دیدگاه های متفاوت و گاه متضاد درباره زندگی، خوشبختی و عوامل سعادت و بهروزی، به گونه ای است كه پارهای از آنها تعجب آفرین، برخی حیرت انگیز خواهد بود. از این رو انبوه بی شماری از انسانهای حقیقت جو كه به دنبال واقعیت ناب مفاهیم و معارف هستند، سرگردان و حیران گشته و گاه سرخورده و اندوهگین می شوند.
به طور مثال؛ "شكسپیر"، تمام جهان را صحنه نمایش و تمامی مردان و زنان را تنها بازیگران پرده های مختلف كه نقش خوشبختی یا بدبختی را ایفا می كنند، میداند. او هستی را دارای ورودی و خروجی های خاص خود می داند و انسان ها را صاحبان نقش های فراوان می بیند.
"ویكتور هوگو" معتقد است: "خوشبخت كسی است كه به یكی از این دو چیز دسترسی دارد: 1- كتاب خوب 2- دوستانی كه اهل كتاب باشند."
اما "والتر اسكات" شهرت را بنیان خوشبختی دانسته و می گوید: "یك ساعت زندگی با افتخار و با شكوه به یك قرن گمنام زیستن می ارزد."
اراده قوی، پلكان پیروزی و خوشبختی در سخن "گوته" است. او بر این باور است كه "شرط پیروزی و سعادت یك اراده قوی است، شرایط دیگر اهمیت چندانی ندارد."
با تأمل در برخی جوامع درمییابیم كه هنوز بسیاری از افراد گاهی بهآنجا می رسند كه با فال بد، سوء ظن و یا تلقین سیه روزی و بدبختی، كانون پر مهر و محبت زندگی و همسر دلسوز و كوشای خود را از دست داده و با یأس، نومیدی و اندوه كشنده، روزهای پر نشاط و زیبای خود را تلخ و اندوهبارمی كنند و در پایان با نگاهی واژگون به آفرینش و هستی و گمانی بد نسبت به آفریدگار جهان، زندگی خود را خاتمه می دهند!
در كنار این نظرات، دیدگاه های دیگری نیز وجود دارد كه: "خوشبختی و بدبختی" تمامی انسان ها را به دست آنان ندانسته، بلكه امری جبری و سرنوشتی قطعی می داند؛ آینده ای روشن و یا شوم كه از پیش از تولد رقم خورده، "پیشانی نوشت" افراد شده،در "كنار گهواره" آنان گذاشته شده و "قسمت" حتمی آنان خواهد بود و بدین گونه از اعماق قلب خود معتقدند سرنوشت هر كس كه خوشبختی، رفاه و شادمانی است، هیچ كس توان تغییر آن را ندارد و آینده افرادی كه بدبختی، فقر، درد و ماتم است، هر گونه تلاش، تدبیر و تدبر، نقشی در دگرگونی آن نخواهد داشت زیرا قسمت است و قسمت، دست دیگری است نه ما!
مفهوم خوشبختی
خوشبختی بر حالت روحی و روانی خاصی از انسان كه با احساسی ویژه همراه است اطلاق می گردد؛ به عبارت دیگر، انسان پس از رسیدن به كمالات و اموری كه با طبع و فطرت او سازگار است و خواسته ها یا تمایلات او را تأمین می كند به حالتی دست می یابد كه آن را خوشبختی می گویند.
در اینكه آن حالت چیست و ویژگی آن كدام است آرای مختلفی وجود دارد؛ برخی خوشبختی را به هر نسبت كه انسان به آرزوهایش نایل شود، می دانند.
برخی تصور می كنند، خوشبختی همان رضایت كامل است و می گویند: "خوشبخت كسی است كه نسبت به آنچه دارد رضایت كامل داشته باشد. "
بعضی دیگر خوشبختی را در بهره مندی از لذتها می دانند و می گویند: "به هر میزان كه استعدادها و قوای فرد بروز و ظهور كند و به كمالاتی نایل گردد، لذت بیشتری می برد و هر چه لذتهای او بیشتر باشد، خوشبختیاش بیشتر است.
طبق این آرمان، خوشبختی حقیقی بیش از هر چیز از داشتن چیزهایی كه مایه خشنودی هستند سرچشمه میگیرد.
استاد شهید مرتضی مطهری (رحمه` الله علیه) در نقد و بررسی هر یك از این دیدگاه ها بیاناتی دارند كه به طور فشرده در اینجا اشاره می كنیم.
وی در رد مساوی بودن سعادت با لذت می فرماید: " انسان مجموعه ای است از قوا و غرایز و استعدادها. انسان هم به زمان حاضر تعلق دارد و هم به زمان آینده، باید همه این جنبه ها را با هم در نظر گرفت و آن گاه حكم كرد كه آیا فلان عمل سعادت بخش است یا نه و صرف لذت بخش بودن یك چیز كافی نیست كه آن را سعادت بخش بشماریم."
ایشان در ادامه می فرمایند: " بسیار اتفاق می افتد كه انسان در آرزوی خود اشتباه می كند. پیدایش آرزو تابع میزان فهم و اطلاع انسان است. ممكن است امور زیادی سعادت بخش باشند، اما انسان به دلیل نشناختن و آشنا نبودن با آنها، آن ها را هرگز آرزو نكند، آیا می توان گفت چون سعادت نیل به آرزو است و طفل آرزوی علم ندارد، پس علم برای او سعادت نیست ؟ بسیاری از چیزها را انسان آرزو می كند و سعادت نیست، و بسیاری از چیزها را آرزو نمی كند در حالی كه سعادت اوست."
چنان كه تفسیر سعادت به رضایت نیز صحیح نیست زیرا رضایت، مانند آرزو به سطح فكر و فهم و درك و اراده و همت بستگی دارد، انسان گاهی از آن جهت چیزی را منتهای آرزوی خود قرار نمی دهد و از رسیدن به آن، كمال رضایت حاصل نمی كند كه همت بلند ندارد و یا سطح فكرش پایین است.
دو نفر را در نظر می گیریم كه هدف و آرزوی نهایی یكی از آنها این است كه كدخدای دهی بشود و هدف و نهایت آرزوی دیگری این است كه شخص اول جهان گردد و بر همه جهان حكومت كند. این دو نفر اگر به آرزوی خود برسند كمال رضایت هر دو حاصل خواهد شد و هر دو به كمال لذت نایل خواهند گشت. بهره آنها هم از لحاظ رضایت و هم از لحاظ لذت مساوی و برابر خواهد بود. ولی موضوع رضایت و لذت آنها متفاوت است. موضوع رضایت و لذت یكی (آن كه می خواهد شخص اول جهان گردد) از موضوع رضایت و لذت دیگری عالی تر و كامل تر است.
1- برای خود اهداف قابل دسترس تعیین كنید.
2- تنها به میزان معقول و در حد توان خود مسئولیت بعهده بگیرید.
3- كارها، اهداف و وظایف بزرگ را به بخشهای كوچك تقسم كنید. ...
4- مدیریت زمان و الویت بندی را فراموش نكنید.
5- مدتی از وقت خود را با دیگران و یك دوست صمیمی سپری كنید. سعی كنید فردی را در زندگی بیابید كه بتوانید به وی اعتماد كرده و با وی درد دل كنید.
6- به سرگرمیهایی كه علاقه دارید بپردازید.
7- ورزش كنید و فعالیت بدنی منظم داشته باشید.
8- از ارتباط با افراد غیر حامی و بی بند و بار اجتناب كنید.
9- به دوستان و خانواده خود اجازه دهید در امور زندگی به شما كمك كنند.
10- افكار مثبت را جایگزین افكار منفی گردانید.
11- به خاطر داشته باشید كه زندگی بطور ذاتی مبهم و نامشخص بوده و در بسیاری از شرایط تنها یك پاسخ واحد مشكل گشا نخواهد بود.زندگی مملو از احتمالات است.
12- شما باید بیاموزید چگونه میان اموری كه شما مسئول آنها میباشید و یا نمیباشید تفاوت قائل گردید. معمولا افراد كنترلی كه بر شرایط دارند را كمتر و یا بیشتر از آنچه هست بر آورد میكنند.اموری كه شما مسئولیتی در قبال آن ندارید و یا خارج از كنترل شماست به حال خود بگذارید.
13- به بزرگتر های خود احترام ویژه بگذارید .
14- شما باید بیاموزید كه چه زمان باید با احساسات خود ارتباط برقرار كرده و چه زمان از آنها فاصله بگیرید.
15- شما باید بیاموزید كه چه هنگام باید به بر زمان حال تمركز كنید و چه هنگام به زمان آینده.
16- خوشبختی و نیل به شادی در زندگی هدف نامعقولی نیست، اما شما باید ابتدا مفهوم خوشبختی را برای خود معنا كرده و سپس با برنامه ریزی و ایجاد سلسله مراتب و پیروی از آنها به خوشبختی مطلوب خود دست یابید.
17- شما باید قادر باشید كه میان احساسات درونی خود و واقعیتهای عینی تفاوت قائل گردید.
18- شما باید قادر باشید تا با دیگران رابطه برقرار كنید .اجازه بدهید برخی از دوستان و اقوام تان شما را ارزیابی كنند، زیرا آنها قادر خواهند بود خیلی خوبتر شما را از بیرون ببیند ونقاط ضعفتان را بشما بگویند .
19- اعتماد بنفس خود را افزایش دهید.
20- وابستگی خود را به دنیای كاهش دهید.
21- به خاطر داشته باشید هیچ فرد دیگر ی جز خود شما مسئول شادی شما نمیباشد.
22- در مورد چیزی را كه نمی دانید و هنوز تجربه نكرده اید نظر ندهید . چگونه با همسرانمان بنگریم
1- برای آیندهتان برنامهریزی کنید.
2- بدون اجازه شوهرتان چیزی از کسی قرض نگیرید.
3- عوامل بزرگ مخرب عشق برا ی زوجین عبارتنداز: - خشم و انزجار - تکبر و خودبینی - حسادت - خودخواهی - اکراه و بیمیلی - غرور و خودپسندی
4- گاهی مقابل هم بنشینید و در سکوت به چشمهای هم خیره شوید.
5 – هرگز با كلمات و جملات زشت و ركیك چه در حضور دیگران و چه در خلوت ، هم دیگر را مورد خطاب قرار ندهید .
6- شبها به آرامی با هم صحبت کنید و هرگز هم دیگر را باز خواست نكنید.
7- هیچگاه چیزی را که از او میخواهید از راه نادرست به دست نیاورید.
8- خانواده های یكدیگر را محترم بشمارید و جبهه گیری در مقابل آنان نكنیم .
9- رازدار یکدیگر باشید.
10- همیشه همسرتان را تکیهگاهتان بدانید.
11- به او یادآوری کنید که همیشه به جای گفتن «مال من» بگوید «مال ما».
12- در صورتی که گاهی اوقات سر و وضع آشفتهای داشت هرگز او را به تمسخر نگیرد و او را تهدید به چیزی نكنید .
13- قبل از اینكه همسرتان در خواستی از شما بكند ،سعی كنید بفهمید همسرتان چه می خواهد و برایش فراهم كنید البته در صورت امكان .
14- هنر مذاکره کردن را بیاموزید چون این کار کلیدی برای گشودن درهای عشقی دیرپاست و خواسته های خود بخوبی با بیان ساده و زیبا برای همسرتان عنوان كنید .
15- کارهایتان را بهطور مشترک بین هم تقسیم کنید تا لحظات بیشتری در کنار هم باشید.
16- سعی کنید همیشه در مقابل اشتباهی که مرتکب شدهاید به او بگویید: «متأسفم»
17- با هدایای کوچک و ارزنده به مناسبت های خاص او را هیجانزده و غافلگیر نمایید.
18- او را در جمع دوستانتان بهترین همسر دنیا معرفی کنید.
19- به همسرتان به چشم هدیهای مخصوص از جانب خداوند نگاه کنید، چون واقعاً هم همینطور است.
20 – توجه داشته باشید كه همسرتان آرزو دارد (شما اورا در چشم و قلبتان ببینید نه فقط در قلبتان)
در اینجا چهار قانون مهم شادکامی و موفقیت بیان گردیده است. توصیه ما به شما این است که در طول ماه، هر هفته یکی از قانون ها را به کار ببرید و بعد از این، هر روز از این قانون ها استفاده کنید و آنها را در زندگی تان به کار ببرید.
قانون اول: نعمت هایت را بشمار
نعمت هایی را که در زندگی داری، بشمار.
چرا فقط توجهت را بر روی نداشته هایت متمرکز می کنی و فکرهایت را درهم می
ریزی؟ این اولین قانون است. از هم اکنون کاغذ و قلمی بردار و تمام داشته
هایت را که خدای مهربان، تقدیمت کرده است، بنویس و به خاطر آنها، خدا را
شاکر باش، نعمت شنیدن، صحبت کردن، دیدن و هر چیزی را که داری. تو چیزهای
زیادی داری. نعمت های تو از ظرفیتت بیشتر است و تو هرگز به آنها فکر نمی
کنی و از آ ها بهره نمی بری. خداوند، این نعمت ها را که با سخاوت به تو
اهدا کرده، در نظرت خیلی عادی و معمولی جلوه کرده است.
حتی اکنون، تو از نعمت هایی که می توانند به تو سربلندی و افتخار ببخشند، برخورداری. این ها گنجینه هایی هستند که مانند ابزاری برای ساخت، می توانند آینده بهتر تو را پی ریزی کنند. از امروز شروع کن، ضعف هایی که شکست تو را فراهم می آورند، فقط در فکر تو زندگی می کنند.
فهرست نعمت هایت را دوباره مرور کن، دارایی هایت را حساب کن. تو خیلی از چیزها را داری که دیگران از آن محروم اند. روی این قانون، خوب فکرکن.
قانون دوم: بی نظیر بودنت را جار بزن
تو خودت را در قبرستان ناکامی ها و
فکرهای منفی، دفن کرده ای و همان طور که دراز کشیده ای، حتی نمی توانی شکست
هایت را ببخشی و خودت را با تنفر از خویشتن و متهم سازی خود، نابود سازی و
خود را در مقابل دیگران، مقصر می دانی. حالا از قبرستانی که در آن، جز
ناکامی و ناامیدی نیست، بیرون بیا و به خودت هر روز بگو: من گنجینه با
ارزشی هستم، چون خدای یکتا من را آفریده و در دنیا یکی مانند من خلق نشده
است. بی نظیر بودن و نادر بودنت را جار بزن و به آن افتخار کن.
چرا به کسانی که تو را خوار می پندارند، گوش می دهی و از همه بدتر، آنان را باور داری؟
من بی نظیرم و به خودم افتخار می کنم. این را با فریاد، هر روز بگو.
قانون سوم: یک کیلومتر، بیشتر از آن چه باید راه بروی، راه برو
تنها عامل دست یابی به موفقیت، آن است که
خدمتی بهتر و بیشتر از آن چه از تو انتظار می رود، ارائه دهی. مهم نیست که
وظیفه تو چیست. مطمئن ترین راه برای این که خودت را به حد متوسط بکشانی،
این است که به اندازه وظیفه ای که برایت مشخص شده است، کار کنی. به این فکر
نکن که اگر بیش از دستمزدت کار کنی، به تو اجحاف شده است زیرا اگر پاداش
کار تو، امروز به تو بازنگردد، فردا به طور حتم، بازخواهد گشت.
یک کیلومتر، اضافه راه برو. نگران خودت نباش، لیاقت تو بیش از این هاست، آن
را به سوی خود بکش. هر خدمتی که انجام می دهی، بی پاداش نخواهد بود و اگر
پاداشت را زود دریافت نکردی، نگران مباش زیرا هرچه دیر آید، خوش آید. تو
نمی توانی موفقیت را احضار کنی، تو فقط می توانی لیاقت و شایستگی آن را
داشته باشی.
قانون چهارم: از نیروی انتخابت، عاقلانه استفاده کن
تو حق انتخاب داری، تو می توانی بین
شکست و ناامیدی یا شادمانی و کامیابی، یکی را انتخاب کنی. انتخاب با توست،
انتخاب، منحصر به فرد توست. تو با قدرت انتخابی که داری، می توانی در شکلی
بالاتر، دوباره متولد شوی. به خودت بنگر، به انتخاب هایی فکرکن که تاکنون
کرده ای، به لحظه هایی که روی زانو افتاده ای تا فرصت انتخاب دوباره به تو
داده شود. آن چه گذشته، گذشته است.
از قدرت انتخابت، عاقلانه سود ببر.
به جای تنفر، عشق، به جای ایستایی، پویایی، به جای تأخیر، عمل و به جای فکرهای منفی، فکرهای مثبت را انتخاب کن.
حالا که چهار قانون شادکامی و موفقیت را یاد گرفتی، فراموش نکن که در هر حال آن ها را به کار ببری. دیگر به فکر گذشته نباش، از امروز، امروز لذت ببر و از فردا، فردا. تو توانایی این را داری که شگفتی های عظیمی در زندگی ات به وجود آوری. پتانسیل تو نامحدود است. خودت را همیشه باور کن.
رفتارهای
انسانی نشان می دهد، که مردم وقتی از کسی ضربه می بینند، پیوسته در جستجوی
انتقامند. غرور و اعتماد به نفسمان لطمه دیده است. انتظارات و رویاهایمان
نابود شده اند. چیزی که برایمان بسیار ارزشمند است را از دست داده ایم. به
همین دلیل است که می خواهیم تلافی و جبران همه این صدمات را در بیاوریم.
اما
موانع دیگری هم بر سر راه گذشت و بخشایش ما وجود دارد. افکار و عقایدی به
طور خودکار جلوی گذشت کردن ما را می گیرند. به خودمان می گوییم، "او را نمی
بخشم چون او هیچگاه مسئولیت کارهایی که انجام داده است را نمی پذیرد." یا
"اگر او را ببخشم ریا کرده ام چون در باطن میلی به بخشیدن او ندارم." یا
"فقط افراد ضعیف گذشت می کنند."
برای
این رفتارهایمان همیشه توجیهاتی نیز داریم. وقتی کسی به ما صدمه ای می
زند، ما برای رفتار آن فرد دنبال یک سری توجیهات هستیم. با خود می گوییم که
حتماً به خاطر شخصیت پستش بوده است. یا اینکه می گوییم، "آدم بی حواس و بی
دقتی است." یا "او برای من، ارزشی قائل نیست" یا "از قصد این کار را انجام
داده." و آنها را با خشونت هر چه تمام تر قضاوت خواهیم کرد.
اما
اگر خودمان کاری اشتباه که به کسی صدمه می زند انجام دهیم، برای رفتار
خودمان هم باز دنبال توجیه هستیم. در اینگونه موارد می گوییم، "بچه ام شلوغ
می کرد متوجه نشدم،" یا "در راه که می آمدم تصادف شده بود." سعی می کنیم
که به هر نحوی که شده تقصیر را از گردن خودمان بیاندازیم و خود را بی گناه
جلوه دهیم. مهم
است، که بدانیم پذیرفتن و فهمیدن اشتباهات هرگز سبب نمی شود، که فرد صدمه
دیده آسوده شود. بخشیدن کسی و گذشت کردن هرگز نتایج کار اشتباه آنها را از
بین نمی برد. هدف این است که گذشت کردن بیشتر مورد توجه افراد قرار گیرد، و
انسان ها اشتباهاتشان را راحتتر بپذیرند. برای اینکار باید به جای اینکه
در مورد شخصیت و قصدشان قضاوت های خشن و ناعادلانه انجام دهیم، همیشه خوبی
های دیگران را مد نظر قرار دهیم. تا
به حال پیش آمده است که با کسی که به شما صدمه زده همدلی کنید؟ از خود
بپرسید، "دوست دارم کارها بدتر یا بهتر شود؟" گذشت تاثیر بزرگی بر سلامتی و
احساسات خود ما نیز می گذارد. در واقع بیشتر منفعت گذشت کردن به خود ما می
رسد نه به آن کس که بخشیده ایم. همیشه باید به وقتی که خودمان هم نیازمند
گذشت می شویم هم فکر کنیم. اجازه
ندهید خشم و کینه زندگی شما را در بر گیرد، چون شما، زندگیتان و سایر
رابطه هایتان را نابود خواهید کرد. اجازه دهید که این کینه و درد از فکر
شما بیرون رود. آن را به خدا بسپارید. چون خداوند تنها کسی است که می تواند
دردی که شما احساس می کنید را بفهمد.
اینکه از صدماتی که به شما وارد می شود راحت بتوانید گذشت کنید کار آسانی نیست و یکباره صورت نمی گیرد. نیازمند زمان است، اما هر چه بیشتر روی این مسئله کار کنید، بیشتر به خوبی آن پی خواهید برد از خدا بخواهید که به شما توانایی دهد که بتوانید گذشت کنید.
.:: This Template By : web93.ir ::.