من نه حرف جفنگ می گویم
شعرهای قشنگ می گویم
چه قوافی،چه وزن زیبایی
«چه سری، چه دمی، عجب پایی!»
نشود هیچ كس در آینده
مثل سعدی و حافظ و بنده!
از لب و چشم یار می گویم
گاهی از یك شیار می گویم!
لنگه كفشی اگر نشد
مثلاٴ پای من جای دیگری؟!ابداٴ!
می كنم دعوی حقوق زنان
دارم امشب دوباره چون غم نان
غصه عدل و داد هم دارم
پشت گوشم مداد هم دارم
پیپ و سیگار و دود نه هرگز
شاعر بی وجود نه هرگز!
به تمام اصول پابندم
به خدا كه منم هنرمندم
نسیم عرب امیری
رسم زمونه
« عجب رسمیه رسم زمونه »
خونه مون عیدا پر مهمونه
می رن مهمونا از اونا فقط
آشغالِ میوه به جا می مونه !
کجاست اون کیوی ؟ چی شد نارنگی ؟
کجا رفت اون موز ؟! خدا می دونه !
جعبه خالی ِ شیرینی هنوز
گوشه ی طاقچه پیش گلدونه
عطرش پیچیده تا آشپزخونه
شیرینیش کجاست ؟ خدا می دونه
می رن مهمونا از اونا فقط
جعبه ی خالی به جا می مونه !
از بس خونه رو به هم می ریزن
آدم مثل اسب(!) تو گِل می مونه
یکی نیست بگه خداوکیلی
جای پوست پسته توی قندونه ؟!
قند نصفه ی عموجون هنوز
خیس و لهیده ته فنجونه
خالا خداییش قندش مهم نیست
کنار اون قند نصف دندونه !
می رن مهمونا از اونا فقط
نصفه ی دندون به جا می مونه !!
پسته ی خندون ، بادوم شیرین
فندوق در باز ، مال مهمونه
« پرسید زیر لب یکی با حسرت » :
که از این آجیل، به غیر از تخمه،
واسه ما بعدها چی چی می مونه ؟!
مهدی استاد احمد
بّودجه فرهنگی
میداد شعار پشت هم در نطقش:
«فرهنگ و هنر ز درد و غم میکاهد»
گفتیم چرا بودجه اش کم شد؟ گفت:
فرهنگ مگر بودجه هم میخواهد؟!
مهدی استاد احمد
نوکیا
می کنم استفاده از روی خود و حیای تو
بی خود و بی جهت زنم، زنگ به نوکیای تو!
رد بکنی که پس زنی، خدعه کنم ببینمت
تا چه شود به عاقبت، کار من و هوای تو!
گاه خبر میشنوم از تو بر این که گوییا
لحظه به لحظه میرود، برق یوتوپیای* تو!!
می رسدم به ضرب و زور، جان به لب و لب از تو دور
حرمت این فیض حضور... کشته مرا لقای تو!
بنده که دورم از حبیب، پیش خودم شوم ادیب!
نسخه نموده هر طبیب،درد مرا، دوای تو!!
-----------------------------
* یوتوپیا = آرمانشهر
شطحیات
یک عزیزی بود دائم خواب بود
لاجرم او پر تب و شاداب بود
هر شب و هر نیمه شب او خواب دید
خواب نوکر دید و گاه ارباب دید
(خواب اربابی چه خوش تعبیر هست
عکس تیغ و مردم زنگی مست)
عکس گفتم خاطرم بر عکس شد
جای پالان، قاطرم بر عکس شد
آن عزیزم گاهگاهی شطح گفت
ذم آنور گفت، اینور مدح گفت:
«قد و بالای تو رعنا رو بنازم
نو گل باغ تمنا رو بنازم
تو که با عشوه گری، از همه دل می بری
بالا پایین می کنی، چرا نمی خندی؟»
خنده بر هر درد بی درمان دواست
در سیاست، خنده رویی، خود شفاست
انتخابات است و خواب و قد و وزن
بود معیار سلامت، قد و وزن
قافیه اندیشم و مهتاب من
گویدم مندیش جز در خواب من
«امشب شب مهتابه، حبیبم رو می خوام
حبیبم اگه خوابه، طبیبم رو می خوام»
ای طبیب پیر و طفل و شاب ما
کن دوا هر درد را در خواب ما
«ای تو افلاطون و جالینوس ما»
ای خیابان دولت در روس ما
ای تو خوابت نان و قاتق بهر ما
هم چنان شیر و عسل در نهر ما
علت خوابت ز علت ها جدا
خواب، اسطرلاب اسرار شما
شطح ما شد بی نمک یا آبکی
چون جگر در سینه باشد اندکی
با دو صد نطق و تپق گفتیم ما
گر چه بی نظم و نسق گفتیم ما
غرب و شرق و از جنوب و از شمال
جمله بنمایید شاعر را حلال
علیرضا جوانمرد
نداند رسم یاری بیوفا یاری که من دارم
به آزار دلم کوشد دل آزاری که من دارم
رهی معیری
تعجب می کند یارم ز رفتاری که من دارم
تصور می کند دیوانه ام یاری که من دارم
نه او، هر کس دگر باشد تعجب می کند طبعاً
ز رفتار عجیب و نابهنجاری که من دارم
همه گویند رفتارم عجیب و نابهنجار است
و گاهی مایه شرم است اطواری که من دارم
خودم یکبار رفتار خودم را بررسی کردم
ولی دیدم که معقول است رفتاری که من دارم
و دیشب دست آخر گفتمش با صد زبان بازی:
خودت -یارا!- مرض داری و پنداری که من دارم
همیشه فکر می کردی که من از خویش شک دارم
کنون دیدی بی علت نیست اصراری که من دارم؟
چه خواهی گفت اگر روزی درآری سر ز افکارم؟
که رفتارم شده مشتق ز افکاری که من دارم
کسی دیگر مرا کی می تواند کنترل کردن؟
نباشد دست کس -غیر تو- افساری که من دارم
برایم آبرو نگذاشتی، بی آبرو! شرمی
کنون نقل محافلهاست آماری که من دارم
نه پولم می دهد، نه احترامم پاس می دارد
طلبکار است خود گویی بدهکاری که من دارم
تمام سالمندان از پرستار جوان گویند
ولی صد سال سن دارد پرستاری که من دارم
امید مهدی نژاد
« توی یک دیوار سنگی دوتا پنجره اسیرن
دوتا عاشق، دو تا تنها یکی شون تو یکی شون من »
از «دو پنجره»
تو یه دانشگاه گنده
دوتا دانشجو اسیرن
دوتا بدبخت ، دوتا مشروط
یکی شون تو یکی شون من!
درسا سنگینه و سخته
درسایِ کشکی ناجور
شده برج زهر ماری
واسه دانشجوی مجبور!
همیشه مشروطی بوده
بـین ترمای من و تو
باهمین خیطی گذشته
« شب و روزایِ من و تو »
ما باید یه جوری درریم
جایی لیسانس ُو بگیریم
واسه ما مشروطی مرگه
ما تِلِپ بشیم می میریم!
...کاشکی دانشگاه خراب شه
« من وتو باهم بمیریم»
تو یه دانشگاه دیگه
درسای خوبی بگیریم!
شاید اونجا دیگه استاد
با دانشجو بد نباشه
واسۀ درس خوندنامون
مشروطی یه سد نباشه
ماباید یه جوری در ریم
جایی لیسانس ُبگیریم
واسه ما مشروطی مرگه
ما تِلِپ بشیم می میریم !
محمود طیّب
منوچهر احترامي
هجوم فرهنگي
| ![]() |
اي ديش تو بر بام و تو از ديش به تشويش
تشويش رها كن كه مصوني تو ز تفتيش
پنهان چه كني ديش دو متري به سر بام
يك سوي بنه پوشش و از ديش ميندش
از تاري تصوير مباش اين همه دلگير
از بابت برفك منما اين همه تشويش
مرغوب نبودست مگر نوع ال.ام.بي
كاين سان به تو تصوير دهد محو و قاراشميش
شب تا به سحر بر سر بامي پي تنظيم
از بام فرود آي و خجالت بكش از خويش
دي بر سر هر بام يكي ديش عيان بود
امروز چو نيكو نگري بيشتر از پيش
گر چشم خرد بازكني موقع ديدن
بربام كسان ديش ببيني زيكي بيش
اين سوي عرب ست بود آن سوي سي .ان.ان
اين جانب ري مي نگرد، آن سوي تجريش
اين زير بليتش بود از كيش الي قشم
آن تحت تيولش بود از قشم الي كيش
شرقي طلبي دست بر اين فيش فشاري
غربي خواهي شست نهي بر سر آن فيش
فرياد از اين ديش كه چون گاو زراعت
در مزرع افكار من و تو بزند خيش
اين ديش چو مار است كه هر سو بكشد سر
يا عقرب جراره كه هر جا بزند نيش
لوف(۱) است اگر ديش شود ميش يقيناً
جز بره ي ادبار(۲) نمي زايد از اين ميش
بس نكته كه در ديش نهان است وليكن
چون قافيه تنگ است نگردم پي باقيش
۱- لوف: نوعي از گل شيپوري، شاعر ديش را به خاطر شباهتش به دهانه شيپور به گل شيپوري تشبيه كرده است.
۲-ادبار: بخت برگشتگي
| ![]() |
| ![]() |
.:: This Template By : web93.ir ::.