+ ۱۳۸۹/۰۹/۲۸

یک سخنران معروف در مجلسی که دویست نفر در آن حضور داشتند، یک اسکناس هزار تومانی را از جیبش بیرون آورد و پرسید: چه کسی مایل است این اسکناس را داشته باشد؟ ...

دست همه حاضرین بالا رفت.

سخنران گفت: بسیار خوب، من این اسکناس را به یکی از شما خواهم داد ولی قبل از آن می خواهم کاری بکنم. و سپس در برابر نگا ه های متعجب، اسکناس را مچاله کرد و پرسید: چه کسی هنوز مایل است این اسکناس را داشته باشد؟

و باز هم دست های حاضرین بالا رفت.

این بارمرد، اسکناس مچاله شده را به زمین انداخت و چند بار آن را لگد مال کرد و با کفش خود آن را روی زمین کشید. بعد اسکناس را برداشت و پرسید: خوب، حالا چه کسی حاضر است صاحب این اسکناس شود؟ و باز دست همه بالا رفت. سخنران گفت: دوستان ، با این بلاهایی که من سر اسکناس در آوردم، از ارزش اسکناس چیزی کم نشد و همه شما خواهان آن هستند!

در زندگی واقعی هم همین طور است، ما در بسیاری موارد با تصمیمــاتی که می گیریم یا با مشکلاتی که روبرو می شویم، خم می شویم، مچالــه می شویم، خاک آلود می شویم و احساس می کنیم که دیگر پشیزی ارزش نداریم، ولی این گونه نیست و صرف نظر از این که چه بلایی سرمان آمده است هرگز ارزش خود را از دست نمی دهیم و هنوز هم برای افرادی که دوستمان دارند، آدم با ارزشی هستیم.


   برچسب‌ها: ما هميشه با ارزشيم
   
+ ۱۳۸۹/۰۹/۲۸

قطاری که به مقصد خدا می رفت... اندکی در ایستگاه دنیا توقف کرد...



فرستاده ی خدا رو به جهان کرد و گفت: مقصد ما خداست.

کیست که با ما سفر کند؟ کیست که باور کند دنیا ایستگاهی است تنها برای گذشتن؟

قرنها گذشت اما از بی شمار آدمیان جز اندکی بر آن سوار نشدن.

از جهان تا خدا هزار ایستگاه راه بود. در هر ایستگاه که قطار می ایستاد کسی کم نمی شد.

قطار می گذشت و سبک می شد. زیرا سبکی قانون خداست.

قطاری که به مقصد خدا می رفت... به ایستگاه بهشت رسید

فرستاده ی خدا گفت: اینجا بهشت است. مسافران بهشت به مقصد خود رسیدند و ادامه داد...

اما اینجا ایستگاه آخرین نیست.

مسافرانی که در بهشت ماندند بهشتی شدند. اما اندکی ماندند.

قطار دوباره راه افتاد و بهشت جا ماند. آنگاه خدا رو به مسافرانش کرد و گفت:

درود بر شما... راز من همین بود. آن که مرا می خواهد در ایستگاه بهشت توقف نخواهد کرد.

و آن گاه که قطار به ایستگاه آخر رسید...

دیگر نه قطاری بود و نه مسافری و نه فرستاده ای.


   برچسب‌ها: قطاري به مقصد بهشت,
   
+ ۱۳۸۹/۰۹/۲۸

می خواهم بگویم که همیشه هم لازم نیست آدم کار خارق العاده ای بکند ، از توی کلاهش قناری و خرگوش و ستاره در بیاورد...

 

همیشه هم لازم نیست آدم هوار بکشد ، هی عکسهای دو نفری آپلود کند یا دائم شعف ناشی از لذت تعلقش را توی چشم همه آدمهای رهگذر و دوست و آشنا فرو کند .

خیلی ساده و خیلی ساکت و خیلی آرام هم میشود که یک نفری را راه داد به یک جاهای خیلی خلوت زندگی .
از خیلی چیزهای کوچک هم میشود خاطره های خیلی بزرگ ساخت . همین که کاغذهای خصوصی ات را ، کمد لباست را ، جعبه یادگاریهایت را ، آدرس وبلاگت را ، داستانهای مدفون شده ات را ، زخمهایت را ، اسباب آسودگیت را ، بازیچه های جا مانده از کودکیت را با کسی تقسیم کنی و در میان بگذاری ؛ همین که یک جایی از فضای زندگیت را برای وسائل یکی دیگر در نظر بگیری ، برای خودش و حضورش و بودنش ؛ اصلا همین که در نظر بگیری ...

یعنی خیلی ساکت ولی خیلی عمیق داری می گویی : به خانه دلم خوش آمدی


   برچسب‌ها: به خانه دلم خوش آمدي
   
+ ۱۳۸۹/۰۹/۲۸

چهار شمع به آهستگی می‌سوختند، در آن محیط آرام صدای صحبت آنها به گوش می‌رسید...

 

شمع اول گفت: "من صلح و آرامش هستم، هیچ کسی نمی‌تواند شعله مرا روشن نگه دارد من باور دارم که به زودی می‌میرم......."

سپس شعله صلح و آرامش ضعیف شد تا به کلی خاموش شد.

شمع دوم گفت: "من ایمان و اعتقاد هستم، ولی برای بیشتر آدمها دیگر چیز ضروری در زندگی نیستم پس دلیلی وجود ندارد که دیگر روشن بمانم........."

سپس با وزش نسیم ملایمی ایمان نیز خاموش گشت.

شمع سوم با ناراحتی گفت: "من عشق هستم ولی توانایی آن را ندارم که دیگر روشن بمانم، انسانها من را در حاشیه زندگی خود قرار داده‌اند و اهمیت مرا درک نمی‌کنند، آنها حتی فراموش کرده‌اند که به نزدیکترین کسان خود عشق بورزند .............."

طولی نکشید که عشق نیز خاموش شد.

ناگهان کودکی وارد اتاق شد و سه شمع خاموش را دید، گفت: "چرا شما خاموش شده‌اید، همه انتظار دارند که شما تا آخرین لحظه روشن بمانید .........". سپس شروع به گریستن کرد...........

پــــــــس...

شمع چهارم گفت: "نگران نباش تا زمانیکه من وجود دارم ما می‌توانیم بقیه شمع‌ها را دوباره روشن کنیم، مـن امـــید هستم.

با چشمانی که از اشک و شوق می‌درخشید، کودک شمع امید را برداشت و بقیه شمع‌ها را روشن کرد.



   برچسب‌ها: چهار شمع
   
+ ۱۳۸۹/۰۹/۲۸

پسر کوچکی برای مادربزرگش توضیح می دهد که چگونه همه چیز ایراد دارد: مدرسه، خانواده، دوستان و ...

 

مادر بزرگ که مشغول پختن کیک است، از پسر کوچولو می پرسد که کیک دوست دارد؟

و پاسخ پسر کوچولو البته مثبت است.

 - روغن چه طور؟

- نه!

- و حالا دو تا تخم مرغ .

- نه مادربزرگ!

- آرد چی از آرد خوشت می آید؟ جوش شیرین چطور؟

- نه مادر بزرگ از همه شان حالم به هم می خورد.

- بله همه ی این ها به تنهایی بد مزه به نظر می رسند آما وقتی به درستی با هم مخلوط شوند، یک کیک خوشمزه درست می شود.
خداوند هم به همین ترتیب عمل می کند. خیلی از اوقات تعجب می کنیم که چرا خداوند باید بگذارد ما چنین دوران سختی را بگذرانیم. اما او می داند که وقتی همه ی این سختی ها  به درستی در کنار هم قرار گیرند، نتیجه همیشه خوب است. ما تنها باید به او اعتماد کنیم ، در نهایت همه ی این پیش آمد ها با هم به یک نتیجه ی فوق العاده می رسند.


   برچسب‌ها: كيك بهشتي مادربزرگ
   
+ ۱۳۸۹/۰۹/۲۸

آیا تا به حال به این فکر کردهاید که چرا در زبان انگلیسی اعداد به صورت ۱، ۲، ۳ و… نوشته میشوند؟

آیا میدانید که نوشتن هر یک از این اعداد یک دلیل دارد و آن تعداد زاویههای موجود در اعداد است.
ماجرا از این قرار است که به ازای هر عدد زاویه، آن عدد خوانده میشود؛ مثلا عدد ۱ چون تنها یک زاویه دارد، یک خوانده میشود. برای عدد ۲ چون دو زاویه دارد، دو خوانده میشود و…
برای درک بهتر بر روی عکس روبرو کلیک کنید


   برچسب‌ها: راز اعداد انگلیسی
   
+ ۱۳۸۹/۰۹/۲۸

به طور ميانگين مردم از عنکبوت بيشتر مي ترسند تا از مرگ.

2- حلزون مي تواند سه سال بخوابد.
3- اگر جمعيت چين در يک صف مقابل شما راه بروند، اين صف به خاطر سرعت توليد مثل هيچ وقت تمام نخواهد شد.
4- خطوط هوايي آمريکا با کم کردن فقط يک زيتون از سالاد هر مسافر در سال 1987 توانست 40 هزار دلار صرفه جويي کند.
5- ملت آمريکا بطور ميانگين روزانه 73 هزار مترمربع پيتزا مي خورند.
6- چشم هاي شترمرغ از مغزش بزرگتر است.
7- پروانه ها با پاهايشان مي چشند.
8- گربه ها مي توانند بيش از يکصد صدا با حنجره خود توليد کنند. در حاليکه سگ ها کمتر از ده صدا.
9- تعداد چيني هايي که انگليسي بلدند; از تعداد آمريکايي هايي که انگليسي بلدند! بيشتر است.
10- فيل ها تنها حيواناتي هستند که نمي توانند بپرند.
11- هربار که يک تمبر را زبان مي زنيد، 1/10 کالري انرژي مصرف مي کنيد.
12- تمام خرس هاي قطبي، چپ دست هستند.
13- اگر يک ماهي قرمز را در يک اتاق تاريک قرار دهيد، کم کم رنگش سفيد مي شود.
14- اگر بصورت مداوم 8 سال و 7 ماه و 6 روز فرياد بزنيد، انرژي صوتي لازم براي گرم کردن يک فنجان قهوه را توليد کرده ايد.
15- کوتاهترين جنگ در تاريخ 1896 بين نازي ها و انگلستان رخ داد که 38 دقيقه طول کشيد.
16- هر تکه کاغذ را نمي توان بيش از 9 بار تا کرد.
17- چشم هاي ما از بدو تولد همين اندازه بوده اند، اما رشد دماغ و گوش ما هيچ وقت نمي تواند متوقف شود.
18- در هرم خئوپوس در مصر که 2600 سال قبل از ميلاد ساخته شده است. به اندازه اي سنگ بکار رفته که مي توان با آن ديواري آجري به ارتفاع 50 سانتي متر دور دنيا ساخت.
 19- .I am کوتاهترين جمله کامل در زبان انگليسي است.
20- اگر تمام رگ هاي خوني را دريک خط بگذاريم، تقريبا 97 هزار کيلومتر مي شود.


   برچسب‌ها: نکته عجيب ولي واقعي در دنيا
   
+ ۱۳۸۹/۰۹/۲۸
در ادامه مطلب عكسهايي از دوستي حيوانات خواهيد ديد، براي مشاهده عكسها بر روي عنوان مطلب كليك كرده و سپس بر روي عكس كليك كنيد تا تمام عكسها را مشاهده نماييد.

Persianv.com At site Persianv.com At site Persianv.com At site Persianv.com At site Persianv.com At site Persianv.com At site Persianv.com At site Persianv.com At site Persianv.com At site Persianv.com At site Persianv.com At site Persianv.com At site Persianv.com At site Persianv.com At site Persianv.com At site Persianv.com At site Persianv.com At site Persianv.com At site Persianv.com At site


   برچسب‌ها: دوستی حیوانات در دوربین رویترز
   
+ ۱۳۸۹/۰۹/۲۸

یک زوج بریتانیایی برای دومین بار صاحب دوقلوی سیاه و سفید شدند که به علت نادر بودن بیش از حد این پدیده حتی احتمال تخمین احتمال آن نیز وجود ندارد.

دومین دوقلوی غیر هم نژاد در یک خانواده:به گزارش خبرنگار سایت پزشکان بدون مرز «دین دورانت» و آلیسون اسپونسر برای اولین بار در سال ۲۰۰۱ صاحب یک دوقلوی دختر سیاه و سفید بنام لورن و هیلی شدند که به طور نادری در علم پزشکی لورن سفید و بور شبیه مادرش بود و هیلی رنگ پوست و موهایش مانند پدرش بود .

این زوج امسال نیر بعد از ۷ سال صاحب یک دوقلوی دختر دورنگ شدند؛ «میا» همانند پدرش سیاه و «لیا» همانند مادرش سفید است و موهای سرخ رنگ و چشمان آبی دارد.

این در حالی است که محققان بر این عقیده‌اند که این نوع تولد دوقلوها که یکی سفیدپوست و دیگری رنگین پوست باشد، بسیار نادر است؛ چرا که در هر ازدواج مخلوط میان سفیدپوستان و رنگین پوستان، امکان این که یکی از کودکان به ویژه‌ در دوقلوها، سفید و دیگری رنگین پوست باشد، بسیار کم است.

* تولد دومین دوقلوی غیر هم نژاد در یک خانواده پدیده نادری است .

این زوج جوان از علم آمار و قانون احتمالات پیروی نمی کنند . احتمالات می گوید : ” احتمال به دنیا آمدن دوقلوهای با نژاد متفاوت در یک زن و شوهربسیار کم است !

تا اینجای مسئله که مربوط به اولین زایمان این زن می گردد قابل قبول است ، اما آنچه باعث می گردد این زن و شوهر جزء عجایب پزشکی قرار بگیرند تکرار مورد بالا در همین زوج است  زیرا آمار می گوید : ” احتمال دو باره  به دنیا آمدن دوقلوهای با نژاد متفاوت در یک زن و شوهر بسیار نادر است یعنی دو بار روی دادن چنین اتفاقی یک در یک میلیون زایمان در همین زوج  است”.

از دو قلوهای تازه متولد شده دختر با رنگ پوستی تیره همرنگ پوست “دین دورانت” پدر خود بوده و خواهر وی دارای پوستی سفید و چشمانی آبی مانند “الیسون اسپونر” مادر خود است.

برادر و خواهر بزرگتر آنها که در سال ۲۰۰۱ متولد شده بودند نیز دارای رنگ پوستهای کاملا متفاوت و رنگ چشمانی متفاوت هستند.

دورانت ۳۳ ساله گفت : “توجیه این پدیده چندان ساده نیست من خودم هم شوکه شدم.”

هر دو جفت دوقلوها غیر همسان بوده به این معنی که از دو تخمک جداگانه بارور شده اند و بنابراین عدم تشابه آنها چیز غیر عادی نیست.

 اما دانشمندان معتقدند که داشتن دو جفت دو قلوی سیاه و سفید برای یک زوج بسیار نادر است.

سارا یارویس از کالج پادشاهی پزشکی عمومی نیز به این شبکه تلویزیونی گفت : “حتی به دنیا آوردن دوقلوهای غیر همسان هم کمی نادر است.

دو قلوی غیر همسان از پدر و مادری از دو نژاد نادرتر و این دو تخمک بارور شده هر کدام با یک رنگ پوست به دنا بیایند نادرتر به این ترتیب دو بار روی دادن چنین اتفاقی یک در یک میلیون زایمان در همین زوج  است.”

احتمال وقوع چنین اتفاقی آنچنان نادر است که هیچ آماری برای بررسی احتمال آن وجود ندارد که البته انتظار می رود با افزایش تعداد ازدواج‌ها میان نژادهای مختلف زیادتر شود.

دومین دوقلوی غیر هم نژاد در یک خانواده : زوجی که آمار را به زانو در آورد .تا اونجا که میدونم احتمال به دنیا آمدن دوقلوهای با نژاد متفاوت دو در میلیون هست! یعنی دو بار اتفاق افتادنش چهار در هزار میلیارد میشه.


   برچسب‌ها: دوقلوی غیر هم نژاد
   
+ ۱۳۸۹/۰۹/۲۸

جشن ازدواج می‌تواند واقعه‌ای شگفت آور و سرورآمیز و سرشار از خوشی برای هرکسی باشد. در برخی موارد و در میان برخی ملیت‌ها رسم‌هایی دیوانه واری در رابطه با این جشن خجسته وجود دارد؛ ما می‌خواهیم شواهد و دلایلی دال بر وجود چنین رسوم عجیب غریبی از گوشه و کنار جهان برایتان مثال بزنیم.

 

دزدیدن عروس - در میان اجتماعات رومی roma ‌(در سراسر جهان) انجام می‌شود.

وقتی به نوع آشنایی در اغلب وصلت‌ها می‌نگریم، متوجه می‌شویم بیشتر آنها حاصل یک نگاه در میان جمعیت و آشنایی از طریق نگاه بوده است. زمانی که دو نفر به هم دل می‌بندند با ازدواج کردن سرنوشتشان را به هم پیوند می‌دهند.  باوجود این در برخی فرهنگ‌ها دوست دارند از خیر این مراحل رمانتیک ازدواج بگذرند و عملکردی تقریبا مجرمانه را برای رسیدن به هدف خود در پیش می‌گیرند آنها با دزدیدن عروس! (که آن را رسم «دو نفر کاملا غریبه» می‌دانند) مراسم عروسی را برگزار می‌کنند.
roma ای ها که آنها را شبه کولی نیز می‌دانند در طول قرن‌ها این سنت را حفظ کرده اند. در آنجا اگر یک نفر دختری را به زور بدزدد و او را 2 تا 3 روز کنار خود نگه دارد، آن دختر رسما همسر او محسوب می‌شود. زمان قدیم احتمالا این رسم مفاهیم زیادی داشته، مثلا این کار کمکی برای داماد محسوب می‌شد تا پول خرج نکند و او را از تهیه شام شکرگزاری سالانه برای والدین عروس معاف می‌کرد.

اما در فرهنگ امروز آنها تنها رسمی ‌عجیب و غریب دیده می‌شود که موجبات ناراحتی دختران را فراهم کرده چراکه هیچ حق انتخابی شامل حال آنها نمی‌شود و مجبورند فردی که توسطش دزیده شده اند را تا آخر عمر تحمل کرده یا عشق دائمی‌خود بدانند.
حتما خیلی از شماها متعجب شده اید! آیا چنین چیزی قانونی است؟ خوب این رسم یک اقلیت نژادی است و اغلب دولت‌ها زیاد ترجیح نمی‌دهند با ممنوع کردن رسم دیرین یک اقلیت سنتی خود را به دردسر بیندازند.

 

1- حق نداری دستشویی بروی - رسم بعضی مناطق مالزی

هیچ چیزی زیباتر از مراسم عروسی و ازدواج نیست. وقتی زوج خوشبختی در جمع دوستان و خانواده، احاطه شده با انواع گل‌ها و غذاهای لذیذ،  اولین روز زندگی خود را جشن می‌گیرند. اما برای قبیله‌های جامعه «تیدونگ» در قسمت شمالی بورتئو عروسی عبارت است از اولین روز سفری طاقت فرسا به عمیق ترین لایه‌های جهنم و بازگشت از آن. در این روز عروس و داماد برای 72 ساعت حق رفتن به دستشویی را ندارند.

آیین تیدانگی به زوج تازه ازدواج کرده امر می‌کند که در خانه شان بمانند و تحت هیچ شرایطی 3 روز و  3 شب به دستشویی نروند. برای این کار چند نفر از اعضای خانواده شان به عنوان ناظر این سه روز را در خانه آنها می‌مانند و غذا و آب بسیار کمی ‌به آنها داده می‌شود. مردم تیدانگ اعتقاد دارند که این کار عروس و داماد باعث می‌شود زندگی طولانی و پر از شادی را تجربه کنند، بچه مرده به دنیا نیاورند و نعمت و برکت وارد زندگی شان شود.

حالا وقتی به این آیین فکر می‌کنیم نکته جالبی را در آن می‌بینیم. هیچ چیز به اندازه بودن در شرایط سخت دو نفر را برای زندگی پایبند نمی‌کند و به هم نزدیک نمی‌کند و هیچ چیز سخت تر از خودداری کردن از رفتن به دستشویی و حمام کردن حدود نصف هفته نیست. وقتیکه این سه روز سپری شد زن و مرد بیشتر از هرکس دیگری که قبلا می‌شناختند به هم نزدیک می‌شوند، زیرا که آنها مدت زیادی نیست زن و شوهر شده اند و اولین روز زندگی شان در سختی کنار هم بوده اند.... آنها یار شفیق سخت ترین روزهای زندگی هم هستند.

 

2- کشتزارهای چاق - موریتانیا (آفریقا)

استانداردهای زیبایی شناسی در هر کجای جهان با جای دیگر متفاوت است. برای مثال باوجود اینکه عروس‌های غربی زمانی که به روز عروسی نزدیک تر می‌شوند هرچه کمتر غذا می‌خورند تا اندام لاغرتر و ظریف تری داشته باشند در بعضی از فرهنگ‌ها زنان تنومند و درشت هیکل را جذاب‌تر می‌دانند!... و  عروسها وقتی به روز عروسی نزدیک تر می‌شوند هرچه به دستشان می‌آید می‌خورند تا بتوانند هرچه بیشتر به عرض و پهنای خود بیفزایند. نمونه بارز آنها هم دختران موریتانی هستند.

گروه دختران با نام «کشتزارها یا مزارع چاق» مخالف کمپ‌های چاقی هستند-مکانهایی که دختران از 5 سالگی به آنجا فرستاده می‌شوند تا تحت نظارت و مراقبت زن بسیار پیر باتجربه وحشتناکی اضافه وزن پیدا کرده و مدام چاق‌تر شوند، به منظور اینکه جذاب تر شده و تا جایی که ممکن است زودتر عروسی کنند. در یکی از تمرین‌ها به اسم «لبلوس» دختران مجبورند مقدار خیلی زیادی غذا (شامل 4 پوند غلات و 5 گالون شیر شتر) را در طول یک روز بخورند و اگر آنها استفراغ کنند مامور ناظر یعنی همان پیرزن مجبورشان می‌کند هرچه بالا آورده اند را دوباره بخورند! معمولا در این کمپ‌ها عدم موفقیت دختران نیز با شکنجه همراه است.

اما بخش غم انگیز داستان اینکه این رسم درواقع چند سالی می‌شد که منسوخ شده بود تا اینکه یک گروه ارتشی این کشور را گرفتند و دوباره رسم را از نو راه انداختند. شاید با این امید که راحت تر می‌توانستند دختران چاق را دستگیر کنند یا شاید برای اهداف دیگر....

 

3- سیاه کردن عروس - اسکاتلند

مردم اسکاتلند از بسیاری جهات شبیه اروپاییان نوعی هستند، اما تعداد کمی‌ تفاوت‌های برجسته و قابل ذکر نیز دارند: مثلا اسکاتلندی‌ها دل و روده گوسفند را می‌خورند، دامن‌های مردانه می‌پوشند و به جای برنج شیر دلمه بدبو و فاسد را مثل تخم مرغ و انواع سس به سمت عروس پرتاب می‌کنند.

اسم رسم آنها «سیاه کردن عروس» است، سنت قدیمی ‌اسکاتلندی،؛ بعضی می‌گویند حتی قدیمی‌تر از زمان شان کانری است. این رسم بخشی از آیینی است که قبل از عروسی انجام می‌شود. در این آیین دوستان عروس او را سورپرایز می‌کنند. آیا شما واقعا تحمل چنین دوستان مسخره ای را دارید؟ دوستانی که هرچیز آشغال و مزخرفی را به سمت عروس پرتاب می‌کنند. اینها هرچیزی می‌توانند باشند: از شیر فاسد که در یخچال شما از شدت خرابی رنگش به سیاهی تبدیل شده تا قیر. آنها با این کار 2 هدف را دنبال می‌کنند. اول اینکه داماد را در حال و هوای درست و مناسبی قرار دهند (با فرض اینکه تمام اسکاتلندی‌ها وسواسی به دختران بی خانمان که هرگز حمام نمی‌کنند دارند) دوم اینکه این عمل به زنان کمک می‌کند تا بدانند با اتفاقاتی که در زندگی آینده شان می‌افتد چگونه برخورد کنند، چراکه برای آنها هیچ چیز تحقیرآمیزتر و ظالمانه تر از این کثیف کاری آن هم در نزدیکی روز عروسی نخواهد بود.

شاید این نوعی تحت فشار قرار دادن عروس قبل از بلکه گرفتن از آنهاست. ولی باید بدانیم سختی‌هایی که عروس باید برای تمیز کردن و شستن این کثیفی‌ها متحمل می‌شود در برابر مشکلاتی که یک زن اسکاتلندی باید بعدها در زندگی اش با آنها دست و پنجه نرم کند چیزی نیست. عروس هم همیشه در این مراسم ناراحت و ناامید نمی‌شود بلکه به طرز خوشحال کننده ای سورپرایز می‌شود و این نکته ای است که مردان اسکاتلندی در زندگی مشترک خوب درک کرده اند.

 

4- ازدواج با حیوانات برای دفع  ارواح - در برخی مناطق هند

فرهنگ غرب خصوصا در زمینه ازدواج و عروسی با خرافه‌ها غریبه نیست، اغلب عروس‌ها زودتر از مراسم آتش را در کلیسا برپا می‌کنند و حتی عروسی را به تعویق می‌اندازند تا هیچ وسیله کهنه، عاریه ای و یا آبی رنگی در مهمانی نباشد. اگر در آنجا ازدواج می‌کنید اصلا نباید به فکرتان خطور کند که قبل از عروسی حتی نگاه گوتاهی به همسر آینده تان بیندازید.

اما در قبیله هندی «سانتال» Santhal ازدواج‌های احمقانه ای برگزار می‌کنند که تعدادشان به 11 می‌رسد. آنها اعتقاد دارند که اگر دختر خردسالی یک دندان در لثه بالایی اش ریشه کند، نشانه این است که او در آینده ای نزدیک توسط ببر یا حیوان دیگری خورده می‌شود، زیرا ارواح از این دختر متنفر شده اند. بنابراین او باید با یک سگ عروسی کند. مثلا این مهمانی برای دختر 9 ساله ای به اسم «کارنامونی ‌هاندسا» برپا شده است، مهمانی بزرگ همراه با 100 نفر مهمان و عیش و پایکوبی.

اما خودتان را ناراحت نکنید. این مراسم چیزی نیست جز یک مهمانی ساختگی و سمبولیک و زوج مجبور نیست مراسم را تا آخر به پایان برساند. این فقط مراسمی ‌برای دور کردن ارواح شیطانی است و دختران وقتی بزرگتر شدند می‌توانند با پسر مورد علاقه خود ازدواج کنند.

باز جای شکرش باقی است که این مهمانی‌ها واقعی نیست، درغیر این صورت آیین جن گیری بین یک بچه کوچک و خانواده سگ سانان واقعا مراسمی ‌عجیب و غریب و البته ناراحت کننده می‌شد.


   برچسب‌ها: رسم هاي عجيب و غريب عروسي در جهان
   

درباره وبلاگ

کافه فان / Cafefun.ir
سایت اطلاعات عمومی و دانستنی ها

موضوعات

تبليغات

.:: This Template By : web93.ir ::.

برچسب ها: اطلاعات عمومی ، آموزش ، موفقیت ، ازدواج ، دانستنی ، گیاهان دارویی ، تعبیر خواب ، خانه داری ، سخن بزرگان ، دانلود ، بازیگران ، روانشناسی ، فال ، اس ام اس جدید ، دکتر شریعتی ، شاعران ، آموزش یوگا ، کودکان ، تکنولوژی و فن آوری ، دانلود ، تحقیق ، مقاله ، پایان نامه ، احادیث ، شعر ، رمان ، عکس ، قرآن ، ادعیه ، دکوراسیون ، سرگرمی ، اعتیاد ، کامپیوتر ، ترفند ، ورزش ، کد آهنگ ، مقالات مهندسی ، طنز ، دانلود کتاب ، پزشکی ، سلامت ، برنامه اندروید ، زنان ، آشپزی ، تاریخ ، داستان کوتاه ، مدل لباس ، مدل مانتو ، مدل آرایش