در یک نگاه کلی، اهم ویژگی های مکتب اخلاقی آیت الله تهرانی را باید در موارد زیر مورد توجه قرار داد:
بسیاری از روحانیون و علما در زمره مردم هستند، اما آنچه که در زندگی ایشان و در مراسم تشییع جنازه عظیم و مجالس نکوداشت این عالم وارسته مشاهده کردیم، پیوند عمیق ایشان با مردم بود.
زندگی زاهدانه، شهرت گریزی، حضور در متن مردم و پرهیز از مسائل حاشیه ای که برخی بیوت را در بر می گیرد را باید از بارزترین جلوه های مردمی بودن استاد برشمرد.
استاد از آغاز پیروزی انقلاب به رغم مسئولیت های مختلفی که به ایشان ارجاع می گردید، با اشراف به مسئله تربیت نسلی از جوانان که مدیران کشور خواهند بود، تربیت دینی جوانان و کادر سازی برای اداره نظام اسلامی را بر همه امور ترجیح دادند. بسیاری از مدیران شایسته، خدوم، پاک دامن و کارآمد نظام در کشور، در حلقه شاگردان و وامدار این رویکرد استاد هستند. حلقه درس اخلاق چهارشنبه های استاد یک کارگاه بزرگ آموزشی - اخلاقی بود که نظیری نداشت.
استاد پرچم دار روشنگری و مبارزه با التقاط بود. التقاط فکری و سیاسی که در ادوار مختلف دولت ها و آمد و شد جریانات سیاسی با آن مواجه بوده و هستیم. برای استاد فرقی نداشت که در رأس دولت وقت، فردی در کسوت روحانیت باشد یا غیر آن. آنچه که غیرت دینی و حمیت مثال زدنی استاد را به رخ می کشید، استقلال و عدم توجه به فراز و فرود جریانات سیاسی بود. هرگاه التقاط، انحراف، تجدیدنظر طلبی، تأویل و تفسیرهای انحرافی در دین، رخنه و نفوذ فرصت طلبان در ارکان انقلاب را می دید، در مناسب ترین و حساس ترین مناسبت ها و ایامی چون تاسوعا و عاشورا یا شب های احیای ماه مبارک رمضان، هشدار می داد و افکار عمومی را به سمت صلاح معطوف می نمود.
اگرچه بارزترین وجه شخصیتی استاد، عالم ربانی و معلم اخلاق بودن ایشان در نزد افکار عمومی است و نیز اگر برخی را بر این باور است که هنگام مواعظ اخلاقی و نصایح و برای نفوذ در افکار عمومی و تأثیرگذاری بر مخاطبان، باید از دایره سیاست تا می توان فاصله گرفت، اما واقعیت آن است که در حلقه درس استاد همه گرایشات و جریانات سیاسی را به خوبی مشاهده می کردیم.
استاد در کرسی درس و منبر موعظه و اخلاق به مثابه یک حکیم و طبیب برای درمان بیماری های اخلاقی توصیه های علمی و عملی تجویز می کرد. راه های درمان و غلبه بر شهرت، شهوت، نفس، تکبر، غرور، خودپرستی، مقام پرستی و دنیاپرستی را یک به یک در برابر چشمان بیمار، بیان و نسخه های شفابخشی برای علاج آن ارائه می نمود.
او خود معلم و اسوه اخلاق عملی بود. به آنچه از معارف قرآن و اهل بیت (علیهم السلام) بیان می کرد، اعتقاد و باور داشت و خود را اولین مخاطب آن می دانست. اگر از مال شبهه ناک سخن می گفت، اگر از شهرت گریزی و ساده زیستی و حب به دنیا و جاه نداشتن سخن می گفت، خود پیش از همه، عامل به آن شده بود. این میزان مراقبت، محاسبه و مراقبه همان گام های اخلاق عملی است که از آیت الله مجتبی تهرانی، اسوه اخلاق، زهد و پارسایی ساخت. کشور و به طور مشخص پایتخت، چند روز است در جای جای خود عزادار است و مجالس یکی پررونق تر از دیگری و گویا تمام نشدنی، در حال برگزاری است.
همه فانی اند و باقی فقط ذات وجود مقدس خداوند است. ببینیم چه عواملی استاد مجتبی تهرانی را این همه عزیز و محبوب مردم کرده است؟ شناخت رمز و راز این نکته برای حوزه های علمیه، روحانیت، نخبگان، مدیران و روشنفکران یک ضرورت اجتناب ناپذیر است.
به راستی بعد از استاد دعاهای شب قدرمان را کجا آمین بگوییم و امید اجابت داشته باشیم؟ روحش شاد و راهش پر رهرو باد.
البرت انیشـتین در سـال 1879 میلادی در شـهر اولم آلمان متولد شـد. تحصیلات خود را در مونیخ و آراو سـویس به پایان برد. او در همانسـال که فرضیه نسـبیت را طرح کرد (1905 ) از تابعـیت آلمان رو گرداند و به تابعیت سـویس در آمد.
سـال 1905 برای انیشـتین 26 سـاله سـال انتشـار دو اثـر مهم دیگر در علم فـیزیک اسـت که نظریه « کوانتوم» او باعث شـد در 1921 جایـزه نوبل فـیزیک را در 42 سالگی ببرد و نیـز مقاله محاسبه انرژی اتمی را که به «معادله انیشتین » معروف اسـت در همین سـال منتشـر سـاخت. انیشتین در فاصله سـالهای 1905 تا 1933 در دانشـگاه های آلمان و سـویس درس می داد و برای سـخنرانی به ممالک اروپایی سـفر می کرد او در 1914 ،بار دیگر به تابعـیت وطن اولش آلمان درآمد و اسـتاد فـیزیک دانشـگاه برلین شـد. او تا سـال 1933 در آلمان زندگی می کرد و در سـفر انگلسـتان و امریکا بود که نازیها او را به دلیل دینش از کار برکنار کردند زیرا آلبرت انیشتین، یک آلمانی یهودی بود. در آن سالها وقتی که اخبار مربوط به کوره های آدم سوزی یهودیان توسط نازی ها منتشر گردید، جنایتی که هیچ ملت متمدنی بدان دست نمی زد، انیشتین این جنایت را تحمل نکرد و در سال1940 میلادی برابر 1319شمسی از آلمان فرار کرد و ناگـزیـر دعوت دانشـگاه پـرینسـتون را پـذیـرفـت و به تابعـیت امریکا در آمد.
انیشـتین اولین کسی بود که امریکا را از خطر اتمی شــدن احتمالی آلمان آگاه کرد و امریکا را تشـویق کرد تا به تحقیقات اتمی خود و شـکافتن اتم ادامه دهـد. او در سـال 1939 در نامه به روزولت نوشـت:
" آقای رئیس جمهور اگر امریکا موضوع اتمی شـدن آلمان را جدی نگـیرد بشـریت با فاجعه غیر قابل جبران رو برو خواهـد شــد."
این نامه باعث شـد که امریکایی ها کارخانه های آب سـنگین آلمان را که در آلمان، نروژ و دانمارک برپا بود شـناسـایی و با بمب هواپیماهایشان منهدم نمایند و به موازات این کار به تحقیقات اتمی خود ادامه دهـند. این تحقیقات منجر به تولید اولین بمب اتمی جهان توسـط امریکا شـد و امریکایی ها با تجربه بمب اتمی روی دو شـهر هـیروشـیما و ناکازاکی فاجعه معـروف به هـیروشـیما را آفـریدند .
در سالهای 1325 و 1326 شمسی بار دیگر خطر بمب اتم زبانزد مردم جهان شد. بشریت نگران از پیامدهای این اسلحه مرگبار، آرامش موقت خود را از دست دادند. اگر یکی دیگر از دولت های متخاصم از این اسلحه استفاده بکند، فاتحه دنیا خوانده خواهد شد. هیچ ذی روحی در روی زمین باقی نخواهد ماند. قرن ها طول خواهد کشید تا حیوانی تک سلولی به وجود آید و قرن ها زمان لازم خواهد بود تا زمین به حالت اولیه برگردد. این ها صحبت های روزمره مردم جهان بود. در چنین فضایی چه کسی قادر بود از این فاجعه عظیم جلوگیری کند. اکثریت مردم دست به دعا بودند. عده ای می گفتند که خداوند در قرآن خبر داده است که کوه ها مثل پنبه تافته خواهند شد. آیا این مردم می توانستند افکار و حرف دلشان را به انیشتینی که در محاصره جهان خواران بود، برسانند؟ پس چه باید کرد؟ چگونه می توان این نابغه علم را متوجه اوضاع وخیم و شرایط روحی نامساعد بشر نمود؟
در سال 1326 شمسی جمعی از اساتید و دانشجویان تهران ، دست به دامن استاد شهریار می شوند ، موضوع را کاملاً شرح می دهند، نگرانی و وحشت مردم جهان را با او در میان می گذارند و یادآوری می کنند که تنها شهریار ، نابغه شعر و ادب مشرق زمین می تواند، انیشتین آن نابغه ریاضی و فیزیک مغرب زمین را متاثر بکند.
خود استاد شهریار می فرمودند:
"چنان منقلب شدم که گویی بمب اتم کره زمین را به کلی نابود کرد و پودر آن در فضای بیکران پخش شد. از جسم خاکی رهیدم. در عالمی اعلا به درگاه خداوند متوسل شدم : خدایا کمکم کن. پروردگارا، قدرتی می خواهم که دل آن سلطان ریاضی را نرم کنم. اکنون که من مامور این امر مهم شده ام ، شرمنده ام مگردان".
آری، شهریار ادب شرق، توفیق الهی را کسب می کند و همان شب ، شعر «پیام به انیشتین» آفریده می شود. این شعر به قدری روان و منسجم و صمیمی و موثر، خلق می شود که گمان نمی رفت هیچ سنگدلی را یارای مقاومت در برابرش باشد.
بلافاصله این شعر به زبان های انگلیسی ، آلمانی ، فرانسه و روسی ترجمه می گردد. عده ای به سرپرستی دخترش (خانم مریم یا شهرزاد بهجت) مامور می شوند که شعر را به انیشتین برسانند. از مدیر دفترش در اقامتگاهش وقت می گیرند، روز موعود فرا می رسد. ترجمه فصیح انگلیسی شعر را در اقامتگاه انیشتین، برایش می خوانند. آنچنانکه حاضران نقل کرده اند آن بزرگمرد عالم دانش، دو بار از جای خود برمی خیزد. دو دستش را بر صورتش می نهد و می فشارد. قطرات اشک بر شیشه عینکش نمایان می شود. با چهره ای اندوهگین یکباره ، با صدایی بلند فریاد می زند: «به دادم برسید» بعد سکوت می کند و صورتش را در میان دو دستش می گیرد و غرق در بحر تفکر می گردد. سکوت غم انگیزی فضای اقامتگاهش را پر می کند. دقایقی بعد، می خواهد که شعر بار دیگر خوانده شود. این بار پس از شنیدن آن به خارج از اتاقش می رود و با وضعیتی مغموم در باغ مخصوصش قدم می زند. گویا تا آخر عمر هم همیشه غمگین بوده است.
پس از ارسال این پیام از سوی شهریار به انیشـتین، وی ناگهان متوجه غولی که از شـیشـه بیـرون آورده بود شــد. پس از پایان جنگ پدر بمب اتم مبدل به یک مبارز طراز اول برای جلوگـیری از توسـعه و تولـید سـلاح اتمی شـد و به اتفاق برتراندراسـل فیلسـوف معـروف انگلیسی نهضت ضد جنگ و محدودیت اسـتفاده از سلاح اتمی را براه انداخت. این کار درست مقارن با حمله صلح اتحاد جماهـیر شـوروی به رهبری استالین بود که هنوز به سـلاح اتمی دسـت نیافـته بود. به این جهت در امریکا انیشتین مورد تعـقیب و پیگیری کمیسـیون واقع شـد که به رهـبری سـناتور « مک کارتی » برای مبارزه با کمونیسم فعالیت داشـت. این کمیسـیون که در آن سـالها کار اصلی اش پرونده سـازی و تشـکیل محاکماتی برای بازجویی از روشـنفکران بود، او را به جاسوسی و داشتن افکار کمونیستی سـاخت اما طبعاً با برنده جایـزه نوبل و پدر تئوریهای پیشرفته فـیزیک کاری نمی توانسـت کرد. خود انیشـتین گاه به طنز می گفت: « خوش حالم زنم از فـیزیک چیزی سـرش نمی شـود و گرنه سـرنوشـت « جولیوس » و «اتل» در انتظار ما هم بود» . و اشـاره او به محاکمه معـروف « جولیوس و اتل روزنبرگ» دو دانشـمند فـیزیک امریکایی بود که طی محاکمه محکوم به اعـدام شـدند و « آلبر کامو» نمایشنامه « روزنبرگ ها نباید بمیرند » را در دفاع از آنان نوشـت. انیشـتین که یک یهودی بود، در آغاز از تمام مواضع صهیونسـتی دفاع می کرد، اما هنگامیکه اسرائیلی ها با خشـونت به تصرف سـرزمین های فلسطینی پرداختند او به یـکی از منتـقدان بزرگ شـیوه های تروریستی آن سـال های « مناخیم بیگین» تبدیل شـد و در مقاله ای در روزنامه نیویورک تایمز آنها را محکوم سـاخت.
با اینهمه بعـد از تشـکیل دولت اسرائیل و پس از مرگ نخسـتین رئیس جمهور این کشـور «ایزروایزمن » درسـال 1952 به او پیشـنهاد شـد که ریاسـت جمهوری اسرائیل را بپـذیـرد و فـیزیک دان فیلسـوف این پیشـنهاد را رد کرد.
انیشتین از 1946 به این طرف یعنی نـه سـال اخیر عمر خود را به عنوان یک مبارز صلح دوسـت و طرفدار آزادی انسـان سـپری کرد و شگفت آنکه مخالفانش در برابر حرفهای انسـان دوسـتانه و مبارزات صلح جویانه وی را همواره « بچه پـیر مو فرفری » می خواندند و معـتقد بودند که این موجود اسـتثنایی همچنان در سـالهای کودکی به سـر می برد و هنوز به عقل نرسـیده اسـت. دلیل بزرگی که آنها برای اسـتدلال خود در حق این « پیر کودک » می آورند این بود که او پس از آنکه سـالها در دامن سـرمایه داری بزرگ شـده و پرورش یافـته بود از پول و مال دنیا نه چیزی داشـت نه چیزی می فهمید. همسرش از ترس ولخرجی های او هنگام خروج از خانه به وی پول تو جیبی می داد و ای بسا که در بازگشـت متوجه می شـد که او همان پول مختصر را به سـائلی در سـر راه داده یا برای یک دسـته از بچه ها بستنی خریده اسـت و با آنها بسـتنی خورده و خندیده اسـت. انیشتین در سـال 1955 در شـهر برینسـتون در مرکز دانشـگاهی که پـس از مهاجرت در امریکا در آن مشـغـول به کار شـده بود درگذشـت.
متن ارسالی استاد شهریار به انیشتین:
پیام به انیشتین
انیشتین یک سلام ناشناس البته می بخشی،
دوان در سایه روشن های یک مهتاب خلیایی
نسیم شرق می آید، شکنج طره ها افشان
فشرده زیر بازو شاخه های نرگس و مریم
از آن هایی که در سعیدیه شیراز می رویند
ز چین و موج دریاها و پیچ و تاب جنگل ها
دوان می آید و صبح سحر خواهد به سر کوبید
در خلوت سرای قصر سلطان ریاضی را.
درون کاخ استغنا، فراز تخت اندیشه
سر از زانوی استغراق خود بردار
به این مهمان که بی هنگام و ناخوانده است، در بگشا
اجازت ده که با دست لطیف خویش بنوازد،
به نرمی چین پیشانی افکار بلندت را
به آن ابریشم اندیشه هایت شانه خواهد زد.
نبوغ شعر مشرق نیز با آیین درویشی
به کف جام شرابی از سبوی حافظ و خیام
به دنبال نسیم از در رسیده می زند زانو
که بوسد دست پیر حکمت دانای مغرب را
انیشتین آفرین بر تو ،
خلاء با سرعت نوری که داری، در نوردیدی
زمان در جاودان پی شد، مکان در لامکان طی شد
حیات جاودان کز درک بیرون بود پیدا شد
بهشت روح علوی هم که دین می گفت جز این نیست
تو با هم آشتی دادی جهان دین و دانش را
انیشتین ناز شست تو!
نشان دادی که جرم و جسم چیزی جز انرژی نیست
اتم تا می شکافد جزو جمع عالم بالاست
به چشم موشکاف اهل عرفان و تصوف نیز
جهان ما حباب روی چین آب را ماند
من ناخوانده دفتر هم که طفل مکتب عشقم،
جهان جسم ، موجی از جهان روح می دانم
اصالت نیست در ماده.
انیشتین صد هزار احسن و لیکن صد هزار افسوس
حریف از کشف و الهام تو دارد بمب میسازد
انیشتین اژدهای جنگ ...!
جهنم کام وحشتناک خود را باز خواهد کرد
دگر پیمانه عمر جهان لبریز خواهد شد
دگر عشق و محبت از طبیعت قهر خواهد کرد
چه می گویم؟
مگر مهر و وفا محکوم اضمحلال خواهد بود؟
مگر آه سحرخیزان سوی گردون نخواهد شد؟
مگر یک مادر از دل «وای فرزندم» نخواهد گفت؟
انیشتین بغض دارم در گلو دستم به دامانت
نبوغ خود به کام التیام زخم انسان کن
سر این ناجوانمردان سنگین دل به راه آور
نژاد و کیش و ملیت یکی کن ای بزرگ استاد
زمین، یک پایتخت امپراطوری وجدان کن
تفوق در جهان قائل مشو جز علم و تقوا را
انیشتین نامی از ایران ویران هم شنیدستی؟
حکیما، محترم می دار مهد ابن سینا را
به این وحشی تمدن گوشزد کن حرمت ما را.
انیشتین پا فراتر نه جهان عقل هم طی کن
کنار هم ببین موسی و عیسی و محمد را
کلید عشق را بردار و حل این معما کن
و گر شد از زبان علم این قفل کهن واکن.
انیشتین بازهم بالا
خدا را نیز پیدا کن.
ماه "ربیع الاول" همانگونه که از اسم آن پیداست بهار ماهها مى باشد؛ به جهت اینکه آثار رحمت خداوند در آن هویداست. در این ماه ذخایر برکات خداوند و نورهاى زیبایى او بر زمین فرود آمده است. زیرا میلاد رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) در این ماه است و مى توان ادعا کرد از اول آفرینش زمین رحمتى مانند آن به خود ندیده است. چرا که او داناترین مخلوقات خداوند و برترین آنها و سرورشان و نزدیکترین آنها به خداوند و فرمانبردارترین آنها از او و محبوبترینشان نزد او مى باشد، این روز نیز برتر از سایر روزهاست. و گویا روزى است که کاملترین هدیه ها، بزرگترین بخششها، شاملترین رحمتها، برترین برکتها، زیباترین نورها و مخفى ترین اسرار در آن پى ریزى شده است .
پس بر انسان مسلمان که برترى رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) را قبول داشته و مراقب رفتار با مولایش مى باشد واجب است در این ماه به شکرانه ارزانی شدن آن نعمت بزرگ به عبادتی از سر شور و اشتیاق بپردازد، گرچه عبادات شبانه روزی عالمیان هرگز در خور چنین نعمتی نخواهد بود اما "آنچه سعی است ما در طلبش بنماییم".
مهمترین اعمال این ماه
این شب به نام «لیله المبیت» مزین است، در این شب یک حادثه مهم تاریخى واقع شد و آن این که در سال سیزدهم بعثت، رسول خدا (صلى الله علیه وآله) از مکه به قصد هجرت به سوى مدینه، از شهر خارج شد و در «غار ثور» پنهان گردید و امیر مۆمنان على (علیه السلام) براى اغفال دشمنان، فداکارانه در بستر رسول خدا(صلى الله علیه وآله) خوابید
آیه شریفه «و من الناس منْ یشْرى نفْسه ابْتغاء مرْضات الله و الله رءوفٌ بالْعباد ؛ بعضى از مردم (با ایمان و فداکار) جان خود را در برابر خشنودى خدا مى فروشند و خداوند نسبت به بندگان مهربان است» (1) در حق آن حضرت نازل شد. (2)
سال هجرت رسول خدا (صلى الله علیه وآله) مبدأ تاریخ مسلمانان است و تحولى عظیم در جهان اسلام روى داد.
در روز هشتم ربیع الأول، سال 206، شهادت امام حسن عسکرى (علیه السلام) طبق روایتى واقع شده است و از همان روز، امامت حضرت صاحب الزمان، حجه بن الحسن ـ عجل الله تعالى فرجه الشریف ـ آغاز گردید. (3)
در این روز شایسته است زیارت امام حسن عسکری علیه السلام خوانده شود.
روز ازدواج رسول خدا (صلى الله علیه وآله) با حضرت خدیجه کبرى (علیها السلام) است در حالى که رسول خدا (صلى الله علیه وآله) 25 ساله بود و حضرت خدیجه (علیها السلام)40 ساله. به همین مناسبت روزه این روز به عنوان شکرگزارى مستحب شمرده شده است. (4)
این روز مطابق نظر مرحوم شیخ کلینى و مسعودى و همچنین مشهور میان اهل سنت، روز ولادت با سعادت نبى مکرم اسلام (صلى الله علیه وآله)است. (5)
همچنین در این روز، رسول خدا (صلى الله علیه وآله) بعد از 12 روز که مسیر راه میان مکه و مدینه را پیمود وارد مدینه گردید. (6) و نیز روز انقراض دولت بنى مروان در سال 132 است. (7)
اعمال مستحب در این روز به شکرانه انقراض دولت اموی دو مورد است:
در سال 64 در چنین روزى، یزید بن معاویه به هلاکت رسید. (8)
وى پس از سه سال و نه ماه خلافت که همراه با جنایات عظیمى بود - که مهمترین آن واقعه کربلا و شهادت ابى عبدالله الحسین (علیه السلام) و یارانش مى باشد - در سن سى و هفت سالگى در منطقه «حوران» زندگى ننگینش به پایان رسید جنازه اش را در دمشق دفن کردند ولى اکنون اثرى از او نیست. (9)
طبق روایات مشهور شیعه، شب ولادت حضرت خاتم الانبیا، رسول معظم اسلام (صلى الله علیه وآله) است و شب بسیار مبارکى است. (10)
بنابراین، سزاوار است مسلمین با برپایى جشنها و تشکیل جلسات، هرچه بیشتر با شخصیت نبى مکرم اسلام (صلى الله علیه وآله)، سیره و تاریخ زندگى او آشنا شوند و از آن، براى ساختن جامعه اى اسلامى و محمدى بهره کامل گیرند.
همچنین یکسال قبل از هجرت رسول خدا (صلى الله علیه وآله)، در چنین شبى معراج آن حضرت صورت گرفت. (11)
همان گونه که گفتیم مشهور میان علماى امامیه آن است که روز هفدهم ربیع الأول، روز ولادت با سعادت رسول خدا حضرت محمد بن عبدالله (صلى الله علیه وآله) است و معروف آن است که ولادتش در مکه معظمه، واقع شده است، و زمان ولادتش هنگام طلوع فجر، روز جمعه، سنه عام الفیل بوده است. (12) (عام الفیل سالى است که ابرهه با لشکرش که بر فیل سوار بودند به قصد تخریب کعبه آمد، ولى همگى نابود شدند).
همچنین در چنین روزى در سال 83 هجرى قمرى، ولادت امام صادق (علیه السلام) واقع شده است و از این جهت نیز بر اهمیت این روز افزوده شده است. (13)
ماه ربیع الأول گرچه آغاز آن آمیخته با خاطره غم انگیز و اندوهبار شهادت امام حسن عسکرى (علیه السلام)است، ولى از آن جا که میلاد مبارک حضرت ختمى مرتبت رسول گرامى اسلام (صلى الله علیه وآله) مطابق روایت معروف، در هفدهم این ماه و طبق روایت غیرمعروف، در دوازدهم آن واقع شده و میلاد حضرت صادق (علیه السلام) نیز در هفدهم این ماه است، ماه شادى و جشن و سرور است.
از آن جا که هجرت پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله) که سرچشمه دگرگونى عمیق در جهان اسلام و عزت و شوکت مسلمین شد، و همچنین داستان «لیله المبیت» در این ماه واقع گردیده، و آغاز امامت پربرکت حضرت بقیه الله (ارواحنا فداه) همزمان با شهادت پدر بزرگوارش نیز مى باشد در مجموع از ماههاى بسیار پربرکت و پرخاطره است، که سزاوار است، همه علاقه مندان مکتب اهل بیت (علیهم السلام) آن را ارج نهند و گرامى بدارند.
پی نوشت ها:
برس زدن مرتب موهای سر کار بسیار مفیدی است, اما کسانی که دارای موهای کم پشت هستند مضر است. خشک نمودن موها با کمک سشوار دستی و به مدت محدود , در پر پشت نشان دادن مو تاثیر دارد, به خصوص اگر جریان باد گرم از زیر موها هدایت شود . در این صورت اگر کرم تقویت کننده به پوست سرتان بمالید, با کمک باد گرم بهتر جذب می شود. البته دقت کنید که سشوار دستی را خیلی نزدیک پوست سر نیاورید چون پیاز مویتان تحریک می گردد.
توصیه دیگر این است که گاهی اوقات روی تخت دراز بکشید و سرتان را از لبه تخت آویزان نمایید و یا سعی کنید بالانس بزنید این حرکت موجب می شود که خون با فشار بشتری در بدنتان به گردش بیفتد(می دانیم که خون حاوی اکسیژن و مواد غذایی است و به این ترتیب خون در پوست سر سبب تغزیه بیشتر پیاز مو می شود.)
برای ماساژ دادن پوست سر از نوک انگشتان دست (نه از طریق ناخن), استفاده کنید و به آرامی و ملایمت سرتاسر پوست سر را ماساژ دهید. این کار را سپس تا نواحی گردن و شانه ادامه دهید و از خستگی این اندام نیز بکاهید. عضلات خسته شانه و گردن می توانند سبب کاهش مقدار خون منتقل شده به پوست سر شوند.
برخی تمرینات یوگا گذشته از صدها مزیت دیگری که دارد می تواند موجب روییدن سریعتر موها نیز بشود یوگا سبب انتقال سریعتر خون می گردد و علاوه بر این به علت تاثیر گذاری بر روی غده تیروئید از پدید آمدن ناهنجاری های جسمی جلوگیری می کند.
حنا در پر پشت نمودن موهای سر تاثیر بسزایی دارد. این ماده طبیعی می تواند جلای طبیعی و زیبایی خاصی به موها ببخشد و آنها را پر پشت نماید. مصرف شامپوهای پروتئینی نیز برای پر پشت شدن موها موثر است. دلیل آن پروتئینی است که در این ماده وجود دارد.
در دوران عقد احساسات عاطفی شکل می گیرد و رابطه جنسی اگر کنترل شده و خفیف باشد می تواند به شکل گیری و ظهور این احساسات کمک زیادی کند. با این حال، رابطه جنسی تنها هدف ازدواج نیست و هیچ ازدواجی که تنها براساس این رابطه شکل بگیرد پایدار و استوار نمی ماند.
اما واقعا سوال خیلی از دختر و پسرهای عقد کرده این است که حد این روابط کجاست؟ شما در دوران عقد می توانید مثل یک زوج واقعی با هم رابطه داشته باشید یا باید همچنان از همدیگر فاصله بگیرید؟
اگر قرار باشد پاسخ این سوال را در یک عبارت بگوییم، باید بگوییم هیچ کدام! رابطه جنسی در دوران عقد تعاریف خاص خودش را دارد. شما شرعا همسر هستید و اگر یک رابطه کامل با هم داشته باشید که حتی منجر به بارداری شود، باز هم شرعاً و قانوناً کسی نمی تواند به شما خرده بگیرد. اما آنچه در این میان شک و تردید به وجود می آورد، عرف است.
در مقابل عرف نباید جبهه گرفت. همیشه آن چیزی که از قدیم باب بوده اشتباه نیست. بلکه ملاحظات دوران است که بر اساس تجربه رعایت می شود. شما و همسرتان بعد از عقد شرعاً زن و شوهر هستید اما زن و شوهری که زندگی مشترکتان را هنوز آغار نکرده اید و وابسته به پدر و مادرتان هستید. این یعنی شما باید برخی از چارچوب های زندگی دوران تجرد را همچنان حفظ کنید.
این چارچوبها می گوید که شما باید در دوران عقد از فرصت محرمیت و نزدیکتر شدنتان برای شناخت بیشتر استفاده کنید. در این بین حد متوسطی از روابط نزدیک جسمی می تواند عاطفه میان شما را تقویت کند و شما را با روحیات هم بیشتر آشنا کند اما این حد، اگر نادیده گرفته شود و رابطه جنسی کاملی شکل گیرد، شما قدرت تصمیم گیری در آینده را از دست خواهید داد.
مشکل فقط تغییرات جسمی که برای شما اتفاق می افتد نیست؛ یک رابطه جنسی کامل، شما را پایبند یکدیگر می کند. احساس تعهد می آورد، وابسته می کند و باعث می شود در جایی که باید تفکر منطقی داشته باشید احساسی تصمیم بگیرید. چگونه؟
شاید شما احساس کنید که همسر آینده تان دقیقاً آن طور نیست که فکر می کردید و زندگی با او می تواند باعث بدبختی شما شود. در چنین شرایطی، رابطه جنسی شما را در فاز وابستگی عاطفی قرار می دهد و تصمیم گیری بر اساس منطق و جدایی برایتان دشوار می شود.
به همین دلیل است که می گویند روابط جنسی کامل خود را به زمانی موکول کنید که باهم زندگی مشترک را آغاز کرده اید و به صورت مستقل جدا از پدر و مادر خود زندگی می کنید.
اما در مقابل قرار نیست شما از همسرتان دوری کنید و رابطه تان را با او در حد رابطه خواهر و برادری نگه دارید. حفظ رابطه شما، نیاز به نزدیکتر شدنتان دارد و این حاصل نمی شود، مگر وقتی که شما از چارچوبهای عرفی فاصله بگیرید و به یکدیگر عشق بورزید. بسیاری از مشکلات و اختلالاتی که در دوران عقد به وجود می آید ناشی از عدم آگاهی زوجین به برقراری روابط درست جنسی است.
مثلا راننده ای که در خیابان در انظار عمومی زبان به فحاشی گشوده و رانندگان دیگر همه را با هم یک جا بهرمند می کند، آیا با یک کلمه گفتن "اعصاب ندارم" حق همه را به جا آورده و رضایتشان را جلب کرده است؟
یا وقتی بر اثر خستگی و کلافگی بر سر پدر و مادرمان دوست و همکارمان
فریاد می کشیم و در نهایت با هزار منت گذاشتن می گوییم "اعصاب نداریم" و
انتظار دلجویی هم داریم، آیا همین جا ختم موضوع است؟ تمام شد و رفت؟
پس کی می خواهیم رفتار زشت "پرخاشگری" خودمان را درمان کنیم ،کی میخواهیم حق الناس های زاییده این رذیله را از گردنمان برداریم؟
"پرخاشگری" رذیله ای است سمی که دنیا و آخرت ما را به باد می دهد ،
رذیله ای که ائمه معصومین علیهم السلام به شدت از آن نهی کرده اند :
*
رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود: بد اخلاقى و درشت خوئى اعمال را فاسد
مىکند هم چنان که سرکه شیرینى عسل را.( عیون أخبار الرضا علیه السلام /
ترجمه غفارى و مستفید ج2/38/باب 31)
پیامبر خدا صلى الله علیه و آله
فرمود: در مسلمان دو خصلت روا نیست: بخل و بد اخلاقى.( مشکاه الأنوار /
ترجمه هوشمند و محمدى، متن، ص: 489)
در روایت آمده است که: «گناهانى که پردهها را پاره مىکند: قرض بدون نیت ادا و اسراف در خرج و بخل بر خانواده و فامیل و بد اخلاقى و کم صبرى و تنگدلى و کسالت و سبک شمردن دینداران است.» (آداب راز و نیاز به درگاه بى نیاز (ترجمه عده الداعی) 175)
* از رسول خدا پرسیدند که شومى چیست؟ فرمود بد اخلاقى.( إرشاد القلوب / ترجمه رضایى،ج1، 324)
*امام
صادق علیه السلام فرمود : پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله فرمود: خداوند
از توبه شخصى که داراى اخلاق بد است کراهت دارد. عرض شد که: اى رسول خدا!
این چگونه است؟ فرمود: [زیرا] هنگامى که از گناهى توبه مىکند در گناهى
بزرگتر از گناه گذشته واقع مىشود. (جهاد النفس وسائل الشیعه / ترجمه
افراسیابى 281/ 69)
در حدیثی از پیامبر (صلى الله علیه و آله) میخوانیم
که فرمودند: «بیشترین چیزی که امت من به سبب آن وارد بهشت میشوند تقوی و
حسن خلق است.»
پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله نقل مىکند که فرمود:
شما را سفارش مىکنم به حسن خلق زیرا خوش اخلاق بدون شک در بهشت است و از
بد اخلاقى بپرهیزید که بد اخلاق بدون شک در جهنم است.( احتجاجات ( ترجمه
بحار الأنوار)،ج2،350)
این هشدار پیامبر صلی الله علیه و آله را جدی
بگیریم می فرمایند: بد اخلاق بدون شک در جهنم است... اگر ما دست از این کج
خلقی ها و ناسازگاری هایمان که مصداق کامل بداخلاقی است برنداریم شک نکنیم
که جایمان جهنم است.
در مقابل رذیله بد اخلاقی فضیلت حسن خلق و خوش رویی را
داریم که در روایات ائمه علیهم السلام بسیار به آن سفارش شده است، اگر می
خواهیم از جهنمی که با بدخلقی هایمان تدارک دیده ایم رهایی یابیم راهش
خاموش کردن و گلستان کردن آن با باران خوش اخلاقی و حسن خلق است.
در
حدیث جامع و جالبی از امام صادق (علیه السلام) در تعریف حسن خلق چنین آمده
است، یکی از یاران امام پرسید: «تعریف حسن خلق چیست؟» امام (علیه السلام)
فرمودند: «با نرمش و مدارا با مردم رفتار کنی و سخن خویش را پاکیزه گردانی،
و برادرت را با خوش رویی ملاقات کنی».
در حدیثی از پیامبر (صلى الله
علیه و آله) میخوانیم که فرمودند: «بیشترین چیزی که امت من به سبب آن
وارد بهشت میشوند تقوا و حسن خلق است».
در حدیث دیگری حضرت علی (علیه السلام) می فرمایند: «کامل ترین شما از نظر ایمان کسی است که اخلاقش نیکوتر باشد».
و
در حدیث دیگری از مولای متقیان علی (علیه السلام) است که فرمودند: «حسن
خلق روزیها را فراوان میکند و بر محبت دوستان میافزاید».
در حدیثی
از پیامبر گرامی اسلام (صلى الله علیه و آله) آمده که فرمود: «از سوء خلق
پرهیز کنید که این عمل سرانجام صاحب خود را به آتش دوزخ گرفتار میکند».
شاید بگویید: "ای بابا ولمان کنید در این شرایط خراب کی می تواند خوش رو و خوش اخلاق باشد؟مگر برای ما اعصاب گذاشته اند ؟"
بله
حق با شماست برخی شرایط محیطی روح و روان ما را آزار می دهد و جایی برای
آرامش نمی گذارد، با این حال باید به این نکته هم توجه داشته باشیم که تحمل
این ناملایمات برای ما آرامش دنیا و آخرت را در پی دارد. و دامن زدن به
این ناملایمات علاوه بر تیره کردن دنیایمان راهی است مستقیم به جهنم و
سوختن و رنج کشیدن تا ابد.
امام صادق علیه السلام فرمود : «پیامبر اکرم
صلى الله علیه و آله فرمود: خداوند از توبه شخصى که داراى اخلاق بد است
کراهت دارد. عرض شد که: اى رسول خدا! این چگونه است؟ فرمود: [زیرا] هنگامى
که از گناهى توبه مىکند در گناهى بزرگتر از گناه گذشته واقع مىشود.»
پیامبر
اکرم (صلى الله علیه و آله) می فرمایند: «اى على، سفارشى به تو مى کنم و
آن را حفظ کن؛ زیرا اگر این سفارشم را حفظ کنى پیوسته در خیر و نیکى هستى.
اى على، کسى که خشمش را ـ که بتواند آن را انجام دهد ـ فرو ببرد، خداوند در
روز قیامت امنیت و ایمانى مى دهد که مزه اش را مى چشد».
پیامبر خدا (صلى الله علیه و آله) فرمودند: «إذا غضبْت فاسْکتْ؛ هرگاه خشمگین شدى سکوت کن».
اگر ما همین یک سفارش از پیامبر عزیزمان را رعایت کنیم شاهد این همه حرمت شکنی و فحاشی و قتل و ...در جامعه نخواهیم بود.
ما
باید بیاموزیم به جای کج خلقی و بد اخلاقی و جدال با همدیگر ،به خاطر رضای
خداوند متعال شایسته ترین رفتار را به عنوان یک انسان داشته باشیم نه چون
حیوانات وحشی فقط در فکر دریدن همدیگر باشیم.
از امام کاظم (علیه
السلام) نقل شده که فرمودند: «منْ کف غضبه عن الناس، کف الله عنْه غضبه
یوْم الْقیامه؛ هر کس خشمش را از مردم باز دارد، خداوند نیز در روز قیامت
خشمش را از او باز خواهد داشت».
پیامبر گرامى اسلام (صلى الله علیه
وآله) فرمودند: «إذا غضب أحدکمْ، فلیت وضأْ بالْماء الْبارد، فان الْغضب من
النار؛ هرگاه یکى از شما خشمگین شد، با آب سرد وضو بگیرید، زیرا خشم از
آتش است».
امام علی (علیه السلام) می فرمایند: «شر الناس من لایعفوا عن
الزله و لا یستر العوره؛ بدترین مردم کسی است که از لغزش دیگران عفو و
گذشت نکند و عیب پوشی ننماید».
فرهنگ ایده آل گرایی تیغ دولبه ای ست که هم انگیزه ای ست مثبت برای پیشرفت و هم می تواند شوق و ذوق فراوان آدمهای معمولی را شهید کند. من مثلا بعد از سالها با علاقه نقاشی کشیدن، روزی که فهمیدم در نقاشی خیلی معمولی ام برای همیشه نقاشی را کنار گذاشتم. این کنار کشیدن زمانی بود که همکلاسی دبیرستانم، در عرض دو دقیقه با مداد بی جانش، چهره معلم مان را کوبید کنار طرحی که من بیست دقیقه طول کشیده بود تا دزدکی در حاشیه جزوه از او بکشم.
حقیقت این است که دوستم در نقاشی یک نابغه بود و تمرین و پی گیری من خیلی با نبوغ او فاصله داشت و من لذت نقاشی کشیدن را از خودم گرفتم تا خفت معمولی بودن را تحمل نکنم.
شاید همه آدمها اینطور نباشند. من اما، همیشه در درونم یک سوپر انسان داشته ام که می خواست اگر دست به گچ بزند، آن گچ حتماً طلا شود. یک توانای مطلق که در هیچ کاری حق معمولی بودن را ندارد.
اما امروز فهمیده ام که معمولی بودن شجاعت می خواهد. آدم اگر یاد بگیرد معمولی باشد نه نقاشی را میگذارد کنار، نه دماغش را عمل میکند، نه غصه می خورد که ماشینش معمولی است، نه حق غذا خوردن در یک سری از رستورانهای معمولی را از خودش میگیرد، نه حق لبخند زدن به یک سری آدمها را، نه حق پوشیدن یک سری لباس ها را.
حقیقت این است که "ترین" ها همیشه در هراس زندگی می کنند. هراس هبوط (سقوط) در لایه آدم های "معمولی". و این هراس می تواند حتی لذت زندگی، نوشتن، درس خواندن، نقاشی کشیدن، ساز زدن، خوردن، نوشیدن و پوشیدن را از دماغشان دربیاورد.
تصمیم گرفته ام خود معمولی ام را پرورش دهم. نمی خواهم دیگر آدمها مرا فقط با "ترین" هایم به رسمیت بشناسند. از حالا خود معمولی ام را به معرض نمایش می گذارم و به خود معمولی ام عشق می ورزم و به آدم ها هم اجازه می دهم به من معمولی عشق بورزند.
از طرف یک شهروند معمولی
زیباترین مدل مانتو مشکی سال 91
شیکترین مدل مانتو مشکی سال 2013
مدل مانتو مشکی
مدل مانتو اداری زمستان 2013
مدل مانتو و پالتو اداری
مدل پالتو و شلوار اداری زنانه
مدل مانتو اداری زمستان 91
مانتو زمستانی دخترانه
گاهی بر بام سقاخانه طلائی ماوا میگیرد، گاهی بر گنبد خضرا مینشیند و زمانی بر خاک بقیع اما باز آرام نمی نشیند...سنگینی لحظه ها را حس میکنی؟!
سخت است باور رفتن رحمت بی پایانی چون تو از میان آدمیان...تو که بهترین بنده خدا و زیباترین آفریده اوئی...تو که رحمته للعالمینی...
از وصف مهربانی هایت عاجزم و از شرح دلتنگی خویش در نبودنت...
در هر نمازم به حقانیت رسالت آسمانی ات گواهی می دهم و تو... می دانی چقدر از کوتاهی خویش در به دوش کشیدن پرچم رسالتت شرمسارم...
زمانی که ظلمت وجودم طغیان می کند،در آخرین لحظات دست نوازشی بر سرم می کشی و باز هم من می مانم و فهم ناچیزم از شناخت تو! از شناخت تو و فرزندانت...
از کریم اهل بیت برایت بگویم؟! از شبیه ترین مخلوقات به تو...از بی انتهائی کرم و بخشندگی اش...یا از رئوف ترین ضامن آهو که هنوز هم زنجیر این دل سیاه از پنجره فولادش گشوده نشده...
از کدامین بگویم.نه! آخر مرا چه به درک و فهم اقیانوس؟!
من همان ماهی کوچکم که تشنه قطره ائی است و اگر به لطف تو به او بخشیده شود شاید اندکی از پرده های غفلت چشمانش کنار رود و گام های کوچکش برای یاری رساندن به فرزند نجات دهنده ات در مسیر صحیح هدایت شود...
سلام بر تو ای آخرین فرستاده خدا در زمین که با آمدنت نعمت بر بندگان خدا تمام شد و دینشان کامل.
پروردگارا... درود فرست بر محمد(ص) و خاندان او
.:: This Template By : web93.ir ::.