محمد لطیف همچنین گفت: از اینکه فرزندم در آینده ای نزدیک متولد می شود بسیار خوشحالم اما از این موضوع واهمه دارم که این مشکل به او هم منتقل شود.
مشکل «محمد» از زمانی آغاز شد که یک غده کوچک روی صورتش رشد کرد اما کم کم تمام صورتش را گرفت به طوری که توانایی دیدن را از دست داد.
به گزارش ایسنا به نقل از نیویورک دیلی نیوز، شرایط «محمد لطیف» موجب شده تا نتواند شغل مناسبی برای خود پیدا کند به همین دلیل نگران است در صورت ابتلای فرزندش به این مشکل توانایی تامین هزینه های آن را نداشته باشد.
او که مردی قوی است، دوست داشت که بتواند با کار کردن برای خود کسب درآمد کند اما هیچ کس به او شغلی نداده است. وی مجبور شد که به گدایی روی آورد. با این حال وی در سال 2008 میلادی با همسر خود "سلیما" آشنا شد. او نیز یک پا ندارد و به نوعی معلول به حساب می آید.
وی به رسانه های هندی گفته که در حال حاضر هیچ پولی برای رفتن پیش پزشک و دریافت خدمات درمانی ندارد و پزشکان تنها به او گفته اند که مشکلش به دلیل عوارض خورشید گرفتگی بر مادرش در زمانی که او را باردار بوده بروز کرده است.
از زمانی که ابرقدرت ها متوجه شده اند با توپ و تانک و نیروی انسانی، توان رقابت و مقابله با ایران اسلامی را ندارند، مدت زیادی نمی گذرد. از این رو چند وقتی است که به طور جدی، به جنگ نرم و برنامه ریزی بر روی افکار و باورهای مردم دنیا علیه کشورهای اسلامی روی آورده اند. نمونه های این امر نیز کم نیست. از فیلم های پرسپولیس، 300 و سنگسار ثریا گرفته تا بازی های رایانه ای نظیر شاهزاده ایرانی، بتل فیلد و...
نمونه آخر این جنگ های روانی، ساخت فیلمی با محوریت جایگاه زن در کشورهای اسلامی است که البته مثل همیشه با چاشنی تحریف و سیاه نمایی آماده نمایش می شود.
"دوشیزگی (virginity)" نام جدید ترین اثر هالیوودی و ضد ایرانی غرب است که مراحل فیلمبرداری آن آغاز شده و طبق اعلام رسانه های خارجی تا اوایل سال 2013 آماده نمایش خواهد شد. با درز برخی اخبار و اطلاعات از این پروژه دریافتیم که مضمون کلی این فیلم، روایت زنی ایرانی است که گاه و بی گاه مورد ظلم و غضب همسر و پدرش قرار می گیرد و از این رو به مرور زمان سرخورده و پریشان شده و بارها فکر خودکشی به سرش می زند. در طول داستان، این زن هر بار که چشمان شوهرش را دور می بیند دست به خطایی بزرگ و ناشایست زده و به نوعی با او و دیگر اعضای خانواده لج بازی می کند.
مهمترین نکته در ساخت چنین فیلمی، ترسیم چهره ای دیو سرشت از مردان ایرانی است که چیزی جز روابط جنسی، انحصار طلبی و خشونت بلد نیستند. در مقابل آن زنان ایرانی موجوداتی سرخورده، بی ارزش و بدون آزادی هستند که تحت هر شرایطی از جانب مردان مورد آزار، اذیت و سوء استفاده قرار می گیرند.
بازیگران اصلی این فیلم ایرانی بوده و در طول فیلمبرداری به زبان فارسی صحبت می کنند. چند بازیگر هالیوودی نیز در کنار ایرانیان به نقش آفرینی می پردازند که البته در کسوت فرشته نجات زن مظلوم داستان ظاهر شده و نماد امید و آگاهی او به حساب می آیند.
سعید خوزه، کارگردانی "دوشیزگی" را بر عهده دارد، مردی نه چندان نام آشنا که در کارنامه هنری اش چیزی جز چند کلیپ شوی تصویری و مستند بازیگران قبل از انقلاب به چشم نمی خورد. اما موضوع جالب توجه در این پروژه حضور کامران ملک مطیعی، فرزند ناصر ملک مطیعی از بازیگران سابق سینمای ایران است که مردم او را با نقش آقای دکتر در سری اول سریال زیر آسمان شهر به یاد دارند و در این پروژه نقش پدری بداخلاق و کوردل را بازی می کند.
آنچه مسلم است، هالیوود و دیگر غول های فیلمسازی دنیا، به این زودی ها قصد ندارند دست از سیاه نمایی و تحریف فرهنگ و تمدن ایرانیان بردارند. ای کاش سینماگران ایرانی به جای سرمایه گذاری در پروژه های پر خرجی چون "لاله" به فکر مقابله با این تیپ حرکت های رسانه های غربی باشند. این فیلم اولین نیست و قرار نیست آخرین مورد آن هم باشد.
2 - مردان پولدار هر شب قبل از خواب داخل جیب های کت و شلوار خود تله موش هایی قرار می دهند که به جای پنیر داخل آن اسکناس است و سایز گیره آن با اندازه انگشت زنشان برابر می باشد.
3 - مردان پولدار بجای اینکه روی خودروی خود دزدگیر نصب کنند روی جیب و گاوصندوق و کیف پول خود دزدگیر می گذارند و مهمتر اینکه به همسرشان هم رمز آن را نمی گویند.
4 - مردان پولدار همیشه نیمساعت قبل از اینکه شروع به شمارش پول های خود بکنند دوتا قرص دیازپام داخل نوشیدنی عیالشان ریخته و به خورد او می دهند و وقتی خیالشان از خواب بودن وی راحت شد سپس اقدام به شمارش پول می کنند.
5 - مردان پولدار ترجیح می دهند که یک خر بوسشان کند تا با یک بوس خر شوند و در نتیجه قسمتی از دارایی شان را به ملکیت زنشان درآورند.
6 - مردان پولدار هر زمان احساس کنند خانه تمیز است، غذای دلخواهشان پخته شده است، همسرشان خنده رو است و به قول معروف: «همه چی آرومه!» شصتشان خبردار می شود که خبری است و خواسته مالی در راه خواهد بود پس سریع محل را ترک می کنند.
7 - مردان پولدار همیشه مخ زنشان را با حرف می زنند نه با پول و به عبارت بهتر به جای اینکه پول بریزند زبان می ریزند.
8 - مردان پولدار در زندگی به جای سقف خانه، کف دستشان را ایزوگام می کنند تا از آن آبی به سمت عیالشان نچکد و اگر هم بچکد سریع با زبانشان جمع می کنند تا هدر نرود.
9 - مردان پولدار اگر یک روز زن و کیف پولشان در خانه در حال سوختن گیر افتاده باشد و فقط فرصت داشته باشند یکی را نجات دهند اول کیف پول را نجات می دهند و سپس برای آمرزش روح همسرشان دعا می کنند.
10 - و بالاخره اینکه مردان پولدار مردانی هستند که خوب می دانند پشت سر هر مرد پولداری یک زن پولدوست ایستاده که او را هل بدهد تو دره تا به پول هایش برسد.
ای فدای روی همچون ماه تو
گشته ام من واله و شیدای تو
تکیه گاه من تویی هان ای پدر!
ای پدر کی می شوم همتای تو؟
گر تو می بینی که شعری گفته ام
دوست دارم پا گذارم جای تو
گر چه؛ نتوان که جا پایت گذاشت
لیک رسوا می شود بدخواه تو
آب دریا را اگر نتوان کشید
می توان نوشید از دریای تو
ای پدر با من بگو درد دلت
تا که من مرهم نهم غم های تو
ای پدر پشت و پناه من تویی
پشت من گرم است از گرمای تو
ای پدر خونی که در پود من است
قطره قطره می کنم اهدای تو
روشنی بخش چراغ خانه ای
می ستایم روح استغنای تو
کودکانت چون نهالی رسته اند
هست مادر مأمن و مأوای تو
ای پدر روزت مبارک ای پدر
من چه دارم تا بریزم پای تو؟
13 رجب روز ولادت حضرت امیرالمومنین علی (ع)
و روز بزرگداشت مقام پدر را به همه ی پدران عزیز
و بخصوص پدر دوست داشتنی و مهربان خودم شاد باش می گویم.
این عکس حکایت ساده اما زیبایی از حالتهای روزانه افراد یک شهر در حال گذر از یک نقطه معین در شهر است.
عکاس در توضیحات عکس می نویسد:
178 نفر در این عکس حضور دارند، تمام شات ها در یک دوره 20 روزه گرفته شده است، در یک نقطه ثابت از پل راه آهن قسمتی از شهر برلین در تابستان سال 2007 و تنها تعداد کمی از افراد حاضر در عکس متوجه حضور من بودند.
برای دیدن اپیزودهای کامل این عکس به لینک زیر مراجعه کنید:
http://www.simonhoegsberg.com/we_are_all_gonna_die/slider.html
تاکسیدِرمی یا آکَندهسازیفن نگهداری درازمدت پیکر جانوران برای نمایش است. به کسی که کار تاکسیدرمی را انجام میدهد «تاکسیدرمیست» میگویند.
جاناتان مک گاون ۴۴ ساله است و در ۱۴ سالگی برای اولین بار طعم گوشت شکار را چشیده، زمانی که یک مار جعفری را پخته و خورده است. البته این غذا طعم خوبی نداشته اما بعد از آن کنجکاو بوده که طعم دیگر جانوران چطور است.
«وقتی بچه بودم به تاریخچه طبیعی زندگی جانوران علاقه ی زیادی داشتم و بین کشاورزان و شکارچیانی بزرگ شدم که در حوالی «دارست» شکار می کردند. به هر طرف که نگاه می کردم حیوان مرده ای می دیدم. ماهی صید شده، قرقاول شکار شده و حیواناتی که در اطراف جاده مرده بودند، به همین خاطر در دل طبیعت بزرگ شدم و با چشم خودم شاهد قوانین آن بودم» او به یاد می آورد که عادت داشته بدن حیوانات مرده را بشکافد تا امعاء و احشایشان را تماشا کند به همین خاطر معتقد است گوشت حیوانات وحشی بهتر از تمام گوشت هایی است که در مغازه ها وجود دارد.
به همین خاطر کوچکترین مشکلی با پختن و خوردن گوشت حیوانات مرده ندارد. والدینش از اینکه او حیواناتی را به خانه می آورده اطلاع داشته اند اما نمی دانستند گاهی آنها را می خورد چون مطمئن بوده اگر می فهمیدند با او مخالفت می کردند.
جاناتان مک گوان قبول دارد که در دوران نوجوانی تنها برای اینکه نشان بدهد با بقیه هم سالانش متفاوت است این حیوانات را می خورده اما به گفته ی خودش حتی در ۱۴ سالگی می دانسته که گوشت شکار کیفیت بهتری از گوشت های قصابی دارد و این به خاطر تفاوت های شیوه ی زندگی جانوران خانگی و وحشی است.
او به یاد می آورد در کودکی کنار محل زندگی شان یک مزرعه جوجه کشی بوده که در قفس هایش سه نوع جوجه وجود داشته، جوجه های لایه های زیرین معمولا له می شده و می مرده اند، لایه ی دوم مربوط به پرنده های در حال خفه شدن و لایه ی رویی متعلق به جوجه هایی بوده که توان اندکی برای حرکت داشته اند. «به چشم خودم دیدم که چقدر مزارع پرورش حیوانات، کثیف و غیربهداشتی هستند. به یک گاوفروشی هم سر می زدم، در آنجا هم رفتار گله داران با گاوها کاملا غیرعلمی بود و واقعا چیزی را که می دیدم، نمی پسندیدم.»
مک گاون در سی سال گذشته تمام گوشت مورد نیاز خودش را در مدرسه، کالج و حتی میهمانی های شام با دوستانش از طریق جانوران مرده به دست آورده است که موش خرما و جغد با ادویه کاری از غذاهای معمول به حساب می آمده اند.
به گفته وی گوشت کبوتر و روباه، جوجه تیغی، سنجاب یا گربه های وحشی نیز طعم فوق العاده ای دارند. این تاکسیدرمیست هرگز جانوری را نکشته است بلکه تنها از گوشت حیواناتی که به طور اتفاقاتی کنار جاده یا در جنگل مرده اند، استفاده می کند.
اکثر مردم منطقه معتقدند جاناتان کار درستی می کند اما بعضی ها هم کار او را ظالمانه، غیربهداشتی و ترسناک می دانند. اما خود او معتقد است با اینکار به طبیعت احترام می گذارد و می گوید اگر جانوری مرده ای پیدا نکند به جای خوردن گوشت های هورمونی مغازه ها به رژیم گیاهخواری روی خواهد آورد.
.:: This Template By : web93.ir ::.