+ ۱۳۸۹/۰۷/۳۰
تحقیر و سرزنش كودك موجب افسردگی در بزرگسالی
به گفته یك روانپزشك؛ اگر فرد در محیطی باشد که در آن پدر و مادر دچار افسردگی باشند احتمال آموختن این عمل توسط فرزند وجود دارد.

دکتر سهیلا عبداللهی در گفت وگو با ایسنا، با بیان این مطلب گفت: اگر کودک در محیطی قرار گیرد که تعریف و تمجید لازم را دریافت نکند و مدام تحقیر و سرزنش شود امکان بروز افسردگی در بزرگسالی برای او وجود خواهد داشت.

این استاد دانشگاه تصریح کرد: فشارهای روانی مانند شکست در ازدواج، عدم موفقیت در کنکور و از دست دادن یکی از عزیزان از جمله فشارهایی است که می‌تواند باعث بروز افسردگی شود.

وی با اشاره به این که راه‌های زیادی برای درمان این بیماری وجود دارد، گفت: دارو درمانی در شرایطی استفاده می‌شود که افسردگی فرد زیاد باشد و از داروهای 3 و 4 حلقه‌ای برای درمان این بیماری استفاده می‌شود.

وی تاکید کرد: شوک درمانی یکی دیگر از روش‌های درمان این بیماری است. همچنین رفتار درمانی نیز برای درمان این بیماری استفاده می‌شود.

 

   
+ ۱۳۸۹/۰۷/۳۰
کودکان می توانند فیلسوف باشند!
یک پژوهشگر آمریکایی با ارائه تئوری جدیدی نشان داد که به دلیل مغز پیشرفته ای که کودکان دارند آنها حتی می توانند فیلسوف باشند.

تاکنون تصور می شد که کودکان بسیار کم سن نا آگاه هستند اما اکنون یک دانشمند دانشگاه برکلی در کالیفرنیا به نام "آلیسون گاپنیک" کشف کرد که کودکان قادرند عملیاتهای منطقی را انجام دهند، دنیا را به خوبی درک کنند، خلاق و حتی فیلسوف باشند.

این محقق با طرح فرضیه ای نشان داد که کودکان بسیار بیشتر از آنچه که به چشم بزرگسالان می آید آگاه هستند. در واقع کودکان بین صفر تا چهار سال همانند خمیری نیستند که نیاز به قالب داده شدن داشته باشند.

تکنیکهای تحقیقاتی جدید کشف کرده اند که تعداد نورونهای مغزی کودکان بسیار کم سن بیشتر از نورونهای بزرگسالان است و برخی از بخشهای کورتکس مغزی آنها بهتر از مناطق کورتکس بزرگسالان با هم ارتباط دارند.

این بدان معنی است که در نخستین سالهای کودکی، کودک قادر است به راحتی میزان زیادی اطلاعات را بیاموزد.

هرچند میزان اثر بخشی مغز بزرگسالان بیشتر از اثر بخشی مغز کودکان است اما توانایی یادگیری بزرگسالان کمتر از کودکان است.

مغز کودکان بازتر و انعطاف پذیرتر است و انتقال دهنده های عصبی بازدارنده کمتری دارد. این انتقال دهنده های عصبی بازدارنده موادی شیمیایی هستند که مانع فعالیت نورونها می شوند.

این محقق اظهار داشت: "زمانی که برای کودکان یکسری از روابط پیچده را تعریف کرده و از آنها بخواهیم که یک دستگاه را حرکت دهند و یا متوقف کنند کودکان این کار را به درستی انجام می دهند. حتی اگر به صورت آگاهانه ندانند که دستگاه چگونه عمل می کند به صورت ناخودآگاه از این اطلاعات دریافت کرده برای انجام عملکرد درست استفاده می کنند."

براساس گزارش تایم، به گفته این پژوهشگر در بزرگسالان توجه همانند یک نورافکن عمل می کند و همانند پرتو جهت یافته ای است که تنها یک جنبه خاص از واقعیت را روشن می کند. اما در کودکان کم سن، توجه شبیه به یک چراغ روشنایی خانگی است که نور را به روی هر چیزی که اطرافش باشد پخش می کند.

 

   
+ ۱۳۸۹/۰۷/۳۰
نتایج رفتارهای مختلف شما با کودکان

 

اکثر خانواده ها بدون اطلاع از جنبه های روانشاسی و فقط بر اساس تفکرات خود و رفتارهایی که از والدینشان آموخته اند به تربیت فرزندان خود مبادرت می ورزند .

 

متاسفانه بسیاری از والدین در آینده و هنگام بزرگ شدن فرزندشان می گویند ما غذا ی خوب لباس مناسب مدرسه خوب و همه چیز برای فرزندمان آماده کردیم ولی نمی دانیم چرا اینگونه شد .

 

در زیر به بررسی انواع رفتارهای والدین و تاثیر آن بر روان فرزندان  در آینده ذکر شده است :

رفتار

نتیجه

اگر کودک همواره مورد انتقاد قرار گیرد

محکوم کردن را یاد می گیرد

اگر کودک با پرخاشگری زندگی کند

جنگ و دعوا را یاد می گیرد

اگر کودک با ترس زندگی کند

نگران بار می آید

اگر کودک با دلسوزی و ترحم  زندگی کند

یاد می گیرد برای خودش احساس تأسف  کند

اگر کودک با استحضاء زندگی کند

خجالتی بارمی آید

اگر کودک با خجالت زندگی کند

احساس گناه می کند

اگر کودک با تشویق و دلگرمی زندگی کند

مطمئن و متکی به خود بار می آید

اگر کودک در محیطی که صبر و تحمل در آن است زندگی کند

یاد می گیرد صبور و شکیبا باشد

اگر کودک با تمجید دیگران زندگی کند

یاد می گیرد قدر دان باشد

اگر کودک با تأیید دیگران زندگی کند

یاد می گیرد خودش را دوست بدارد

اگر کودک  با شناخت و آگاهی زندگی کند

یاد می گیرد هدف دار زندگی کند

اگر کودک  با مشارکت زندگی کند

بخشندگی و سخاوت را یاد  می گیرد

اگر کودک با شرافت و انصاف زندگی کند

یاد می گیرد به خود و اطرافیانش وفادار باشد

اگر کودک با رفاقت زندگی کند

یاد می گیرد دنیا محل زیبایی برای زندگی است

اگر کودک  با آرامش و صفازندگی کند

در آینده از سلامت روان بر خوردار است


   
+ ۱۳۸۹/۰۷/۳۰
هفت راه برای درمان لجبازی کودکان
اصولا”  لجبازی یك نوع رفتار و واكنش نامطلوب است كه به صورت های مختلفی خود را نشان می دهد، از جمله آسیب رساندن به  خود و  دیگران ، ناسزا گفتن ، گریه كردن و فریاد كشیدن ، شكستن  وسایل و … در افراد لجباز پایین بودن اعتماد به نفس و عدم داشتن خود باوری مثبت و پذیرفتن خود واقعی مشهود است.

7 راه برای درمان لجبازی:

پنجره ی اول - مستقّل بارآوردن كودك: در برخورد كلّی در زندگی باید طوری با كودك رفتار كرد كه او بتواند در امور روزمره ی خود به طور مستقّل و گاهی بدون نیاز به دیگران  تصمیم بگیرد. البتّه فشارهای منفی را نباید در این خصوص وارد كرد  ، بلكه باید با راهنمایی های به جا تذكّر داد و روش های صحیح را به موقع به او آموزش داد.

پنجره ی دوم : كودك را تا حدّ  امكان  وادار به عجله و شتاب زدگی نكنیم . معمولا” خانواده ها در چند كار ، كودك را ناخواسته  یا خواسته به عجله و شتابزدگی وادار می كنند كه بیشتر مواقع عدم آگاهی والدین در تشدید آ ن ها ، دخالت مستقیم دارداز جمله چیزهایی كه می توان در این رابطه یاد آور شد:

الف - حمّام  كردن : در دوران طفولیّت عدم آشنایی والدین به خصوص مادر از مسایل تربیتی باعث می شود به جای فراهم آوردن محیطی شاد و مفرّح هنگام استفاده از حمّام ، آن را به محیطی درد آور و وحشتناك برای او تبدیل می كند. برای این كار بهتر است  اجازه بدهیم  كودك ابتدا خوب بازی كند و در همان حال با شعرها و قصّه های كودكانه شروع به شستن او كنیم و ضمنا” اجازه دهیم  تا كودك حتّی برخی از اسباب بازی های خود را به حمّام بیاورد و با آن ها مشغول بازی شود.

ب- مهمانی رفتن:  همان طور كه ما بزرگ ترها  قبل از رفتن به مهمانی یا گردش نیاز داریم خود را آماده كنیم ، فرزندان ما هم نیاز دارند كه آماده شوند. البتّه نیاز آن ها با نیاز ما اندكی تفاوت  دارد. پس بهتر است زمان رفتن به مهمانی یا گردش را یك ساعت  قبل از حركت به كودك یادآور  شویم تا بتواند با كمك بزرگ ترها آماده شود. متاسفانه بعضی از والدین كمی قبل از حركت به كودك می گویند آماده شود و این كار باعث  لجبازی و مخالفت او می شود. چون دایم به او تذكّر می دهیم كه زود باش ، سریع تر، دیر شد و… به جای این كه سرعت كودك را برای آماده شدن بیشتر كنیم ،‌باعث می شویم كه مخالفت كند.

ج - غذا خوردن ، خوابیدن و …: بهر حال كودك مانند افراد بزرگسال نمی تواند از نیروی تفكّر و حركت در یك زمان استفاده كند و والدین باید بدانند زمان تفكّر و انجام كارها در كودكان به سعه ی صدر بیشتری نیاز دارد.

پنجره ی سوم: رشوه ندادن و حذف پاداش كودك لجباز : اگر كودك برای رسیدن به مطلوب خود چه درست و چه نادرست شروع به گریه كردن و یا داد كشیدن بكند و از این راه بخواهد به خواسته ی خود برسد و والدینی كه به اصطلاح حوصله ی ندارند با دادن امتیاز ( رشوه ) به كودك ، او را ساكت می كنند ، باعث پرورش لجبازی در او می شوند. پس باید پدر به خصوص مادر از دادن هرگونه رشوه و پاداش به كودك خوداری كند. البتّه تشویق برای كارهای خوب و مثبت كودك با رشوه دادن فرق دارد. تشویق باعث رشد اعمال نیك و حركت به سوی ترقِّی می شود. امّا باید توجّه داشت كه تشویق و پاداش ، باید به اندازه  و درخور كار او باشد.

پنچره ی چهارم -عدم توجّه و نادیده گرفتن رفتار كودك لجباز : گاهی بهتر است وقتی فرزندمان شروع به داد و بیداد می كند خیلی خونسرد و بی توجّه  از كنار مسئله عبور كنیم به طوری كه یا متوجّه نشده ایم و یا موضوع برایمان اهمّیّت ندارد.

پنجره ی پنجم -  برقراری آرامش و امنیّت در خانواده: به هر حال در هر خانواده مسایل و مشكلاتی به وجود می آ ید كه منجر به بحث و گفت و گو می شود.  والدین باید بدانند كه تمام مسایل گره هایی هستند كه به وسیله ی دست باز می شوند. یعنی به جای بحث و متّهم كردن دیگران ، آرام و بدون بر هم زدن امنیّت خانواده به خصوص كودكان ، مشكلات و مسایل را می توان به راحتی حل كرد، به طوری كه هم خود و هم دیگران از نوع گفت و گو ها لذّت ببرند.

پنجره ی ششم - راهنمایی ” آری ” امّا دخالت “  خیر” :  هیچ كس از دخالت كردن دیگران در امور زندگی خوداحساس رضایت و خشنودی نمی كند. پدر و مادر از همان شروع تربیت باید حركت صعودی خود را بر پایه ی راهنمایی قرار دهند تا كودك بتواند كم كم راه  صحیح زیستن را تشخیص دهد. دیگر قابل پذیرش نیست كه من : ” من می گویم این طور باش ، من می گویم این جا نرو و… بلكه ارشاد و راهنمایی های خردمندانه و كمك گرفتن از خود كودك در مشكلات می تواند  كمك بزرگی باشد.

پنجره ی هفتم - عدم لجبازی والدین: آموزش های عملی به مراتب از آموزش های تئوری ، موثرتر و  آموزنده تر می باشند. اگر والدین در حضور بچّه ها با یك دیگر لجبازی كنند ، خیلی راحت و بدون دردسر لجبازی را به آن ها یاد می دهند و بچّه ها به طور واضح فیلمی مشاهده می كنند كه در آن یكی از والدین با پافشاری دیگری را مجبور به اطاعت از خود می كند و آنان متوجّه می شوند كه از این راه می توانند به راحتی به خواسته های خود برسند.

نتیجه: پدرها و مادرها باید بدانند  كه با بردباری می توانند بر اكثر ناهنجاری ها چیره شوند و اجازه ندهند كودك به تنهایی برای همه ی افراد یك  خانواده تصمیم بگیرد. متاسفانه بعضی از والدین با گفتن من حوصله ندارم و یا كی حوصله ی این كارها را دارد ، سعی می كنند بار مسئولیّت تربیت را كج به منزل برسانند . این گونه والدین باید گفته های خود را اصلاح كنند . بگویند من حوصله دارم و یا بهتر است بگویند من می توانم با حوصله و بردبار باشم و از این طریق خود باوری مثبت و عزِّت نفس خود را بالا ببرند. امّا در لجبازی از هر روشی برای از بین بردن یا كاهش آن استفاده می كنیم ، باید مراقب باشیم تا كودكان به خود و یا دیگران آسیب نرسانند.

   
+ ۱۳۸۹/۰۷/۳۰
بلوغ دختران ،زمانی پر از تنهایی
«دوران بلوغ سخت‌ترین سال‌های زندگی‌ام بود. از خودم بدم می‌آمد. نمی‌توانستم با كسی درباره خودم حرف بزنم. از تغییراتی كه هر روز در من ایجاد می‌شد، خجالت می‌كشیدم. دیگر دوست نداشتم با مادرم بیرون بروم و با او حرف بزنم.»

خیلی از دختران ایرانی وقتی درباره دوران بلوغ شان حرف می‌زنند، ممكن است چنین احساسی داشته باشند. تغییرات دوران بلوغ هم برای دختران و هم برای پسران اهمیت دارد، اما مسائل دختران به خاطر شرایط خاص فرهنگی اهمیت ویژه‌ای پیدا می‌كند. مادر، به عنوان نزدیك‌ترین فرد از نظر عاطفی به فرزندش، می‌تواند گذر از این دوران را برای او آسان‌تر كند.

نشانه‌های بلوغ كه در دختران ایجاد می‌شود، احساس اضطراب هم همراه آن به وجود می‌آید. در جوامع و خانواده‌هایی كه آموزش جنسی كافی به نوجوانان ارائه نمی‌شود ، پیدا شدن اولین علائم ممكن است با تعبیراتی نادرست از جنسیت یا احساس بیماری، طرد شدگی و سردرگمی‌در دختران همراه شود.

چرا دختران؟

زندگی دخترانه، از هر نظر زندگی حساسی است و وقتی این حساسیت‌های طبیعی با ویژگی‌های فرهنگی جامعه‌ای مثل جامعه ما آمیخته می‌شود، دوچندان خواهد شد. مسائل زنانه همواره در پرده‌ای از شرم و حیا پیچیده شده‌اند و اطلاع‌رسانی درخصوص آنها به شكل رسمی‌ وجود ندارد.

با این‌كه دختران از سال‌های انتهای دبستان با تغییرات دوران بلوغ روبه رو می‌شوند ، مدرسه‌ها در این زمینه به آنها آموزش نمی‌دهند و این وظیفه تنها بر دوش خانواده‌ها باقی می‌ماند. در خانواده هم این نقش از مادر طلب می‌شود ؛ این‌كه یك تنه فرزندش را از تغییراتی كه پیش رو دارد آگاه كند و بكوشد اتفاق بزرگ بلوغ، با كمترین هزینه و در نهایت آرامش پیش برود.

پسران نوجوان این امكان را دارند كه به خاطر ارتباط‌های گسترده‌تر اجتماعی و قرار داشتن در معرض دریافت اطلاعات راحت‌تر با مساله بلوغ روبه‌رو شوند، ضمن این‌كه مربیان و پدران هم برای انتقال اطلاعات به آنها راحت‌تر عمل می‌كنند. همه این عوامل باعث می‌شود نقش مادران برای همراهی در این مرحله مهم در زندگی دختران پررنگ‌تر شود.

دوره نوجوانی از 11 تا 13 سالگی شروع می‌شود و تا  18 سالگی ادامه دارد. این دوره، دوران تعارض بین رفتار كودكانه و بزرگسالی است. اما چندسال قبل از ورود كودك به سن نوجوانی، تغییرات اندكی درجسم و رفتارش آشكار می‌شود. این تغییرات در دخترها شایع‌تر است.


در آستانه تغییر

با بروز نامحسوس نشانه‌های بلوغ، كودكان كم‌كم دست از بازی می‌كشند و بیشتر تمایل دارند اوقاتشان را با همسالان همجنس خود بگذرانند. آنها ساعت‌ها با دوستانشان حرف می‌زنند. در ابتدای این صحبت‌ها یعنی همان سال‌های پیش از بلوغ، كودكان درباره خانواده، افتخاراتی كه خانواده‌شان داشته، مسافرتی كه پدر و مادرشان داشتند، دارایی‌های خانوادگی، دوستان و آشنایانشان و بحث‌های داغی كه این روزها در زندگی آنها جاری است صحبت می كنند.

آنها سعی می‌كنند خود و خانواده‌شان را برتر از دیگری بدانند یا حتی با خیالپردازی‌هایی، ذهن دوستانشان را به سمت خود سوق دهند. حساسیت این دوران كمتر از دوران بلوغ نیست، چون زمینه‌های برقراری ارتباط نزدیك بین مادران و دخترها، از همین زمان شروع می‌شود.

ممكن است خیلی از پدر و مادرها گمان كنند بچه‌ها در دوران پیش از بلوغ زیاد حرف می‌زنند یا به دوستانشان دروغ می‌گویند. این طور نیست. آنها واقعیت‌های زندگی‌اشان را با خیالات می‌آمیزند و به دوستانشان می‌گویند، اگر رفتارهای اینچنینی بچه‌ها مورد انتقاد قرار بگیرد و بخصوص مادرها دخترانشان را به دروغگویی متهم كنند یا رفتارهای افراطی‌شان را در وقت گذرانی با همسالان درك نكنند، وقتی بچه‌ها وارد مرحله بعدی یعنی دوران بلوغ شوند، ارتباط درستی بین آنها و مادرانشان برقرار نمی‌شود.

این دوره بهترین دوره‌ای است كه می‌توان به رفتارهای كودك در آستانه بلوغ جهت مناسب داد؛ مثلاً می توان دوستان آنها را كه اكثرا هم محله‌ای‌ها و همكلاسی‌هایشان هستند، شناسایی كرد و البته این كار باید غیرمستقیم انجام شود.
 با ورود كودك به این مرحله و بروز این نوع رفتارها، رفتار مادرها هم باید تغییر كند و پخته‌تر و منطقی‌تر شود. این مساله را می‌توان این طور تعبیر كرد كه با شروع مراحل بلوغ در دختران، مادران نیز وارد مرحله تازه‌ای می‌شوند كه باید در آن بخش‌های تازه‌ای از وجود خود را كشف كنند.

نباید دختران را با همان شیوه‌های قبلی به سمت خود گرایش داد. مادران باید باور كنند كه او در تلاش برای رسیدن به استقلال فكری و منطقی است و حتی در این مرحله ممكن است شاهد نافرمانی‌ های او باشند.
دختر

سردرگمی ‌و ترس

با شروع دوران بلوغ، دختران همزمان دچار تغییراتی در جسم و روحشان می‌شوند. درك همزمان این تغییرات برای آنها می‌تواند دشوار باشد و مادران را هم سردرگم كند.

بسیاری از مادران از مواجهه با این دوران وحشت دارند. سن بلوغ دختران پایین است و مادر هنوز برای آن آمادگی ندارد. در حالی كه مادر هنوز درگیر كودكی‌های دخترش است و او را دختربچه‌ای به حساب می‌آورد، دخترش با نشانه‌های رفتاری و جسمی ‌به او اعلام می‌كند كه كودكی به پایان رسیده و خیلی زود وارد دنیای زنانه خواهد شد.

بین مادرها خیلی شایع است كه به دلیل‌های روان‌شناختی نسبت به این مساله موضع می‌گیرند. برای آنها درك این واقعیت سخت است كه دخترشان كم‌كم به یك آدم بالغ و مستقل تبدیل می‌شود. به همین دلیل شیوه انكار را در پیش می‌گیرند و سعی می‌كنند موضوع را نادیده بگیرند.با این حال، نشانه‌های بلوغ منتظر مادران نمی‌مانند و پیش می‌روند.


در آستانه بلوغ، مادر، به عنوان فردی كه هنوز كودك بشدت به او وابسته است، می‌تواند نقش مهمی را مثل یك دوست ایفا كند. كارشناسان توصیه می‌‌كنند بهتر است مادر یا زنی كه مورد اعتماد دختر نوجوان است، با او درباره دوران بلوغ صحبت كند، چون ناآگاهی از پدیده‌های بلوغ، ممكن است او را در مواجهه با این موقعیت‌ها دچار اضطراب و نگرانی كند و عواقب روانی بدی به جا بگذارد. خیلی از دختران نوجوان احساس‌هایی شبیه نفرت از خود، ترس، اضطراب و افسردگی را تجربه می‌كنند.

آنها ممكن است احساس كنند كه اتفاق ناخوشایندی برایشان افتاده و دچار نوعی بیماری شده‌اند. از نظر فرهنگی هم ممكن است دچار اختلال شوند ، مثلا این كه نسبت به جنسیت شان دچار نارضایتی شده و از دختر بودن ناراحت شوند. این مسائل اگر نادیده گرفته شود ، ممكن است آنها را در پذیرش نقش‌های آینده‌شان به عنوان مادر و همسر دچار مشكل كند. وظیفه مادران این است كه در زمان مناسب، شرایط دوران بلوغ و چگونگی این تغییرات را برایشان توضیح دهند تا دچار حیرت، احساس منفی در مورد خود، دوگانگی شخصیتی و ناسازگاری با شرایط نشوند.
بسیاری از مادران به خاطر شرم و حیا و گاهی بی‌اطلاعی، مساله بلوغ را در دخترانشان مسكوت می‌گذارند و آن را مشمول مرور زمان می‌كنند. به این ترتیب دختران نوجوان یا باید خودشان به تنهایی با این مساله مواجه شوند یا اطلاعات مورد نیازشان را از گروه‌های همسال بگیرند .

در دوران نوجوانی ذهن انسان همانند سیستم بدن دستخوش تغییرات سریع می‌شود و بنابراین تصورات و باورهای غلط درباره دوران بلوغ می‌تواند مشكل‌آفرین باشد؛ مثلا اگر دختر نوجوان را در این دوران از برخی فعالیت‌های اجتماعی یا ورزشی دور نگه داریم، این مساله می‌تواند تاثیرات منفی در ساختار شخصیت او بگذارد. تغییرات بلوغ در دختران، سرآغاز توجه جدی تر به جنسیت آنها هم هست.

مرا نمی‌فهمید!

«شما درك نمی‌كنید»! حق با اوست. دختر نوجوان همه چیز را از نگاه خود می‌بیند و مادر با پافشاری و سماجت می‌خواهد بفهمد افكار دخترش از كجا سرچشمه گرفته است. نوجوانان تصور می‌كنند در مركز هستی قرار گرفته‌اند و دنیا به تماشای آنها ایستاده است. به نظر نوجوان‌ها، نمی‌شود به بزرگ‌ترها اعتماد كرد چون آنها اصلا از دنیای نوجوان‌ها سر در نمی‌آورند.

اگر مادری به فرزندش اعتماد دارد و این اعتماد و باور خود را با عشق و محبت به گوش نوجوان خود برساند و به او بگوید كه توافق نداشتن شان به دشمنی و دوری از همدیگر منجر نمی‌شود؛ در این صورت مادران و فرزندان به فكر حل اختلافشان می‌افتند، گفتگو قطع نمی‌شود و صدای هیچ كدام بالا نمی‌رود. آنها با آرامش به حرف‌های همدیگر گوش می‌دهند و مادر هم از دیدگاه‌های متضاد نوجوانش دچار ترس نخواهد شد.

   
+ ۱۳۸۹/۰۷/۳۰
تماشای فیلم‌های ترسناک و تمایل به خودکشی
عضو هیات علمی دانشگاه علوم پزشکی تهران با تاکید بر اینکه «رسانه‌ها باید در درج اخبار خودکشی دقت کافی داشته باشند»، گفت:«اطلاع رسانی از افزایش آمار خودکشی به ویژه از نحوه مرگ افراد سرشناس و معرف موجب الگوگیری عامه مردم برای انجام عمل خودکشی می‌شود.»

دکتر مجید صادقی در گفتگو با سامانه خبری «سلامت‌نیوز»، با بیان اینکه براساس بررسی‌های انجام شده تمایل به انجام خودکشی در نوجوانان و افراد کهنسال بیشتر است، اظهار داشت:«اقدام به انجام عمل خودکشی نیز در میان  زنان از مردان بالاتر است، اما امکان موفقیت‌آمیز بودن این عمل  در میان مردان بیشتر است.»

وی افزود:«در دردهای روان‌‌زاد که منجر به انواع خودکشی می‌شود، افسردگی نقش بسیار مهمی را ایفا می‌کند.»

این عضو هیات مدیره انجمن علمی روان پزشکان تصریح کرد:«اختلالات شخصیتی، سوء مصرف مواد و ابتلا به بیماری اسکیزوفرنی نیز از دیگر موارد تمایل افراد به انجام خودکشی است.»

وی  با  اشاره به  آمار خودکشی‌هایی که بر اثر خشونت‌های خانگی به وقوع می پیوندد، اظهار داشت:«زنانی که در نقاط دورافتاده کشور از سوی افراد خانواده خود مورد آزار و اذیت قرار می‌گیرند نیز اقدام به خودکشی می‌کنند که معمولا این نوع از خودکشی به شکل خودسوزی خود را نشان می دهد.»

صادقی تاکید کرد:«روان درمانی، مصرف داروهای ضد افسردگی و دور کردن از محیط  خانه بهترین درمان برای افرادی است که  به طور مرتب مورد ضرب و شتم اعضای خانواده خود قرار می‌گیرند و به فکر خودکشی هستند.»

وی  با بیان اینکه تماشای فیلم های ترس آوری که نحوه مرگ افراد را نمایش می‌دهد  منجر به افزایش  تمایل  افراد به خودکشی می شود،متذکر شد:«تکرار صحنه‌های مرگ  و مرور اخباری که منعکس کننده  نحوه  خودکشی چهره‌های سرشناس باشد اشخاص را به جنون انجام این عمل نزدیک‌تر می کند.»


   
+ ۱۳۸۹/۰۷/۳۰
فاصله سنی در ازدواج چقدر مهمه ؟
علت اساسی بیشتر ناهنجاری ها و ناسازگاری های زندگی زناشویی ، عدم تناسب و ناهماهنگی بین زن و شوهر است، بنابراین شناخت اموری كه موجب هماهنگی و تناسب بین زوجین است ضروری و لازم می‌باشد 

چه كنیم كه خانواده ای با دوام و مستحكم داشته باشیم؟

این سئوالی اساسی است كه هر جوانی در آستانه ازدواج مصمم به یافتن پاسخ آن است ، گرچه پاسخگویی به آن بعد از ازدواج هم دارای اهمیت است. جالب است كه بدانیم جواب شرع ، عقل ، علم و عرف به این سؤال یكسان است. و آن یك كلمه یعنی " كفو همدیگر بودن " است. كفو هم بودن دو همسر یعنی تناسب، همشأنی و همطرازی و در اصطلاح عرف یعنی با هم جور بودن.

ازدواج پیوند بین دو انسان و دو خانواده است كه اجزاء اصلی و اساسی آن ، زن و مرد می باشند و هر قدر بین این اجزاء و عناصر هماهنگی ، تناسب و سنخیت بیشتری باشد. آن پیوند استوارتر ، مستحكم تر، پرثمرتر و لذت بخش تر خواهد بود. و به تعبیری سنخیت و همتایی سبب جذب و پیوند است . به عكس ، هر چه این تناسب و هماهنگی كمتر باشد، زندگی سست تر، تلخ تر، كم ثمرتر و ناپایدارتر خواهد بود. علم و تجربه گویای آن است كه علت اساسی بیشتر ناهنجاری ها و ناسازگاری های زندگی زناشویی ، عدم تناسب و ناهماهنگی بین زن و شوهر است، بنابراین شناخت اموری كه موجب هماهنگی و تناسب  بین زوجین است ضروری و لازم می‌باشد و به هیچ وجه نباید این مسئله را به بعد از ازدواج موكول كرد. یكی از امور مسئله تناسب و هماهنگی در سن زوجین است.
 
در مطلب ذیل ابعاد مسئله مورد نظر از دیدگاه علم و عرف مورد بررسی قرار گرفته  است:

فاصله سنی مناسب میان زن و شوهر را می توان 4- 3 سال در نظر گرفت. البته این بدان معنا نیست كه اگر یكی دو سال به این سنین افزوده و یا از آن كاسته شود، حتماً نباید ازدواجی انجام گیرد. شاید بتوان گفت كه اگر تمام زمینه ها بررسی شده باشد و مشكل خاصی دیده نشود، می توان فاصله سنی را به دیده اغماض نگریست، ولی در عین حال بهترین و مناسب ترین فاصله سنی 4- 3 سال است. طبیعی است كه اگر سایر شرایط ، مناسب نباشد، باز هم ازدواج نمی‌تواند موفق باشد.

بارها با خانواده هایی مواجه می شویم كه فاصله سنی زوجین حتی به 25، 20، 15، 13 سال و سال های بین این ارقام بالغ می شود و با یكدیگر مشكلات عدیده ای دارند . ما دراینجا به بررسی معایب ازدواج هایی می پردازیم كه فاصله سنی بین زن و شوهر در آنها زیاد است.

1- مشكل عدم درك مطلوب یكدیگر

وجود فاصله سنی زیاد موجب آن می شود كه زن و شوهر نتوانند به خوبی یكدیگر را درك نمایند. فردی با داشتن بیست سال سن بیشتر ، طبیعی است كه می تواند از تجارب بیشتری برخوردار باشد یا لااقل می تواند چنین احساسی داشته باشد. لذا این مسئله زمینه ای فراهم می كند كه شخص ارزش لازم را به نظرات فرد كوچكتر ندهد یا طرف مقابل بیش از اندازه احساس كوچكی نماید و همیشه در حال اضطراب و تشویش باشد و بالاخره از اداره زندگی درمانده شود و همین مورد زمینه عدم تفاهم را به وجود می آورد كه خود سبب پدید آمدن مشكلاتی عظیم در روابط زناشویی خواهد شد. اینان اغلب در وضع و موقعیتی هستند كه توافق روحی ندارند و نمی توانند مسائل و مواضع یكدیگر را درك كنند.

2- عدم تناسب در تواناییهای جسمی

وقتی كه فاصله سنی بین زن و شوهر زیاد باشد، هر یك در دوره ای از زندگانی به سر می برند كه به لحاظ قوت و توان با همسر خود تفاوت های عمده دارند. مثلاً زنی كه هفده  سال دارد ، در دوران جوانی به سر می برد و همسر او كه در 35 سالگی است، به مرز میان سالی نزدیك شده است. یكی غالباً فعال است و دیگری زودتر خسته و در اوقاتی منفعل می شود، گاه این خستگی و انفعال از طرف همسر جوان به خوبی مورد تجزیه و تحلیل قرار نمی‌گیرد و به حساب كم كاری گذاشته می‌شود، یا به عنوان شانه خالی كردن از زیر بار مسئولیت مطرح می گردد، و وقتی كه با این عنوان طرح می‌نماید، طبیعی است كه طرف مقابل احساس ناراحتی می كند و ممكن است این امر عاملی برای برانگیختگی او شود و در نتیجه محیط امن خانه تبدیل به فضایی ناامن و غیر قابل تحمل شود. در حالی كه مرد قصد شانه خالی كردن از مسئولیت را ندارد ولی از طرف همسرش متهم به تنبلی و بی مسئولیتی می شود و از آنجا كه در چنین مواردی مرد تنبلی را نمی پذیرد، مجادلاتی در می گیرد.

3- انعطاف پذیری كمتر فرد بزرگتر

وقتی دو جوان با یكدیگر زندگی می كنند ، به دلیل جوانی انعطاف پذیری بیشتری دارند. فرد در سنین پایین تر چون نهال جوان است، امكان تغییر فراوانی را دارد. اما درختان ، مجال كمتری برای تغییر باقی گذاشته‌اند.

وقتی كه دو نفر جوان با هم ازدواج می‌كنند ، برای دست یافتن به سازگاری تلاش می‌كنند به نظر همدیگر توجه می‌كنند و خود را طوری تطبیق می‌دهند كه مورد پسند دیگری واقع شوند و بدین ترتیب رضایت طرف مقابل را جلب نمایند، حال آنكه با افزایش سن، انعطاف آدمی كاهش می یابد و همین امر در زندگانی مشترك معضل آفرین است.

4- پیدا شدن سوءظن

گاه وجود فاصله های سنی زیاد باعث می شود كه زوجین سوء ظن هایی نسبت به یكدیگر پیدا كنند و ممكن است حتی نتوانند دلایلی هم برای این گونه افكار ارائه نمایند.

5- عدم ارضای غرایز

یكی از اهداف ازدواج ، ارضای غرایز است و این خود می تواند عامل مؤثری در تداوم زندگی خانوادگی باشد. اما در سنین بالا، به لحاظ غریزی افول می نماید، به نحوی كه زوجین نمی توانند موجبات رضایت یكدیگر را در روابط زناشویی به نحو مطلوب تأمین نمایند و همین امر ممكن است موجبات درگیری را فراهم آورده ، محیط خانواده را متشنج كند. این مسئله در موارد چشمگیری به بروز افسردگی در زنان جوان می انجامد و در برخی از زنانی كه خویشتندار و باتقوا نباشند، گرایش به انحرافات و لغزشها دیده می شود.

6- امر و نهی پیوسته ی فرد بزرگتر

در چنین خانواده هایی فرد بزرگتر به دلیل داشتن تجربه، خود را ملزم می داند كه مدام به همسر خود امرو نهی كند و امر و نهی بیش از حد- كه همیشه مبتنی بر حق نیست، بلكه سلیقه نیز در آن سخت مداخله می كند - موجبات ناراحتی همسر را فراهم می آورد. فرد بزرگتر احساس می كند كه باید فرد كوچكتر را تربیت كند و حال آنكه او انتظار دارد كه با همسر زندگی كند، نه آنكه همسر وی نقش پدر و مادر را بر عهده گرفته، به امر و نهی و تربیت وی مبادرت نماید. البته زن و شوهر باید برای تكامل وتعالی یكدیگر تلاش كنند و در مواقع ضروری به امر به معروف و نهی از منكر یكدیگر بپردازند.

7- كمرویی با همسر

یكی از مواردی كه در این گونه خانواده ها دیده می شود، این است كه فرد كوچكتر دچار نوعی كمرویی رنج آور است و نمی تواند به راحتی مشكلات خود را با همسر خویش در میان بگذارد. لذا حرف های ناگفته در این خانواده ها بسیار است و مجال مناسبی برای طرح آنها وجود ندارد. سخنان ناگفته بر دل فرد رنجیده سنگینی می كند و گاه به فضای بیرون از خانه كشیده شده، برای دیگران مطرح می شود و این امر مورد قبول و پذیرش فرد بزرگتر نیست. زیرا او فكر می كند كه همسرش اسرار خانواده را به بیرون از خانه برده ، برای این و آن نقل می كند و این خود موجب بروز اختلافات تازه ای می شود و اگر فرد كوچكتر دردها را بازگو نكند، آنها بر روی هم انباشته شده ، او را افسرده می كند. در حالی كه درد دل كردن به آرامش فرد كمك می كند و او از این كه همسری دارد كه به درد دلهای وی گوش می دهد، احساس آرامش می كند، زیرا خوب شنیدن درد دلها بخشی از تسكین آلام است و بدین ترتیب فرد به پالایش روانی دست می یابد. وجود چنین فضایی در خانواده ضامن سلامت و بهداشت روانی زوجین است. وجود كمرویی بسیار و رنج آور مانع بیان دردها شده ، چون تخلیه روانی صورت نمی گیرد، سلامت روانی فرد كوچكتر در معرض خطر قرار می گیرد. خانم جوانی می گفت: همسرم سالها از من بزرگتر بود و من همیشه با وی رودربایستی داشتم. از وی سؤال شد : تا كی با همسرت رودربایستی داشتی؟ او گفت: تا دو ساعت قبل از مرگ شوهرم.

8- دادن امتیازات بیش از حد

در این نوع خانواده ها ، معمولاً مشكل دیگر این است كه فرد بزرگتر برای این كه فرد كوچكتر را جذب كند و زندگی تداوم یابد، باید مدام به او امتیازاتی بدهد كه وی را به دوام زندگی دلگرم كند. اما هر كس قادر نیست كه مدام چنین امتیازاتی بدهد ، زیرا گاه دادن این نوع امتیازها برای فرد بزرگتر غیر قابل تحمل و یا غیر ممكن می گردد و بدین ترتیب از انگیزه طرف مقابل برای ادامه زندگی می كاهد. از سویی طرف كوچكتر كه از نقطه ضعف همسر خویش اطلاع یافته درصدد اخذ امتیازهای بیشتری بر می آید و تقاضاهای فراوان جوانی پر انرژی و توانا ، اختلافات خانواده را تشدید و جو ناامنی را بر خانه حكمفرما می كند و بدین ترتیب خانواده ای نابسامان شكل می گیرد كه كشمكشهای ناشی از آن، از ارزش والدین در نزد فرزندان می كاهد و در نتیجه تأثیرات تربیتی آنها را نیز كاهش می دهد.

9- ترس و ناامنی

در مواردی هم دیده می شود كه فرد كوچكتر ، دچار ترس و و حشت می شود و این هنگامی اتفاق می‌افتد كه مرد خانواده از سن و سال بیشتری برخوردار است.

خانمی می‌گفت با اینكه چند ماهی از مرگ همسرش نگذشته بود، و چندان متأثر هم به نظر نمی‌رسید. وقتی از اختلافات خانوادگی و تأثیرات منفی آن بر روی فرزندانش سخن می‌گفت، به تفاوت سنی زیاد خود با همسرش اشاره كرد و گفت : روزی كه ازدواج كردم سیزده سال بیشتر نداشتم، در حالی كه شوهرم در آن روزها  سی ساله بود و من از دیدن او سخت دچار وحشت شده ، پیوسته از او می‌ترسیدم و این ترس و ناامنی تمامی وجودم را پر كرده بود و تا زمان مرگ او نیز وجود داشت، این ترس شدید همه ی آرامش مرا سلب كرده بود.

پس اگر فاصله سنی میان زوجین زیاد نباشد، این گونه ترسها كمتر دیده می‌شود.

10- نتایج نامطلوب دیگر

تفاوت سنی زیاد بین زوجین مشكلات دیگری نیز در پی دارد كه در دوره های پایانی زندگانی رخ می‌دهد و از آن میان می توان به موارد ذیل اشاره كرد:

الف- احساس پشیمانی

در غالب موارد ، این نوع ازدواجها با پشیمانی همراه می‌شود، زیرا مشكلات فراوان ناشی از این نوع ازدواجها به قدری زیاد و غیر قابل تحمل است كه در اكثر موارد موجبات پشیمانی را فراهم می كند.

ب- بروز مشكلات غیر منتظره

پیدایی مشكلات غیر قابل انتظار، پیامد نامطلوب دیگر چنین ازدواج هایی است. خانمی كه همسرش را از دست داده بود و با او تفاوت سنی زیادی هم داشت، اظهار می كرد : به دلیل عدم درك یكدیگر، زندگانی ما سراسر پر ازمشاجره و دعوا بود. او در مورد عاقبت زندگانی اش با همسر بزرگتر از خود می گفت: حالا كه او مرده ، پسر بزرگم مرا رها نمی كند و پیوسته به من می گوید: بالاخره با آن همه دعوا و جار و جنجالهایی كه به راه می انداختی كاری كردی كه پدرم بمیرد و در واقع تو پدرم را كشتی و من هر چه می‌گویم مرگ پدر به دعواهای ما ربطی ندارد از من نمی‌پذیرد و با من سر این موضوع درگیری پیدا كرده است، یعنی تا وقتی كه همسرم بود ، با او دعوا می‌كردیم و حالا پسرم جای او را در دعوا و مشاجره گرفته است.

ج- جرم زایی فرزندان

مشكل دیگری كه در این گونه ازدواجها دیده می‌شود ، این است كه امكان جرم زایی در فرزندان آنها بیشتر از مواردی است كه زوجین فاصله سنی مناسبی با یكدیگر دارند.

د- طلاق

معضل دیگری كه گاه در خانواده هایی كه تفاوت سنی زوجین زیاد است دیده می‌شود ، مسئله عدم تحمل یكدیگر و وقوع طلاق است و در نهایت می‌توان گفت كه مشكلاتی نظیر عدم درك یكدیگر ، نداشتن تفاهم ، عدم انعطاف پذیری كافی و عدم ارضای غرایز ، گاه به عنوان موانعی جدی بر سر راه تداوم زندگی تلقی می‌شوند و طلاق كه مرگ اجتماع كوچك خانواده است ، رخ می‌دهد.

توجه

با بررسی سن ازدواج در میان قشرهای مختلف و جوامع گوناگون در می‌یابیم كه غالبا ًسن مردان در جریان ازدواج بیش از زنان است. آلن ژیرار می‌نویسد : آگاهی های جمعیت شناسانه درباره سن همسران به هنگام ازدواج آموزنده است و می‌دانیم كه بیشتر اوقات ، افرادی با هم پیوند زناشویی می‌بندند كه از لحاظ سنی به هم نزدیك باشند. از این رو تناسب سنی را باید به عنوان یك ضریب مهم همسان همسری كه در جامعه از اهمیت والایی برخوردار است، در نظر بگیریم.

دیدگاه دینی

از نظر اسلام ازدواج كردن با تفاوت سنی زیاد ، امر نامشروعی نیست و آنچه در سنت پیامبر دیده می‌شود، حكایت از مشروعیت این نوع ازدواج دارد. كمالات پیامبر به عنوان انسانی كامل به حدی بود كه به خوبی با حضرت خدیجه (س) زندگانی كرد و در آن زندگانی معضلی به خاطر تفاوت سن و سال دیده نمی‌شد و از سوی دیگر خدیجه (س) نیز زنی با كمال و بی نظیر بود. تمامی ثروت فراوان خود را در راه تبلیغ اسلام صرف نمود و اولین زنی بود كه به پیامبر ایمان آورد، در شعب ابیطالب با دیدن تمامی مشقت‌ها، به دلیل علاقه ای كه به اسلام و پیامبر داشت، همه آنها را تحمل كرد و فاطمه (س) را برای پیامبر به یادگار گذاشت. پیامبر نیز به عنوان همسری باوفا هر گاه كه نام خدیجه (ع) را می‌شنید اشك در چشمان مباركش حلقه می‌زد، به نحوی كه اطرافیان آن حضرت ، تأثر او را به خوبی حس می‌كردند.

نتیجه آن كه فقط كسانی می‌توانند در این نوع ازدواج ها موفق باشند كه از رفتار پیامبر (ص) و خدیجه (ع) به خوبی متأثر باشند.

در پایان تأكید می‌كنیم كه ضمن رفع مشكلات چنین خانواده هایی از طریق مشاور خانواده باید به دختران و پسرانی كه قصد ازدواج دارند ، آموزش داد كه فاصله سنی بین آنان بین سه یا چهار سال و حداكثر هفت سال باشد و این چیزی است كه باید در موقع راهنمایی قبل از ازدواج برای آنان تشریح نمود تا دریابند كه با فاصله سنی كمتر ، مشكلات كمتری خواهند داشت، مشروط بر این كه به سایر جنبه های لازم برای ازدواج موفق نیز توجه كافی مبذول دارند.

تذكر

شاید یكی از خوانندگان این مطلب شما برادر یا خواهر گرامی باشید كه تفاوت سنی زیاد با همسر خود داشته باشید و ذهن شریفتان مشغول گردد كه این مشكلات در زندگی ما هم بروز خواهد كرد. پس چه باید كرد و راه حل چیست؟ نگران نباشید ، زیرا شما با پیامدهای تفاوت سنی زیاد آشنا شده‌اید و با اراده و كسب راهنمایی می‌توانید از بروز مشكلات جلوگیری نمایید.

   
+ ۱۳۸۹/۰۷/۳۰
چهار مرحله مرگ عاطفی همسران
زن و شوهری را در نظر بگیرید که برای شما الگوی یک زوج موفق‌اند. آنها با یکدیگر رفتار خوبی دارند و به هم احترام می‌گذارند و زندگی مالی مستحکمی‌ بنا نهاده‌اند. به خواسته‌های هم ارج می‌نهند و در نهایت زوج موفقی به نظر می‌رسند. این طرز فکر شما، یک روز در حالی که مشغول خوردن شام و گفتگوی خانوادگی هستید به یکباره با شنیدن خبر جدایی آن زوج به هم می‌ریزد. هرچه فکر می‌کنید نمی‌توانید علتی منطقی برای این اتفاق بیابید. تمام زوایای مغزتان را می‌کاوید تا نشانه‌ای دال بر مشکلات زناشویی آن زوج بیابید اما به نتیجه خاصی نمی‌رسید. چه اتفاقی می‌افتد که روابط عاطفی و پیوند‌های خانوادگی و اجتماعی از بین می‌روند و جدایی جای آنها را می‌گیرد؟ حتما دلیلی هست ولی ناشناخته‌تر از آن است که شما به وجودش پی ببرید...

در مرگ روابط عاطفی زندگی زناشویی، چهار مرحله وجود دارد که کارشناسان خانواده به این صورت تقسیم‌بندی می‌کنند: مخالفت، رنجش و عصبانیت، عدم پذیرش یا طرد و سرکوبی.

مرحله 1: مخالفت

در زمینه عاطفی و در زندگی زناشویی این مسأله به کرات اتفاق می‌افتد زیرا تعداد تعاملات میان فردی زوجین خیلی زیادتر از انواع دیگر روابط است و به همین نسبت احتمال بروز اختلاف میان آنها بیشتر است. اگر مخالفت‌های کوچک خود را بیان نکنید و با توجه به تعداد موارد پیش آمده، از خیر مطرح کردن آنها بگذرید، این مخالفت‌های کوچک جمع شده و کم‌کم به علامت هشداردهنده بعدی یعنی رنجش و عصبانیت تبدیل می‌شود.

مرحله 2: رنجش و عصبانیت

در این مرحله شما فرد مقابل را سرزنش و ملامت می‌کنید و فرد مقابل هم عکس‌العمل نشان می‌دهد و شما را مورد حمله قرار می‌دهد. خیلی مواقع که سر موضوع کوچک و بی‌ربطی دعوای بزرگی راه می‌افتد علت آن را باید در جای دیگر و موضوع دیگری جستجو کنید. اگر رنجش و عصبانیت، مدام تکرار شود شما در مقام جلوگیری از آن، با به درون ریختن این عصبانیت و رنجش و انباشت انرژی منفی بسیار در درونتان پا به مرحله سوم می‌گذارید.

مرحله 3: عدم پذیرش و طرد

بعد از یک دعوای مفصل، در را به هم می‌کوبید و از منزل خارج می‌شوید. شما در منزل و زیر یک سقف هستید ولی به یکدیگر بی‌اعتنایی می‌کنید و یکدیگر را مورد بی‌توجهی قرار می‌دهید. در واقع طرف مقابل را هم از دیده و هم از دل بیرون می‌کنید. بیشتر جدایی‌ها و طلاق‌ها در این مرحله اتفاق می‌افتد. این دوره بحرانی ترین دوره اختلافات و در حقیقت زمان به زانو در آمدن آخرین تلاش‌های عاطفی طرفین برای بقای زندگی مشترکشان می‌باشد.

مرحله 4: سرکوب

سرکوبی نوعی احساس کرخی و بی‌حسی است. شما دیگر احساسات منفی خود را حس نمی‌کنید اما در مقابل، بهای بزرگی می‌پردازید و دیگر احساسات مثبت خود را نیز لمس و درک نخواهید کرد. آنچه این مرحله را فاجعه‌آمیز می‌کند نوع رابطه‌ای است که بین زوجین وجود دارد. به این ترتیب که همه چیز خوب و مرتب به نظر می‌رسد و طرفین به ظاهر زندگی خوبی در کنار یکدیگر دارند اما در واقع بسیاری از استعدادها و مهارت‌های عاطفی خود را فراموش کرده‌اند و به یک جسد ماشینی و متحرک تبدیل شده‌اند که زندگی محدود و بی‌طراوتی را دنبال می‌کند.

داریم از هم دور می‌شویم!

زمانی كه روابط عاطفی مناسبی در میان زن و شوهر وجود داشته باشد خانواده با آرامش بیشتری به فعالیت خود ادامه می‌دهد و در انجام امور بیرون از خانه نیز موفق‌تر عمل می‌كنند. زن وشوهری كه ذهن و رفتار یكدیگر را درك كنند، روابط عاطفی مثبتی هم با یكدیگر برقرار می‌كنند. روان‌شناسان تنها راه‌حل این مسأله را داشتن هوش عاطفی زن و شوهر در خانواده می‌دانند و می‌گویند: «هوش عاطفی مجموعه‌ای از مهارت‌ها و شاخص‌ها برای شناخت احساس خود، كنترل احساس خود، شناخت احساس دیگران و تنظیم روابط با دیگران است كه در خانواده جایگاه بسیار بالایی دارد.»
 
هشدار رئیس انجمن جامعه‌شناسان

رییس انجمن جامعه‌شناسان ایران با انتقاد از اینكه اعضای خانواده در كشور ما بیشترین وقت خود را در محیط خانه صرف تماشای تلویزیون و استفاده از وسایلی همچون رایانه و تلفن می‌كنند، گفت: «نتایج آخرین تحقیقات و بررسی‌ها نشان داده است كه در خانواده‌های ایرانی، افراد به طور متوسط روزانه شش ساعت از وقت خود را به تماشای تلویزیون اختصاص می‌دهند.»


دكتر معیدفر گفت: «در سال‌های اخیر با ورود وسایل جدید ارتباطی این وضعیت دامنه وسیع‌تری پیدا كرده است و تاسف بارتر اینكه بگوییم در برخی خانه‌ها به جای یك تلویزیون، دو تا سه تلویزیون وجود دارد و هریك از اعضای خانواده ترجیح می‌دهند جدای از یكدیگر به تماشای برنامه‌های مورد علاقه خود بنشینند.»


در واقع مسایل مختلف در خانواده‌ها باعث شده است تا فرصت تعامل و گفتگو بین اعضای خانواده كاهش یابد. متاسفانه ماشینی شدن زندگی‌ها و بروز مشكلات متعدد اقتصادی و اجتماعی مانع از انسجام بین اعضای خانواده شده است و میان پدر و مادر و فرزندان در برخی خانواده‌ها فاصله عاطفی زیادی ایجاد شده كه این امر امكان تبادل نظر و ایجاد همدلی را بین اعضای خانواده به حداقل رسانده است.

   
+ ۱۳۸۹/۰۷/۳۰
چطور خوشبخت ترین زوج دنیا شوید
عشق راهی برای ابراز احساسات است....اما برای ابراز عشقتان نباید حتماً منتظر مناسبات و فرصت های خاص باشید. با به کار بستن این عادات ساده اما مهم در زندگی خود، رابطه عشقیتان را بیش از پیش رونق بخشید تا شما نیز جزء زوج های خوشبخت به حساب بیایید.

1. حداقل روزی یکبار به همسرتان بگویید "دوستت دارم."
مطمئن باشید که همسرتان به شنیدن این کلمات نیاز دارد. من اكنون كه حدود 2 سال از ازدواجم میگذرد به عینه مورد فوق را تجربه كرده ام . مطمئن باشید صادقانه گفتن این جمله زندگی تان را از این رو به آن رو می كند،اگر بیش از 30 سال هم از زندگی تان گذشته این مورد را امتحان كنید نه لوس بازی است نه سوسول بازی ...

2. موقع سلام و خداحافظی همدیگر را در آغوش گرفته و ببوسید.
شاید این مورد كمی سخت بیاید اما باور كنید از آن روش هایی است كه معجزه می كند و تمام كدور ت ها و ناراحتی هایی را كه شاید پیش آمده باشد از بین می برد.مطمئن باشید اگر هر روز هم این كار را بكنید برایتان به حالت عادی در نخواهد آمد و تكراری نخواهد شد...

3. تا پایان عمرتان، قرار ملاقات های عاشقانه تان فقط با همسرتان باشد.
با همسرتان حتی بیشتر از زمانیکه با بهترین دوستانتان رفتار کنید. یادتان باشد که همیشه باید عاشق و معشوق باقی بمانید. پس وقتی برای شام بیرون می روید، درب را برای خانمتان باز کنید، صندلی را برای وی بیرون بکشید، و موقع قدم زدن دست های همدیگر را بگیرید.
یادتان باشد كه همسرتان تنها كسی است كه در تمام غم ها و شادی هایتان با شما شریك است و دل سوز و فدایی شماست پس آیا به نظرتان چنین كسی ارزش چنین رفتار هایی را ندارد.

4. مسائل پیش پا افتاده را جدی نگیرید.
می توانید اجازه دهید که عادات بد همسرتان اعصابتان را به هم بریزد و اذیتتان کند. می توانید هم این عادات را بپذیرید و برای بهبود وضعیت تلاش کنید. آیا همسرتان عادت دارد در خمیردندان را موقع مسواک زدن باز بگذارد؟ خمیردندانتان را جدا کنید. آیا شوهرتان عادت دارد لباسهایش را در همه جای خانه پخش کند؟ توجه نکنید، یا اگر هم خیلی اذیتتان میکند آنها را جمع کنید، و همیشه به خاطر داشته باشید که در قبال این گذشت شما، همسرتان هم کارهای فوق العاده ای برایتان خواهد کرد.

5. به جنبه مثبت قضیه فکر کنید.
به جای اینکه در مورد راه هایی که همسرتان موجب یاس و ناراحتی شما می شود فکر کنید، در مورد همه چیزهای مثبتی درمورد او فکر کنید که همیشه نظرتان را جلب می کرده است.

6. وقتی عصبانی می شوید، کمی صبر کنید.
وقتی هر دوی شما عصبانی هستید، اصلاً با هم صحبت نکنید. چند دقیقه صبر کنید، بیرون رفته و کمی قدم بزنید، یا روی تخت دراز بکشید. برای مدتی از همدیگر دور شوید. یک مکث کوتاه به هر دو شما این امکان را می دهد که به جای ناراحت کردن و رنجاندن همدیگر، عاقلانه درمورد چیزی که موجب ناراحتیتان شده است با یکدیگر صحبت کنید.
چیزی كه در اینجا مورد از همه است این است كه در موقع عصبانیت هرگز صدایتان را برای یكدیگر بلند نكنید و حرمت ها را زیر پا نگذارید.

7. هیچوقت از اسرار و ضعف های همسرتان برعلیه او استفاده نکنید.
آنچه که به نظر غیر مهم، جزئی، و پیش پا افتاده می آید ممکن است در نظر همسرتان بسیار جدی و پراهمیت باشد. باید تشخیص دهید که چه چیز برای همسرتان مهم است و به هیچ عنوان درمورد آن با دوستانتان، مادرتان، خانواده همسرتان و یا هیچ کس دیگر صحبت نکنید.
همچنین سعی نکنید موقع دعوا آن مسائل را به رخ او بکشید. یک رابطه عاشقانه رابطه ای است که طرفین بتوانند به همدیگر اعتماد کنند و رازهای درونیشان را برای هم مطرح کنند.

8. اول به همسرتان فکر کنید.
اگر هر دوی شما اینکار را انجام دهید، مطمئن باشید رابطه ای بسیار لذت بخش در انتظارتان خواهد بود. تا می توانید در جواب درخواست های همسرتان پاسخ مثبت بدهید و تلاش کنید که زندگی را برای او راحت تر کنید و مطئن باشید او نیز همین کار را برای شما خواهد کرد.

9. همسرتان را همه جا عزیز بدارید.
به هیچ عنوان درمورد همسرتان پیش کسی بدگویی نکنید. وقتی درمورد او صحبت می کنید، بگذارید عشق و احترام شما برای همه آشکار شود.

10. هر روز زمانی را به باهم بودن اختصاص دهید.
ببینید چه کاری برای هر دو شما بهتر است....با هم غذا بخورید، آخر شب وقتی کنار هم روی تخت دراز کشیده اید فیلم تماشا کنید، با هم برای قدم زدن بیرون بروید و کارهایی از این قبیل. حتی می توانید کارها را باهم مخلوط کرده و برنامه تان را متنوع کنید. اگر یکی از شما در مسافرت به سر می برد، شب ها به همسرتان زنگ بزنید و صدایش را بشنوید. فقط مهم این است که زمانی را کنار هم بگذرانید.

11. با احترام با یگدیگر صحبت كنید
اكثر افراد در روز های اول ازدواج و در دوران نامزدی بسیار محترمانه همدیگر را خطاب میكنند و كمتر از "جان" و "عزیز" به هم نمی گویند اما بعد از مدتی همه اینها فراموش می شود و به اصلاح "تو تو" كردن جایگزین آن می شود .
خطاب كردن همسر با كلمه "شما" چه زن و چه مرد مانع بسیاری از كدروت ها و درگیر ها می شود ،یادتان باشد همسرتان بهترین كس شماست و اوست كه باید از همه بیشتر او را عزیز بدارید و با احترام برخورد كنید.
رعایت موارد بالا علاوه بر اینكه هیچ هزینه ای برایتان ندارد باعث می شود زند گی تان از این رو به آن رو شود ،اشتباه نكنید این امور ساده تنها برای زو ج های جوان و تازه ازدواج كرده نیست حتی اگر بیش از10سال از ازدواجتان گذشته است،رعایت این موارد هیچ موردی برایتان ندارد.
می توانید از هم اكنون شروع كنید و این موارد ساده را امتحان كنید... امیدوارم همیشه روز های خوشی را با همسرتان سپری كنید و لبخند همواره بر روی لبتان باشد.

   
+ ۱۳۸۹/۰۷/۳۰
تست عشق ، محبت و دوستی

یک تست ساده و جذاب که باید با صداقت به سوالات ان پاسخ دهید.

● سوال اول:
شما به طرف خانه کسی که دوست دارید می روید.
دو راه برای رسیدن به انجا وجود دارد:
▪ یکی کوتاه و مستقیم است که شما را سریع به مقصد می رساند ولی خیلی ساده و خسته کننده است
▪ اما راه دوم به طور قابل ملاحظه ای طولانی تر است ولی پر از مناظر زیبا و جالب است.
حال شما کدام راه را برای رسیدن به خانه محبوبتان انتخاب می کنید؟راه کوتاه یا بلند؟

● سوال دوم:

در راه دو بوته گل رز می بینید .یکی پر از رزهای قرمز و دیگری پر از رزهای سفید.شما تصمیم می گیرید ۲۰ شاخه از رزها را برای او بچینید.
چند تا را سفید و چند تا را قرمز انتخاب می کنید
(شما می توانید یا همه را یا از ترکیب دو رنگ انتخاب کنید)

● سوال سوم:

بالاخره شما به خانه او می رسید .
یکی از افراد خانواده در را بر روی شما باز می کند.
شما می توانید از انها بخواهید که دوستتان را صدا بزند.
یا اینکه خودتان او را خبر کنید.
حالا چکار می کنید؟

● سوال چهارم:

شما وارد منزل شده به اتاق او می روید ولی کسی انجا نیست.پس تصمیم می گیرید رزها را همان جا بگذارید.
ترجیح می دهید انها را لب پنجره بگذارید یا روی تخت؟

● سوال پنجم:

شب می شود شما و او هر کدام در اتاقهای جداگانه ای می خوابید.صبح زمانی که بیدار شدید به اتاق او می روید:به نظر شما وقتی که انجا می روید او خواب است یا بیدار؟

● سوال اخر:
وقت برگشتن به خانه است ایا راه کوتاه و ساده را انتخاب می کنید؟
یا ترجیح می دهید از راه طولانی و جالب تر بوید؟

…………………………….
جواب ها
● جواب سوال اول:

جاده نشان دهنده عشق است اگر راه کوتاه را انتخاب کرده اید.زود و اسان عاشق می شوید.
ولی اگر راه طولانی را انتخاب کردهاید به اسانی عاشق نمی شوید.

● جواب سوال دوم:
تعدا رزهای قرمز نشان دهنده ان است که در یک رابطه چقدر از خودتان مایه می گذاریدو تعداد رزهای سفید برعکس نشان می دهد که شما چقدر در ان رابطه از طرف مقابلتان انتظار محبت دارید.به طور مثال اگر ۱۸ رز قرمز و ۲ عدد رز سفید انتخاب کرده اید به معناست که شما ۹۰٪ محبت می کنید و ۱۰٪ انتظار محبت از طرف مقابل دارید.

‌● جواب سوال سوم:

سوال سوم نشان دهنده طرز برخورد شما بامشکلات در یک رابطه است.اگر شما از اعضای خانواده درخواست کرده اید که محبوبتان را صدا بزند به این معناست که شما از مواجه شدن با مشکلات می ترسید و امیدوار هستید که مشکلات به خودی خود حل شوند.ولی اگر خودتان به اتاق رفته اید که او را از حظور خود مطلع کنید این نشان می دهد که شما با مشکلات روبرو می شوید و دوست دارید انها را هر چه زودتر حل کنید.

● جواب سوال چهارم:
محل قرار دادن رزها نشان دهنده اشتیاق شما برای دیدن محبوبتان است. اگر انها را بر روی تخت میگذارید نشان می دهد که دوست دارید او را زیاد ببینید.و اگر انها را لب پنجره قرار می دهید یعنی اگر او را زیاد هم نبینید تحمل می کنید.

● جواب سوال پنجم:

سوال پنجم نشان دهنده تفکر و طرز فکر شما در کاراکتور و شخصیت فرد محبوبتان است.اگر شما او را در حالی که خوابیده است در اتاق می بینید.این به این معنی است که شما او را همانطور که است دوست دارید.و اگر او را بیدار دیده اید یعنی انتظار دارید او مطابق میل شما بشود.

● جواب سوال اخر:
راه بازگشت به خانه نشان دهنده دوام عشق شماست.اگر راه کوتاه را انتخاب کرده اید مدت عاشق بودن و دوست داشتن شما کوتاه است و اگر راه بلند را انتخاب کرده اید مدت زیادی در عشق خود پایدار خواهید بود.


   

درباره وبلاگ

کافه فان / Cafefun.ir
سایت اطلاعات عمومی و دانستنی ها

موضوعات

تبليغات

.:: This Template By : web93.ir ::.

برچسب ها: اطلاعات عمومی ، آموزش ، موفقیت ، ازدواج ، دانستنی ، گیاهان دارویی ، تعبیر خواب ، خانه داری ، سخن بزرگان ، دانلود ، بازیگران ، روانشناسی ، فال ، اس ام اس جدید ، دکتر شریعتی ، شاعران ، آموزش یوگا ، کودکان ، تکنولوژی و فن آوری ، دانلود ، تحقیق ، مقاله ، پایان نامه ، احادیث ، شعر ، رمان ، عکس ، قرآن ، ادعیه ، دکوراسیون ، سرگرمی ، اعتیاد ، کامپیوتر ، ترفند ، ورزش ، کد آهنگ ، مقالات مهندسی ، طنز ، دانلود کتاب ، پزشکی ، سلامت ، برنامه اندروید ، زنان ، آشپزی ، تاریخ ، داستان کوتاه ، مدل لباس ، مدل مانتو ، مدل آرایش