک شما کم کم متوجه می شود که حق انتخاب دارد. می تواند هر روز چشم به وسایل دیگران بدوزد و حسرت داشتنشان را بخورد یا اینکه به آنچه ضروری است بسنده کند و از هدیه دادن به دیگران لذت ببرد.
بر توانایی هایش تکیه کنید
اغلب کودکان خود را با خواهر و برادرشان مقایسه می کنند و به آنها حسادت می کنند. درباره وسایل شاید بتوانید با همسان خرید کردن این حس را کم تر کنید اما درباره توانایی های فردی که معمولا متفاوت است نقش شما بسیار حساس تر می شود.
در این باره بهتر است بر تواناییهای فردی آنها بدون اینکه مقایسه ای انجام دهید، تأکید کنید و نشان دهید که به این تواناییها افتخار می کنید و البته بدون مقایسه هر کدام را بخاطر یک خصوصیت خاص تحسین می کنید. مثلا به فرزندتان بگویید که از طرز داستان تعریف کردن او خوشتان می آید و لذت می برید وقتی او با قصه گویی اش همه را می خنداند. و فرزند دیگرتان را به خاطر شعرخواندنش تحسین کنید و به آنها بفهمانید که هر دو آنها را دوست دارید و به آنها افتخار می کنید. یادتان باشد همه کودکان حتی تلخ ترین آنها هم خصوصیاتی دوست داشتنی در خود دارند که بتوانید آن را برجسته کنید و به آن تاکید کنید.
در همه چیز عدالت را رعایت کنید
وقتی برای یکی از فرزندانتان خرید می کنید مطمئن باشید که خواسته های دیگری هم از نظرتان دور نمانده است. اگر امروز برای پسرتان توپ فوتبال می خرید، بهتر است همین امروز برای دخترتان هم چیزی بخرید حتی اگر یک گل سر کوچک باشد.
اگر سن و سال و جنس فرزندانتان به هم نزدیک است بهتر است مشابه برایشان خرید کنید تا بهانه به دست آنها ندهید. اما تا می توانید سعی کنید بر یگانه بودن آنها در نوع خود تأکید کنید. مثلاً اگر یکی از آنها فوتبالیست خوبی است و دیگری خوب نقاشی می کشد می توانید برای یکی توپ فوتبال و برای دیگری مداد رنگی تهیه کنید و علت این تفاوت را هم گوشزد کنید.
مراقب رفتار و گفتارتان باشید
وقتی کودکی دارید که به نوزاد حسادت می کند، یادتان باشد که کودک بزرگ تر را با حرفهایتان بر علیه کودک کوچکتر تحریک نکنید. مثلا به جای اینکه بگویید بچه خوابیده نمی توانیم به پارک برویم. به کودک بگویید: عصر وقتی هوا خنک تر شد به پارک می رویم.
مسلما کودک می فهمد که با به دنیا آمدن فرزند دیگر شرایط تغییر کرده اما شما سعی کنید طوری رفتار کنید که این تغییرات برای کودک بزرگتر به تدریج جا بیفتد. مثلا اگر هر شب برای او قصه می گفتید و حالا نمی توانید هر شب این کار را بکنید اما می توانید از همسرتان بخواهید که گاهی او نوزادتان را بخواباند تا شما بتوانید برای کودک بزرگتر قصه بخوانید. یا حتی وقتی که نوزادتان آرام است می توانید آنها را کنار هم بخوابانید و برای هر دوشان قصه بخوانید.
احساسات خود را بیشتر بیان کنید
اگر فرزندتان به خواهر و برادر کوچکترش حسادت می کند، ابراز محبتتان را
نسبت به او بیشتر کنید. مثلاً در طول روز بیشتر او را بغل کنید و در هر
زمانی که می توانید به او توجه کرده و با او حرف بزنید و بازی کنید. وقتی
او ازخواهر و برادر کوچکترش مراقبت می کند و با آنها خوش رفتاری می کند او
را
تشویق کنید.
الگو باشید
به او نشان دهید که چگونه با دیگر کودکان رفتار کند. مهربانی با کوچکترها و مراقبت از آنها را با رفتارتان به او یاد بدهید. تنها گفتن کافی نیست. او از رفتار شما یاد خواهد گرفت که با کوچکترها چگونه برخورد کند. وقتی کودک به خواهر و برادر کوچکش نزدیک می شود و سعی می کند با او بازی کند مدام او را تهدید نکنید و نترسانید. بلکه از این زمان برای یاد دادن رفتار با کودک بهره ببرید.
انضباط قاطعانه داشته باشید
به کودکان تان بفهمانید که باید به همدیگر احترام بگذارند و برای برداشتن اموال یکدیگر از هم اجازه بگیرند. اگر اتاق مجزا دارند به آنها بگویید که لازم است برای ورود به اتاق یکدیگر اجازه بگیرند و سپس وارد شوند.
10 فرمان برای کنترل حسادت کودک:
1) احساسات کودک را بشناسید
2) همه یا هیچ را انتخاب نکنید
3) لذت هدیه دادن را به او بچشانید
4) بر توانایی هایش تکیه کنید
5) کودکان را با هم مقایسه نکنید
6) در همه چیز عدالت را رعایت کنید
7) مراقب رفتار و گفتارتان باشید
8) احساسات خود را بیشتر بیان کنید
9) الگو باشید
10) انضباط قاطعانه داشته باشید
به علاوه روبرو کردن فرزندان با شخصیت های جدید می تواند کمک بزرگی به آن ها کند تا افق دیدشان را وسیع تر کنند، با دیدگاه های جدید آشنا شوند و با بقیه کنار بیایند. نکته مهم این جاست که آیا ارزش ها و سبک زندگی کودکی که شما به او شک دارید، واقعا نگران کننده هستند یا شما دارید زود قضاوت می کنید؟ اگر درباره دوست فرزندتان مشکوک هستید و می ترسید تاثیر بدی روی فرزند شما بگذارد، بد نیست گام های زیر را بردارید.
گام اول : اطلاعات جمع کنید
باید تا آن جا که می
توانید درباره این دوست تازه وارد اطلاعات کسب کنید. برای این کار باید با
فرزندتان صحبت کنید و درباره دوست جدیدش از او سوال کنید. همچنین سوالاتی
را بپرسید که به شما نشان دهند چرا فرزندتان این دوست جدید را دوست دارد.
مثلا می توانید بگویید: «تو و پارمیس جدیدا خیلی با هم وقت می گذرونین.
چطور شد که با هم دوست شدین؟ درباره این دوست جدیدت برام حرف بزن. من تا
حالا پدر و مادرش رو دیده ام؟» البته دقت کنید که این سوالات نباید حالت
بازجویی به خود بگیرد و شما باید با ملایمت و زیرکی این پرسش ها را مطرح
کنید. طوری که فرزندتان حس کند واقعا به دانستن این مسائل علاقه مندید و می
خواهید با او همراه شوید. اگر هنوز هم به اطلاعات بیشتری نیاز دارید می
توانید با معلم های فرزندتان حرف بزنید یا با والدین دیگر که نظر آن ها را
قبول دارید صحبت کنید.
گام دوم : نگرانی تان را بگویید
به جای ایراد گرفتن
از دوست جدید فرزندتان (که قطعا باعث می شود تا او پنهان کاری کند و دیگر
با شما حرف نزند) نگرانی تان را در مورد فرزندتان به خودش بگویید. مثلا:
«تو جدیدا خیلی فحش می دی! یادم نمی یاد قبل از این که با این دوستای جدیدت
رفیق بشی اینطوری بوده باشی.» این کار شما به فرزندتان یادآوری می کند که
او در گذشته رفتار بهتری داشته و با معیارهای شما بهتر همخوانی داشته است.
اگر فرزندتان را به شکلی بار آورده باشید که این معیارها اکنون برای او هم
مهم باشد، مطمئن باشید به فکر فرو خواهد رفت و از این که اخلاق های خوب
گذشته را از دست داده خودش هم نگران خواهد شد.
گام سوم : «دشمن» را شناسایی کنید
با دوستان جدید
فرزندتان دوست شوید و کاری کنید که آن ها فکر کنند شما به زندگی شان علاقه
مندید. برای این کار می توانید منزل تان را به جایی تبدیل کنید که بچه ها
دوست دارند در آن دور هم جمع شوند. یخچال تان را از خوردنی های خوشمزه پر
کنید و برای بچه ها پیتزا بخرید. فایده این کار آن است که شما نه تنها خیال
تان راحت خواهد بود که فرزندتان کجاست بلکه می توانید چشم و گوش تان را
تیز کنید تا ببینید آیا واقعا دوستان جدید فرزندتان خطرناکند یا نه؟
گام چهارم : با والدین آشنا شوید
اگر شما یک کودک
دبستانی دارید، لازم است که والدین دوستان فرزندتان را بشناسید، به خصوص
کودکانی که به آن ها مشکوک هستید. ملاقات حضوری بهترین راه برای آشنایی است
ولی اگر امکان این کار را ندارید، به آن ها تلفن بزنید. موقع مکالمه مثبت،
دوستانه و باز برخورد کنید. مثلا می توانید بگویید: «بچه های ما تازگی
خیلی با هم صمیمی شده اند. به همین دلیل من خواستم خودم را معرفی کنم و با
شما درباره بچه ها حرف بزنم.»
گام پنجم : فرزندتان را سرگرم کنید
اگر نمی خواهید
فرزندتان با دوست جدیدش وقت بگذراند، بهترین کار آن است که وقت او را به
نحوی پر کرده و سر او را گرم کنید. فعالیت هایی را که او دوست دارد، ترتیب
دهید. او را در یک باشگاه ورزشی یا کلاس هنری ثبت نام کنید، به ویژه جاهایی
که بتواند ارتباطات اجتماعی خود را گسترش دهد.
البته در این مورد باید سعی کنید مشکل قبلی تکرار نشود، یعنی بهتر است تا جایی که می توانید و فرزندتان هم احساس محدودیت نمی کند، معاشرت های جدید او را با معیارهای ارزشی خودتان تطابق دهید یا ترتیبی دهید که بیشتر از قبل بتوانید بر روابط فرزندتان نظارت داشته باشید.
گام هفتم : حواس تان به زنگ خطر باشد
وقتی فرزندتان
با دوستان مشکوک معاشرت می کند، باید نسبت به او حساس تر باشید و رفتار او
را به دقت زیر نظر داشته باشید. بهتر است حواس تان به علائم هشدار زیر
باشد: کم شدن نمرات درسی، روحیه مبارزه، تغییر ناگهانی خلق و خو به طرز
غیرعادی، علائم استفاده از سیگار، قلیان یا مواد مخدر.
اگر دوست فرزندتان به وضوح اثر بدی روی او می گذارد، باید هرگونه تلاشی که می توانید به خرج دهید تا این ارتباط را قطع کنید. در این مورد می توانید از کمک معلم یا مشاور مدرسه یا مشاور خانواده هم استفاده کنید.
چگونه قانون وضع کنیم؟
بدترین زمان به دردسر افتادن
بچه های دبستانی، بین ساعت 2 تا 6 بعدازظهر است. یکی از بهترین راه ها
برای این که مطمئن شوید فرزندتان دست به کارهای خطرناک نمی زند یا افراد
مشکوک را ملاقات نمی کند این است که کاری کنید او بلافاصله بعد از مدرسه به
خانه برگردد. با روش زیر می توانید بعد از ظهرهای فرزندتان را بدون دردسر
کنید.
به طور روشن و واضح برایش تعیین کنید که کجا می تواند برود و کجا نباید برود. این قوانین را با تاکید و جدیت اجرا کنید.
قوانین خودتان را تکرار کنید
برای این که به فرزندتان کمک کنید در مقابل فشارهای دوستان جدیدش برای رفتار نادرست مقاومت کند، باید قوانین واضح و روشنی برای او بگذارید. البته این کار را نباید هنگام انتقاد کردن از دوستان جدید فرزندتان انجام دهید. در عوض باید قوانین خانه خودتان را عادتا و به طور منظم مرور کنید. همچنین به فرزندتان بگویید اگر از این قوانین پیروی نکند، تنبیه می شود. برای بچه ها در سنین 9 تا 12 سالگی محدودیت ها و قانون های زیر مناسب هستند: «هر جا باشی باید به من زنگ بزنی و خبر بدهی.»، «اگر خواستی از آن جا به جای دیگری بروی باید زنگ بزنی و به من خبر بدهی.»، «فقط وقتی بابا و مامان دوستت خانه هستند، می توانی به خانه آن ها بروی.»
.:: This Template By : web93.ir ::.