+ ۱۳۹۷/۰۲/۰۹
در این پست کتاب ریاضی پایه دهم ویژه رشته های ریاضی و فیزیک و تجربی رو قرار دادیم. این کتاب در ادامه کتب متوسطه اول می‌باشد و روند آموزشی آن‌ها را ادامه می‌دهد. بخش‌های موجود در کتاب مانند کتب گذشته می‌باشد. مانند تمرین، کار در کلاس، فعالیت و … . درس ریاضی یکی از مهم ترین دروس رشته های ریاضی و فیزیک و تجربی می‌باشد و از اهمیت بالایی برخوردار است. در ادامه با معرفی کتاب ریاضی پایه دهم همراه مدرسه سوم باشید.

ساختار کتاب ریاضی پایه دهم

همانطور که ذکر شد ساختار کتاب مانند کتب متوسطه اول است. توضیحات مولفان؛

ساختار کتاب از سه بخش فعالیت، کار در کلاس و تمرین تشکیل شده است. آنچه که در انجام یک فعالیت به طور عمده مدنظر بوده است، آشنایی دانش آموزان با مفهوم درسی و سهیم بودن در ساختن دانش موردنظر است.

فعالیت ها شامل مراحلی مانند درک کردن، کشف کردن، حل مسئله،  استدلال کردن، بررسی کردن، حدس و آزمایش، توضیح یک راه حل، مرتب کردن، قضاوت درباره یک راه حل و مقایسه راه حل های مختلف است.

 

سرفصل های کتاب ریاضی (۱)

در این کتاب به آموزش موضوعات زیر پرداخته شده است؛

  • مجموعه، الگو و دنباله
  • مثلثات
  • توان‌های گویا و عبارت‌های جبری
  • معادله و نامعادله‌ها
  • تابع
  • شمارش، بدون شمردن
  • آمار و احتمال

دریافت کتاب ریاضی (۱)

برای دریافت نسخه نهایی کتاب ریاضی دهم از لینک زیر استفاده نمایید.

لینک دانلود: http://up.madrese3.ir/download/1789543/Math.pdf

رمز فایل: madrese3.ir


   برچسب‌ها: دانلود, کتاب, درسی, ریاضی
   
+ ۱۳۹۷/۰۲/۰۸

عموما اضطراب و ترس در سال‌هاي اوليه زندگي رايج است اما اضطراب از مدرسه و خصوصاً امتحان، بين سنين 10 تا 11 سالگي شروع مي شود و در 25% از دانش‌آموزان اضطراب امتحان آسيب‌زا بوده و با افزايش سن ميزان آن افزايش مي‌يابد و عملكرد تحصيلي دانش‌آموز را تحت تأثير قرار مي‌دهد.اصطلاح كلي اضطراب امتحان، به نوعي از اضطراب با هراس اجتماعي خاص اشاره دارد كه فرد را درباره توانايي‌هايش دچار ترديد مي‌كند و نتيجه ن ناتوني مقابله با موقعيت‌هاي دشوار مانند امتحان است. موقعيت‌هايي كه فرد را در معرض ارزشيابي قرار داده و نيازمند حل مشكل هستند. بنابراين مي‌توان گفت، فرد مضطرب، در امتحان، مواد درسي را مي‌داند اما شدت اضطراب مانع از آن مي‌شود كه او معلومات خود را نشان دهد. به اين ترتيب، اضطراب امتحان نوعي اشتغال ذهني به خود است كه به نگراني يا تحقير خود و ارزيابي شناختي منفي از خود (يادم نمي‌آيد، بايد بيشتر مي‌خوندم، هميشه گيجم، چرا يادم نمياد؟...)، عدم‌تمركز حواس و واكنش‌هاي فيزيولوژيك نامطلوب مثل تپش قلب؛ پريدگي رنگ، خشكي دهان، عرق كردن كف‌دست، لرزش دست و صدا و .... منجر مي‌شود.

 

 

انواع اضطراب امتحان

 

الف) اضطراب تسهیل کننده یا تسریع کننده: (طبيعي)

به اضطراب کم و یا در حد معقول که موجب تلاش بیشتر برای کسب موفقیت می‌شود و نتیجه بهتری را عاید فرد می‌کند، اضطراب تسهیل یا تسریع کننده اطلاق می‌شود.

 

 

نشانه‌ها یا علایم اضطراب تسهیل یا تسریع کننده:

 

o فرد به خاطر مرور کردن درس‌هایش دچار هیجان می‌شود.

o خودش را در اتاقش حبس می‌کند و مشغول درس خواندن می‌شود و به کوچکترین مزاحمت اعتراض می‌کند.

o به شیوه‌ی خاصی درس‌هایش را مرور می‌کند، مثلاً با صدای بلند درس می‌خواند در اتاق راه می‌رود و یا دراز می‌کشد.

o به درخواست‌های اطرافیان توجه نمی‌کند یا در مقابل خواسته‌ها با اعتراض می‌گوید که درس دارد.

o کم غذا یا نسبت به غذایی بی‌میل می‌شود.

 

 

ب) اضطراب ناتوان کننده (غير طبيعي)

 

اضطراب ناتوان کننده دلهره و تشویق شدیدی است که یا خود فرد دارد و یا اطرافیان آن را در فرد تشدید می‌کنند. اضطراب شدید اثر منفی روی عملکرد فرد می‌گذارد، زیرا با متأثر و درگیر کردن ذهن، زمینه‌ فراموشی‌های زودگذر و خطاهای ادراکی را فراهم می‌کند.

 

 

 

 

نشانه‌های اضطراب ناتوان‌کننده:

 

فرد به خاطر مرور درس‌هایش دچار هیجان بیش از حد می‌شود.

دارای دلشوره و دل‌بهم خوردگی (احساس پروانه در شکم) است.

هنگام مرور درس‌هایش دستپاچه و عجول است.

از اینکه هر چه می‌خواند، چیزی نمی‌فهمد نالان است.

از گرفتن نمره‌ی کم‌ترس و وحشت دارد.

هنگام درس خواندن، ناخن‌هایش را می‌جود، پوست لب را می‌کند یا با موی سرش بازی می‌کند.

بی‌اشتهاست و نمی‌تواند غذا بخورد.

حالت تهوع دارد.

گریان است و بهانه‌گیری‌هی بی‌دلیل دارد.

عوامل بوجود آورنده اضطراب امتحان

عوامل فردي

عوامل خانوادگي

عوامل مربوط به مدرسه

 

 

عوامل فردي:

 

انتظاربيش از حد از خود و ضعف اعتماد به نفس: گاهی انتظارات فرد از خود، بیش از توانایی‌های اوست. به عنوان مثال، يك دانش آموز متوسط، دائماً در پي كسب معدل 20 براي رقابت با دانش‌آموز ممتاز مدرسه است و چون به اين هدف نمي‌رسد، دچار ضعف اعتماد به نفس و اضطراب مي‌گردد.

 

عدم باور مثبت نسبت به موفقيت: گاهي دانش آموزان عليرغم تلاش براي خواندن و ياد گرفتن، مرتب با خود و ديگران مطرح مي كنند كه چه فايده، انقدر سخته كه مي دونم موفق نمي‌شم!

 

رقابت بيش از حد: زمانی است که دانش‌آموزان در مدرسه و یا فرزندان در خانه برای برتری یافتن بر یکدیگر و نه پيشرفت و موفقيت، به رقابت بپردازند.

 

عدم آمادگي و برنامه ريزي لازم : هنگامی که فرد به علت نداشتن برنامه‌ریزی درسی و مطالعه ی صحیح آمادگی لازم را برای امتحان کسب نکرده‌ باشد.

 

عدم تمركز بر امتحان و درس خواندن: عدم دقت و تمرکز در انجام تکالیف یا درس خواندن در طول سال باعث می‌شود تا یادگیری سطحی باشد و در موقع امتحان یادآوری مطالب دشوار بوده و موجب اضطراب شود.

 

شخصيت مضطرب و كمال گر: بخشي از اين عامل ژنتيكي و بخشي از آن حاصل يادگيري در محيط خانواده و زندگي است، والدين مضطرب و كمال گرا، بطور غير مستقيم، اضطراب و كمال‌گرايي را به فرزندان خود الگو مي‌دهند.

 

كم بودن انگيزه و هوش متوسط : نداشتن انگيزه پيشرفت بالا بدلايل متعدد چون محيط خانوادگي، ضعف اعتماد به نفس و همچنين پاداش بيش از حد براي قبول شدن یا گرفتن نمره بالا (معمولاً بیست) از سوي والدين و اطرافيان..

 

 

 

عوامل خانوادگی:

 

سخت گيري بيش از اندازه: زمانی که والدین با نزدیک شدن زمان امتحان، فشار مضاعفی برای آماده شدن و گرفتن نمره (معمولاً بیست) در مورد فرزند خود به کار می‌برند و یا پی در پی درباره‌ی امتحان به او هشدار می‌دهند.

 

عدم حمايت و تشويق كودك: مواردي كه والدين و خانواده، اهميتي براي زمان امتحانات كودك و كنترل آرامش در خانه و پرهيز از سر و صدا و رفت و آمد قايل نمي شوند، دانش آموز احساس تنهايي و بي‌پشتوانگي نموده و مضطرب مي‌گردد. در ضمن نبايد به بهانه امتحان، كودك يا نوجوان درخانه تنها گذاشته شود.

 

والدين مضطرب وتوجه بيش از حد به مسايل تحصيلي فرزند: وجود اضطراب در والدین موجب انتقال آن به فرزند و تشدید اضطراب او می‌شود (مخصوصاً در ایام امتحان). برخي از والدين، هنگام امتحانات، بيش از فرزندانشان درگير درس مي‌شوند و حتي به مزاح مي‌گويند كه امتحان دارند!!! اين امر به اضطراب بيشتر دانش آموز دامن مي‌زند.

 

اختلافات خانوادگي: جو متشنج در خانواده، اختلافات والدين، تولد فرزند تازه در خانواده و ....

 

رقابت غيرمنطقي: وقتي ناتوانی‌ها ی دانش آموز با توانایی‌های دیگری سنجیده شود و این امر با سرزنش همراه باشد، اعتماد به نفس او کم و بر اضطراب او افزوده می‌شود. مثلا: پسر دوستم المپياد رياضي مدال آورده، اونوقت پسر من هنوز تقسيم سه رقمي رو بلد نيست!

 

تهديدهاي بي‌مورد: وقتی اطرافیان و مخصوصاً والدین، شرایط ویژه و سخت در ایام امتحان برقرار می‌کنند و فرزند خود را از گرفتن نمره کم یا عدم قبول شدن می‌ترسانند و تهدید می‌کنند.

 

الگوهاي خشك فرزندپروري: برخي والدين: ارتباط مناسب و دوستانه اي با فرزند خود برقرار نمي كنند و از سياست چوب تر! استفاده مي‌كنند كه اين امر، فاصله آنها را از نظر عاطفي با فرزندشان بيشتر كرده و او را دچار مشكل مي‌كند.

 

سرزنش و تنبيه: وقتی اطرافیان فردی را با القابی مانند بی‌استعداد، بی‌عرضه و ... مورد خطاب قرار می‌دهند، تصویر ذهنی ناتوانی یا تفکر منفی را در فرد بوجود می‌آورند. این امر اضطراب امتحان را در فرد تشدید می‌کند.

 

وضعيت اقتصادي پايين و عدم تشويق: در برخي خانواده ها، بدليل شرايط اقتصادي پايين، والدين آنقدر درگير مسائل اقتصادي و رتق و فتق امور مي‌شوند كه حتي نمي‌دانند فرزند آنها كلاس چندم است! ت تشويقي در كار باشد.

 

 

عوامل مربوط به مدرسه:

 

انتظارات غيرواقعي آموزگاران: عليرغم تلاش معلمان زحمتكش، برخي انتظارات غير واقعي از دانش‌آموزان، آنها را در وضعيت بدي قرار مي‌دهد. در حالي كه توجه به تفاوت‌هاي فردي آنها از اين انتظارات مي‌كاهد.

 

محيط نامناسب امتحان و مقررات خشك: گاهی قوانین خشک، رسمی و انعطاف‌ناپذیری که بر مبنای عدم‌اعتماد به دانش‌آموز از سوی مدرسه و عوامل اجرایی امتحانات وضع گردیده، می‌تواند بر شدت اضطراب بیفزاید.

 

نوع پرسش‌هاي امتحان: گاه بر اساس توافق قبلي امتحان از بخشي از كتاب است و سر امتحان مشخص مي‌شود كه از جاهاي ديگر هم سوال آمده است، اين امر نيز اضطراب زيادي در دانش آموز ايجاد مي‌كند.

 

ايجاد رقابت‌هاي ناسالم: بهتر است هر دانش آموز تنها با خودش مقايسه شود و مسير پيشرفت او مشخص گردد.

 

عوامل مزاحم مثل سر و صدا و نور و تهويه نامناسب: نور كم يا خيلي زياد، سروصداي بيرون از مدرسه و ...

 

بيش از حد مهم جلوه دادن برخي درس‌ها: وقتی معلم يا والدين بعضی از درس‌ها را به هر دلیلی خیلی مهم تلقی می‌کنند، در فرد ترس یا نگرش منفی نسبت به آن درس‌ها به وجود می‌آید.

 

 

 

نشانه ها و علايم اضطراب امتحان

 

ناراحتي‌هاي گوارشي، ‌آشفتگي معده، ‌سرگيجه، بي‌اشتهايي، حالت تهوع

تپش قلب، بي‌خوابي، تنگي و كوتاهي نفس

لرزش در صدا، ضعف، عرق كردن كف دست

لكنت زبان، ‌خشكي دهان

عدم تمركز، آشفتگي ذهن، ارزيابي غلط از توانايي هاي خود، افت تحصيلي، بيزاري از مدرسه، خطاهاي ادراكي، حواس پرتي، هيجانات افراطي، كاهش سيستم ايمني بدن

نقش خانواده در كاهش اضطراب امتحان

ايجاد جو عاطفي دور از تنش و مشاجره در خانه

محدود نمودن ميهماني و رفت و آمدهاي مكرر

توجه به خواب، استراحت و تفريح دانش‌آموز

كاهش يا حذف وظايف محوله خانگي به دانش‌آموز در زمان امتحانات

حمايت عاطفي و اطمينان بخشي در دوران امتحانات به دانش آموز

كاهش زمان تماشاي تلويزيون تا حد امكان در زمان امتحانات

خودداري از ايجاد ترس ودلهره در دانش آموز

خودداري از فشار و توقع بيش از حد براي مطالعه از دانش آموز

خودداري از سرزنش دانش آموز به واسطه ي امتحان ناموفق

خودداري از حبس نمودن دانش آموز جهت مطالعه

پيش بيني تغذيه مناسب و قوي ويژه دانش آموز در ايام امتحانات و عدم مصرف مواد كافئين دار مانند: نوشابه، قهوه و غذاهاي ادويه دار در برنامه غذايي

عدم بروز انتظار بالا و كمال گرايي از فرزندان از سوي خانواده نسبت به نمرات بالا

عدم مقايسه فرزندان با يكديگر و با ديگران

عدم تأكيد مكرر به درس خواندن

ايجاد انگيزه، تقويت روحيه با ارايه پاداش و تقويت هاي مطلوب

مرور برگه هاي امتحاني فرزندان به منظور شناسايي و رفع نقاط ضعف درسي آنان

 

 

توصيه هائي براي والدين:

 

توجه داشته باشيم كه: فرد مضطرب از آينده مي‌هراسد و اين ترس بر فعاليت او تاثير دارد و اغلب باعث‌ حمله‌هاي عصبي مي‌شود. شخص مضطرب هميشه در شك و ترديد به سر مي‌برد و نمي‌تواند در هيچ موردي بسرعت تصميم بگيرد؛ زيرا از اشتباه كردن مي‌ترسد و عدم تصميم را به تصميم غلط ترجيح مي‌دهد.

 

اجازه دهيم دانش‌آموزان بدانند كه امتحان، ارزيابي از ميزان پيشرفت تحصيلي آنان است. به وسيله امتحان مشخص مي‌شود دانش‌آموز چه مطالبي را آموخته است و از تركيب آموخته‌هاي خود چه مسائلي را مي‌تواند حل كند يا به كشف چه مطالب تازه‌اي مي‌تواند برسد.

 

پس از همان كلاس اول ابتدايي كودكان را تشويق به امتحان دادن بكنيم. آنان را ترغيب كنيم خود را بيازمايند تا بفهمند چقدر از مطالب جديد را آموخته‌اند. حتي مي توانيم آنها را تشويق كنيم خودشان از خودشان امتحان بگيرند تا امتحان دادن برايشان عادي و به يك سرگرمي تبديل شود.

 

آنچه مي‌بايست بيشتر مورد توجه والدين قرار گيرد، ميزان تلاش كودكان و نوجوانان است، نه صرف نتايج حاصل از انجام آزمون‌هاي مختلف. همواره شايسته است با درك صحيح از ماهيت تفاوت‌هاي فردي و شناخت درست از ويژگي‌هاي ذهني، رواني و جسمي دانش‌آموزان، از مقايسه بي‌مورد كودكان با يكديگر اجتناب ورزيم و رقابت‌هاي فردي و گروهي را صرفا در شرايط عادلانه و با در نظر گرفتن تفاوت‌هاي فردي و فراهم ساختن محيطي صميمي و دوست‌داشتني ايجاد كرد.

 

براي كاهش اضطراب ناشي از امتحان، علاوه بر داشتن انتظارات معقول از كودكان و نوجوانان، تشويق نقاط مثبت و توانمندي‌هاي آنها، تقويت اعتماد به نفس ايشان و سرانجام فراهم كردن آرامش خاطر آنان، شايسته است بر تلاش هرچه بيشتر كودكان و نوجوانان در حد توانشان تاكيد كنيم تا تسلط بيشتري بر موضوع مورد نظر داشته باشند. بديهي است هرچه با تسلط بر موضوع درس، آمادگي ذهني و رواني بيشتري براي آزمون داشته باشند، اضطرابشان كمتر خواهد بود. همچنين بد نيست پيش از امتحانات اصلي، از امتحانات فرضي و آزمايشي به منظور آشناسازي دانش‌آموزان با سوالات و نحوه امتحان استفاده شود.


   برچسب‌ها: اضطراب, امتحانات, استرس کنکور, اطلاعات عمومی
   
+ ۱۳۹۷/۰۲/۰۸
روان شناسان در مورد بروز تفاوت زن و مرد، هر دو عامل محیط و وراثت را سهیم می دانند. اما جامعه شناسان با روان شناسان اختلاف نظر فاحشی دارند. آنها معتقدند که تفاوت های زن و مرد معلول تفاوت رفتاری است که جامعه در مورد آنان پیش می گیرد و معتقدند که دو جنس در اساس با هم هیچ تفاوتی ندارند. بلکه اجتماع موجب می شود که آنها گرایش های متفاوت پیدا کنند. ویژگی های ساخت و عملکرد اعضا و دستگاه های بدن دختران و پسران متفاوت است. این تفاوت طوری است که پسران را برای زندگی فعال و پر جنب و جوش و دختران را برای زندگی آرام آماده می کند. در استعداد تجسم فضایی، تشخیص جهت و هدف گیری پسرها بهترند.

 

از نظر کلامی دخترها برتری دارند. اما از نظر ادارک کلامی پسرها برترند. پسرها ارتباط های مکانیکی را بهتر درک می کنند و استعداد ریاضی بهتری نسبت به دخترها دارند. اما در کارهای دستی، مخصوصاً کارهایی که نیاز به چابکی انگشتان زنان دارد به آنها اجازه می دهد که ماشین نویس خوبی باشند. یکی از ویژگی های جالب زنان این است که می توانند اطلاعاتی را برای مدت کوتاهی در حافظه خود نگه دارند که با هم هیچ ارتباطی ندارند و به خود آنها نیز مربوط نیست. بر پایه همین توانایی است که زن ها بهتر می توانند به منشی گری و کارهای دفتر اشتغال داشته باشند. دختران از دوران ابتدایی تا دانشگاه آن هم تا سطح لیسانس در مجموع بهتر از پسرها درس می خوانند و موفقیت های بیشتری به دست می آورند.

 

توانایی زنان در استفاده همزمان از هر دو نیمکره مغز، آنها را قادر می سازد که به هنگام صحبت کردن به مراکز عاطفی نیز دسترسی پیدا کنند و در ارتباطات عاطفی موفق تر عمل کنند.

 

اما بعد از فراغت تحصیل وبه ویژه بعد از دوره لیسانس. معمولاً از رقابت دست برمی دارند و در صورت ازدواج خود را کاملاً وقف خانواده می کند. البته زنان شاغل، نویسنده، وکیل و پزشک هم وجود دارند. اما کمتر به مقام پرستی روی می آورند و این امر به مقدار زیادی از شکوفایی استعدادهای آنها جلوگیری می کند. پس می توان گفت که علت محدویت زن ها مسائل عاطفی است، نه کمبود استعداد.

 

محققان معتقدند آن قسمت از مغز که برای صحبت کردن مورد استفاده قرار می گیرد. در زنان نسبت به مردان 20 تا 30 درصد وسیع تر است. شاید همین موضوع سبب می شود که زنان در امتحانات بلاغت شفاهی. حافظه شفاهی و برخی مهارت های حرکتی ظریف بهتر از مردان عمل کنند. درمطالعه ای که با استفاده از فن رادیوگرافی وMRI صورت گرفت. مشخص شد که مردان تنها از سمت چپ مغز خود برای حل مسائل زبان شناسی استفاده می کنند؛ در حالی که زنان از هر دو نیمکره مغز سود می برند. توانایی زنان در استفاده همزمان از هر دو نیمکره مغز، آنها را قادر می سازد که به هنگام صحبت کردن به مراکز عاطفی نیز دسترسی پیدا کنند و در ارتباطات عاطفی موفق تر عمل کنند.

 

 

 

شاید این نکته را که خانم ها مشاوران، آموزگاران و پرستاران موفق و خوبی هستند بتوان به این موضوع نسبت داد. تفاوت هورمونی بین مرد و زن، مسئول قسمت بزرگی از تفاوت ها است. تستوسترون ترشح شده در مردها اثر آنابولیکی پرقدرتی دارد؛ به این معنی که موجب افزایش تولیب پروتئین در تمام بدن به ویژه در عضلات می شود. مردی که فعالیت ورزشی زیادی ندارد. اما تستوسترون زیادی دارد. جثه عضلانی او 40% بیشتر از زنان نظیر خود خواهد بود و قدرت او نیز به همین نسبت بیشتر است.

تفاوت هورمونی بین مرد و زن، مسئول قسمت بزرگی از تفاوت ها است.

آنچه خواندید گزیده ای از تفاوت های زن و مرد است که نشان می دهد علاوه بر کیفیت آموزشی سوگیرانه در تربیت دختران و پسران ، ساختار بدنی آنها نیز عامل تفاوت های آنان است . اما آنچه در کنار ویژگی های ژنتیکی مهم است اینکه سعی کنیم نقش های کلیشه ای و خاص جنسیتی را در خود کم کنیم و در تربیت فرزندانمان تلاش کنیم تا آنها را در هر زمینه قوی کنیم . البته آنها باید نقش های غالب خود را بشناسند اما بسیار بجاست که به نقش های جنس دیگر هم آشنایی پیدا کنند . در این صورت است که آنها می توانند بر ضعف های خود در مواقع مختلف تسلط یافته و در میان مسایل و مشکلات خود را ضعیف و ناتوان درک نکنند . به آنها بیاموزیم که رعایت نقش های قالبی ضروری است اما آشنایی با نقش های جنسیتی از جنس دیگر هم به مهارت های آنها می افزاید.

+ ۱۳۹۷/۰۲/۰۸

هرچند مطلب زیر نتیجه تحقیقاتی در آمریکا و در آن به مشکلات ورشکستگی ، کارت اعتباری و مالیاتی که از جمله مسائل معمول مالی و اقتصادی آمریکاییان است اشاراتی شده است، اما بدون در نظر گرفتن این موارد و با توجه به اینکه این شیوه زندگی در ایران نیز آغاز شده است، میتوان از توصیه ها و نکته سنجیهای موجود در آن بهره مند شد.

 

راستش را بخواهید برای سرو سامان دادن به اوضاع مالی خود حتما نباید نابغه باشید. این یکی از نتایج تحقیقات جدید در زمینه هوش و تمکن مالی است که در طی آن با بررسی هزاران تن از اشخاص در دهه ۵۰ عمر، نشان میدهد که افرادی که دارای بهره هوشی یا IQ متوسط تا پایین هستند در پس انداز مالی به اندازه افرادی با IQ بالا موفق هستند. در عین حال، احتمال اینکه افراد باهوش درگیر مشکلات مربوط به کارت اعتباری شوند بیشتر است.

 

به گفته جی زاگورسکی (Jay Zagorsky) نویسنده این تحقیق و از دانشمندان محقق در زمینه منابع انسانی در دانشگاه اوهایو :" اگر من شخصی با هوش اندک باشم، نباید تصور کنم که برای پس انداز مالی، در هیچ زمینه یا شکلی ناتوان هستم و بالعکس، اگر دارای بالاترین بهره هوشی هم باشم، نباید تصور کنم که دارای ویژگی یا مزیت خاصی هستم."

 

 

"من اهمیتی به میزان IQ شما نمی دهم- شما میتوانید موفق شوید."

 

توجه به این نکته بسیار اهمیت دارد که این تحقیق در میان ۷۴۰۳ تن از افراد نسلی خاص- متولدین سالهای ۱۹۵۷ تا ۱۹۶۴ و اطلاعات مالی/اقتصادی آنان از سال ۲۰۰۴ انجام گرفته است. این احتمال وجود دارد که یک گروه سنی دیگر، عادات اقتصادی دیگری داشته باشد. از طرفی این تحقیق منکر این عقیده نیست که هوش بالاتر با درامد بیشتر همراه است، نشده است. این تحقیق از این جهت متفاوت است که در آن به بررسی ارتباط میان هوش و دو عامل دیگر پرداخته شده است:

 

 

ثروت یا ارزش خالص که از تفاضل دارائیها و بدهیها حاصل میشود. زاگورسکی برای رسیدن به این رقم، سرمایه، حقوق ماهیانه، اموال نقد، سهام و هرگونه مال با ارزش را جمع بسته و سپس تمام دیون و بدهی ها را از آن کم میکند.

 

 

تنشهای مالی که با سه پرسش مشخص میشوند: آیا دارای کارت اعتباری که تا سقف آن استفاده شده باشد هستید؟ آیا در پنج سال گذشته قسط پرداخت نشده یا قسطی که دو ماه دیر شده باشد داشته اید؟ آیا تا کنون اعلام ورشکستگی کرده اید؟

 

 

زاگورسکی عوامل خارجی موثر بر ثروت، از جمله تحصیلات، طلاق، ارثیه، سیگار کشیدن و سلامت روانی -اعتماد به نفس و توانایی کنترل خواسته های نا معقول- را نیز درنظر گرفته است و با شگفتی متوجه شده است که:

 

 

در حالی که احتمال بالا بودن درآمد اشخاصی با IQ بالاتر از متوسط سه بار بیشتر از افراد دارای IQ زیر متوسط است، اما احتمال اینکه ثروت خالص گروه اول بیشتر از گروه دوم باشد تنها ۱.۲ برابر است. به عبارت دیگر، تعداد اشخاصی که با بهره هوشی کمتر از متوسط دارای درآمد بالا باشند اندک است، اما تعداد نسبتا زیادی از آنان "ثروتمند" هستند.

 

 

میزان بهره هوشی، کم یا زیاد، نقش عمده ای در ثروت خالص ندارد. ثروت خالص گروه دارای بهره هوش متوسط در گروه مورد بررسی معادل ۱۸.۶ ماه از درآمد آنان است و ثروت خالص گروه باهوش -با IQ ۱۲۵ و بالاتر تنها اندکی بیش از ۲ سال حقوق آنان است.

 

 

درآمد متوسط موارد مورد بررسی با بهره هوشی ۱۰۵ با درآمد متوسط افراد دارای IQ ۱۱۰ برابر است اما این گروه ثروت خالص بیشتری دارند.

 

 

اوج احتمال بروز مشکلات اقتصادی در گروهی است که دارای بهره هوشی نزدیک ۱۰۰ هستند. زاگورسکی میگوید :" من تصور میکردم که افراد باهوشتر دارای ثروت بیشتری باشند و خوب، فکر میکردم چنن افرادی اشباهات کمتری مرتکب میشوند...فکر کردم که نکند دچار اشتباه شده باشم." اما هیچ اشتباهی صورت نگرفته بود.

 

به گفته شرمن دی. هانا (Sherman D. Hanna) اقتصاددانی که در دانشگاه اوهایو تدریس میکند و گزارش زاگورسکی را مطالعه کرده است، این تحقیق به بررسی فاکتورهایی که میتوانند تاثیر فراوانی بر تمایل فرد به پس انداز داشته باشند، نپرداخته است. افراد دارای بهره هوشی بالا مشاغلی با درآمد و مزایای خوبی دارند و به دلایل متعدد در زمینه مالی احساس امنیت میکنند. یا اینکه این افراد هم مانند دیگران دوست دارند تمام درآمد خود را خرج کنند.

 

 

هانا میگوید : از نظر یک اقتصاددان، هدف بالا بردن ثروت خالص نیست بلکه هدف باید بالا بردن میزان رضایت فرد از پول و دیگر منابع مالی خویش باشد. پس این تفاوت میتواند دلیل موجهی داشته باشد." همکاران دانشگاهی زاگورسکی هم چنین نظری دارند. آنها میگویند :" ما بسیار "ثروتمندیم". چون مجبور نیستیم ساعات متمادی کار کنیم و میتوانیم بر روی هر پروژه ای که بخواهیم کار کنیم."

 

 

هانا درباره قسطهای پرداخت نشده یا معوق نیز چنین توضیح داد که افراد دارای بهره هوشی پایین و درآمد پایین به احتمال فراوان کارت اعتباری نداشته و یا کارتهایی با سقف خرید پایین دارند و به همین دلیل از نظر اقتصادی محتاط ترند. از طرف دیگر دانشجویان بسیار باهوش این استاد با اطمینان از درآمد بالای آینده خود، دست به ریسکهای بزرگ مالی زده اند یا به امید شغل پردرآمد آینده، در یک سفر خارجی تا نهایت سقف کارت اعتباری خود را خرج کرده اند.

 

 

هانا یادآوری میکند که نمونه های مورد بررسی در این تحقیق بسیار اندک بوده است زیرا در کل ۲.۳% از کل جمعیت دارای بهره هوشی ۱۳۰ و بیشتر هستند که در این تحقیق در حدود ۱۷۰ نفر بوده اند. بهره هوشی ۱۴۰ و بیشتر نیز تنها در ۱% کل جمعیت دیده میشود.

 

با این وجود، این تحقیق در اثبات اینکه اصول ابتدایی مدیریت مالی بسیار ساده بوده و برای اشخاص دارای حداقل هوش نیز قابل اجرا هستند، کار خوب و موثری انجام داده است.

+ ۱۳۹۷/۰۲/۰۸
رايگ هايپر؛ نويسنده، محقق، مقاله نويس، مجري راديو و تلويزيون و يک سخنران حرفه اي است در 25 سال گذشته، او با کارهايش به عنوان يک کارشناس حرفه اي موفقيت در حوزه هاي شخصي و اجتماعي معرفي شده. هاپير يک سايت هم درباره سخنراني موثر دارد که در آن نوشته:

 

«من خواسته ام بخش هاي مهم کتاب هاي کمکي که تا به حال خوانده ام و تجربه هايي که در زندگي ام داشته ام را به صورت 40 نکته کليدي فشرده کنم و در اختيار ديگران بگذارم تا در هر زمان بتوانند آن را بخوانند. مطمئنا کتاب هايي که در سطح جهاني فروخته مي شوند و درباره خودياري هستند ممکن است براي بعضي ها قابل استفاده باشند ولي من مايلم چيزي بنويسم که براي همه مفيد واقع شود.آ» حالا اين شما و اين هم 40 توصيه کرايگ هايپر. بخوانيد و قضاوت کنيد.

 

1) فرصت هايي را مي بينند و پيدا مي کنند که ديگران آنها را نمي بينند.

 

2) از مشکلات درس مي گيرند، در حالي که ديگران فقط مشکلات را مي بينند.

 

3) روي راه حل ها تمرکز مي کنند.

 

4) هوشيارانه و روشمندانه موفقيت شان را مي سازند، در زماني که ديگران آرزو مي کنند موفقيت به سراغ شان آيد.

 

5) مثل بقيه ترس هايي دارند ولي اجازه نمي دهند ترس آنها را کنترل و محدود کند.

 

6) سوالات درستي از خود مي پرسند. سوال هايي که آنها را در مسير مثبت ذهني و روحي قرار مي دهد.

 

7) به ندرت از چيزي شکايت مي کنند و انرژي شان را به خاطر آن از دست نمي دهند. همه چيزي که شکايت کردن باعث آن است فقط قرار دادن فرد در مسير منفي بافي و بي ثمر بودن است.

 

8) سرزنش نمي کنند (واقعا فايده اش چيست؟) آنها مسووليت کارهايشان و نتايج کارهايشان را تماما به عهده مي گيرند.

 

9) وقتي ناچارند از ظرفيتي بيش از حد ظرفيت شان استفاده کنند هميشه راهي را براي بالا بردن ظرفيت شان پيدا مي کنند و بيشتر از ظرفيت شان از خود توقع دارند. آنها از آنچه دارند به نحو کارآمدتري استفاده مي کنند.

 

10) هميشه مشغول، فعال و سازنده هستند. هنگامي که اغلب افراد در حال استراحت هستند آنها برنامه ريزي مي کنند و فکر مي کنند تا وقتي که کارشان را انجام مي دهند استرس کمتري داشته باشند.

 

 

 

11) خودشان را با افرادي که با آنها هم فکر هستند متحد مي کنند. آنها اهميت و ارزش قسمتي از يک گروه بودن را مي دانند.

 

12) بلندپرواز هستند و دوست دارند حيرت انگيز باشند. آنها هوشيارانه انتخاب مي کنند تا بهترين نوع زندگي را داشته باشند و نمي گذارند زندگي شان اتوماتيک وار سپري شود.

 

13) به وضوح و دقيقا مي دانند که چه چيزي در زندگي مي خواهند و چه نمي خواهند. آنها بهترين واقعيت را دقيقا براي خودشان مجسم و طراحي مي کنند به جاي اينکه صرفا تماشاگر زندگي باشند.

 

14) بيشتر از آنکه تقليد کنند، نوآوري مي کنند.

 

15) در انجام کارهايشان امروز و فردا نمي کنند و زندگي شان را در انتظار رسيدن بهترين زمان براي انجام کاري از دست نمي دهند.

 

16) آنها دانش آموزان مدرسه زندگي هستند و همواره براي يادگيري روي خودشان کار مي کنند. آنها از راه هاي مختلفي مثل تحصيلات آموزشگاهي، ديدن و شنيدن، پرسيدن، خواندن و تجربه کردن ياد مي گيرند.

 

17) هميشه نيمه پر ليوان را مي بينند و توانايي پيدا کردن راه درست را دارند.

 

18) دقيقا مي دانند که چه کاري بايد انجام دهند و زندگي شان را با از شاخه اي به شاخه اي ديگر پريدن از دست نمي دهند.

 

19) ريسک هاي حساب شده اي انجام مي دهند؛ ريسک هاي مالي، احساسي و شغلي.

 

20) با مشکلات و چالش هايي که برايشان پيش مي آيد سريع و تاثيرگذار روبه رو مي شوند و هيچ وقت در مقابل مشکلات سرشان را زير برف نمي کنند. با چالش ها روبه رو مي شوند و از آنها براي پيشرفت خودشان بهره مي برند.

 

21) منتظر قسمت و سرنوشت و شانس نمي مانند تا آينده شان را رقم بزند. آنها بر اين باورند که با تعهد و تلاش و فعاليت، بهترين زندگي را براي خودشان مي سازند.

 

22) وقتي بيشتر مردم کاري نمي کنند؛ آنها مشغول فعاليت هستند. آنها قبل از اينکه مجبور به کاري بشوند، عمل مي کنند.

 

23) بيشتر از افراد معمولي روي احساسات شان کنترل دارند. آنها همان احساساتي را دارند که ما داريم ولي هيچ گاه برده احساسات شان نمي شوند.

 

24) ارتباط گرهاي خوبي هستند و روي رابطه ها کار مي کنند.

 

25) براي زندگي شان برنامه دارند و سعي مي کنند برنامه شان را عملي کنند. زندگي آنها از کارهاي برنامه ريزي نشده و نتايج اتفاقي عاري است.

 

26) در زماني که بيشتر مردم به هر قيمتي مي خواهند از رنج کشيدن و بودن در شرايط سخت اجتناب کنند، افراد موفق قدر و ارزش کار کردن و بودن در شرايط سخت را مي فهمند.

 

27) ارزش هاي زندگي شان معلوم است و زندگي شان را روي همان ارزش ها بنا مي کنند.

 

28) تعادل دارند. وقتي از لحاظ مالي موفق هستند، مي دانند که پول و موفقيت مترادف نيستند. آنها مي دانند افرادي که فقط از نظر مالي در سطح مطلوبي قرار دارند، موفق نيستند. اين در حالي است که خيلي ها خيال مي کنند پول همان موفقيت است. ولي آنها دريافته اند که پول هم مثل بقيه چيزها يک وسيله است براي دستيابي به موفقيت.

 

29) اهميت کنترل داشتن روي خود را درک کرده اند. آنها قوي هستند و از اينکه راهي را مي روند که کمتر کسي مي تواند برود، شاد مي شوند.

 

30) از خودشان مطمئن هستند و به احساسات ناشي از اينکه کجا زندگي مي کنند و چه دارند و چه طور به نظر مي رسند، توجهي ندارند.

 

 

 

31) دست و دل باز و مهربان هستند و از اينکه به ديگران کمک مي کنند تا به خواسته هايشان برسند خوشحال مي شوند.

 

32) متواضع هستند و اشتباهات شان را با خوشحالي مي پذيرند و به راحتي عذرخواهي مي کنند. آنها از توانايي هايشان خاطر جمع هستند ولي به آن مغرور نمي شوند. آنها خوشحال مي شوند که از ديگران بياموزند و از اينکه به ديگران کمک مي کنند تا خوب به نظر برسند بيشتر از کسب افتخارات شخصي شان لذت مي برند.

 

33) انعطاف پذير هستند و تغيير را غنيمت مي شمارند. وقتي وضعيتي پيش مي آيد که عادت ها و آسايش روزمره شان را بر هم مي زند از آن استقبال مي کنند و با آغوش باز وضعيت جديد و ناشناس را مي پذيرند.

 

34) هميشه سلامت جسماني خود شان را در وضعيت مطلوبي نگه مي دارند و مي دانند که بدنشان خانه اي است که در آن زندگي مي کنند و به همين خاطر، سلامت جسماني براي آنها خيلي مهم است.

 

35) موتور بزرگ و پرقدرتي دارند. سخت کار مي کنند و تنبلي نمي کنند.

 

36) هميشه منتظر بازتاب کارهايشان هستند.

 

37) با افراد بدذات و غيرموجه نشست و برخاست نمي کنند.

 

38) وقت شان و انرژي شان را روي وضعيت هايي که از کنترل شان خارج است صرف نمي کنند.

 

39) کليد خاموش روشن دارند. مي دانند چگونه استراحت کنند و ريلکس شوند. از زندگي شان لذت مي برند و سرگرم مي شوند.

 

40) آموخته هايشان را تمرين مي کنند. درباره تئوري هاي عجيب و غريب خيالبافي نمي کنند بلکه واقع بينانه زندگي مي کنند.

+ ۱۳۹۷/۰۲/۰۸

ناراحتی اعصاب، اضطراب و استرس بیماری های شایع امروزه در جامعه هستند. داروهای شیمیایی موجود در بازار برای کمک به این مشکل اکثرا عوارض جانبی و ایجاد وابستگی همراه هستند، به همین دلیل طب سنتی در زمینه کاهش و یا حتی درمان این بیماری ها جایگاه ویژه ای دارد. دمنوش های گیاهی متنوعی برای آرامش اعصاب وجود دارند که شما را با برخی از این دمنوش های گیاهی آشنا می کنیم.

 

۱ ) دمنوش گیاهی چای زیرفون 

طبیعت این چای گرم بوده، در درمان سرماخوردگی، تشنج، نقرس، دردهای سیاتیکی، غلظت خون، روماتیسم، بی خوابی های شبانه، میگرن، اضطراب، طپش قلب، سردرد، آسم، فشارخون و اسهال موثراست. همچنین این چای، تقویت کننده حافظه، شستشودهنده کلیه و مقوی معده است. مصرف این چای به علّت دارا بودن زیرفون، برای خانم های باردار ممنوع است.

 

از لحاظ تاریخی، دمنوش زیرفون در بسیاری از نقاط جهان به عنوان آرام بخش و تسکین دهنده اعصاب استفاده می شود. امروزه، به عنوان درمان اولیه در سرماخوردگی و آنفولانزا شناخته شده است. گیاه شناسان و سایر متخصصان طب گیاهی از گل های زیرفون برای تسهیل عروق خونی استفاده می کنند و اغلب از آن برای آرامش اعصاب افراد مسن، اشخاص عصبی و کاهش فشار خون بالا استفاده می کنند.

 

۲ ) دمنوش اسطوخودوس 

اسطوخودوس نعنای بومی منطقه مدیترانه است. از گل های اسطوخودوس می توان دمنوش گیاهی درست کرد و برای رفع اختلالات خلقی، مانند بی قراری یا بی خوابی، شکایت های معده ای (ناراحتی عصبی معده، گاز روده ای) و ناراحتی روده ای استفاده می شود. دمنوش اسطوخدوس آرامش بخش است و برای درمان سردرد و رسیدن به آرامش اعصاب موثر واقع می شود.

 

این گیاه بصورت دمنوش تسکین دهنده عصبی است و برای درمان تحریک پذیری عصبی در کودکان تجویز شده است. امروزه به فواید گیاه اسطوخدوس پی برده اند و آن را به عنوان جزی از فرمولاسیون عصبی اضافه می کنند اما تاکنون از آن بصورت یک درمان مستقل استفاده نشده است. از روغن اسطوخودوس معمولا برای رفع سردردهای خفیف، درمان سوختگی های جزئی و به صورت ماده میکروب زدا استفاده می شود.

 

۳ ) دمنوش گیاهی گل ماهور

این گیاه دارای سابقه استفاده گسترده و بسیار طولانی است. به طورسنتی از این دمنوش برای درمان مشکلات مثانه و سنگ های ادراری، بیماری های کبد، ریه و کلیه استفاده شده است. همچنین به طور گسترده ای برای درمان سرماخوردگی، ناراحتی اعصاب و اختلالات کبدی مورد استفاده قرار گرفت. در آمریکای جنوبی، از این گیاه برای تحریک غدد شیری برای تولید شیر در مادران، مورد استفاده قرار می گیرد. دمنوش گل ماهور زمانی که بیمار دچار خشم و یا تحریک پذیری است، نیز کاربرد دارد. محققان طب سنتی براین باورند که از این دمنوش می توان برای کاهش بی خوابی و تب ولرز دوران یائسگی بهره جست. همچنین این دمنوش باعث کاهش خشم ناگهانی و زودرنجی در خانم های جوان مبتلا به سندرم پیش از قاعدگی می شود.

 

دمنوش گل ماهور در آرامش دهی به کودکانی که بیش از حد تحریک پذیرهستند نیز اثربخشی فراوانی دارد. همچنین نتایج آزمایش های بالینی حاکیست تاثیر این دمنوش در درمان بیماری های مخاطی (آنژین، گلودرد)، دستگاه تنفسی (سرفه، آسم)، درد، اسپاسم عضلانی، خستگی، ناراحتی عصبی، اختلالات گوارشی، بیماری های کبد و کیسه صفرا، زردی، بیماری های کلیه و دستگاه ادراری، شکایت های یائسگی و قاعدگی نامنظم تاثیرگذار است.

 

۴ ) دمنوش لیمو 

برگ های لیمو دارای تاریخچه طولانی در به کارگیری به عنوان آنتی بیوتیک ها دارند و همچنین در حفاظت و پشتیبانی از حافظه موثر هستند. در طب سنتی از دمنوش لیمو برای درمان اختلالات خواب و دردهای بدنی استفاده شده است. پزشکان اغلب دمنوش لیمو را به عنوان داروی آرام بخش خفیف برای بیمارانی که اضطراب دارند، تجویز می کنند. این دمنوش باعث بهبود عملکرد شناختی افراد می شود و نتایج پژوهش های صورت گرفته بر افراد مبتلا به بیماری آلزایمر، نشان داد که دمنوش لیمو تأثیر تسهیل کنندگی و آرامش بخشی را برروی این افراد دارد. با این حال، توافق پزشک عمومی این است که گیاه را می توان در بیماران با عملکرد پایین تیروئید استفاده کرد. عطر و طعم لیمو دلپذیر است و اغلب به عنوان افزودنی طعم دهنده در ترکیبات مختلف کاربرد دارد. دمنوش لیمو حتی برای کودکان قابل استفاده بوده و منع مصرف سنی ندارد. همچنین تاکنون هیچ تداخل داروئی با این دارو گزارش نشده است.

 

نتیجه گیری 

دمنوش هایی که دراین مقاله بررسی شدند، سابقه مصرف طولانی در طب سنتی و در مناطق مختلف جهان را دارند و تاثیر آنها بر بهبود عملکرد ذهنی، خلق و خوی، خواب و در نتیجه آرامش اعصاب شناخته شده است. این دمنوش ها به طور گسترده ای توسط اکثر متخصصان گیاه شناسی و محققان طب سنتی مورد تایید واقع شده اند و به نظر می رسد که برای درمان اضطراب خفیف تا متوسط، استرس و نشانه های بسیاری از بیماری های اعصاب مفید هستند.

+ ۱۳۹۷/۰۲/۰۸

واقعا لازم نیست با مهارت حرف زدن در میان عموم متولد شده باشید تا بدانید چکار کنید که بقیه به حرف‌های‌تان گوش بدهند. بلکه این مهارتی است که هر کسی که بخواهد می‌تواند آن را یاد بگیرد و به تبحر برسد. اگر قصد دارید مهارت صحبت در میان عموم را به خوبی یاد بگیرید در این مطلب برخی از بهترین نکات را به شما یادآوری می‌کنیم.

 

کنترل تُن صدا 

تُن صدای شما بهترین ابزاری است که دیگران را جذب می‌کند تا شما را بشنوند. تُن صدا شامل گونه‌ی کاربردی صداست همراه با طیفی از صداهایی که هنگام حرف زدن استفاده می‌کنید. در یک مکالمه‌ی معمولی سعی کنید از گلوی‌تان صحبت کنید اما وقتی که با حضار صحبت می‌کنید باید از سینه‌تان حرف بزنید.

 

علاوه بر تُن صدا، باید هنگام صحبت مراقب اعتماد بنفس‌‌تان نیز باشید. کلمات و عباراتی که نیاز به تاکید دارند با تاکید بیان کنید تا به راحتی توجه افراد بیشتری را جلب کنید. با تاکید ادا کردن کلمات این امکان را به شنوند‌ه‌ها می‌دهید که بدانند چیزی که می‌گویید مهم است. یادتان باشد وقتی زیر و بم صدای خود را تغییر می‌دهید، معنای چیزی که می‌گویید نیز تغییر می‌کند پس از آن درست استفاده کنید.

  

بیان احساس در گفتار (پروسودی) 

پروسودی به الگو و ریتمی گفته می‌شود که افراد در شعر از آن استفاده می‌کنند و جزئی مهم از سخنرانی برای جمع است که نباید از آن غافل شوید. زمانی که با یک تُن یکنواخت صحبت می‌کنید، ممکن است شنونده کسل شود. در نتیجه دیگر به چیزهایی که شما می‌گویید گوش نخواهد کرد. گهگاه در گفتارتان احساساتی را بیان کنید تا شنونده‌ها را جذب کنید.

 

سرعت مناسب برای حرف زدن 

وقتی که خیلی تند یا خیلی آهسته حرف می‌زنید نمی‌توانید دیگران را جذب کنید تا به شما گوش بدهند. شما باید مناسب‌ترین سرعت را برای کلام خود انتخاب کنید. اگر خیلی سریع حرف بزنید این پیام را به شنونده منتقل می‌کنید که هیجان زده هستید. وقتی خیلی آهسته حرف می‌زنید نیز باعث احساس خواب آلودگی شنونده خواهید شد. البته همیشه باید اهیمت «ساکت شدن» را مد نظر داشته باشید و هر ازگاهی که لازم شد شنونده در مورد چیزی که گفته‌اید فکر کند یا حرف‌های‌تان را درک و تجزیه و تحلیل کند از آن استفاده کنید.

 

ولوم (رسایی) 

ولوم صدای شما با تُن صدای‌تان فرق می‌کند. اینکه بدانید چه زمانی صدای خود را بالا ببرید کمک‌تان می‌کند توجه شنوندگان را جلب کرده و آنها را سر شوق بیاورید. یادتان باشد اینکه بدانید چطور ولوم صدای خود را بالا یا پایین کنید کافی نیست، اگر می‌خواهید کلام‌تان خیلی موثرتر شود باید این را هم بدانید که چه زمانی ولوم صدای خود را تغییر دهید.

 

 

علاوه بر تُن صدا، باید هنگام صحبت مراقب اعتماد بنفس‌‌تان نیز باشید‎

 

تماس چشمی 

حفظ تماس چشمی خیلی مهم است زیرا به شما این فرصت را می‌دهد که با شنونده‌های‌تان ارتباط بهتری برقرار کنید. ضمنا داشتن تماس چشمی باعث می‌شود شنونده‌ها چیزی که شما می‌گویید را علاوه بر شنیدن حس نیز بکنند. تا جایی که ممکن است سعی کنید با تمام شنونده‌های‌تان این ارتباط چشمی را حفظ کنید تا مطمئن شوید که همه به حرف‌های شما توجه می‌کنند.

 

پرهیز از اغراق 

وقتی بزرگنمایی و غلو می‌کنید به زبانی که از آن استفاده می‌کنید توهین می‌کنید. پس سعی کنید کلمات خود را محدود کنید، مخصوصا وقتی که راجع به موضوعی ساده و اصولی حرف می‌زنید. مشکل اغراق این است که باعث می‌شود در معرض دروغ گفتن قرار بگیرید و وقتی دروغ می‌گویید تا تاثیر بگذارید، شنونده‌ها علاقه و اشتیاق خود را نسبت به حرف‌های شما از دست می‌دهند.

 

اجتناب از قضاوت در کلام 

آدم‌ها وقتی تصحیح می‌شوند یا راه حلی به آنها ارائه می‌شود گوش می‌‌دهند اما زمانی که احساس کنند قضاوت می‌شوند احتمال اینکه دیگر نخواهند گوش دهند بسیار زیاد است. اگر شنونده‌های شما چیزهایی که انتظار دارند را نشوند هم ممکن است همین اتفاق بیفتد.

 

مثلا اگر قصد شما از حرف زدن پیشنهاد راه حل باشد باید پیشنهادها را ارائه دهید و شنونده‌ها را منتظر و بلاتکلیف نگه ندارید. هر زمانی از صحبت شما اگر احساس کنند حرف‌های شما چیزی نیست که منتظرش بودند، علاقه‌ و تمرکز خود را از دست داده و توجه خود را معطوف چیزهای دیگری خواهند کرد.


   برچسب‌ها: سخنرانی, تن صدا, صحبت در جمع, اطلاعات عمومی
   
+ ۱۳۹۷/۰۲/۰۸

تحقیقات نشان می‌دهد که سخن گفتن در خواب در اثر درست عمل نکردن مکانیسم و دستگاهی عصبی در مغز ایجاد می‌شود که وظیفه‌اش توقف فعالیت‌های عصبی مرتبط با خوابیدن همچون فعالیت‌های گفتاری یا حرکتی بدن است.

 

قطعاً تاکنون با افرادی برخورد کرده‌اید که در هنگام خوابیدن و زمانی که در خوابی عمیق هستند شروع به صحبت کرده و حتی گاهی فریاد می‌زنند. این افراد معمولاً پس از بیدار شدن، موضوع را به خاطر نداشته و چیزی از حرف‌های خود را به یاد نمی‌آورند. هنگامی‌که ما می‌خوابیم، مکانیسمی در مغز وجود دارد که فعالیت‌های عصبی مرتبط با خوابیدن را فعال کرده و از انجام فعالیت‌های گفتاری یا حرکتی بدن پیشگیری می‌کند. در این میان گاهی ممکن است این سیستم درست عمل‌نکرده و در بین دو بخش مجزای عملکرد مغزی فرد اختلال ایجاد شود. در حقیقت با بروز این اختلال، فرد از این سیستم دفاعی و تنظیم‌کننده اعصاب در هنگام خواب عبور کرده و این افراد در خواب حرف زده و یا حتی راه می‌روند. البته احتمال ایجاد این مسئله در افراد مجرد بیشتر است و در متأهلین کمتر دیده می‌شود.

 

ناله کردن، ادای کلمات نامفهوم و حتی سخن گفتن در خواب امری بی‌خطر است و امکان دارد برای هر فردی ایجاد شود اما استرس، نگرانی و هرگونه مشکلات روان‌شناختی می‌تواند احتمال بروز آن را افزایش دهد و هر چه این مشکلات روان‌شناختی و نگرانی بیشتر باشد، ممکن است تعداد ایجاد این اختلالات در خواب نیز افزایش پیدا کند.

 

درواقع درست عمل نکردن این مکانیسم مغزی موجب ناله در خواب و زیر لب سخن گفتن یا حتی سخن گفتن طولانی ایجاد شود. ایجاد حرکات زیاد در خواب و یا راه رفتن نیز از همین مسئله نشاءت می‌گیرد.

 

در خواب سخن گفتن یا somniloquy پاراسومنیا (parasomnia) یک اختلال در سیستم عصبی مغز است که در طول خواب ایجاد می‌شود و با رفتارهای غیرطبیعی و غیرمعمول همراه است. این عمل می‌تواند ادای کلمات نامفهوم، صبحت کردن یا حتی حرف زدن با صدای بلند یا فریاد زدن باشد.

 

محتوای صحبت کردن در خواب می‌تواند پیچیده باشد و معمولاً ازنظر قواعد خواب دیدن امکان اینکه درست باشد نیز وجود دارد. همان‌گونه که بر اساس تحقیقات پژوهشگران، خواب افراد متأثر از رویدادها و حوادث اخیری است که در زندگی آن‌ها روی‌داده، می‌توان گفت سخن گفتن در خواب نیز تحت تأثیر رویدادهای اخیر در زندگی فرد خوابیده است.

 

قابل‌توجه است که ناله کردن، ادای کلمات نامفهوم و حتی سخن گفتن در خواب امری بی‌خطر است و امکان دارد برای هر فردی ایجاد شود اما استرس، نگرانی و هرگونه مشکلات روان‌شناختی می‌تواند احتمال بروز آن را افزایش دهد و هر چه این مشکلات روان‌شناختی و نگرانی بیشتر باشد، ممکن است تعداد ایجاد این اختلالات در خواب نیز افزایش پیدا کند.

 

لازم به ذکر است که اختلالات خواب که سخن گفتن یکی از آن‌ها بوده، بسیار رایج است. این مسئله در کودکان به‌ویژه کودکان و نوجوانانی که در سنین بلوغ قرار دارند، دیده می‌شود اما در بزرگ‌سالان نیز دیده می‌شود.

+ ۱۳۹۷/۰۲/۰۸
حتما شنیده‌اید که عشق، مانند یک گیاه نیاز به مراقبت و رسیدگی دارد و بدون آن پژمرده می‌شود. اما شاید ندانید که این رسیدگی کار چندان پیچیده‌ای نیست و تنها چند قانون طلایی دارد. اولین و مهم‌ترین آنها این است که هیچ‌گاه رابطه عاطفی و عاشقانه خود را امری مسلم و همیشگی فرض نکنید، زیرا این رابطه بسیار شکننده‌تر از چیزی است که تصور می‌کنید. به محض آنکه وجود چیزی را بدیهی بدانید و تصور کنید کسی که دوستش دارید همیشه با شما خواهد ماند و همین طور دوستتان خواهد داشت؛ یعنی که در مسیر از دست دادنش قرار گرفته‌اید.

 

رابطه‌هایی که یخ می‌زنند

 

شما پیش از ازدواج، در بهترین حالت، درمورد موضوعات مهم و کلی با همسرتان به توافق رسیده‌اید و تصور می‌کنید همه چیز را تحت کنترل دارید. اما اوضاع همیشه مطابق انتظار پیش نمی‌رود و هر قدر هم که خود را آماده کرده باشید، زندگی مشترک، شگفتی‌هایی برایتان خواهد داشت. شاید این دست اندازها حتی در دوران عقد مقابل شما قرار گیرند و کم کم شما را از زندگی مشترک دلزده کنند. بخصوص اگر این دوران برایتان طولانی شده باشد.

 

شما جزو کدام دسته‌اید؟

 

از دست دادن علاقه یا کمرنگ شدن آن، به دلایل زیادی اتفاق می‌افتد. قبل از آنکه تصمیمی بگیرید به خودتان زمان بدهید و خوب فکر کنید که مشکل دقیقا کجاست؟ آیا مسائل جانبی رابطه شما را تحت تاثیر قرارداده یا مشکل جدی‌تری وجود دارد؟ احساس کینه و خشم می‌کنید یا صرفا مشکلات معمول روزمره مثل استرس، خستگی، فشار کار، دردسرهای عروسی و رابطه با خانواده همسر و... شما را از هم دور کرده و اجازه نمی‌دهد به خودتان برسید. زوج‌های موفق کسانی هستند که خودشان را در این موقعیت جدید پیدا می‌کنند و مشکلاتشان را به‌خوبی مدیریت می‌کنند.

 

در جست‌وجوی احساس از دست رفته!

 

اگر تصور می‌کنید که عشق‌تان از بین رفته است، دو انتخاب پیش روی شماست. می‌توانید برای بازگرداندن آن بجنگید و هر طور شده حفظش کنید یا اینکه رهایش کنید و شانس خود را جای دیگری امتحان کنید. فقط به یاد داشته باشید که هر ازدواجی ارزش جنگیدن دارد و بیرون از یک رابطه همیشه چیز فوق‌العاده‌تری در انتظار شما نیست.

 

بسیاری از سرخوردگی‌های شما به شخص شما یا طرف مقابل‌تان برنمی‌گردد، بلکه در ذات زندگی مشترک یا اصولا هر رابطه عاطفی درازمدتی نهفته است. وقتی درگیر چنین رابطه‌ای هستید باید حوصله کنید. برگرداندن عشق و احساسات لطیف به زندگی، رویای دور از دسترسی نیست، فقط مثل همه چیزهای خوب و خواستنی دیگر، نیاز به تلاش و از خودگذشتگی دارد.

 

بهتر است از خودتان شروع کنید. اشتباهات خود را بپذیرید و قبول کنید در وضعی که پیش آمده شما هم بی‌تقصیر نبوده‌اید. اگر تصورتان از زندگی مشترک سراسر گل و بلبل بوده است، کار شما سخت‌تر خواهد بود، زیرا باید در دو جبهه مبارزه کنید؛ اول با انتظارات نابجای خود و پس از آن با مشکلات ریز و درشتی که سر راهتان قرار می‌گیرد.

 

هر اندازه هم که شما، تجربه خود از زندگی مشترک را شخصی و منحصر به فرد بدانید، این روابط گذرگاه‌های مشترکی دارند. دانستن این امر به شما کمک می‌کند تا درکی واقع‌بینانه از زندگی داشته باشید و انتظارات خود را به گونه‌ای تعدیل کنید که در مواجهه با این تغییرات دچار یأس و سرخوردگی نشوید

 

فانتزی‌های خود را فراموش کنید!

 

مطمئن باشید که هر رابطه‌ای هر قدر هم عاشقانه، در دراز مدت فروکش می‌کند و جزر و مدی گریزناپذیر دارد. شما نمی‌توانید برای همیشه در نقطه اوج بمانید و این احتمالا ناامیدکننده است. با این حال، باید بدانید که این روندی طبیعی بوده و به هیچ وجه به این معنا نیست که شریک زندگی‌تان شما را پس زده یا رابطه‌تان به بن بست رسیده است. قرار نیست که زندگی مشترک شبیه فانتزی‌های ما باشد؛ چیزی که در فیلم‌ها دیده‌ایم یا در کتاب‌ها خوانده‌ایم. قرار نیست که پس از گذشت مدت‌ها، رابطه ما همان هیجان و کشش روز اول را داشته باشد. هیچ رابطه عاشقانه‌ای بدون فراز و نشیب نیست و همه روابط به مرور زمان تغییر می‌کنند. این بالا و پایین‌ها، سطح پذیرش، درک متقابل، وابستگی و تعهد افراد به هم را تغییر می‌دهد.

 

هر اندازه هم که شما، تجربه خود از زندگی مشترک را شخصی و منحصر به فرد بدانید، این روابط گذرگاه‌های مشترکی دارند. دانستن این امر به شما کمک می‌کند تا درکی واقع‌بینانه از زندگی داشته باشید و انتظارات خود را به گونه‌ای تعدیل کنید که در مواجهه با این تغییرات دچار یأس و سرخوردگی نشوید. کافی است این زیر و بم‌ها را بشناسید و به آنها واکنشی منطقی نشان دهید.

 

همپای رابطه‌تان بزرگ شوید!

 

حتما روزهای اول آشنایی‌تان را به یاد می‌آورید؛ برق خاصی که در نگاهتان بود و شوقی که وجودتان را گرم می‌کرد. انگار همه دنیا زیر پاهایتان است و هیچ چیز غیرممکنی برای شما وجود ندارد. تا بخواهید راز و نیاز عاشقانه است و وعده‌های شیرینی که به فردا حواله کرده‌اید. همه چیز همسرتان از نظر شما ایده‌آل و بی‌نقص است. حرف‌هایتان تمامی ندارد و یک لحظه هم طاقت دوری هم را ندارید.

 

معلوم نیست چقدر زمان باید بگذرد اما کم کم احساس می‌کنید که اوضاع تغییر کرده است. چیزهایی که در مورد او دوست داشتید دیگر چنگی به دل نمی‌زند، خنده‌هایش آن‌قدرها که فکر می‌کردید جذاب و دلنشین نیست. با سر و صدا غذا می‌خورد، پایش بو می‌دهد، زیادی در حمام می‌ماند و... . احتمالا از این همه تغییر متعجب شده‌اید اما جای نگرانی نیست. اتفاقی که رخ داده این است: شیفتگی و تب و تاب شما فرونشسته و جای خود را به واقعیات داده است. حالا یک آدم دیگر رو به روی شماست، آدمی با نقاط ضعف و قوت خاص خود که می‌توانید انتخاب کنید دوستش داشته باشید یا نه.

 

به هر حال، وارد مرحله جدیدی از زندگی شده‌اید. کنار آمدن با همه این تضادها آسان نخواهد بود، اما مطمئنا شما را رشد می‌دهد. اگر بخواهید همواره در آن سرمستی آغاز آشنایی بمانید هیچ‌گاه چیز باشکوه‌تری را تجربه نمی‌کنید. ممکن است لحظاتی که دست هم را در دست می‌گیرید و به چشمان هم نگاه می‌کنید کمتر و کمتر شوند، اما با گذشت زمان رابطه شما عمیق‌تر می‌شود. به جای آنکه انتظار داشته باشید رابطه‌تان تازگی و طراوت روز اول را داشته باشد، قدر چیزهایی را که با گذر زمان به دست می‌آورید بدانید؛ امنیت، صمیمیت و اعتماد متقابلی که حاصل رابطه‌ای مستمر و طولانی است.

+ ۱۳۹۷/۰۲/۰۸

فردمبتلا به تریکوتیلومانیا پیش از کندن مو، میل شدیدی به این کار پیدا می کند که پس از مدتی تبدیل به تنش می شود. کندن مو به فرد آرامش، و گاهی اوقات لذت می دهد ولی بلافاصله پس از انجام این عمل، عذاب وجدان شدیدی به سراغ او می آید.

از دید دیگران، حمیده هیچ مشکلی ندارد. بیست و شش ساله است و ظاهر جذابی دارد. در محیط اداره خوش اخلاق و در انجام وظایفش از دقت خوبی برخوردار است. مجرد است و علاقه ای هم به ازدواج نشان نمی دهد. هرگز در محافل زنانه ای که همکاران در خانه هایشان برگزار می کنند شرکت نمی کند و هر بار بهانه ای می آورد.

اواخر هر ماه، کار شرکت زیادتر و فشار کاری بیشتر می شود. در این روزها اگر به رفتار حمیده دقت کنید، متوجه می شوید رفتارهای عجیبی دارد. مدام به پیشانی اش دست می کشد و با سربندی که همیشه زیر مقنعه به سر دارد، بازی می کند و دستشویی رفتن هایش هم بیش از اندازه طول می کشد. حمیده در دستشویی را که از داخل قفل می کند، مقنعه و سربندش را درمی آورد و شروع به کندن موهای سرش می کند و این کار را آنقدر ادامه می دهد تا تنش و اضطرابش کاهش یابد.

به علت این رفتار، بخش عمده ای از سمت راست سرش کاملا خالی شده است. علت مهمانی نرفتن او نیز همین موضوع است: جایی که لازم باشد مقنعه اش را دربیاورد، نمی رود؛ خواه جلسه دوستانه باشد، خواه مهمانی خانوادگی. هشت سال است از این مسئله رنج می برد. مدتی هم ابرو و مژه هایش را می کند ولی هر طور بود کندن مو را به موهای سرش محدودکرد. خانواده اش از مشکل او آگاهند اما تنبیه ها و تشویق های آنها تاکنون سودی نداشته است.

وضعیت کامران به مراتب بدتر است. کامران از دوازده سالگی شروع به کندن موهایش کرد. با افزایش سن، کندن موها بیشتر و بیشتر شد. با رسیدن به سن بلوغ و روییدن موهای صورت، شروع به کندن آنها هم کرد. با اینکه اکنون بیست و دو ساله است، به یاد نمی آورد هیچ وقت نیازی به اصلاح صورت داشته باشد؛ همیشه همه موهای صورتش را می کنده است. چند باری به اصرار خانواده به پزشک و روانپزشک مراجعه کرده است ولی هیچگاه نتوانست کندن مو را به مدت زیادی ترک کند.

 

بعد از دیپلم نتوانست درسش را ادامه بدهد و به دنبال کار هم نرفت. چند سالی است که کامران در خانه، از راه تایپ کردن پایان نامه گذران زندگی می کند ولی خودش می داند توانایی هایش بیش از اینهاست. تا جای ممکن از خانه خارج نمی شود و در تابستان و زمستان کلاه به سر می گذارد.

�تریکوتیلومانیا� یا �وسوا کندن مو� در دسته اختلالات کنترل تکانه جای می گیرد. ویژگی اختلالات کنترل تکانه، ناتوانی فرد در مقاومت در برابر یک تکانه، سائق یا وسوسه شدید انجام یک رفتار خاص است که برای او یا دیگران زیان دارد. از دیگر مواردی که در افراد مبتلا به اختلال کنترل تکانه دیده می شود، حملات انفجاری، اعتیاد به اینترنت و آتش افروزی عمدی است. با توجه به برداشت های اشتباه بسیاری که حول اختلال کندن مو وجود دارد، در این شماره تصمیم داریم به معرفی این اختلال بپردازیم.

نگاهی دقیق تر به وسواس کندن مو
فردمبتلا به تریکوتیلومانیا پیش از کندن مو، میل شدیدی به این کار پیدا می کند که پس از مدتی تبدیل به تنش می شود. کندن مو به فرد آرامش، و گاهی اوقات لذت می دهد ولی بلافاصله پس از انجام این عمل، عذاب وجدان شدیدی به سراغ او می آید و خود را با برچسب هایی از قبیل بی عرضه، بی اراده و روانی آزار می دهد.

درباره شیوع این اختلال نظرات متفاوتی وجود دارد، زیرا مبتلایان به آن معمولا به خاطر رفتار خود احساس شرم و گناه زیادی می کنند، تا جای ممکن مشکل خود را پنهان و از مراجعه به درمانگر اجتناب می کنند. برآوردها نشان می دهد 1 تا 3 درصد جامعه مبتلا به این اختلال هستند. شیوع این اختلال در زنان به مراتب بیش از مردان است و با توجه به اهمیت بیشتر زیبایی ظاهر برای بانوان، احتمال جستجوی و درمان از طرف زنان بیشتر است.
سن شروع این اختلال از کودکی تا نوجوانی است، هر چند ممکن است فرد در سنین بالاتر نیز به این اختلال مبتلا شود.

عوارض را دست کم نگیرید!
�وسواس کندن مو� درجات و انواع مختلفی دارد. معمول ترین منطقه کندن مو، سر به ویژه جلو و فرق سر است. کندن ابرو، مژه و موی صورت هم رایج است و در مواردی کندن موهای زائد بدن نیز مشاهده می شود. برخی بیماران فقط با موهای خود بازی می کنند یا آنها را می کشند؛ برخی دیگر، موها را از وسط نصف می کنند. در برخی موارد، بیمار پس از کندن مو، ریشه آن را مزمزه می کند و حتی می بلعد. یکی از علل رایج جستجوی درمان، توده انبوه مو در داخل معده است که موجب مشکلات شدید گوارشی می شود.

معمولا فرد آنقدر به کندن مو ادامه می دهد که کمبود مو در منطقه مشخص می شود. از اینجاست که بیمار تلاش می کند به روش های مختلف نگذارد دیگران به مشکل او پی ببرند: موهایش را به نوع خاصی شانه می کند، کلاه به سر می گذارد، جایی نمی رود که مجبور باشد کلاه یا روسری اش را بردارد، روابط اجتماعی اش را محدود می کند و گاهی موهایش را از ته می تراشد. مدت بیماری می تواند متفاوت باشد. برای برخی، کندن مو امری گذراست اما برای عده ای دیگر، این اختلال طولانی مدت است و می تواند چند دهه به درازا بکشد.

درباره علل بروز این اختلال گمانه زنی های مختلفی شده است. گویا وراثت می تواند در بروز آ� نقش داشته باشد و به علت لذتبخش بودن این عمل برای فرد، ترک کردن آن روز به روز دشوارتر می شود. تشخیص �وسواس کندن مو� از اختلالات پوستی چندان دشوار نیست. اگر در اطراف محل خالی سر فرزند یا دوست خود، موهای کوتاه یا شکسته زیادی مشاهده کردید، باید نسبت به بروز این اختلال حساس شوید. برخی بیماران برای رفع مشکل خود به متخصصان پوست و زیبایی مراجعه می کنند. ناگفته پیداست مداخله هایی همچون تقویت مو و کاشت مو حاصلی نخواهد داشت. بلکه ابتدا باید تریکوتیلومانیا درمان شود. نکته امیدوارکننده این است که کندن مو، معمولا موجب آسیب دائمی به ریشه مو نمی شود و پس از بهبود اختلال، موها دوباره رشدمی کنند، هر چند ممکناست به خوبی روز اول نشوند. فقط در این مرحله است که می توان از متخصص پوست و برای بهبود کمک گرفت.

چطور به داد خود برسید؟
برای درمان این اختلال روش های مختلفی پیشنهاد شده است که در رأس آنها دارودرمانی است. پژوهش ها نشان داده اند مصرف برخی داروها می تواند به درمان این اختلال کمک کند، به ویژه هنگامی که زمان زیادی از شروع اختلال گذشته و بیماری شدید است. درمان های رفتاری، حمایتی و شناختی نیز مفیدند.

اگر شما هم به این اختلال مبتلا هستید و بیماری تان شدید نیست، می توانید به چند نکته که در ادامه خواهد آمد، برای کنترل اختلال توجه کنید. اگر مشکل تان حل نشد، مراجعه به روانشناس و روانپزشک قطعا می تواند به شما کمک کند.

1- اختلال را بپذیرید
باید بپذیرید مشکل دارید و مشکل شما �وسواس کندن مو� است. کند نمو کاری نیست که به آن افتخار کنید؛ اما نه سخیف است ونه خجالت آور. لزومی هم ندارد به خودتان برچسب بی عرضه بودن با بی ارادگی بزنید. نگرانی های افراطی را هم کنار بگذارید. تریکوتیلومانیا تبدیل به جنون نمی شود و نشانه ای از یک اختلال جدی نیست.

2- خط پایه ای ترسیم کنید
چند روز وقت صرف دقت در رفتار موکَنی خودتان بکنید. می توانید جدولی تهیه کنیدوزمان و موقعیت مو کندن را به طور دقیق یادداشت کنید: کجا بودید، چه اتفاقی افتاد که میل به مو کندن در شما ایجاد شد، چه هیجانی داشتید و ... هر رفتار مو کندن، سه مرحله دارد: تمایل شدید به کندن مو،کندن مو و کاهش تنش، و در نهایت احساس گناه. تفکیک کردن این مراحل از هم و دقت کردن به رویدادهای قبل و بعد از آنها موجب می شود رفتار خود را بهتر بشناسید. همچنین بهتر است برای سنجش رفتار موکنی، مقیاس مناسبی تعیین کنید: تعداد دقیقه هایی که صرف این کار می کنید یا تعداد تار مویی که می کَنید. این کار به شما اجازه می دهد بتوانید روند بهبودی خود را بررسی کنید.

3-موقعیت های تحریک کننده را حذف کنید
ایننخستین و شاید ساده ترین گام برای غلبه بر اختلال است. بعد از طی مرحله پیشین، متوجه شده اید میل به مو کندن چه زمانی در شما شدیدتر است؛ چه زمان هایی از روز، چه در موقعیت های اجتماعی یا شغلی، چه تجربیات هیجانی و ... سعی کنید تا جای ممکن این موقعیت ها را از زندگی روزمره خود حذف کنید.

البته ممکن است برخی از این موقعیت ها اجتناب ناپذیر باشند: مثلا برخی تماس های کاری که استرس زا هستند، اما حتما باید انجام شوند. در این صورت باید موقعیت را به گونه ای برنامه ریزی کنید که مانع کندن مو شود. مثلا اگر شما هم مانند بیشتر افراد در حضور دیگران موهای خود را نمی کنید، میتوانید از یکی از همکاران خود بخواهید در طول تماس های کاری در کنارتانباشد. گاهی مو کندن به صورت یک عادت درمی آید، خصوصا هنگامی که فرد در خانه است: هنگام مطالعه، تماشای تلویزیون و ... اگر مو کندن درشما هم به صورت عادت درآمده است، می توانیدبا پوشاندن موی خود یا پوشیدن دستکش، سعی کنید جلوی این عادت را بگیرید.

4- هیجان های شدید را کنترل کنید
معمولا افسردگی و اضطراب در افراد مبتلا به تریکوتیلومانیا رایج است و همین غمگینی، اضطراب و استرس (و در برخی موارد خستگی جسمانی مفرط) موجب افزایش میل به کندن مو می شود (و کندن مو هم موجب افزایش استرس، غم و اضطراب). اکنون که می خواهید بر اختلال موکنی چیره شوید، بکوشید این هیجان ها را تا حد امکان مهار کنید. شاید لازم باشد سبک زنگی خود را تغییر دهید. به عنوان مثال ورزش منظم می تواند به کنترل استرس کمک کند. در صورتی که احساس می کنید شدت هیجان ها خارج از کنترل شماست، می توانید از یک درمانگر کمک بگیرید.

5- وقتی تکانه به سراغ تان آمد
بیشتر افراد مبتلا به تریکوتیلومانیا فکر می کنند میل به کندن مو آنقدر زیاد خواهد شدکه سرانجام آنها را مغلوب خواهد کرد. همین نومیدی سبب می شود سعی نکنند در برابر این تکانه هامقاومت کنند. تمایل به مو کندن، مانند هر احساس دیگری، گذراست وپس از مدتی کاهش می یابد چون هر بار تسلیم این میل شده و کاهش این میل را تجربه نکرده اید.

با همه موقعیت گزینی هایی که انجام می دهید، تکانه یا میل شدید به مو کندن دیر یا زود به سراغ تان خواهد آمد. در این هنگام مطمئن باشید این تکانه پس از مدت مشخصی (که برای افراد مختلف، متفاوت است) کم کم کاهش خواهد یافت. سعی کنید در این مدت فعالیتی لذتبخش یا مفید انجام دهید تا زمان بگذرد و تکانه کاهش یابد.

بهتر است فعالیتی را انتخاب کنیدکه هم فکر و هم جسم شما را درگیر کند. تماشای تلویزیون یا مطالعه شاید ذهن شما را منحرف کند ولی دستان شما را آزاد خواهد گذاشت. اگر واکس زدن کفش ها یا ظرف شستن را به عنوان یک فعالیت، جایگزین مو کندن کنید، همه به بهبود اختلال خود کمک کرده اید و هم به خانواده تان!

6- انتظار بیهوده نداشته باشید
انتظار نداشته باشید که میل به کندن مو برای همیشه از بین برود. حتی در صورت بهبود اختلال، این میل احتمالا تا مدت ها همراه شما خاهد بود. اما هر چه زمان بیشتر بگذرد، راحت تر می توانیداز پس این تمایل بربیایید. درمان حقیقی زمانی صورت گرفته است که بتوانید این تکانه ها را پشت سر بگذارید، نه اینکه چنین تکانه ای نداشته باشید.

7- بعد از مو کندن چه کنیم؟
واقع بین باشید. این اختلال یکروزه به وجود نیامده که انتظار داشته باشید یکروزه از میان برود. شاید علت اینکه تلاش های قبلی تان برای ترک این رفتار ناموفق بوده است، عذاب وجدان شدیدی است که پس از مو کندن احتمالی انجام داده اید. واقع بین بودن موجب می شود با نخستین لغزش ها ناامید نشوید و به خود برچسب �بی عرضه� و �بی اراده� نزنید. دست از سرزنش کردن خود بردارید و به جای آن دقت کنید کجای راه را اشتباه رفتید. شاید خود را در موقعیتی قرار دادید که احتمال مو کندن را افزایش داده و شاید تسلیم میل مفرط به مو کنی شده اید. به این فکر کنیدکه در آینده چگونه می توانید احتمال موفقیت خود را بیفزایید. همچنین، مهم است که این احساس را نداشته باشید که دوباره به نقطه صفر برگشته اید. نباید با خود بگویید �یک ماه سختی کشیدن و مشخص شد نمی توانم از پس این اختلال بربیایم. دوباره برگشتم سر خانه اول.�

هر چقدر با اختلال خود مبارزه کنید، احتمال موفقیت خود را در نوبت بعدی افزایش خواهید داد. علاوه بر این، شمارش تعداد روزهای مو نکندن روش مناسبی برای تعیین سیر بهبودی نیست. در این صورت اگر پس از یک ماه مقاومت، یک بار موهای خود را کندید، تا چند روز تحت فشار خواهید بود و خود را به خاطر هدر دادن �تلاش های یکماهه� سرزنش خواهید کرد. در عوض، عملکرد خود را درمدت بلندمدت بسنجید: در ماه قبل هفتاد دقیقه مو کندم و دراین ماه فقط چهار دقیقه. برای شروع بهتر است از افراد خانواده یا یک دوست صمیمی بخواهید به شما کمک کند. البته هدف نهایی این است که به تنهایی بر مشکل خود غلبه کنید اما در صورتی که اختلال شما شدید است، در ابتدا می توانید از کمک یک شخص دیگر استفاده کنید. به تدریج که روند درمان جلوتر رفت، توانایی مقاومت در مقابل میل به کندن مو در شما افزایش خواهد یافت و امید شما نیز برای غلبه بر اختلال بیشتر خواهد شد.

نکته مهم: گاهی فرد میلی به کندن مو ندارد، بلکه کندن مو را به عنوان تنبیهی برای داشتن یک فکر زشت یا آزاردهنده برای خود انتخاب می کند. در این صورت توصیه های بالا چندان کاربردی نیست و باید مشکل خود را با یک درمانگر در میان بگذارد.

درباره وبلاگ

کافه فان / Cafefun.ir
سایت اطلاعات عمومی و دانستنی ها

موضوعات

تبليغات

.:: This Template By : web93.ir ::.

برچسب ها: اطلاعات عمومی ، آموزش ، موفقیت ، ازدواج ، دانستنی ، گیاهان دارویی ، تعبیر خواب ، خانه داری ، سخن بزرگان ، دانلود ، بازیگران ، روانشناسی ، فال ، اس ام اس جدید ، دکتر شریعتی ، شاعران ، آموزش یوگا ، کودکان ، تکنولوژی و فن آوری ، دانلود ، تحقیق ، مقاله ، پایان نامه ، احادیث ، شعر ، رمان ، عکس ، قرآن ، ادعیه ، دکوراسیون ، سرگرمی ، اعتیاد ، کامپیوتر ، ترفند ، ورزش ، کد آهنگ ، مقالات مهندسی ، طنز ، دانلود کتاب ، پزشکی ، سلامت ، برنامه اندروید ، زنان ، آشپزی ، تاریخ ، داستان کوتاه ، مدل لباس ، مدل مانتو ، مدل آرایش