+ ۱۳۸۹/۰۷/۳۰

1) خود را بشناسید
امروزه پیشنهاد سقراط كه در قر ن پنجم قبل از میلاد كه در آن متنی بر خودشناسی ارایه شد به قوت خود پا برجاست.

اهداف احساسات و محدودیت های خویش را بشناسید و با آرامش با آنها برخورد نمایید. خواه از طریق مطالعه , خواه از طریق اندیشیدن و تفكر, سعی منید بعضی راه های كه باعث شناخت شما از خودتان و اینكه چه چیزهایی شما را خوشحال می كند پیدا كنید.

چنانچه به این توصیه عمل كنید , بهتر قادر به كنترل زندگی و مشكلات پیش روی خود خواهید بود.

۲) به خودتان ارزش بدهید و به خود اعتماد داشته باشید.
ممكن است سخت به نظر برسد اما سعی كیند رفتارتان گویای این باشد كه از خودتان مواظبت می كنید.

حتی اگر همیشه احساس عدم اطمینان می كنید , برخورد و رفتار مثبت را به دنیای اطراف هدیه دهید. برخورد مردم با شما متاثر از رفتار و پوشش شماست.

بنابراین خود ارزشی و خود اعتمادی را به نمایش بگذارید تا احترام را برای شما به ارمغان آورد.

۳) بیش از حد توانتان كار نكنید
همه ما با سخت كوشی , خواهان تامین امنیت و رفاه خانواده مان هستیم. اما مهم این است كه تعدل را در زندگی حفظ كنیم.

معمولا آن چه از نظر مالی دنبال می كنیم با آن چه كه تحقق می یابد یكسان نیست. اگر برای شما تامین معاش مهمتر از صرف وقت با عزیزان یا لذت بردن از زندگی است, بهتر است در تعیین اولویت ها بازنگری است, بهتر است در تعیین اولویت ها بازنگری كنید. سعی كنید برقراری تعادل را از كسی كه بین زندگی شغلی و خانوادگی اش این توازن را ایجاد كرده بیاموزید یا اینكه با خانواده یا دوستانتان راج به تاثیرات شغلی تان بر روی آن ها صحبت كنید.

۴) از افراد منفی دوری كنید
از ارتباط مسموم كه در شما احساس ناراحتی , عصبانیت یا نا امنی می كند اجتناب كنید. ممكن است سخت به نظر آید اما ارتباط خویش را باكسانی مه برای شما افسردگی به اركغان می آورند به حداقل برسانید, كسانی كه اكثرا محبتهای دریافتیرا بدون پاسخ می گذارند و یا كسانی كه دائما از شما انتقاد می كنند.

صداقت سخنان چنین افرادی را مورد ارزیابی قرار دهید تا ببینید كه میزان حقایق موجود در سخنانشان تا چه حد بر اساس ارتباطی مثبت و خوش بینانه است. اگر كسانی شما را تحت فشار روانی قرار می دهند صریحا از آنها بخواهید شما را رها نمایند.

۵) مثبت فكر كنید
سعی كنید از حداكثر توانایی هایتان استفاده كنید و به قدرت خویش اتكا كنید. علایق شخصی تان را با مطالعه و گذراندن كلاسها توسعه دهید.

علایق جدید را امتحان كنید و شكست هایتان را به كار گیرید. همه ما بخشی از اوقاتمان را از دست داده ایم اما افراد موفق از شكست هایشان درس آموخته اند و مغلوب شكست شان نشده اند.
اگر شما توانایی هایتان را به خوبی توسعه دهید و نقش مثبتی داشته باشید واقعا قادر به تغییر موقعیت های منفی به موقعیت های مثبت خواهید بود.

۶) ورزش ورزش ورزش
یك رژیم غذایی مناسب و قدری فعالیت بدنی روزانه , اعم از اینكه پیاده روی آرام باشد یا كار بیرون, فشار و اضطراب را تخفیف می دهد و روحیه را شاداب نگه می دارد.

ورزش و تمرینات بدنی, افراد را از احساس برتری طلبی رهایی و توانایی های سركوب شده ذهن را ترقی می دهد. همین امر منجر به جلوگیری از افسردگی می شود. برای اشخاص متفاوت ورزشهای مناسب آنها وجود دارد.

تمرینات كششی و یوگا برای تخفیف فشار بسیار مناسبند. بعضی تمرینات نی تواند به رفع عصبانیت كمك كنند. البته ورزش بیرون از منزل فواید مضاعفی دارد, نور آفتاب در بهبود روحیه و تخفیف افسردگی كمك موثری محسوب می شود.

۷ ) بخشی از اوقاتتان را تنها بگذارید.
لذت از جمع دوستان و تنهایی دو بخش از زندگی اند كه برای تقویت روحیه بسیار مهم اند. برای معنا بخشیدن و ایجاد شور در زندگی به دیگران كاملا مشروط به وجود دیگران باشد. علاوه بر گذراندن ۲۰ دقیقه در حمام , گوش دادن به موسیقی یا خروج از منزل به قصد لذت بردن از طبیعت , زمانی برای لذت بردن از تنهایی خویش صرف كنید.

چنانچه این امر را سخت یافتید ممكن است با توسل به اجتماع از مشاركت در موضوعات مهم دوری كنید.

۸) به دیگران كمك كنید و اجازه دهید دیگران به شما كمك كنند.
وقتی مشكلاتتان طاقت فرسا به نظر می رسد نشان دهید كه كمك دیگران می تواند اضطراب و دلواپسی شما را بر طرف كند, بنابر این مشكلاتتان را كاملا در منظر دیگران قرار دهید. كمك بلا عوض در مسائل اجتماعی یا كمك به دوستان نیز می تواند به سود شما تمام شود.

اگر در مقابل كمكی كخ دریافت كرده اید به همان میزان به دیگران مساعدت نمایید دامنه مناسبی از دوستان و اقوامی را بسط داده اید كه شریك اوقات خوش شمایند و مدد كاران زمان تنگی و سختی تان.

۹) ارتباط و مراودات
با روشی روشن و در عین حال همراه با آرامش و متانت , احساساتتان را به خانواده , دوستان و مدرسه تان بیان كنید و با دقت كامل به جواب آن ها گوش فرا دهید. هرگز خود را تحت فشاری كه ناشی از عدم بیان احساساتتان است قرار ندهید. چرا كه این فشار , انفجار ناگهانی در پی خواهد داشت و دیگران بدون كوشش و تلاشی شمارا خواهند شناخت.

عصبانیتی را كه باعث پریشانی و دانستن نقاط ضعف شما می شود كنترل كنید. هرگز اجازه ندهید دیگران ذهن شما را بخوانند.

۱۰) موقع احتیاج , كمك بطلبید
افرادی را پیدا كنید كه هنگام مشكلات بتوانند با آنها مشورت كنید .چنانچه پس از مشورت با دوستانتان و خانواده , مشكلاتتتان همچنان طاقت فرسا جلوه می نماید و احساس عدم آرامش می كنید , با مشاورینی صحبت كنید

كه خواهان كمك و یاری به شمایند. اگر احساس عدم امنیت , نگرانی یا ناراحتی و پریشانی می كنید فورا از یك مشاور متخصص كمك بطلبید.


   
+ ۱۳۸۹/۰۷/۳۰

۱- ظاهری آراسته داشته باشید.
تمیز و مرتب باشید، هماهنگی و پاکیزگی شما، ناخودآگاه شما را جذاب می‌کند. بعضی از افراد براساس تصوری اشتباه برای جذاب شدن به زحمت زیادی می‌افتند و خود را به شکل‌های عجیب و غریبی درست می‌کنند. مهمترین مسئله این است که مرتب و هماهنگ و در عین حال ساده باشید.
نامرتب بودن حتی حرفهای قشنگ‌، مثبت و تأثیرگذار شما را ضایع می‌کند. فرزندی که همیشه پدر و مادر خود را آراسته و با ظاهری مرتب می‌بیند، ظاهر آراسته فردِ ناآشنا او را نمی‌فریبد. چون ممکن است جذب
ظاهر آراسته کسی شوند که تأثیر منفی او از اثرات مثبتش به مراتب بیشتر باشد.
  

۲ - بیشتر سکوت کنید:
غالباً افراد به اشتباه برای این که جذاب‌تر شوند، بیشتر شلوغ می‌کنند و به خطا می‌روند. سکوت‌، یک تأثیر ذهنی و روانی بسیار قوی می‌گذارد. در سکوت‌، فرد پیرامون خود خلاء ایجاد می‌کند و هر خلایی‌، جذب را سبب می‌شود. آنها که بیشتر صحبت می‌کنند و کمتر می‌شنوند از جذابیت خود می‌کاهند، حال آن که سکوت و گوش دادن بیشتر به واقع شما را عاقل‌تر و قابل اطمینان‌تر معرفی می‌کند و این زمینه‌ای مساعد برای صمیمیت بیشتر است‌. سکوتی سرشار از اعتماد به نفس سرچشمه صمیمیت است‌.
   
۳ - نرم و ملایم سخن بگویید:
هنگامی که نرم و ملایم صحبت می‌کنید افراد را جذب خود می‌کنید و به راحتی می‌توانید بر روی آنها تأثیر بگذارید. آدم‌های خشن و داد و بیدادی افراد مناسبی برای اطمینان کردن‌، نیستند.
   
۴ - فرد محترمی باشید:
بی‌احترامی به خود، به دیگران و بی‌احترامی و بی ادبی در کلام و رفتار همگی از جذابیت شما می‌کاهد. شما باید هم در ظاهر آراسته باشید و هم در باطن وارسته‌. افراد مؤدب و متین و محترم بی تردید جذابند و این جذابیت از درون موج می‌زند.
محترم و مؤدب و باشخصیت باشید، خواهید دید خود به خود جذاب می‌شوید.
   
۵ - زیاد شوخی نکنید اما بسیار تبسم کنید:
شوخی فراوان از انرژی ذهنی و جذابیت شما می‌کاهد چرا که شوخی فراوان به تدریج مرزهای لازم بین افراد را از بین می‌برد متبسم باشید که تبسم به چهره شما جذابیتی عمیق و ژرف می‌بخشد. در تبسم‌، سنگینی و متانت و جذابیت است‌.
   
۶ - قاطعیت یعنی جذابیت‌:
کسانی که شخصیت قاطعی دارند و هدفها و ارزش‌های معینی دارند، بی‌استثنأ می‌توانند افراد جذابی باشند. زیرا شخصیت‌هایی جذاب و تأثیرگذارند که بسیار مصمم هستند و اعتماد به نفس دارند. به دنبال اهداف مشخصی بودن و به آنها رسیدن اعتماد به نفس زیادی به ارمغان می‌آورد و جذابیت از وجود چنین شخصی موج می‌زند.
آسان بود، این طور نیست‌؟ فکر می‌کنم شما هم می‌توانید یکی از جذاب‌ترین و ماندگارترین‌ها باشید. معطل نشوید دست به کار شوید.


   
+ ۱۳۸۹/۰۷/۳۰

« گل آفتابگردان رو به نور می‌چرخد و آدمی رو به خدا. ما همه آفتابگردان‌ایم. اگر آفتابگردان به خاک خیره شود و به تیرگی، دیگر آفتابگردان نیست. آفتابگردان، کاشف معدن صبح است و با سیاهی نسبت ندارد.‌»

این‌ها را گل آفتابگردان به من گفت و من تماشایش می‌کردم که خورشید کوچکی بود در زمین که هر گلبرگش، شعله‌ای بود و دایره‌ای داغ در دلش می‌سوخت.

آفتابگردان به من گفت: «وقتی دهقان،
بذر آفتابگردان را می‌کارد، مطمئن است که او خورشید را پیدا خواهد کرد. آفتابگردان هیچ‌وقت، چیزی را با خورشید اشتباه نمی‌گیرد‌ اما انسان همه‌چیز را با خدا اشتباه می‌گیرد.
آفتابگردان راهش را بلد است و کارش را می‌داند. او جز دوست‌داشتن آفتاب و فهمیدن خورشید، کاری ندارد. او همه‌ی زندگی‌اش را وقف نور می‌کند. در نور به دنیا می‌آید و در نور می‌میرد، نور می‌خورد و نور می‌زاید.
دل‌خوشی آفتابگردان، تنها آفتاب است. آفتابگردان با آفتاب آمیخته است و انسان با خدا. بدون آفتاب، آفتابگردان می‌میرد و بدون خدا، انسان.»
او ادامه داد: «روزی که آفتابگردان به آفتاب بپیوندد، دیگر آفتابگردانی نخواهد ماند و روزی که تو به خدا برسی، دیگر «تویی» نمی‌ماند. من فاصله‌هایم را با نور پر‌می‌کنم، تو فاصله‌ها را چگونه پر‌می‌کنی؟»
آفتابگردان این را گفت و خاموش شد. گفت‌وگوی من و آفتابگردان، ناتمام ماند. او در آفتاب غرق شده بود. جلو رفتم، بوییدمش، بوی خورشید می‌داد و آخرین صحبت‌هایش هنوز در گوش‌هایم طنین انداخته بود: «نام آفتابگردان، همه را به یاد آفتاب می‌اندازد. نام انسان آیا کسی را به یاد خدا خواهد انداخت؟»
آن‌وقت بود که شرمنده‌ از خدا، رو به آفتاب گریستم...


   
+ ۱۳۸۹/۰۷/۳۰

شاید باورش سخت باشد ولی سخاوت، یكی از راه‌های مهم توانگری است‌ زیرا زمانی كه می‌بخشی، این پیام را منتشر می‌كنی: «من غنی و ثروتمند هستم.» حال نباید زیاد تعجب كنی كه بشنوی ثروتمندترین افراد روی زمین، بزرگ‌ترین افراد خیّر و نوع‌دوست هم هستند. آنان پیوسته بخشی از درآمد خود را هدیه می‌كنند و بنابر قانون جذب، كائنات هم پول بیش‌تری را به‌سوی آنان بازمی‌گرداند.

توجه كنید تفاوت زیادی بین «بخشیدن» و «‌از دست دادن» وجود دارد. بخشیدن، از روی رضا و رغبت قلبی ‌و توأم با احساس سرور و شادمانی است اما از دست‌دادن، با میل قلبی نیست و احساس خوبی به همراه ندارد. مراقب باشید این دو را با هم اشتباه نكنید. آن‌ها متضاد یكدیگرند. یكی از آن‌ها احساس وفور نعمت و دیگری احساس كمبود را تداعی می‌کند. یكی از آن‌ها احساس خوبی و دیگری
احساس بدی را القاء می‌نماید. از دست دادن، سرانجام به دلخوری می‌انجامد درحالی‌كه بخشیدن با رضایت‌خاطر، یكی از مسرت‌بخش‌ترین كارهایی است كه می‌توان انجام داد و قانون جذب هم سخت به آن وابسته است و مقادیر بیش‌تری را به زندگی‌تان برمی‌گرداند. 


جیمز ری

من افراد زیادی را سراغ دارم كه پول هنگفتی به چنگ می‌آورند‌ ولی روابط خوبی ندارند. نام این را نمی‌توان ثروت گذاشت. شما می‌توانید به‌دنبال پول بروید و پول‌دار شوید‌ ولی هیچ تضمینی وجود ندارد كه توانگر شده باشید. نمی‌خواهم بگویم كه پول ربطی به توانگری ندارد‌ بلكه دارد‌ ولی تنها بخشی از آن است. از سوی دیگر، افرادی را می‌شناسم كه زندگی معنوی خوبی دارند اما پیوسته دردمند و رنجورند. این را هم نمی‌توان توانگری به‌شمار آورد. توانگری یعنی توانمندی در همه‌ی زمینه‌های زندگی.

‌زندگی خوب، حق شما‌ست و كلید نعمت‌های الهی در دستان‌تان قرا‌ردارد. شما سزاوار خوبی‌ها هستید و كائنات هم درِ آن‌را به روی‌تان می‌گشاید‌ اما باید آن‌را به‌سوی خویش فراخوانید. حال‌كه از «رازِ» این كار خبردار شدید، شما یک کلید دارید؛ این کلید، همان اندیشه‌های مثبت و احساسات عمیق شما در مورد حس «دارایی» است. در تمام طول زندگی‌تان، آن‌را محکم در دست نگه‌دارید و مراقبش باشید و پشت هر در بسته‌ای از کلیدتان مدد بجویید.


حسین پورآقاسی

وقتی راجع به ذهن صحبت می‌كنیم، بی‌درنگ با موضوعات مهمی مانند قدرت ذهن، توان ذهنی، مدیریت ذهن و از این‌قبیل، آشنا می‌شویم. امروزه دیگر بر‌ كسی پوشیده نیست كه داشتن یك ذهن قوی و نیرومند، پیش‌نیاز داشتن هرنوع توانمندی و اعتباری محسوب می‌شود. در این‌صورت، مدیریت ذهن، اهمیت به‌سزایی پیدا می‌كند‌ یعنی همان‌طور كه برای اداره‌ی خیلی چیزها باید بر آن‌ها مدیریت نمود، برای برخورداری از یك ذهن خوب و پویا نیز باید بر‌ آن مدیریت كرد یعنی آن‌را خوب اداره نمود.

یكی از كارهایی كه مدیریت ذهن انجام می‌دهد، آن است كه تكلیف ما را با خواسته‌های‌مان روشن‌می‌كند. در این‌صورت، ما به‌راستی خواهیم دانست كه چه‌ می‌خواهیم و چه ‌نمی‌خواهیم؛ پرسشی كه پاسخ آن، به‌رغم ساده بودن، هنوز برای بسیاری از افراد روشن نیست. هرچه بیش‌تر به پیش می‌رویم، بیش‌تر به ‌اهمیت مدیریت ذهن و نقش آن در بخش‌های مختلف زندگی و از‌جمله پول و ثروت پی‌‌می‌بریم. یكی از نیازها و اشتغالات روزمره‌ی ما، پول است. پول وسیله‌ای است كه برای گذراندن زندگی و تأمین خواسته‌ها، به آن نیازمندیم و با توجه به ‌همین نقش، یكی از عوامل مهم بروز مشكلات و گرفتاری‌های ما‌ست. ما همواره برای موازنه‌‌ی دخل و خرج خود، در حال محاسبه و چرتكه‌انداختن هستیم.

 

خیلی‌ها به‌دنبال پول هستند، بگذارید نكاتی را با هم در این مورد مرور كنیم: پول داشتن و توانگر بودن، با هم فرق دارد؛ پول نداشتن و فقیر بودن نیز با هم تفاوت دارد. ممكن است خیلی‌ها پول‌دار باشند‌ ولی توانگر نباشند. ممكن است خیلی‌ها هم پول‌ زیادی ‌نداشته باشند‌ ولی فقیر نباشند حتی غنی و بخشنده باشند. نتیجه آن‌که پیش از هر چیز، این ذهنیت ما‌ست كه پذیرای فقر یا ثروت ‌شده‎‎ و توانگر یا فقیر می‌شود.

بنابراین اگر بخواهیم تغییری در وضعیت مالی خود بدهیم، باید ذهنیت خود را عوض كنیم، باید ذهن خود را قوی، غنی و توانگر كنیم وگرنه‌ ممكن است پول زیادی ‌هم به‌‌دست بیاوریم‌ ولی در فقر و تنگدستی زندگی كنیم یا آن‌را از دست بدهیم.
اولین عنصر شاخص و كلیدی در ذهن ما كه همواره باید حواس‌مان به ‌آن باشد، «احساس» ما‌ست. هرگاه حس خوبی داشته باشیم، فرشته‌ای را در ذهن خود به ‌خدمت گرفته‌ایم و آن‌را ملكه‌ی ذهن خود كرده‌ایم كه همواره در خدمت ما‌ست و اگر حس بدی داشته باشیم، دیو خفته‌ی درون را بیدار كرده‌ایم كه كاری جز بیداد و خراب‌كاری انجام نخواهد داد.

ما باید احساسات‌مان را پیوسته ویرایش كنیم‌ تا بتوانیم نعمت‌ها، نیكی‌ها، فضیلت‌ها و خوبی‌های پیرامون خود را تشخیص دهیم، نسبت به ‌آن‌ها حساس باشیم و با آن‌ها به‌وجد‌ آییم. باید احساس‌مان را نسبت به هر‌چیز‌ از‌جمله پول، ثروت، توانگری، تنگدستی و مانند آن، تصحیح كنیم و نگرش درستی نسبت به ‌آن داشته باشیم‌ تا زمانی‌که این احساس در ما برانگیخته شد، بار ذهنی مثبت و نیرومندی در ما ایجاد گردد و ما را برای پذیرش و اداره‌ی آن آماده كند.

ذهنِ ثروتمند، ماتم‌‌زده و بدهكار نیست.
ذهنِ ثروتمند، ‌خسیس نیست و ذهنی نیست كه همیشه منتظر بدهی‌هایش باشد.

 
قانون جذب می‌گوید:
«به هرچه فكر كنی، همان می‌شود. انتظار هرکه را كه بكشی، همان می‌آید، نگران هرچه باشی، همان اتفاق می‌افتد و از هر چه بترسی، همان بر سرت می‌آید!»
 
ذهن ثروتمند، نعمت و فراوانی را جذب می‌كند، به ‌داشته‌‌هایش می‌اندیشد، طوری رفتار می‌كند كه توانگر است، دارا است و دارایی‌های نهان و آشكارش را درنظر می‌آورد. او می‌داند كه توانگری در راه است. با افكارش امواجی هم‌آهنگ تولید می‌كند و آن‌ها را به سرچشمه‌ی نعمت، فراوانی و دارایی می‌فرستد و در انتظار پاسخ می‌ماند.
ذهن توانگر، از ابزارهایش خوب استفاده می‌كند؛ جعبه‌ی ابزار او در ذهنش است‌ و همیشه آن‌را همراه دارد. او انتظار دریافت چیزی جز خوبی، توانگری و فراوانی‌ ندارد. او پیشاپیش، ثروت را در ذهن خود می‌سازد. او استاد تجسم ذهنی است. ذهن ثروتمند، سخاوتمند است، اهل بخشش است، اهل داد و ستد است. او از آن‌چه دارد، انفاق می‌كند و آن‌را نشانه‌ی توانگری می‌داند. او خوب می‌داند كه با بخشیدن، احساس خوبی را در خود و دیگران تقویت می‌كند.



   
+ ۱۳۸۹/۰۷/۳۰

زندگی، هدیه‌ای‌ست که از جانب خداوند به ما ارزانی داشته شده و ما اجازه نداریم در فقر، ناامیدی و حسرت، روزگار را بگذرانیم و در این دنیا، بدون آرمان و باری‌به‌هر‌‌جهت زندگی کنیم‌ بنابراین باید مراقب گذر لحظه‌های ارزشمند عمر خود باشیم و این لحظه‌‌ها‌ ‌را با ‌هدف بگذرانیم چراکه زندگی، دکمه‌ی بازگشت ندارد و ‌هرچه را با تمام وجود بخواهیم، به‌دست می‌آوریم.

همان‌گونه که می‌دانیم، لازمه‌ی داشتن یک زندگی ایده‌آل، در مرحله‌ی نخست، داشتن هدف مشخص و تعیین مسیر می‌باشد
چراکه بی‌هدف بودن، انسان را دچار روزمرگی می‌کند اما داشتن هدف، برنامه‌ریزی را درپی دارد و داشتن برنامه، هدف‌ها را محقق می‌سازد و درنهایت برنامه‌ریزی درست، موفقیت می‌آفریند.

هدف، وضعیتی است که می‌خواهیم در آینده داشته باشیم و موفقیت، مسیری است برای دست‌یابی به اهدافی خاص. اگر خودمان نتوانیم وضعیت‌مان را در آینده تعیین کنیم،‌ ناچار محیط پیرامون‌مان، وضعیت را به ما تحمیل می‌کند و آن‌چه که محیط بر ما حکم می‌کند، چه‌بسا با ما سازگاری نداشته باشد. پس چه بهتر که خود، هدف مطلوب‌مان را معلوم نموده و به سمت آن حرکت کنیم.
 
انتخاب هدف:
یکی از ضرورت‌های زندگی، انتخاب هدف است که باید به‌صورت آگاهانه انجام گیرد. اهداف زندگی هر شخص، با دیدگاه‌ها، مقاصد و اعتقادات او، ارتباط تنگاتنگ دارد بنابراین به‌جای داشتن یک‌سری خیال‌ها و آرزوهای مبهم، بهتر است روی اهداف مشخص، متمرکز شویم. این‌كه بدانیم هدف‌مان در زندگی چیست، خود باعث رسیدن هرچه سریع‌تر به موفقیت می‌شود.

مشخص کردن اهداف، باعث می‌شود ‌بتوانیم انتخاب‌های بهتری داشته و به دستاوردهای مهمی برسیم. داشتن هدف، باعث می‌شود انسان از تقلید کورکورانه و گم‌شدن در راهی که مقصود او نیست، دوری کند. این هدف‌ها هستند که مسیر و مقصد زندگی را تعیین و روشن می‌کنند و به انسان اعتماد‌به‌نفس، انگیزه و عشق به زندگی می‌دهند. هدف، انسان را با استعدادها و توانمندی‌های بی‌کران درونی‌اش آشنا می‌کند.

داشتن هدف و برنامه در زندگی، به انسان حرکت می‌دهد و در او انرژی می‌آفریند. کسی که هدفی مشخص دارد، برای رسیدن به آن، با همه‌ی توانش می‌کوشد و پیش‌می‌رود و هیچ سد و مانعی را یارای آن نیست که در برابرش، مقاومت کند. او بر‌می‌خیزد و برای رسیدن به آرمان‌هایش، دست به اقدام و تلاش می‌زند. 
 
مراحل رسیدن به هدف:
با‌وجود اهمیت بسیار زیاد انتخاب هدف در زندگی، مردم به‌طور معمول نمی‌دانند که چه‌طور باید برای خود هدف تعیین کنند.
 
 
در زیر، آموزش‌هایی‌ ارائه می‌شود که به انتخاب هدف در زندگی، کمک شایانی می‌نماید:

کاغذی سفید جلوی روی‌تان قراردهید و هرچه به فکرتان می‌آید را روی آن ‌نوشته و لیستی از رؤیاهای‌تان را تهیه نمایید. خیلی از ما، توانایی خیال‌پردازی را از دست داده‌ایم و این مایه‌ی تأسف است. با خیال‌پردازی می‌توان به آینده امیدوار بود و هرکجا امید باشد، موفقیت نیز هست.
 
بنابراین سعی‌کنید تا حد امکان، تمامی رؤیاهای‌تان را به‌یاد آورید. بعد از تکمیل لیست‌تان، در مورد هر آیتم آن، از خود بپرسید «چرا؟» اگر نتوانستید در یک جمله بیان کنید که چرا چنین خیالی داشته‌اید و چرا می‌خواهید به آن برسید، پس دیگر آن ایده، یک خیال نخواهد بود و نمی‌تواند برای شما هدف باشد بنابراین روی آن خط بکشید. سپس بررسی کنید که آیا این به‌طور واقعی هدف خود من است یا کسان دیگری می‌خواهند من به این هدف برسم؟ آیا این هدف، کار صحیح و درستی است؟ آیا رسیدن به این هدف، من را از رسیدن به اهداف دیگرم باز‌می‌دارد؟

وقتی کارتان در این مرحله تمام شد، به احتمال زیاد لیست‌تان بسیار کوچک‌تر از اول شده است و این باعث می‌شود کم‌کم به تشخیص هدفی که توانایی رسیدن به آن را دارید، نزدیک‌تر شوید و این، همان هدف اصلی زندگی می‌باشد. در تعیین اهداف، به ویژه هدف اصلی یا هدف نهایی زندگی، توجه به یک نکته، ضروری‌ست و آن، هماهنگی و تطابق اهداف، با ذات، جوهر، فطرت و رسالت زندگی ماست.

البته این نکته را نیز باید درنظر داشته باشید که بعضی از اهداف‌تان باید آن‌قدر بزرگ باشد که باعث شود توانایی‌های‌تان را ارتقاء دهید. این اهداف باید در درازمدت حاصل شود که شور و شوق شما را حفظ کرده و ناکامی‌های‌تان را از اهداف کوتاه‌مدت کاهش دهد.
 

در مرحله‌ی بعد، اهداف‌‌تان را دسته‌بندی کرده و به دو گروه کوتاه‌مدت و بلندمدت تقسیم‌بندی نمایید و پس از آن، فعالیت‌های لازم برای رسیدن به هر کدام از آن‌ها را نیز مشخص کنید. برای این کار، نقشه‌ای در ذهن‌تان طراحی کنید که توانایی‌ها و ضعف‌های‌تان را در مورد آن هدف به‌خصوص، نشان‌دهد. دقت نمایید که باید با خود صادق بوده و اهداف عملی و قابل وصول خود را از رؤیاهای تخیلی و غیرقابل دسترس جدا نمایید. نکات مثبت و منفی شخصیت خود را با ذکر جزئیات بیان کنید. نقاط ضعف خود را بپذیرید و بدون احساس ضعف با یک برنامه‌ریزی منظم، سعی در کاهش آن نمایید و با باور نقاط قوت خویش، با ارائه و تقویت آن در مقاطع خاص، ارزش‌های شخصیتی خویش را تثبیت نموده و ارتقاء دهید. حال بهترین راه‌های رسیدن به هدف‌تان را بنویسید و پس از درنظر گرفتن تمامی جوانب کار، مسیر خود را مشخص نمایید.

پس از طی تمامی مراحل بالا، نوبت به مهم‌ترین مرحله یعنی شروع حرکت در مسیر هدف می‌رسد. تا زمانی‌که تصمیم جدی برای قدم در راه گذاشتن نداشته باشید، همواره هدف‌های‌تان در حد رؤیا و آرزو باقی خواهند ماند. بنابراین باید با عقل و درایت تصمیم‌گیری کنید، تردید نداشته باشید، از عواقبش نترسید، عجولانه تصمیم نگیرید، با افكار نا‌امید‌كننده بجنگید و مهم‌تر از همه این‌که تصمیم‌گیرنده، خودتان باشید. پس بدون ترس از خطرات احتمالی راه و با انتخاب بهترین مسیر، اقدام نمایید و به نتیجه‌ی کار خود، مطمئن باشید.
 
در یک نگاه کلی، مراحل رسیدن به هدف‌ها به شکل زیر تقسیم‌بندی می‌شود:
 

1) لیست‌بندی هدف‌ها 
2) زمان‌بندی هدف‌ها (زمان لازم برای رسیدن به هدف)
3) اولویت‌بندی هدف‌ها 
4) ایجاد انگیزه برای هر هدف (وضوح در هدف)
5) برنامه‌ریزی برای رسیدن به هدف‌ها
6) اقدام و شروع حرکت در مسیر هدف (تلاش مستمر برای رسیدن به هدف)
 
به خاطر بسپارید كه هدف‌گذاری‌، یك فعالیت همیشگی است كه نیازمند به‌روزآوری، ثبت، اولویت‌‌بندی و مرور منظم هر دو نوع اهداف كوتاه‌مدت و بلند‌مدت می‌باشد. بدین منظور، دست‌كم هر شش ماه یک‌بار، اهداف خود را مرور كرده و آن‌ها را (در صورت نیاز) مورد اصلاح قراردهید چراكه با حركت در مسیری منظم، ممكن است متوجه شوید دیگر اهدافی كه در قبل ثبت نموده بودید، آن ارزش اولیه را ندارند و نیازمند اصلاح می‌باشند.
در این هنگام، سعی‌كنید از تناقض یا تضاد بین اهداف یا قیاس نادرست به هر شكلی، آگاه بوده و از آن‌ها اجتناب كنید. به زبان ساده‌تر، ممكن است رسیدن به دو هدف در كنار هم در یك دوره‌ی زمانی، غیرممكن باشد. از این طریق، می‌توانید چنین تناقضاتی را كشف نمایید اما در عین حال، هرگز كوشش برای دست‌یافتن به آن‌ها را فراموش نکنید.

درنهایت مهم این است که بدانیم همه‌ی چیزهای لازم برای برداشتن اولین قدم را دراختیار داریم‌ بنابراین باید دست از بهانه‌گیری و بهانه‌جویی‌های بی‌پایه و ‌‌اساس برداریم و لحظه‌ی اکنون را به‌عنوان بزرگ‌ترین فرصت زندگی خود بپذیریم و اولین گام را به سوی تحقق آرزوهای خود برداریم و آن‌قدر در این مسیر مداومت و پافشاری به‌خرج دهیم که درنهایت، اتفاقی که همیشه آرزوی آن را داشتیم، در مقابل چشمان‌مان محقق شود و به‌وقوع بپیوندد.

هیچ‌گاه فراموش نکنیم که زندگی، فرصت‌های فراوانی دراختیار کسانی که به جست‌وجوی آرمان‌های بلندشان به‌پا خواسته‌اند و به تحقق رؤیاهای‌شان همت گماشته‌اند، قرار‌می‌دهد. بنابراین باید خط‌مشی خود را در زندگی تعیین کنیم و سکان‌دار کشتی سرنوشت خود باشیم و منتظر دیگران نمانیم و با طراحی و هدف‌گذاری، مسیر زندگی‌مان را روشن کنیم و از زندگی خود، یک شاهکار بسازیم. 

   
+ ۱۳۸۹/۰۷/۳۰

برای اولین‌بار در حدود 500‌سال پیش، یك سیاستمدار و مورخ ایتالیایی به‌نام «‌ماكیاول‌»،‌ كسب موفقیت (‌به معنی رسیدن به ثروت‌، قدرت‌، حاكمیت و‌...‌) را ‌‌با استفاده از هر اقدام قانونی‌، غیرقانونی‌، غیراخلاقی‌، غیرانسانی و‌...‌‌ ‌مجاز و لازم معرفی كرد‌! چراکه به قول او: «‌رسیدن به هدف‌، درستی یا حقانیت استفاده از روش‌ها و وسیله‌های مورد استفاده در راستای رسیدن به آن‌را توجیه می‌كند‌!‌»

در چند دهه‌ی پیش، تمام عقاید و آرای «ماكیاول» كه با نام «ماكیاولیسم» شهرت پیدا كرده‌، در كتابی به‌‌نام «‌شاهزاده‌» كه ترجمه‌ی
اثری از او به نام «‌پرنس‌»‌ است، به زبان فارسی چاپ و منتشر شد و در آن قید شده بود كه این افكار و عقاید خشن‌، ضد‌اخلاقی‌، ضد‌انسانی و‌... به‌شدت ‌مورد توجه و كاربرد حاكمان اروپا در قرون وسطی قرار‌می‌گرفته است‌.

اگر با این مقیاس، در شرایط كنونی بخواهیم بزرگ‌ترین انسان‌های موفق در معیار «ماكیاولیسم» را در طول تاریخ معرفی كنیم‌، لابد در صدر آنان فرعون‌، هیتلر‌، ناپلئون‌، صدام‌حسین‌، چنگیز‌خان مغول و‌... قرار‌می‌گیرند كه با خون‌ریزی‌ها‌، ویرانی‌ها و ظلم فراوان‌، در كسب ثروت‌، قدرت‌، كشور‌گشایی و‌... بسیار موفق بوده‌اند‌، هر‌چند در‌نهایت، تمام طاغوت‌ها، نه در جریان زندگی و در اوج شوكت و قدرت‌، فكر و زندگی آرام و راحتی داشته‌اند و نه در سال‌های پایانی زندگی‌.

‌دیوان حافظ كه به اعتبار حضور بسیار فراوان آن در خانه‌ها و در دسترس ایرانیان‌، وجدان بیدار و اعتقاد قلبی مردم این سرزمین است‌، در غزلی بسیار شیوا، این‌چنین این نوع تفكر و زندگی را محكوم می‌كند‌:
شكوه تاج سلطانی كه بیم جان در آن درج است كلاهی دلكش است‌‌ اما به ترك سر نمی‌ارز‌د
تو را آن به كه روی خود ز مشتاقان بپوشانی  كه شادی جهانگیری‌، غم ‌لشكر نمی‌ارزد

در روان‌شناسی موفقیت از دیدگاه «ان.ال.پی»‌‌‌
كسب موفقیت، تنها یك سلسله دستاوردهای ظاهری نیست‌‌ بلكه كیفیت‌، چگونگی و معصومیتِ روش‌های رسیدن به آن‌‌ و چگونگی طی مراحل نیز بسیار مورد توجه و تأكید قرار‌می‌گیرد‌، نه‌تنها نتایج پایانی آن‌.

در اطراف خود، مدیران‌، پزشكان‌، مهندسان و كارآفرینان موفقی را مشاهده می‌كنیم كه در پرتو عمری زحمت و تلاش، در‌نهایت برای مثال ‌به مهندسی عالی‌قدر‌، پزشكی موفق و معروف و‌... تبدیل شده‌اند كه از صبح زود تا ساعاتی گذشته از شب با «‌دستان طلایی‌» خود، به كسب ثروت مشغول‌اند‌؛ كار زیاد، آن‌چنان برای این افراد به‌صورت عادت درآمده كه تعطیلات‌، مرخصی‌، گذراندن ساعاتی در كنار زن و فرزند و‌... برای‌شان معنایی ‌ندارد‌. ویلایی با‌شكوه دارند و اگر سالی چند‌روزی به آن‌جا بروند‌، كلی پرونده و كار اداری و تجاری را هم با خود به كنار دریا و میان جنگل می‌برند و صدای تلفن‌های‌شان‌‌، آرامش را از دیگران دور‌می‌كند‌. ‌

به باور روان‌شناسی موفقیت یا‌‌ «‌ان.ال.پی»‌، موفقیت، تنها رسیدن به هدف نیست‌، بلكه رسیدن به این آرزوها بایستی به‌صورتی تأثیر‌گذار‌، با‌شكوه‌، با‌افتخار و نه با هر جان‌كندن و یا با هر نوع سیاه‌كاری و در‌نهایتِ سهولت‌، معصومیت و راحتی انجام ‌گیرد‌.

در این زمینه هم «حافظ» سخنان شیوا و معنی‌داری دارد‌:
پنج روزی كه در این مرحله مهلت داری  خوش بیاسای زمانی‌، كه زمان این‌همه نیست 
دولت آن است كه بی‌خونِ دل آید به ‌كنار  ورنه با سعی و عمل‌، باغ جنان این‌همه نیست 

آری‌، رسیدن به موفقیت با توجه به فضلیت‌، حقانیت‌‌، اجتناب از پارتی‌بازی‌،‌ رانت‌خواری‌، تعدی و‌... ممكن است‌.

برخی از اصول و پایه‌های رسیدن به این نوع از موفقیت، در ‌زیر آمده است‌:
 
- احترام به افكار‌، باورها و دیدگاه‌های دیگران‌ حتی اگر مطابق قبول و باور نباشد.
- انجام كارها به بهترین صورت با توجه به امكاناتی كه در اختیار می‌باشد.
- ارتباط و مذاكره‌ی مفید و ‌مؤثر با دیگران به‌طوری كه با ‌نتایج قابل مشاهده‌ای همراه باشد‌.
- توجه بیشتر به رفتار تا گفتار، چراکه رفتارها، بلند‌تر و رساتر از واژه‌ها، مطالب را بیان می‌كنند‌.
- توجه به این اصل که تمام منابع مورد نیاز برای تعییر و تحول، در دسترس همه‌ی افراد می‌باشد.
‌- با افزایش میزان انعطاف‌پذیری‌، بهترین و بیش‌ترین میزان تأثیر‌گذاری و بهره‌رسانی در محیط به‌وجود می‌آید.
- افراد مقاوم و ناسازگار وجود ندارند‌، ممكن است ‌یك ارتباط یا مذاكره‌ی غیرقابل انعطاف وجود داشته باشد‌.
- تمام فعالیت‌ها‌، رفتارها و رویه‌ها، بایستی در راستای رسیدن به كمال‌، حقیقت و حقانیت صورت‌بگیرند‌.
- موفقیت و شادكامی به‌طور معمول ‌به‌صورت سریع‌، راحت و دیرپا شكل‌گرفته ‌و پدید‌می‌آید‌ و تنها صحبت و برنامه‌ریزی در این زمینه‌هاست كه به طول می‌انجامد‌.
- از آن‌جا كه انسان، اختیار ذهن خود را ‌دارد‌، بنا‌براین بایستی شجاعت و صداقت پذیرفتن عواقب و نتایج کارها را هم داشته باشد‌.

   
+ ۱۳۸۹/۰۷/۳۰

www.irannaz.com

زندگی، هدیه‌ای از جانب خدای مهربان به همه‌ی انسان‌هاست تا با این هدیه‌ی ارزشمند، لحظات نابی را برا‌ی خود خلق نمایند. خیلی از بزرگ‌ترها فکر می‌کنند چون سن و سالی از آنان گذشته و دارای تجربیات بسیاری هستند، دیگر نیازی به آموختن درس‌های زندگی ندارند ولی غافل از این‌‌که بسیاری از زیبایی‌ها و نکته‌های ظریف موفقیت، در دوران کودکی انسان‌ها وجود دارد و آنان آرام‌آرام با افزایش سن، از این ارزش‌ها دور می‌شوند.
 
ویژگی‌های ارزشمندی در کودکان وجود دارد که هرکسی در هر مرتبه و مقامی و با هر منزلت اجتماعی و جایگاه شغلی، اگر مجدداً با تأملی‌ منطقی در این خصوصیات درنگ نماید، به‌طور قطع دستاوردهای بزرگی به‌دست خواهد آورد.

با مروری بر این ویژگی‌های ارزشمند، تلاش می‌نماییم که برای رسیدن به موفقیت‌های بزرگ در زندگی، این ارزش‌ها را در صحنه‌ی زندگی خویش جاری کنیم.
 
1- کودکان به‌راحتی شاد و خندان می‌شوند:
کودکان همواره به‌دنبال بهانه‌ای می‌گردند تا شاد و خندان باشند. آنان به‌راحتی با موضوعات کوچک و پیش‌پا‌افتاده، شاد می‌شوند و صدای خنده‌‌شان‌ بلند می‌شود. انسان‌ها برای خلق موفقیت‌های بزرگ در زندگی، نیاز به شادی و نشاط دارند و باید با انرژی شادی، به سمت اهداف بزرگ‌شان حرکت نمایند. چه زیبا پیامبر اکرم(ص) فرموده‌اند که: «دلتنگ و غمگین مباش که این دلتنگی، تو را از دنیا و آخرت بازمی‌دارد.» ممکن است انسان در مسیر زندگی، ناملایمات و سختی‌هایی داشته باشد اما تنهاانسان‌هایی از این موانع سربلند بیرون خواهند آمد که همواره روحیه‌ی مثبت را در خود ایجاد نمایند و هم‌چون کودکان به‌دنبال بهانه‌ای باشند تا شاد و خندان شوند و این نشاط را به دیگران نیز انتقال دهند.

ای‌کاش این نشاط و شادی کودکانه، در همه‌ی ما بزرگ‌ترها ایجاد شود و با روحیه‌ی مثبت، زندگی خود را مدیریت کنیم.
 
2- کودکان اراده و پشتکاری قوی دارند:
کودکان برای رسیدن به خواسته‌های‌شان، پافشاری می‌کنند. تمام تمرکز آنان، رسیدن به خواسته و هدف‌شان می‌شود و دیگر چیزی توان مقابله با آنان را ندارد. انسان‌های موفق نیز باید چنین تفکر و اراده‌ای ‌داشته باشند و اگر با منطقی قابل اعتماد، اهدافی را در زندگی خویش تعیین نمودند، باید با اراده و پشتکاری قوی، به سمت خلق آن حرکت نمایند. حضرت علی(ع) می‌فرمایند: «همت مردان، کوه‌ها را متلاشی کند.» یکی از رازهای بزرگ انسان‌های موفق، داشتن اراده و همتی بالا می‌باشد و هیچ‌وقت در زندگی، ناامید و خسته نمی‌شوند و در هر مرحله‌ای، با توکل به خدای مهربان از تلاش و کوشش دست برنمی‌دارند.

ای‌کاش همه‌ی ما هم‌چون دوران کودکی، برای رسیدن به خواسته‌های‌مان (البته خواسته‌های منطقی و ارزشمند)، سمج و مصمم باشیم.
 
3- کودکان با همه صداقت دارند:
قدیمی‌ها همیشه می‌گفتند حرف راست را از بچه بشنو. این جمله، ‌واقعیتی از درون زلال و شفاف کودکان است. آنان همیشه در گفتارشان صداقت دارند مگر این‌که در اثر تربیت غلط، بی‌صداقتی به آنان آموخته شده باشد. انسان‌هایی که می‌خواهند در عرصه‌ی کار و اجتماع دارای محبوبیت باشند، باید مزین به خصوصیت ارزشی صداقت باشند. صداقت، پایه و اساس همه‌ی خوبی‌هاست و انسان‌هایی که همیشه در گفتار و رفتارشان صداقت دارند، به افرادی محبوب و دوست‌داشتنی تبدیل می‌شوند که همه‌ی پیروزی‌ها و موفقیت‌های واقعی زندگی، به سمت آنان سرازیر می‌شود. انسان‌های صادق، دارای آرامش عمیقی می‌باشند و برعکس، افراد دروغ‌گو و شیاد، همیشه در اضطراب و استرس هستند. یک مَثَل روسی می‌گوید: «در مرداب دروغ، غیر از ماهی‌های مرده چیز دیگری شناور نیست.»‌

ای‌کاش باز هم هم‌چون کودکی‌، زلال و شفاف باشیم و قلب و زبان‌مان، پر از راستی و صداقت باشد تا همه را دوست داشته باشیم.
 
4- کودکان به‌راحتی می‌بخشند:
از ویژگی‌های خوب کودکان، این است که کینه‌ی کسی را در دل نگه‌نمی‌دارند و ممکن است برای لحظات کوتاهی، از کسی دلگیر شوند اما به‌سرعت او را می‌بخشند و باز هم با او، مهربانی و دوستی می‌کنند. انسان‌هایی که نمی‌بخشند، بیش‌تر برای خود ایجاد مشکل می‌کنند و آرامش را از خود سلب می‌نمایند. هرکس به هر میزانی بخشنده‌تر باشد و از اشتباهات دیگران بگذرد، به همان میزان، خدای مهربان، ‌دعاهای او را مستجاب می‌کند و نشاط و شادابی را به او هدیه می‌دهد. با بخشیدن دیگران، درهای رحمت و گشایش در کارها برای ما بازمی‌شود و میان‌برهای رسیدن به هدف، در مقابل ما قرارمی‌گیرد. «هربرت اسپنسر» یکی از دانشمندان بزرگ می‌گوید: «اشخاصی‌ که نمی‌توانند دیگران را ببخشند، پل‌هایی را که باید از آن عبور کنند، خراب می‌نمایند.»

ای‌کاش با مزین شدن به ویژگی بخشش، هم‌چون کودکان، آرامش و شادی را در زندگی خویش جاری نماییم.
 
5- کودکان خلاقانه نگاه می‌کنند:
از ویژگی‌های کودکان، نگاه خلاقانه به همه‌ی موضوعات است. آنان با ذهنی کنجکاو، همه‌ی مسائل اطراف خود را کنکاش می‌کنند و با دقت و تأملی خاص، به اطراف می‌نگرند. انسان‌های موفق نیز چنین ویژگی دارند و در مورد مسائل فکر می‌کنند و همیشه با تدبیری ویژه، بهترین راه‌حل‌ها را پیدا می‌کنند. انسان‌های خلاق، هیچ‌وقت از بررسی و تلاش خسته نمی‌شوند و هر روز دنبال راه‌کاری جدید برای بهتر‌زندگی‌کردن هستند. آنان به آینده امیدوارند و هیچ‌وقت مأیوس و درمانده نمی‌شوند.

ای‌کاش ما هم هر روز، نگاهی تازه و جدید به اطراف‌مان داشته باشیم و هم‌چون کودکان، با شادی و امید لحظه‌های‌مان را سپری کنیم.
 
‌به‌راستی چه زیباست اگر بتوانیم خیلی از ویژگی‌ها و خصوصیات دوران کودکی‌مان را دوباره در ضمیر ناخودآگاه خود بیدار کنیم و از خوب‌بودن، خود لذت ببریم و دیگران را نیز شاد کنیم..‌‌



   
+ ۱۳۸۹/۰۷/۳۰

ین یک جمله‌ی آشنا، رایج و کلیشه‌ای است:
«برای پیروزی بر هر حریف و دشمنی، سعی‌کن به نقاط ضعفش دست پیدا کنی و از همان نقطه، حریفت را شکست داده و خاکسترنشین کن‌ یا برای پیروزی بر حریف، نقاط ضعف و قوت او را شناسایی کرده و با فشار بر نقاط ضعف او، به‌طور حتم او را با شکست سختی مواجه خواهی‌ کرد.»

انکارناپذیر و غیرممکن است که داشتن نقطه‌‌ضعف را کتمان نموده یا ادعا کنیم که هیچ نقطه‌ضعفی نداریم. در هر صورت‌، نقطه‌ضعف وجود دارد و باید آن‌را پذیرفت. حال ترس از برملا شدن نقطه‌ضعف، معضلی بزرگ‌تر از خود نقطه‌ضعف است چرا‌که در این مقوله، دو اثر سوء و ‌روانی منفی وجود دارد:

- ترس ممتد و همیشگی همراه با احساس منفی دائم، کم‌کم به یک عادت و خلق‌و‌خوی ناپسند تبدیل می‌شود.
- پابرجا ماندن نقطه‌ضعفی که می‌دانیم و می‌شناسیم.

 
www.irannaz.com

نکته‌ی جالب، این‌جاست که هر نقطه‌ضعفی می‌تواند مورد استفاده یا سوءاستفاده‌ی دوست و دشمن، آشنا و غریبه قرارگیرد؛ دشمن برای ضربه زدن و نابودی کامل و دوست برای اعمال فشارهای روحی-‌ روانی و گاه عاطفی و شاید حتی برای مزاحی زودگذر.

پیشنهاد من این است، بیایید سنت‌شکنی کرده و به‌جای این‌که در کابوس پنهان‌نمودن دست و پا بزنیم یا خود را دچار هیولای ویران‌کننده‌ی برملا شدن این نقیصه (نقطه‌ضعف) بنماییم، بی‌هیچ ترس و واهمه‌ای، نقطه یا نقاط ضعف خود را فاش‌ و برملا سازیم.
 
بله، خودمان این کار را با رغبت کامل، حتی از روی عمد انجام داده و شاهد نتایج شگفت‌آور آن باشیم. این کار، کمترین فایده‌اش، بستن راه‌های نفوذ حریف برای شکست و یأس و ناامیدی ما قبل از شناسایی از طرف اوست یعنی دانسته، راه عبور دشمن برای ضربه زدن را خودمان برایش ترسیم نموده، او را مجبور کنیم در راهی قدم بردارد که ما می‌خواهیم؛ راهی که خود طراح آن هستیم و بر تمام ریزه‌کاری‌های آن، اشراف کامل داریم. این‌جاست که دیگر غافل‌گیر نشده و وارد یک نبرد پیدا و مشخص که شبیخون و اصل غافل‌گیری در آن کوچک‌ترین نقشی ندارد، می‌شویم. واضح و آشکار است که هیچ‌کس شکست را دوست ندارد و در اصطلاح، کم آوردن و دچار بیم و ضعف شدن را هم به‌آسانی نخواهد پذیرفت. حال وقتی ما بدانیم که طرف مقابل در هر نقش و پوششی، آشکارا بر نقطه‌ضعف ما واقف است، اولین و نزدیک‌ترین فایده‌ی حاصله، از بین رفتن ترس و هراس مستمر از برملا شدن این معضل خواهد بود. حالا دیگر حواس‌مان جمع خواهد بود و تمام هم و غم خود را معطوف به آن نقطه‌ی آسیب‌پذیر خواهیم نمود. زندگی و روابط و اتفاقات پیچیده‌ی آن، به مثابه‌ی یک بازی بزرگ و هدفمند شطرنج است.

برای مثال تصور کنید تصمیم دارید با حریفی قدر و حرفه‌ای در صفحه‌‌ی شطرنج، نبردی را پی‌ریزی نمایید. سبک و سیاق بازی شما، به‌گونه‌ای است که ‌وابستگی شدیدی به مهره‌ی رخ یا اسب یا هر دو دارد. در عرصه‌ی بازی شطرنج، این خود می‌تواند یک نقطه‌ضعف ‌باشد (گاه حذف هر نقطه‌ی قوتی، تبدیل به یک نقطه‌ضعف خطرناک و اثرگذار می‌شود) حال آن‌که با کمی هوشمندی، صبر، تمرکز و ابتکار، می‌توان آن‌ نقطه‌ضعف را طعمه‌ قرار‌داده و بر حریفی که ما را آسان پنداشته، فائق آییم چراکه حریف، تمام سعی خود را به‌کار خواهد بست تا با خارج نمودن رخ یا اسب، ما را خلع سلاح نموده، ابتکار بازی را خود به‌دست گرفته و ما را با شکستی سخت و در عین حال سریع و آسان، روبه‌رو سازد ولی در این‌جا ما می‌توانیم در نقش یک انسان مبتکر و خلاق ظاهر شده، ابتدا روش‌هایی را بیازماییم که کمتر به رخ و اسب نیاز داشته باشیم و درعین حال با طعمه قراردادن رخ و اسب، بهترین و مفید‌ترین مهره‌های حریف را از صفحه‌ی نبرد خارج نماییم.
 
در سایه‌ی ترس از نقطه‌ضعف‌ها خوابیدن، یعنی پذیرش شکست قبل از هر هجوم و حمله‌ای. وقتی بدانید که همه یا دست‌کم کسانی که به‌نوعی خواهان عدم پیروزی و موفقیت شما هستند، آشکارا از نقطه‌ضعف یا نقاط ضعف‌تان باخبرند، هوشیارانه تمام توجه و حواس خود را به آن نقطه معطوف خواهید ساخت و نیز برای رهایی و تبدیل ضعف به قدرت، خواه‌ناخواه دست‌به‌کار خواهید شد. به‌طور قطع برای هر فردی، ادامه‌ی وجود نقطه‌ضعفی که آشکارا همه از کم و کیف آن به‌خوبی واقف‌اند، صورت خوشایندی نخواهد داشت و به‌طور حتم با تمرکز بیش‌تر و بدون ترس از برملا شدن نقطه‌ضعف، در‌صدد برطرف ساختن آن برخواهد آمد.

کوتاه سخن این‌که به‌جای غصه خوردن و در لانه خزیدن از ترسِ این‌که مبادا اطرافیان که لزوماً می‌توانند دشمنان ما هم نباشند، بلکه شاید حریف دوست‌‌داشتنی ما باشند، از وجود چند نقطه‌ضعف کوچک یا بزرگ ما درصدد ضربه زدن یا سوء‌استفاده و امتیازگیری بر‌آیند و یا مایه‌ی شرمساری و سرافکندگی ما ‌شوند، با نهایت شهامت و اقتدار، با اعلام یا اعتراف به آن معضل بزرگ یعنی نقطه‌ضعفی که باعث ایجاد همه‌ی دردسر شده است،‌ هوشیارانه از راه‌های نفوذپذیری و ضربه خوردن، محافظت نموده و درصدد از بین بردن آن برآییم.

به‌عنوان مثال ممکن است روزگاری دورتر از زمان حال، شما به واسطه‌ی آن‌چه به‌اختصار آن‌را عدم آگاهی نام می‌نهیم، عمل زشت و ناپسند سیگار کشیدن را انجام می‌داده‌اید، پس از مدت‌ها با علم به مضر بودن آن، خود را از دام بلایی مرگ‌آور، رها نموده ‌و با هر جان‌کندنی، موفق به ترک سیگار گردیده‌اید. حال در جمعی حاضر شده‌اید که به‌شدت با سیگار و سیگاری برخوردی تند و نامناسب دارند. در آن جمع، یک نفر از سیگاری بودن شما باخبر بوده اما خبری از ترک آن ندارد. شاید شما از ترس برملا شدن یا ترس از برخورد بد آنان، خود را مجبور به ترک آن محل نموده یا کل تمرکز خود را از دست داده و فکر و ذهن‌تان را ‌مشغول فرار از این رسوایی به‌ظاهر بزرگ نما‌یید. پیشنهاد من ‌این است که خودتان ابتکار عمل آن محفل را به‌دست بگیرید؛ به این‌ترتیب که مسیر فکری را هدایت نموده، خودتان به معضلی که الآن برای شما نقطه‌ضعف شده است، اشاره نموده و با صداقت و متانت، به آن روزگاران پراشتباه، اشاره‌ای کرده و سپس پیروزمندانه بیان دارید که به اشتباه مضحک خود پی‌برده و حال از آن دام ویران‌کننده، رها شده‌اید. مطمئن باشید با این روش برخورد، مورد تشویق و احترام قرار خواهید گرفت و ناخودآگاه، راه سوءاستفاده از این موضوع را مسدود ساخته و خود را از شر ترس این رسوایی احتمالی، رها‌ ساخته‌اید.

بیایید به‌جای فرار و ترس از فاش شدن نقطه‌ضعف، آن‌را آشکارا بیان داریم. مطمئن باشید‌ این شیوه‌ی رفتاری، در موفقیت و قوی‌تر شدن ذهن و فکر، مفید واقع خواهد شد.


   
+ ۱۳۸۹/۰۷/۳۰

همگی ما افرادی را دیده‌ایم كه همیشه خوش‌شانس هستند. این افراد كسانی هستند كه همواره موانع را از پیش‌پا برداشته و بسیار كمتر از دیگران ناامید می‌شوند و به نظر می‌رسد كه موفقیت راحت‌تر به سمت آنها می‌آید. گویی موقعیت‌های خوب مرتبا به آنها روی می‌آورد البته آنها سخت كار می‌كنند، اما این توضیح كاملی در مقابل رفتار روزگار با آنها نیست چراكه خیلی از مواقع به نظر می‌رسد كه لیاقت و شایستگی یك سری افراد دیگر از آنها بیشتر است.

شاید برخی تصور كنند كه این افراد از بدو تولد به اصطلاح «پیشانی‌نوشتشان» خوب بوده، اما خوشحال باشید چراكه چنین چیزی صحت ندارد و سرنوشت كسی از بدو تولد رقم نمی‌خورد بلكه افراد خوش‌اقبال تنها 7 راز ساده دارند كه شما هم می‌توانید آنها را در زندگی خود به كار ببندید و شانس و اقبال
را در زندگی تجربه كنید. وقتی كه شما نیز این راهكارها را در زندگی شخصی‌تان انجام دهید، مسائل اطراف كم‌كم شروع به تغییر می‌كنند. شغلتان از راه‌هایی كه انتظارش را نداشتید بهتر می‌شود. موقعیت‌های بهتری به دست می‌آورید و سرانجام به جایی می‌رسید كه می‌بینید دیگران، شما را هم فردی خوش‌شانس خطاب می‌كنند.

آیا حاضر هستید تا بخت و اقبال و شانس بهتری را در زندگی به دست آورید؟ پس این 7 راز را بخوانید و آنها را عملی كنید.

راز اول - افراد خوش‌اقبال به شانس اعتقادی ندارند! اخیرا محققی با 10 تاجر موفق به منظور تالیف كتابی درخصوص «نقش شانس در موفقیت» مصاحبه كرد. تقریبا هیچ یك از آنها به شانس اعتقادی نداشتند، بلكه تنها راجع به جریانی از اتفاقات غیرمنتظره صحبت می‌كردند كه به صورت روزمره در زندگی آنها رخ می‌دهد. به نظر می‌رسید كه آنها دوست نداشتند از كلمه «شانس» استفاده كنند چراكه در این صورت راهی برای كنترل آن وجود ندارد، اما آنها یاد گرفته‌اند كه كنترل این جریان غیرمنتظره ممكن است. مهم نیست كه این جریان را چه می‌نامید بلكه مهم این است كه این جریان برای شما هم رخ دهد.

 راز دوم‌ - اتفاقات بد برای آنها هم رخ می‌دهد.چند راه برای خوش‌شانس بودن وجود دارد. مفیدترین و معمول‌ترین راه، یافتن فرصت در درون مشكلات است. همیشه در دل مشكلات، معجزه‌ای وجود دارد.فرض كنید 2 نفر با هم همسایه هستند و شهرشان دارای یك مشكل معمول است مثلا دچار آلودگی شدید هواست. در حالی كه همه در حال غر زدن درخصوص این مشكل هستند یكی از این افراد تصمیم می‌گیرد كه این مشكل را حل كند و نه‌تنها برای همسایگانش مفید باشد بلكه از این مسائل سود هم ببرد. همسایه فقط به مشكل نگاه می‌كند، اما فرد اول عمیق‌تر نگاه كرده و موقعیتی می‌یابد.همه شانس‌های بزرگ در حل مشكلات بزرگ نهفته هستند. به نظر می‌رسد كه تشخیص مشكلات و نیازهای اساسی و تبدیل آنها به یك فرصت بهترین تعریف برای شانس باشد. مثلا در مورد بیل گیتس، بسیاری از افراد تجارت گیتس را مورد انتقاد قرار می‌دهند، اما باید بپذیرید كه او قبل از دیگران فرصت را دیده و از آن استفاده كرده است.پس بهترین و قابل كنترل‌ترین راه برای ایجاد شانس در دستان خودتان است.
راز سوم - بیشتر افراد به خاطر ترس از شكست، كار را رها می‌كنند.اگر ندانید كه درصد موفق شدنتان چقدر است تا چه حد حاضر به شروع یك كار و ادامه آن هستید؟ خیلی از مواقع رخ می‌دهد كه برخی چیزهایی كه ما از آنها به عنوان شكست یاد می‌كنیم در واقع زود رها كردن آن كار بوده است. قبل از این كه واقعا شكست بخوریم. در اكثر مواقع ما به قدر كافی تلاش نمی‌كنیم و هرگز در كل زندگی‌مان شكست واقعی را متحمل نمی‌شویم، فقط كار را زود رها می‌كنیم و به تلاش خود ادامه نمی‌دهیم. فهم این مطلب شما را واقع‌بین‌تر می‌كند. با خود فكر كنید كه اگر كمی بیشتر در آن موقعیت خاص قرار می‌گرفتید چه رخ می‌داد؟! اگر كار را سریع رها نمی‌كردید چه می‌شد؟ آیا با ادامه تلاش و نترسیدن از شكست احتمالی، امكان موفقیت بیشتر نمی‌شد؟مطمئن باشید كه با این طرز تفكر، زندگی‌تان شروع به تغییر می‌كند و درصد موفقیت‌تان بالا می‌رود و بالطبع شانس‌تان بیشتر می‌شود.

راز چهارم - شرط‌بندی روی بازنده‌ها، شما را بازنده می‌كند.افراد خوش‌شانس دوردست‌ها را دیده و شرط‌بندی می‌كنند؛ اما یك شرط‌بندی حساب شده! این افراد، محكم و سرسخت هستند اما می‌دانند كه چگونه باید موقعیت‌ها را تشخیص داده و طبقه‌بندی كنند.چه چیزی یك موقعیت خوب را می‌سازد؟
 اول باید ببینید كه كارتان باعث یك مشكل شایع و گسترده می‌شود؟
دوم این كه آیا افرادی كه آن مشكل را دارند حاضرند پول كافی برای حل مشكل‌شان‌ بپردازند؟
سوم این‌كه آیا ارتباط با افرادی كه آن مشكل خاص را دارند راحت است؟
چهارم این كه آیا راه‌حل مورد نظر واقعا مفید است؟اگر نتوانستید به تمامی این سوال‌ها پاسخ دهید باید بدانید كه خواهید باخت و شانس به شما روی نخواهد آورد
راز پنجم- بهترین موقعیت‌ها و شانس‌ها از طریق دیگران به شخص روی می‌آورند.شانس خوب تقریبا هرگز در تنهایی به سراغ ما نمی‌آید. مطمئنا تعداد زیادی از مردم مقدار قابل‌توجهی پول را در خیابان یا در باغچه حیاط‌شان پیدا نمی‌كنند یا در قرعه‌كشی‌ها برنده نمی‌شوند. در عوض، شانس اغلب در قالب فرصت به افراد روی می‌آورد. اغلب یك ایده مناسب كه منجر به یك شانس خوب می‌شود، به خاطر ناراضی بودن دیگران از شرایط، در ذهن شما شكل می‌گیرد.

راز ششم - شانس خوب به سراغ كسانی می‌رود كه آمادگی لازم را دارند.فرض كنید كه شما به عنوان یك بازیگر آماتور در یك تئاتر محلی مشغول به نقش آفرینی هستید. یك تولید‌كننده بزرگ سینما بر حسب یك اتفاق تصمیم می‌گیرد كه به دیدن نمایش شما بیاید و بعد چیز خاصی را در بازی شما كشف می‌كند كه منجر به قرار ملاقات با شما و سپس پیشنهاد یك تست سینمایی می‌شود. آیا شما برای یك چنین موقعیتی آماده شده، تحصیل‌كرده یا مهارت خاصی را آموخته بودید؟ نه؛ شما تنها مسیری را آغاز كرده بودید. اگر شما كاری را آغاز كنید احتمال این كه آن را خوب انجام دهید وجود دارد. در واقع شما یك گام به سمت رویاهایتان برداشته‌اید. اما اگر این كار را آغاز نمی‌كردید... خوب موقعیت‌های بعدی هم مسلما برایتان رخ نمی‌داد.

راز هفتم - شما هم می‌‌توانید چیزهای خوب را جذب كنید.تمام حرف سر این مطلب است كه سعی كنید در درون حوادث بد، فرصت‌ها را بیابید و مهارت‌هایتان را بهبود دهید. همه افراد موفق، همواره روی آنچه می‌خواهند تمركز می‌كنند و با تلاش زیاد به آنچه می‌خواهند می‌رسند بنابراین موفقیت و شانس‌شان تصادفی نیست. اكثر افراد موفق، صبح‌ها كه از خواب بیدار می‌شوند چند دقیقه را صرف فكر كردن به اهداف و ارزش‌هایشان می‌كنند. سعی كنید مسوولیت موارد بد و نامطلوب در زندگی خود را به عهده بگیرید. اگر اكنون درموقعیت ناراحت‌كننده‌ای به سر می‌برید هرگز توان تغییر آن را نخواهید داشت مگر این‌كه واقعیت‌ را بپذیرید كه اتفاقات بد ایجاد شده را شما خلق كرد‌ه‌اید. به خود بقبولانید كه شما هم مشكلاتی را ایجاد می‌كنید، در این هنگام است كه شما می‌توانید آن شرایط را تغییر دهید. شاید در ابتدا این كار غیر ممكن به نظر برسد اما خوشبختانه آن‌قدر‌ها هم مشكل نیست. ذهن شما همچون یك كاسه است. اگر این كاسه با آب گل آلود پر شود، تنها كاری كه باید انجام دهید این است كه جریانی از آب تازه و تمیز را به داخل ظرف هدایت كنید. به زودی كاسه (یا همان ذهن شما)‌ با آب تازه و تمیز جایگزین می‌شود.

افكار روزانه خوب و تازه، چیزهایی را كه در زندگی ظاهر می‌شود تغییر می‌دهد، بدون این‌كه به انقلابی بزرگ نیاز داشته باشید. شما در درون خود كار می‌كنید و اتفاقات بیرونی به خودی خود خوب پیش خواهند رفت. این بدین معناست كه شما با افكار قدیمی نمی‌جنگید. شما به آنها كمترین انرژی را می‌دهید. مقاومت و مقابله نمی‌كنید، بلكه به جای آن توجه خود را هر چه بیشتر روی موارد خوب و مثبتی كه می‌خواهید در زندگی‌تان ظاهر شود متمركز می‌كنید. تمامی شانس‌هایی كه شما در طول زمان به آنها فكر كرده‌اید به تدریج برایتان رخ می‌دهد و یك روز بیدار می‌شوید و می‌فهمید كه به فردی خوش‌شانس تبدیل شده‌اید بدون این‌كه بدانید این اتفاقات چه موقع در زندگی‌تان روی داده است.

آیا این بدین معناست كه شما هرگز نباید تصمیمات سخت و دشوار بگیرید یا با افراد پرتنش ارتباط برقرار كنید؟ البته كه نه!‌ اما شما در هنگام گرفتن تصمیمات مشكل و یا رویارویی با افكار پرتنش، موقعیت‌ها را ساده‌تر از قبل خواهید یافت زیرا تصور واضح‌تری از اتفاقات دارید و رویدادهای زندگی در نظر شما بزرگ جلوه نخواهند كرد.

اینها 7 راز افراد خوش‌شانس است وآنها به جز این هفت مورد كار خاص دیگری انجام نمی‌دهند. در انتها بهتر است بدانید كه خوش‌بینی كلید خوش‌شانسی است. اگر شما به خود القاء كنید كه فردی خوش‌شانس هستید، رفتارهایی مطابق با این تفكرات خواهید داشت پس اتفاقات خوبی در زندگی‌تان رخ داده، در نتیجه خوش اقبالی به شما روی خواهد آورد. با انجام این كارها و به‌كارگیری این توصیه‌ها مطمئن باشید كه شانس، در خانه شما را هم خواهد كوبید!‌



   
+ ۱۳۸۹/۰۷/۳۰

بین کتابهای داستان و نقاشی بچگی دخترم، کتابی بود که اسمش "آرامش 5 دقیقه ای" بود. این کتاب درمورد یک فیل مادر بود که یک فنجان چای داغ برای خودش می ریخت، یک حمام آب داغ می گرفت اما هرچه تلاش می کرد نمی توانست از تقاضاهای پشت سر هم بچه هایش فرار کند که هرکدام به طریقی تنها نیاز او را در دنیا که 5 دقیقه آرامش بود، برهم می زدند.

برای همه ما هم وضع به همین صورت است. در خانه، در راه و در محل کار، همه حسمان درگیر چیزهای مختلف است. اگر تقاضاهای همسرمان، دوستان، فرزندمان، همکاران یا سایر نزدیکان نباشد، سروصدای ناموزون رادیو، تلویزیون، بیلبوردهای تبلیغاتی، ترافیک و ساخت و سازهای درون شهری است. همیشه چیزی برای مزاحمت وجود دارد.

این مزاحم ها همیشه و همه جا وجود دارند تاجاییکه حتی گاهی دیگر حضور آنها را متوجه نمی شویم. جسم و فکر ما طی فرایندی که سازگاری حسی نامیده می شود، با این تجاوزها و مزاحمت ها خو گرفته است. درواقع، ما نسبت به این دردها بی حس شده ایم. اما چه از آن آگاه باشیم و چه نباشیم، این دردها کماکان وجود دارند و ما را اذیت می کنند.

همین سال پیش این جمله را بارها و بارها از دوستان و اطرافیانم شنیده ام: "واقعاً دیگر بریده ام. احساس می کنم دیگر چیزی برای ارائه دادن به کسی ندارم."

حرف های نومیدی. این حرفها نشاندهنده این است که این مردها و زن ها، مثل میلیونها آدم دیگر، دربرابر این آزارها و مزاحمت ها مغلوب شده اند. این افراد، که به اندازه کافی از این مزاحمت ها، به خودشان تعطیلی و استراحت نداده اند، دربرابر تاثیرات بسیار زیاد آن آسیب پذیر شده اند. و چه دوست داشته باشید و چه نداشته باشید، حالا مجبورند که کاری که همه این مدت نکرده بودند را انجام دهند: یعنی باطریشان را از نو شارژ کنند.

رویکرد بهتر این است که منتظر نمانید تا وضعیتتان به این حد حاد شود. اما چطور؟ در یک دنیای کامل، همه می توانند به یک مرکز معنوی رفته و در آنجا مدتی تنها باشند (گرچه در یک دنیای کامل چنین نیازی وجود نخواهد داشت). درواقع، فقط زمانی می توانید ناهنجاری این سروصداها و مزاحمت ها را عمیقاً درک کنید که برای مدتی در یک مکان ساکت و آرام زندگی کنید.

اوقاتی را که من خودم در سکوت مطلق می گذراندم و تنها با خودم و افکارم و صدای طبیعت ارتباط داشتم، واقعاً جوانی و سرزندگی را به من برمی گرداند. آن زمان بود که می توانستم به طور واقعی، لذت زندگی را تجربه کنم.

حتی موقع غذا خوردن در اتاقی که بقیه هم تمرین سکوت می کنند، من سعی می کردم غذایم را آهسته تر بجوم و نسبت به طعم و ظاهر آن دقت و حساسیت بیشتری داشتم. هر فعالیتی—کتاب خواندن، پیاده روی، حمام کردن—را با توجه و دقت بیشتری انجام می دادم. منظورم از این آگاهی از این زمان خاص است که مکان و زمان حضور من را کامل می کند. واقعاً چه نعمتی است.

اما متاسفانه پنج روز سکوت در ماه برای ما خیلی واقعبینانه نیست. اما حتی یک روز پیاده روی در سکوت کنار دریا یا در جنگل هم چندان قابل انجام نیست.

پس چه باید کرد؟ تنها راه چاره این است که با مدیتیشن این آرامش و سکوت را برای خودتان ایجاد کنید.

تحقیقات و مطالعات بسیار زیادی نشان داده است که مدیتیشن راهی بسیار عالی برای کاهش یا حتی از بین بردن عواقب جسمی استرس است. مدیتیشن اگر به طور مداوم و منظم انجام شود، ضربان قلب و تنفس را پایین آورده و سیستم ایمنی بدن را تقویت می کند. این تمرینات حتی می تواند بیماری هایی مثل دیابت و ورم مفاصل، اضطراب و افسردگی، میگرن و وسواس را نیز بهبود بخشد.

برای خیلی از افراد، کلمه مدیتیشن تصاویری از راهبان بودایی را در نظر مجسم می کند که چهار زانو و بی حرکت برای ساعت ها و یاحتی روزها روی زمین می نشینند. اما مدیتیشن حتماً نباید اینقدر عجیب و غریب باشد تا تاثیر بگذارد. من خودم شخصاً فواید بسیار زیادی از 15 تا 20 دقیقه مدیتیشن (تلاش برای متمرکز کردن ذهن) در روز می برم. گاهی اوقات چهار زانو و گاهی اوقات دوزانو روی زمین می نشینم، خیلی وقت ها هم عادی روی صندلی می نشینم اما همه تلاشم این است که محلی را برای اینکار انتخاب کنم که به ساکت ترین شکل ممکن باشد.

اول چشمهایم را می بندم و چند نفس عمیق می کشم (سعی می کنم این تنفس از راه بینی باشد، چه دم و چه بازدم) و به این ترتیب پروسه ریلکسیشن را کم کم شروع می کنم. بعد سعی می کنم تمرکزم را روی تنفسم متمرکز کنم—به داخل و خارج رفتن هوا و نقاطی از بدنم که این هوا با آنها برخورد می کند. هر از گاهی تمرکزم برهم می خورد و فکری مشغولم می کند. به محض اینکه متوجه این مسئله شوم، به آرامی سعی می کنم دوباره روی تنفسم متمرکز شوم. حتی بعد از گذشت 15 دقیقه وقتی چشمانم را باز می کنم، شدیداً آرامتر شده ام و برای مواجهه با چالش های آن روز آماده هستم.

البته راه های مختلف دیگری هم برای مدیتیشن وجود دارد. مثلاً خیلی از افراد سعی می کنند توجهشان را روی نقطه ارتباط دست هایشان متمرکز کنند، خیلی های دیگر به یک شیء ثابت خیره می شوند. افراد دیگری هم برخی صداهای خاص که مانترا نامیده می شود را تکرار می کنند. وجه اشتراک همه این روش ها همان تمرکز است. وقتی به تمرکز رسیدید، حتی برای چند لحظه، آنوقت اهمیت آن را متوجه می شوید.

تمرکز می تواند همیشه و همه جا با شما باشد. پس حتی اگر سروصداهای اطراف هم وجود داشته باشد می توانید با تمرکز خودتان را در جزیره ای زیبا و آرام تجسم کنید و 5 دقیقه آرامش خودتان را بگذرانید.


   

درباره وبلاگ

کافه فان / Cafefun.ir
سایت اطلاعات عمومی و دانستنی ها

موضوعات

تبليغات

.:: This Template By : web93.ir ::.

برچسب ها: اطلاعات عمومی ، آموزش ، موفقیت ، ازدواج ، دانستنی ، گیاهان دارویی ، تعبیر خواب ، خانه داری ، سخن بزرگان ، دانلود ، بازیگران ، روانشناسی ، فال ، اس ام اس جدید ، دکتر شریعتی ، شاعران ، آموزش یوگا ، کودکان ، تکنولوژی و فن آوری ، دانلود ، تحقیق ، مقاله ، پایان نامه ، احادیث ، شعر ، رمان ، عکس ، قرآن ، ادعیه ، دکوراسیون ، سرگرمی ، اعتیاد ، کامپیوتر ، ترفند ، ورزش ، کد آهنگ ، مقالات مهندسی ، طنز ، دانلود کتاب ، پزشکی ، سلامت ، برنامه اندروید ، زنان ، آشپزی ، تاریخ ، داستان کوتاه ، مدل لباس ، مدل مانتو ، مدل آرایش