طبق نظر روان شناسان دو نظریه مهم در انتخاب همسر وجود دارد: نظریه «همسان همسری» و نظریه «ناهمسان همسری».
نظریه همسان همسری:
بر طبق این نظریه آنچه در انتخاب همسر اولویت اصلی افراد می باشد شباهت
ها است. یعنی هر چه شباهت ها و همانندی های دختر و پسر بیشتر باشد، دو طرف
بیشتر مایل به ازدواج با یکدیگر هستند. معمولاً افراد این گروه همانندی
های قومی، فرهنگی، اجتماعی، ارزش های مشترک مذهبی، سن و سال نزدیک به هم،
سطح تحصیلاتی مشابه، علایق مشترک و... توجه کرده و آنها را بنیان و پایه
استواری برای انتخاب همسر و شروع زندگی مشترک قرار می دهند.
البته آن چه
گفته شد به این معنی نیست که اگر دو نفر در برخی از حوزه ها و امور با
یکدیگر متفاوت باشند، حتماً ازدواجشان ناموفق و ناپایدار خواهد بود. زیرا
افرادی هستند که علیرغم تفاوت در برخی زمینه های جزئی، ازدواج موفقی داشته
اند. پس به طور عام هر چه مشترکات میان طرفین بیشتر و تفاوت هایشان در
جزئیات باشد ازدواج و زندگی راحت تر و آسانتری خواهد داشت. به همین دلیل
متخصصان اکثراً معتقدند که اگر می خواهید ازدواجی موفق، باثبات و شادمان
داشته باشید باید به سراغ فردی بروید که خصوصیات و کیفیاتی نزدیک به شما
دارد.
نظریه ناهمسان همسری:
بر اساس این نظریه برخی از افراد بیشتر مایلند با افرادی ازدواج نمایند که نه تنها عیوب و نواقص آنها را ندارند بلکه با ویژگی هایشان قادر به تکمیل ضعف آنها
می باشند. به بیان دیگر افرادی را برای ازدواج انتخاب می کنند که نواقص
آنها را جبران می نمایند. مثلاً برخی از افراد خجالتی از افراد جسور خوششان
می آید، یا افراد اجتماعی و اهل رفت و آمد، فرد اهل مطالعه و منزوی را جذب
خود می کنند. پس فرض اصلی نظریه ناهمسان همسری این است که برخی برای
ازدواج به دنبال افرادی می روند که دارای چیزهایی هستند که آنها ندارند ولی
مایلند که آنها را داشته باشند.
بر طبق نظر روان شناسان و هم چنین آنچه
تحقیقات نشان می دهد، ازدواج گروه اول یا افرادی که بر طبق نظریه همسان
همسری ازدواج می کنند موفق تر بوده و در رسیدن به خانواده ای پایدار
سربلندتر می باشند.
حضرت محمد(ص) مي فرمايند : "فرزندان خود را به نام هاي نيك خطاب كنيد"
آن چه مي گوييم در حقيقت فكري است كه بيان مي شود. كلمه ها و انديشه ها داراي امواجي نيرومند هستند كه به زندگي و امورمان شكل مي دهند.
من و تو، ما و شما به طور حتم مي توانيم با استفاده از كلمه ها و اصطلاح هاي مثبت در سطي وسيع انرژي مثبت را بين همه پخش كنيم.
امروزه ثابت شده كه كلمات منفي نيروي منفي به سمت شخص مي فرستند و او را به سمت منفي و بيماري سوق مي دهند! به طور مثال وقتي به ما مي گويند خسته نباشي دراصل خستگي را به يادمان مي آورند و ناخودآگاه احساس خستگي مي كنيم (با خودتان امتحان كنيد) اما اگر به جاي آن از يك عبارت مثبت استفاده شود نه تنها نيروي ازدست رفته، ترميم و خستگي جسم را از بين مي برد بلكه نيروي مثبت و سازنده اي را به افراد هديه مي دهيم.
براي مثال:
به جاي خسته نباشيد؛ بگوييم : خدا قوت
به جاي دستت درد نكنه ؛ بگوييم : ممنون از محبتت، سلامت باشي
به جاي دروغ نگو؛ بگوييم : راست مي گي؟ راستي؟
به جاي لعنت بر پدر كسي كه اينجا آشغال بريزد ؛ بگوييم: رحمت بر پدر كسي كه اينجا آشغال نمي ريزد
به جاي خدا بد نده؛ بگوييم : خدا سلامتي بده
به جاي فقير هستم؛ بگوييم : ثروت كمي دارم
به جاي بد نيستم؛ بگوييم : خوب هستم
به جاي فراموش نكني؛ بگوييم : يادت باشه
به جاي داد نزن؛ بگوييم : آرام باش
به جاي من مريض و غمگين نيستم؛ بگوييم : من سالم و با نشاط هستم
به جاي جانم به لبم رسيد؛ بگوييم : چندان هم راحت نبود
به جاي پدرم درآمد؛ بگوييم : خيلي راحت نبود
به جاي ببخشيد مزاحمتون شدم؛ بگوييم : از اين كه وقت خود را در اختيار من گذاشتيد متشكرم
به جاي گرفتارم؛ بگوييم : در فرصت مناسب با شما خواهم بود
به جاي قابل نداره؛ بگوييم : هديه براي شما
به جاي شكست خورده؛ بگوييم : با تجربه
به جاي مگه مشكل داري ؛ بگوييم : مگه مسئله اي داري؟
به جاي بدرد من نمي خورد؛ بگوييم : مناسب من نيست
به جاي مشكل دارم؛ بگوييم : مسئله دارم
شما هم ميتوانيد به اين ليست مواردي رو اضافه كرده و براي ديگران بفرستيد...
وقتي بعد از مدتي همديگر را ميبينيم، به جاي توجه كردن به نقاط ضعف همديگر و نام بردن از آن ها مثل:
چقدر چاق شدي؟"، "چقدر لاغر شدي؟"، "چقدر خسته به نظر ميآيي؟" ، "چرا موهات را اين قدر كوتاه كردي؟"، "چرا ريشت را بلند كردي؟" ، "چرا گرفته اي ؟"، "چرا رنگت پريده؟"، "چرا تلفن نكردي؟"، "چرا حال مرا نپرسيدي؟" و ... بهتر است بگوييم : "سلام به روي ماهت"، "چقدر خوشحال شدم تو را ديدم" ، و ... عبارات ديگري كه نه تنها بيانگر نقاط ضعف طرف مقابل ما نيست
بلكه نوعي اعتماد به نفس را به مخاطبمان القاء مي كند. البته اگر اصراري نداشته باشيم كه حتماً درباره ي همديگر اظهار نظر كنيم، وگرنه ميشود كه درباره ي موضوعات مشترك، البته در محوريت مثبت با هم صحبت كنيم
رفتارهای مربوط به خواب گاهی با بیماری هایی مثل پارکینسون، دمانس و بیماری های دیگر هم مرتبط است.
منبع: کتاب خلاصه روانپزشکی کاپلان
ماهنامه دنیای سلامت - دکتر پروانه صفایی مقدم*: پرش افکار و حواس پرتی از علائم ابتلا به اختلال خلق ادواری است. مصرف مشروبات الکلی، کاهش خواب، افزایش انرژی، پرحرفی بیش از حد و خودبزرگ بینی از دیگر علائم ابتلا به اختلال خلق ادواری یا سیکلوتایمی است. اختلال خلق ادواری حالت خفیف تر اختلال دوقطبی است و بیماران مبتلا به این اختلال در میان دو قطب یعنی سرخوشی بیش از حد (مانیا) و افسردگی قرار دارند.
تجویز دارو برای درمان بیماری باید توسط پزشک و یا روان پزشک معالج صورت گیرد که البته استفاده از گروه درمانی نیز توسط روان شناس بالینی در درمان این بیماری نقش موثری دارد.
حداقل دو مورد از علائم زیر در آن دیده می شوند: کاهش اشتها، پرخوری، مشکلات خواب، خستگی، عزت نفس پایین، تمرکز ضعیف یا اشکال در تصمیم گیری و احساس ناامیدی در این بیماران مشاهده می شود.
نکته: در کودکان و نوجوانان، خلق می تواندتحریک پذیر باشد و مدت اش حداقل یک سال باید باشد.
• کم اشتهایی یا پرخوری
• بیخوابی یا پرخوابی
• کمبود انرژی یا خستگی
• کاهش اعتماد به نفس
• ضعف در تمرکز یا دشواری در گرفتن تصمیم
• احساس نومیدی
3- طی این دوره دو ساله اختلال (یک ساله در مورد کودکان و نوجوانان) فرد هرگز بیش از دو ماه فارغ از علایم ذکر شده در معیارهای A و B نبوده باشد.
5- هرگز نباید حمله ای از نوع مانیا، مختلط، یا هیپومانیا وجود داشته باشد و معیارهای مربوط به اختلال سیکلوتایمی را نیز فرد هرگز نباید داشته باشد.
6- علایم مزبور نباید صرفا در سیر یک اختلال سایکوتیک مزمن نظیر اسکیزوفرنی یا اختلال هذیانی رخ داده باشد.
7- علایم مزبور نباید ناشی از اثرات جسمی مستقیم یکی از مواد (مثل داروهای مورد سوءمصرف (یا داروهای طبی) یا یکی از بیماری های طبی عمومی (نظیر کم کاری تیرویید) باشد.
8- علایم مزبور باید به لحاظ بالینی ایجاد رنج و غذاب چشمگیر کرده باشد، یا کارکردهای اجتماعی، شغلی، یا سایر کارکردهای مهم فرد را به نحو قابل توجهی مختل ساخته باشد.
* متخصص روانشناسی بالینی
به هر روی اگر فردی حامل شکل APOE Ɛ4 باشد، لزوما به این معنا نیست که به آلزایمر دچار می شود، همان طور که گاهی افرادی که حامل این ژن نیستند نیز می توانند به این بیماری مبتلا شوند. آلزایمر زودرس یا آلزایمر جوانی که بین 30 تا 60 سالگی پدیدار می شود، نرخ بسیار پایینی دارد و فقط 5 درصد از کل افرادی را که به آلزایمر مبتلا هستند دربر می گیرد. این جهش های ژنتیکی به ساخت پروتیین مخرب و ناهنجار آمیلوبید- بتا منجر می شوند. این پروتیین با ایجاد پلاک هایی روی نورون های مغز آن ها را از بین می برد.
کلمه هراسی یکی از انواع فوبیاست که به دلیل ترس از کلمه به خصوصی ایجاد می شود. اگر فرد مبتلا، کلمه خاصی رادر جریان گفت و گوها بشنود یا در متنی بخواند، دچار هراس شدید شده و و اکنش های ناشی از فوبیا را نشان می دهد؛ اما هراس های مرتبط با فوبیا به این ترس محدود نمی شود. برخی از بیماران از جملات و عبارات ترکیبی طولانی هم می ترسند و وقتی یک نفر در مقابلشان چند اسم مرکب را پشت سر هم استفادهه می کند، دچار وحشت می شوند.
.:: This Template By : web93.ir ::.