در ۱۷ ژانویه ۲۰۱۸ در جنگلهای اطراف شهر کتهوا واقع در منطقه کشمیر هند، جسد دختر ۸ سالهای به نام آصفه بانو پیدا شد که پس از بررسیهای انجام شده مشخص شد این دختربچه معصوم مورد تجاوز گروهی قرار گرفته و سپس به قتل رسیده است.
این اقدام بیشرمانه در منطقهای از هند رخ داد که به خاطر خشونتهای فراوان مشهور است؛ خشونتهایی که اکثراً بر سر اراضی این منطقه بوده است.
خبر قتل آصفه زمانی به یک موضوع پرتنش تبدیل شد که یکی از گروههای دست راستی هندوها به بازداشت ۸ مرد هندو اعتراض کرد. انتشار این خبر در فضای مجازی با واکنشهای فراوانی مواجه شد. دست به دست شدن تصویر آصفه موجی از خشم جهانی را در پی داشت به طوریکه بسیاری از کاربران با انتشار پستهایی در صفحات شخصی خود و به راه انداختن هشتگ آصفه نسبت به این موضوع واکنش نشان دادند که در ادامه برخی از آنها ارائه شده است. افراد زیادی با هر زبان و فرهنگی این اقدام را محکوم کرده و برای جنایتی که در حق آصفه ۸ ساله صورت گرفت متأسف شدند.
پرطرفدارترین بخش های سایت |
SMS و پیامک جدید | حوادث روز | رژیم درمانی | فال و طالع بینی | عکس روز |
آموزش آشپزی | اسلام و قرآن | زوج های جوان | موبایل | بهداشت و سلامت |
عشق و دلدادگی | زندگی بهتر | جک و طنز | سینما و موسیقی | مطالب جالب |
وبگردی در اینترنت
جدیدترین مطالب سایت
پس از ٩ ماه کار سخت و پیچیده قضایی-پلیسی برای دستگیری زن هجدهساله، در نهایت، این متهم در مشهد گرفتار قانون شد.ماجرای این پرونده از آنجا شروع شد که دختری به نامنیلوفر پس از عضویت در یک باند شیطانی و مستهجن، با فریب دهها مسافر ایرانی و خارجی، به آنها نزدیک میشد و پس از عقد موقت، با چند نفر از طعمههایش که همدستش بودند، این افراد را تلکه میکرد.
در یکی از جلسات بازجویی، فرصتی پیش آمد که گفتوگویی با این متهم انجام شود، مصاحبهای که ماحصل آن را در ادامه خواهید خواند:
من خانوادهای ندارم. 9 سال است که آنها تنها دخترشان را از یاد بردهاند.
من هرچه میکشم از سر خودخواهی و بیاعتنایی آنهاست. الان مادرم پیش شوهرش است و پدرم هم یا خماری میکشد یا در یکی از کوچههای شهر پی مواد برای مصرف روزانهاش میگردد.
سال ٨٧ .
پدرم اعتیاد داشت. وقتی مواد به او نمیرسید، مانند دیوانهها میشد و هرچه به دستش میرسید میشکست. نهساله بودم و همیشه میترسیدم نکند پدرم بلایی سر من و مادرم بیاورد. دعواهای آنان تمامی نداشت. هرروزِ زندگیمان شده بود جروبحثکردنهای مادر و پدرم. پدرم بیکار بود. مادرم هم به من توجه نمیکرد تا اینکه آنها از همدیگر جدا شدند.
پدر و مادرم پس از طلاق، مرا بین همدیگر پاسکاری میکردند. مادرم میگفت: «خودت پای این بچه را به این دنیا باز کردهای. پس خودت هم باید از او نگهداری کنی.» پدرم هم در پاسخ مادرم میگفت: «تا دیروز که خرجیتان را میدادم، دخترت بود. حالا من پای او را به دنیا باز کردهام؟!» این دعواها تمامی نداشت تا اینکه به مادربزرگ و خالهام پناه بردم.
مادربزرگم با من مهربان بود اما به این علت که سن زیادی داشت، نمیتوانست مرا تر و خشک کند. برای همین، بیشتر وقتها را در خانه خالهام میگذراندم. آن سالها بهسختی میگذشت و نبودن پدر و مادر از یک سو و تحمل زخمزبانهای اطرافیان از سوی دیگر، زندگی را به کامم تلخ کرده بود. اینکه همسنوسالانم، همگی، سایه پدر و مادر روی سرشان بود و من از این سایه بینصیب بودم سخت آزارم میداد. سیزدهساله بودم که رابطه من و پسرخالهام بالا گرفت و این رابطه شوم موجب بیآبروییام شد. دیگر راهی جز ترک آن خانه برایم نبود. از طرفی، نمیخواستم که خالهام از این ماجرا بویی ببرد چون میدانستم آخر سر، همه تقصیرات به گردن من میافتد و آدمبده داستان خواهم شد. سال ٩٢ بود که از خانه خالهام فرار کردم.
از همان زمانی که خانه خالهام بودم. من در حاشیه شهر به دنیا آمده بودم و در همان خیابانها و کوچههای خاکی زندگی میکردم. در مسیر مدرسهام چند موادفروش بودند که هر موقع از جلو خانهشان رد میشدم، چند مصرفکننده مواد مخدر یا در حال تزریق بودند یا مواد میکشیدند. این شرایط روی پسرخالهام اثر گذاشته بود و او نیز مثل دیگر جوانان محله به شیشه معتاد شده بود. متأسفانه رابطه من و پسرخالهام موجب آلوده شدن من هم شد.
بعد از فرار از خانه خالهام، آواره کوچه و خیابان شدم. نه جایی برای استراحت داشتم و نه پولی برای تغذیه. از طرفی، مصرف شیشه بسیار آزارم میداد. برای همین، تصمیم گرفتم هر طور شده جایی برای استراحت پیدا کنم. رابطه من و پسرخالهام کارم را یکسره کرده بود و دیگر ترسی از رابطه با مردان نداشتم. برای همین، به سراغ مردان جوانی رفتم که هم جایی برای سکونت داشتند و هم شرایط استعمال مواد مخدر را برایم فراهم میساختند.
در این میان، با فردی به نام مسلم آشنا شدم. او مسافرکش بود و در فرودگاه رفتوآمد داشت. وقتی مسلم متوجه شد که من فراری هستم و برای تأمین هزینههایم دست به هر کاری میزنم، گفت اگر گوش به حرفش بدهم، میتوانم پول خوبی به جیب بزنم. متأسفانه بدون اینکه به آیندهام فکر کنم، پیشنهاد بی شرمانه مسلم برای ارتباط با مردان هوسران را قبول کردم و از چاله در آمدم و درون چاه افتادم.
درست یادم نیست. مسلم مرا به آن مرد شیطانصفت معرفی کرد. بابا مردی پنجاهساله است که با پسر بیستوهفتسالهاش زندگی میکند.
فقط من به او بابا نمیگفتم بلکه هر هفت دختر دیگری که شرایط من را داشتند و از خانه فرار کرده بودند و در خانهاش زندگی میکردند او را با این نام صدا میزدند.
خانهای دوطبقه در یکی از مناطق برخوردار شهر بود. من و چند دختر دیگر که شرایطشان مثل شرایط من بود در آنجا زندگی میکردیم.
بابا در تلگرام کانالی به همین نام داشت. افراد مبتذل در این کانال عضو میشدند و به بابا پیام میدادند. بعد او طبق وعدهای که داده بود، من یا دیگر دوستانم را به فرد موردنظر معرفی میکرد و پس از پایان کار ٩٠ درصد از پول دریافتی را به بابا میدادیم و ١٠ درصد از آن را هم برای خودمان بر میداشتیم. او میگفت اگر میخواهیم جایی برای زندگی کردن داشته باشیم، باید بهای آن را بپردازیم.
علاوه بر انجام کارهای خانه و پرداخت ٩٠درصد از پول دریافتیمان، او و پسرش از ما سوء استفاده می کردند.
نمیدانم اما همه آنها قانونی بوده است.
آنها مرا موقت عقد میکردند.
نمیدانم عده چیست.
بله، حبس و شلاق.
مگر من آدم کشتهام؟ شما دروغ میگویید. خدا پدر و مادرم را نیامرزد. مقصران اصلی آنها هستند. قاضی باید حکم اعدام را برای آنان صادر کند.
میخواهم توبه کنم. میخواهم زندگیام را از نو بسازم. خودم میدانم که مرتکب گناه بزرگی شدهام. من تقصیری نداشتم. شاید اگر من هم سایه پدر و مادر روی سرم بود، الان دانشجو بودم و زندگی خوبی داشتم.
عکس خنده دار بسیار زیبای دختران ، خنده های ناز دخترانه ، عکس دختر ، دخترهای بسیار زیبا
عکس دخترهای زیبا و ناز ، عکس دخترهای خنده رو ، خنده های زیبا
خندیدن دختران ، لبخند دخترانه بسیار زیبا ، عکس دخترهای ناز مامانی
عکس خندیدن دختران زیبا ، عکس های دختر ، عکس های جدید دخترها
دختربچه بسیار زیبا در حال خندیدن ، عکس دختربچه ها ، خندیدن بسیار زیبای دختران
عکس دختران ، عکسهای جدید ، سایت عکس دختر ، عکسهای دختران خنده رو
خنده زیبا و ملیح دختران ، خنده ناز دخترانه ، عکس خندیدن دختربچه ها
عکس خندیدن دخترها ، خنده و لبخند بسیار زیبا
عکس دختر ناز و خوشگل ، خندیدن بسیار زیبای این دختر ، عکس دخترهای بسیار زیبا
لبخند دخترانه ، عکس خندیدن دختر ، دخترهای در حال خندیدن
لبخند بسیار زیبا ، خنده ناز ، دخترهای خارجی بسیار زیبا
دختر عروسکی ، عکس دختر بسیار زیبا ، خنده دختر ، عکسهای بسیار زیبا و ناز
عکس دختر،دختر،دختر چادری،دختر چادری خوشگل،چادری،دختران چادری،دختر چادر،چادر دختر،زنن چادری،چادر مشکی،چادر براق،دختر خوشگل چادری،عکس دختر با چادر،چادر سر،دختر چادر به سر،چادر چادر چادر
مدل چادر عربی شیک 95|2016
مدل چادر عربی شیک 95|2016
مدل چادر عربی شیک 95|2016
مدل چادر عربی شیک 95|2016
مدل چادر عربی شیک 95|2016
مدل چادر عربی شیک 95|2016
مدل چادر عربی شیک 95|2016
مدل چادر عربی شیک 95|2016
مدل چادر عربی شیک 95|2016
مدل چادر عربی شیک 95|2016
مدل چادر عربی شیک 95|2016
مدل چادر عربی شیک 95|2016
.:: This Template By : web93.ir ::.