الهام حمیدی
فریبا کوثری، الهام حمیدی، مهناز افشار، ملیکا شریفینیا، رز رضوی، حدیث میرامینی
الهام حمیدی و روناک یونسی
محمدرضا گلزار - محمدرضا شریفینیا - حسام نواب صفوی
به گزارش آخرین نیوز ،پس از چند هفته جنجال و کشمکش در مجلس ،سرانجام نمایندگان ملت در جلسه علنی روز دوشنبه لایحه بودجه 1390 کل کشور را نهایی کرده و پرونده ان را در مجلس بستند.
در حالی سقف بودجه 90، با 508 هزار میلیارد تومان بسته شد که در اصل لایحه دولت، سقف بودجه، 538 هزار میلیارد در نظر گرفته شده بود. به این ترتیب اگرچه کمیسیون تلفیق از سقف درآمدی دولت کاسته بود اما نمایندگان در صحن علنی آن را حدود 30 هزار میلیارد کاهش دادند.
بررسی مصوبات بودجه ای مجلس نشان می دهد که بودجه سال 1390 کل کشور از حیث منابع بالغ بر 5 میلیون و 83 هزار و 938 میلیارد و 829 میلیون ریال و از حیث مصارف بالغ بر 5 میلیون و 83 هزار و 938 میلیارد و 829 میلیون ریال به شرح زیر تصویب شد:منابع بودجه عمومی دولت از لحاظ درآمدها و واگذاری داراییهای سرمایهای و مالی و مصارف بودجه عمومی دولت از حیث هزینهها و تملک داراییهای سرمایهای و مالی بالغ بر 1 میلیون و 697 هزار و 225 میلیارد و 111 میلیون ریال شامل منابع عمومی دولت مبلغ 1 میلیون و 545 هزار و 870 میلیارد و 91 میلیون ریال و درآمدهای اختصاصی وزارتخانهها و مؤسسات دولتی بالغ بر 151 هزار و 355 میلیارد و 20 میلیون ریال است.
همچنین بودجه شرکتهای دولتی، بانکها و مؤسسات انتفاعی وابسته به دولت از لحاظ درآمدها و سایر منابع تأمین اعتبار بالغ بر 3 میلیون و 550 هزار و 656 میلیارد و 365 میلیون ریال و از حیث هزینهها و سایر پرداختها بالغ بر 3 میلیون و 550 هزار و 656 میلیارد و 365 میلیون ریال تعیین شد.
بالاخره در دهه دوم از دومین ماه سال، قانون بودجه 90 در مجلس به تصویب
نهایی رسیده و برای اعلام نظر شورای نگهبان و ابلاغ به دولت از خانه ملت،
خارج شد.
بر این اساس، بررسی لایحه بودجه سال 90 کل کشور در مجلس با تصویب نمایندگان به اتمام رسید و شورای نگهبان باید طبق قانون آن را مورد بررسی و تأیید قرار دهد.
پس از بحثهای مطول، بالاخره نمایندگان به درآمد 54 هزار میلیارد تومانی دولت از محل اجرای قانون هدفمندکردن یارانهها رای دادند. این عدد در حالی مصوب شد که دولت خواستار کسب درآمد 62 هزار میلیارد تومانی از این محل بود اما نمایندگان منتقد و اقتصاددانی چون احمد توکلی و محمد عباسپور معتقد بودند که حداکثر درآمد دولت از محل اجرای قانون هدفند کردن یارانهها 31 میلیارد تومان خواهد بود و درآمد 54 هزار میلیارد تومانی غیرقابل تحقق است.
گفتنی است در مصوبه مجلس آمده است که از درآمد هدفمندسازی دولت540 هزار میلیارد ریال خواهد بود که 500 هزار میلیارد آن از بودجه شرکتها و 40 هزار از بودجه عمومی دولت(مالیات و عوارض) تامین میشود.از این میزان 400هزار میلیارد ریال سهم خانوارها برای دریافت یارانه نقدی است، 100 هزار میلیارد ریال سهم بخش تولید و 4 هزار میلیارد ریال هم سهم بخش دولت است.
نمایندگان در ادامه بررسی بندهای مراعا مانده و ارجاعی به کمیسیون تلفیق
در لایحه بودجه سال 90، تصمیم گرفتند که تغییراتی در درامدهای نفتی
دولت اعمال کنند. بر این اساس، در راستای حق مالکیت و حاکمیت بر
منابع نفت و گاز کشور و نیز به منظور اجرای احکام قانون برنامه پنجم توسعه،
رابطه مالی و نحوه تسویه حساب بین دولت (خزانهداری کل) و وزارت نفت از
طریق شرکتهای تابعه ذیربط بابت کلیه مصارف سرمایهای و هزینهای شرکتهای
یاد شده از جمله بازپرداخت تسهیلات بیع متقابل، بازپرداخت تسهیلات، تولید،
حفظ سطح تولید و برداشت صیانتی و افزایش تولید نفت و گاز طبیعی،
سرمایهگذاری و نیز هزینه صادرات با احتساب هزینههای حمل و بیمه، به میزان
14.5درصد (شامل 10 درصد منظور در ماده 229 قانون برنامه پنجم توسعه) از
ارزش نفت (نفت خام و میعانات گازی) صادراتی و مبالغ واریزی نقدی بابت خوراک
پالایشگاههای داخلی و میعانات گازی تحویلی به مجتمعهای پتروشیمی و سایر
شرکتها به عنوان سهم آن شرکت، به منظور مصارف سرمایهای و بازپرداخت
قراردادهای بیع متقابل شرکت پس از کسر هزینهها، معاف از مالیات و تقسیم
سود سهام تعیین میشود.
وزارت نفت از طریق شرکتهای دولتی تابعه
ذیربط مکلف است، معادل 85.5 درصد بقیه ارزش موارد مذکور را به حساب
بستانکار دولت (خزانهداری کل کشور) منظور و به شرح مقررات این بند با دولت
(خزانهداری کل کشور) تسویه حساب کند. مفاد این حکم جایگزین مفاد تبصره
(38) دائمی قانون بودجه سال 1358 کل کشور میشود. قیمت نفت
صادراتی از مبادی اولیه، قیمت معاملاتی یک بشکه نفت در هر محموله و برای
نفت تحویلی به پالایشگاههای داخلی و مجتمعهای پتروشیمی، 95 درصد متوسط
بهای محمولههای صادراتی نفت مشابه در هر ماه شمسی است.
درخواست پروانه ساخت فیلم تازه محمدعلی سجادی از سوی اداره نظارت و ارزشیابی وزارت ارشاد رد شد
آفتاب: پانا نوشت:
دختر رهبر شبكه تروریستی القاعده طی گفتوگویی با یک روزنامه اتریشی جزئیات
تازهای از چگونگی كشته شدن پدرش را فاش كرد.
به گزارش روزنامه
"الدی پرسه" چاپ اتریش "صفیه" دختر كوچک "اسامه بن لادن" رهبر شبكه
تروریستی القاعده فاش كرد: "سربازان آمریكایی كه به منزل ما حمله كردند،
ابتدا پدرم را بازداشت كردند، سپس او را در مقابل دیدگان همه اعضای
خانواده، به قتل رساندند."
این روزنامه در ادامه افزود: این دختر
بن لادن كه 12 یا 13 سال سن دارد، در حال حاضر به همراه دیگر اعضای خانواده
بن لادن كه در محل كشته شدن وی حضور داشتند، تحت نظر نیروهای سازمان
اطلاعات و امنیت پاكستان است.
گفته میشود سازمان اطلاعات و امنیت
پاكستان به نیروهای سازمان اطلاعات و امنیت ایالات متحده آمریكا اجازه
دادند كه از اعضای خانواده بن لادن بازجویی كنند.
قابل ذكر است
گزارشهای منتشر شده حاكی از آن است كه بن لادن توسط گردانی به نام "سیلز"
كه شامل نیروهای كماندو و ویژه ارتش آمریكا است كشته شد. آنان برای انجام
این عملیات حدود سه ماه آموزش دیده بودند.
تابناک گزارش داد:
با وجود تأکیدهای فراوان مبنی بر عدم برخوردهای سلبی در امر حجاب و عفاف؛ و البته تأکید فرماندهان ناجا در این باره، متاسفانه برخورد زننده یکی از گشت های ارشاد در ورودی نمایشگاه کتاب صحنه تأسف باری را پدید آورد.حال، با وجود اینکه بارهااز سوی بزرگان و همچنین رسانه ها تذکر داده شده است که مامورین آموزش دیده به این امر مهم گمارده شوند تا نتیجه عکس گرفته نشده و گزک دست برخی که از اساس با کنترل های اجتماعی از این نوع مخالفند داده نشود، سوال اساسی این است که چراباید برخی ماموران گشت ارشاد با لج بازی و برخوردهای تند و بی مبنا، به جای اینکه عامل «ارشاد» باشند، شده اند مولد ذهنیت هایی علیه نظام و اسلام عزیز؟
برچسب: دختر-بی حجاب-نمایشگاه-کتاب-ون-گشت ارشاد-برخورد بد-سارافون
البته او دروغ می گفت و چنین چیزى امکان نداشت. مخصوصاً این که پسر کوچکى در ردیف جلوى کلاس روى صندلى لم داده بود به نام تدى استودارد که خانم تامپسون چندان دل خوشى از او نداشت.
تدى سال قبل نیز دانش آموز همین کلاس بود. همیشه لباس هاى کثیف به تن داشت، با بچه هاى دیگر نمی جوشید و به درسش هم نمی رسید. او واقعاً دانش آموز نامرتبى بود و خانم تامپسون از دست او بسیار ناراضى بود و سرانجام هم به او نمره قبولى نداد و او را رفوزه کرد.
امسال که دوباره تدى در کلاس پنجم حضور می یافت، خانم تامپسون تصمیم گرفت به پرونده تحصیلى سال هاى قبل او نگاهى بیاندازد تا شاید به علت درس نخواندن او پی ببرد و بتواند کمکش کند.
معلم کلاس اول تدى در پرونده اش نوشته بود: تدى دانش آموز باهوش، شاد و با استعدادى است. تکالیفش را خیلى خوب انجام می دهد و رفتار خوبى دارد. “رضایت کامل”.
معلم کلاس دوم او در پرونده اش نوشته بود: تدى دانش آموز فوق العاده اى است. همکلاسی هایش دوستش دارند ولى او به خاطر بیمارى درمان ناپذیر مادرش که در خانه بسترى است دچار مشکل روحى است.
معلم کلاس سوم او در پرونده اش نوشته بود: مرگ مادر براى تدى بسیار گران تمام شده است. او تمام تلاشش را براى درس خواندن می کند ولى پدرش به درس و مشق او علاقه اى ندارد. اگر شرایط محیطى او در خانه تغییر نکند او به زودى با مشکل روبرو خواهد شد.
معلم کلاس چهارم تدى در پرونده اش نوشته بود: تدى درس خواندن را رها کرده و علاقه اى به مدرسه نشان نمی دهد. دوستان زیادى ندارد و گاهى در کلاس خوابش می برد.
خانم تامپسون با مطالعه پرونده هاى تدى به مشکل او پى برد و از این که دیر به فکر افتاده بود خود را نکوهش کرد. تصادفاً فرداى آن روز، روز معلم بود و همه دانش آموزان هدایایى براى او آوردند. هدایاى بچه ها همه در کاغذ کادوهاى زیبا و نوارهاى رنگارنگ پیچیده شده بود، بجز هدیه تدى که داخل یک کاغذ معمولى و به شکل نامناسبى بسته بندى شده بود.
خانم تامپسون هدیه ها را سرکلاس باز کرد. وقتى بسته تدى را باز کرد یک دستبند کهنه که چند نگینش افتاده بود و یک شیشه عطر که سه چهارمش مصرف شده بود در داخل آن بود. این امر باعث خنده بچه هاى کلاس شد اما خانم تامپسون فوراً خنده بچه ها را قطع کرد و شروع به تعریف از زیبایى دستبند کرد. سپس آن را همانجا به دست کرد و مقدارى از آن عطر را نیز به خود زد.
تدى آن روز بعد از تمام شدن ساعت مدرسه مدتى بیرون مدرسه صبر کرد تا خانم تامپسون از
مدرسه خارج شد. سپس نزد او رفت و به او گفت: خانم تامپسون، شما امروز بوى مادرم را می دادید.
خانم تامپسون، بعد از خداحافظى از تدى، داخل ماشینش رفت و براى دقایقى طولانى گریه کرد. از آن روز به بعد، او آدم دیگرى شد و در کنار تدریس خواندن، نوشتن، ریاضیات و علوم، به آموزش “زندگی” و “عشق به همنوع” به بچه ها پرداخت و البته توجه ویژه اى نیز به تدى می کرد.
پس از مدتى، ذهن تدى دوباره زنده شد. هر چه خانم تامپسون او را بیشتر تشویق می کرد او هم سریعتر پاسخ می داد. به سرعت او یکى از با هوش ترین بچه هاى کلاس شد و خانم تامپسون با وجودى که به دروغ گفته بود که همه را به یک اندازه دوست دارد، اما حالا تدى محبوبترین دانش آموزش شده بود.
یکسال بعد، خانم تامپسون یادداشتى از تدى دریافت کرد که در آن نوشته بود شما بهترین معلمى هستید که من در عمرم داشته ام.
شش سال بعد، یادداشت دیگرى از تدى به خانم تامپسون رسید. او نوشته بود که دبیرستان را تمام کرده و شاگرد سوم شده است. و باز هم افزوده بود که شما همچنان بهترین معلمى هستید که در تمام عمرم داشته ام.
چهار سال بعد از آن، خانم تامپسون نامه دیگرى دریافت کرد که در آن تدى نوشته بود با وجودى که روزگار سختى داشته است اما دانشکده را رها نکرده و به زودى از دانشگاه با رتبه عالى فارغ التحصیل می شود. باز هم تأکید کرده بود که خانم تامپسون بهترین معلم دوران زندگیش بوده است.
چهار سال دیگر هم گذشت و باز نامه اى دیگر رسید. این بار تدى توضیح داده بود که پس از دریافت لیسانس تصمیم گرفته به تحصیل ادامه دهد و این کار را کرده است. باز هم خانم تامپسون را محبوبترین و بهترین معلم دوران عمرش خطاب کرده بود. اما این بار، نام تدى در پایان نامه کمى طولانی تر شده بود: دکتر تئودور استودارد.
ماجرا هنوز تمام نشده است. بهار آن سال نامه دیگرى رسید. تدى در این نامه گفته بود که با دخترى آشنا شده و می خواهند با هم ازدواج کنند. او توضیح داده بود که پدرش چند سال پیش فوت شده و از خانم تامپسون خواهش کرده بود اگر موافقت کند در مراسم عروسى در کلیسا، در محلى که معمولاً براى نشستن مادر داماد در نظر گرفته می شود بنشیند.
خانم تامپسون بدون معطلى پذیرفت و حدس بزنید چکار کرد؟ او دستبند مادر تدى را با همان جاهاى خالى نگین ها به دست کرد و علاوه بر آن، یک شیشه از همان عطرى که تدى برایش آورده بود خرید و روز عروسى به خودش زد.
تدى وقتى در کلیسا خانم تامپسون را دید او را به گرمى هر چه تمامتر در آغوش فشرد و در گوشش گفت: خانم تامپسون از این که به من اعتماد کردید از شما متشکرم. به خاطر این که باعث شدید من احساس کنم که آدم مهمى هستم از شما متشکرم. و از همه بالاتر به خاطر این که به من نشان دادید که می توانم تغییر کنم از شما متشکرم.
خانم تامپسون که اشک در چشم داشت در گوش او پاسخ داد: تدى، تو اشتباه می کنى. این تو بودى که به من آموختى که می توانم تغییر کنم. من قبل از آن روزى که تو بیرون مدرسه با من صحبت کردى، بلد نبودم چگونه تدریس کنم.
.:: This Template By : web93.ir ::.