نخستین كارى كه باید در ارتباط با “ماه مبارك” انجام گیرد، بدست آوردن نگاه صحیح نسبت به آن مى باشد، نگاهى برگرفته از آنچه كه كتاب خدا و پیشوایان راستین الهى به انسان ارایه كرده اند. بدین ترتیب انسان مومن، در آغاز و پیش از انجام هرگونه رفتار و برخورد با این ماه، در تب و تاب به دست آوردن آگاهى از “چیستى ماه رمضان” و كسب معرفت لازم درباره مقام، موقعیت و جایگاه آن است.
آن گونه كه امام زین العابدین (ع) این آگاهى و معرفت را ملتمسانه از پروردگارش طلب مى كند:
“اللهم صل على محمد وآل محمد والهمنا معرفه فضله واجلال حرمته...”6خدایا بر محمد و آل او درود فرست و شناخت فضیلت ماه رمضان و بزرگداشت حرمتش را به ما الهام فرما.
شناخت ماه رمضان تعیین كننده نحوه برخورد با آن پى بردن به ماهیت و موقعیت ماه مبارك رمضان و آگاهى از چیستى آن، ضمن آنكه خود نعمتى بزرگ و موهبتى سترگ است، راه گشاى كیفیت برخورد و چگونگى رفتار با آن نیز مى باشد. در پرتو شناسایى موقعیت و شناخت جایگاه ماه خدا است كه انسان مومن هنگام حلول و تشریف فرمایى آن، مى تواند استقبال شایسته از آن به عمل آورد. در حقیقت با این شناسایى و شناخت، راه چگونگى برخورد با این ماه و نوع رفتار با آن هموار مى گردد.
در این باره این گزارش “انس بن مالك” شنیدنى است: “لما حضر شهر رمضان قال النبى (ص): سبحان الله، ماذا تستقبلون وماذا یستقبلكم قالها ثلاث مرات.”7 هنگامى كه ماه رمضان فرا مى رسید پیامبر (ص) مى فرمود: منزه است خد، بنگرید كه به استقبال چه مى روید و چه به شما روى مىآورد و این جمله را سه بار تكرار فرمود.
در سایه ى این شناخت و شناسایى است كه نقش بى بدیل، تاثیر شگرف و آثار و فواید ارجمند آن، هویدا مى گردد و تلاش و تقلا ى انسان مومن براى شرف یابى به محضر آن، رعایت وظایف و آداب، بهره مندى از بركات و كوشش براى نگهدارى و از دست نرفتن لحظات و ساعت آن را برمى انگیزد. چنانچه در روایت “ابى مسعود انصارى” از پیامبر اكرم (ص) مى خوانیم: “لو یعلم العبد ما فى رمضان لود ان یكون رمضان السنه”8 اگر بنده، از آنچه كه در ماه رمضان قرار داده شده آگاهى داشت، با تمام وجود دوست مى داشت كه همه ى سال، ماه رمضان باشد.
برخوردارى از درك درست از ماه مبارك رمضان، زمینه و موجبات به دست آوردن مواهب و بركات الهى و هدایا و عطایاى ربانى در این ماه را فراهم مى نماید.
نعمتى بسیار بزرگ و موهبتى بسیار عظیم است كه بى تردید هر كس با بهره مندى از آن نیكبختى خود را رقم زده، قله سعادت و ظفرمندى را فتح كرده و مدال پر افتخار رستگارى را نصیب خود مى كند. نعمتى كه از شدت گرانقدرى و ارجمندى نمى توان براى آن قیمت و بهایى تعیین كرد. از این رو سزاوار است، كسى كه از این نعمت بزرگ بهره مند گردید خداوند را شكر فراوان و سپاس بسیار گوید؛ “لو علمتم ما لكم فى شهر رمضان لزدتم الله تعالى ذكره شكرا”9 اگر آنچه را كه در ماه رمضان براى شما قرار داد شده مى دانستید فراوان شكر خدا مى گذاشتید.
گفت پیغمبر كه نفحت هاى حق اندر این ایام مىآرد سبق گوش و هش دارید این اوقات رادر ربایید این چنین نفحات را پیامبر فرمود، بوهاى خوش الهى، عنایت و رحمت ها و دم مبارك خداوندى در این ایام بیشتر است و پى درپى مىآید. یعنى در تمام اوقات و در همه ساعات نفحات الهى درمى رسد و بر دیگر نفحات سبقت مى گیرد. اى كسانى كه نفحات الهى را طالب هستید این اوقات را كه نفحه حق به شما مى رسد با گوش هوش، غنیمت شمرید و این ساعات لطیف و شریف را دریابید.
به مدد و توفیق الهى این نوشتار بر آن است كه به منظور ارایه نگاه صحیح درباره “چیستى ماه رمضان”، به بررسى و بیان ویژگیه، اوصاف و اسامى آن در آیات، روایات و ادعیه بپردازد. هرچند با توجه به فراوانى این اوصاف وویژگى ها همه آن ها در این مقاله نمى گنجد و ناگزیر به بیان چند ویژگى اكتفا مى شود.
یكى از اوصاف ماه رمضان كه در برخى از روایات و ادعیه بدان تصریح شده است، صفت “مبارك” است، اینك تعدادى از آنها را با هم مرور مى كنیم:
قال رسول الله (ص): “قد جائكم شهر رمضان، شهر مبارك، شهر فرض الله علیكم صیامه...”10 رسول خدا (ص) فرمود: ماه رمضان به سوى شما آمد، ماه مبارك، ماهى كه خداوند روزه اش را بر شما واجب كرده است...
عن الامام على (ع) قال: ان رسول الله (ص) خطبنا ذات یوم فقال: “ایها الناس انه قد اقبل الیكم شهر الله بالبركه والرحمه والمغفره...”11 از امام على (ع) روایت شده كه فرمود: روزى رسول خدا (ص) چنین فرمود: مردم، ماه خدا همراه با بركت و رحمت و مغفرت به شما روى آورده است...”
عن سلمان الفارسى قال: خطبنا رسول الله (ص) فى آخر یوم شعبان فقال: “قد اظلكم شهر رمضان شهر مبارك، شهر فیه لیله القدر خیر من الف شهر...”12 در گزارشى از سلمان فارسى آمده است: رسول خدا (ص) در آخرین روز ماه شعبان براى ما سخنرانى كرد و چنین فرمود:
ماه رمضان، ماهى مبارك، ماهى كه در آن ماه، شب قدر كه از هزار شب برتر است، سایه خود را بر شما گسترده است...
عن رسول الله (ص) انه كان یدعو اول لیله من شهر رمضان: “الحمد الله الذى اكرمنا به ایها الشهر المبارك...”13 از رسول خدا (ص) روایت شده كه آن حضرت همیشه در شب اول ماه رمضان این گونه دعا مى خواند: حمد و سپاس خدایى را كه ما را به تو اى ماه مبارك كرامت بخشید...
عن الصادق (ع) انه كان یقول فى آخر لیله من شعبان واول لیله من شهر رمضان: “اللهم ان هذا الشهر المبارك الذى انزلت فیه القرآن وجعلته هدى للناس وبینات من الهدى والفرقان قد حضر...”14 از امام صادق (ع) روایت شده كه آن حضرت در آخرین شب ماه شعبان و در نخستین شب ماه رمضان این دعا را مى خواند: بارالها! این ماه مبارك را كه در آن قرآن، براى راهنمایى مردم، نشانه هدایت و جداكننده حق و باطل فرو فرستاده شد، فرا رسید...
فراوانى اطلاق عنوان “مبارك” بر ماه رمضان در متون دینى موجب شده است كه این عنوان جزو مشهورترین اوصاف و عناوین این ماه شناخته گردد.
علماى لغت واژه “بركت” را به فزونى و رشد15 همراه با ثبات و دوام معنى كرده اند.
در كتاب لسان العرب به نقل از ابن عباس آمده است: “معنى بركت فراوانى در هرچیز خیر است”.16 راغب اصفهانى نیز آن را به معناى ثبوت و استقرار خیر الهى در چیزى مى داند، چنانچه بركه “چیزى شبیه حوض” به جایى كه آب در آن مجتمع و مستقر مى گردد، گفته مى شود.17
اما مبارك، به آنچه كه در آن خیر فراوان وجود دارد و از او بروز و صدور مى یابد اطلاق مى گردد. زجاج مى گوید: “مبارك آن چیزى است كه از آن خیر فراوان برآید”18 راغب نیز مى نویسد:” به آنچه كه خیر و فایده الهى در آن ثبوت و استقرار داشته باشد مبارك گفته مى شود”.19
بنابراین، آنچه كه در آن خیر فراوان و نفع و فایده بسیار، ثبات و قرار داشته و از آن صادر گردد، مبارك نامیده مى شود. بدین ترتیب عنوان “با بركت” و “مبارك” در آیات قرآن كریم ودر این موارد بكار رفته است:
1) ذات اقدس الهى كه خیر محض و بركت ناب است؛ “تباره الله رب العالمین” (اعراف54/)، “فتباره الله احسن الخالقین” (مومنون/ 14)، “تباره الذى نزل الفرقان على عبده...!” (فرقان/ 1).
2) قرآن كریم؛ “وهذا كتاب انزلناه مبارك” (انعام/ 92)، “وهذا كتاب انزلنا مبارك فاتبعوه...”
(انعام/ 155)، “كتاب انزلناه الیه مبارك لیدبروا آیاته...” (ص / 29)
3) خانه خدا (كعبه)؛ “ان اول بیت وضع للناس للذى ببكه مباركا وهدى للعالمین”.20
4) مسجد الاقصى؛ “.. الى المسجد الاقصى الذى باركنا حوله...”21
5) شب قدر؛ “انا انزلناه فى لیله مباركه...”22
6) پیامبران الهى؛ “وجعلنى مباركا اینما كنت...”23، “وباركنا علیه وعلى اسحاق...”24
7) باران؛ “ونزلنا من السما ما مباركا...”25
بى تردید مباركى و نامباركى و سودمندى و زیان بارى هرچیزى كه به انسان منتسب مى شود، با حیات آدمى و ابعاد وجودى او رابطه اى تنگاتنگ و گسست ناپذیر داشته و با مصالح و مفاسد حیات و جنبه هاى مختلف وجود او ارتباط كامل دارد. به همین علت، براى پى بردن به “مباركى” ماه رمضان و بركت زایى آن براى انسان، توجه و تامل در نكات زیر ضرورى است:
1ـ حقیقت حیات و گوهر وجود انسان روشن است كه آدمى علاوه بر جنبه هاى مادى و زندگى حیوانى از جنبه هاى معنوى و زندگى انسانى نیز برخوردار است این جنبه معنوى و انسانى در پرتو اعطاى وجودى برتر به او بخشیده شده است.
“..ثم انشاناه خلقا آخر فتباره الله احسن الخالقین”26 “فاذا سویته ونفخت فیه من روحى فقعوا له ساجدین”27 این وجود برتر و حقیقت فراتر كه اساس هستى و گوهر حیات انسان را تشكیل مى دهد همان روح آدمى و جان انسانى است كه دیگر موجودات از آن بهره اى ندارند؛ غیر این جانى كه در گاو و خر استآدمى را عقل و جانى دیگر است در صورت نبود این گوهر ارجمند، آدمى ازحیات انسانى تهى شده و در ردیف دیگر حیوانات قرار خواهد گرفت.
2ـ نیازمندیها و موجبات حیات انسانى همان گونه كه براى حیات حیوانى و جنبه مادى انسان نیازمندىها و خواستههایى متناسب با آن وجود دارد و در صورت تامین نشدن و پاسخ ندادن به آنها حفظ و بقاى آن ناممكن است، براى حیات انسانى و معنوى نیز نیازها و تمایلاتى وجود دارد كه حفظ و بقاى آن تنها در پرتو تامین و برآورده كردن آنها امكان پذیر خواهد بود.
پیداست كه نیازمندىها و خواسته هاى این دو جنبه ى وجود و دو بعد حیات انسانى متناسب با تفاوت و اختلاف آنها متفاوت و مختلف خواهد بود؛ تغذیه، رشد، بالندگى و نشاط بعد حیوانى و جنبه مادى انسان، به امور مادى و تامین خواسته هاى حیوانى وابسته است و از امور مورد نیاز بعد انسانى بیگانه و بى خبر مى باشد؛ او نداند جز كه اصطبل و علف از سعادت غافل است و از شرف اما براى تغذیه، فربهى، شادابى و پرورش بعد انسانى و جنبه معنوى و روحى انسان موجبات و نیازمندىهاى دیگرى وجود دارد و این گونه نیست كه با به دست آوردن عوامل و زمینه هاى شادابى، فربهى و آسایش تنى، زمینه تنومندى، رشد، نشاط و آرامش جان نیز فراهم گردد.
3ـ هدف و نقش ماه رمضان بنابراین، براى پرورش و رشد و بالندگى جان و تامین خواسته هاى آن باید به سراغ امورى غیر از عوامل تامین كننده نیازهاى تن شتافت. هدف اساسى و نتیجه نهایى و دستاورد اصلى “روزه” كه برجسته ترین، وظایف مسلمان در ماه مبارك رمضان است، تقوا مى باشد.
“یا ایها الذین آمنوا كتب علیكم الصیام كما كتب على الذین من قبلكم لعلكم تتقون”28 اى كسانى كه ایمان آورده اید! روزه بر شما نوشته شده؛ آن گونه كه بر آنها كه پیش از شما بودند نوشته شد، تا پرهیزكار باشید.
تقوا كه همان نگهدارى، كنترل و مهار تمایلات حیوانى و خواسته هاى نفسانى است، یك امر واقعى و عینى مى باشد كه در سایه ى روزه و روزه دارى در وجود انسان محقق مى گردد. ماه رمضان با همه آنچه كه به همراه دارد (و برجسته ترین آن روزه است)، در صدد كنترل انسان و مهار تمایلات تنى و ایجاد و تقویت روحیه ى مقاومت در برابر جاذبه هاى نفسانى است تا بتواند بعد حقیقى و گوهر اصلى وجود انسان را سرزنده، بالنده، با نشاط و فربه نماید؛ تا تو تن را چرب و شیرین مى دهى گوهر جان را نیابى فربهى 4ـ ارتباط ماه رمضان با حیات حقیقى انسان انسان براى تامین حیات معنوى خود و تقویت، پرورش و فربهى روح خویش به این ماه الهى نیازمند است. گرچه این فریضه الهى مانند دیگر فرایض و تكالیف اسلامى تنها با یك بعد وجود انسان سروكار ندارد و فواید و آثار آن به حیات روحى انسان محدود نمى گردد و ضمن تامین نیازهاى روحى و درپى داشتن آثار و نتایج معنوى، بهره ها و بركات مادى و دنیایى را هم براى انسان و جامعه به همراه دارد،29 ولى هدف اصلى ونقش اساسى و تاثیر عمده ماه رمضان به حیات معنوى و روان انسانى مربوط مى شود و آدمى براى بالندگى، رشد و چالاكى به امساك، منع و محدودیتى كه ماه رمضان براى بعد حیوانى انسان ایجاد مى كند نیازمند است، این امساك، هرگز به معناى محرومیت و از دست دادن توانایى ها و گرفتار ضعف و ناتوانى شدن نیست.
امام باقر (ع): خداوند داراى ملائكهاى است كه وظیفه آنان استغفار نمودن براى روزه داران در هر روز از ماه رمضان تا پایان این ماه است و در هر شب هنگام افطار به روزه داران بشارت مى دهند: اى بندگان خداوند اندكى گرسنگى را چشیدید و بزودى سیر مىگردید. شما و آنچه كه در شماست مبارك گردید
“روزه” براى پیشگیرى از محرومیت انسان و ایجاد قدرت كنترل در برابر شهوات نفس و تمایلات تن و برخوردار ساختن جان انسان از گوهرها و كمالات انسانى بسیار لازم و ضرورى است. چه بسیار افرادى كه با رها نمودن نفس و تن دادن به شهوات آنى و هوس هاى زودگذر، در حسرت ازدست دادن گوهر انسانیت نشسته و گرفتار اندوهى همیشگى شده اند؛ “كم من شهوه ساعه اورثت حزنا طویلا”30 امام على (ع) فرمود: و چه بسا شهوت یك لحظه كه مایه اندوه طولانى گردد.
با به خاطر سپردن نكات چهارگانه ى پیش، اكنون مى توان چهره مبارك و سیماى پر خیر و بركت ماه رمضان را مشاهده نمود و به بركت آفرینى آن براى انسان پى برد.
البته این چهره زیبا و سیماى نورانى آنگاه قابل مشاهده است كه پرده از دیدگان آدمى برداشته شود و غبار تن، حجاب رخسار زیباى جان نگردد و خواهش هاى نفسانى، مانع رویت ارتباط میان نیازهاى جان آدمى با حقیقت و ماهیت روح پرور ماه رمضان نباشد و نگاه صحیح نسبت به این ماه و رابطه آن با جان انسانى و نیازهاى او بدست آید. در این صورت لحظه لحظه این ماه و همه آنچه كه به همراه دارد، موجب خیر، بركت و مباركى براى انسانى است كه آن را درك كرده و در آستانش بستر افكنده است. چقدر شنیدنى است این گزارش محمد بن مسلم از امام باقر (ع): “ان الله تعالى ملائكه موكلین بالصائمین یستغفرون لهم فى كل یوم من شهر رمضان الى آخره وینادون الصائمین كل لیله عند افطارهم: ابشروا عباد الله فقد جعتم قلیلا وستشبعون كثیرا بوركتم و بوره فیكم...”31 خداوند داراى ملائكهاى است كه وظیفه آنان استغفار نمودن براى روزه داران در هر روز از ماه رمضان تا پایان این ماه است و در هر شب هنگام افطار به روزه داران بشارت مى دهند: اى بندگان خداوند اندكى گرسنگى را چشیدید و بزودى سیر مى گردید. شما و آنچه كه در شماست مبارك گردید.
اى خجسته درد و بیمارى و تب
اى مبارك درد و بیدارى شب
رنج گنج آمد كه رحمت ها دروست
مغز تازه شد چو بخراشید پوست
آرى، اگر روح انسان را بشناسیم و نیازهاى حقیقى او را بدانیم و رابطه بنده با خدا و راز نیازمندى بشر به ارتباط با عالم ملكوت را به درستى بیابیم نه تنها ماه رمضان راموجب محرومیت و محدودیت نمى دانیم، بلكه آن را موجب توسعه و پیشرفت وجودى و صعود و تكامل انسانى خواهیم دانست.. در این صورت، براى تكامل و تعالى انسان و رسیدن به كوى حق، روزه و ماه رمضان (و امورى كه موجب بالندگى و نشاط و قوت جان مى گردد) را لازم و ضرورى خواهیم شمرد؛ چنان كه در این روایت نبوى آمده است:
“من عرف الله و عظمه، منع فاه من الكلام و بطنه من الطعام و عنى نفسه بالصیام و القیام...”32 كسى كه خدا را به درستى شناخته و به عظمت او پى برده باشد، دهان خود را از سخن و شكمش را از غذا بازداشته و رنج روزه و عبادت (نماز و شب زنده دارى) را بر خود هموار مى كند.
چون كه در معده شود پاكت پلید
قفل نه بر حلق و پنهان كن كلید
یعنى ویژگى معده این است كه پاكى ها را به پلیدى تبدیل مى كند پس بر حلق خود قفلى بزن و كلیدش را پنهان كن و دائم مراقب شكم خود باش]. با این نگاه و معرفت، انسان مومن هرگز به از دست دادن ماه رمضان راضى نمى شود و در صورت از دست رفتن آن سخت نگران و بسیار آزرده خاطر و ملول مى گردد. آن گونه كه در زمزمه هاى عارفانه آن روح آگاه و شیدا در واپسین ساعات ماه مبارك مى خوانیم:
“فنحن مودعوه وداع من عز فراقه علینا وغمنا و اوحشنا انصرافه عنا...”33 ما با این ماه خدا حافظى مى كنیم، خدا حافظى كسى كه جدایى اش براى ما سخت است و این جدایى ما را اندوهگین مى كند و با رفتنش تنها مى شویم.
1ـ آل عمران، 178.
2ـ متن خطبه مقام معظم رهبرى در نماز جمعه تهران در تاریخ 77/10/18 بیستم ماه مبارك رمضان.
3ـ در مقاله اى تحت عنوان “على (ع) و كارگزاران ناصالح” به این شخصیت پرداخته شده است.
4ـ اعراف، 33.
5ـ در این گفتار متن عربى عباراتى كه معظم له از غیر معصوم نقل كرده اند حذف و به ترجمه اكتفا شده است.
6ـ صحیفه جامعه سجادیه دعاى / 155.
7ـ بحار، ج 93، ص 347.
8ـ بحار، ج 93، ص 346.
9ـ وسایل الشیعه، ج 6، ص 174.
10ـ تهذیب الاحكام، ج 4، ص 152.
11ـ وسایل الشیعه، ج 7، ص 227.
12ـ مستدرك الوسایل، ج 7، ص 429.
13ـ همان، ص 446.
14ـ الاقبال بالاعمال الحسنه (اقبال سید بن طاووس) باب 3 فصل 4.
15ـ لسان العرب، ج 1 و مفردات راغب واژه “برك” ومجمع البیان، ج 2، ص 477.
16ـ لسان العرب، ج 1.
17ـ مفردات راغب.
18- لسان العرب، ج 1.
19ـ مفردات راغب.
20ـ آل عمران، 96.
21ـ اسر، 1.
22ـ دخان، 3.
23ـ مریم، 31.
24ـ صافات، 113.
25ـ ق، 9.
26ـ مومنون، 14.
27ـ حجر، 29.
28ـ بقره، 183.
29ـ واین حقیقیت با مدد و توفیق الهى پس از بیان همه ى ویژگیها و اوصاف ماه مبارك كاملا آشكار خواهد شد.
30ـ كافى ج 2، ص 451.
31ـ وسائل الشیعه، ج 6، ص 176.
32ـ امالى صدوق، ص 249.
33ـ صحیفه جامعه سجادیه، دعا 142 و اقبال سید بن طاووس، باب 34.
مولوی، در «مثنوی» خود خبر داده است که خداوند، دیو ناامیدی را به مسلخ برده و گردن زده است. دلیل آن را نیز بی درنگ می گوید: «چون گناه و معصیت، طاعت شده است»(1)
اشاره او در این سخنان، به آیه هفتاد سوره فرقان است؛ آن جا که خداوند فرموده است: «کسی که توبه کند و ایمان آورد و کار نیکو کند، خداوند، بدی های آنان را به نیکی ها مبدّل می کند». همچنین گوشه چشمی دارد به آیاتی از قرآن که انسان را از یأس، نهی کرده و امید را پیش روی او نهاده است؛ مانند:
ولا تایئَسُوا مِنْ رَوح اللَّهِ إنّهُ لا یَایْئَسُ مِنْ روحِ اللَّهِ الا القومُ الکافِروُن.(2)
و نومید مباشید از رحمت خدا؛ چه تنها کافران از رحمت خداوند، نا امیدند.
و حق - تعالی - وحی فرستاد به یعقوب(ع) که دانی که یوسف(ع) چندین سال، چرا از تو جدا کردم؟ از آن که گفتی: «ترسم که گرگ وی را بخورد». چرا از گرگ بترسیدی و به من امید نداشتی، و از غفلت برادرانِ وی، بیندیشیدی، و از حفظ من نیندیشیدی؟
و علی(ع) یکی را دید نومید از بسیاری گناه خویش، گفت: «نومید مشو که رحمت او از گناه تو عظیم تر است». و رسول یک روز گفت: «اگر شما آنچه من می دانم، بدانید، بسیار گریید و اندک خندید و به صحرا شوید و دست بر سینه می زنید و زاری می کنید». پس جبرئیل بیامد و گفت: خدای - تعالی - می گوید: «چرا بندگان مرا نومید می کنی از رحمت من؟». پس بیرون آمد و امیدهای نیکو داد از فضل خدای - تعالی - .
در خبر است که یکی از بنی اسرائیل، مردمان را از رحمت خدای - تعالی - نومید کردی و کار بر ایشان سخت گرفتی. روز قیامت، خدای - تعالی - با وی گوید که من امروز از رحمت خویشتن، تو را چنان نومید کنم که تو بندگان مرا از رحمتِ من، نومید کردی.
بدان که هر که در مستقبل (= آینده)، نیکو چشم دارد، این چشم داشتنِ وی را باشد که رجا گویند، و باشد که تمنّا گویند، و باشد که غرور و حماقت گویند. و ابلهان، این از یکدیگر باز ندانند و پندارند که این همه، امید است. و (حال آن که) نه چنان است؛ بلکه اگر کسی تخمی نیک طلب کند و در زمینِ نرم افکند و از خار و گیاه پاک بکند و به وقت آب، همی دهد و چشم دارد که محصول برگیرد و خدای - تعالی - صواعق(=آفات) دفع کند، این چشم داشتن را امید گویند. و اگر تخم پوسیده در زمین سخت افکند و از خار و گیاه، پاک نکند و یا آب ندهد، و (در آن حال، )محصول، چشم دارد، آن را غرور و حماقت گویند نه رجا. و اگر تخم نیک، در زمینِ پاک افکند و زمین از خار و گیاه پاک بکند و لیکن آب ندهد و چشم دارد که باران آید - جایی که باران آن جا عادت و معمول باشد - این را آرزو و تمنّا گویند. همچنین هر که تخم ایمان درست، در صحرای سینه می کارد و سینه از خار اخلاق بد، پاک می کند و بر مواظبت بر طاعت، درختِ ایمان را آب می دهد و چشم دارد از فضل خدای - تعالی - که آفت ها دور دارد و تا به وقت مرگ همچنین بماند و ایمان به سلامت ببرد، این را امید گویند... چنان که رسول(ص) گفت: «احمق آن بود که هرچه خواهد، می کند و رحمت، چشم دارد».
روایت کرده اند که کودکی را در یکی از جنگ ها، اسیر گرفته بودند و در مَن یزید (مزایده و حراج) نهاده، در روزی به غایت گرم. زنی را از خیمه، چشم بر آن کودک افتاد، شتابان دوید و اهل آن خیمه از پس وی می دویدند، تا کودک را بگرفت و به سینه خویش باز نهاد و گرما از او می راند. وی گفت: «این پسر من است». مردمان، چون آن بدیدند، بگریستند و دست از همه کار بداشتند از بزرگی شفقت او. پس رسول(ص) آن جا رسید و قصّه با وی بگفتند. او شاد شد از رحیمْ دلی و گریستنِ ایشان، و گفت: «عجب آمد شما را از شفقت و رحمت این زن بر پسر؟». گفتند: «آری یا رسول اللّه!». گفت: «خدای - تعالی - بر همگان، رحیم تر است که این زن بر پسر خویش». پس مسلمانان از آن جا پراکنده شدند بر حالِ شادی و سروری که مثل آن نبوده بود.(3)
عطار، در «منطق الطیر» گوید:
بی خودی می گفت در پیش خدای
کای خدا آخر دری بر من گشای!
رابعه (4)
آن جا مگر بنشسته بود
گفت: ای غافل! کی این در بسته بود(5)
و از ابیات مثنوی است که:
سایه حق بر سر بنده بود
عاقبت، جوینده یابنده بود
گفت پیغمبر که چون کوبی دری
عاقبت زان در برون آید سری
چون نشینی بر سر کوی کسی
عاقبت، بینی تو هم روی کسی
چون زچاهی می کَنی هر روز خاک
عاقبت، اندر رسی در آب پاک (6)
و هم از اوست:
انبیاء گفتند نومیدی بد است
فضل و رحمت های باری، بی حد است
از چنین محُسن نشاید ناامید
دست در فتراک این رحمت زنید
بعد نومیدی بسی امیدهاست
از پس ظلمت، دوصد خورشیدهاست (7)
باز از اوست:
سوی نومیدی مرو امیدهاست
سوی تاریکی مرو، خورشیدهاست
نا امیدی ها به پیش او نهید
تا ز درد بی دوا، بیرون جهید (8)
بیت الله الحرام در شهر مکه قرار دارد و در تاریخ، مورد احترام همگان بوده است. بنا بر آیاتی از قرآن و روایات معصومان علیهم السلام خانه کعبه نخستین و مقدس ترین بنا و اولین مسجدی است که بر روی زمین ساخته شده است.
در احادیث آمده است که در آغاز آفرینش سراسر زمین را آب فرا گرفته بود و نخستین خشکی که آفریده شد زمین زیر کعبه بود که خشکی های دیگر از آن گسترده گشت. بر اساس روایات اسلامی، کعبه را ابتدا حضرت آدم ساخت و سپس حضرت ابراهیم علیه السلام به کمک پسرش اسماعیل علیه السلام تعمیر و بازسازی کرد. کعبه در زمان رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم و قبل از بعثت، به دست قریش و با همکاری رسول خدا، بر اساس بنای اولیه ابراهیم علیه السلام، دوباره بازسازی شد.
خداوند کعبه و اطراف آن را «حرم» قرار داده است؛ یعنی مقدس شمرده و ارتکاب گناه و قتل و شکار و تجاوز به جان و مال مردم و جنگ و دزدی و راهزنی و ... را در آن جایز ندانسته است. وقتی مجرمی به آنجا پناه ببرد کسی حق مواخذه او را ندارد.
واقعه مهمی که در دوران عبدالمطلب، سرپرست و تولیت کعبه، رخ داد، نجات معجزه آسای آن از ویرانی به دست سپاه ابرهه و اصحاب فیل بود.
دومین حادثه مهم، تولد امیر مؤمنان علی علیه السلام در آن بود.
مقارن با ظهور اسلام، صدها بت فلزی و چوبی و سفالی در شکل های گوناگون در داخل و بیرون و بر روی دیوارها و سقف کعبه بود، اما در روز فتح مکه که در رمضان سال هشتم هجری رخ داد، رسول خدا وارد کعبه شد و همه بت ها را از بین برد.
ساختمان کعبه به شکل مربع مستطیل و دارای چهار ضلع است که هر ضلع آن را رکن می نامند. به مجموع چهار ضلع ارکان کعبه می گویند که سه رکن آن چنین نام دارند: رکن یمانی، رکن شامی و رکن عراقی.
ساختمان کعبه 85 / 14 متر ارتفاع دارد، طولش 58 / 11 و عرضش 22 / 10 متر است. بنای کعبه از سنگ های سیاه و سختی ساخته شده است که پرده سیاهی بر روی آن قرار دارد.
می گویند نخستین بار حضرت اسماعیل علیه السلام پرده ای بر کعبه کشید و بعدها قریش نیز چنین کردند و پرده داری، منصبی ویژه برای آنان محسوب می شد. اکنون نیز آن پرده به صورتی خاص بافته و بر روی کعبه نهاده می شود.
این بنای شریف بخش های دیگری هم دارد؛ همچون حجر الاسود، ملتزم، مستجار، حطیم و حجر اسماعیل. در نزدیکی آن نیز مقام ابراهیم و چاه زمزم واقع است.
گفتنی است تولیت و مناصب کعبه هنوز باقی است.
ابتدا گفتنی است: زنا یعنی ارتباط نامشروع زن و مرد که دو حالت دارد: 1. زنای محصنه 2. زنای غیر محصنه
هر
گاه یکی از طرفین خواه زن یا مرد یا هر دو انها، دارای همسر (متاهل
باشند)، این عمل نامشروع نسبت به او محصنه محسوب می شود و هر گاه یکی از
انها یا هر دو انها مجرد (فاقد همسر) باشند، نسبت به او غیر محصنه خواهد
بود.به عبارت دیگرمردی که زن دارد اگر با زن دیگری زنا کند و نیز زنی که
شوهر دارد با مرد دیگری زنا نماید آن را زنای محصنه گویند که در صورت فراهم
بودن شرایط آن بر آنها حد جاری می شود و حد آن رجم یعنی سنگسار کردن زانی و
زانیه است.
جوان مجرد که همسر ندارد خواه مرد باشد یا زن، اگر با دیگری زنا کند آن را زنای غیر محصنه گویند و حدش تازیانه است.
البته
باید توجه داشت اگر مرد مجرد با زن شوهر دار زنا کند، حد زن رجم است ولی
حد مرد تازیانه است چون زنای در حق مرد زنای غیرمحصنه است و نیز اگر دختر
مجردی با مردی که همسر دارد زنا کند. تنها مرد را سنگسار می کنند و بر زن
تازیانه می زنند.
لازم به ذکر است که اگر کسی خدای ناکرده چنین عملی
انجام دهد ولی بین خود و خدا توبه واقعی نماید- خداوند بخشنده و مهربان
است- و لازم هم نیست کسی را در جریان بگذارد و چنانچه بدون توبه واقعى از
دنیا برود در آخرت عذاب دردناکى در انتظار او مىباشد.
اگر چه شما به
گناه کبیره ای آلوده شده اید، ولی به این دلیل که کاملا پشیمان هستید و
تصمیم قاطع به ترک چنین گناهانی دارید، از توبه کنندگان واقعی محسوب می
شوید و نه تنها خداوند از شما متنفر نیست بلکه به فرموده خود توبه کنندگان
را دوست دارد. ان الله یحب التوابین و یحب المتطهرین. توبه از اعمال و
گناهانی چون زنا، به پشیمانی و ترک واقعی آنها است.
پارهاى از روایات ارکان توبه نصوح را چهار چیز شمردهاند: 1. ندامت قلبى 2. استغفار با زبان 3. کردار نیک و کنار گذاشتن گناه 4. عزم بر عدم بازگشت به گناه.8 توبهاى که در این آیه ذکر شده و به ضمیمه عمل صالح، گناهان را به حسنات تبدیل مىکند، توبهاى است که هرگز شکسته نشود. به کار بستن این راه کارها، براى تبدیل سیئات به حسنات، دشوار مىنماید؛ ولى ناممکن نیست و انسان نباید از رسیدن به این مرتبه نومید گردد. بنابراین براى آنکه خداوند گناهان گذشته ما را ببخشد و آنها را به حسنه تبدیل کند باید اولاً از انجام گناهان گذشته پیشمان بود؛ ثانیاً با اعمال صالح اثرات توبه را در وجود خود مستقر سازیم.
ابو
حامد غزالى در کتاب احیاء چنین مىگوید : اگر معنى قبول را فهمیده باشى شک
نخواهى داشت که هر توبه صحیحى پذیرفته و مقبول است. کسانى که به نور بصیرت
مىبینند، و از انوار قرآن مدد مىگیرند، مىدانند که هر قلب سلیمى مقبول
خدا و در آخرت در جوار او بهرهمند از نعمت اوست، و آمادگى دارد که با چشم
خود به وجه اللّه بنگرد. و مىدانند که قلب در اصل، سلیم آفریده شده است
زیرا هر نوزادى با فطرت خدا پرستى آفریده مىشود امّا آن سلامت توسط کدورتى
که گرد و غبار گناهان بر آن ایجاد مىکنند از دست مىرود . و مىدانند که
آتش ندامت این کدورت و غبار را از بین مىبرد و نور حسنه ظلمت سیئة را از
بین می برد .
ظلمت معاصى طاقت مقابله با نور حسنات را ندارد، همچنان که ظلمت شب در مقابل نور روز، و همچنانکه کدورت چرک در مقابل سفیدى صابون .
همانطور
که اگر انسان با لباسى که در تن دارد دست به کارهاى پست بزند لباسش کثیف
مىشود، و چون آن را با آب گرم و صابون بشوید پاکیزه مىشود، بکار بردن قلب
در شهوات، آن را کثیف مىکند و چون آن را با آب اشک و آتش ندامت بشوید
پاکیزه و طاهر خواهد شد، و هر قلبى پاکیزه و طاهر شد مقبول است، مگر آن که
چرک، چنان در طول زمان متراکم شود که در متن لباس نفوذ کند. که در این صورت
صابون قادر به دفع و ازاله آن نیست. گناهان نیز این چنینند که چون بر قلب
متراکم شوند، و لایهاى از پلیدى تشکیل دهند، دیگر راه بازگشت و توبه وجود
ندارد .
گاهى انسان با زبان مىگوید توبه کردم ولى به لباسشویى مىماند
که با زبان بگوید لباس را شستم و وارد عمل نشود، همانطور که این کلام لباس
را تمیز نمىکند و نمىتواند صفت موجود در آن را عوض کند، مگر ضد آن صفت
را در آن ایجاد نماید، آن کلام هم باعث سفیدى قلب نمىشود.
برای
جبران، سعی کنید تاریکی حاصل در قلب را با معنویت و انجام کارهای خوب پاک
نمایید و هر وقت یاد گناهان خود افتادید استغفار کنید و از خداوند بخشش
بخواهید. خداوند مهربان و آمرزنده است در صورت توبه و جبران، دیگر نگران
عذاب و رحمت خداوند نباشید. در ادامه
خوب است توجه داشته باشید که هر گناهی قابل توبه است و خداوند خود فرموده
است : «ان الله یغفر الذنوب جمیعا; خداوند همه گناهان را می آمرزد. در برخى
موارد مانند غیبت و تهمت طلب رضایت از غیبت شونده نیز در صورت امکان لازم
است، ولى در مورد گناهانى همچون زنا، پشیمانى واقعی، تصمیم بر عدم تکرار و
طلب مغفرت از خداوند براى توبه کافى است.
در آیه 70 سوره فرقان بیان شده
است: «إِلاَّ مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ عَمَلاً صالِحاً فَأُوْلئِکَ
یُبَدِّلُ اللَّهُ سَیِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ وَ کانَ اللَّهُ غَفُوراً
رَحِیماً؛ مگر کسانى که توبه کنند و ایمان آوردند و عمل صالح انجام دهند که
خداوند گناهان آنان را به حسنات تبدیل مىکند؛ و خداوند همواره آمرزنده و
مهربان است». بنابراین
نباید اینچنین نگران و ناامید باشید، حتما خدای متعال شما را دوست دارد.
اگر دوست نداشت توفیق ترک گناه و همچنین چاره جویی برای جبران آن را به شما
نمی داد.
قرآن مجید مىفرماید: «و هُو الّذِى یقْبل التّوبه عن عِبادِه» او کسی است که توبه را از بندگان خود می پذیرد.(42: 25).
و مىفرماید: «غافِرِ الذّنْبِ وَ قابِلِ التَّوبِ» خدای متعال بخشنده گناهان و توبه پذیر است(40: 3).
امام
باقر علیه السلام به محمد بن مسلم چنین مىفرماید: وقتى که مؤمن توبه
مىکند، گناهان قبل از توبهاش بخشیده مىشود، پس او باید براى بعد از توبه
عمل کند. ولى آگاه باشید بخدا قسم این مزیت فقط براى اهل ایمان است .
.:: This Template By : web93.ir ::.