«ذکر» در اصل به معنای چیزی است که مایه تذکر و یاد آوری باشد؛ ولی در این آیه ـ به قرینه معرفی آن قبل از زبور ـ به کتاب آسمانی حضرت موسی(ع)، )تورات) تفسیر شده است.
ـ «الارض» به مجموع کره زمین گفته میشود؛ مگر اینکه قرینه خاصّی در کار باشد.
ـ «ارث»؛ یعنی، چیزی که بدون معامله و داد و ستد، به کسی انتقال مییابد. و در قرآن کریم گاهی به معنای تسلط و پیروزی یک قوم صالح بر قوم ناصالح و در اختیار گرفتن موهبتهای و امکانات آنها گفته شده است.[4]
با توجه به اضافه شدن «بندگان» به «خدا»، ایمان و توحید آنان روشن میشود و با توجه به کلمه «صالحون»، همه شایستگیها به ذهن میآید: عمل و تقوا، علم و آگاهی، قدرت و قوت، و تدبیر و نظم و درک اجتماعی.
هنگامی که بندگان با ایمان، این شایستگیها را برای خود فراهم سازند، خداوند نیز یاری میکند تا آنان بر مستکبران غلبه یابند، دستهای آلودةاشان را از حکومت بر روی زمین کوتاه کنند، و وارث میراثهای آنها گردند.
بنابراین، فقط «استضعاف» دلیل بر پیروزی بر دشمنان و حکومت بر روی زمین نیست؛ بلکه وجود ایمان و کسب شایستگیها بایسته است و مستضعفان جهان تا زمانی که این دو اصل را زنده نکنند به حکومت روی زمین نخواهند رسید. خداوند در این آیه به یکی از روشنترین پاداشهای دنیوی صالحان که حکومت روی زمین است اشاره کرده است. و روایاتی چند این رخداد مهمّ را در عصر ظهور حضرت مهدی(عج) دانستهاند.
در تفسیر این آیه امام باقر(ع)فرمود: «[این بندگان صالح]، همانا آل محمّد هستند که خداوند مهدی آنها را پس کوشش آنها مبعوث مینماید پس ایشان را عزّت داده، دشمنانشان را ذلیل خواهد کرد».[5]
البته مفهوم این روایات، انحصار نیست، بلکه بیان یک مصداق عالی و آشکار است، و این تفسیرها هرگز فراگیری مفهوم آیه را محدود نمیسازد.
این تعبیرها، دلیل بر عمومیت حکومت صالحان است و بهطور کامل با احادیث قیام حضرت مهدی(عج) تطبیق میکند. گرچه برای آنها که بیشتر, حکومت ستمگران را دیدهاند، مشکل است این حقیقت را به آسانی بپذیرند که تمام این حکومتها بر خلاف نوامیس آفرینش و قوانین جهان آفرینش است و آن چه با آن همآهنگ میباشد همان حکومت صالحان با ایمان است .
ولی تحلیلهای فلسفی به اینجا میرسد که این یک واقعیت است، بنابراین جمله «أَنَّ الارضَ یرِثُها عِبادِیَ الصّالِحُونَ» پیش از آن که یک وعده الهی باشد یک قانون تکوینی محسوب میشود.
نتیجه اینکه: نظام آفرینش دلیل روشنی بر پذیرش یک نظام صحیح اجتماعی در آینده، در جهان انسانیت خواهد بود، و این همان چیزی است که از آیه مورد بحث و احادیث مربوط به قیام مصلح بزرگ جهانی استفاده میشود. [6]
علامه طباطبایی; پس از بیان دیدگاههای گوناگون در باره انواع وراثت مینویسد: «از همینجا معلوم میشود که آیه مورد بحث خاصّ به یکی از دو وراثتهای دنیایی و آخرتی نیست بلکه هر دو را شامل میشود. و مفسرینی که آن را به وراثت آخرتی اختصاص دادهاند و به آیاتی که مناسب با آن وراثت است تمسک جسته و چه بسا گفتهاند همین معنا متعیناً مقصود است چون پس از اعاده دیگر زمینی نیست تا صالحان آن را ارث ببرند، حرف درستی نزدهاند، زیرا معلوم نیست که آیه مورد بحث عطف بر آیه قبلیاش که متعرض مساله اعاده بوده شده باشد تا بگویید پس از اعاده دیگر زمینی باقی نمیماند. و ممکن است عطف به اول آیات باشد که میفرمود: «فمن یعمل من الصالحات». آن مفسرینی هم که آیه را به وراثت دنیایی اختصاص داده حمل بر دورة ظهور اسلام و یا دوران مهدی(ع) ـ که رسول خدا9 در اخبار متواتره از آن خبر داده و شیعه و سنّی آنها را نقل کردهاند ـ نمودهاند باز راه درستی نرفتهاند زیرا روایات مذکور هر چند متواتر و مسلم است اما آیه را تخصیص نمیزند.
بقیه در ادامه
اما وقتی که همان مادرمرده تئوری اش را به واقعیت رساند و اولین پیکان را بیرون داد، معلوم شد که هیچ سنخیتی با تصورات اولیه نداشته است و یک جورهایی کل ماجرا توی ذوق می زند!
این ها را گفتم که به این برسم که ازدواج هم یک جورهایی مشمول این قانون نانوشته است... روز اولی که بشر، تئوری ازدواج را صادر کرد، لابد خیلی جذاب به نظر می رسیده است…
مثلا گفته اند که برای برقراری امنیت عاطفی آدم ها، بیایید و روابط را قانون مدار کنیم… چه قدر هم خوب است… دو نفر فقط مال همدیگرند… وقتی قباله شان به نام هم خورد، دست باقی انسانها از روح و جسم شان قطع می شود… هیچ نامحرمی، هیچ غلطی نمی تواند بکند… تا روزی که سنگ لحد روی سر آنها دراز بکشد… عجب تئوری دلفریبی… دوست داشتنی است… یکی مال تو باشد… فقط مال تو… درست مثل گاوت… مثل خانه ات… مثل ماشین ات… حتی مثل کفش و لباس ات که تا پاره نشود، مال خودت است… این آدم هم تا آخر مال تو است…
اما این تئوری احتمالا از همان روز اولی که جامه عمل پوشانیده شد، گاف و باگ و اشکالات الگوریتمی اش هم لابد بیرون زده است… هیچ چیزی در این دنیا برای “همیشه” نمی تواند باشد. هر چیزی عمری دارد…
“عشق” هم همین است… به دنیا می آ ید، زندگی می کند و لاجرم آخرش پیر می شود و می میرد… عشق ماندگار، افسانه است…
وقتی که آدم ها عشق بین شان مرد، عادت را جانشین اش می کنند و بی خیال و سوت زنان کنارش زندگی می کنند… اصلا آن چیزی که به عشق جذبه می دهد، “لذت کشف کردن” است…
اینکه چیزهایی را در طرف مقابلت ببینی و کشف اش کنی و ذوق کنی و عاشق بشوی… فکر کردید چطوری است که یکهو با لبخند اول و حتی نگاه اول کسی، عاشق اش می شوید؟ چون کشف اش می کنید… اکتشاف، آدم را حالی به حالی می کند…
همین لبخند، ده سال دیگر با لبخند اکبر پلنگ، شاید توفیر چندانی نکند… اصلا ماجرا شبیه رفتن به یک جزیره متروک است… کنجکاوید که همه جای آن را سرک بکشید… اما یک روزی که همه خاک آن را به توبره کشیدید، دیگر هیجان هم فرو می کشد و یک زندگی عادی را مثل رابینسون کروزئه شروع می کنید…
از قدیم هم شاعر ها و نویسنده ها به این موضوع پی برده اند و قبل از اینکه عشاق را در داستان هایشان به هم برسانند، یکی از طرفین را هلاک کرده اند و خلاص… به عبارتی عشق را جوانمرگ کرده اند که کسی بعدا پیری و مرگش را نبیند… یا اگر به هم رسیده باشند، بلاشک چیزی از آینده شان را مرقوم نمی کنند و فوق اش آخر داستان می نویسند Happily ever after و د برو که رفتی…
خلاصه این جوری هاست…. البته من نمی خواهم که علیه ازدواج چیزی بنویسم… چرا که فعلا تنها گزینه موجود جهت حیات عاطفی آدمیزاد است و راهکار بهتری در دسترس نیست… این روشهای عجیب و غریب پارتنری و همخانه و دوست پسر و دوست دختر و اینها هم راهکار عملی نیست.
جالبی ماجرا این است که آدمها سورپرایز هم می شوند که چرا بعد از گذشت چند سال، دیگر آن حس سابق را ندارند؟ چرا دست طرف را که می گیرند، تیره پشتشان دیگر مور مور نمی کند؟ چرا عصبهای لاله گوششان دیگر حوصله لبهای طرف را ندارد؟ خوب مگر کل تن آدم چند سانتیمتر مربع است و گشتن اش چقدر طول می کشد؟ بعد از یک مدتی کل سلولهای دو بدن با هم آشنا می شوند و به دمای همدیگر عادت می کنند…
البته کل این ماجرا به مفهوم این نیست که این دو آدم، بعد از مدتی از همدیگر متنفر می شوند… نه… ابدا… فقط ماهیت روابط بین شان دگرگون می شود… یا بهتر بگوییم، دلیل با هم بودن شان دچار دگردیسی می شود… مثلا عشق تبدیل می شود به تعهد یا نگه داشتن ستون خانواده یا بچه… یا حتی اینکه اگر با این آدم نباشم، چه کار کنم و کجا بروم… یا اصلا اینکه همینه که هست…
به هر حال خلقت آدمیزاد همین هست… تا حالا هم هیچ قومی نتوانسته چیزی بین “تک پر” بودن و “با همه بودن” پیدا کند… اجداد ما با همین قانون زندگی کرده اند… ما هم با همین قانون زندگی می کنیم… فقط خواستم بگویم :
از عشق انتظار معجزه نداشته باشید … همین…
"من آیات قرآن را که به علوم پزشکی و بهداشتی و طبیعی ارتباط داشت دنبال کردم و از کودکی آن ها را فراگرفتم و کاملاً به آن آگاه بودم. بنابراین دریافتم که این آیات از هر نظر با معارف و علوم جهانی منطبق است...
هر کس دست اندر کار هنر یا علم باشد و آیات قرآن را با هنر و علمی که آموخته است مقایسه کند به همان صورت که من مقایسه کردم بدون تردید به اسلام خواهد گروید، البته اگر صاحب عقلی سلیم و بی غرض باشد."
«رود ویل» نویسنده انگلیسی:
"اروپا نباید فراموش کند که مدیون قرآن محمدی (صلی الله علیه و آ له) است؛ زیرا قرآن بود که آفتاب علم را در اروپا طلوع داد. "
«ارنست رنان» فرانسوی:
"در کتابخانه شخصی من هزاران جلد کتاب سیاسی، اجتماعی، ادبی و غیره وجود دارد که همه آن ها را بیشتر از یک بار مطالعه نکرده ام و چه بسا کتاب هایی که فقط زینت کتابخانه من می باشند. ولی یک جلد کتاب هست که همیشه مونس من است و هر وقت خسته می شوم و می خواهم درهایی از معانی و کمال بر روی من باز شود آن را مطالعه می کنم و از مطالعه زیاد آن خسته و ملول نمی شوم، این کتاب؛ «قرآن» کتاب آسمانی مسلمین است."
«ه .ج .ولز» دانشمند و مورخ انگلیسی:
"در قرآن، بهترین عبارات و عالی ترین جملات نازل گردیده و اسلوب فصاحت و بلاغت آن به حدی زیباست که عقول عقلا را حیران ساخته است. قرآن کتابی است ابدی و جهانی."
بانو «مایل انجلو» ایتالیایی:
"آشنایی من با تعالیم حیات بخش و معارف درخشان اسلام و قرآن، بینش جدید و عمیقی در من به وجود آورد و طرز فکرم را درباره جهان آفرینش و فلسفه وجود به کلی دگرگون ساخت و احساس کردم تعلیمات اسلام بر خلاف تعالیم مسیحیت، انسان را موجودی شریف و با شخصیت می شناسد نه موجودی کثیف و ذاتاً آلوده... در این کتاب دستور زندگی و نحوه بهره برداری از لذایذ این دنیا و حمایت آن، به طرزی جالب و خردمندانه بیان شده است."
دکتر «گوستاولوبون» فرانسوی:
" قرآن که کتاب آسمانی مسلمین است، تنها منحصر به تعالیم و دستورهای مذهبی نیست و بلکه دستورهای سیاسی و اجتماعی مسلمانان نیز در آن درج است. تعلیمات اخلاقی قرآن به مراتب بالاتر از تعلیمات اخلاقی انجیل است."
«آلوارو ماچوردوم کومینز» شاعر، نویسنده، روزنامه نگار و محقق اسپانیایی:
"عده ای از من خواستند بعضی از سوره های قرآن را برایشان ترجمه کنم. من هم سوره کوتاهی را انتخاب کردم که از یگانگی خداوند می گوید؛ "سوره توحید" را.
این سوره و موسیقی آن، آنچنان زیبا بود که برای من شاعر بسیار مهم بود. همچنین سوره "فاتحه الکتاب" را که درباره جهانی بودن خداوند است ترجمه کردم. به این ترتیب بود که جهانی بودن و یگانگی خداوند مرا به این نتیجه رساند که این دین، مردمی ترین و منطقی ترین دین برای از بین بردن ناآرامی ها و مشکلات جوانان امروزی است.
«گوته» شاعر و نویسنده بزرگ آلمانی:
"ما ابتدا از قرآن روی گردان بودیم، ولی طولی نکشید که این کتاب توجه ما را به خود جلب نمود و به حیرت در آورد و بالاخره مجبور شدیم اصول و قواعد آن را بزرگ بشماریم و در مطابقت الفاظ آن با معانی بکوشیم.
مرام و مقاصد این کتاب بی اندازه قوی و محکم و مبانی آن بلند و از این نظر ما را به اهمیت و علو مقام خود بیشتر جذب می نماید. با این وصف بزودی بزرگ ترین تأثیر خود را در تمام جهان نموده، نتیجه مهمی از خود به جا خواهد گذارد.
و باز می گوید:
عن قریب است که این کتاب توصیف ناپذیر عالم را به خود جلب نموده، تأثیر عمیقی در دانش جهان نهد و جهان مدار گردد. "
«ولیز» از بزرگ ترین نویسندگان انگلیسی:
"هر دینی که با مدنیت و تمدن در هر دوره و زمان سیر نکند، آن را بی پروا به دیوار بزنید. برای آنکه دینی که پهلو به پهلو با تمدن سیر نکند برای پیروان خود، لهو و شر و اباطیل است و آن ها را به سوی تباهی می کشاند و دین حقی که با تمدن همگام است؛ «اسلام» است و هر کس بخواهد این معنی را دریابد به «قرآن» و محتوای آن از لحاظ علم و قانون و نظام اجتماعی مراجعه کند.
پس قرآن کتاب دینی و علمی اجتماعی و اخلاقی و تاریخی است... و اگر کسی به من بگوید که اسلام را تعریف کن، می گویم اسلام یعنی تمدن واقعی بشر."
«توماس کارلایل» دانشمند معروف و مورخ مشهور اسکاتلندی:
"اگر یک بار به این کتاب مقدس نظر افکنیم، حقایق برجسته و خصایص اسرار وجود طوری در مضامین جوهری آن پرورش یافته که عظمت و حقیقت قرآن به خوبی از آن ها نمایان می شود، و این خود مزیت بزرگی است که فقط به قرآن اختصاص یافته و در هیچ کتاب علمی و سیاسی و اقتصادی دیگر دیده نمی شود.
خواندن بعضی از کتاب ها، تأثیر عمیقی در ذهن انسان می گذارد ولی هرگز با تأثیر قرآن در خور مقایسه نیست."
.:: This Template By : web93.ir ::.