+ ۱۳۸۹/۰۹/۳۰
محمدحسين شعباني
خاطره

002178.jpg
نوه كوچك و بازيگوشم
گفت: من عاشق تاخت و تازم
اسب و فيل و شتر برقي كو؟
گفته بودي كه برات مي سازم
گفتمش قربون شكل ماهت
خود به از صد شتر جمازم
خنده سر داد و پريد رو گرده ام
گفت بابا حاجي طنازم
سكه اي را كه به دستم دادي
حالا بايد به كجا بندازم؟
گفتمش قافيه را باخته ام
گرچه «باني» سخن پردازم

   برچسب‌ها: خاطره, شعر طنز
   
+ ۱۳۸۹/۰۹/۳۰
چه عصر ارتباطاتی!!!

از آن روزی که در ایران موبایل آمد به محفل­ها

تماس آسان نمود اول ولی افتاد مشکل­ها

به No Response To Paging عادت کرده گوش اما

از اشکالات SMS چه خون افتاده در دل­ها

ندارد آنـــتنی اما مزایایی دگر دارد

شده یک جور بازیچه به دست بچه خوشگل­ها!

نه اینترنت، نه MMS، نه SMS... خداوندا!

"کجا دانند حال ما سبکباران ساحل­ها"

ولی چون قبض می­آید چنان می­سوزد اعماقت

که گویی خورده­ای یک­سال از انواع فلفل­ها!

چه عصر ارتباطاتی! عجب فن آوری­هایی!

نمی­دیدند توی خواب هم این وضع را "بل"ها!

 

مهدی استاد احمد


   برچسب‌ها: چه عصر ارتباطاتی, شعر طنز
   
+ ۱۳۸۹/۰۹/۳۰
پینگیلیشعر!

آمد شب عید و چون کم است امکانات

هر کار که خواهی بکنی emkan not  !
 
 

بی مایه در آستانه‌ی نوروزی


انگار به کل خلق شدی no roozi !

مهدی استاد احمد


   برچسب‌ها: پینگلیشعر, شعر طنز
   
+ ۱۳۸۹/۰۹/۳۰

هشدار ایمنی!

 

از پنجره، پوست تخمه را تف كردی

 

هر ثانیه بی جهت، ‌توقّف كردی

 

باید بروی دوباره آموزشگاه

 

هفتاد و دو مرتبه تصادف كردی!

 

فاضل ترکم به نقل از لوح


   برچسب‌ها: هشدار ایمنی, شعر طنز
   
+ ۱۳۸۹/۰۹/۳۰

مترو تاخیر كرد و شاعر ماند!


 

خواب دیدم كه سیل و توفان شد

شاعری شهردار تهران شد

 

شاعر از گربه ها نمی ترسید

شاعر احساس گربه را فهمید

 

دایه ی موش های تهران شد

شاعرك(!) مالك خیابان شد

 

چه هوایی،چه بوی گیرایی

گفت: «به به چه جوی زیبایی

 

جوی تهران ترانه خوان دارد

چه كم از جوی مولیان دارد؟!

 

جوی ها جملگی یكی بشوند

همه تقدیم رودكی بشوند»

 

«مژده ای دل كه یار می آید»

مترو از هر كنار می آید!

 

مترو مثل فرشته ظاهر شد

همه ی زندگی شاعر شد

 

از لب و زلف و خال مترو نوشت

شعر در وصف حال مترو نوشت

 

گونه مترو را مجسم كرد

وصف ابروی مترو را هم كرد

 

روی دیوار شهر با لبخند

نصف شب عكس مترو را می كند!

 

عاقبت دیر كرد و شاعر ماند

مترو تاخیر كرد و شاعر ماند

 

تا كمی رو به راه شد حالش

مترو می رفت و او به دنبالش!

 

دست و پایش كرخت و سست شد و

بی خیال مقام و پست شد و...!

 

با تمام وجود همت كرد

طفلكی تا كه بود خدمت كرد

 

تیشه در دست پله برقی ساخت

مثل فرهاد زندگی را باخت

 

شعرهای روان و ساده نوشت

برپل عابر پیاده نوشت:

 

«خط نوشتم كه خر كند خنده»

یادگاری برای آینده!

 

نسیم عرب امیری


   برچسب‌ها: شاعری شهردار تهران شد, شعر طنز
   
+ ۱۳۸۹/۰۹/۳۰

سكه درمان من است


كودكان دیوانه ام خوانند و پیران ساحرم

من تفرج گاه ارواح پریشان خاطرم     

 

فاضل نظری

                                      

 

كودكان بی مایه ام خوانند و پیران تاجرم

كار و بار ثابتی بنده ندارم لاجرم،

 

شعر می سازم به این و آن سواری می دهم

من نفهمیدم خرم، اسبم، الاغم، قاطرم؟!

 

در حضور داوران حوزه خیلی مخلصم

در مقام نوچۀ ارشاد خیلی چاكرم

 

سكّه و سیگار اما روبراهم می كند

چیز دیگر هم اگر باشد به قدر یك گرم...

 

روشن است ای دوستان اینجا چراغ رابطه  

من هنرمندم لذا در مخ زنی هم ماهرم

 

گاه مثبت، هیئتی،گاهی سوسول و غربتی

هشت فرسخ راه دارد باطنم تا ظاهرم

 

هیچ خنگی جز خود بنده نچاپد شعر من

هم خریدارم خودم، هم شاعرم هم ناشِرم

 

سكه درمان من است از ربع و از نیمش چه باك

ربع باشد، می پذیرم، نیم باشد شاكرم

 

خلق می گویند فرد مُنگل و بیكاره ای است

احتمالاً راست می گویند، شاید شاعرم

 

عباس احمدی


   برچسب‌ها: سکه درمان من است, شعر طنز
   
+ ۱۳۸۹/۰۹/۳۰

دوستت دارم

 

اغلب به چشم یك برادر دوستت دارم

كافی نباشد مثل خواهر  دوستت دارم

 

 

اندازه ی مینا و مرجان و ملوك الملك

اندازه ی لیلا و هاجر دوستت دارم!

 

 

من به تمام خوبرویان عشق می ورزم

امّا تو را یك جور دیگر دوستت دارم!

 

 

اندازه ی جارو، فریزر، تخت، خاك انداز

اندازه ی شیر  ِ سماور دوستت دارم!

 

 

اندازه ی وانت،‌ پژو، پی كی، پرادو، وَن

اندازه ی ماشین خاور دوستت دارم!

 

 

گیرم مسلمانی و سر بر مُهر یا حتّی  

گیرم كه باشی گبر و كافَر، دوستت دارم

 

 

شبها همیشه قبل خوابم می نویسم من

با رنگ قرمز، توی دفتر: دوستت دارم

 

 

دفتر كه چیزی نیست با پر می نویسم بر،

بال سپید  هر كبوتر دوستت دارم

 

 

دیگر به چه شكلی بگویم دوستت دارم؟!

باید بفهمی خانم خَر! دوستت دارم!

 

 

وقتی كه مثل گاو ماده فربه و چاقی  

یا عینهو زرّافه لاغر؛ دوستت دارم!

 

 

پروانه! بلبل! گربه سگ! طاووس! قو!‌ آهو!

گوساله! بز! بوزینه!‌ عنتر! دوستت دارم

 

 

خوب است ... حالا شد! چه كیفی داد! به به! جان!

انگار كردی خوب باور دوستت دارم!

 

 

پوزش اگر چیز بدی گفتم، غلط كردم!

خب راستش ... می دانی آخَر؟! دوستت دارم

 

 

فاضل ترکمن

به نقل از لوح


   برچسب‌ها: دوستت دارم, شعر طنز
   
+ ۱۳۸۹/۰۹/۳۰

خیابان خوابها!ـ

با اجازه از خلیل جوادی و علیرضا عصار

 

رنگ موهای سرم،  خاکستریست
رنگ چشم همسرم، خاکستریست

 

کاش یک معشوق دیگر داشتم
جای این معشوقه ام، خر داشتم!

 

ما که به تنهایی عادت داشتیم
به نبود زن  قناعت داشتیم!

 

مردها زهر هلاهل خورده اند
مثل اینکه مهر باطل خورده اند

 

توی قلب مردها دایم عزاست
جای خنده روی لبهاشان کجاست‌؟

 

پشت و رویم جای آهن مانده است!
جای تنبیهم  چه روشن مانده است!

 

گفتم ای همسر تو عاشق نیستی
تایتانیک سهل است؛ قایق نیستی!

 

دکتر و ماما شدن کار تو نیست!
توی قلبم جا شدن کار تو نیست!

 

مرغ همسایه به چشمت هست غاز
سوخت شیرت بار دیگر روی گاز!

 

(مدتی این مثنوی تاخیر شد)
شوهرت هم بعد عمری پیر شد!

 

عمر تو اما چه بسیار است باز
عمر تو خروار خروار است باز!

 

من ولی در یک شب تاریک و سرد
در کنار کودکان دوره گرد

 

عینهو وضع خیابان خوابها
زیر پرتاب کاسه، بشقاب ها

 

سر به لاک خویش بردم ، ای دریغ!
زود مردم، زود مردم، ای دریغ!

 

روزهای خوب، رفت از یادها
گم شدم در های و هوی بادها

 

یاد من را باد بردن نا به جاست
همسر خوب و عزیزم! نا رواست

 

گفته بودم خر شدم من، بارها!
تف به این تکرار ها، تکرارها!

 

اشک از چشمت نریزان بی خودی!
سر نکوبان بر تن دیوارها!

 

به تمام قوم و خویشانت بگو:
«واقعا هستند مرده خوارها!»

 

گفتم اینها را به در تا بشنوند
گوش های کیپ این دیوار ها!


   برچسب‌ها: خیابان خوابها, شعر طنز
   
+ ۱۳۸۹/۰۹/۳۰

وصلت ناجور

 

وصلت ما از ازل یك وصلت ناجور بود

من كه خود راضی به این وصلت نبودم زور بود

 

 درس و دانشگاه بالكل بی بخارم كرده بود

بسكه بودم سر بزیر و در غذا كافور بود

 

رخت دامادی پدر با زور كرد اندر تنم

گفت باید زن بگیری تو وَ این دستور بود

 

چندباری خواستگاری رفته بودم بد نیود

میوه می خوردیم و كلا سور و ساتم جور بود

 

این یكی گیسو كمند و وان یكی بینی بلند!

این یكی چشم آبی و آن دیگری مو بور بود

 

سومی هم دو برادر داشت هر جفتش خفن

اولی خر فهم بود و دومی خر زور بود

 

خانواده گرچه یك اصل مهم در زندگی است

انتخاب اولم  باباش مرده شور بود

 

كیس خوبی بود شخصاً، صورتاً، فهماً، فقط 

هشتصد تا سكه مهر خانم مزبور بود

 

با خودم گفتم كه كی داده...گرفته، بی خیال

حیف از شانس بدم دامادشان مأمور بود!

 

این غزل را توی زندان من سرودم یك نفس

شاهدم ناصر سه كلّه با كَرم وافور بود...

 

زن اَخ است و مایه درد و بلا با این وجود

می گرفتم یك زن دیگر اگر مقدور بود

 

عباس احمدی به نقل از لوح


   برچسب‌ها: وصلت ناجور, شعر طنز
   
+ ۱۳۸۹/۰۹/۳۰

شعر سازنده

 

چند شب پیش منزل اقوام

خانمی كامل و برازنده

 

گفت:«به به شنیده ام شده ای

خالق شعر های ارزنده

 

فاتح آسمان شعر شدی

مثل خورشید گرم و تابنده!»

 

الغرض بعد مدتی تمجید

رو به من كرد و گفت با خنده

 

مانده ام با تمام این احوال

ای دریغ از دوبیت سازنده!

 

نیستی توی باغ یا شاید

متوجه به حس خواننده

 

چند تا شعر ضد مرد بگو

چند تا شعر داغ و كوبنده

 

همه شاعران زن گفتند

تو فقط مانده ای سر افكنده!

 

عینهو بره ای بزن آتش

به دل گرگ های درنده!

 

گفتم البته غیر از این مطلب

هر چه خواهی بخواه از بنده!

 

نیستم طالب حقوق زنان

چون كه هستم به فكر آینده!

 

شعر سازنده هم نمی خواهم

با تمام وجود شرمنده!

 

مردها بد دل اند و یك دنده

غیر از آقای من در آینده!

 

نسیم عرب امیری به نقل از لوح


   برچسب‌ها: شعر سازنده, شعر طنز
   

درباره وبلاگ

کافه فان / Cafefun.ir
سایت اطلاعات عمومی و دانستنی ها

موضوعات

تبليغات

.:: This Template By : web93.ir ::.

برچسب ها: اطلاعات عمومی ، آموزش ، موفقیت ، ازدواج ، دانستنی ، گیاهان دارویی ، تعبیر خواب ، خانه داری ، سخن بزرگان ، دانلود ، بازیگران ، روانشناسی ، فال ، اس ام اس جدید ، دکتر شریعتی ، شاعران ، آموزش یوگا ، کودکان ، تکنولوژی و فن آوری ، دانلود ، تحقیق ، مقاله ، پایان نامه ، احادیث ، شعر ، رمان ، عکس ، قرآن ، ادعیه ، دکوراسیون ، سرگرمی ، اعتیاد ، کامپیوتر ، ترفند ، ورزش ، کد آهنگ ، مقالات مهندسی ، طنز ، دانلود کتاب ، پزشکی ، سلامت ، برنامه اندروید ، زنان ، آشپزی ، تاریخ ، داستان کوتاه ، مدل لباس ، مدل مانتو ، مدل آرایش