نویسنده : انی کاظمی · من تو را دوست دارم.. دیگری تو را دوست دارد.. دیگری دیگری را دوست دارد.. و این چنین است که ما تنهاییم..
· وقتی کبوتری شروع به معاشرت با کلاغها می کند پرهایش سفید می ماند،
ولی قلبش سیاه میشود. دوست داشتن کسی که لایق دوست داشتن نیست اسراف محبت
است
· دل های بزرگ و احساس های بلند، عشق های زیبا و پرشکوه می آفرینند
· اما چه رنجی است لذت ها را تنها بردن و چه زشت است زیبایی ها را تنها
دیدن و چه بدبختی آزاردهنده ای است تنها خوشبخت بودن! در بهشت تنها بودن
سخت تر از کویر است
· اکنون تو با مرگ رفته ای و من اینجا تنها به این امید دم میزنم که با هر نفس گامی به تو نزدیک تر میشوم . این زندگی من است
· وقتی خواستم زندگی کنم، راهم را بستند.وقتی خواستم ستایش کنم، گفتند
خرافات است.وقتی خواستم عاشق شوم گفتند دروغ است.وقتی خواستم گریستن، گفتند
دروغ است.وقتی خواستم خندیدن، گفتند دیوانه است.دنیا را نگه دارید،
میخواهم پیاده شوم
· hگر قادر نیستی خود را بالا ببری همانند سیب باش تا با افتادنت اندیشهای را بالا ببری
دکتر علی شریعتی
علی آشکار ترین حقیقت و مترقی ترین مکتبی است که در شکل یک موجود
انسانی تجسم یافته است ، واقعیتی بر گونه اساطیر و انسانی است که هست از
آنگونه که باید باشند و نیست
- از دکتر علی شریعتی + Shariati.Nimeharf.com
فرصت
روزی که بود ندیدم....روزی که خواند نشنیدم
روزی دیدم که نبود....روزی شنیدم که نخواند
پناهگاه ابدی
اگر تنهاترین تنهاها شوم باز خدا هست.او جانشین همه نداشتن هاست.نفرین و آفرین ها بی ثمر است.اگر تمامی خلق گرگ های هار شوند و از آسمان هول و کینه بر سرم بارد تو تنهای مهربان و جاوید و آسیب ناپذیر من هستی.ای پناهگاه ابدی ! تو میتوانی جانشین همه بی پناهی ها شوی.
عشق
عمیقترین و بهترین تعریف از عشق این است که : عشق زاییده تنهایی است.... و تنهایی نیز زاییده عشق است... تنهایی بدین معنا نیست که یک فرد بیکس باشد .... کسی در پیرامونش نباشد! اگر کسی پیوندی ، کششی ، انتظاری و نیاز پیوستگی و اتصالی در درونش نداشته باشد تنها نیست! برعکس کسی که چنین چنین اتصالی را در درونش احساس میکند...
و بعد احساس میکند که از او جدا افتاده ، بریده شده و تنها مانده است ؛ در انبوه جمعیت نیز تنهاست ......
مرگ
.. نمیدانم پس از مرگم چه خواهد شد ... نمیخواهم
بدانم کوزه گر از خاک اندامم چه خواهد ساخت ... ولی بسیار مشتاقم ... که از
خاک گلویم سوتکی سازد ... گلویم سوتکی باشد به دست کودکی گستاخ و بازیگوش
... تا که پی در پی دم گرم خویش را بر گلویم سخت بفشارد .... و سراب خفتگان
خفته را آشفته تر سازد ... تا بدین سان بشکند دائم سکوت مرگبارم را ...
انسان
همواره روحی مهاجر باش به سوی مبدا به سوی انجا که بتوانی انسانتر باشی و از انچه که هستی و هستند فاصله بگیری این رسالته دائمی توست
توحید
خدایا من در کلبه حقیرانه خود کسی را دارم که تو در ارش کبریایی خود نداری من چون تویی را دارم وتو چون خود نداری
نیایش
خدایا : رحمتی کن تا ایمان ، نام ونان برایم نیاورد ، قوتم بخش تا نانم را؛ وحتی نامم را در خطر ایمانم افکنم. تا از آنها باشم که پول دنیا می گیرند وبرای دین کار می کنند ؛ نه آنها که پول دین می گیرند وبرای دنیا کارمی کنند .
کسی را دوست میدارم..
خداوندا
از بچگی به من آموختندهمه را دوست بدارم
حال که بزرگ شده ام
و
کسی را دوست می دارم
می گویند:
فراموشش کن
تقدیر
نگاه که تقدیر نیست و از تدبیر نیز کاری ساخته نیست
خواستن اگر با تمام وجود با بسیج همه اندامها و نیروهای روح و با قدرتی که
در صمیمیت است تجلی کند اگر هم هستیمان را یک خواستن کنیم یک خواستن مطلق
شویم و اگر با هجوم و حمله های صادقانه و سرشار از امید و یقین و ایمان
بخواهیم پاسخ خویش را خواهیم گرفت.
تنهایی
رنج تلخ است ولی وقتی آن را به تنهایی می کشیم تا دوست را به یاری نخوانیم،برای او کاری می کنیم و این خود دل را شکیبا می کند. طعم توفیق را می چشاند.و چه تلخ است لذت را "تنها" بردن و چه زشت است زیبایی ها را تنها دیدنو چه بدبختی آزاردهنده ای ست "تنها" خوشبخت بودن در بهشت تنها بودن سخت تر از کویر است. در بهار هر نسیمی که خود را بر چهره ات می زند یاد "تنهایی" را در سرت زنده میکند . "تنها" خوشبخت بودن خوشبختی ای رنج آور و نیمه تمام است . " تنها" بودن ، بودنی به نیمه است و من برای نخستین بار در هستی ام رنج "تنهایی" را احساس کردم.
انسانها
دکتر علی شریعتی انسانها را به چهار دسته تقسیم کرده است:
1. آنانی که وقتی هستند هستند وقتی که نیستند هم نیستند
عمده آدمها. حضورشان مبتنی به فیزیک است. تنها با لمس ابعاد جسمانی آنهاست که قابل فهم میشوند. بنابراین اینان تنها هویت جسمی دارند.
2. آنانی که وقتی هستند نیستند وقتی که نیستند هم نیستند
مردگانی متحرک در جهان. خود فروختگانی که هویتشان را
به ازای چیزی فانی واگذاشتهاند. بی شخصیتاند و بی اعتبار. هرگز به چشم
نمیآیند. مرده و زندهاشان یکی است.
3. آنانی که وقتی هستند هستند وقتی که نیستند هم هستند
آدمهای معتبر و با شخصیت. کسانی که در بودنشان سرشار
از حضورند و در نبودنشان هم تاثیرشان را می گذارند. کسانی که هماره به
خاطر ما میمانند. دوستشان داریم و برایشان ارزش و احترام قائلیم.
4. آنانی که وقتی هستند نیستند وقتی که نیستند هستند
شگفت انگیز ترین آدمها. در زمان بودشان چنان قدرتمند
و با شکوه اند که ما نمیتوانیم حضورشان را دریابیم. اما وقتی که از پیش
ما میروند نرم نرم آهسته آهسته درک میکنیم. باز میشناسیم. می فهمیم که
آنان چه بودند. چه می گفتند و چه می خواستند. ما همیشه عاشق این آدمها
هستیم . هزار حرف داریم برایشان. اما وقتی در برابرشان قرار میگیریم قفل
بر زبانمان میزنند. اختیار از ما سلب میشود. سکوت میکنیم و غرقه در حضور
آنان مست میشویم و درست در زمانی که میروند یادمان می آید که چه حرفها
داشتیم و نگفتیم. شاید تعداد اینها در زندگی هر کدام از ما به تعداد
انگشتان دست هم نرسد.
چه قدر نشنیدن ها و نشناختن ها و نفهمیدنها که به این مردم آسایش و خوشبختی بخشیده است!!!
هر
لحظه حرفی در ما زاده میشود هر لحظه دردی سر بر میدارد و هر لحظه نیازی
از اعماق مجهول روح پنهان و رنجور ما جوش میکند این ها بر سینه میریزند و
راه فراری نمییابند مگر این قفس کوچک استخوانی گنجایشاش چه اندازه است؟بیایید سالهای زنده بودن را دربیداری بگذرانیم ،چون سالهای زیادی را به اجبار باید خفت
زندگی چیست ؟ اگر خنده است چرا گریه میكنیم ؟ اگر گریه است چرا خنده میكنیم
؟ اگر مر گ است چرا زندگی می كنیم ؟ اگر زندگی است چرا می میریم ؟ اگه عشق
است چرا به آن نمی رسیم ؟ اگه عشق نیست چرا عاشقیم
حق و باطل
اگر در صحنه حق و باطل نیستی، اگر شاهد عصر خودت و شهید حق بر باطل نیستی،
هر جا كه میخواهی باش. چه به شراب نشسته و چه به نماز ایستاده. هر دو یكیست
قضاوت
ای خدای بزرگ به من کمک کن تا وقتی می خواهم درباره ی راه رفتن کسی قضاوت کنم, کمی با کفش های او راه بروم
انسانیت
انسان بیش از زندگی است ؛ آنجا که هستی پایان می یابد،او ادامه می یابد.
بگذار تا شیطنت عشق....
خدایا اضطراب های بزرگ غم های ارجمند و حیرت های عظیم بر روح ام عطا کن و لذت ها را به بندگان حقیرت ببخش و دردهای عزیز بر جانم ریز
سلام
در شگفتم که سلام آغاز هر دیداریست ، ولی در نماز پایان است . شاید این بدین معناست که پایان نماز ، آغاز دیدار است .
هست و نیست
در بی کرانه زندگی دو چیز افسونم کرد: آبی اسمان که می ببینم و می دانم نیست و خدایی که نمی بینم و می دانم هست
تهمت و دروغ
تهمت و دروغ را دشمن سفارش میدهد و منافق میسازد و عوام فریب پخش میکند وعامی انرا میپذیرد
چگونه زیستن
خـدایا تـو چگونه زیـسـتـن را به مـن بـیاموز مـن خـود چگونه مُـردن را خـواهـم آموخـت .
شهرت
خدایا شهرت منی را که میخواهم باشم قربانی منی را که: میخواهند باشم نکند
اصلاح فکر
زمانی مصاحبه گری از معلم صداقت و صمیمیت دکتر علی شریعتی پرسید :
به نظر شما چه لباسی را به زن امروز بپوشانیم ؟
دکتر علی شریعتی در جواب گفتند : نمیخواهند لباسی بدوزید و بر تن زن امروز
نمائید . فکر زن را اصلاح کنید او خود تصمیم میگیرد که چه لباسی برازنده
اوست
ادمی
عده ای مثل قرص جوشانند؛ در لیوان آب كه بیاندازیشان طوری غلیان كرده و كف
می كنند كه سر می روند اما كافی است كمی صبر كنی بعد می بینی كه از نصف
لیوان هم كمترند.
شناخت
حتی خداوند نیز دوست دارد که بشناسندش نمی خواهد مجهول بماند مجهول ماندن
است که احساس تنهایی را پدید می آورد و دردبیگانگی و غربت را. مجهول ماندن
رنج بزرگ روح آدمی است.
انسان
انسان عبارت است از یک تردید. یک نوسان دائمی. هر کسی یک سراسیمگی بلاتکلیف است.
مثنوی
احساس می کنم در این مثنوی بزرگ طبیعت مصرع هایی ناتمامیم . بودنمان انتظار یک بیت شدن .
خدا
خداوندا من با تما م کوچکیم یک چیز از تو بیشتر دارم و آن هم خدای است که من دارم و تو نداری
اندیشه
اگر قادر نیستی خود را بالا ببری همانند سیب باش تا با افتادنت اندیشه ای را بالا ببری .
پشتکار
برای شناکردن به سمت مخالف رودخانه قدرت و جرات لازم است وگرنه هر ماهی مرده ای هم میتواند از طرف جریان آب حرکت کند
چهره دل
هر کس بد ما به خلق گوید ما چهره دل نمی خراشیم ما خوبی او به خلق گوییم تا هردو دروغ گفته باشیم
عقل
خدایا هر که را عقل دادی ، چه ندادی؟ و هر که را عقل ندادی ، چه دادی؟؟؟
دنیا رو نگه دارید
می خواستم زندگی کنم ، راهم را بستند
ستایش کردم ، گفتند خرافات است
عاشق شدم ، گفتند دروغ است
گریستم ، گفتند بهانه است
خندیدم ، گفتند دیوانه است
دنیا را نگه دارید ، می خواهم پیاده شوم !
زنده بودن
زنده بودن را به بیداری بگذرانیم که سالها به اجبار خواهیم خفت
حسین
در عجبم از مردمی که خود زیر شلاق ظلم و ستم زندگی می کنند و بر حسینی می گریند که آزادانه زیست و آزادانه مرد.
حقیقت
انسان مجبور نیست حقایق را بگوید ولی مجبور است چیزی را که می گوید حقیقت داشته باشد
معنای زندگی
زندگی چیست ؟ نان . آزادی . فرهنگ . ایمان و دوست داشتن
خوشبختی
برای خوش بخت بودن به هیچ چیز نیاز نیست جز به نفهمیدن.
زندگی چیست؟؟
نیا را بد ساخته اند...
کسی را که دوست داری، تو را دوست نمی دارد. کسی که تو را دوست دارد ،تو
دوستش نمی داری اما کسی که تو دوستش داری و او هم تو را دوست دارد به رسم و
آئین هرگز به هم نمی رسند و این رنج است .
و این تمام زندگیست
و
زندگی یعنی این ....
ای..
ای زینب: نگو در کربلا بر تو چه گذشت! بگو ما چه کنیم؟
خدایا
خدایــــــــــا سرنوشت مرا خیر بنویس
تقدیری مبارک
تا هرچه را که تو دیر می خوای زود نخواهم
وهرچه را که تو زود می خوای دیر نخوام
دوست داشتن
کسی را که دوستش می دارید شما را دوست نمی دارد...کسی که شما را دوست می
دارد شما او را دوست نمی دارید...کسی که شما دوستش می دارید و او نیز شما
را دوست می دارد , به رسم و آئین روزگار هرگز به هم نمی رسند و این رنج است
مذهب
مذهب شوخی سنگینی بود که محیط با من کرد و من سال ها مذهبی بودم بدون آنکه خدایی داشته باشم.
دوست داشتن
دوست داشتن خیلی بهتر از عشق است. من هیچ گاه دوست داشتن خود را تا بالا ترین قله های عشق پایین نمی اورم
ارزش
ارزش انسان به اندازه حرف هایی هست که برای نگفتن دارد.
انسان..
انسان نقطه ای است بین دو بی نهایت . بی نهایت لجن و بی نهایت فرشته .بنگر به طرف کدام یک می روی
عشق
دکتر شریعتی:من هیچ گاه دوست داشتن خود را تا بالاترین قله های عشق پایین نمی آورم...
گناه
بیا گناه كنیم جایی كه خدا نباشد..
انسانیت
انسان به اندازه ای كه برخوردارتر است انسان نیست بلكه انسان به اندازه ای كه خود را نیازمند تر حس می كند انسان است.
حسرت مرگ
خدایا! به من زیستنی عطا كن كه در لحظه مرگ بر بی ثمری لحظه ای كه برای
زیستن گذشته است حسرت نخورم و مردنی عطا كن كه بر بیهودگی اش سوگوار نباشم
خوشبختی
لحظه ها را گذراندیم که به خوشبختی برسیم؛ غافل از آنکه لحظه ها همان خوشبختی بودند.
تنهایی
حتی اگر تنهاترِین تنهایان باشم باز هم خدا با من است.او جبران تمام نداشتن های من است...
شرافت
شرافت مرد هم چون بکارت یک دختر است اگر یکبار لکه دار شد دیگر جبران پذیر نیست
کمال
انسان به اندازه ای که به مرحله انسان بودن نزدیک می شود ،احساس تنهایی بیشتری می کند
عشق
شق مثل قایقی هست که در اعماق دریا غرق میشود ولی دوست داشتن
مثل قایقی هست که رو این دریا آرام به حرکت ادامه میدهد پس دوست داشته باشیم نه عاشق شویم
هنر
هنر تجلی غریزه آفریدگاری انسان است در برابر هستی که تجلی آفریدگاری خداست
روح
چقدر روح محتاج فرصتهاست که در ان هیچکس نباشد
نیایش
پروردگارا به مندایا به من توفیق تلاش در شکست صبر در نومیدی عظمت بی نام
دین بی دنیا تو فیق عشق بی هوس،تنهایی در انبوه جمعیت و دوست داشتن بی آنکه
دوست بداند عنایت فرما
ایمان
حقیقت همواره همان جایی است که ایمان هست
درون گرایانه
سرمایه های هر دلی حرف هایی است که برای نگفتن دارد.
فریاد
من هرگز نمی نالم...قرنها نالیدن بس است...میخواهم فریاد بزنم...!اگر نتوانستم سكوت میكنم...
کتاب ناخوانده
هر انسان كتابی است در انتظار خواننده اش.
فهم
به من بگو نگو ، نمیگویم ، اما نگو نفهم ، كه من نمی توانم نفهمم ، من می فهمم .
فهمیدن
انها(دشمنان)از فهمیدن تو می ترسند.از گاو که گنده تر نمیشوی می دوشنت و از اسب
که دونده تر نمیشوی سوارت میشوند و از خر که قوی تر نمیشوی بارت میکنند. انها از
فهمیدنتو میترسند.
فرصت
روزی كه بود ندیدم....روزی كه خواند نشنیدم
روزی دیدم كه نبود....روزی شنیدم كه نخواند
پناهگاه ابدی
اگر تنهاترین تنهاها شوم باز خدا هست.او جانشین همه نداشتن هاست.نفرین و آفرین ها
بی ثمر است.اگر تمامی خلق گرگ های هار شوند و از آسمان هول و کینه بر سرم بارد تو
تنهای مهربان و جاوید و آسیب ناپذیر من هستی.ای پناهگاه ابدی !
تو میتوانی جانشین همه بی پناهی ها شوی.
عشق
میقترین و بهترین تعریف از عشق این است كه :
عشق زاییده تنهایی است.... و تنهایی نیز زاییده عشق است...
تنهایی بدین معنا نیست كه یك فرد بیكس باشد .... كسی در پیرامونش نباشد!
اگر كسی پیوندی ، كششی ، انتظاری و نیاز پیوستگی و اتصالی در درونش نداشته باشد تنها نیست!
برعكس كسی كه چنین چنین اتصالی را در درونش احساس میكند...
و بعد احساس میكند كه از او جدا افتاده ، بریده شده و تنها مانده است ؛
در انبوه جمعیت نیز تنهاست ......
مرگ
.. نمیدانم پس از مرگم چه خواهد شد ... نمیخواهم بدانم كوزه گر از خاك
اندامم چه خواهد ساخت ... ولی بسیار مشتاقم ... كه از خاك گلویم سوتكی سازد
... گلویم سوتكی باشد به دست كودكی گستاخ و بازیگوش ... تا كه پی در پی دم
گرم خویش را بر گلویم سخت بفشارد .... و سراب خفتگان خفته را آشفته تر
سازد ... تا بدین سان بشكند دائم سكوت مرگبارم را ...
انسان
همواره روحی مهاجر باش به سوی مبدا به سوی انجا که بتوانی انسانتر باشی
و از انچه که هستی و هستند فاسله بگیری این رسالته دائمی توست
توحید
دایا من در كلبه حقیرانه خود كسی را دارم كه تو در ارش كبریایی خود نداری
منچون تویی را دارم
وتو چون خود نداری
نیایش
خدایا : رحمتی كن تا ایمان ، نام ونان برایم نیاورد ، قوتم بخش تا نانم را؛ وحتی نامم را در خطر ایمانم افكنم.
تا از آنها باشم كه پول دنیا می گیرند وبرای دین كار می كنند ؛ نه آنها كه پول دین می گیرند وبرای دنیا كارمی كنند .
کسی را دوست میدارم..
خداوندا
از بچگی به من آموختندهمه را دوست بدارم
حال که بزرگ شده ام
و
کسی را دوست می دارم
می گویند:
فراموشش کن
تقدیر
نگاه كه تقدیر نیست و از تدبیر نیز كاری ساخته نیست خواستن اگر با تمام
وجود با بسیج همه اندامها و نیروهای روح و با قدرتی كه در صمیمیت است تجلی
كند اگر هم هستیمان را یك خواستن كنیم یك خواستن مطلق شویم و اگر با هجوم و
حمله های صادقانه و سرشار از امید و یقین و ایمان بخواهیم پاسخ خویش را
خواهیم گرفت.
تنهایی
رنج تلخ است ولی وقتی آن را به تنهایی می کشیم تا دوست را به یاری نخوانیم،
برای او کاری می کنیم و این خود دل را شکیبا می کند.
طعم توفیق را می چشاند.
و چه تلخ است لذت را "تنها" بردن
و چه زشت است زیبایی ها را تنها دیدن
و چه بدبختی آزاردهنده ای ست "تنها" خوشبخت بودن
در بهشت تنها بودن سخت تر از کویر است.
در بهار هر نسیمی که خود را بر چهره ات می زند یاد "تنهایی" را در سرت زنده میكند .
"تنها" خوشبخت بودن خوشبختی ای رنج آور و نیمه تمام است .
" تنها" بودن ، بودنی به نیمه است
و من برای نخستین بار در هستی ام رنج "تنهایی" را احساس کردم.
انسانها
دکتر علی شریعتی انسانها را به چهار دسته تقسیم کرده است:
1. آنانی که وقتی هستند هستند وقتی که نیستند هم نیستند
عمده آدمها. حضورشان مبتنی به فیزیک است. تنها با لمس ابعاد جسمانی آنهاست
که قابل فهم میشوند. بنابراین اینان تنها هویت جسمی دارند.
2. آنانی که وقتی هستند نیستند وقتی که نیستند هم نیستند
مردگانی متحرک در جهان. خود فروختگانی که هویتشان را به ازای چیزی فانی
واگذاشتهاند. بی شخصیتاند و بی اعتبار. هرگز به چشم نمیآیند. مرده و
زندهاشان یکی است.
3. آنانی که وقتی هستند هستند وقتی که نیستند هم هستند
آدمهای معتبر و با شخصیت. کسانی که در بودنشان سرشار از حضورند و در
نبودنشان هم تاثیرشان را می گذارند. کسانی که هماره به خاطر ما میمانند.
دوستشان داریم و برایشان ارزش و احترام قائلیم.
4. آنانی که وقتی هستند نیستند وقتی که نیستند هستند
شگفت انگیز ترین آدمها. در زمان بودشان چنان قدرتمند و با شکوه اند که ما
نمیتوانیم حضورشان را دریابیم. اما وقتی که از پیش ما میروند نرم نرم
آهسته آهسته درک میکنیم. باز میشناسیم. می فهمیم که آنان چه بودند. چه می
گفتند و چه می خواستند. ما همیشه عاشق این آدمها هستیم . هزار حرف داریم
برایشان. اما وقتی در برابرشان قرار میگیریم قفل بر زبانمان میزنند.
اختیار از ما سلب میشود. سکوت میکنیم و غرقه در حضور آنان مست میشویم و
درست در زمانی که میروند یادمان می آید که چه حرفها داشتیم و نگفتیم. شاید
تعداد اینها در زندگی هر کدام از ما به تعداد انگشتان دست هم نرسد.
وقتی دیگر نبود
وقتی که دیگر نبود
من به بودنش نیازمند شدم
وقتی که دیگر رفت
من به انتظار آمدنش نشستم
وقتی که دیگر نمیتوانست مرا دوست بدارد
من او را دوست داشتم
وقتی که او تمام کرد
من شروع کردم
وقتی که او تمام شد
من آغاز کردم
چه سخت است تنها متولد شدن
مثل تنها زندگی کردن است
مثل تنها مردن
نیایش
خدایا:
مگذار که :
ایمانم به اسلام و عشقم به خاندان پیامبر ، مرا با کسبه دین ، یا حَمَله تعصب ، و عَمَله ارتجاع هم آواز کند .
که آزادی ام اسیر پسندِ عوام گردد .
که «دینم» در پس «وجهه دینی» ام دفن شود ، که عوام زدگی مرا مقلّد تقلید کنندگانم سازد .
که آن چه را «حق می دانم» به خاطر آن که «بد می دانند» کتمان کنم .
خدایا می دانم که اسلامِ پیامبرِ تو با « نه » آغاز شد و تشیع دوست تو نیز با « نه » آغاز شد .
مرا ای فرستنده محمد و ای دوستدار علی ! به« اسلام آری » و به « تشیع آری » کافر گردان .
خداوندا اگر روزی بشر گردی ز حال ما خبر گردی پشیمان می شوی از قصه خلقت از
این بودن از این بدعت خداوندا نمی دانی که انسان بودن و ماندن در این دنیا
چه دشوار است چه زجری می کشد آنکس که انسان است و از احساس سرشار است دکتر
علی شریعتی
دکتر علی شریعتی: در عجبم از مردمی که خود زیر شلاق ظلم و ستم زندگی می کنند، و بر حسینی می گریند که آزادانه زیست .
این جا که منم کسی چه می داند که بودن نیز همچون زیستن طاقت فرساست دو
بیگانه ی همدرد از دو خویش بیدرد با هم خویشاوندترند اشنا یعنی هم خانه ی
من در دیار تنهایی... دکتر علی شریعتی
خدایا به من زیستنی عطا کن که در لحظه ی مرگ بربی ثمری لحظه ای که برای
زیستن گذشت حسرت نخورم و مردنی عطا کن که بربیهودگی اش سوگوار نباشم دکتر
علی شریعتی
خدایا رحمتی كن تا ایمان برایم نان و نام نیاورد ، قوتی بخش تا نانم حتی نامم را در خطر ایمان بگذارم ! دکتر علی شریعتی
دکتر شریعتی میگه وقتی نمیتونی فریاد بزنی ناله نکن!! خاموش باش قرن ها
نالیدن به کجا انجامید؟؟ تو محکومی به زندگی کردن تا شاهد مرگ آرزوهای خودت
باشی ..... دكتر شریعتی
مگر چشم از زبان صادقانه تر سخن نمی گوید؟ مگر نه اشک زیباترین شعر و بی
تابترین عشق و گدازترین ایمان و داغترین اشتیاق و تب دار ترین احساس و خالص
ترین گفتن و لطیف ترین دوست داشتن است که همه در کوره یک دل به هم آمیخته و
ذوب شده اند و قطرهای شدهاند نامش اشک؟ ..... دكتر شریعتی
خدایا مرا از این فاجعه پلید " مصلحت پرستی " که چون همه کس گیر شده وقاحتش
از یادر رفته و بیماری شده است که از فرط عمومیتش هر که از آن سالم مانده
باشد بیمار مینماید مصون بدار تا: "تا به رعایت مصلحت حقیقت را ذبح شرعی
نکنم ..... دكتر شریعتی
چه تنگنای سختی است یك انسان یا باید بماند یا برود و این هردو، اكنون
برایم از معنی تهی شده است و دریغ كه راه سومی هم نیست ..... دكتر شریعتی
مرا کسي نساخت . خدا ساخت ,نه آن چنان که کسي ميخواست ,که من کسي نداشتم .
کسم خدا بود کس بي کسان ,او بود که مرا ساخت آن چنان که خودش مي خواست, نه
از من پرسيد نه از آن من ديگرم ,من يک گل بي صاحب بودم ,مرا از روح خود در
آن دميد, و بر روي خاک و در زير آفتاب ,تنها رهايم کرد. مرا به خودم
واگذاشت.....
· امروز هر کس بخواهد به راستي از علي پيروي کند تنها مي ماند، هم
دشمنان دين با او مي جنگند, و هم متعصبان و مقدس مابان دين، و به نام حمايت
از دين شمشير به رويش مي کشند،چنانچه کردند و ديديد و در تاريخ مي خوانيد
· خدايا! در برابر ان چه انسان ماندن را به تباهي مي کشد،مرا با "
نداشتن و نخواستن رويين تن کن !همه بد بختي هاي انسان بابت همين دو چيز
است:چون ، داشتن انسان را محافظه کار و ترسو مي کند !و خواستن ، ادم را
بزدل و چاپلوس
· سياست در برابرصداقت ديگران خيانت وصداقت در برابر سياست ديگران حماقت
· مردم ناموس خدايند ،خانواده خدايند و هيچ کس غيرتمند تر از خدا نسبت به خانواده اش نيست
· اگر نميتواني بالا روي ,سبب باش تا از افتادنت فکري بالا رود
· انسان به ميزاني كه برخوردارتر است انسان نيست بلكه به ميزاني كه خود را نيازمند تر احساس مي كند نسان است
· مرا کسي نساخت . خدا ساخت نه آن چنان که کسي ميخواست که من کسي
نداشتم . کسم خدا بود کس بي کسان او بود که مرا ساخت آن چنان که خودش مي
خواست. نه از من پرسيد نه از آن من ديگر من يک گل بي صاحب بودم , مرا از
روح خود در آن دميد و بر روي خاک و در زير آفتاب تنها رهايم کرد. مرا به
خودم واگذاشت.....
· بالاخره،انسانی که در عشق میگدازد و با خدا بیعت کرده است،و در
توحید حصار گرفته و جان جامه تقوی به تن دارد و به عرفان میبیند و به حکمت
میفهمد و به دعامیخواهد و از عبادت به جوهر ربوبیت میرسد و در عشق
میگدازد و در امر و نهی و هجرت و جهاد خود، انسان و جهان را دگر گونه
میسازد
· بگذار تا شيطنت عشق ,چشمان تو را بر عريانهاي خويش بگشايد. هر چند
حاصلي جز رنج وپريشاني نداشته باشد,اما كوري را هر گز به خاطر ارامشش تحمل
مكن !....
· اکنون تو با مرگ رفته اي و من،اينجا،تنها به اين اميد دم ميزنم که با هر نفس،گامي به تو نزديکتر ميشوم ....اين زندگي من است
· علي از خدا هم تنها تر بود ,خدا براي تنهايي خود انسان را آفريد .محمد كسي چون ابوذر داشت.ولي علي از خدا هم تنهاتر بود...
· من کسي را مي ستايم که انديشيدن را به من آموخت، نه انديشه ها را
· دنيا را بد ساخته اند... کسي را که دوست داري، تورادوست نمي دارد.
کسي که تورا دوست دارد، تو دوستش نمي داري اما کسي که تو دوستش داري و او
هم تو را دوست دارد به رسم و آئين هرگز به هم نمي رسند و اين رنج است.
زندگي يعني اين.
· ارزش هر دل به اندازه تمام حرف هايي است كه براي نگفتن دارد.
· عشق در اوج اخلاصش به ايثار رسيده و در اوج ايثار به قساوت...