+ ۱۳۸۹/۰۷/۳۰

1- صبح ها که از خواب بیدار می شوید، دستگاه عیب سنج و ایرادگیر وجودتان را از کار بیندازید. قول می دهم؛ خورشید درخشان تر، پرنده ها خوش آوازتر، مردم مهربان تر و حتی کسب و کارتان پربرکت تر خواهد شد.
2- در معادلات زندگی هیچ گاه از علامت منفی استفاده نکنید، به خاطر داشته باشید که تفکر منفی از آن چنان قدرتی برخوردار استکه می تواند با قرار گرفتن در پشت یک معادله بزرگ زندگی، همه علامت های مثبت آن را تغییر داده و مانند خود منفی بسازد.


3- هیچ گاه در گره زدن طناب پاره شده دوستی تعلل به خرج ندهید، گاهی اوقات غرور بی جا سبب می شود که حتی همسران خوب توجهی به گسستگی ریسمان بین خود ننمایند. مطمئن باشید گره زدن به خاطر کمتر نمودن طول طناب، نزدیکی را بیشتر می کند.



4- آنتن های ذهن تان را تنها به سوی ایستگاه هایی تنظیم کنید که شبانه روز امواج مثبت پخش می کند، کاری کنید که کارکنان ایستگاه های منفی از شدت بیکاری اخراج شوند.


5- دل تان را تبدیل به اقیانوسی آرام نمایید نه یک مرداب ناچیز. فکر نمی کنید حتی تصور اقیانوس هم احساسی از عظمت و پهناوری را در دل ایجاد کند؟ آنها که دل هایشان مرداب است با کوچک ترین حادثه ای به تلاطم می افتد، برعکس کسانی که شدیدترین گرداب ها و جریان های حوادث هم آرامش شان را بر هم نخواهد زد.

6- سعی کنید قلبی مقاوم داشته باشید، قلبی که مقابل گرم و سرد حوادث و ضربه های عاطفی همچون ظروف چینی با اندک ضربه ای خرد نشود.

7- تجربه های تلخ و شیرین زندگی را مانند یك درس فهمیدنی بدانید و نه حفظ کردنی، چرا که مطالب حفظ شده پس از مدت زمانی در ذهن پاک می شوند.

8- همواره مصمم باشید تا با استفاده از جلا دهنده هایی همچون دعا و نیایش روح و روانتان را پاکی و طراوت بخشید.



   
+ ۱۳۸۹/۰۷/۳۰
مرد فروشنده، جعبه‌های رنگارنگ كوچك و بزرگی را كه حاوی خریدهای زن و مرد بود، به كارگرش می‌دهد تا آنها را بدقت در خودروی شیك و آخرین مدلشان جا بدهد و بعد با چرب‌زبانی خاص خودش رو به زن می‌گوید: «مبارك باشد. یك میلیون و سیصد هزار تومان. البته اصلا قابلتان را ندارد.» زن در حالی كه چك‌پول‌های سبزرنگ را می‌شمارد، صدای فروشنده را می‌شنود كه رو به مرد جوان می‌گوید: «واقعا مادر دست و دلبازی دارید، قدرشان را بدانید»!

مرد جوان كه دیگر مدت‌هاست دیدن نگاه‌های متعجب و پچ‌پچ‌های درگوشی برایش عادی شده، ترجیح می‌دهد به روی خودش نیاورد و سكوت كند مثل همیشه؛ اما باز هم این زن است كه بلافاصله با گفتن این‌كه: «ایشان همسرم هستند نه پسرم»، فروشنده را از اشتباه درمی‌آورد. برای لحظاتی سكوت بر فضا حاكم می‌شود. فروشنده در حالی كه بسختی تعجب خود را پشت لبخند تصنعی‌اش مخفی كرده و نمی‌داند چطور باید سر و ته قضیه را هم بیاورد، می‌گوید: «حالا چه فرقی می‌كند. مهم این است كه آدم در ازدواج شانس بیاورد»!

زن و مرد مغازه را ترك می‌كنند. فروشنده همچنان با نگاهی متعجب بدرقه‌شان می‌كند و آنها در حالی دور می‌شوند كه ذهن هر كدامشان پر از هزاران اگر و شاید ریز و درشت است كه همگی در نهایت به این پرسش می‌رسد: «آیا ما واقعا خوشبختیم؟»

در چند سال اخیر، روند همسریابی و ازدواج جوانان، تغییرات قابل توجهی داشته است كه بالاتر بودن سن زوجه نسبت به زوج در ازدواج یكی از این موارد است؛ طوری كه در حال حاضر تعداد ازدواج‌هایی كه سن زوجه، 10سال تا 20سال بیشتر از زوج است، در 3ماهه اول سال 86 ، 1059 مورد بوده كه این رقم در مدت مشابه سال 87 به 1049 مورد رسیده است. آخرین آمار رسمی سازمان ثبت احوال از افزایش ازدواج دختران با پسرانی كه چندین سال از آنها كوچك‌ترند، حكایت می‌كند. در 08/2 درصد ازدواج‌های ثبت شده در 3ماهه اول سال 86، سن زوجه 2 سال بیشتر از زوج بوده كه این رقم در 3 ماهه اول سال جاری به 17/2 درصد رسیده است. این در حالی است كه درصد طلاق همین گروه سنی در 3ماهه اول امسال نسبت به سال گذشته 17/0 درصد افزایش داشته است.

در 3 ماهه اول سال 1386 حدود 13هزار و286 مورد ازدواج در كشور ثبت شد كه سن زوجه بیش از 20 سال بیشتر از زوج بوده كه این نوع ازدواج در مدت مشابه سال 87 به 208 مورد معادل 57/57 درصد افزایش یافته است كه البته افزایش تعداد ازدواج‌هایی كه سن زوج 20 سال بیشتر از زوجه هست نیز در حال افزایش است؛ طوری كه در بهار سال 86 حدود 2943‌فقره ازدواج از این دست در كشور ثبت شده كه این رقم در 3 ماهه اول سال 87 به 3019 مورد افزایش یافته است. همچنین تعداد طلاق در زنانی كه 20 سال از همسران خود بزرگ بوده‌اند، در 3 ماهه اول سال 87 حدود 47 مورد بوده؛ در حالی كه این رقم در مدت مشابه سال 86 تنها 35 مورد بوده است.

""""عروس‌هایی مسن‌تر از داماد"""""

تفاوت‌های زندگی‌های دیروزی و امروزی و شرایط مادی، اجتماعی و روحی و روانی مردمی كه در این دوره‌ها زندگی می‌كنند، سنت‌های حاكم بر مقوله ازدواج در هریك از این دوره‌ها را تحت تاثیر قرار می‌دهد كه ازدواج دختران با پسران كم‌سن و سال‌تر از خودشان یا به عبارت دیگر ازدواج پسران با دخترانی بزرگ‌تر از خودشان از جمله این پدیده‌های نوظهور در جامعه است كه اگرچه هنوز عمومیت پیدا نكرده؛ اما آمارهای به دست آمده از مراجع قانونی همچون سازمان ثبت احوال، گویای این واقعیت است كه طی سال‌های اخیر چنین ازدواج‌هایی هرچند با حركتی آرام؛ اما از روند روبه رشدی در جامعه برخوردار بوده است. امروز كم نیستند دخترانی كه در جوانی، تب رفتن به دانشگاه و مستقل شدن در آنها داغ بوده و احساس می‌كردند ازدواج، مانعی بر سر راه پیشرفتشان است، در نتیجه پیشنهادهای ازدواج را رد كرده یا جواب منفی می‌دادند؛ اما اكنون به سنی رسیده‌اند كه تنهایی آزارشان می‌دهد و مردان كمتری خواهان ازدواج با آنها هستند، درنتیجه این دختران حاضرند برای خلاص شدن از حرف و حدیث‌های اطرافیان و نگاه جامعه، با پسرانی كوچك‌تر از خودشان ازدواج كنند.

"""""وقتی پول حرف اول را می‌زند"""""

گفتگو با برخی از زوج‌هایی كه به این شیوه با یكدیگر ازدواج كرده‌اند، گویای این است كه شرایط مناسب مالی و برخورداری از رفاه اقتصادی دختران یا زنان مطلقه، یكی از مهم‌ترین دلایلی است كه پسران را ترغیب به ازدواج با چنین دخترانی می‌كند و در واقع موجب می‌شود با وجودی كه شرایط سنی چنین مردانی، این امكان را به آنها می‌دهد تا با دخترانی به مراتب كم‌سن و سال‌تر از خودشان نیز ازدواج كنند؛ اما عدم برخورداری از شرایط مالی و شغلی مناسب در پسران موجب می‌شود كه به‌رغم تمام مشكلات و نگرش منفی خانواده و جامعه به چنین ازدواج‌هایی تن دهند، اگرچه نمی‌توان با قاطعیت گفت كه عشق و علاقه در چنین ازدواج‌هایی جایگاهی ندارد یا هیچ‌گاه عشق و علاقه نمی‌تواند دلیل اصلی چنین پیوندهایی باشد؛ اما نباید تاثیر برخورداری از شرایط و امكانات مناسب مالی و اقتصادی در ازدواج پسران با دخترانی بزرگ‌تر از خودشان را نادیده گرفت.

دقیقا به همین دلیل است كه رفاه بالای مالی، پسران جوان را به سمت زنان مسن‌تر از خود می‌كشاند. زنانی كه با مردان كوچك‌تر از خود ازدواج می‌كنند، در حقیقت نه‌تنها نقش همسر بلكه نقش یك مادر را برای همسر جوان خود ایفا می‌كنند و شوهران خود را مانند یك فرزند حمایت و تر‌و‌خشك می‌كنند؛ تنها به این قیمت كه در مقابل از حمایت روحی و روانی این مردان به عنوان یك همسر برخوردار شوند؛ این در حالی است كه به دلیل سابقه فرهنگی و كلیشه‌های سنتی در مورد این نوع ازدواج‌ها، گاهی زنان مجبور به تحمل فشارها، مشكلات ریز و درشت، حرف و حدیث‌ها و گوشه و كنایه‌های اطرافیان و دوستان شده و به دلیل نوع ازدواجشان مورد اتهام و حتی تمسخر قرار می‌گیرند. البته پسران نیز به عنوان روی دیگر سكه این نوع ازدواج‌ها، طی سال‌های آینده، مشكلات كوچك و بزرگ این نوع ازدواج‌ها را در كنار همسران خود تجربه می‌كنند.

"""""طرد شدن از خانواده""""

هرچند در چنین ازدواج‌هایی، پسران به عنوان یك طرف این رابطه به این پیوند زناشویی با هر هدف و بهانه‌ای رضایت دارند؛ اما در این میان بسیاری از خانواده‌ها با این شیوه همسرگزینی فرزندانشان مخالفت كرده و در اكثر موارد این مخالفت‌ها تا جایی پیش می‌رود كه پسرشان را از خانواده طرد می‌كنند و این قطع چندساله روابط در نتیجه شكافی عمیق میان خانواده‌ها به وجود می‌آورد. اگرچه نباید و نمی‌توان از برخی عواقب و پیامدهای چنین ازدواج‌هایی غافل شد، از جمله در سال‌هایی نه‌چندان دورتر از آغاز زندگی مشترك این زوجین وقتی مرد جوان در آستانه سی و چند سالگی، خود را در مقابل همسری كه بیش از 10 سال از او بزرگ‌تر است، می‌بیند، سرخوردگی شاید كمترین حس ناخوشایندی باشد كه سراغ این دسته از مردان می‌آید. وقتی در جمع دوستان و همكاران یا حتی هنگامی كه در خیابان كنار همسرشان قدم می‌زنند، همه فكر می‌كنند كه این زن مادرش است، نه همسرش!

البته ازدواج پسران با زنان بزرگ‌تر از خود، جامعه را در برابر بحران جدیدی قرار خواهد داد و آن محدود شدن فرصت‌ ازدواج برای دخترانی است كه در سن ازدواج قرار دارند.

"""""آنقدرها هم بد نیست""""""

دكتر سیدهادی معتمدی، پژوهشگر مسائل اجتماعی و مدرس دانشگاه در گفتگو با «جام‌جم» شیوع پدیده ازدواج دختران با پسران كوچك‌تر از خود یا به عبارت دیگر، ازدواج مردانی با دختران سن بالا در جامعه را به حدی نمی‌داند كه موجب نگرانی متولیان بحث ازدواج و ایجاد احساس خطر در این زمینه شود؛ چراكه جامعه را همانند موجودی زنده و پویا می‌داند كه با قابلیت درك صحیح خلا‡های موجود می‌تواند خود را با شرایط خاص تطبیق دهد و چه بسا در شرایط امروز كه برخی دختران به هر دلیل امكان پیدا كردن زوج مناسب خود را نداشته‌اند، پذیرش این امر از سوی جامعه مردان كه به ازدواج با دخترانی بزرگ‌تر از خودشان تن دهند، برای جلوگیری از افزایش آمار دختران مجرد در سنین بالا بد نیست؛ اما به شرطی كه بدرستی مدیریت شود.
شرایط مناسب مالی دختران یكی از مهم‌ترین دلایلی است كه پسران را ترغیب به ازدواج با چنین دخترانی می‌كند

معتمدی در پاسخ به این پرسش كه تا چه حد می‌توان به دوام و پایداری چنین ازدواج‌هایی امیدوار بود، می‌گوید: اگرچه ممكن است در ساختار ذهنی ما، چنین ازدواج‌هایی، كاری خطا به نظر برسد و تصور عموم بر این باشد كه احتمال عدم تفاهم و سازگاری و بروز اختلافات شدید خانوادگی طی چند سال آغازین زندگی مشترك بوضوح خود را نشان خواهد داد؛ اما واقعیت این است كه نمی‌توان در این زمینه نظر قطعی صادر كرد؛ چراكه این امر پدیده‌ای جدید است و هنوز به حدی در جامعه جا نیفتاده كه بحران‌ساز شود.

از سوی دیگر، آمار زوجینی كه با چنین شرایطی ازدواج كرده‌اند و به هر دلیل به مراكز مشاوره مراجعه می‌كنند بسیار كم است، بنابراین برای این‌كه بدانیم چنین ازدواج‌هایی آیا از دوام لازم برخوردار است، باید زمان بیشتری سپری شود تا بتوان بررسی و مطالعات میدانی دقیقی در این زمینه انجام داد.

معتمدی با اشاره به این مساله كه بررسی‌های آماری نشان می‌دهد، با این كه تعداد پسران بیشتر از دختران است؛ اما تعداد دختران آماده ازدواج 5/1 میلیون بیشتر از پسرها هستند، تاكید می‌كند: با در نظر گرفتن چنین شرایطی، نمی‌توان از نقش مسائل اقتصادی و مادی از یك‌سو و بیكاری و معضل اشتغال كه برای پسران بیشتر خودنمایی می‌كند و همین مساله، زمینه‌ای برای افزایش تمایل ازدواج پسران با دختران یا حتی بیوه‌زنانی بزرگ‌تر از خودشان می‌شود، غافل شد.

"""""زیر سایه بحران""""

اما در نقطه مقابل، برخی جامعه‌شناسان از بروز چنین ازدواج‌هایی ابراز نگرانی می‌كنند؛ چراكه معتقدند، از آنجا كه اغلب این ازدواج‌ها بر مبنای روابط عاطفی یك‌طرفه شكل می‌گیرد، همین امر موجب متزلزل شدن پایه‌های زندگی این زوجین می‌شود.

یك جامعه‌شناس و استاد دانشگاه معتقد است؛ در بیشتر این ازدواج‌ها، زنان به همسران جوان خود علاقه‌ای افراطی و وابستگی شدید پیدا می‌كنند؛ در حالی كه مردانی كه اغلب با انگیزه‌های اقتصادی زنانی را با فاصله سنی 10 سال یا حتی بیشتر از سن خود انتخاب كرده‌‌اند، به این ازدواج‌ها دیدگاه‌های ابزاری و مادی دارند و پس از مدتی، زنان با درك چنین برداشتی از همسرشان متنفر می‌شوند و این احساس تنفر و سرخوردگی به مراتب شدیدتر از بروز چنین حالتی در ازدواج‌های عادی و متداول در عرف جامعه است تا جایی كه در بسیاری از موارد، موجب بروز اختلافات شدید و گاه حتی شعله كشیدن حس انتقامجویی می‌شود؛ چراكه این زنان نمی‌توانند بپذیرند كه همسر جوانشان، آنها را صرفا برای پول می‌خواسته و احتمالا با دختری جوان‌تر از او رابطه عاطفی موازی داشته است یا در افكار خود به روزهایی می‌اندیشد كه به لحاظ مادی به حدی از امكانات رسیده باشد كه به جای زندگی با او، سراغ دختری جوان و متناسب با سن و سال خود برود.

"""""بزرگ‌تر بودن زن، یكی از دلایل طلاق"""

دكتر امان‌الله قرائی‌مقدم در حالی كه به دختران و پسران جوان توصیه می‌‌كند، در حد امكان از این‌‌گونه ازدواج‌ها خودداری كنید و به ازدواج‌هایی متناسب‌تر بیندیشید، در واقع این تفاوت سنی را امتیازی منفی در زندگی مشترك زوجین می‌داند؛ زیرا تحقیقات 34 ساله این جامعه‌شناس و همكاران وی درباره بیش از 2000 پرونده طلاق، بیانگر این امر است كه یكی از مهم‌ترین دلایل طلاق در میان زوجین، بروز همین تفاوت سنی است؛ یعنی بزرگ‌تر بودن زن از مرد؛ زیرا این پدیده چه از نظر فرهنگی و چه از نظر اجتماعی در جامعه ما پذیرفته شده نیست. وی تاكید می‌كند: در حالی كه فرهنگ سنتی ایران می‌گوید بزرگ‌تر بودن مرد در ازدواج یك ارزش است، بنابراین چنین‌ به نظر می‌رسد كه اگر این ازدواج‌ها محكم نباشد، در مدت كوتاهی با شكست مواجه می‌شود.

این كه عرف‌شكنی‌های سنی در ازدواج بویژه از این منظر كه مردان از زنان كوچك‌تر باشند، آیا می‌تواند به یك بحران نگران‌كننده تبدیل شود؟ این كه آیا چنین ازدواج‌هایی موانع ازدواج بر سر راه دختران و پسران مجرد را برطرف می‌كند؟ آیا افزایش تمایل پسران مجرد به ازدواج با دختران یا زنان مجرد یا مطلقه سن بالا، راه ازدواج را برای دسته دیگری از دختران در آستانه ازدواج كه در گروه سنی خود به دنبال همسر مناسبی می‌گردند، می‌بندد؟ این پرسش‌ها و هزاران اما و اگر دیگر احتمال‌هایی است كه هنوز از نگاه كارشناسان و صاحب‌نظران از حد یك فرضیه به مرحله اثبات قطعی نرسیده؛ اما واقعیت این است كه نمی‌توان و نباید از بحث تفاوت سنی كه به عنوان یكی از فاكتورهای اصلی در ازدواج‌های ناهمسان همواره از سوی كارشناسان و مشاوران خانواده روی آن تاكید شده و می‌تواند زمینه بروز اختلاف خانوادگی و در نهایت طلاق و فروپاشی زندگی‌های مشترك را فراهم كند، غافل شد.


   
+ ۱۳۸۹/۰۷/۳۰

1- روز تولد دیگران را به خاطر داشته باش.
2- حداقل سالی یکبار طلوع آفتاب را تماشا کن.
3- برای فردایت برنامه ریزی کن.
4- از عبارت«متشکرم»زیاد استفاده کن.
5- بدان در چه وقت باید سکوت کنی.
6- زیر دوش آب برای خودت آواز بخوان.
7- احمقانه رفتار مکن.
8- برای هر مناسبت کوچکی جشن بگیر.
9- اجناسی که بچه ها می فروشند را بخر.
10- همیشه در حال آموختن باش.
11-آنچه می دانی به دیگران بیاموز.
12- روز تولدت یک درخت بکار.
13- دوستان جدید پیدا کن اما قدیمیها را از یاد مبر.
14- از مکانهای مختلف عکس بگیر.
15- راز دار باش.
16- فرصت لذت بردن از خوشی هایت را به بعد موکول نکن.
17- به دیگران متکی نباش.
18- هیچ وقت در مورد رژیم غذاییت با کسی صحبت نکن.
19- اشتباه هایت را بپذیر.
20- بدان که تمام اخباری که می شنوی درست نیست.
21- بعد از تنبیه بچه هایت , آنها را در آغوش بگیر و نوازش کن.
22- گاهی برای خودت سوت بزن.
23- شجاع باش , حتی اگر نیستی وانمود کن که هستی , هیچکس نمی تواند تفاوت بین این دو را تشخیص دهد.
24- هیچوقت سالگرد ازدواجت را فراموش نکن.
25- به کسی کنایه نزن.
26- از بین کتاب هایت آنهایی را امانت بده که بازگشتشان برایت مهم نباشد.
27- به بچه هایت بگو که آنها فوق العاده اند.
28- هرگز به همسرت خیانت نکن.
29- سعی کن همیشه خیلی هوشیار باشی , شانس گاهی اوقات خیلی آرام در می زند.
30- همیشه ساعتت را پنج دقیقه جلو بکش.
31-کسی را که امیدوار است هیچگاه نا امید نکن شاید تنها داروی او باشد
32-وقتی با بچه ها بازی می کنی سعی کن آنها برنده شوند
33-هیچگاه در دستگاه پیغام گیر تلفن پیام بی معنی و نامفهوم نگذار
34-وقت شناس باش
35-از افراد ناشایست دوری کن
36-در پول دادن به بچه هایت خسیس نباش
37-اصالت داشته باش
38-هیچ وقت به سیاستمداران اعتماد نکن
39-از حدی که لازم است مهربانتر باش
40-وقتی عصبانی هستی به هیچ کاری دست نزن
41-بهترین دوست همسرت باش
42-تا وقتی شغل بهتری پیدا نکرده ایی شغل فعلیت را از دست مده
43-سعی کن مفید ترین و با احساس ترین آدم روی زمین باشی
44-از کسی کینه به دل نگیر
45-برای تمام موجودات زنده ارزش قاول شو
46-شکست را به راحتی بپذیر.
47- وقتی پیروز شدی فخر فروشی نکن.
48- خودت را در گیر مسائل بی اهمیت نکن.
49- هرگز به کسی نگو که خسته و افسرده به نظر می آید.
50- همیشه به قولت وفادار باش.
51- تا می توانی جدایی ها را به وصل تبدیل کن.
52- عادت کن که همیشه حتی زمانی که ناراحت هستی خودت را سرحال نشان دهی.
53- زندگی را سخت نگیر.
54- هیچ وقت قمار بازی نکن.
55- وقتی با کار سختی روبرو شدی به خودت تلقین کن که شکست غیر ممکن است.
56- از وسایلت به خوبی محافظت کن.
57- انتظار نداشته باش که پول برایت خوشبختی بیاورد.
58- برای تغییر دادن دیگران بیش از این تلاش نکن.
59- همیشه خوش ظاهر و شیک پوش باش.
60- پلها را از بین نبر شاید مجبور شوی بار دیگر از رودخانه عبور کنی.
61- خودت را دست کم نگیر.
62- متواضع و فروتن باش.
63- در ماشینت را همیشه قفل کن.
64- قدرت بخشندگی را از یاد مبر.
65- نسبت به مردمی که به تو می گویند خیلی صادق و بی ریا هستی محتاط باش.
66- دوستی های قدیم را دوباره تازه کن.
67- سعی کن زندگی همواره برایت پیام داشته باشد.
68- کتاب مورد علاقه ات را برای بار دوم بخوان.
69- طوری زندگی کن که روی سنگ قبرت بنویسند: شخصی که از هیچ چیز در زندگیش پشیمان نبود.
70-بدان در چه وقت باید سکوت کنی.


   
+ ۱۳۸۹/۰۷/۳۰
پرسش اول !

اگر یک قورباغه تیزهوش وشاد را بردارید
وداخل یک ظرف آب جوش بیندازید
قورباغه چه کار می کند؟

بیرون می پرد!درواقع قورباغه فورا به این
نتیجه می رسد که لذتی در کارنیست وباید برود!

حالا اگر همین قورباغه یا یکی از
فامیلهایش را بردارید وداخل یک ظرف آب
سرد بیندازید وبعد ظرف را روی اجاق
بگذارید وبتدریج به آن حرارت بدهید
قورباغه چه کار می کند؟

استراحت میکند....چند دقیقه بعد به خودش می
گوید:ظاهرا آب گرم شده است وتا
چشم به هم بزنید یک قورباغه آب پز آماده
است.

نتیجه اخلاقی داستان!

زندگی به تدریج اتفاق می افتد.ماهم می توانیم مثل قورباغه داستانمان

ابلهی کنیم و وقت را از دست بدهیم

وناگهان ببینیم که کار از کار گذشته است .

همه ما باید نسبت به جریانات زندگی
مان آگاه وبیدار باشیم.
 

 


پرسش دوم ؟

اگر فردا صبح از خواب بیدار شوید وببینید
که بیست کیلو چاق شده اید نگران نمی شوید؟

البته که می شوید!سراسیمه به بیمارستان
تلفن می زنید :الو ،اورژانس
،کمک،کمک ،من چاق شده ام !

اما اگر همین اتفاق به تدریج رخ بدهد، یک
کیلو این ماه،یک کیلو ماه آینده
و...آیا بازهم همین عکس العمل را نشان می
دهید؟نه!با بی خیالی از کنارش
می گذرید.

برای کسانی که ورشکسته می شوند ،اضافه
وزن می آورند یا طلاق میگیرند
یا آخر ترم مشروط می شوند! این حوادث
دفعتا اتفاق نمی افتد یک ذره
امروز،یک ذره فردا وسر انجام یک روز هم
انفجار و سپس می پرسیم :چرا این
اتفاق افتاد؟

زندگی ماهیت انبار شوندگی دارد.هر
اتفاقی به اتفاق دیگر افزوده می شود،
مثل قطره های آب که صخره های سنگی را می
فرساید.

اصل قورباغه ای به ما هشدار می دهد که
مراقب تمایلات خود باشید!

ما باید هر روز این پرسش را برای خود مطرحکنیم :به کجا دارم می روم؟

آیا من سالمتر، مناسبتر، شادتر وثروتمندتراز سال گذشته ام هستم؟

 واگر پاسخ منفی است بی درنگ باید در کارهای خود تجدید نظر کنیم.

خلاصه کلام

شاید این نکته رعب انگیز باشد اما واقعیت
این است که هیچ ثباتی در کار
نیست یا باید به جلو پیش بروید یا بلغزید
وپایین بیفتید


   
+ ۱۳۸۹/۰۷/۳۰

بر خلاف تصور خیلی ها كه فكر می كنند عشق یكباره پیدا می شود و همیشه می ماند و یا حتی بیشتر می شود؛ واقعیت اینست كه عشق ممكن است یك لحظه ایجاد شود، اما همانند بذری است و در صورتی باقی می ماند و رشد می كند كه در زمین مناسبی جای گیرد، آب و نور كافی به آن برسانیم؛ مرتب آفت كشی كنیم و به آن كود بدهیم و مستمراً به آن رسیدگی نمائیم.

چگونه عشق به مرور كمرنگ می شود یا از بین می‌رود؟
ما عاشق ایده‌ آلها و كمالها می شویم و از نقصان ها می گریزیم. شاید تعجب كنید اگر بدانید معمولا انسانها عاشق یك موجود كامل و بدون نقص در ذهن خود می شوند و هنگامی كه این تصویر ذهنی را منطبق با یك دختر یا یك پسر در اطراف خود می‌كنند، به آن نام عشق می نهند. پس عشق به آن دختر آن وقتی رشد می یابد و قلب ما را به تپش وا می دارد كه او خود را منطبق با تصویر ذهنی ما ارائه دهد. و هنگامی كه به مرور او را متفاوت از ذهنیات خود بیینم ، عشق ما رو به افول می رود. اما اینكه تصویر ذهنی ما چگونه باید در بیرون شكل بگیرد و حفظ شود نیاز به تخصص و منطق دارد ، لذا عشق ما فوق عقل است ، یعنی اینكه باید از مسیر عقلانی و منطقی گذر كند و بالاتر از تفكر خام ما باشد ، نه به عكس . یعنی عشق نباید مادون فكر باشد. عشقی كه مادون باشد، و از سطح پائین تری برخوردارست ، ارزش ندارد تا برایش بمیریم.
پس اگر در زندگی به مرور دریافتیم همسرمان از زیر بار وظایف و مسئولیتهای خود شانه خالی می كند، لذتهای خود را محور قرار می دهد و هنوز « من» بودن محور فكری اوست. اینگونه می شود كه كسالت مزمن عشق، را به چشم خواهیم دید. از دیگر آفتهایی كه ما به عشق می رسانیم ، می توان به موارد زیر اشاره كرد.
عدم انعطاف پذیری:
عدم انعطاف پذیری نسبت به مسائلی كه در زندگی با آن روبرو هستیم. مثلا اگر تعصب روی روش و سلیقه های خود داشته باشیم. و به علاقه ها، سلیقه ها و شیوه های زندگی همسرمان، مكرراً انتقاد كنیم یا از آن بدتر ، اهانت كرده یا مسخره بگیریم.
كمال گرایی افراطی:
از آنجا كه ما در ناخودآگاه عاشق « خوبی مطلق» ، « مثبت مطلق » و « كمال مطلق» شده ایم و معشوق خود را آخر معرفت و خوبی ارزیابی كرده ایم ، به مرور این ارزیابی خطا، خود را به ما نشان می دهد و دچار مشكل می سازد. او هرگز نمی‌تواند انتظارات و توقعات ایده آلی ما را بر آورده كند. او هم یك انسان مثل بقیه انسانهاست و بدیهی است كه نقاط ضعف زیادی نیز در كنار نقاط مثبت و نقاط قوت خود دارد.
عدم مهارت های زندگی:
مهارت های كافی جهت رسیدگی به بذر عشق را نداریم. مهارتهای ارتباطی زندگی را كسب نكرده ایم ، مقابله با تنش ها و مشكلات را تجربه نكرده ایم ،‌نحوه سازگاری با مسائل زندگی را نیاموخته ایم ، همه و همه موجب ناكارآمدی ما در ایجاد عشق و آرامش در زندگی می شود
عدم رعایت حریم خانواده و مرزهای زندگی:
به وظایف خود در زندگی آگاهی نداریم یا مرزهای مسائل زندگی و مشكلات خانواده را رعایت نمی كنیم. مثلا موارد مربوط به خانواده را به بیرون منتقل می كنیم . مشكلات را به دلسوزان خود مثل پدر، مادر، دوستان ،‌فامیل ، حتی همسایگان و ... در میان می گذاریم یا در حیطه و مرزهای همسرمان دخالت می كنیم و به نام عشق و دوست داشتن وی را كنترل كرده و در قفس نامرئی انتظارات خودمان، او را محبوس و زندانی می كنیم. مثلا به علائق او ، دوستان وی،‌نحوه لباس پوشیدن او، شیوه راه رفتن و حتی طرز تفكر و احساسش گیر می دهیم و او را در تنگنا قرار می دهیم. و در نهایت آزادی را از او می گیریم.
مشكلات شخصیتی و انتظارت غیر واقع:
توقعات بیجایی به لحاظ مسائل شخصیتی خود، از همسرمان داریم. كه بر آورده شدنی نیست و برآورده نمی شود. مثلا یك نفر با اختلال شخصیت وسواسی، زیاد نكته سنجی می كند و معیارهای زیادی در ذهنش دارد و با ریزبینی بیش از حدی كه به همسرش نشان می دهد و او را در چهارچوب خشك و در قالب معیارهایی كه تعیین می كند؛ حبس می كند و عرصه را بر او تنگ می كند. یا كسی كه اختلال شخصیت پارانوئیدی دارد و بدبین است ، با سوء‌ظن ها و بدبینی ها خود و حسادت و توهم توطئه هایی كه در ذهن خود، آنها را می بافد، همسرش را همیشه در نقش یك دشمن و جاسوس می بیند.
لذت طلبی و خودكامگی:
ما می بایست در چهارچوب خانواده، خود را مقید به بعضی امور كنیم. وقتی كه لذتهای خود را كه در خارج از خانواده است به صورت افراطی دنبال می كنیم و توجهی به خواست و میل خانواده نداریم . به مرور زندگی یك طرفه و بی روح می شود. زن و شوهر هر كدام دنبال تمایلات خاصی در خارج از خانواده هستند. و لذت بردن از یكدیگر را فهم نمی كنند.
عدم مهارتهای ارتباطی:
نمی توانیم ارتباط موثری با همسرمان بر قرار كنیم، حرف هم را نمی فهمیم. هر كدام به ظاهر منطقی صحبت می كنیم ، ولی نمی توانیم یكدیگر را قانع كنیم. توجه كافی به احساسات ، خواسته ها و صحبتهای یكدیگر نداریم . گوش شنوا و تحمل ارتباط موثر را از هم دریغ می كنیم. در رساندن حرفهای خود به یدیگر آنها را تحریف می كنیم یا آنقدر مبهم رفتار می كنیم یا صحبت می كنیم كه دیگری را به خطا می اندازیم. در واقع مهارتهای ارتباطی را نمی دانیم.

اگر گویند «لحظه ایست روئیدن عشق .... »؛ پس این هم شاید درست باشد كه «لحظه ایست مردن عشق.»
ولی عشق عمیق تر از آنست كه لحظه ای خلق شود یا در لحظه ای بمیرد. هم به وجود آمدن عشق مستلزم صبر، سختی و زمان است و هم از بین رفتن آن به علت مسائل مختلفی است كه در طی زمان و به وسیله زوجین ایجاد می گردد.
آنچه كه اكثراً افراد با هم اشتباه می گیرند؛ «هوس » و « عشق » است.
هوس : میلی شدید برای پاسخ آنی به یك نیاز جسمانی و روانی است كه به خود رنگ رمانتیك می گیرد و یك استدلال به ظاهر عقلانی نیز در پی دارد و پس از ارضا تا زمان نیاز بعدی محو می شود



   
+ ۱۳۸۹/۰۷/۳۰
مراحل یك گفت و گوی موثر:

برای یك گفت و گوی موثر با فرزند نوجوان تان شما نیازمند گذراندن مراحل زیر هستید:

الف- مرحله پذیرش: منظور از پذیرش، پذیرفتن فرزند با تمام ویژگی های جسمی، روانی و رفتاری او بدون هیچ گونه ارزشیابی، قضاوت، شرط ، نصیحت یا سرزنشی است. پذیرش مانند خاك مناسبی است كه اجازه می دهد یك بذر كوچك به گل زیبایی كه لیاقتش را داشته تبدیل شود.

ب- مرحله شنیدن فعال شامل:

1- همدلی: همدلی به معنای درك احساس واقعی فرد دیگر هنگام بیان مشكلش است، به گونه ای كه گویا مشكل خود شنونده است.

2- تمركز بر جملات نوجوان: به معنای آنکه هنگام شنیدن سخنان او، به مسایل گوناگون فکر نکنیم و حتی به پاسخی که می خواهیم بدهیم نیز نیاندیشیم.

3- انعكاس: منظور از انعكاس برگرداندن قسمتی از جمله یا معنای آن و یا منظور واقعی گوینده به اوست. مثال:

الف- نیما : پرویز امروز كتابم رو پس نداد. خودش گفته بود كه امروز كتابم رو پس می دهد.

پدر: از بد قولی پرویز عصبانی هستی. ها؟

نیما: درسته، اما فكر می كنم شاید یادش رفته باشه.

ب- حسین: نمی دانم چرا هر چه می خوانم، یاد نمی گیرم.

پدر: منظورت این است كه فكرت خیلی مشغول است؟

حسین: آره پدر. تا كتاب بر می دارم فكرهای زیادی به من هجوم می آورند.

پدر: به نظرم به مشاوره نیاز داری.

حسین: آره ، فكر می كنم باید پیش مشاور مدرسه مان بروم.

كدام مورد یا موارد نشان دهنده پذیرش هستند؟

1- پدری كه فرزندش را به خاطر كار ناپسندش طرد می كند.

عدم پذیرش. زیرا نشان دهنده پذیرش مشروط است. یعنی تنها در مواقعی او را می پذیرد كه كار ناپسند انجام ندهد.

2- پدری كه فرزندش در حضور او نمی تواند از مشكلاتش سخن بگوید.

3- عدم پذیرش. زیرا یكی از نتایج پذیرش آن است كه نوجوان می تواند احساسات و مشكلات خود را در حضور پدر مطرح نماید.

4- پدری كه انتقاد از فرزندش را به وقت دیگری پس از بیان مشكل توسط پسر، موكول می كند.

پذیرش. هنگامی كه نوجوان مساله ای را مطرح می كند انتظار همدلی و تفاهم از شما دارد. انتقاد بلافاصله موجب قطع ارتباط و گفت و گوی موثر می شود.

5-پدری كه اعتقادات خود را در گفت و گو با پسرش به طور غیر مستقیم بیان می كند.

پذیرش. نوجوان، بیان مستقیم اعتقادات دیگری را نصیحت تلقی می نماید و نصیحت برای او به معنای عدم پذیرش است.

6-پدری كه پسرش را تنها در مواقع درس خواندن مورد توجه قرار می دهد.

عدم پذیرش. زیرا نشان دهنده پذیرش مشروط است.

7-پدری كه از نمرات بالای پسرش تعریف و برای بالا بردن نمرات پایین پسر (بدون سرزنش) راه حل ارائه می كند

پذیرش. زیرا بر خلاف انتظار نوجوان، شما از نمرات پایین او انتقاد نكرده اید و این باعث اثربخشی بیشتر راه حل های شما می شود.

8-پدری كه دوستان پسرش را نمی پسندد.

بستگی به رفتار پدر دارد. اگر پدر نارضایتی خود را به شكلی تحقیر آمیز، همراه با سرزنش و نصیحت بیان كند نشان دهنده عدم پذیرش اوست. اما هر پدری حق دارد كه برخی رفتارهای فرزندش را نپسندد و این دلیل بر عدم پذیرش خود او نیست.

9-پدری كه به احساس پسرش هنگام بیان مشكلاتش فكر می كند و نه به راه حل و یا پیشنهادهای خود.

این كار نوعی همدلی است و نشان دهنده پذیرش فرد است. اولین چیزی كه هنگام بیان مشكل از مخاطب انتظار می رود، درك احساس واقعی فرد است و نه بیان راه حل.

همدلی به معنای درك احساس واقعی فرد دیگر هنگام بیان مشكلش است، به گونه ای كه گویا مشكل خود شنونده است.



10-پدری كه هر روز یا اكثر روزها دلیلی برای نصیحت كردن پسر دارد.

عدم پذیرش. زیرا آخرین چیزی كه یك نوجوان بدان احساس نیاز می كند، نصیحت است. نصیحت مداوم ، سبب القای حس عدم پذیرش در نوجوان می شود.

11-پدری كه از وضعیت ظاهری پسرش ناخشنود است.

معلوم نیست. همان گونه كه در مثالها ذكر شد، بستگی به رفتار بعدی پدر دارد.

به عنوان مثال، اگر پدر نارضایتی خود را به طور مستقیم و با لحن صدا و علایم چهره ای منتقدانه و خشمگین یا تحقیر آمیز و در حضور جمع بیان کند، نشانه عدم پذیرش و در صورتی که علی رغم ابراز ناخشنودی خود به فرزند در خلوت، تصمیم را به عهده خود او بگذارد و بتواند خود را متقاعد کند که چه به صورت آشکار و چه ناآشکار به تصمیم پسرش احترام بگذارد، نشانه پذیرش است. این پدر می تواند اطمینان داشته باشد که پسر نیز به این مساله پی برده است.

12-پدری كه از دوست پسرش برای اصلاح رفتار ناپسند فرزندش یاری می طلبد.

معلوم نیست. بستگی به رفتار بعدی پدر دارد. اما معمولا نوجوانان به این اقدام پدر پی می برند و این ، سبب حس عدم پذیرش در آنان می شود.

شنیدن فعال را در موقعیت های زیر تمرین كنید. (سعی کنید ابتدا بدون در نظر گرفتن پاسخ ما، به بهترین کاری که می توانید انجام دهید فکر کنید و سپس به پاسخ مراجعه نمایید.)

1- فرزندتان دارد با هیجان درباره پیروزی تیم مورد علاقه اش حرف می زند.

پاسخ :

- ابتدا سعی كنید احساس واقعی او را از این موفقیت تیمش درك كنید.

- فقط به او گوش دهید. مثلا می توانید به او بگویید : بگذار تا تلویزیون را خاموش كنم تا حواسم را پرت نكند. می خواهم ببینم تیم تو چكار كرده!

- برخی جملاتش را انعكاس دهید. مثلا هنگامی كه از هماهنگی تیمش سخن می گوید بگویید: عجب! حتما خیلی تمرین كرده بودند.



2- فرزندتان با ناراحتی كتاب ریاضی اش را بر می دارد و به شما می گوید ‹ نمی دانم چرا ریاضی توی كله ام نمی رود؟ ›

پاسخ:

- ابتدا سعی كنید به یاد بیاورید وقتی را كه برخی مطالب ریاضی را نمی فهمیدید و هر چه تلاش می كردید فایده ای نداشت. در غیر این صورت، سعی كنید زمانی را به یاد بیاورید كه كاری را نمی توانستید درست انجام دهید و اعصابتان خورد می شد.

- عوامل مزاحم محیط را كم كنید و تنها به گفته های او توجه كنید.

- از ارائه راه حل بپرهیزید. تنها او را تشویق به حرف زدن درباره علل احتمالی مشكلش نمایید.

- انعكاس دهید. به طور مثال، هنگامی كه می گوید: هر چه می خوانم نمی فهمم! بگویید: فكر می كنم منظورت این است كه برخی مطالب پیش نیاز را یاد نگرفته ای. درست است؟

3- پسر: این زهرا (خواهرش) اعصاب مرا خورد می كند!

پاسخ:

- ابتدا احساس او را درك كنید.

- تنها به او توجه كنید و كارهای دیگرتان متوقف نمایید.

- انعكاس دهید. مثلا بگویید: حتما خیلی از او عصبانی هستی!

یا : حتما زهرا خیلی تو را اذیت كرده!



4- پسر: چرا مامان این قدر به من گیر می دهد؟

پاسخ:

- ابتدا احساس او را از نظارت زیاد مادر درك كنید.

- تنها به او توجه كنید و كارهای دیگرتان متوقف نمایید.

- انعكاس دهید. مثلا بگویید: حتما از روش نظارت مامان به كارهایت ناراحتی!

یا : شاید مامان كمی داره زیاده روی می كنه!

5-پسر: دیروز با مجید رفتیم پارك سر كوچه، یك آقایی اومد نشست روی یك نیمكت خیس. كلی خندیدیم.

پاسخ:

- ابتدا احساس او را درك كنید. لبخند بزنید یا همراه او بخندید.

- به كار دیگری فكر نكنید. با او باشید. حالت چهره تان را علاقه مند نشان دهید.

- دست از نصیحت بردارید. در موقعیت دیگری می توانید به او تذكر اخلاقی لازم را بدهید.

- انعكاس دهید. مثلا بگویید: واقعا كنترل خنده در این موقعیت كار بسیار سختی است!



6- پسر: بابا! نمی دونی این گیم نت چه حالی می ده! (توضیح: گیم نت جایی است كه تعدادی رایانه متصل به اینترنت در آن وجود دارد و افراد می توانند به طور همزمان با كسان دیگری در هر جای دنیا بازی های رایانه ای انجام دهند.)



پاسخ:

- گیم نت برای این پسر هیجان آور است. احساس او را درك كنید.

- با علاقه به او گوش كنید. علاقه را می توان با گرد كردن چشمها، بالاكشیدن ابروها و ... نشان داد.

- انعكاس دهید. به طور مثال بگویید: باید یك روز اونجا رو ببینم.

یا: از این كه می ری گیم نت خوشحالی. نه؟

سوالات مربوط به نظارت غیر مستقیم

منظور از نظارت غیر مستقیم ، كنترل نوجوان بدون استفاده از جملات امر و نهی مستقیم، دخالت مستقیم در كارهای او و برخورد فیزیكی با وی است.

برنامه نظارت غیر مستقیم برای نوجوان، جذاب و برای والدین آسان است. برای نظارت غیر مستقیم گاهی اوقات لازم است یك قرارداد با پسرتان امضاء كنید. قراردادهایتان را بر روی كاغذ در حضور مادر و سایر اعضاء خانواده بنویسید و امضاء كنید. برای نقض قرارداد از هر طرف، جریمه ای در نظر بگیرید. اول از همه ، خودتان قرارداد را جدی بگیرید و سپس از پسرتان نیز بخواهید آن را جدی بگیرد.

چگونه می توان بر روابط بیرون از خانه پسر نظارت كرد؟

توجه به نكات زیر ضروری است:

1- هیچ كس به ویژه نوجوان دوست ندارد كسی او را كنترل كند.

2- تقریبا همه والدین می خواهند از روابط بیرون از خانه فرزندشان آگاهی یابند.

3- وقتی نوجوان احساس نزدیكی به پدر كند، راحت تر درباره مسائل بیرون از خانه خود سخن خواهد گفت.

4- هر گونه تلاش مستقیم برای سردرآوردن از مسائل بیرون نوجوان، سبب دور شدن نوجوان از والدین می گردد.

5- هر گونه تغییر در بیرون از خانه ، سبب تغییر آشكار در رفتار داخل خانه می شود.

6- گذراندن چرخه های آموزشی قبل ضروری است.

7- هرگز به طور مستقیم درباره اخلاق و رفتار دوستانش سوال نكنید. چون اطلاعات زیادی دریافت نخواهید كرد.

8- سعی كنید چرخه نزدیك شدن به نوجوان را كامل كنید.

9- یك گردش دست جمعی با دوستانش ترتیب دهید تا با آنها بیشتر آشنا شوید.

10- اگر احتمال دوست جنس مخالف می دهید، هرگز درباره آن با نوجوان صحبت نكنید و اجازه دهید خودش در صورت تمایل در این باره صحبت كند.

11- با مشاور مدرسه در تماس باشید. گاهی اوقات مشاورین اطلاعات دقیق تری درباره فرزندتان به شما ارائه می دهند.

12- فرزند شما نیز همچون شما حق دارد روابط خارج از منزل داشته باشد.

چگونه بر میزان استفاده از رایانه نظارت كنیم؟

1- اول مشخص كنید كه چرا می خواهید كمتر پای رایانه بنشیند.

2- اگر نگران افت درسی او هستید، به مثال مربوط به درس مراجعه كنید.

3- در هر صورت ، می توانید یك قرار داد با او امضاء كنید كه در آن ساعات مشخصی او حق دارد از رایانه استفاده كند.

4- توجه كنید كه در هر حال، هر خانه ای مقررات خاص خود را دارد، هم والدین و هم فرزندان باید این مقررات را بپذیرند.

5- در صورت عدم رعایت قرارداد از طرف هر كدام از شما، جریمه ای در نظر بگیرید.

6- مادر نباید دخالت مستقیم در قرارداد شما با پسرتان داشته باشد. این هم برای مادر و هم برای پسر، بهتر است.

7- مادر به عنوان ناظر اجرای قرارداد بر كار شما و پسرتان نظارت می كند.

چگونه بر كیفیت تغذیه و بهداشت فرزندمان نظارت كنیم؟

به نكات زیر توجه كنید:

1- لازم نیست والدین بر همه كارهای نوجوان نظارت داشته باشند.

2- نظارت امور شخصی مانند بهداشت و تغذیه را به عهده خود نوجوان بگذارید.

3- می توانید اطلاعات پزشكی و بهداشتی صحیح از منابع معتبر در اختیار او بگذارید تا خود ، در این باره تصمیم بگیرد.

4- با یك متخصص تغذیه مشورت كنید و در صورت لزوم از مواد غذایی یا دارویی اشتهاء آور (با آگاهی از بی ضرر بودن آنها) استفاده كنید.

چگونه بر نحوه درس خواندن فرزندمان نظارت كنیم؟

توجه كنید:

1- اگر فرزند شما با این طرز درس خواندن، نتیجه كافی می گیرد اجازه دهید به كارش ادامه دهد.

2- نحوه درس خواندن، بستگی به عادات مطالعه دارد و تغییر آن نیاز به تخصص و زمان كافی دارد.

3- با مشاور تحصیلی فرزندتان در مدرسه مشورت كنید.

4- با فرزندتان در این باره گفت و گو كنید ( به چرخه آموزشی گفت و گوی موثر مراجعه نمایید) و اگر او هم متوجه اشتباه بودن روش مطالعه اش شد، با هم به یافتن راه حل بپردازید.

5- تصمیم نهایی را به عهده خود نوجوان بگذارید.


   
+ ۱۳۸۹/۰۷/۳۰
والدین در سنینی که فرزندشان به نوجوانی می رسد با مسائل و مشکلاتی رو به رو می شوند که قبلا وجود نداشته. بنابراین باید بدانند چگونه رفتارکنند که آرامش و امنیت هر چه بیشتر برای طرفین حاصل شود . او مرموز شده و هر ساعت به شکلی متفاوت رفتار می کند و بیشتر تمایل دارد با دوستانش باشد تا با خانواده . مدام بحث می کند و پرخاشگر شده. امکان ندارد کاری را که از او می خواهیم بلافاصله انجام دهد. آیا این عبارت برای شما نیز آشناست؟ نوجوان داشتن اینگونه است. او دیگر همان کودکی که با لبخند هر چه می خواستید انجام می داد نیست. نوجوانی سن مرموز شدن - تغییر کردن و تردید است. از طرف دیگر شما نیز نگران هستید که نکند او مشغول کاری شده باشد که عاقبت خوبی ندارد پس فشار خود را بر او افزایش می دید.
او نیز که خواهان استقلال بیشتری است واکنش نشان داده و قصد ندارد در محدودیتی که شما ایجاد کرده اید زندانی شود بدین ترتیب کار به بحث و مشاجره و گاها دعوا می کشد. مساله اینجاست که در این میان کسی مقصر نیست . والدین اکثرا در دهه چهارم یا پنجم زندگی بوده و بسیار محافظه کارانه عمل می کنند و حال آنکه نوجوان بی پروا قصد دارد حرکتی سریع به سوی اهدافش داشته باشد و دسترسی به آرزوهای خود را ممکن و شدنی می بیند. پس اگر دو طرف وضعیت و شرایط را بخوبی درک نکنند نخواهند توانست ارتباط خوبی با یکدیگر برقرار نمایند. این شرایط برای نوجوان نیز سخت است. باید توجه داشت که مرحله عبور از کودکی به بزرگسالی برای خود نوجوان نیز سخت است. چرا که بسیاری از تغییرات در همین سنین رخ می دهد و نوجوان نیز در مواقعی دچار حالت گیجی ، تردید ، نگرانی و عدم اعتماد به نفس می شود. او از لحاظ روحی نیز دچار بیشترین تغییرات در حالات عاطفی شده و خشم شدید و عشق فراوان را تجربه می کند. از نظر جسمی نوجوان به تکامل رسیده و نیروی جنسی شدیدی دارد به همین دلیل است که اگر در این سنین کسی را برای صحبت و گفتگو در مورد مسائل خود نداشته باشد ممکن است دچار مشکلاتی شود. او از نظر هوش در فعالترین وضعیت ممکن قرار دارد و بخوبی قادر به تجزیه و تحلیل انواع مسائل و دیدگاههاست در این زمان نوجوان شروع به بررسی رفتار ها و نقطه نظرات والدین کرده و با درک تغییرات میان تفکر خود و والدین مناقشات آغاز می شود. از طرفی نوجوان تحت فشار بیشتری نسبت به قبل از طرف محیط پیرامونش قرار می گیرد و نیاز به حمایت والدین در این دوران بیشتر از هر وقت دیگر احساس می شود. برخورد والدین به گزارش مهر والدین وقتی با بحران نوجوانی رو به رو می شوند در بسیاری از موارد سعی می کنند کنترل امور را به دست بگیرند. در این راه ممکن است دیکتاتور و جدی شوند و با نوجوان درگیر شوند تا ثابت کنند قدرت در دست آنان است. برخی دیگر نیز سعی می کنند اصلا به کارهای نوجوان کاری نداشته باشند تا از هر گونه مجادله پرهیز شود و نوجوان خودش راهش را پیدا کند. جالب این که هر دو روش بی نتیجه است : نوجوانی که والدین قدرت طلب دارد بیشتر به طغیان و سرکشی می پردازد تا ثابت کند که مستقل و دارای قدرت تصمیم گیری است. ممکن است حتی برخی از مسائل را مخفی و از والدین فاصله بگیرد. نوجوانی هم که والدین بسیار انعطاف پذیر دارد ممکن است احساس کند بی ارزش است و نادیده گرفته شده و والدین اهمیتی به مسائل و بعضا مشکلات او نمی دهند. در هر دو حال نوجوان حمایت کافی را از والدین نمی گیرد. فرصت را مغتنم بشمارید به جای اینکه دوران نوجوانی فرزندتان به عنوان دوران مشکل ساز بنگرید سعی کنید آن را یک فرصت با ارزش تلقی کنید. شما در این زمان وقت دارید تا رابطه ای متفاوت از دوران کودکی فرزندتان با وی برقرار نمایید. سرکشی او را یک حمله به قدرت خود تلقی نکنید بلکه یک مرحله مهم در استقلال او بدانید. چنانچه کنجکاو هستید که از امور او اطلاع داشته باشید می توانید این را با وی در میان بگذارید و از طرف دیگر به او کمک کنید که در مورد ارزشها و باورهای گوناگون فکر کند. در کنار او باشید و خود را کنار نکشید. بسیاری از والدین گفتگوهای موثری در مورد مسائل گوناگون با نوجوانشان دارند. شما می توانید دستاوردهای مثبتی از این دوران فرزندتان داشته باشید که یکی از آنها مشورت است. می توانید به او نزدیکتر شده و صمیمیت خود را افزایش دهید. البته زمانی را برای تنها بودن یا گذراندن با وی را نیز به او بدهید و در هنگام لزوم در کنارش باشید. فرزندان ما به جایی می رسند که افرادی مستقل با روحیه و افکار خاص خود می شوند بنابراین تضاد آنها با والدین امری عادی و طبیعی است . اما می شود با ساده گرفتن و آگاهی از این مرحله آن را خوشایند کرد. بهترین کار در لحظات بحرانی چیست؟ بهترین کار چند لحظه مکث و کشیدن چند نفس عمیق است با این کار به خود فرصت آرامش و واکنش صحیح می دهید . بهتر است در لحظات بحرانی با نوجوان بحث نکنید و فکر کنید که بهترین و مناسب ترین واکنش شما چه می تواند باشد البته با آرامش. چگونگی برقراری ارتباط با نوجوان به گزارش مهر نوجوان تمایل دارد بیشتر با دوستان و هم سن و سالان خود باشد اما در عین حال نیازمند والدین نیز می باشد البته نیازمند حمایت - راهنمایی - تشویق و تایید والدین نه چسبندگی و دستورات آنها. این یک رابطه ظریف است که در عین ارتباط با او و نشان دادن علاقه به امور وی کمی او را راحت و به حال خود بگذارید. اکثر نوجوانان تمایل دارند والدین در حکم مشاور آنها باشند تا راجع به مسائلشان در شرایط گوناگون با آنها مشورت کنند. چنانچه شما این نقش حمایتی را بخوبی ایفا می کنید لازم نیست نگران اهمیت وجود خود در زندگی فرزندتان باشید زیرا مطمئنا او نیز از ارزش شما بخوبی آگاه است. تحقیقات نشان داده اند نوجوانانی که با والدین خود در مورد مسائلی مانند مواد مخدر و دیگر بزهکاریها گفتگو می کنند 36 درصد کمتر دچار این گونه کجروی ها می شوند. پس فکر نکنید که اگر راجع به این موارد صحبت نکنید شانس ابتلاء او را کاهش داده اید اما باز هم خاطرنشان می کنیم که به استقلال او احترام بگذارید و اگر نخواست راجع به مورد خاصی صحبت کند او را تحت فشار قرار ندهید و به عبارت دیگر سعی در کنترل اجباری وی نکنید که نتیجه عکس خواهید گرفت. از طرفی دیگر یکی از مهمترین عوامل در برقراری ارتباط با نوجوان این است که برایش وقت بگذارید. گاهی اوقات ترتیب دادن یک فعالیت خاص یا حتی سفر نیز مفید است.

البته مشارکت در کارهای عادی مانند تماشای تلویزیون ، قدم زدن ، چیدن میز یا حتی شستن ظرفها با یکدیگر نیز بسیار سودمند است. می توان وقتی نوجوان از مدرسه بر می گردد به صحبتهای او گوش کرد و کم کم سر صحبت را در مورد وقایعی که برایش اتفاق افتاده باز کرد. اما مراقب باشید که صحبت هایتان جنبه دستوری و قضاوتی نداشته باشد. تشویق کننده باشید نوجوانان اصولا در مورد بسیاری چیزها تردید داشته و نیازمند تشویق و تایید شما هستند. البته هر فردی متفاوت از فرد دیگر است و نوع خاصی از تشویق را بیشتر می پسندد پس دقت کنید تا به موقع او را تشویق نمایید و از او تعریف کنید به ویژه در جمع تحسین کردن اثر بهتری خواهد داشت به شرطی که مصنوعی نباشد. برای مثال اگر او بیش از پیش در درس خواندن تلاش می کند یا اگر در کاری به شما کمک می کند یا اینکه لباسهای مرتب و مناسبی را می پوشد از او تقدیر کنید. گاهی اوقات گشتن به دنبال نکات مثبت کار ساده ای نیست و یا شاید ما به آن عادت نکرده ایم. تعریف و تمجید از کسی که با او تضاد و مجادله داریم را دوست نداریم. برای حل این مشکل بهترین راه توجه به مسائل جزیی اما مطلوب است. برای مثال می توان گفت : من از نحوه صبحت کردن تو با دوستم خیلی لذت بردم. یا گاهی اوقات از موارد بد جزیی صرفنظر کنیم. چگونگی شروع صبحت با نوجوان یکی از عوامل مهم در صحبت با نوجوان انتخاب وقت مناسب است. در شرایط مناسب این کار راحت تر انجام می شود. گاهی اوقات شما باید با حوصله و حتی ایجاد یک زنگ تفریح این زمان مناسب را ایجاد نمایید. در گفتگو ها نیز یک طرفه فقط به انتقاد و موضع گیری نپردازید. برخی از مسائلی که نوجوان را نگران می کند به شرح زیر است : آیا می توانم دوست پیدا کنم یا آیا کسی را دوست خواهد داشت؟ من باید با پیشنهاد دستانم مبنی بر کارهایی که خانواده ام مرا منع می کند چه کنم؟ آیا امتحاناتم به خوبی برگزار می شود؟ آیا شغل خوبی پیدا می کنم؟ در زندگی دنبال چه بروم؟ چگونه باید با والدینم رفتار کنم تا در عین احترام نظرات خود را نیز مطرح کنیم؟ اگر من جای والدینم بودم جور دیگری رفتار می کردم؟ - نوجوان چه می خواهد ؟ نوجوان خواهان اعتماد والدین است.استقلال می خواهد. می خواهد با والدینش راجع به آنچه آنها نمی خواهند گفتگو کند. - والدین چند دسته هستند؟ 3 گروه از والدین فرزندانی بی مسوولیت برای آینده تربیت می کنند: والدینی که بیش از حد از فرزندان حمایت می کنند و همه کارها را به جای آنها انجام می دهند. برای مثال صبحانه شان را آماده جلویشان گذاشته - اتاق و لباسهایشان را مرتب کرده و حتی در تکالیف بخشی از کار را به عهده می گیرند. گروه دوم والدینی هستند که بشدت سخت گیر هستند و دائم در حال ایراد گرفتن - انتقاد کردن و دستور دادن هستند. دسته سوم والدینی هستند که بیش از حد نوجوان را آزاد می گذارند تا هر چه می خواهد اعم از درست یا غلط انجام دهد. نکته قابل توجه این است که شما برای رفتار مناسب و روحیه ای شاد در برخورد با نوجوان نیازمند آرامش هستید ، پس برای رسیدن به این آرامش بیاید زمانی را نیز برای پرداختن به خود و علایقتان اختصاص دهید. تمام انرژی و وقت خود را صرف تمرکز بر کارهای فرزندتان نکنید. جالب این جاست که وقتی نیازهای شما به عنوان والدین تامین شود شادتر بوده و نزاع با نوجوانتان نیز کاهش می یابد و از روابط لذت بیشتری خواهید برد.


   
+ ۱۳۸۹/۰۷/۳۰
بازسازی اعتماد در روابط irannaz.com

یکـی از ارباب رجوع هایم روزی از من سوال کرد که اعتماد کردن به یک فرد دیگر چه معنایی را در بردارد. او میخواست بداند که درمقابل همسری که نادرست، متقلب، بیملاحظه است و بـرای خود معشوقه میگیرد، چه عکس العملی باید نشان داد. او می خواست بداند که آیا این امکان وجود دارد زمانیکه فرد کـار نادرستی را انجام مـی دهد، باز هم بتوان اعتماد و اطمینان را مجدداً در رابطه بوجود آورد یا خیر.

اعتماد به دیگری بر چه اموری دلالت می کند؟

اعتماد به مفهوم کاربردی بدین شرح است که شما به طرف مقابل اطمینان می کنید، تصورتان بر این است که با شما صادق است، به قول های خود وفادار است و آنها را عملی می کند، به شما وفادار است، و ترکتان نخواهد کرد. در این قسمت فاکتورهایی مطرح می شوند که پیرامون مبحث اعتماد باید آنها را در نظر بگیرید. هنگامیکه میخواهید به دیگران اعتماد کنید باید یک چهارچوب واقع گرایانه را در ذهن خود مجسم کنید و این احتمال را نیز بدهید که امکان خطا و شکست نیز وجود دارد. اعتماد باید در محیطی مملو از خواست و اراده و بخشش بوجود آید و در نظر داشته باشید که اعتماد در کنار محبت و پذیرش است که به اوج شکوفایی خود خواهد رسید.

اعتقاد بر این است که در مقوله اعتماد، هیچ گونه ماشین جادویی وجود ندارد؛ به این معنا که چنین نیست شما موادی را وارد ماشین مورد نظر کرده و از آنطرف اعتماد بدست آورید. درون افراد بسیار پیچیده است، ممکن است آسیب ها و لطماتی را در گذشته تجربه کرده باشند. ترس ها و شکست های گذشته ممکن است پذیرش آنها را برای اعتماد پایین بیاورن، اما به هر حال همه ی انسان ها این توانایی را دارند که گذشته ی خود را تغییر داده و اعتماد و اطمینان را مجدداً به رابطه ی خود راه بدهند. شما می توانید اعتماد را در رابطه هایی که اعتماد در آن از بین رفته است از نو زنده کنید. در این راه کمک پروردگار را نیز نباید فراموش کرد.

انتظارات خود را تدوین کنید

همه ما انسان هستیم، سست و شکننده ایم، ممکن است دچار وسوسه و اشتباه شویم، و گناهی را مرتکب شویم. به همین دلیل زمانی که به کسی اعتماد می کنید باید نوعی اعتماد واقع گرایانه را برای خود مرجع قرار دهید. به مرور زمان هر چقدر که رابطه صمیمی تر می شود، اعتماد میان طرفین نیز افزایش پیدا خواهد کرد. چرا که وقتی شما با کسی که دوستش می دارید زمانی را صرف می کنید و به مرور زمان شناخت و آگاهی شما از او زیاد تر می شود، نتیجتاً با هم تفاهم بیشتری پیدا میکنید و اعتبار رابطه شما نیز افزایش می یابد. شما می توایند نسبت به خصوصیات اخلاقی، شخصیت، نیازها، خواست ها، محرک ها و ترس های طرف مقابل دید بازتری پیدا کنید و به این واسطه اربتاط بهتری را با او برقرار کنید.

عشق بی حد و مرز به راحتی میتواند اعتماد ایجاد کند به این دلیل که وقتی شما یک چنین عشقی را نسبت به فرد مقابل ابراز می کنید، فرد به طور معمول و به خودی خود می تواند حس پذیرش القا شده ازسوی شما را درک کند و با شما احساس راحتی پیدا می کند. فرد مورد نظر همچنین می تواند به راحتی احساساتش را با شما در میان بگذارد. عشق بی قید و شرط همچنین می تواند سبب ایجاد عزت نفس در فرد گردد و ترس از عدم پذیرش را در آنها به میزان زیادی کاهش دهد. به این طریق آنها در ارائه ی احساساتشان نسبت به شما صادق خواهند بود و نظرها و عقایدشان را به راحتی با شما در میان می گذارند و از شکست هایشان با شما سخن خواهند گفت. نتیجه ی انجام چنین اعمالی، اعتماد و اطمینان را به رابطه ی شما دعوت خواهد کرد. دلیلش این نیست که فرد مقابل انسان کاملی است بلکه تنها دلیلش این است که با صداقت در این رابطه رفتار شده است.

عشق مطلق صبور و مهربان است

این عشق به دنبال کسب منافع شخصی نیست. هیچ موقع تاریخچه ای از کارهای اشتباه را در ذهن خود ثبت نمی کند. زمانیکه عشق صبور نباشد، تحمل نکند، بخشش نداشته باشد، همیشه مایوس باشد، و دنبال خطا و اشتباه بگردد سبب ایجاد ترس می شود و فقط به دنبال پیدا کردن عیب و نقص در طرف مقابل است. عشقی که در آن ترس وجود داشته باشد، جوی از تخریب، نادرستی و بی ثباتی را ایجاد می کند.

شما در ابتدا می توانید حد محدودی از اعتماد را به طرف مقابل داشته باشید تا او را به خوبی بشناسید؛ آنوقت آنها به مرور زمان متوجه می شوند که واقعاً به آنها اهمیت می دهید، اما حقیقت اینجاست که برخی از افراد برای نابودی احساسات دیگران هیچ ارزشی قائل نمیشوند. به طور حتم زمانیکه کسی در قبال آنها قول خود را می شکند، به وعده ای که داده عمل نمی کند، خیانت می کند، بی وفایی می کند، و یا دروغ می گوید باید خودش را تغییر دهد. شما می توانید از او تقاضا کنید که برخی چیزها را عوض کند و این ریسک را بپذیرید که مجدداً همه چیز را از نو شروع کنید. می توانید برای شروع مجدد از منابع مختلفی از جمله مشاور کمک بگیرید. اگر افکار خودکشی به ذهنتان خطور کرد، می توانید با 110 تماس بگیرید و یا به اورژانس بیمارستان مراجعه نمایید.

اگر فرد مقابل در مورد تغییر جدی نبود و مرتباً به دروغ گفتن ادامه می داد، آنوقت باید روی این مطلب فکر کنید که "آیا بهتر نیست رابطه ی خود را پایان بخشید؟"

نگاه دقیقی هم به خودتان بیندازید

شما خودتان انسان کاملی نیستید و احتمالاً زمانی بوده که کسانی را که دوستتان می داشتند را ناراحت و ناامید کرده و آنها را از خودتان رنجانده اید. می توانید قول بدهید که هیچ گاه چیزی که باعث آزار رسیدن باشد نگویید، هیچ گاه دروغ نگویید، مبالغه نکنید و همیشه به قول هایتان عمل کنید. اما از آنجایی که شما انسان هستید باز هم ممکن است که اشتباه کنید و فرد مورد نظر را ناامید کنید. تنها چیزی که شما و شریکتان می توانید به هم قول بدهید این است که رشد کنید به دنبال حق باشید و از پروردگار طلب قدرت و تغییر کنید. در این صورت شما و کسی که دوستش می دارید، هر دو قابل اعتماد تر می شوید و هر چند که هیچ یک از شما دو نفر نمی توانید انسان های کاملی باشید، اما می توانید در رابطه تان برای یکدیگر قابل ستایش باشید.

در هر رابطه ای که انسان ها با یکدیگر برقرار می کنند به هر حال این امکان زیاد است که انواع مختلفی آزار و اذیت در آن بوجود آید. به همین دلیل همه ی ما نیاز داریم که تبدیل به افرادی شویم که راحتتر می بخشند و راحت تر به اشتباهاتشان اعتراف میکنند. این توانایی روح افراد را تصفیه کرده، تواضع و فروتنی را در میان افراد گسترش می دهد و صلح و دوستی را در میان آنها برقرار می سازد. به این طریق بر ژرفای عشق و سرسپردگی موجود در رابطه افزوده می شود.

اجزای تشکیل دهنده ی عشق از جمله بخشش و سرسپردگی از جمله مهتمرین مولفه های ایجاد اعتماد در یک رابطه محسوب می شوند. بخشش به شما این اجازه را می دهد که از نو همه چیز را برای یک مرتبه ی دیگر شروع کنید و برای بار دیگر به یک انسان جایز الخطا اعتماد کنید. عشق و محبت، اعتماد را تقویت می کند. سرسپردگی و صداقت حس مسئولیت پذیری طرفین را نسبت به یکدیگر افزایش میدهد. برای بدست آوردن اطلاعات بیشتر در این زمینه می توانید مبحث بخشش و دلایل سخت بودن بخشش را مطالعه نمایید.

توانایی بخشش از توانایی بخشیدن فردی نشات می گیرد. همه ی ما انسان هستیم و در زندگی خود دچار نقصان و کاستی می شویم. انسانها به راحتی می توانند روح خود را پاک کنند هر چند هم وقایع ناگوار بیشماری در گذشته برایشان اتفاق افتاده باشد. خداوند امروز به ما قدرت داده و برای آینده نیز امید را برایمان مقرر نموده است. هر اتفاقی که دیروز برایتان روی داده باشد، بخشیده خواهد شد و فرداها خداوند به همراه شما خواهد بود.

   
+ ۱۳۸۹/۰۷/۳۰
سنـاریوی زیر را در ذهن خود به تصـویر بـکشید. همسرتان نامه مهـمی را به شما داده تا آن را پست کنید و تصورکرده که شما نـام را در راه خود به محل کارتان، پسـت خــواهید کرد؛ اما متاسفانه شما فراموش میـکنید و در راه بازگشـت  بـه خانه یـادتـان مـی آید. "اوه خدای من" این اولیـن عکس العـملی است که شما نشان می دهـید. می دانید که اگر همسرتان از این قضیه اطلاع پیدا کند، واقعاً ناراحت خواهد شد.

شما کل کیف و بعد هم ماشین را می گردید، اما نامه را پیدا نمی کنید، حالا چه کار می کنید؟ می خواهید زمانیکه همسرتان به خانه بازگشت و به شما گفت نامه را پست کردید یا نه چه جوابی در مقابل به او می دهید؟

می گویید: "نامه گم شد" و یا "نامه را گم کردم"؟ پاسخ به این سوال روشن می کند که آیا شما توانایی قبول مسئولیت های کارها را دارید یا خیر. ما تازمانیکه نتوانیم مسئولیت کارهایمان را به عهده بگیریم از دوران کودکی به بزرگسالی وارد نخواهیم شد. باید گفتن "گم شد" را متوقف کرده و "من گم کردم" را جایگزین آن کنید.

تا زمانیکه مسئولیت کارهایی را که انجام می دهید، بر عهده نگیرید و به دنبال دلایلی هستید که در مقابل اشتباهاتتان بهانه جویی کنید، با خودتان صادق نیستید. زمانیکه مسئولیت کارهایتان را به عهده می گیرید و به دنبال بهانه هایی می گیردید که مسئولیت آنها را به گردن افراد دیگر بیندازید، باید بدانید که با خودتان هم صادق نبوده اید. به محض اینکه حقیقت را بپذیرید و مسئولیت کاری را که انجام داده اید بر عهده بگیرید، آنوقت طرز تفکر شما تغییر پیدا می کند، می توانید بر روی حل مشکل تمرکز کرده، آنرا حل کنید و از تکرار مجدد آن جلوگیری نمایید.

اگر شما جزء افرادی هستید که همیشه برای کارهایشان بهانه جویی می کنند، شاید بارهای اول قبول مسئولیت برایشان دشوار باشد. قبول مسئولیت های کارهای انجام داده در زندگی مشترک نیازمند شجاعت است به ویژه زمانیکه طرف مقابل در اشتباه باشد.

حامد، یکی از افرادی است که هیچ کاری را سر موقع انجام نمی دهد و همیشه یک لیست از بهانه های مختلف جمع می کند که چرا نمی تواند کارهای خانه را آنچنان که باید و شاید انجام دهد. بهانه هایی از قبیل هوا خیلی گرم و یا سرد بود، خیلی خسته بودم، ابزار کافی در اختیار نداشتم، وقتم اجازه نمی داد.

او همیشه قول می دهد که کارها یک روز دیگر انجام خواهد داد، اما این روز طلایی هیچ گاه از راه نخواهد رسید. کارهایش همسرش بهاره را خسته کرده اند، بطوریکه او از شنیدن بهانه های واهی حامد منزجر شده است.

بالاخره بهاره لب به سخن باز کرد و با او در میان گذاشت که این کارها او را عصبی میکنند و سبب می شوند که از زندگی مشترک خود راضی نباشد.

آنها به جلسات مشاوره خانواده رفتند و حامد به تدریج یاد گرفت که باید مسئولیت کارهایی را که مربوط به خودش است را به عهده بگیرد. او همچنین یاد گرفت که باید برای توضیح کارهایی که انجام می دهد از لغات مناسب تری استفاده کند.

او یاد گرفت زمانیکه می گوید: "وقت کافی برای تعمیر شیر نداشتم" منظورش این است که: "برنامه ریزی مناسبی برای انجام این کار در این روز بخصوص نداشتم." زمانیکه باز هم یک قدم جلوتر می رویم می توانیم صداقت بیشتری را به خرج داده و بگوییم: "واقعاً حوصله ندارم این کار را انجام دهم به خاطر همین گذاشتم برای یک وقت دیگر."

زمانیکه حامد از الگوهای صحیح اخلاقی اطلاع پیدا کرد، از آن به بعد توانست تا با صداقت کامل با همسر خود ارتباط برقرار کند. حامد به بهاره گفت درحالیکه تمایلی به انجام برخی پاره ای از کارهای تعمیری منزل را ندارد، اما به هر حال تمام تلاش خود را برای انجام کارهای به تعویق افتاده به کار خواهد گرفت.

آنها در این مورد با هم صحبت کردند و مشکلاتشان را حل نمودند، بعد هم تصمیم گرفتند تا فردی را استخدام کنند تا کارهایی که حامد واقعاً قادر به انجامشان نیست را برایشان انجام دهد. بعد هم حامد یاد گرفت تا زمانیکه از عهده انجام کاری بر نیاید هیچ گاه قول انجام آنرا به همسر خود ندهد. در نهایت امر نیز به این نتیجه رسید که هیچ چیز جز صداقت نمی تواند در زندگی آنها را به خوشبختی نزدیک کند.

این موارد توانست تغییرات شگرفی را در زندگی آنها ایجاد کند. بهاره دیگر احساس نکرد که مانند خانم هایی است که همواره "غر می زنند" نبود، و حامد هم دیگر با وعده و وعیدهای دروغین او را اذیت نمی کرد. تنش های کمتری در زندگی مشترک آنها ایجاد شده و همین امر به آنها فرصت بیشتری داد تا خوبی های یکدیگر را بیشتر در ک کنند و از وجود هارمونی در زندگی مشترکشان لذت بیشتری بردند.


   
+ ۱۳۸۹/۰۷/۳۰

1.خوبی ها را هم ببینید!
نسبت به همسر خود دیدگاه مثبت داشته باشید و بکوشید همیشه در مرحله ی اول کارهای خوب او را ببیند و مورد تحسین قرار دهید، زیرا تشویق و تحسین یک کار خوب، باعث تثبیت و تکرار آن خواهد شد و خودتان از آن لذت می برید. هرگز چشمان خود را روی نقطه ضعف همدیگر باز مکنید و دایم به رخ مکشید؛ چون این رفتار، موجب دلسردی در زندگی شده و کم کم نسبت به همدیگر حس بدبینی پیدا می کنید و یک حالت دلسردی در شما ایجاد می شود. اگر چنین رفتاری دارید، بکوشید آن را انجام ندهید، زیرا کم کم بین شما دوری ایجاد شده و به جایی می رسد که خدای ناکرده به فکر جدایی می افتید و هزاران مصیبتی که به دنبال آن می آید ، پس «چشم ها را باید شُست، جورِ دیگر باید دید.»

2. تحقیر و سرزنش، ممنوع!
خداوند در خلقت انسان به خودش احسنت گفته است، زیرا انسان بهترین خلقت اوست. در این میان، چگونه می توان همسر را به عنوان یک امانت الهی تحقیر و سرزنش کرد؟ یک دختر و یا یک پسر که با هزاران امید وارد زندگی می شوند، چرا باید مورد اهانت قرار گیرند؟ پدر و مادری که دخترشان را با صدها رنج و زحمت را بزرگ کرده اند و با حفظ آبرو و امیدواری او را به خانه ی مردی فرستاده اند تا در محیط امن و سالم و پر محبت زندگی کند، چه گونه می توانند بعد از مدتی نظاره گر توهین و سرزنش او از طرف همسرش باشند؟ آیا وجدان انسان راضی می شود؟ متقابلاً اگر شما به ازدواج مردی در آمده اید که به دلایل گوناگون مشکل پیدا کرده است – مثلاً اقتصادی یا شغلی – به هیچ وجه او را سرزنش نکنید، زیرا به تدریج که سرزنش ها زیاد می شود، حالت تخریبی یی در زندگی شما به وجود می آید و در مقابل همدیگر کم ارزش می شوید.
همیشه به دنبال این باشید که با لطف و کرامت خود، احترام همدیگر را نگه دارید و در پی شأن و منزلت همدیگر باشید.
3. رعایت احترام و ادب متقابل
با همسر خود به طور محترمامه و مؤدب صحبت کنید و همدیگر را سبک نکنید. آنچه در این گیرودار مهم می باشد، این است که وقتی مادری با همسرِ خود مؤدبانه صحبت می کند، یا مردی با همسرش محترمانه سخن می گوید، فرزند آنها نیز می آموزد که چه طور مؤدبانه صحبت کند و احترام پدر و مادرش را نگه دارد. این بهترین هدیه یی ست که می توانید برای فرزند خود به ارث بگذارید. طوری برخورد نکنید که روزی مجبور شوید بگویید: «آتش در خرمن خویش زده ام که را کنم دشمن خویش!»
شما خانم گرامی، وقتی همسرتان وارد منزل می شود، به استقبال او بروید، بسیار مؤدّبانه با او رفتار کنید و به فرزندِ خودتان نیز بگویید، چنین کاری انجام دهد. این رفتارِ شما باعث می شود، خستگیِ کار از تنِ او بیرون رود و احساسِ آرامش کند. البته او نیز متقابلاً چنین رفتاری انجام خواهد داد و کم کم به صورت یک عادت در می آید. برخی از همسرانِ بسیار خوب اظهار می دارند که در طول زندگی هرگز حتّا یک بار هم به یکدیگر بی احترامی نکرده اند. زندگیِ آنها آن قدر لذّتبخش است که دوست دارند همیشه در کنار هم باشند!

4. حفظ حقوق متقابل
بسیار ارزشمند است قبل از اینکه بخواهید تشکیل زندگی دهید، درس حقوق خانواده را یاد بگیرید. ببینید وظیفه ی شما چیست؟ شاید برخی از خانواده ها هنوز نمی دانند ازدواج یعنی چه؟ تصور می کنند زندگی باید بگذرد، حالا هر طور باشد. نه! این گونه نیست. اگر کسی از زندگی و ازدواج خود لذت نبرد، بازنده ی اصلی میدان است.
مرد بداند که احترام زن بسیار حایز اهمیت است و آن قدر مهم است که پیامبر صلی الله علیه وآله می فرمایند: «بهترین فرد از میان شما کسی ست که برای خانواده اش بهتر باشد!»
ایشان همچنین می فرمایند: «جبرئیل آن قدر سفارش زنان را می کرد که گمان کردم یک اُف هم نمی توان گفت!» واقعاً درست است. چرا باید کسی که می خواهد فردا مادر فرزند شما باشد و زندگیِ شما را به آرامش برساند، مورد بی احترامی باشد؟ همچنین برای زنان احترام شوهر و نیکو همسرداری کردن مهم است، آنچنان که می فرمایند: «زنی که خوب شوهرداری کند، مثل سربازی ست که در جبهه ی جنگ مشغول نبرد می باشد.» یعنی جهاد برای خدا، با خوب شوهرداری کردن، یک پاداش دارد. در این جمله، معنی و مفهوم گسترده یی نهفته است، پس به به حقوق همدیگر آگاه باشید و بکوشید به حقوق یکدیگر احترام بگذارید.

5. به پیکره ی زندگی خود، محبت تزریق کنید
مهر و محبت در منزل، منبع اصلی رضایتمندی ست. همدیگر را مورد مهر قرار دهید، زیرا باید برای فرزند خود، مانند سرچشمه ی محبت باشید. اگر پدری فرزند خود را در حالی که به همسرش احترام نمی گذارد در آغوش کشد، مطمئن باشد او فقط به انتقام از پدر می اندیشد یا اگر مادری فرزندش را علیه پدر تحریک کند، منزلت خانواده اش را شکسته است. کودک باید از هر دو چشمه ی محبت، یعنی پدر و مادر، سیراب گردد. اگر فرزند از یک کانال محبت بگیرد و از کانال دیگر بی محبتی ببیند، دچار تعارض می شود، رفتارش متعادل نیست و به هرج و مرج دچار می شود. هیچ موقع نمی توان محبت را با پول و اسباب بازی در ذهن بچه ها ریخت. اینها مُسکن است و برای مدت کوتاهی جواب می دهد، ولی برای دراز مدت هیچ اثری ندارد و حتی ضرر هم دارد. مگر می شود خلأ عاطفی را با پول جبران نمود؟ مثل اینکه یک ماشین نیاز به بنزین دارد، شما آب داخل باک آن می ریزید. این کار، نه تنها جواب نمی دهد، بلکه ضرر هم دارد. برخی از والدین با همدیگر بحث می کنند و یا فرزند خویش را مورد کم محبتی قرار می دهند. وقتی به یکباره بیدار می شوند، می خواهند با خریدن یک عروسک جبران کنند! چرا باید ابتدا بی مهری کنید تا بعداً بخواهید جبران نمایید و آن هم ارزش آنچنانی نداشته باشد. پس بدانید، «از محبت، خارها گُل می شود!»

   

درباره وبلاگ

کافه فان / Cafefun.ir
سایت اطلاعات عمومی و دانستنی ها

موضوعات

تبليغات

.:: This Template By : web93.ir ::.

برچسب ها: اطلاعات عمومی ، آموزش ، موفقیت ، ازدواج ، دانستنی ، گیاهان دارویی ، تعبیر خواب ، خانه داری ، سخن بزرگان ، دانلود ، بازیگران ، روانشناسی ، فال ، اس ام اس جدید ، دکتر شریعتی ، شاعران ، آموزش یوگا ، کودکان ، تکنولوژی و فن آوری ، دانلود ، تحقیق ، مقاله ، پایان نامه ، احادیث ، شعر ، رمان ، عکس ، قرآن ، ادعیه ، دکوراسیون ، سرگرمی ، اعتیاد ، کامپیوتر ، ترفند ، ورزش ، کد آهنگ ، مقالات مهندسی ، طنز ، دانلود کتاب ، پزشکی ، سلامت ، برنامه اندروید ، زنان ، آشپزی ، تاریخ ، داستان کوتاه ، مدل لباس ، مدل مانتو ، مدل آرایش