بالا رفتن سطح شناخت افراد از تفکرات خود و دیگران، نقش ویژهای در رسیدن به زندگی راحت و آرام دارد. همه ما محدود به عقاید و باورهایی هستیم که تجربیات گذشته برایمان به ارمغان آوردهاند.
هر فردی با تغییر دیدگاه و دورکردن تفکرات منفی از خود میتواند تغییرات مثبتی در زندگی ایجاد کند. این تغییر نگرش به دو دلیل اهمیت دارد.
اگر این اصول روانشناسی، چارچوبی برای اندیشیدن ما شود، زندگی راحتتری خواهیم داشت و موجب تغییر در نگرش ما خواهد شد.
زندگی شما آن قدر که تصور میکنید برای دیگران اهمیتی ندارد. این نکته ناخوشایند به نظر میرسد، ولی حقیقت دارد. تلاش برای کسب رضایت دیگران در تصمیمگیریها و رفتار مطابق با میل دیگران، زمینهساز بروز مشکلاتی در زندگی است. این روزها همه درگیر مشکلات و دغدغههای زندگی خود هستند و کمتر به زندگی دیگران توجه میکنند.
همیشه در نظر داشته باشید، چیزی که باعث شده طرز فکر دیگران برای ما مهم باشد، تجربیات گذشته یا برداشتهای اشتباهی است که در ذهن ما شکل گرفته است. خودتان باشید، بدون اینکه به طرز فکر دیگران اهمیت بدهید. با این شیوه، بخشی زیادی از مسیر شادی و رضایت از زندگی را طی کردهاید.
ما همان آدمهای ده سال پیش نیستیم و تفکرات و احساسات فعلی ما با ده سال آینده هم متفاوت است. گذشته، حال و آیندهی ما، کاملا از هم مستقل هستند، زیرا با گذر زمان و کسب تجربیات و قرار گرفتن در موقعیتهای مختلف، طرز فکر ما نیز تغییر میکند.
به همین دلیل است که هنگام تصمیمگیری باید با شخصیت فعلی خود صادق باشید. هرگز نمیتوانیم آینده را پیشبینی کنیم و هیچ وقت نمیدانیم چند سال دیگر چه طرز فکر و احساسی داریم. هر چیزی که در گذشته برای ما اتفاق افتاده، مربوط به شخصیت گذشتهی ما بوده است. با شخصیت کنونی خود زندگی کنید.
این روزها، جو حاکم بر شبکههای اجتماعی بسیاری از ما را تحت فشار قرار میدهد تا بهترین لحظات زندگی خود را با دیگران به اشتراک بگذاریم. همین امر باعث میشود دائما خودمان را با دیگران مقایسه کنیم؛ دیگرانی که گویا زندگی کاملی دارند و خوشبخت هستند. در زندگی واقعی هم همهی تلاش ما این است که جنبههای مثبت زندگی خود را به دیگران نشان دهیم و از ترس قضاوت یا طرد شدن، جنبههای منفی و آسیبپذیر زندگیمان را پنهان میکنیم.
واقعیت این است که همهی ما آسیبپذیر هستیم و نکات و جنبههای منفی در زندگیمان داریم. زندگی هیچ یک از ما کامل نیست. همهی ما دوست داریم از طرف جامعه پذیرفته شویم. فکر کردن به اینکه دیگران زندگی کامل و بینقصی دارند، اتلاف وقت است. در واقع نباید ظاهر زندگی دیگران را با باطن زندگی خود مقایسه کنیم.
حتما برای شما هم پیش آمده که زمانی دوستتان با مشکلی دست و پنجه نرم میکند و شما راههای خلاص شدن از این موقعیت میدانید. بر حسب وظیفهی دوستی، او را نصیحت میکنید، اما او توصیهی شما را نادیده میگیرد. احساس ناامیدی میکنید، چون نیت شما کمک کردن به او بوده است. اما این حقیقت تلخ وجود دارد که انسانها معمولا به نصیحت دیگران توجهی نمیکنند، مگر اینکه در شرایط درست قرار بگیرند و طرز فکر صحیحی داشته باشند.
فقط در انتهای روز است که افراد تجربیات و برداشتهای خود را از مسائل مختلف بررسی میکنند و طرز فکر خود را تغییر میدهند. گاهی اوقات آنها به این نتیجه میرسند که باید به توصیهی شما عمل میکردند، اما اکثر مواقع افراد تصمیم میگیرند، خودشان، موقعیتی را تجربه کنند و به نتیجه برسند. دلسرد و ناامید نشوید، چون برای کمک به دوستتان تمام تلاشتان را کردهاید.
اینکه چطور در مقابل یک مشکل، رویداد و شرایط واکنش نشان دهید، بسیار بیشتر از خود آن مشکل یا وضعیت اهمیت دارد. طرز نگرش شما مهمترین نکتهای است که در رضایت شما از زندگی تأثیرگذار است. شما میتوانید به شیوهای عمل کنید که بر تفکرات، احساسات و عواطف آیندهی شما مؤثر باشد یا روش بهتری را انتخاب کنید.
در هر شرایط سخت و منفی، برای چند لحظه آن را فراموش و قبل از هر عکسالعملی ذهنتان را آزاد کنید. شاید کار سختی باشد، اما همین نکتهی ساده به شما برای بررسی و تجزیه و تحلیل واکنشهای ممکن از طرف خود و دیگران کمک میکند.
برگرفته از: lifehack
لذا باید خانواده های گرامی به این نکته توجه داشته باشند برای اینکه آرامش بیشتری در محیط خانه مستولی و حاکم باشد: باید به این اصول اساسی گردن نهاد تا بتوان به تحکیم نهاد خانواده کمک کرد. روابط سالم و صحیح زوجین زمانی میسر می شود که زوجین در امر مبادله ی اطلاعات و احساسات، مسایل خاصی را رعایت کنند.
اصل اول: درک متقابل یا همدلی دوطرفه
یکی از رایج ترین اشتباهات ارتباطی که همه ما مرتکب آن می شویم این است که گمان می کنیم وقتی کسی را می شناسیم، هر برداشتی که از اعمال، رفتار و گفتار او داشته باشیم صحیح و درست است. در این مواقع بیشتر تصور می کنیم که می دانیم طرف مقابل چه می گوید و چه منظوری دارد، حال آنکه اغلب معنا و مقصود صحیح طرف مقابل را درک نکرده و دچار نتیجه گیری شتاب زده و قضاوت اشتباه شده ایم. این نتیجه گیریهای شتاب زده و قضاوت های اشتباه همان فرضیه های خانمان براندازی هستند که به راحتی مهر و عشق میان زن و شوهر را از بین می برند و سبب ایجاد سوءتفاهم و تنش های عاطفی می شوند. خوشبختانه یا متاسفانه باید گفت که ارتباط حقیقی و موثر جز با درک کردن دیگران و فهمیدن احساس آنها ممکن نیست و رسیدن به این حد خود نیازمند درک واقعیتهای دیگری است؛ واقعیت هایی همچون :
_ آنچه در ظاهر می بینیم همیشه با واقعیتها همخوانی ندارد.
_
رفتار، اعمال و گفتاری که از طرف مقابل می بینیم بیانگر همه وجوه واقعی
احساس او نیستند و می بایست به دنبال احساسات واقعی او در پس رفتار، اعمال و
گفتارش باشیم.
_ آنچه پرسیدنش برای ما ساده است ممکن است برای طرف مقابل بسیار دشوار باشد.
_ آنچه شنیدنش برای ما ساده است ممکن است برای طرف مقابل دردناک باشد.
_ آنچه ما گمان می کنیم برای طرف مقابل مفید است ممکن است به نفع او نباشد.
_ افراد به شیوه های مختلف احساسات خود را بروز می دهند.
_
هر آنچه ما فکر می کنیم صددرصد درست نیست و هر آنچه دیگران می گویند
صددرصد نادرست نیست. داوری کردن و قضاوتهای منفی، به راحتی می توانند
مناسبات و روابط زناشویی ما را مختل کنند و تا زمانی که ما نتوانیم قضاوتهای میان افراد را به رسمیت بشناسیم ادامه پیدا می کنند.
اصل دوم: درک صحیح تفاوتها و احترام به آنها
همه ما کم و بیش از متفاوت ظاهرشدن می ترسیم. شاید به این دلیل که نگرانیم مبادا مضحکه دیگران شویم و یا موجبات شکست و ناکامی خود را فراهم آوریم. در حالی که تفاوتها جادویی هستند و می توانند جذب کننده همه موهبتهایی باشند که خواهان آن هستیم. در روابط میان زن و مرد، تفاوتهای موجود میان این دو جنس در واقع مکمل آنان بوده و به هر کدام از طرفین این فرصت را می دهد که به تعادل و کمال برسند. به بیان ساده تر، از آنجا که هرکدام از ما گاهی جذب کسانی می شویم که به طور کامل با ما تفاوت دارند می توانیم نقاط ضعف و قوت خود را شناسایی کنیم و با کمک یکدیگر با مسایل خود کنار بیاییم. بعد دیگر جادوی تفاوت، تقویت عشق و روابط مهرانگیز میان زن و شوهر است؛ چراکه وقتی تفاوتها را می پذیریم کم کم متوجه اشتباهات و قضاوتهای ناعادلانه خود می شویم و رنجش کمتری از طرف مقابل به دل می گیریم و تنها در چنین حالتی است که عشق اصیل نمود پیدا می کند، در حالتی که ما طرف مقابلمان را با تمام تفاوتها و شباهتهایی که با ما دارد می پذیریم و دوست داریم.
اصل سوم: داوری نکردن
ما تنها وقتی می توانیم از شر داوری منفی و نادرست خلاص شویم که تفاوتهای میان خود و همسرمان را درک کنیم و احساسات، افکار و امیال خود را به طور صحیح و با موفقیت به طرف مقابل منتقل کنیم. داوری کردن و قضاوتهای منفی، به راحتی می توانند مناسبات و روابط زناشویی ما را مختل کنند و تا زمانی که ما نتوانیم قضاوتهای میان افراد را به رسمیت بشناسیم ادامه پیدا می کنند. در حقیقت ما باید دوست بداریم، بپذیریم، قدرشناسی کنیم و احترام بگذاریم تا بتوانیم داوری کردن را کنار بگذاریم و خود و دیگران را همان گونه که هستیم و هستند دوست بداریم. آنچه اهمیت دارد توجه به این نکته است که قضاوت منفی ما درباره دیگران نشان دهنده این است که ما از خودمان راضی نیستیم. چراکه اغلب داوری های منفی نشانه فرافکنی عقایدی است که در خفا درباره خود داریم و آنها را به دیگران تعمیم می دهیم.
اصل چهارم: قبول مسوولیت برابر برای حفظ یک رابطه
اگر ندانید که شما و همسرتان هر دو به یک اندازه در قبال یکدیگر مسئولید، ادامه رابطه تا حدودی غیرممکن می شود. همه ما گاه گاهی احساس می کنیم که مدام صحبت می کنیم، ایثار می کنیم، زحمت می کشیم و رسیدگی می کنیم اما در مقابل چیزی عایدمان نمی شود. این رویه قربانیهاست و نشانه آن است که به یک اندازه قبول مسوولیت نکرده و نمی کنیم. قربانیها احساس می کنند که توان تغییر دادن شرایط را ندارند. چنین افرادی نمی دانند و یا اعتقاد ندارند که می توانند روابط زناشویی خود را کنترل و اداره کنند و آن را تغییر دهند. آنها هرگز باور نمی کنند که اگر به شکل دیگری برخورد کرده بودند نتایج بهتری به دست می آوردند. قربانیها نمی خواهند بپذیرند که خود در چگونگی ایجاد مسایل پیش آمده، نقش داشته اند. نتیجه احساس قربانی بودن، احساس رنجش و سرزنش است و سرکوب کردن رنجش نه تنها موجب داروی منفی می شود بلکه یکی از زمینه های بالقوه به هم خوردن روابط عاطفی است.
اگر مردی با چوب بر سر زنش بکوبد و بر اثر این ضربه از سر زن خون جاری شود، مرد به راحتی مسوولیت کارش را می پذیرد. اما بیشتر مردان مسوولیت کم کاری خود در یک رابطه عاطفی را نمی پذیرند چون از چگونگی عملکرد خود بی اطلاعند. به همین دلیل شاید بتوان گفت مهم ترین وظیفه زن برای ایجاد مسوولیت برابر طرفین در یک رابطه این است که احساسات، عواطف و دلخوریهای خود را بدون پیش داوری و قضاوت و بی آنکه رنجشی به دل داشته باشد محترمانه با مرد در میان بگذارد و به جای سرکوب کردن رنجش و تجربه قربانی بودن، مرد را آگاه کند که کدام رفتار او باعث واکنش تند زنش شده است.
اصل پنجم: تمرین بخشش
ابراز مهر و عشق نیازمند هیچ کوشش فرساینده ای نیست و اگر ما برای محبت کردن و مهر ورزیدن به تلاش و کوشش بسیار نیاز داریم به این معناست که خود را فریفته ایم و رنجشی را در خود سرکوب کرده ایم. بنابراین ما در برابر ایجاد حس رنجش تنها دو راه پیش رو داریم: یا به راستی ببخشیم، یا اینکه به جای رنجیدن، مسوولیت خود را در قبال آنچه بر سر رابطه مان آمده است بپذیریم. باید واقع بین باشیم، همه ما قدرت آن را داریم که شرایط را تغییر دهیم. کافی است بدانیم و درک کنیم که چگونه با رفتار و گفتار خود واکنش های موردنظر را در رفتار طرف مقابل ایجاد کنیم.
اگر احساس قربانی بودن را کنار بگذاریم و از احساسات و رنجش های خود با طرف مقابل سخن بگوییم، اگر داوری نکنیم و هیچ کس جز خود را مقصر ردیف اول ندانیم و اگر بدانیم که این رفتار و گفتار و اعمال خود ماست که رفتار و گفتار و اعمال خود ماست که رفتار و گفتار و اعمال طرف مقابل ما را رقم می زند، اگر فراموش نکنیم که سرکوب کردن رنجشها و پاگذاشتن بر روی دلخوریها، خواسته یا ناخواسته تاثیر سوء خود را در طرف مقابل می گذارد و در یک چشم برهم زدن اساس رابطه ما را از بیخ و بن نابود می کند، می توانیم یک زندگی زناشویی موفق داشته باشیم.
.:: This Template By : web93.ir ::.