فرهنگ > سینما - با گذشت 6 روز از اکران فیلمهای نوروزی فیلمهای سینمایی با استقبال خوبی مواجه شده اند .
علی سرتیپی مدیر عامل فیلمیران و پخش کننده فیلمهای سینمایی جدایی نادر از سیمین و اخراجی های 3 با اعلام این مطلب به ایلنا افزود :با توجه به اینکه اکران نوروزی سینماها تازه آغاز شده است و هر ساله در ایام عید نیز صدا و سیما و شبکه های مختلف برنامه های جذابی پخش می کنند اما فروش فیلمها تا امروز قابل قبول و فوق العاده بوده است
وی با اشاره به استقبال خوب مردم از فیلم جدایی نادر از سیمین گفت : فیلم جدایی نادر از سیمین در طی 6 روز در تهران حدود 200 میلیون تومان در 24 سینما فروخته است و فروش این فیلم هم اکنون در روز حدود 50 میلیون تومان است و استقبال از این فیلم به نحوی است که بعضی سالنهای سینما سانس فوق العاده برای آن در ساعات 2و 3 بامداد اختصاص داده اند همچنینی اکران این فیلم در شهرستانها نیز به تازگی آغاز شده است
سرتیپی ادامه داد:میزان استقبال مردم از سینمادر اکران نوروز 90 نوید دهنده یک سال خوب و پررونق را برای سینما می دهد و این میزان فروش بسیار فوق العاده است
وی درباره وضعیت فروش فیلم اخراجیهای 3 نیز گفت :اخراجیهای3 در 30سینما اکران شده است و تاکنون 290میلیون تومان فروش داشته است البته 5 سالن سینمایی که فیلم اخراجیها در آن اکران می شود سالنهای حمایتی هستند یعنی سالنهای که فروش خوبی ندارند و با هدف حمایت از آنها فیلم در این سالنها اکران می شود همچنین اکران فیلم اخراجیها 3 نیز در شهرستانها آغاز شده است و میزان فروش این فیلم درمشهد و اصفهان 10میلیون تومان بوده است
وقتی بیدار شد متوجه شد که کلاه ها نیست. بالای سرش را نگاه کرد. تعدادی میمون را دید که کلاه های او را برداشته اند؛ فکر کرد که چگونه کلاه ها را پس بگیرد. در حال فکر کردن سرش را خاراند و دید که میمون ها همین کار را کردند.
او کلاه را ازسرش برداشت و دید که میمون ها هم ازاو تقلید کردند. به فکرش رسید که کلاه خود را روی زمین پرت کند. لذا این کار را کرد. میمونها هم کلاه ها را بطرف زمین پرت کردند. او همه کلاه ها را جمع کرد و روانه شهر شد؛
سالهای بعد نوه او هم کلاه فروش شد. پدر بزرگ این داستان را برای نوه اش را تعریف کرد وتاکید کرد که اگر چنین وضعی برایش پیش آمد چگونه برخورد کند.
یک روز که او از همان جنگلی گذشت در زیر درختی استراحت کرد و همان قضیه برایش اتفاق افتاد؛ او شروع به خاراندن سرش کرد. میمون ها هم همان کار را کردند. او کلاهش را برداشت، میمون ها هم این کار را کردند. نهایتا کلاهش را بر روی زمین انداخت ولی میمون ها این کار را نکردند؛
یکی از میمون ها از درخت پایین آمد و کلاه را از سرش برداشت و درگوشی محکمی به او زد و گفت: فکر میکنی فقط تو پدر بزرگ داری؟؟!!
یک روز مرد فقیری با لباسهای مندرس و موهای ژولیده وارد فروشگاه شد و عمداً نزدیک پیشخوان آمد. قبل از آنکه مرد فقیر به پیشخوان برسد، صاحب فروشگاه از پشت مغازه بیرون پرید و فروشندگان را به کناری کشید و با تواضع فراوان به آن مرد فقیر خوشآمد گفت و با صبوری تمام منتظر شد تا آن مرد جیبهایش را بگردد تا پولی برای یک تکه شیرینی بیابد!
صاحب فروشگاه خیلی مؤدبانه شیرینی را در دستهای مرد فقیر قرار داد و هنگامی که او فروشگاه را ترک میکرد، صاحب فروشگاه همچنان تعظیم میکرد.
وقتی مشتری فقیر رفت، فروشندگان نتوانستند مقاومت کنند و پرسیدند که در حالی که برای مشتریهای ثروتمند از جای خود بلند نمیشوید، چرا برای مردی فقیر شخصاً به خدمت حاضر شدید.
صاحب مغازه در پاسخ گفت: مرد فقیر همهی پولی را که داشت برای یک تکه شیرینی داد و واقعاً به ما افتخار داد. این شیرینی برای او واقعاً لذیذ بود. شیرینی ما به نظر ثروتمندان خوب است، اما نه آنقدر که برای مرد فقیر، خوب و باارزش است.
.:: This Template By : web93.ir ::.