+ ۱۳۹۰/۱۲/۱۲
"نونگ یوهوی" که به "پسر گربه سان" معروف شده همچون گربه ها در تاریکی می تواند ببیند و چشم هایش نیز کاملا مثل یک گربه در تاریکی برق می زند.

پسری با چشمانی شبیه گربه

پدر نونگ بعد از دیدن چنین وضعیتی، فرزندش را به یک پزشک متخصص برد.

پزشکان بیمارستان شهر داهوا در جنوب چین این وضعیت را بسیار نادر خواندند و گفته اند که چنین چشم هایی بر اثر اختلال های ژنتیک به وجود می آیند.

پسری با چشمانی شبیه گربه

در این حالت چشم به نور، بسیار حساس می شود. این پسر چینی در تاریکی می تواند مطالعه کند و اشیای اطرافش را با وضوح کامل و همچون روز، ببیند.


   
+ ۱۳۹۰/۱۲/۱۱
به کعبه، خانه خدا، بیت الله الحرام، بیت العتیق و بیت الحرم نیز می گویند. دلیل نامگذاری کعبه به بیت الحرام این است که خداوند ورود مشرکان را به این مکان مقدس حرام و ممنوع فرموده است ...

بیت الله الحرام در شهر مکه قرار دارد و در تاریخ، مورد احترام همگان بوده است. بنا بر آیاتی از قرآن و روایات معصومان علیهم السلام خانه کعبه نخستین و مقدس ترین بنا و اولین مسجدی است که بر روی زمین ساخته شده است.

در احادیث آمده است که در آغاز آفرینش سراسر زمین را آب فرا گرفته بود و نخستین خشکی که آفریده شد زمین زیر کعبه بود که خشکی های دیگر از آن گسترده گشت. بر اساس روایات اسلامی، کعبه را ابتدا حضرت آدم ساخت و سپس حضرت ابراهیم علیه السلام به کمک پسرش اسماعیل علیه السلام تعمیر و بازسازی کرد. کعبه در زمان رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم و قبل از بعثت، به دست قریش و با همکاری رسول خدا، بر اساس بنای اولیه ابراهیم علیه السلام، دوباره بازسازی شد.

کعبه + عکسی بی نظیر از خانه خدا

خداوند کعبه و اطراف آن را «حرم» قرار داده است؛ یعنی مقدس شمرده و ارتکاب گناه و قتل و شکار و تجاوز به جان و مال مردم و جنگ و دزدی و راهزنی و ... را در آن جایز ندانسته است. وقتی مجرمی به آنجا پناه ببرد کسی حق مواخذه او را ندارد.

واقعه مهمی که در دوران عبدالمطلب، سرپرست و تولیت کعبه، رخ داد، نجات معجزه آسای آن از ویرانی به دست سپاه ابرهه و اصحاب فیل بود.

دومین حادثه مهم، تولد امیر مؤمنان علی علیه السلام در آن بود.

مقارن با ظهور اسلام، صدها بت فلزی و چوبی و سفالی در شکل های گوناگون در داخل و بیرون و بر روی دیوارها و سقف کعبه بود، اما در روز فتح مکه که در رمضان سال هشتم هجری رخ داد، رسول خدا وارد کعبه شد و همه بت ها را از بین برد.

ساختمان کعبه به شکل مربع مستطیل و دارای چهار ضلع است که هر ضلع آن را رکن می نامند. به مجموع چهار ضلع ارکان کعبه می گویند که سه رکن آن چنین نام دارند: رکن یمانی، رکن شامی و رکن عراقی.

ساختمان کعبه 85 / 14 متر ارتفاع دارد، طولش 58 / 11 و عرضش 22 / 10 متر است. بنای کعبه از سنگ های سیاه و سختی ساخته شده است که پرده سیاهی بر روی آن قرار دارد.

می گویند نخستین بار حضرت اسماعیل علیه السلام پرده ای بر کعبه کشید و بعدها قریش نیز چنین کردند و پرده داری، منصبی ویژه برای آنان محسوب می شد. اکنون نیز آن پرده به صورتی خاص بافته و بر روی کعبه نهاده می شود.

این بنای شریف بخش های دیگری هم دارد؛ همچون حجر الاسود، ملتزم، مستجار، حطیم و حجر اسماعیل. در نزدیکی آن نیز مقام ابراهیم و چاه زمزم واقع است.

گفتنی است تولیت و مناصب کعبه هنوز باقی است.

  منبع : دانشنامه رشد

   برچسب‌ها: عکس, کعبه, خانه, خدا
   
+ ۱۳۹۰/۱۲/۱۱
جنیفر لوپز ( Jennifer Lopes ) با پوشیدن لباس های عجیب خیلی بیگانه نیست. در مراسم اسکار امسال این ستاره بسیار زیبا با پوشیدن لباس سفارشی ZuhairMorad با یقه هفت باز همگان را ترساند. هنگام راه رفتن بر روی فرش قرمز پیراهنش کمی بیش از حد معمول دست و پا گیر بود و خیلی ها فکر کردند که لباس او بیش از آنچه مد نظر خود لوپز بوده است بدن نما بوده است.

جنیفر لوپز نمی توانست لباس دیگری برای اسکار بپوشد ؟

ماریل هین (Mariel Haenn) طراح مد لوپز با گزارشگران در مورد طراحیش صحبت کرد. کیتی کوریک (Katie Couric) گوینده (و هوادار دائمی اسکار) می گفت: لباس لوپز دارد مرا عصبی می کند. یک طرف یقه هفت لوپز خیلی پایین تر از حد معمول بود و تصویر برداران مجبور بودند دوربین را حرکت دهند و کلوزآپ صورت او را بگیرند. این ستاره 42 ساله آمریکایی همواره جزو محبوب ترین موضوعات در موتور جستجوی یاهو بوده است. حتی قبل از مراسم اسکار هم در فهرست 200 عددی موضوعات مورد جستجو در یاهو بوده است و خودش مطمئن است که فردا در بین 20 موضوع اول جستجو قرار خواهد گرفت.

 


   برچسب‌ها: لباس, جنیفر, لوپز, اسکار
   
+ ۱۳۹۰/۱۲/۱۱
کودکی با دو صورت

به دنیا آمدن نوزاد دم دار و کودکی با دو صورت

کودکی در کشور چین با نام "کانگ کانگ" متولد شده است. این کودک که از سندرمی نادر رنج می برد و باعث شده است که صورت او دو تکه شود.

کودکی با یک دم

به دنیا آمدن نوزاد دم دار و کودکی با دو صورت

"چاندر اورام" کودکی از اهالی بنگال غربی است که در هنگام تولد یک دم به طول 33 سانتی متر را در پشت خود داشت. او اکنون در هند مشغول کار در مزارع چای است و به دلیل برخی اعتقادات مذهبی خاص جراحی نمی کند.

  منبع : سیمرغ
  برچسب ها : عجیب و غریب سندرم کودک عجیب معلولیت سندروم

   
+ ۱۳۹۰/۱۲/۱۱
موجودات عجیب خوک های دریایی هستند که اکثرا یا بر روی آب اقیانوس ها و آب های آزاد زندگی می کنند یا آنکه می توان آن ها را در بستر و کف این آب های آزاد یافت. این موجودات آبزی خود را با گل و لای و لجن کف اقیانوس ها سیر نگه می دارند.

Star-nosed mole : موش ستاره پوزه

عجیب ترین حیوانات جهان که تا کنون ندیده اید

اولین این جانداران یک نوع «موش کور» است که اغلب در آمریکای شمالی یافت می شود. این موش کور از آن جهت لقب عجیب ترین حیوان روی کره زمین را از آن خود کرده که به جای بینی بر روی پوزه خود، 22 بازوچه و حسگر دارد و از طریق آن ها می تواند غذای خود را بیابد. این جانور در باتلاق ها، دشت ها و مناطق پست زندگی می کند و اغلب جانوران بی مهره، حشرات آبزی، کرم و جانداران نرم تن نظیر حلزون ها را می خورد.

Aye-aye : آی آی

عجیب ترین حیوانات جهان که تا کنون ندیده اید

عجیب ترین حیوانات جهان که تا کنون ندیده اید

«آی .آی»، دومین جانور عجیب جهان، نوعی میمون پوزه دار است. این موجود با سوراخ کردن تنه درختان کرم های حشره را بیرون می آورد و اگر این کرم ها تلاش کنند تا از دست این جانور فرار کنند، او با دندان هایی همانند یک جونده سوراخ تنه درخت را عریض تر کرده و با انگشت وسطی خود غذایش را شکار کرده و می خورد.

Saiga : سایگا

عجیب ترین حیوانات جهان که تا کنون ندیده اید

جانور عجیب دیگر «سایگا» است که با بینی بسیار بزرگ و قابل انعطافش هوای سرد زمستان را گرم کرده و در تابستان گرد و غبار شدید را فیلتر می کند تا برای تنفس مناسب شود.

Hagfish : مارماهی دهان گرد

عجیب ترین حیوانات جهان که تا کنون ندیده اید

«مارماهی دهان گرد» به دلیل عادات غذایی نامعمول و غیر متعادل، چهارمین موجود عجیب جهان لقب گرفته است.

Hispaniolan Solenodon : سولنودون هیسپانیولایی

عجیب ترین حیوانات جهان که تا کنون ندیده اید

این موجود عجیب در این رده بندی، یکی از خویشاوندان بسیار نزدیک موش کور است. سولنودونها تنها پستاندارانی هستند که در بدن شکار خود سم تزریق می کنند. این جانور دو گونه دارد: "سولنودون هیسپانیولایی" که خاستگاه آن در هائیتی و جمهوری دومنیکن است و "سولنودون کوبایی" که در سال 2003 دوباره کشف شد.

Tarsier : میمون شبگرد هندی

عجیب ترین حیوانات جهان که تا کنون ندیده اید

«میمون شبگرد هندی» نیز ششمین حیوان عجیب جهان است و با وجود آنکه در اکثر نقاط دنیا زندگی می کند، اما امروزه گروه های عمده این حیوان در جزایر جنوب شرق آسیا نظیر اندونزی و فیلیپین یافت می شود. گفته می شود هر کدام از کره های چشم این حیوان 16 میلیمتر ضخامت داشته و به بزرگی مغزش هستند.

میمون شبگرد هندی گونه مخصوصی از این خانواده است. تکامل ژنتیکی این میمون سالها مورد بحث قرار داشت تا آنکه آن را نزدیک به گروه سیمین طبقه بندی نمودند. میمون شبگرد هندی چشمانی درشت و پاهایی کشیده دارد. پاهایشان در امتداد استخوان قوزک پایشان است که البته نامشان نیز بر همین اساس برگزیده شده است.

اصولا حشره خوار هستند و حشرات را با پریدن بر روی آنها شکار می کنند اما از پرندگان و مارها نیز تغذیه می کنند. این میمونها در حین پریدن از درختی به درختی دیگر قادرند پرندگان را حتی در حال پرواز نیز شکار کنند. بارداری در این حیوانات 6 ماه به طول می انجامد و پس از آن تنها یک نوزاد به دنیا می آورند.

میمون شبگرد هندی ذاتاً شبگرد است اما مانند دیگر حیوانات شبگرد ممکن است در روز نیز فعالیتهایی داشته باشند. با این وجود بر خلاف دیگر حیوانات شبگرد فاقد روشنایی چشم در شب هستند. بعلاوه دارای ویژگیهای استثنایی حیوانات شبگرد نیز هستند.

Seapig : خوک دریایی

عجیب ترین حیوانات جهان که تا کنون ندیده اید

هفتمین موجودات عجیب خوک های دریایی هستند که اکثرا یا بر روی آب اقیانوس ها و آب های آزاد زندگی می کنند یا آنکه می توان آن ها را در بستر و کف این آب های آزاد یافت. این موجودات آبزی خود را با گل و لای و لجن کف اقیانوس ها سیر نگه می دارند.

همچنین بر اساس گزارشهای موجود، هنوز مشخص نشده است که این خوک های دریایی چگونه می توانند در عمق و قعر آب های آزاد زندگی کنند.

Puli : سگ روستایی مجارستانی

عجیب ترین حیوانات جهان که تا کنون ندیده اید

یک سگ روستایی مجار نیز وجود دارد که با داشتن موهای پرپشت و به هم گره خورده در رده هشتم فهرست است.

Sphynx : اسفینکس

عجیب ترین حیوانات جهان که تا کنون ندیده اید

در رده نهم نیز یک گربه بی مو است که برای اولین بار در سال 1966 میلادی و در آمریکا متولد شد. این گربه های بی مو که «اسفینکس» نام دارند، اکثرا در تمامی نقاط جهان زندگی می کنند.

Blobfish : ماهی حباب

عجیب ترین حیوانات جهان که تا کنون ندیده اید

دیگر موجود عجیب و خارق العاده جهان، یک ماهی از نوع ماهی حباب است که می تواند با باد کردن خود بر روی آب شناور بماند. ماهی بادکنک در آبهای عمیق سواحل استرالیا و تاسمانیا زندگی می کند. به دلیل عدم دسترسی به محل زندگی این ماهی به ندرت توسط انسانها دیده می شود.

ماهی بادکنک در اعماقی از دریا زندگی می کند که فشار آب بسیار بیشتر از فشار سطح دریاست، بنابراین کیسه های گاز در آنجا غیر قابل استفاده هستند. برای آنکه این ماهی بتواند در آب شناور بماند، گوشتی ژلاتینی با چگالی کمتر از چگالی آب دارد و همین امر موجب می شود تا ماهی بادکنکی بدون صرف میزان زیادی از انرژی در سطح آب شناور بماند. از آنجایی که ماهی بادکنکی مواد معلقی را که در روبرویش شناور هستند را می خورد بنابراین عدم داشتن ماهیچه یک خصوصیت منفی محسوب نمی شود.

Yeti lobster : یتی خرچنگ

عجیب ترین حیوانات جهان که تا کنون ندیده اید

«یتی خرچنگ» موجود و جاندار آبزی عجیب است و در عمق دو هزار و 200 متری از سطح دریا زندگی می کند.

خرچنگ یتی در سال 2005 در اقیانوس آرام کشف شد. طول این خرچنگ تقریباً 15 سانتی متر است و به دلیل مقداری کرک (کرک مانند) سفیدی که بدنش را پوشانده است قابل توجه می باشد. چشمان این حیوان بسیار ریز و فاقد رنگدانه است به نحوی که کور به نظر می رسد.

انبرهای پرمویش حاوی باکتری فیلامنتوس است که از آن برای رفع مسمومیت مواد معدنی موجود در آب استفاده می کند. اگرچه که یک موجود گوشتخوار است اما ممکن است از این باکتریها تغذیه کند. البته گاهی جلبکهای سبز و میگوهای کوچک نیز را می خورد.

White turtle : لاک پشت سفید

عجیب ترین حیوانات جهان که تا کنون ندیده اید

این جاندار عجیب، «لاک پشت سفید – صورتی» است که البته رنگ کرمی و سفیدش بر بدن این جانور خونسرد غالب است و تنها لکه هایی از رنگ صورتی بر بدنش دیده می شود. این لاک پشت غول پیکر در فرهنگ چینی ها ارج و قرب فراوان دارد.

Long-eared Jerboa : موش دوپای گوش دراز

عجیب ترین حیوانات جهان که تا کنون ندیده اید

«موش دو پا» که از جانوران عجیب جهان است، اکثرا شبانه شکار می رود و در بیابان های چین و مغولستان یافت می شود. این جاندار جونده دارای دمی بلند، پاهایی دراز و گوش هایی بزرگ است.

بر اساس گزارشهای رسمی کارشناسان محیط زیست، این جاندار کمیاب و نادر بوده و به شدت در معرض خطر انقراض نسل قرار دارد.

  منبع : سه نسل
  برچسب ها : عجیب و غریب حیوان طبیعت عجیب حیات وحش حیوانات

   برچسب‌ها: عکس, حیوانات, عجیب
   
+ ۱۳۹۰/۱۲/۱۱
تمام قد تعظیم میکنیم؛ نه برای یک فیلم، نه برای یک فرد، نه یک جایزه! برای یک "جـــدایی" جدایی نادر از سیمین یک فیلم نبود، بلکه سرزمینی بود ناشناخته به نام ایران، که توسط اصغر فرهادی به جهان شناسانده شد .. مهم تر از اسکار این است که فیلم در این مدت به مردم امید، اشتیاق و افتخار بخشید ...

اصغر فرهادی عزیز
از زمان بازگشتم از مراسم گلدن گلوب و حلقه منتقدان لس آنجلس که همراه با تو و فیلم مان در آن حاضر بودم، می خواستم این نامه را بنویسم؛ اما تلاش برای آماده شدن فیلم اولم «برف روی کاج ها»، مجال مناسبی باقی نگذاشت. در مراسم پایانی جشنواره فجر، وقتی فیلمم جایزه بهترین فیلم از نگاه مردم را می گرفت، یاد تو افتادم. تو که همیشه قدردان مردم سرزمینت، سرزمین مان، بودی و هستی؛ و با خودم گفتم حالا وقت این نامه است...

یکی از خطاهای دید آدمی، این است که وقتی چیزی را از نزدیک تجربه می کند، متوجه عظمت آن نمی شود. سفر و تجربه های اخیری که با دیدن و شنیدن واکنش های مختلف نسبت به «جدایی نادر از سیمین» در کنارت داشتم، به تلاشم برای اینکه دچار این خطای دید نشوم، بسیار کمک کرد. مطمئنم خیلی از مردم ایران از خواندن این واکنش ها شادمان خواهند شد. خصوصا در روزهایی که عده ای تلاش دارند، موفقیت های این فیلم را به دلایل واهی به سیاست ربط دهند و همین انگیزه برای من کافی است تا این نامه را بنویسم و منتشر کنم. واکنش های دیگری هم که پیش می آید، ممکن است حرف هایی را در پی داشته باشد که چندان اهمیتی ندارد. از قدیم می گفتند همیشه بدتر از این که پشت سرت حرف بزنند، این است که پشت سرت هیچ حرفی نزنند! همان اوایل سفر اخیر، وقتی محمود کلاری که در شرق آمریکا و در تجربه تحسین شدن فیلم در حلقه منتقدان نیویورک همراهت بود، در تماس تلفنی به من گفت که تجربه بسیار عجیبی در مورد این فیلم در انتظارمان است، به قدر کافی تعجب کردم.

کلاری می گفت نکته اساسی این است که ما با سینما زندگی کرده ایم و سال های سال فیلم و مراسم سینمایی را دیده ایم؛ و حالا به خودمان می گوییم قرار است بعضی از نام های بزرگ را در این گونه مراسم ببینیم، در حالی که این بار در کمال تعجب، آنها منتظرند تا ما را ببینند! و این خاصیت فیلم های بزرگ است. تجربه های قبلی البته میزان تعجب یا هیجان آدم را از این واکنش ها کمتر می کند. اما هرگز آن را از بین نمی برد. حس پشت حرف کلاری را بعدا ذره ذره لمس کردم. وقتی وودی آلن که همیشه در نظرم سرچشمه خلاقیت بوده، به واسطه خواهرش برایت پیغام داده بود که طبق معمول نمی تواند - یا نمی خواهد - به مراسم بیاید ولی دوست دارد در نیویورک ما را ملاقات و درباره فیلم صحبت کند، تازه فهمیدم آنچه از قول او درباره فیلم شنیده بودم، چه معنایی داشت: آلن گفته بود سال ها بود نه تنها از سینمای ما، بلکه به طور کلی از سینما انتظار نداشته که در این دوران بتواند چیزی بیافریند که چنین تاثیری روی او بگذارد!

وقتی توماس لانگمن پسر کلود بری، کارگردان و تهیه کننده مشهور و تازه درگذشته فرانسوی که خودش تهیه کننده فیلم آرتیست و برنده انبوهی جایزه است، می گفت همه دارند از محصول من تعریف می کنند اما وقتی فیلم تو را دیدم، آرزو کردم که کاش من آن را تهیه کرده بودم، همه چیز داشت معنای کامل تری پیدا می کرد. وقتی براد پیت می گفت شب قبل از برگزاری جلسه مطبوعاتی گلدن گلوب، دی وی دی جدایی نادر از سیمین را در دستگاه گذاشته اند و در میانه های همان صحنه دادگاه اول فیلم، آنجلینا جولی با دیدن آن جدل زناشویی فیلم را نگه داشته، متاثر شده، فاصله ای انداخته و بعد از چند لحظه باز تماشا را ادامه داده اند، اطمینانم بیشتر شد وقتی آنجلینا جولی درباره کار بعدی ات پرسید و ساده و راحت درخواست کرد که در فیلمت بازی کند و در پاسخ حرفت که گفتی شخصیت زن فیلمت فرانسوی زبان است و گفت تا آن تاریخ می تواند زبان فرانسه یاد بگیرد(!) من غرق در غرور شدم.

وقتی مریل استریپ درباره جزییات کارگردانی یا بازی صحنه های مختلف فیلم می پرسید و با اشتیاق گفت دوست دارد با تو کار کند، وقتی استیون اسپیلبرگ گفته بود که اعتقاد دارد جدایی نادر از سیمین با فاصله زیاد بهترین فیلم امسال دنیاست، وقتی دیوید فینچر نیم ساعت وقت گذاشت تا با تو حرف بزند و نظرهایش را بگوید، وقتی چند سینماگر سرشناس می گفتند که فیلم را ندیده اند اما تعریف های زیاد فرانسیس فورد کوپولا را درباره آن شنیده اند و خیلی کنجکاوند، وقتی الکساندر پین که خودش گلدن گلوب فیلم و کارگردانی را گرفت فقط به دلیل علاقه به فیلم تو در طول آن روزها به یکی از نزدیک ترین دوستان هم صحبت ات بدل شده بود و در هر دو مراسم گلدن گلوب و حلقه منتقدان لس آنجلس می گفت در طول حرف هایت روی صحنه سعی می کرده انرژی مثبت به سمت تو بفرستد.

نامه پیمان معادی و شرح واکنش برترینهای سینمای جهان به جدایی

وقتی دیگرانی که مجاز نیستم نام شان را بیاورم، از فیلمت به عنوان یکی از محبوب ترین های فهرست شخصی شان در دو، سه سال اخیر یاد می کردند، تازه درست دستگیرم شد که فیلم در دل آدم هایی که سالی ده ها فیلم بزرگ و تاثیرگذار می بینند یا یکی، دوتایش را هر سال می سازند، چه مرزهایی را درنوردیده و چه قله هایی را فتح کرده است. در مراسم برگزیدگان منتقدان آمریکا
(Critics’ Choice Award) که باب دیلن بزرگ قطعه جدید بسیار زیبایی را روی صحنه اجرا کرد، ما از لذت شنیدن و دیدن اجرایش حرف می زدیم و به ما گفتند اگر می دانستید خود باب درباره فیلم تان با چه لذتی حرف می زد، چه می گویید.

و این تازه بخشی از آن چیزی است که من شنیدم و دیدم. باقی اش بماند برای روزگاری دیگر، مخصوصا داستان تو و رابرت دنیرو که امیدوارم آقای کلاری روزی تعریفش کند.

اصغر فرهادی عزیز، در جلسه مطبوعاتی ویژه گلدن گلوب، یکی از چهار، پنج باری که حاضران به شکلی استثنایی در میان حرف های تو دست زدند، در جواب سوالی بود که می پرسید چطور با محدودیت های توی ایران چنین فیلمی ساخته ای. گفتی هیچ کس مرا مجبور نکرده بود آنجا با وجود محدودیت ها فیلم بسازم، خواست خودم و قصه ای که داشتم، طوری بود که باید همانجا و با همان شرایط ساخته می شد و برای ساخت این فیلم شما فکر کنید همه چیز همان طور که من دلم می خواسته فراهم بوده است. گفتی نمی خواهم بگویم شرایط فیلمسازی در کشورم آرمانی است، اما تصویری هم که شما از فیلمسازی در ایران دارید، خیلی دقیق نیست. این حرف هایت وقتی یادم آمد که لابه لای حرف ها و کارها و مصاحبه های مختلف، به من راجع به طرحی می گفتی که قرار است در آینده در تهران بسازی و آن را خیلی دوست داری.

حرف دیگرت که باز به تشویق حاضران آن جلسه انجامید، همان بود که گفتی تفاوت های مردمان نقاط مختلف دنیا بسیار کمتر از شباهت هایشان است، اما به نفع سیاست است که تفاوت ها و فاصله ها را بیشتر جلوه دهد و بر آنها تاکید کند. این روزها که در ایران خبر جوایز فیلم تو حتی مانند نوعی گسترش فرهنگی عمل می کند و از جمله، گاهی حتی طیف هایی را به پیگیری اخبار فرهنگی وامی دارد که به طور معمول هیچ کاری به اتفاق های هنری نداشتند، این روزها که تبریک های هر همکار و هر دوست، هر رهگذر خیابان و حتی هر بیمار اتاق های بیمارستانی که برای بستری کردن و ترخیص پدرم به آن پا گذاشتم، امید را در دل آدم می کارد و می پروراند، یاد همان حرفت می افتم. بله، بین مردمان مختلف دنیا و احساس های انسانی شان، تفاوت ها ناچیز است. اما آن نفعی که گفتی، آنقدر همه جا رخنه کرده که همین مردم این روزها در گذر و خیابان از من می پرسند وقتی از آمریکا برگشتی، کاری با تو نداشتند؟

در خود مراسم، چه حال خوبی بود وقتی من هم مثل میلیون ها ایرانی حرف هایت را موقع دریافت جایزه شنیدم. از آن بالا که چشم می انداختی، می دیدی همه بزرگان سینما که عمری کارهایشان را دیده ای و درباره شان خوانده ای، بهت زل زده اند؛ و انگار عشق و انرژی مردم ایران باعث شده بود ما آنجا محکم بایستیم. آن لحظه ای که تو از مردم یاد کردی، می دانستم میلیون ها نفر در کشورمان هم به ما زل زده اند و تو به پشتوانه عشق شان، به جای هر عزیز دیگرت از آنها یاد کردی؛ و راستش اصغر، آن بالا چه حالی داد ایرانی بودن. قدر و منزلتی که تو برای این مردم قایلی، زمانی با آن نمایندگی کردن به درستی پیوند می خورد که حرف آن منتقد آمریکایی را به یاد بیاوریم؛ که در یادداشتی بر جدایی نادر از سیمین نوشته بود: «اگر می خواهید تهدیدی نثار این کشور کنید، بهتر است قبل از آن این فیلم را ببیند، تا بدانید با چه مردمانی روبه رویید، تا در تصمیم خود تجدید نظر کنید.»

اینکه یک فیلم بتواند چنین دستاوردی، چنین تاثیری داشته باشد، یعنی اینکه تو بارها بیشتر از آن جمله هایی که در ستایش مردمان دیارمان می گویی، دین خودت را به آنها ادا کرده ای. حالا دیگر واقعا مهم نیست که فیلم در یکی از دو رشته «فیلم خارجی» و «فیلمنامه» که نامزد شده، جایزه آکادمی را بگیرد یا نه. مهم تر این است که این فیلم در طول این مدت به این مردم امید، اشتیاق و افتخار بخشید. برای همین امید، اشتیاق و افتخار است که می خواهم با صدایی صد بار بلندتر از آن فریادی که بعد از جایزه گرفتن ات در جشنواره برلین، در سالن برلیناله پالاس برآوردم، فریاد بزنم: «اصغر؛ خیلی چاکریم



  به قلم : زری راد

   برچسب‌ها: نامه, پیمان, معادی, اصغر
   
+ ۱۳۹۰/۱۲/۱۱
وقتی کارگزاران انوشیروان ساسانی در حال بنا کردن کاخ کسرا بودند به او اطلاع دادند که برای پیشبرد کار ناچارند برخی از خانه هایی که در نقشه بارگاه ساسانی قرار گرفته اند را نیز به قیمتی مناسب خریداری و سپس ویران کنند تا دیوار کاخ از آنجا بگذرد.

اما در این میان پیرزنی هست که در خانه ای گلی و محقر زندگی می کند و علیرغم آنکه حاضر شده ایم منزلش را به صد برابر قیمت واقعی اش از او خریداری کنیم باز راضی نمی شود. چه باید کرد؟

انوشیروان گفت

"از من نپرسید که چه باید کرد. خودتان بروید و بنا به رسم عدالت و روح جوانمردی که همهء ما ایرانیان داریم با او رفتار کنید".

کسانی که از ویرانه های کاخ کسرا (ایوان مداین) بر لب دجلهء عراق دیدن کرده اند حتما دیوار اصلی کاخ را هم دیده اند که در نقطه ای خاص به شکل عجیبی کج شده و پس از طی کردن مسیری اندک، باز در خطی راست به جلو رفته است.

 دیوار کج کاخ کسرا

این نقطه از دیوار همان جاییست که خانهء پیرزن تنها بود و بنای کاخ را به احترام حقی که داشت کج ساختند تا خانه اش ویران نشود و تا روزی هم که زنده بود همسایهء دیوار به دیوار پادشاه ماند.

از آن زمان هزاران سال گذشته است اما دیوار کج کاخ کسرا باقی مانده است تا نشانهء روح جوانمردی مردم ایران و عدل پادشاهان شان در عهد ساسانی باشد دیوار کج کاخ کسرا بر جای مانده است تا یادآور آن پیرزن تنها و نماد روح جوانمردی مردم ساسانی و نشانهء عدل و عدالت انوشیروان باشد.

  منبع : وبلاگ جغد

   برچسب‌ها: دیوار, کاخ, کسرا, کج
   
+ ۱۳۹۰/۱۲/۱۱
آیا شما کار و حرفه ای دارید که لازمه آن سر و کله زدن با طیف وسیعی از ارباب رجوع و مردم است؟ آیا شده که هنگام انجام این کار، با آدم های به کلی غیرمنطقی برخورد کنید که اعصابتان را به هم می ریزند؟ آیا گاهی مجبور می شوید که در میهمانی ها با یک آشنا یا فامیل دیدار کنید که حرف های عجیب و غریبی می زند که بر پایه هیچ استدلالی نیستند؟

آیا شما هم جزو کسانی هستید که وقتی می بینید کسی حرف هایش بر پایه استدلال های منطقی نیست و به طرز غیرمنطقی و غیرعقلایی فکر می کند و چیزهای بی ربط را به هم مربوط می کند، اصطلاحا جوش می آورید و در حالی که ذاتا آدم صبور و آرامی هستید، به یک دیگ بخار تبدیل می شوید؟!

چه بخواهیم و چه نخواهیم، در زندگی خود به صورت رو در رو یا از راه دور با چنین آدم هایی سر و کار داریم و مجبور به تحملشان می شویم. ما در قبال این افراد رویکردهای مختلفی انتخاب می کنیم. بسیاری از ما یک رنج مداوم را بابت تحمل این افراد تحمل می کنند.

اما آیا دانش روانشناسی می تواند مقداری از رنج ما کم کند؟ واقعیت این است که فهم و مدیریت این قبیل آدم ها یک مهارت و هنر است که در طی سال ها، برخی ها به تدریج و به صورت تجربی کسب می کنند.

در حالی که در روانپزشکی و روانشناسی معیارهای بالینی برای تشخیص اختلالات شخصیتی مثل اختلال شخصیتی مرزی، ضداجتماعی و خودشیفتگی وجود دارد، در کمتر منبع یا دوره آموزشی به ما آموزش داده می شود که چطور می توانیم در برخوردهای عادی روزانه یا کاری با این افراد، از ذهن و روانمان محافظت کنیم، طوری که خدشه ای به روحیه و عملکرد حرفه ای مان وارد نیاید.

در اینجا این آدم های غیرمنطقی را به دسته هایی تقسیم می کنم:

- آنهایی که نمی شود گفتگوی منطقی با آنها داشت، آنها استاد پیچاندن و منحرف کردن موضوع گفتگو هستند، دست آخر هم به شما می گویند که خود شما مشکل دارید و توانایی ارتباطی و بحثتان پایین است!

- آنهایی که برداشت های اشتباه از حرف های شما می کنند.

- آنهایی که به هیچ حد و مرزی احترام نمی گذارند و از راه رفتن روی اعصاب شما لذت می برند.

- آنهایی که هیچگاه خودشان را جای شما نمی گذارند و از زاویه دید شما به قضایا نگاه نمی کنند. مثلا وقتی در مورد مشکلات کاری و مسئولیت هایتان با آنها صحبت می کنید یا در مورد محدودیت هایتان می گویید، هیچگاه شما را درک نمی کنند.

- آنهایی که به صورت زبانی یا احساسی از شما سوء استفاده می کنند.

- آنهایی که حقایق را دستکاری شده ابراز می کنند و آنهایی که دروغگو هستند.

- آنهایی که بعد از گفتگو به آنها همیشه متوجه جنبه های منفی زندگی تان یا ناکامی هایتان می شوید و پس از اتمام صحبت با آنها، افسرده می شوید و حس بدی نسبت به خودتان پیدا می کنید.

- آنهایی که با سکوت، نیشخند، یک جمله کنایه آمیز یا با استدلال های غیرمنطقی، دیوانه تان می کنند.

- آنهایی که ظاهر معصوم و پاکی به خود می گیرند، اما همیشه به صورت مخفی نقشه ها و مقاصدشان را به آهستگی دنبال می کنند و به شما ضربه می زنند.

در اینجا 6 ترفند ساده برای مدیریت و برخورد با این آدم ها را می آورم.

1- تا جایی که ممکن است، کمتر با این افراد برخورد داشته باشید: این راه حل البته پاک کردن صورت مسئله است، اما به شدت کاراست! هیچ وقت در قابل این افراد، مسیح پذیرای رنج نباشید، کاری برای خودتان بتراشید، حتی با کمی بی ادبی یا بی اعتنایی سر صحبت را با دیگری باز کنید.

2- حمله زیرکانه متقابل: اگر نمی توانید از شر شخص آزاردهنده راحت شوید و او بی و قفه در حال حمله کردن به شماست، کاری کنید که حواسش پرت شود و به فکر رود. اشتباه آمیزترین کار در مقابل این افراد این است که بخواهید با گزاره های منطقی آنها را قانع کنید، زرنگ باشید و مثلا با یادآوری یک خاطره ناخوشایند یا موفقیت حرفه ای رقیب اصلی او یا یادآوری اینکه او می خواسته چه بشود و در عمل چیزی نشده، به کلی او را گیج کنید. البته باید هنرمند باشید و این کار را با خونسردی و در لفافه انجام بدهید، طوری که حتی خود شخص فکر کند، شما به صورت تصادفی موضوع را پیش کشیده اید و منظوری نداشته اید.

3- بعضی از آدم ها ذاتا بدذات نیستند، اما سیستم فکری شان قابل اصلاح نیست، پس هنگام گفتگو با آنها می توانید بحث را از یک روال منطقی به یک روال احساسی تبدیل کنید، مثلا وقتی نمی توانید به کارمند زیردست خودتان بفهمانید که از یک کار پرهیز کند و او حاضر به قبول اشتباه او نیست، بگویید که او چقدر آدم پاک نیتی است و اگر کاری که شما می خواهید، انجام ندهد، رقبای کاری او به سرعت از او پیشی خواهند گرفت و آخر کار او و خانواده اش متضرر خواهند شد. در اینجا به جای اینکه به صورت مستقیم اشتباه بودن کار و یا تضاد آن با یک قانون مسلم کاری، به کارمند زیردست گوشزد شود، به ملایمت عواقب کارش به او نشان داده می شود. مهم نیست که او منطق شما را قبول نمی کند، مهم این است که شما به هدف خودتان رسیده اید.

4- زیاد و با حرارت صحبت نکنید، انرژی بی خود مصرف نکنید. کم و گزیده سخن بگویید. این کار ضمن اینکه باعث می شود انرژی شما حفظ شود، باعث می شود به شدت برای فرد غیرمنطقی، جذابیت کمتری پیدا کنید و دیگر هدف و سبیل او نباشید.

5- اشتباه نکنید! شما نمی توانید با همه تلاشتان شخص غیرمنطقی را به جاده منطق بیاورید، شما نمی توانید او را با زاویه دید خود آشنا کنید. پس آب در هاون نکوبید و شیوه دیگری انتخاب کنید.

6- شخص مورد نظر را در جمع گیر بیندازید! هنگام مکالمه دو نفره، شخص غیرمنطقی می تواند با استدلال های غیرمنطقی اش به شدت شما را آزار دهد، اما همین حرف های غیرمنطقی در جمع، مبدل به نقطه ضعف او می شوند و وقتی از هر سو شما مورد حمایت قرار بگیرید و شخص غیرمنطقی مورد حمله و استهزاء قرار بگیرد، دیگر جرأت هدف قرار دادن شما را پیدا نخواهد کرد.

شش موردی که گفتم ابزاری حمله و دفاع مناسبی برای شما در قابل افراد غیرمنطقی هستند، تجربه کاری چندساله ام کارایی این موارد را تأیید می کنند.

  منبع : 1پزشک

   
+ ۱۳۹۰/۱۲/۱۱
  1. آنچه را گذشته است فراموش کن و بدانچه نرسیده است رنج و اندوه مبر
2. قبل از جواب دادن فکر کن
3. هیچکس را تمسخر مکن
4. نه به راست و نه به دروغ قسم مخور
5. خود برای خود، زن انتخاب کن
6. به ضرر و دشمنی کسی راضی مشو
7. تا حدی که می توانی، از مال خود داد و دهش نما
8. کسی را فریب مده تا دردمند نشوی
9. از هرکس و هرچیز مطمئن مباش
10. فرمان خوب ده تا بهره خوب یابی
11. بیگناه باش تا بیم نداشته باشی
12. سپاس دار باش تا لایق نیکی باشی
13. با مردم یگانه باش تا محرم و مشهور شوی
14. راستگو باش تا استقامت داشته باشی
15. متواضع باش تا دوست بسیار داشته باشی
16. دوست بسیار داشته باش تا معروف باشی
17. معروف باش تا زندگانی به نیکی گذرانی
18. دوستدار دین باش تا پاک و راست گردی
19. مطابق وجدان خود رفتار کن که بهشتی شوی
20. سخی و جوانمرد باش تا آسمانی باشی
21. روح خود را به خشم و کین آلوده مساز
22. هرگز ترشرو و بدخو مباش
23. در انجمن نزد مرد نادان منشین که تو را نادان ندانند
24. اگر خواهی از کسی دشنام نشنوی کسی را دشنام مده
25. دورو و سخن چین مباش و نزدیک دروغگو منشین
26. چالاک باش تا هوشیار باشی
27. سحر خیز باش تا کار خود را به نیکی به انجام رسانی
28. اگرچه افسون مار خوب بدانی ولی دست به مار مزن تا تو را نگزد و نمیری
29. با هیچکس و هیچ آیینی پیمان شکنی مکن که به تو آسیب نرسد
30. مغرور و خودپسند مباش، زیرا انسان چون مشک پرباد است و اگر باد آن خالی شود چیزی باقی نمی ماند.

   برچسب‌ها: سخنان, زرتشت, جدید
   
+ ۱۳۹۰/۱۲/۱۱
کلاه فروشی روزی از جنگلی می گذشت. تصمیم گرفت زیر درخت مدتی استراحت کند. لذا کلاه ها را کنار گذاشت وخوابید.

وقتی بیدار شد متوجه شد که کلاه ها نیست. بالای سرش را نگاه کرد. تعدادی میمون را دید که کلاه های او را برداشته اند؛ فکر کرد که چگونه کلاه ها را پس بگیرد. در حال فکر کردن سرش را خاراند و دید که میمون ها همین کار را کردند.

او کلاه را ازسرش برداشت و دید که میمون ها هم ازاو تقلید کردند. به فکرش رسید که کلاه خود را روی زمین پرت کند. لذا این کار را کرد. میمونها هم کلاه ها را بطرف زمین پرت کردند. او همه کلاه ها را جمع کرد و روانه شهر شد؛

سالهای بعد نوه او هم کلاه فروش شد. پدر بزرگ این داستان را برای نوه اش را تعریف کرد وتاکید کرد که اگر چنین وضعی برایش پیش آمد چگونه برخورد کند.

یک روز که او از همان جنگلی گذشت در زیر درختی استراحت کرد و همان قضیه برایش اتفاق افتاد؛ او شروع به خاراندن سرش کرد. میمون ها هم همان کار را کردند. او کلاهش را برداشت، میمون ها هم این کار را کردند. نهایتا کلاهش را بر روی زمین انداخت ولی میمون ها این کار را نکردند؛

یکی از میمون ها از درخت پایین آمد و کلاه را از سرش برداشت و درگوشی محکمی به او زد و گفت: فکر میکنی فقط تو پدر بزرگ داری؟؟!!

  منبع : بیان

   برچسب‌ها: کلاه, فروش, میمون
   

درباره وبلاگ

کافه فان / Cafefun.ir
سایت اطلاعات عمومی و دانستنی ها

موضوعات

تبليغات

.:: This Template By : web93.ir ::.

برچسب ها: اطلاعات عمومی ، آموزش ، موفقیت ، ازدواج ، دانستنی ، گیاهان دارویی ، تعبیر خواب ، خانه داری ، سخن بزرگان ، دانلود ، بازیگران ، روانشناسی ، فال ، اس ام اس جدید ، دکتر شریعتی ، شاعران ، آموزش یوگا ، کودکان ، تکنولوژی و فن آوری ، دانلود ، تحقیق ، مقاله ، پایان نامه ، احادیث ، شعر ، رمان ، عکس ، قرآن ، ادعیه ، دکوراسیون ، سرگرمی ، اعتیاد ، کامپیوتر ، ترفند ، ورزش ، کد آهنگ ، مقالات مهندسی ، طنز ، دانلود کتاب ، پزشکی ، سلامت ، برنامه اندروید ، زنان ، آشپزی ، تاریخ ، داستان کوتاه ، مدل لباس ، مدل مانتو ، مدل آرایش