+ ۱۳۸۹/۰۷/۳۰
چهار هفته اول دوران نامزدی

فکرتان خیلی مشغول است. یک لحظه خوشحالید و یک لحظه ناراحت، احساس آشفتگی و بی ثباتی می‌کنید. چه اتفاقی برایتان افتاده است؟ چهار هفته‌ی اولی است که با شوهر آینده تان قرار ملاقات گذاشته اید.
دیگر از این بدتر نمی‌شود. احساس مریضی می‌کنید، نمی‌توانید لب به غذا بزنید و نمی‌دانید که چه احساسی دارید و به چه فکر می‌کنید. اما فکرتان خیلی مشغول است. یک لحظه خوشحالید و یک لحظه ناراحت، احساس آشفتگی و بی ثباتی می‌کنید. چه اتفاقی برایتان افتاده است؟ چهار هفته‌ی اولی است که با شوهر آینده تان قرار ملاقات گذاشته اید.

اولین چیزی که ممکن است قبل از یک قرار ملاقات اتفاق بیفتد، احساس آشفتگی و وحشت است. ممکن است تا به حال برای یافتن مرد ایده آل خود با افراد زیادی قرار ملاقات داشته باشید، اما هر بار این احساس رخ می‌دهد. بعد از قرار، با اینکه همه چیز عالی و خوشایند بوده باز ممکن است دچار این احساس شوید، چون اینجاست که مجبور می‌شوید در مورد این موقعیت و فرد مزبور کمی فکر کنید. باید تصمیم بگیرید که آیا می‌خواهید با این فرد ادامه دهید یا اینکه همه ی وعده هایی را که شب گذشته با طرف داشته اید را امروز صبح فراموش کرده اید و نمی‌خواهید ادامه دهید. این مسئله برای همه ی ما اتفاق می‌افتد. همه ی ما در چنین موقعیت هایی احساس آشفتگی می‌کنیم.

برای بسیاری از افراد، روز های بعد از قرار روزهای فوق العاده ای هستند. احساس جذابیت و علاقه می‌کنید و احساس می‌کنید که کسی هست که دوستتان می‌دارد و برایش جذابیت دارید. اما ممکن است در قرار دوم به این نتیجه برسید که کاملاً در اشتباه بوده اید و احساستان درست نبوده است. پس از اتمام قرار ملاقات دوم، باز احساس فوق العاده ای به شما دست می‌دهد چون این بار دیگر آزمایشی واقعی بوده است و یکدیگر را دقیق تر مورد بررسی قرار داده اید. وفاداری‌ها،قوه ی تعقلتان و جنبه های دیگر شخصیتیتان مورد آزمایش قرار می‌گیرد. تا این مرحله شما نباید هیچگونه رابطه ی فیزیكی با فرد داشته باشید.

بعد از قرار ملاقات دوم اگر واقعاً به این فرد علاقه مند شده باشید، احساس اضطراب و نگرانی خواهید داشت، نگرانی برای از دست دادن این فرد. یا ممکن است این نگرانی به خاطر این باشد که فکر می‌کنید برای علاقه مند شدن عجله کرده اید و دوست دارید که از این مسئله خلاص شوید. اینجاست که ممکن است یک آینده ی ایدآل، دچار فاجعه و مصیبت شود. دست از نگران بودن بردارید و بگذارید که زندگی مسیر همیشگی اش را طی کند. خونسردیتان را حفظ کنید، هیچ جای نگرانی نیست. و در هیچ کار هم عجله نکنید.

 

از طرف دیگر ممکن است هنوز مطمئن نشده باشید که با این فرد صمیمیت برقرار کنید یا خیر، اما باز هم نگران نباشید. جذابیت روزهای اول آشنایی با یک فرد در همین است. در یک رابطه ی طولانی مدت، این روزها دیگر تکرار نمی‌شوند، پس سعی کنید که تا می‌توانید از این جو لذت ببرید. لزومی ندارد که یک رابطه ی جدیدی حتماً به ازدواج ختم شود. دقت داشته باشید که این قرار های ملاقات برای آشنایی شما با این فرد برای این ترتیب داده شده تا شما ضمن آشنایی بیشتر با فرد مورد نظر به این نتیجه برسید که آیا این فرد همسفر خوبی برای آینده شما می‌تواند باشد یا نه؟ دیگر چنین طرز فکری نداشته باشید و از قرارهایتان نهایت لذت را ببرید.

تردیدهای زیادی در روزهای اول آشنایی وجود دارد، مثل اولین برخورد، اینکه سر قرار بروید یا نه، اینکه تلفن کنید یا نه، چه می‌شود اگر او سر موقع به شما تلفن نکند و...همینطور جلو می‌رود و هر روز تردیدها و دوراهی های جدیدی برایتان پیش می‌آید مثل اینکه، او را برای صرف قهوه دعوت کنید یا نه، اینکه با او به سینما بروید یا نه، اگر احساستان نسبت به او بیشتر شد چه کنید و....باز هم چیزی که به شما کمک می‌کند تغییر طرز فکرتان است، باید بگذارید زندگی روال عادی خود را طی کند، نباید نگرانی در مورد چیزی به خودتان راه دهید. شما زندگی همیشگیتان را داشته باشید، سر موقع همیشگی به باشگاه بروید، کارهایتان را انجام دهید و نگذارید که زندگیتان از مسیرش منحرف شود.

وقتی دیر به دیر قرار ملاقات داشته باشید، آن انرژی لازم برای پیشبرد یک رابطه وجود نخواهد داشت. باید از همه فرصت هایتان استفاده کنید و با فرد مورد نظر بگذرانید. اگر فردی را واقعاً دوست داشته باشید، طبیعتاً می‌خواهید همیشه با او باشید تا بتوانید او را بیشتر بشناسید و عاشقش شوید. برای این منظور باید قرار ملاقات هایتان را بیشتر کنید تا صمیمیت بین شما بیشتر شود و گرنه فقط وقتتان را تلف کرده اید.

اولین چهار هفته زمان مهمی است چون در این دوران است که همدیگر را خواهید شناخت. اگر بتوانید این دوران را به خوبی پشت سر بگذارید، حتماً خواهید توانست رابطه ی محکمی ایجاد کنید. به عقیده‌ی من از هر گونه رابطه و برخورد خارج از چهر چوب معمول در این دوران و تا قبل از ازدواج خودداری کنید. این دوران فقط دوران آشنایی است و اینکه ببینید از هر لحاظ با هم سازگاری دارید یا خیر. دوران پر خاطره ای خواهد بود، پس سعی کنید بهترین استفاده را ازاین دوران ببرید.

ممکن است احساس بی ثباتی و آشفتگی کنید، اما همه ی ما وقتی به گذشته نگاه می‌کنیم تا ببینیم عاشق شدنمان چه روندی داشته است، یاد چهار هفته ی اول آشنایی می‌افتیم. سعی کنید این چهار هفته را به قشنگ ترین حالت ممکن بگذرانید .

 مطالب پیشنهادی:

   
+ ۱۳۸۹/۰۷/۳۰
هیچگاه به بی‌پولی فكر نكنید!

دنیا بیكران و بی‌پایان است،‌ اما اكثریت ما در زندگی احساس كمبود می‌كنیم. چیزی را كم نداریم یا اصلا نداریم كه شاید مهم‌ترین عنصر زندگی ما باشد و آن پول است...

تا به حال فكر كرده‌اید كه تعداد شن‌های ساحل دریا چقدر است؟ بگویید دیگر، چند تا؟ چند ستاره در آسمان هست؟ برای این كه بدانید، تنها راهش اینست كه بشمریدشان! حالا یك سوال دیگر، مگر نه اینست كه تمامی انسان‌‌ها و همه موجودات روی زمین نفس می‌كشند، پس چرا اكسیژن زمین هرگز تمام نمی‌شود؟!

واقعیت اینست كه ما در دنیایی بسیار گسترده زندگی می‌كنیم. جهان اطراف ما گسترده‌تر از آنیست كه حتی به فكر ما خطور كند. هیچ روزی پیش نیامده كه ما فكر كنیم كه ممكن است، دیگر هوایی برای تنفس نداشته باشیم یا این كه وقتی از خواب بیدار می‌شویم و شیردستشویی را باز می‌كنیم، آبی بیرون نیاید. هیچ چیز در این كائنات پایان‌پذیر نیست. فكر كرده‌اید كه چند تا دانه شن در ماسه‌های ساحل هست؟ چند تا ستاره در آسمان وجود دارند یا این كه تعداد خرچنگ‌های اقیانوس‌ها چقدر است؟ بهتر است فكر نكنید! چون قطعا سرسام خواهید گرفت!

دنیا بیكران و بی‌پایان است،‌ اما اكثریت ما در زندگی احساس كمبود می‌كنیم. چیزی را كم نداریم یا اصلا نداریم كه شاید مهم‌ترین عنصر زندگی ما باشد و آن پول است. احساس كمبود ما به این علت نیست كه پول به قدر كافی وجود ندارد. نه این طور نیست. پول هم مانند هر چیز دیگری در این دنیا نامحدود و بی‌اندازه است. مثل آب، هوا، شن‌های ساحل و هر چیز دیگر. آنقدر زیاد هست كه هر زن، مرد یا بچه بتواند به خوبی وخوشی و در رفاه زندگی كند. پس با این اوصاف چرا ما همیشه و هرروز بیش از پیش سعی می‌كنیم پول دربیاوریم و باز هم پول كم می‌آوریم بعضی‌ها اعتراض می‌كنند و می‌گویند كه پول با بقیه چیزها متفاوت است. پول كه مثل آب و هوا و شن ساحل نیست؛ پول ساخته دست بشر است.

به واقع اینست كه این مفهوم چیزی نیست جز یك ابزار مبادله. ابزاری برای تبادل انرژی، زمان و ایده و طرح فكری با پول. پول تنها یك ابزار و واسطه است. پاسخ ما به مشكلات مالیمان به نحوه نگاه ما به این مسئله و مقوله پول وابسته است و این كه چگونه فكرمان را به كار بیندازیم. طرز فكر ماست كه مشخص می‌كند كمبود مالی داریم یا از این حیث هیچ كم و كسری نداریم.

اگر مدام فكر كنیم كه چقدر بی‌پولیم، زیر بار قرض داریم له می‌شویم و كرایه خانه‌مان عقب افتاده است،‌ این حس نداری و كمبود مدام قوت می‌گیرد. اگر به وجوه مثبت همان پولی كه داریم، فكر كنیم، آسوده‌تر خواهیم بود. اگر آن لذات و خوشی‌هایی كه این ثروت كوچك می‌تواند برایمان خلق كند را پیش چشم بیاوریم، ‌مبلغ آن چندان برایمان مهم نخواهد بود. علاوه براین با طرز فكری اینچنین، توانایی كار كردن و خلق پول بیشتر را نیز خواهیم داشت.

اگر كه می‌خواهید بیشتر و بیشتر پول در بیاورید، ‌به بی‌پولی خود فكر نكنید، به ثروت‌تان بیندیشید و این كه چقدر در دست و بالتان پول هست. اگر فكر می‌كنید كه این میلیونرهای شهیر دنیا با غصه خوردن و حرص خوردن پولدار شده‌اند، اشتباه می‌كنید. اصلا اینچنین نیست. پولدارهایی كه از فقر به ثروت رسیده‌اند، این طور نبوده‌اند. شما هم نباید باشید، البته اگر می‌خواهید فقیر باقی نمانید و همیشه هشتتان گروی نهتان نباشد! 

   
+ ۱۳۸۹/۰۷/۳۰
ارتباط میزان استرس با شخصیت
 
استرس، اصطلاحا به دو دسته «خوب» و «بد» تقسیم‌بندی می‌شود چرا که اصل استرس، واکنش طبیعی و خودکار بدن برای آماده کردن ما جهت انجام کارهای فوری و ناگهانی است. آن چیزی که باعث می‌شود استرس، بد یا خوب باشد، این است که این پاسخ خودکار بدن، بیش از حد باشد یا نباشد. به هر حال، داشتن درجاتی از استرس به فرد کمک می‌کند فعالیت‌هایی را که باید انجام دهد، به نحو بهتری به سرانجام برساند... آیا استرس، به خودی خود می‌تواند نقشی در موفقیت فرد در زندگی، کار و تحصیل داشته باشد یا خیر. «استرس خوب» آن شکل از واکنش بدن به محرک‌های بیرونی است که بدن را به آمادگی بیشتر وامی‌دارد. ترشح هورمون‌های مرتبط با استرس که اصلی‌ترین آنها دو هورمون اپی‌نفرین و نوراپی‌نفرین هستند، اثرات زیر را به صورت فیزیولوژیک و به شکل مستقیم یا غیرمستقیم در بدن موجب می‌شوند. جریان خون بیشتری توسط قلب پمپاژ می شود خون موجود در رگ‌های پوست و سطح بدن به سمت اعضای حیاتی‌تری مثل مغز و قلب جا به جا شود. آزاد شدن ذخایر قندخون از شکل ذخیره شده آنها (یعنی گلیکوژن) به شکل قند آماده به مصرف (گلوکز) در داخل خون است . آزاد شدن انواع سلو‌ل‌های ایمنی بدن به داخل رگ‌ها.

افراد دارای تیپ شخصیتی B، با مسایل و اتفاقات راحت‌تر برخورد می‌کنند و کنار می‌آیند و نسبت به محرک‌های محیطی، حساسیت کمتری از خود نشان می‌دهند. این افراد معمولا به همان سطحی از کارایی و رشد که رسیده‌اند، قناعت می‌کنند
استرس بد چیست؟

هر وقت پاسخ هورمونی بدن به محرک‌های بیرونی که باعث ترشح‌شان می‌شوند، بیش از حد باشد یا اینکه با محرک‌‌های ساده و پیش‌پا افتاده‌تری، این هورمون‌ها ترشح شوند، آن وقت است که استرس بیش از حد (و به تدریج، اضطراب) و یا استرس نابجا ایجاد می‌شود. آنچه در موفقیت فردی و اجتماعی انسان دخیل است، آن است که شرایطی را که او را دچار استرس بد و نامطلوب می‌کند، بشناسد و مهارت‌هایی را کسب نماید که بتواند استرس بد را به تدریج به استرس خوب تبدیل کند. بهتر است با ذکر مثال‌هایی سعی کنیم مواردی را که استرس باعث ایجاد مشکل در سر راه موفقیت فرد می‌شود، بهتر بشناسیم. استرس بیش از حد، موقع رفتن به مدرسه، استرس بیش‌ از حد، موقع سخنرانی در یک جمع، استرس بیش از حد، موقع کنکور یا امتحانات بزرگ، استرس بیش از حد، موقع آمدن مهمان و یا رفتن به مهمانی، استرس بیش از حد، موقع رانندگی یا امتحان رانندگی.

اما چگونه باید این موارد را شناخت؟ لازم است که همواره توجه خودمان به این «بیش از حد» بودن‌ها باشد و یا اگر اطرافیان متوجه آن شدند، از آنها بخواهیم نظرشان را به ما منتقل کنند. با توجه به میزان استرسی که در حالت طبیعی به افراد وارد می‌شود، آدم‌ها به صورت کلی به دو تیپ شخصیتی زیر تقسیم‌بندی می‌شوند:

• تیپ شخصیتی A

: این گروه افرادی هستند منظم‌تر، جدی‌تر، پرتلاش‌تر و حساس‌تر به انجام کارها و امور محوله به آنها و مسایل شخصی و کاری‌شان. (اصطلاحا جوشی‌اند!)عموما در رسیدن به اهدافی که برایشان مهم است و برای دستیابی به موفقیت‌های بالاتر تلاش بیشتری انجام می‌دهند و آمادگی بالاتری از خود نشان می‌دهند. اما از آن طرف، احتمال ایجاد اضطراب و استرس بیش از حد هم در آنها بیشتر است.

• تیپ شخصیتی B: این گروه افرادی هستند آرام‌تر، راحت‌تر و با حساسیت‌ کمتر به انجام کارها و امور محوله به آنها و مسایل شخصی و کاری‌شان. (اصطلاحا خونسردند!) افراد دارای تیپ شخصیتی B، با مسایل و اتفاقات راحت‌تر برخورد می‌کنند و کنار می‌آیند و نسبت به محرک‌های محیطی، حساسیت کمتری از خود نشان می‌دهند. این افراد معمولا به همان سطحی از کارایی و رشد که رسیده‌اند، قناعت می‌کنند و کمتر پیش می‌آید که به دنبال ارتقای ناگهانی و حرکت به سمت پله‌های دست‌نیافتنی‌تر باشند.

چگونه استرس بد را به خوب تبدیل کنیم؟

برای دستیابی به موفقیت‌های بیشتر، فرد لازم است هم استرس از نوع خوب را داشته باشد و هم مهارت‌هایی را یاد بگیرد که استرس بد را به استرس خوب تبدیل کند.

• مواجهه و تمرین: یکی از رایج‌ترین راه‌های غلبه بر استرس بد، مواجهه با شرایطی است که فرد را دچار استرس می‌کند؛ یعنی «دل به دریا زدن» و «تمرین» برای مواجهه با شرایط بد، باعث می‌شود که فرد در دفعات بعدی، دچار استرس کمتری شود.

• آشنایی با روش‌های آسوده‌سازی: خوشبختانه امروزه روش‌های گوناگونی برای مقابله با استرس از طریق آسوده‌سازی یا ریلکسیشن در دسترس است و آموزش داده می‌شود. این روش‌ها به افراد کمک می‌کنند تا در شرایط استرس‌زا بتوانند خود را آرام کنند و پاسخ غیرطبیعی بدن را به حالت طبیعی درآورند.

یکی از رایج‌ترین راه‌های غلبه بر استرس بد، مواجهه با شرایطی است که فرد را دچار استرس می‌کند؛ یعنی «دل به دریا زدن» و «تمرین» برای مواجهه با شرایط بد.
• استفاده یا کمک گرفتن از یک راهنما: در بعضی گروه‌های سنی که فرد خودش متوجه حالت غیرطبیعی هست، می‌تواند از والدین، خواهر یا برادر، معلم یا استاد، دوستان و آشنایان مورد اعتماد بخواهد تا نشانه‌های غیرطبیعی استرس را در وجود او شناسایی کنند.

• دسترسی به خوردنی‌های شیرین: همراه داشتن آب‌نبات یا شکلات در مواقع استرس کمک می‌کند تا بتوان با سرعت بیشتری، قند مورد نیاز برای سوخت و ساز اعضای حیاتی بدن مثل مغز را که نیازمند تمرکز و فعالیت صحیح و دقیق است، فراهم کرد.

• مطالعه: مطالعه، چه درباره روش‌های کنترل استرس و چه درباره هر چیز دیگر، روشی است که علاوه بر کاهش‌ استرس، به تقویت تمرکز در شرایط استرس کمک می‌کند. ضمن آنکه به یادگیری هم کمک می‌کند.

• ورزش و فعالیت بدنی: از روش‌های شناخته‌‌‌‌شده کاهش استرس بد و افزایش استرس خوب، ورزش و فعالیت جسمانی است.

• مشاوره: مشاوره با فرد دانا، آگاه یا یک روان‌شناس و روان‌پزشک، در تقویت استرس خوب بسیار کمک کننده خواهد بود.

• شرکت در فعالیت‌های اجتماعی: شرکت در این فعالیت‌ها، علاوه بر اینکه مهارت‌های کار گروهی را در افراد افزایش می‌دهد، به آنها کمک می‌کند تا در شرایط بروز مشکلات بتوانند تصمیم‌گیری منطقی‌تر و بهتری داشته باشند و به تدریج یاد بگیرند که چگونه با مسایلی که آنها را دچار استرس می‌کند، کنار بیایند.


   
+ ۱۳۸۹/۰۷/۳۰
گفتگو کلید زندگی موفق

یک رابطه موفق زناشویی نه تنها به چگونگی تقسیم‌‌کارهای خانه بین یک زوج، بلکه به چگونگی بیان سپاس‌گذاری‌شان از یکدیگر بستگی دارد...

یک رابطه موفق زناشویی نه تنها به چگونگی تقسیم‌‌کارهای خانه بین یک زوج، بلکه به چگونگی بیان سپاس‌گذاری‌شان از یکدیگر بستگی دارد.
به گزارش لایوساینس یک بررسی جدید نشان می‌دهد که چرا یکی از زوجین اغلب درگیر کارهای خانه است، در حالیکه دیگری به خالی‌کردن سطل زباله یا شستن رخت‌ها بی‌اعتنا است. پژوهشگران می‌گویند شگرد ایجاد هماهنگی می‌تواند تنها یک "متشکرم" ساده باشد.

بنجامین کالدول از دانشگاه بین‌المللی آلیانس در کالیفرنیا در این مورد می‌گوید: "تقسیم کار در خانه احتمالا یکی از رایج‌ترین علل تعارض بین زن و شوهرهاست."

در "بررسی ارزش‌های جهانی" 2007 بوسیله مرکز پژوهشی پیو اشتراک در کارهای خانه پس از وفاداری و رابطه جنسی در ردیف سوم فهرست عوامل موفقیت ازدواج قرار گرفت.

به گفته دانشمندان حتی تخمین‌های محافظه‌کارانه نشان می‌دهد که زنان حدود دو سوم کارهای خانه را انجام می‌دهند.

اما تحقیقی که اخیرا در دانشکده ارتباطات انسانی هیو داونز در دانشگاه ایالتی آریزونا انجام شد، نشان می‌‌‌دهد که زنان و مردان در این مورد نظرات متفاوتی دارند.

هنگامی از آزمودنی‌ها اعم از مجرد و متاهل در مورد انجام کارهای خانه در زمان کودکی سوال شد، زنان به یاد می‌آوردند که نسبت به برادرانشان کارهای خانه بیشتری انجام می‌دادند، در حالیکه مردها می‌گفتند کارها به یکسان تقسیم می‌شد.

چند تحقیق قبلی هم نشان داده بود آنچه را که مردان برابری در مورد انجام کارهای خانه می‌دانند اصلا برابری نیست. به گفته کالدول "حتی در زوج‌هایی که می‌پذیرند که کارهای خانه را یکسان تقسیم کرده‌اند، زنها معمولا بیش از مردان کار می‌کنند."

آزمودنی‌ها در این تحقیق هم بدون استثنا بیان کردند که مادرانشان حتی هنگامی که کار تمام وقت بیرون داشتند، همه کارهای خانه را انجام می‌دادند و پدرها تنها کار بیرون خانه انجام می‌دادند.

اینکه یکی از زوجین یا دیگری یک کار خانه را انجام می‌دهد تا حدی به آستانه درک فرد از آشفتگی بستگی دارد.

ممکن است زن به محض آنکه آشغال‌ها به لبه سطل می‌رسد آن را خالی کند، در حالی که مرد تنها هنگامی زباله‌ها از سطل سرریز کرد به فکر تخلیه آن بیفتد. در چنین حالتی تخلیه سطل زباله به عهده زن خواهد افتاد.

در دراز مدت این فرد متخصص انجام آن کار معین می‌شود و همسرش آن را مربوط به او حساب می‌کند. در این صورت تشکری هم رد و بدل نمی‌شود، چرا فرض بر این است که او تنها دارد وظیفه‌اش را انجام می‌دهد.

این تحقیق هم‌چنین نشان داد که افرادی که احساس می‌کنند به خاطر انجام کارهای خانه مورد تحسین همسرشان هستند، از عدم تعادل در این مورد کمتر ناراحت می‌شوند و رضایت بیشتری از رابطه‌شان دارند.

به قول کالدول یکی از چیزهایی که می‌تواند یک رابطه را نابود کند، همین رنجش‌های کوچک است که در طول زمان انبار شده‌اند. 

به گفته محققان یافتن تعادلی در مورد مقیاس‌های کار خانه به خصوص در زمانه فعلی که زن و شوهر هر دو اغلب در ساعات طولانی در بیرون خانه کار می‌کنند، اهمیت دارد.

پژوهشگران اعمال ساده‌ای را یافتند که می‌تواند انصاف و حق‌شناسی را در خانه افزایش دهد، برای فردی که بیشتر کار خانه به دوش اوست، این راهبردها پیشنهاد می‌شود:

از انجام مکرر کاری که نمی‌خواهید "مال خود کنید"، پرهیز کنید.

در مورد اینکه کاری که احساس می‌کنید باید انجام شود با همسرتان ارتباط برقرار کنید و منتظر نمانید تا خود او متوجه انجام آن شود.

تحسین خود را در مورد کاری که همسرتان انجام می‌دهد بیان کنید، حتی اگر این کار معیارهای شما را برآورده نکرده باشد.

برای افرادی که سهم کمتری از کارهای خانه را انجام می‌دهند، این توصیه‌ها پیشنهاد می‌شود:

کارها را پیش از آن که ضرورت پیدا کند انجام دهید.

برای کارهای خاص از یک برنامه پیروی کنید.

به یاد کاری که همسرتان انجام می‌دهد باشید و سپاسگزاری خود را بیان کنید.

و بالاخره هر دو همسر می‌توانند:

فهرستی از وظایف‌شان را بنویسند. سپس برای یک هفته یا یك ماه این فهرست‌ها را با هم عوض کنند و کار نفر دیگر را انجام دهند تا درک بهتری از مشارکت همسرشان در کارهای خانه پیدا کنند.

متوجه باشید که هریک از زوجین آستانه متفاوتی برای لزوم انجام یک کار دارد،

بنابراین شما می‌توانید به طریقی آرام‌تر و کمتر اتهام‌زننده انجام کاری را به همسرتان گوشزد کنید.

   
+ ۱۳۸۹/۰۷/۳۰
نتایج فداکاری‌های بیجا برای بدست آوردن عشق

هنگامی که خود را فدای نامزدتان می کنید ممکن است او شما را بیشتر دوست داشته باشد یا برعکس برای او فرقی نداشته باشد اما چیزی که حتما اتفاق می‌افتد این است که..


هنگامی که خود را فدای نامزدتان می کنید ممکن است او شما را بیشتر دوست داشته باشد یا برعکس برای او فرقی نداشته باشد اما چیزی که حتما اتفاق می‌افتد :
وقتی شخصیت خودتان را برای این که بیشتر دوست داشته شوید زیرپا می‌گذارید نتیجه این خواهد شد که خودتان را کمتر دوست داشته باشید .

هر گاه یکی از علایق خود را زیر پا گذاشته در حقیقت بخشی از وجود خود را زیر پا گذاشته و به مرور زمان به این کار عادت کرده و می بینید که کمتر چیزی از شما به جا مانده است .

تا جایی که یک روز هوشیار شده و احساس می‌کنید از درون تهی هستید و نسبت به شخصی که این کار را به خاطر او انجام داده بودید انزجار و عصبانیت پیدا می‌کنید و کم کم دچار افسردگی می‌شوید چون او در ازای این همه از خود گذشتگی شما ، آن طور که باید رفتار کند و دوستتان داشته باشد ندارد و این موضوع برایتان به یک فاجعه ی بزرگ تبدیل خواهد شد.

 
هنگامی که رفتار همسر یا نامزدتان با شما غیر قابل تحمل است ، چه باید کرد ؟؟


- احساسات خود را با او در میان گذاشته و صبر کنید که جوابی بشنوید تا نشان دهنده‌ی این باشد که احساساتتان را درک کرده است و پشیمان شده است . 

- راههایی را بیابید تا بتوانید از طریق عقل و منطق از بروز چنین مشکلاتی جلوگیری کنید .

- آنگاه همه‌ی مشکلات را کنار بگذارید و آشتی کنید و سعی کنید آینده ای روشن کنار هم بسازید.

   
+ ۱۳۸۹/۰۷/۳۰
چرا برخی افراد متأهل چشم چرانی میکنند؟
با وجود اینکه ارضاء جنسی در اوج لذت جنسی صورت می پذیرد اما متاسفانه اکثر افراد در سکس با شریک جنسی خود نمی توانند این اوج را به حد کفایت برسانند و به بیان دیگر به طور ناقص ارضاء می شوند، لازمه ی ارضاء شدن به صورت کامل آن است که دو طرف پیش از برقراری رابطه ی جسمانی، رابطه ی عاطفی را تجربه کرده باشند.

بیش از 60 درصد افراد در اکثر موارد به طور ناقص ارضاء می شوند، اما این کامیابی های ناقص در جامعه و فرهنگ جنسی جهان چه تاثیری خواهد داشت؟

مردان و زنانی که نتوانند از طریق آمیزش با شریک جنسی خود به ارضاء کامل برسند، به مانند گرسنگانی هستند که همه چیز را غذا می بینند، آنان همواره در جستجوی لذت جنسی اند و هیچ گاه سیر نمی شوند، طبعا اشخاصی که در آمیزش جنسی به ارضاء کامل جنسی دست می یابند به سکس با تک همسر یا تک معشوقه ی خود قانع اند، اما اگر کسی کاملا ارضاء نشود به آمیزش با شریک جنسی خود قانع نبوده و همواره در پی کشف فردی زیباتر و شهوت انگیز تر و یا روشی جدید برای ارضای جنسی خویش است، به بیان ساده تر ریشه ی اصلی تنوع طلبی جنسی، همجنس بازی و…، نرسیدن به ارضای کامل جنسی و گرسنه ماندن است، تنوع طلبی جنسی ذاتی و برخواسته از طبیعت انسان نیست، بلکه پدیده ای است که هرگاه عشق در روابط زناشویی جامعه کمرنگ می شود، از ارضاء ناقص جنسی متولد می گردد، بنابراین میزان تنوع طلبی جنسی با میزان عشق در جامعه رابطه ی عکس دارد، در جامعه ای که عشق معنای خود را از دست بدهد، مردان و زنان در طمع کسب لذت بیشتر و ارضای تنوع طلبی خویش، به دنبال چشم چرانی و تماشای فیلم ها و تصاویر شهوت انگیز، همجنس بازی و… خواهند رفت…

اشتباه است اگر بگوییم که فردی که تنوع طلب نیست با تک شریک جنسی خود ارضاء می شود و فردی که تنوع طلب هست با چند شریک جنسی، صحیح تر آن است که بگوییم، فقط کسانی به معنای واقعی و کامل ارضاء می شوند که تنوع طلب نیستند، تنوع طلبی برخواسته از ارضاء های ناقص جنسی است و شخص تنوع طلب هیچ گاه به طور کامل ارضاء نمی شود، چنانچه شخص تنوع طلب بتواند چندین بار در سکس با یکی از شرکای جنسی خود ارضای کامل جنسی را تجربه کند، میل به تنوع طلبی در او کمرنگ و به مرور زمان ریشه کن خواهد شد!
اگر به همسرتان شک داشته و نگرانید از اینکه مبادا با شخص دیگری رابطه داشته باشد، به جای کنترل روابط و رفت و آمدهایش سعی کنید روابط عاطفی میان یکدیگر را قوی و قوی تر کنید، در اینصورت می توانید مطمئن باشید که او لحظه ای به شخص دیگری فکر نخواهد کرد…

   
+ ۱۳۸۹/۰۷/۳۰
زوج‌های موفق چگونه با اختلافات كنار می‌آیند؟
همه ی ما با اختلاف و كشمكش با افراد، آشنا هستیم و حتماً مواقعی وجود داشته كه دیگران به شدت ما را عصبانی و آزرده كرده‌اند. چنین شرایطی در اثر تعارضات بین فردی ایجاد می‌شود كه می‌توان گفت هنگامی به وجود می‌آیند كه اعمال یك فرد با فرد دیگر مغایرت پیدا می‌كند.
 
اختلاف در روابط بین فردی اجتناب‌ناپذیر است و همین‌طور كه دو نفر بیشتر به یكدیگر وابسته می‌شوند، احتمال وقوع كمشكش میان آنها بیشتر می‌شود.
 

هر چه رابطه صمیمانه‌تر باشد، انتظار وقوع اختلاف و درگیری در آن بیشتر خواهد بود.
 

اختلافات معمولا میان دوستان، همسایگان، همكاران، والدین و فرزندان و... روی می‌دهد، اما بیشتر تحقیقات در زمینه ی اختلاف میان زن و شوهر انجام شده است، شاید به این علت كه زندگی آنها چنان با هم پیوند می‌خورد كه موقعیت‌های بسیار زیادی برای بروز ناسازگاری به‌وجود می‌آید. كمشكش‌ها به دلایل مختلفی اتفاق می‌افتند. همسران ممكن است بر سر هر چیزی جر و بحث كنند. اختلاف بر سر پول، حسادت یا انجام كارهای روزمره‌ ی خانه، همگی می‌توانند رابطه ی میان زن و شوهر را تیره و تار كنند. بنابراین شناخت عوامل اصلی اختلاف و نحوه ی صحیح كنار آمدن با آن از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است.
 
چرا اختلاف ایجاد می‌شود؟
 
برخی روان‌شناسان عوامل اصلی ایجاد درگیری بین افراد را به سه گروه تقسیم می‌كنند:
 
1- اختلاف بر سر رفتارهای خاص: «تو هیچ وقت پاهایت‌ را نمی‌شویی؛ روز تولدم برایم چیزی نخریدی، باز هم دیر كردی».
 
2- اختلاف بر سر اصول و نقش‌ها: «باید در این مورد از من حمایت كنی.»
 
3- اختلاف بر سر خلق و خوی شخصی: «تو تنبل و بی‌ملاحظه‌‌ای»، و «تو آدم ولخرجی هستی».
 
زوج‌های خوشبخت چه كار می‌كنند؟
 
زوج‌‌های خوشبخت یك تفاوت اساسی با بقیه دارند: آنها رفتار همسرشان را مثبت تلقی می‌كنند! طرز تلقی ما از رفتار آزاردهنده ی طرف مقابل- یا حتی رفتار مثبت او- تاثیر بسیاری بر چگونگی حل و فصل اختلافات دارد.
 
مثلا تصور كنید آقای خانه فراموش می‌كند در راه بازگشت به خانه نان بخرد؛ اگر این زوج جزء گروه «زوج‌های خوشبخت» باشند، همسر او این اتفاق را كم اهمیت تلقی می‌كند كه به علت شرایط خاصی روی داده است، مثلا او با خود می‌گوید كه حتما ذهن همسرش به چیز دیگری مشغول بوده و فراموش كرده نان بخرد. اما در مورد زوجی دیگر ممكن است این مساله به این سادگی بر طرف نشود. یعنی خانم خانه این كار همسرش را به عنوان جنبه ی منفی، بسیار جدی‌تری از شخصیت او تلقی كند؛ مثلا این‌كه او شخصی بی‌وجدان، خودخواه ، بی‌ملاحظه و تنبل است. به همین صورت رفتارهای مثبت مثل هدیه دادن نیز ممكن است به شكلی منفی تعبیر شوند (حتماً از من چیزی می‌‌خواهد!) و یا با دید مثبتی نگریسته شوند (او خیلی با احساس است). تعدادی از محققان، نوع برداشت زوج‌های راضی و ناراضی از رفتار همسران‌شان را مورد بررسی قرار دادند. آن‌ها به این نتیجه رسیدند كه تفاوت شگرفی در نحوه ی توصیف انگیزه‌های رفتار طرف مقابل در این دو گروه وجود دارد. در واقع زوج‌های ناراضی معمولا دیدی كاملا منفی نسبت به رفتار همسرشان دارند، حتی وقتی رفتار او طوری است كه معمولا آن را می‌پسندند (مثلا وقتی از آنها تعریف می‌كنند)، و تعجبی هم ندارد كه این نوع نگرش باعث وخامت اوضاع ونارضایتی هر چه بیشتر در آنها می‌شود. در مقابل، زوج‌های راضی دید مثبتی نسبت به رفتار همسر خود دارند، حتی وقتی به طور معمول چنین رفتاری را نمی‌پسندند، و این مساله باعث بهبود رابطه و رضایت هر چه بیشتر آنها می‌شود.
 
زوج‌های ناراضی هر رفتار ناپسند همسرشان را:
 
از خصوصیات شخصیتی او می‌دانند (درونی).
 
طولانی مدت می‌دانند (پایدار).
 
رفتاری می‌دانند كه در زمینه‌های دیگر رابطه نیز وجود خواهد داشت (كلی).
 
و رفتار پسندیده همسرشان از دید آنها:
 
وابسته به شرایط است (بیرونی).
 
جزء رفتار معمول و همیشگی او نیست (ناپاپدار).
 
فقط در همان مورد خاص وجود دارد (جزیی).
 
این در حالی است كه زوج‌‌های راضی واكنشی كاملا بر عكس نشان می‌دهند؛ یعنی زوج‌های راضی هر رفتار ناپسند همسرشان را:
 
وابسته به شرایط می‌دانند (بیرونی).
 
جزء رفتار معمول و همیشگی او نمی‌دانند (ناپاپدار).
 
رفتاری می‌دانند كه در زمینه‌های دیگر رابطه وجود نخواهد داشت (جزئی).
 
و رفتار پسندیده ی همسران از دید آنها:
 
از خصوصیات شخصیتی اوست (درونی).
 
تكرار‌پذیر است (پایدار)
 
و احتمال دارد در دیگر موارد نیز روی دهد (كلی).
 
با یك مثال این مساله روشن‌تر می‌شود: فرض می‌كنیم خانم خانه ظرف‌ها را نشسته است. این رفتار ناپسند از دید یك زوج ناراضی به این صورت توصیف می‌شود: او به من توجه ندارد (درونی)، در این مدت این سومین بار است كه كارش را انجام نمی‌دهد (پایدار)، وظایف دیگرش را هم درست انجام نمی‌دهد (كلی).
 
اما یك زوج راضی می‌گوید: حتما مشغله‌اش زیاد است (بیرونی). بیشتر وقت‌ها كارش را سرموقع انجام می‌دهد (ناپایدار)، وظایف دیگرش را هم خوب انجام می‌دهد (جزیی).
 
در مورد رفتار مثبت و پسندیده نیز قضیه به همین صورت است. تصور كنید آقای خانه یك جعبه شكلات برای همسرش خریده است ،زوج ناراضی می‌گوید: حتماً مادرش به او گفته بخرد (بیرونی)، این اولین و آخرین بارش خواهد بود (ناپایدار)، می‌خواسته چاپلوسی بكند تا بتواند با دوستانش تا دیروقت بیرون بماند (جزیی)، اما نظر زوج راضی این‌گونه نیست: خیلی سخاوتمند است (درونی)، همیشه هدیه‌های غیرمنتظره به من می‌دهد (پایدار)، مثل دفعه پیش كه یك شام رمانتیك تدارك دیده بود (كلی).
 
نتیجه این است كه این نوع نگرش‌ها باعث بهبود و ارتقای كیفیت هر چه بیشتر رابطه زوج‌های راضی، و تخریب رابطه و ایجاد درگیری بیشتر در زوج‌های ناراضی می‌شود.
 
این بررسی نشان می‌دهد كه هنگام حل اختلافات، نه تنها باید نحوه نگرش خود به شرایط موجود و رفتار طرف مقابل را اصلاح كنیم، بلكه باید بدانیم آیا این نوع نگرش در حال تخریب رابطه است و یا به بهبود آن می‌انجامد. با شناخت نحوه برداشت خود و اصلاح آن در واقع می‌توانیم به بهبود رابطه، صمیمیت و رضایت هر چه بیشتر خود كمك كنیم.
 

اختلاف مثبت
 
افراد معمولا وجود اختلافات را جنبه‌ای منفی از روابط بین همسران می‌دانند، اما باید دانست كه اختلافات می‌توانند نقش مثبت و سازنده‌ای داشته باشند، در صورتی كه فرصت شفاف‌سازی تفاوت‌ها و گفت‌وگو در مورد نقش‌های هر یك از طرفین در یك رابطه را فراهم آورند. زوج‌هایی كه در همان سال‌های اول و مراحل ابتدایی رابطه، این مسایل جدال‌انگیز را حل و فصل كرده و پشت سر می‌گذارند، در مراحل بعدی كمتر دچار مشكلات و درگیری‌های جدی خواهند شد. پس اگر صحبت در مورد اختلافات و اقدام برای حل و فصل‌ آنها هر چه زودتر انجام شود، احتمال این‌كه «كار به جاهای باریك بكشد» كمتر می‌شود. تنها كاری كه باید كرد این است كه از وجود اختلافات و بیان آنها نهراسیم، آنها را بپذیریم و بعد راه‌حلی برای كنار آمدن با آنها پیدا كنیم. به‌ طوری كه «نه سیخ بسوزد و نه كباب»!

   
+ ۱۳۸۹/۰۷/۳۰
مسائل و مشکلات مجرد بودن!
مجرد بودن برای هر کدام از ما معنا و مفهوم متفاوتی دارد. برای بعضی از آدمها، مجرد بودن شیوه زندگی شان است. اما برای اکثریت ما، مجرد بودن جنگی مداوم با خوشبینی است. 
مجرد بودن برای هر کدام از ما معنا و مفهوم متفاوتی دارد. برای بعضی از آدمها، مجرد بودن شیوه زندگی شان است. اما برای اکثریت ما، مجرد بودن جنگی مداوم با خوشبینی است. می‌گویند امید از درون انسان سرچشمه می‌گیرد. ما طوری ساخته نشده ایم که زندگی خود را به تنهایی سپری کنیم. برای زاهد تارک دنیا این می‌تواند نوعی عبادت به حساب آید اما برای ما برابر با مرگ و فناست.

مجرد بودن چندان ساده نیست. اول از همه به این معناست که وظیفه کل تصمیم گیری هایمان در زندگی بر عهده خودمان است. نمی توانیم برای تصمیم گیری با کسی مشورت کنیم چون هیچکس اینقدر به ما نزدیک نیست که از او کمک بگیریم. ممکن است به دوستانمان اعتماد کنیم اما حتی نزدیک ترین دوستانمان هم قادر نخواهند بود جای همسرمان را برایمان پرکنند. به همین علت فقط به خودمان بستگی دارد که هر روز چه کاری انجام دهیم، سر کار برویم یا نه، شام چه بخوریم، آخر هفته را با دوستانمان به گردش برویم یا نه یا با چه کسانی حشر و نشر کنیم.

وقتی عصرها از سر کار به خانه برمی گردیم، کسی نیست که منتظرمان باشد و به ما خوشامد بگوید. مجبوریم شام را به تنهایی آماده کنیم، دوش بگیریم، و زندگیمان را در خلوت خود، و گاهی در کنار دوستان یا سر کار بگذرانیم. یکی از بزرگترین مشکلات مجرد بودن این است که نمی توانیم افکارمان را آن زمان که نیاز داریم با کسی مطرح کنیم. ممکن است بتوانیم اینکار را در جمع دوستان و آشنایان تاحدودی انجام دهیم، اما این کمتر از آن درک و دلسوزی است که همسرمان می‌تواند به ما داشته باشد.

همه دوست داریم تا بتوانیم با همسرمان بحث کنیم، با او حرف بزنیم، با او فکر کنیم و برای آینده نقشه بکشیم. اما وقتی مجرد باشیم از همه اینها محروم خواهیم ماند. ممکن است قرارملاقات ها و روابط عاشقانه تاحدی این خلاء را پر کند اما همه اینها موقتی است و ما هنوز تنها خواهیم ماند. یک برنامه تلویزیونی هست که دوست داریم در موردش با کسی حرف بزنیم اما فقط می‌توانیم فردا صبح آن را در محل کار با همکاران مطرح کنیم. مشکل یا بیماری خاصی داریم که دوست داریم کسی از آن باخبر شود، اما به چه کسی می‌توانیم آن را بگوییم؟ دوستان و خانواده هرکدام نقشی در زندگی ما خواهند داشت اما هیچکدام قادر به پر کردن این تنهایی مجرد بودن نیستند.

غذا پختن برای یک نفر هم مشکلات خاص خود را دارد و تجربه وحشتناکی است. پختن یک غذای خوشمزه و درست حسابی چه لذتی دارد وقتی کسی نیست که آنرا با او صرف کنید؟ آپارتمانتان نیاز به وسایل جدید دارد اما کسی نیست که با او در این زمینه مشورت کرده و تصمیم بگیرید. و البته مسئله نیاز جنسی که از همه اینها جدی تر و مهمتر به نظر می‌رسد.

روابط نزدیک مستلزم همراهی، درک متقابل، همدلی، دوستی، و البته عشق است. اما ما باید این خلاء درونی را به تنهایی پر کنیم. وقتی جوانتر هستیم با مسائل مختلفی سروکار داریم که از اهمیت این مشکل می‌کاهد اما هرچه سنمان بالاتر میرود، می‌فهمیم که دیدن عجایب جهان به تنهایی واقعاً خالی از لذت است.

مجرد ماندن در جامعه ما که همه را به ازدواج تشویق و ترغیب می‌کند و تمرکز افراد روی آن است، جلب توجه می‌کند. چرا باید مجبور شویم در هتل پول اتاق دوتخته را بدهیم وقتی یکی از تخت ها بلااستفاده می‌ماند؟ وقتی با دوستان متاهل خود بیرون می‌رویم هم این احساس تنهایی را بیشتر حس خواهیم کرد. معمولاً به مهمانی های شبانه دعوت نمی شویم چون کسی را نداریم که در آنجا همراهیمان کند و گاهی هم مجبور می‌شویم با کسی که دوستانمان سعی کرده اند با ما جفت کنند و هیچ علاقه ای به او نداریم همراهی کنیم.

جامعه بزرگسال ایران تقریباً %33 مجرد است و این میزانی قابل توجه است. بعلاوه در بسیاری از مناطق صنعتی، افراد مجرد یک بازار کار تازه به حساب می‌آیند. وقتی ما آخر هفته به گردش می‌رویم، زوج های بسیاری را می‌بینیم و متعجب می‌شویم که چه چیز آنها ر ا به سمت هم کشیده است درحالیکه ما سراپا جواهرهایی هستیم که کسی تابه حال موفق به کشف آن نشده است.

از اینرو، مجرد بودن به معنای خوشبین بودن است. یعنی در مواجهه با مشکلات و بدبختی های زندگی باز هم مثبت بیندیشیم. این مشکلات و بدبختی ها خود را در افکاری نشان می‌دهند که در پس ذهن شما زمزمه میکند، "چی می‌شد اگر...." چی می‌شد اگر فردا با یکنفر روبه رو می‌شدم، چی می‌شد اگر که زندگیمان را به تنهایی سپری می‌کردیم و دیگر به هیچکس روبه رو نمی شدیم، چی می‌شد اگر هیچوقت عاشق نمی شدیم، چی می‌شد اگر هیچکس به ماعلاقه مند نشود، چی می‌شد اگر قرار باشد تا آخر عمر مجرد بمانیم و ....و این آن زمزمه هایی است که سعی میکنیم هر روز آنها را خاموش کنیم و خوشبین باقی بمانیم.

خوش بینی از این دانش کلی نشات می‌گیرد که اکثر ما بالاخره با کسی مواجه میشویم، و مرد یا زن ایدآل زندگیمان را پیدا میکنیم. اما هرچه سنمان بالاتر می‌رود، نگرانیمان هم بیشتر می‌شود و کم کم می‌ترسیم. اگر قرار است که با همسر ایدآلمان روبه رو شویم، اینکار باید قبل از اینکه خیلی از سنمان بگذرد اتفاق بیفتد. دوست داریم این اتفاق وقتی بیفتد که ما در عنفوان جوانی هستیم. و هرچه چین و چروک های دور چشممان بیشتر می‌شود، می‌فهمیم که داریم پیر می‌شویم. اما هنوز مجرد مانده ایم.

مجرد ماندن تاحدی مثل یک پیروزی می‌ماند، به این معنی است که ما از مشکلاتی که از قرار گذاشتن با این و آن ناشی می‌شود، انتخاب های نادرست، و تنهایی در یک رابطه بد خودمان را دور نگه داشته ایم. این یعنی ما هنوز می‌توانیم خودمان انتخاب کنیم و سمت و سوی خودمان را حفظ کنیم. اختیار سرنوشتمان دست خودمان است. اما با همه این حرفها ما را از پا درمی آورد. پذیرفتن آن سخت است اما اکثریت ما دوست نداریم که مجرد بمانیم. یعنی درواقع از مجرد ماندن تنفر داریم.

ما از مجرد ماندن متنفریم چون نمی توانیم چیزی را با کسی شریک شویم. نمیتوانیم تصویر زیبایی را از یک زندگی خوشبخت با همسر ایدآل را از ذهنمان پاک کنیم. دوست داریم که برای کسی وقت بگذاریم و کسی را خوشحال کنیم. دوست داریم دوست بداریم، و می‌خواهیم این فرصت را به ما بدهند که عاشق شویم. ما آماده ایم اما این اجازه را به ما نمی دهند. مجرد ماندن حس نیاز درونی ما را به بخشیدن و فدا کردن بیشتر کرده و ناکامی ما را نیز بیشتر جلوه می‌دهد.

مجرد بودن همیشه به معنای هر شب مهمانی رفتن، رابطه های نامحدود، نداشتن مسئولیت، و زندگی بی خیال 25 سالگی نیست. در مجرد بودن مسئله انتخاب نیست، مسئله محیط است. همیشه فکر می‌کنیم که اگر اینجا نبودیم و چنین زندگی نداشتیم، مطمئناً مجرد نمانده بودیم.

با قرار گذاشتن با افراد جدید سعی می‌کنیم این امید را در درونمان زنده نگه داریم. می‌فهمیم که نوری در انتهای این تونل به چشم می‌خورد. و چون آخرین خواستگارمان آنی نیست که ما می‌خواهیم، پس این یعنی راهمان را درست انتخاب کرده ایم. این راهی است که خیلی از ما با تجرد خود کنار می‌آیند. ما هر کاری می‌کنیم تا امیدها و آرزوهایمان را زنده نگه داریم. خودمان را متقاعد می‌کنیم که مجرد ماندن انتخاب ما بوده است و منتظر هستیم تا با فرد ایدآل خود روبه رو شویم. این واقعیت دارد، این دقیقاً همان کاری است که انجام می‌دهیم. اما این زمزمه ها ادامه می‌یابد، ساعت جسممان بلندتر تیک و تاک می‌کند، موهایمان کم پشت تر میشود، اما می‌دانیم که آخر به هدفمان می‌رسیم. هنوز امیدواریم که برسیم.

مجرد بودن یعنی زندگی کردن با حس ناکامی و ناامیدی که افراد کمی می‌توانند جفت خوبی برای ما باشند. ما پاسخ سؤالاتی مثل اینکه چرا تنها هستیم را نمی دانیم. حتی گاهی اوقات از خودمان می‌پرسیم که چرا من؟ پرا من باید تنها بمانم؟ این آن چیزی نبوده که ما برای آینده مان درنظر گرفته بودیم. اما چرا این اتفاق افتاده است؟ کجای کار اشتباه بوده است؟ آن دخترها یا پسرهای خوب و خوشگل کجا رفته اند؟ شاید چنین کسانی اصلاً وجود نداشته اند و همه این مدت ما خودمان را گول می‌زدیم. اما بعد بعضی از دوستانمان به ذهنمان می‌آیند که روابطی بسیار عالی دارند. و به این ترتیب بیشتر خودمان را زیر سؤال می‌بریم. حتی قضاوت و انتخابمان را هم زیر سؤال می‌بریم و با خود می‌گوییم که شاید فرصت های خوب را برای داشتن یک رابطه ایدآل از دست داده ایم. شاید خیلی وسواسی عمل کرده ایم؟ شاید همه تقصیرها گردن خودمان بوده است. اما مطمئناً اینطور نیست.

وقتی تعطیلات و مناسبت های سالانه، عید، ولنتاین، کریسمس و ... پیش می‌آید تازه می‌فهمیم که مجرد بودن چه طعم تلخی دارد. اما هر سال هنوز این امید را داریم که تا آخر آن سال از تجرد خارج شده و نامزد کنیم.

افراد متاهل همیشه تصور می‌کنند که مرغ همسایه غاز است. افرادی که روابط زناشویی خوبی ندارند همیشه در حسرت آزادی دوران تجرد هستند. آنها از مشکلات و نابسامانی های مجردی بودن آگاهی ندارند و فکر می‌کنند اگر مجرد بودند وضعیت بهتری داشتند. شاید هم حق با آنها باشد. اما آنچه که اهمیت دارد این است که در انتخاب خود نه باید تعجیل کنیم و نه تعلل. اگر بدانیم که از زندگی چه می‌خواهیم و برای ازدواج با فکر باز و منطق خوب تصمیم بگیریم هیچوقت از کار خود پشیمان نخواهیم شد.

   
+ ۱۳۸۹/۰۷/۳۰
عواقب روابط افراطی دختر و پسر قبل از ازدواج؟!
به طور کلی روابط باز و آزاد دو جنس مخالف پیش از ازدواج، دارای آفت‏ها و آسیب‏های روانی و اجتماعی جبران ناپذیری است. در ذیل به چند نمونه از این آسیب‏ها اشاره می‏شود:
 
از دو منظر روانشناسانه [Psychologycal] و جامعه شناسانه [Sociologycal] می‏توان به این امر پرداخت.به طور کلی روابط باز و آزاد دوجنس مخالف پیش از ازدواج، دارای آفت‏ها و آسیب‏های روانی و اجتماعی جبران ناپذیری است. در ذیل به چند نمونه از این آسیب‏ها اشاره می‏شود:
 
 
 فقدان شناخت درست و واقع بینانه:
معمولا ادّعا می‏شود این گونه روابط و دوستی‏ها به انگیزه ازدواج شکل می‏گیرد، ولی با کمی دقّت فهمیده می‏شود، روح حاکم بر این گونه دوستی‏ها، عشق‏ورزی کور است نه خردورزی. پای خرد و عقل در میدان عاشقی لنگ است. امام علی علیه السلام می‏فرمایند: «حبّ الشّیء یعمی و یصمّ»، دوست داشتن چیزی انسان را کور و کر می کند.
در حالی که تصمیم‏گیری درست در مورد ازدواج با فرد خاص، تنها با تکیه بر عقلانیّت و خردورزی ممکن است. دوستی‏های قبل از گزینش همسر، راه عقل را مسدود و چشم واقع بین انسان را کور می‏سازد و اجازه نمی‏دهد تا یک تصمیم صحیح و پیراسته از اشتباه گرفته شود. این نوع انتخاب‏ها که در فضایی آکنده از احساسات و عواطف انجام می‏گیرد. به دلیل نبود شناخت عمیق و واقع‏بینانه، زندگی مشترک را تلخ و آینده را تیره و تار می‏سازد.
 
 
 ایجاد جو بدبینی:
این گونه دوستی ها نه تنها مشکلی را برای دختران و پسران حل نمی‏کند بلکه بر مشکلات آنان می‏افزاید.این گونه دوستی‏ها و روابط اگر به ازدواج بی‏انجامد پس از مدتی از شکل‏گیری زندگی جو بدبینی و سوءظن را به دنبال خواهد داشت.
پسر به خود می‏گوید این دختر وقتی به راحتی با من پیوند و رابطه برقرار نمود، پس از اعتقاد و ایمان قوی برخوردار نیست. بنابر این از کجا معلوم پیش از ارتباط با من، با فرد دیگری طرح دوستی نریخته است. از کجا معلوم که در آینده با این که همسر من است با دیگری ارتباط برقرار نکند؟

دختر نیز همین تصور را نسبت به پسر دارد.بر این اساس این گونه ازدواج‏ها دارای پایه واساسی سست و متزلزل است و تجربه نشان داده که منجر به طلاق و جدایی می‏گردد.

بر اساس یک یافته پژوهشی در آمریکا، زوج‏هایی که پیش از ازدواج با یکدیگر زندگی می‏کنند زندگی زناشویی آنها با مشکلات عدیده‏ای رو به رو است و منجر به طلاق می‏شود. به گزارش ایسنا، دکتر «کاترین کوهان»، استاد دانشگاه ایالت پنسیلوانیا گفت: طبق آخرین تحقیقات، افرادی که پیش از ازدواج با یکدیگر رابطه داشته‏اند بعد از ازدواج در حلّ مشکلات خود عاجزند، چرا که نسبت به یکدیگر بسیار بدبین هستند. کوهان گفت: طبیعت ارتباطات آزاد این است که زوجین چندان انگیزه‏ای برای حل درگیری‏ها و حمایت از مهارت‏های خود ندارند. وی افزود: به نظر می‏رسد ارتباطات این افراد زودتر از افرادی که با یکدیگر دوست نبوده‏اند، سرد و منجرّ به طلاق می‏شود. وی در پایان گفت: می‏توانم بگویم رابطه قبل از ازدواج به هیچ وجه سبب دوام زندگی زناشویی نمی‏شود .
 
 
 افت تحصیلی یا رکود علمی:
این گونه روابط باعث می‏شود که دو طرف تمام فکر و توجه و تمرکز خود را صرف دیدارها و ملاقات‏های حضوری و تلفنی خود بکنند و این بزرگ‏ترین مانع برای رشد و ترقی علمی است؛ زیرا تحصیل دانش نیازمند تمرکز نیروهای فکری وروحی است. دل‏مشغولی و اضطرابی که در اثر این گونه پیوندها پدید می‏آید بزرگ‏ترین سد راه تعالی علمی و تحصیلی است؛ لذا متصدیان امور علمی مدارس و دانشگاه‏ها توصیه می‏کنند. حتی ایام عقد و نامزدی جوانان در بحبوحه تحصیلات نباشد تا آنان بتوانند با تمرکز بیشتر فکر، در ادامه دروس و امتحانات موفق شوند.
 
 
 عدم اسقبال از تشکیل کانون خانواده:
این گونه روابط و دوستی‏ها معمولا به انگیزه تفنّن و سرگرمی شکل می‏گیرد و در خلال آن از خود باوری و زودباوری دختران سوء استفاده می شود. متاسفانه در بسیاری موارد بین عشق و هوس تمییز داده نمی‏شود. عشق حقیقی و پاک با هوس‏های آلوده و زودگذر، تفاوت جوهری دارد. برخی از این روابط که مبتنی بر هوسرانی و سرگرمی است، پس از مدتی رو به سردی و افول می‏نهد. جاذبه و دل ربایی‏ها مربوط به روزها و ماه‏های اول دوستی است. ولی دیری نمی‏پاید که این روابط عادی شده و به جدایی می کشد. حس تنوع طلبی انسان از یک طرف و فقدان عامل بازدارنده از طرف دیگر باعث می‏شود برخی سراغ ازدواج و تشکیل خانواده نروند جامعه‏ای که از تشکیل کانون خانواده استقبال نکند هیچ‏گونه ضمانتی برای رشد و شکوفایی فضایل انسانی در آن وجود ندارد. عمده خوبی‏ها و کمالات والای انسانی در پرتو تشکیل خانواده‏ای سالم، به فعلیت می‏رسد.
 
 
 اضطراب، تشویش و احساس نگرانی:
در دوستی‏های موجود بین دختران و پسران، از آنجا که مقاومتی بسیار قوی از طرف پدر یا مادر یا جامعه برای ممانعت از برقراری این دوستی‏ها وجود دارد، این گونه دوستی‏ها با مخاطرات روانی گوناگونی از جمله اضطراب و تشویش همراه است.
وجود افکار دیگری چون احساس گناه، نگرانی از تهدیداتی که توسط پسر برای فاش کردن روابطش با دختر صورت می‏گیرد، یک تعارض درونی و اضطراب مستمر را به دنبال خود دارد.

بنابر این وجود چنین دلهره‏ها و اضطراب‏هایی که گاهی لطمه‏های جبران ناپذیری بر جسم و روان انسان دارد، از جمله آسیب‏های این گونه روابط است.
 
 محرومیت از ازدواج پاک:
هر انسانی در سرشت و نهاد خویش به دنبال پاکی‏ها و نجابت است. دخترانی که در پی این روابط آلوده هستند در حقیقت پشت پا به سرنوشت خود زده‏اند و این امر باعث می‏شود که آن‏ها به جرم آلودگی به این روابط شرایط ازدواج پاک را از دست بدهند. البته این گونه روابط ناسالم حتی در ازدواج پسران نیز تاخیر ایجاد می كند ولی دختران بیش از پسران در معرض این آسیب قرار دارند. در پایان به چند پرسش اساسی اشاره می‏شود:

 به نظر شما یک رابطه و پیوند مطلوب چه ویژگی‏هایی دارد؟

 آیا روابطی که بر پایه هوسرانی‏ها و سرگرمی‏های زودگذر است، می‏تواند روابطی پایا و پویا باشد؟

 آیا هر انسانی با هر صفت و ویژگی شایسته ارتباط و دوستی است؟

 آیا پسندیده نیست که انسان سرمایه عشق و محبت خود را برای زندگی آینده خویش پس انداز کند.

   
+ ۱۳۸۹/۰۷/۳۰
آیا میدانید عصبانی ها به بهشت نمی روند!!
ممکن است ابراز خشم در یک مرحله یا مراحلی از ازدواج موثر واقع شود، اما معمولاً مخرب است و وقتی آثارش از یک زمان به زمان دیگر امتداد پیدا می‌کند حالت تخریب می‌گیرد.

ممکن است ابراز خشم در یک مرحله یا مراحلی از ازدواج موثر واقع شود، اما معمولاً مخرب است و وقتی آثارش از یک زمان به زمان دیگر امتداد پیدا می‌کند حالت تخریب می‌گیرد. مشاجره‌های پی درپی روی طرز تلقی زن و شوهر از یکدیگر تاثیر می‌گذارد. طرز تلقی‌های آرمان گرایانه از خشم و باورهایی از این قبیل که باید در هر شرایطی از ابراز آن اجتناب کرد، در نهایت غیر واقع‌بینی است. گاه عصبانیت حتی اگر نگوییم جان کسی را نجات می‌دهد موثر و مفید است.
ممکن است زنی که مورد سوء استفاده قرار می‌گیرد به این نتیجه برسد که اگر خشم خود را بروز دهد به سود او تمام می‌شود. بعضی از اشخاص تصور می‌کنند که ابراز خشم موثرترین راه تاثیر گذاردن روی همسر آنهاست. اما متوجه نیستند که ابراز خشم می‌تواند نتایج منفی قابل ملاحظه‌ای بر جای گذارد. و در نهایت ممکن است بطور موقت یک رفتار ناپسند را فرو نشاند تا پس از رفع تهدید مجازات، از نو بروز کند.
در جریان زندگی زناشویی، گاه به‌نظر می‌رسد که احساس حق‌شناسی، عشق و محبت تاثیر خود را از دست می‌دهند. ممکن است زن و شوهر رفتار محبت‌آمیز دیگری را با این طرز تلقی که طبیعی است و باید باشد، بدیهی شمارند و درصدد واکنش متقابل برنیایند. در این شرایط و در غیاب ابراز خشنودی ( که باید تقویت‌کننده رفتار مطلوب همسر باشد) احتمال اینکه زن و شوهر به شیوه‌های تنبیهی روی آورند افزایش می‌یابد.
ممکن است زن و شوهر بعد از مشاجره با یکدیگر احساس آرامش کنند و بتوانند رفتارهای خوشایندتری داشته باشند اما گاه غرامت سنگینی پرداخت می‌شود
. ممکن است زن و شوهر خاطره حرف‌های تند و تیز یکدیگر را سال‌ها در ذهن خود زنده نگهدارند. وقتی مشاجره‌های تند اسباب دلگیری زن و شوهر از یکدیگر می‌شود، احساس عشق و محبت در آنها فرو می‌نشیند. این پدیده ناشی از این حقیقت است که طرز تلقی‌های منفی به احساسات منفی نظیر رنجش و غم و اندوه می‌انجامد، بطور کلی، بهترین کاری که زن و شوهر می‌توانند بکنند این است که ابراز خشم خود را به حداقل برسانند. در ادامه مطلب به نکاتی در این زمینه اشاره کرده‌ام.
منبع گرفتاری:
شما یا همسرتان؟ زن و شوهر در جریان اختلاف تقریباً همیشه یکدیگر را مقصر قلمداد می‌کنند، اما اگر بخواهیم بی‌طرفه قضاوت کرده باشیم، باید بگوییم هر دو در ایجاد مسئله نقش دارند.اما رجوع تنها به بر خورد ظاهری زن و شوهر با یکدیگر کافی نیست. گاه عناد موجود ناشی از سوء تفاهمات، قضاوت‌های اشتباه ناشی از چشم‌اندازهای متفاوت زن و شوهر از یکدیگر است. مشاجره زن و شوهر را اغلب به اختلاف در سبک و عادت آنها نسبت می‌دهند: «مثلا یکی از طرفین آدم وقت‌شناسی نیست .»
مسئله اینجاست که زن و شوهر در اصل نمی‌دانند که اختلافشان از کجا نشأت می‌گیرد و بر سر چه می‌جنگند. با آنکه بنظر می رسد وقت‌شناس بودن هسته مرکزی دعوا باشد، واقعیت جز این است. مسئله عدم احساس مسئولیت و بی‌احساسی به خواسته‌های همسر و عدم رعایت آنهاست این خود رفتار نیست که خشم برانگیز است، بلکه تفسیری که روی این رفتار گذاشته می‌شود، یا سوء برداشت‌هاست که تولید دردسر می‌کند.
از آنجایی که به‌نظر می‌رسد که رفتارهای مطلوب را فرض مسلم می‌دانیم، احتمال اینکه رفتارهای نامطلوب را احساس کنیم و برای آن معنای سمبلیک منفی در نظر بگیریم بیشتر می‌شود. به همین دلیل است که از کنار صدها رفتار خوب و متناسب همسر خود بی‌تفاوت می‌گذریم، اما از جزئی‌ترین کج‌رفتاری و خلاف او خشمگین می‌شویم.
در این شرایط به احتمال زیاد زن و شوهر به جنگ طرز تلقی‌های خیالی یکدیگر می‌روند، اما با آنکه همین طرز تلقی‌های خیالی زمینه‌ساز اختلاف شده‌اند، دود دعوا به چشم خودشان می‌رود.
حل مسئله درونی
به عنوان نخستین قدم برای تخفیف شدت خشم در زندگی زناشویی، باید سهم ذهنیت خود را در ایجاد مسئله مشخص سازید و چون احتمال اینکه رفتار همسرتان را به اشتباه تفسیر کرده باشید زیاد است، برداشتن این قدم ضروری می‌نماید. وقتی احساس می‌کنید که به خشم آمده‌اید از خود بپرسید: آیا خشم من بجاست؟ آیا متناسب و به اندازه است؟ آیا ناشی از خود من است؟ یا در اثر مشکلی که در روابط ما وجود دارد صورت خارجی گرفته است؟ آیا ممکن است برداشت من اشتباه باشد؟ آیا برداشت من با آنچه اتفاق افتاده ارتباط منطقی دارد؟ اگر رفتار همسر خود را درست تفسیر کرده‌اید، و به راستی رفتار بدی داشته است، از خود بپرسید آیا ممکن است که این طرز تلقی ناشی از خطاهای شناختی گسسته‌بینی، تجریدهای بی‌پایه و اساس، و ... باشد. هم‌چنین از خود سوال کنید که آیا از حمله به همسر خود لذت می‌برید؟ باید دید که آیا در اصل به روابط زناشویی شما کمکی می‌کند یا خیر.
تفکر خود را تغییر دهید
تا اینجا به تاثیر طرز تفکر، سوء‌تفاهم و خطای فکر که بر شدت خشم شما می افزاید توجه کردیم. با توجه به نقش این عوامل باید افکار و معانی موجود در پس پرده عصبانیت را تحلیل کنیم.
برای استفاده از روش‌های شناخت درمانی به خلاصه زیر توجه کنید:
1- به افکار اتوماتیک و واکنش‌هایتان توجه کنید و مترصد خطاهای شناختی خود باشید.
2- در طرز تلقی خود نسبت به همسرتان تجدید نظر کنید.
3- چشم‌اندازهای همسرتان را ببینید.
4- حواس خود را به امور دیگری جلب کنید.
افکار اتوماتیک و واکنش‌های منطقی (قالب بندی)
هدف این است که زن و شوهر بتوانند تصویر متعادل‌تری از یکدیگر بدست آورند اگر بخواهید می‌توانید برای رفتارهای خود دلیلی حدس بزنید و بعد درستی برداشت خود را با رجوع مستقیم به نقطه نظر همسرتان بیازمائید.
افکار اتوماتیک :
با دوستانش به گردش رفته است و این ثابت می‌کند که برای من و بچه‌ها ارزشی قایل نیست.
مادر بی‌عرضه‌ای است، بچه‌ها هر کاری که بخواهند با او می‌کنند. خیلی وسواس به خرج می‌دهد. در سفر با همه صحبت ی‌کند. در پول خرج کردن وسواس عجیبی دارد، حساب دینارهای خرج مرا نگه می‌دارد. بیشتر خوش می‌گذرد.
واکنش منطقی :
با این کار اعصابش راحت می‌شود. هر وقت با دوستانش به گردش می‌رود روحیه‌اش بهتر می‌شود.
مادر بسیار مهربانی است بچهها هم عاشق او هستند. از آن گذشته بچه‌ها هم بد نیستند و مشکلی تولید نمی‌کنند. بدرفتاری و شیطنت کردن برای بچه‌ها طبیعی است، آنها هیچ اشکالی ندارند. کدبانوی بسیار منظمی است. بالاخره کسی هم باید به مسائل مالی خانه توجه کند. او از عهده این کار بخوبی بر می‌آید.

   

درباره وبلاگ

کافه فان / Cafefun.ir
سایت اطلاعات عمومی و دانستنی ها

موضوعات

تبليغات

.:: This Template By : web93.ir ::.

برچسب ها: اطلاعات عمومی ، آموزش ، موفقیت ، ازدواج ، دانستنی ، گیاهان دارویی ، تعبیر خواب ، خانه داری ، سخن بزرگان ، دانلود ، بازیگران ، روانشناسی ، فال ، اس ام اس جدید ، دکتر شریعتی ، شاعران ، آموزش یوگا ، کودکان ، تکنولوژی و فن آوری ، دانلود ، تحقیق ، مقاله ، پایان نامه ، احادیث ، شعر ، رمان ، عکس ، قرآن ، ادعیه ، دکوراسیون ، سرگرمی ، اعتیاد ، کامپیوتر ، ترفند ، ورزش ، کد آهنگ ، مقالات مهندسی ، طنز ، دانلود کتاب ، پزشکی ، سلامت ، برنامه اندروید ، زنان ، آشپزی ، تاریخ ، داستان کوتاه ، مدل لباس ، مدل مانتو ، مدل آرایش