+ ۱۳۹۲/۱۲/۰۱
ظهر روز نوزدهم فروردین ماه سال 58 از دفتر کارم عازم منزل بودم. در خیابان ارم با یکى از آشنایان که در بازارچۀ نوروزخان تهران تجارتخانه دارد، روبرو شدم. او با چند نفر از دوستان آذربایجانى خود به قصد زیارت امام به قم آمد. دوست قدیمى ما- آقاى عبادى- همراهان خود را معرفى کرد و اظهار داشت که آقاى رضوى از تجّار و کارخانه دارهاى معروف تبریز است و مى‏ خواهد یک دستگاه اتومبیل بیوک ساخت ایران را که هنوز نمره نشده، براساس عهد و پیمان و نذرى که دارد به امام هدیه کند...
 
اتومبیلی که امام نپذیرفت
حجت الاسلام والمسلمین عبدالرحیم عقیقى بخشایشى درخاطره‌ای نقل می‌کند:
 
ظهر روز نوزدهم فروردین ماه سال 58 از دفتر کارم عازم منزل بودم. در خیابان ارم با یکى از آشنایان که در بازارچۀ نوروزخان تهران تجارتخانه دارد، روبرو شدم. او با چند نفر از دوستان آذربایجانى خود به قصد زیارت امام به قم آمد. دوست قدیمى ما- آقاى عبادى- همراهان خود را معرفى کرد و اظهار داشت که آقاى رضوى از تجّار و کارخانه دارهاى معروف تبریز است و مى‏ خواهد یک دستگاه اتومبیل بیوک ساخت ایران را که هنوز نمره نشده، براساس عهد و پیمان و نذرى که دارد به امام هدیه کند. شما برای ما وقت ملاقات بگیرید.آن جوان پاک سرشت و پرشور و متدین تعریف کرد:
 
در آن روزهاى بحرانى که امام در پاریس بودند و قافله دلها با او بود و صحبت از حرکت پرواز انقلاب بود و با آن کارشکنی هاى دولت بختیار روبرو بود، من این اتومبیل بیوک را تازه از کمپانى تحویل گرفتم در بحرانى‏ ترین روزهاى حرکت امام بود که دولت فرودگاهها را بست. من در آن روز در یک شرایط خاص روحى به سر مى ‏بردم در دل با خداى خود عهد و پیمان بستم اگر امام خمینى صحیح و سالم به ایران برگردد، قبل از سوار شدن آن، اتومبیل را در اختیار امام قرار ‏دهم وهمیشه در اختیار ایشان باشد. لذا من هنوز آن را نمره نکردم تا نمرۀ قم را بگیرم. امیدوارم امام این هدیۀ ناقابل را که من با خود از شهرستان تبریز آورده ‏ام بپذیرد تا به آن عهد و پیمان و نذر و نیازى که با خداى خود دارم برسم؛ چون لطف خدا شامل حال ما ملت شد و وجود پربرکت ایشان پس از 15 سال دورى و تبعید صحیح و سالم وارد کشور شد. در تهران نتوانستم به حضورشان برسم اکنون که تا حدودى فرصت مناسب تر است خواستم هدیه را به حضورشان تقدیم کنم. چون مى‏ دانم امام از سهم امام و وجوه شرعیه نمى‏ پذیرد از مال خالص خودم به عنوان هدیه تقدیم مى‏ کنم. 
 
پس از آن به حضور یکى از دوستان قدیمى که یار وفادار امام بود، رسیدم او که در تنظیم برنامه ‏هاى ملاقات امام مشارکت داشت با کمال لطف ساعت هشت و نیم شب وقت گرفت. لحظه پراحساسى بود. صدها تن از شیفتگان امام در اطراف منزل بودند . افراد با کمال سادگى و بى‏ آلایش گروه ‏گروه به حضورشان مى ‏رسیدند و با جهانى از شور و شعف از محضرشان برمى ‏گشتند. ما پنج نفر هم پس از نیم ساعت تأخیر اجبارى ساعت 9 شب به حضور امام شرفیاب شدیم. امام با کمال سادگى در گوشه ‏اى از اتاق نشسته ‏اند هاله‏ اى از عظمت و صلابت و جوانمردى سیماى نورانى او را احاطه کرده بود. من درکنار امام ‏ نشستم و جریان را تعریف کردم و سوئیچ اتومبیل را به پیشگاهشان تقدیم کردم. حضرت امام‏ با تبسم و خونسردى خاصى آن را پذیرفت و تفقدى از دوستان و همراهان کرد؛ ولى چند لحظه بعد دوباره سوئیچ را به صاحب آن بر‏گرداند و ‏فرمود:  
 
من از احساسات و عواطف شما ممنونم که از تبریز متحمل این همه زحمت و ناراحتى شده ‏اید، من اتومبیل را به خودتان هدیه مى‏ دهم و شما از طرف من وکیل هستید که از آن استفاده کنید. آن جوان که شور خاصى از این دیدار نصیبش شد با اصرار و علاقه فراوان درخواست کرد،که امام این افتخار را به ایشان بدهند و هدیۀ ناقابل او را بپذیرند و یک بار هم که شده است سوار آن شوند. سپس هر‏طورکه امام خواست عمل کند مثلا به نیازمندى بدهد یا بفروشد؛ تا او به عهد و پیمان قلبى خود برسد. از این رو اصرار کرد. امام در جواب اصرار او مى‏ فرماید: «من در شرایط فعلى نیازى به اتومبیل ندارم و تعهدى هم (با خودم) دارم که تا احساس نیاز نکنم، اتومبیل شخصى نداشته باشم. چون اکنون احساس نیازى نمى‏ کنم به شما وکالت مى‏ دهم خودتان آن را از طرف من بفروشید و با پول آن خانه ‏اى براى یکى از مستضعفین کشور تهیه کنید. چون اگر ما اقدام به فروش کنیم ممکن است به قیمت واقعیش به فروش نرسانیم؛ ویا مى ‏توانید اتومبیل را بفروشید و پول آن را به حساب خاصى که بزودى اعلام میکنم، واریز کنید. ما با لطف الهى به زودى مى ‏خواهیم براى عموم مستضعفین در سراسر کشور خانه و مسکن تهیه کنیم». جوان این سخن امام را پذیرفت که با فروش آن ماشین خانه‏ اى براى یکى از مستضعفان بسازد.
 
منبع: کتاب آینه حسن ص132

 


   برچسب‌ها: هدیه, جایزه, ماشین, امام
   
+ هما رادمنش ۱۳۹۱/۰۳/۱۱


ولادت در کعبه

همانگونه كه در تاریخ آمده است حضرت علی علیه السلام در كعبه متولد گشت . بر اساس مدارك و اسنادی  كه از علما و بزرگان اهل تسنن در دست می باشد گواه است كه ایشان نیز این واقعه بزرگ تاریخ را قبول دارند . در این جا مواردی از آنها را ذكر می نمائیم:

1ـ محدث بزرگ حاكم نیشابورى گوید:

اخبار متواترى وارد شده كه فاطمه بنت اسد امیرمؤمنان على بن ابى طالب ـ كرم الله وجهه ـ را داخل كعبه بزاد. (1)

2ـ محدث دهلوى پدرعبدالعزیز دهلوى

مؤلف كتاب«التحفة الاثنا عشریة فى الرد على الشیعة» عین همین سخن را گفته است. (2)

3ـ علامه ابن صباغ مالكى گوید:

على علیه السلام در مكه مشرفه در داخل بیت الحرام (كعبه) در روز جمعه سیزدهم ماه خدا یعنى ماه رجب سال سى‏ام عام الفیل و بیست و سه سال پیش از هجرت به دنیا آمد... و برخى گفته‏اند: ده سال پیش از هجرت... و پیش از او هیچ كس در كعبه متولد نشد، و این فضیلتى است كه خداوند به جهت بزرگداشت و بالا بردن مقام و اظهار كرامت او مخصوص حضرتش گردانیده است. (3)

4ـ علامه گنجى شافعى

نیز نظیرهمین را گفته است. (4)

5 ـ شیخ مؤمن بن حسن شبلنجى گوید:

على بن ابى طالب پسرعموى رسول خدا، تیغ آهیخته خداست كه در مكه و بنا بر قولى در داخل كعبه به دنیا آمد در روز جمعه سیزدهم رجب الحرام سال سى‏ام عام الفیل و بیست و سه سال پیش از هجرت، و بنا بر قولى بیست و پنج سال، و دوازده سال پیش از مبعث، و بنا بر قولى ده سال، و پیش از او هیچ كس در كعبه متولد نشد. (5)

6 ـ عقاد گوید:

على در درون كعبه متولد شد و خداوند روى او را گرامى داشته بود ازاین كه به بتها سجده كند، گویى میلاد او در آنجا اعلام عهد جدیدى براى كعبه و عبادت در آن بود، على نزدیك بود كه مسلمان به دنیا آید بلكه تحقیقا مسلمان دیده به جهان گشود. و هرگز با پرستش بتها آشنایى نداشت، و او در خانه‏اىبزرگ شد كه دعوت اسلامى از آن آغاز شد. (6)

7ـ علامه صفورى گوید:

على را مادرش در درون كعبه ـ كه خدایش شرافت دهد ـ بزاد، و این فضیلتى است كه خداوند او را بدان مخصوص گردانیده است.(7)

8ـ علامه برهان الدین حلبى شافعى

در ضمن كلامى طولانى گفته است: آن حضرت در كعبه متولد شد در زمانى كه رسول خدا صلى الله علیه و آله سى سال داشت.(8)

میلاد حضرت در اشعار

آیة الله سید اسماعیل شیرازى

آنست نفسی من الكعبة نور      مثل ما آنس موسى نار طور
یوم غشى الملأ الأعلى سرور قرع السمع نداء كنداء
....

«جانم نورى را از كعبه مشاهده كرد همانند همان آتشى كه موسى از كوه طور دید. روزى كه عالم بالا را سرور و شادى پر كرده بود، صدایى مانند صدایى كه از وادى مقدس طوى شنیده شد به گوش رسید».

«خورشید درخشان، ماه تابان را بزاد پس تاریكیهاى شبهاى تار از ما برطرف شد، در آن حال ندا بلند شد: مژده باد شما را كه كودكى ماه پاره به دنیا آمد كه از نور چهره‏اش در تاریكیها راه جویند».

«این فاطمه دختر اسد است كه لاهوت ابد را درآغوش گرفته و پیش مى‏آید.

پس همگى در برابر او در زمره ساجدان سرخاكسارى به زمین بسایید كه فرشتگان در برابر او سجده كرده‏اند آن گاه كه نور او در آدم تجلى كرد».

«پرده از چهره حق مبین برداشته شد و چهره رب العالمین نمایان گشت و چراغ مشكات یقین آشكار شد و خورشید هدایت درخشید و در نتیجه شب تیره گمراهى به روشنى بدل گردید».

«حكم نفى ابدى از دیدن حق نسخ شد و پروردگارعالمیان چهره خود را به ما نمود، كاش موسى در میان ما بود و مى‏دید آنچه را كه با خواهش فراوان آرزو نمود ولى با دست خالى بازگشت» .

«آیا مادرعلو و والایى دانست كه چه مولودى به دنیا آورد؟ یا پستان هدایت دانست كه چه طفلى را شیر داد؟ آیا دست عقل دانست كه چه كودكى را بر سر دست گرفت؟ حقیقت او بسى والاست و هرگز آنها ندانسته‏اند كه چه آورده‏اند» !.

«او سرورى است كه بر همه آفریدگان برترى دارد و آن گاه كه هیچ موجودى نبود او بود و مقام امامت داشت، خداوند كعبه را از آن رو كه زادگاه اوست شرافت بخشیده و این مولود بر خاك آن گام نهاده».

«او در وجود برعالم هستى پیشى گرفته و عوالم غیب و شهود را در نور دیده است. هر چه درعالم هستى است از وجود دست اوست، چرا كه او دست خداست و دست خدا بخشنده نعمتهاست».

«او ماه تابان و فرزندانش همه ماههاى تابانند كه مادر دهر از آوردن مثل آنها نازا گشته است، او درهمه اوقات سال، كعبه زائران است و هركه به زیارت درگاه او و طواف و بوسه‏گاه او موفق شد تحقیقا به رستگارى رسید».

«اى كه به هنگام مرگ امید دیدار تو مى‏رود، هر مرگى كه به دیدار تو انجامد زندگى حقیقى است، كاش مرگ من زودتر فرا مى‏رسید و جامه حیات را به دور مى‏افكندم تا به دیدار تو كه برترین و كاملترین نعمتهاست فایز مى‏شدم». (9)

شیخ حسین نجف

جعل الله بیته لعلى‏
مولدا یا له من علا لایضاها
لم یشاركه فی الولادة فیه‏
سید الرسل لا و لا أنبیاها

«خداوند خانه خود را زادگاه على ساخت. وه چه مقام والایى كه نظیر ندارد»!

«زاده شدن او دركعبه فضیلتى است كه هیچ پیامبرى حتى سروران رسولان صلى الله علیه و آله و سلم نیز با او دراین فضیلت شركت ندارد».

سید على نقى هندى

لكم یكن فی كعبة الرحمن مولود سواه‏    إذ تعالى فی البرایا عن مثیل فی علاه‏
 أقبلت فاطمة حاملة خیر جنین   جاء مخلوقا بنور القدس لا الماء المهین‏
...‏
«در خانه كعبه خدا، جز او مولود دیگرى به دنیا نیامده، زیرا وى برترازآن است كه در میان خلایق در والایى نظیرى داشته باشد. و خداوند در آیات محكم قرآن ازاو یاد كرده است، آیا پس از این، شخص گول خورده و نادان درباره او سخنى دارد؟ نمى‏دانم».

«فاطمه دعا كنان پیش آمد در حالى كه ازالطاف خداى لطیف بخشنده درد زاییدن او را به سوىخانه خدا مى‏كشانید، و او با احشائى دردمند آفریدگار خود را صدا زد. اما چگونه نالید، چگونه زار زد، چگونه آه و ناله كشید؟ نمى‏دانم».

«جزاین نمى‏دانم كه پاسخ كعبه این بود كه لبخندى به او زد و از این لبخند درى در دیوار خانه گشوده گشت. فاطمه داخل شد و صدف مژده شكافت و خرد ناب از آن بیرون جست. من تنها همین را مى‏دانم و جز این چیزى نمى‏دانم».

«چگونه بدانم حال آن كه او سرى است كه خردها در آن سرگشته‏اند، و او با آن كه امروز پدید آمده ولى از قدیم اصل الاصول بوده است. او مظهر خداست بى آن كه اتحاد و حلولى در كار باشد، و غایت ادراك و فهم آن است كه بدانم كه نمى‏دانم».

«آن طفل پاكیزه یعنى على علیه السلام دیده به جهان گشود و چه كسى را یاراى آن است كه با او در بلندى پهلو زند؟ پس گروهى درباره اوهدایت یافتند و گروهى دیگر به راه ضلالت و حیرت رفتند. آیا گروههایى گمراه شدند كه پنداشتند او حقا خداست، یا آن كه این جنون عشق بوده است كه مجازات ندارد؟ نمى‏دانم».(10)

دوران كودكى و شیر خوارگى امام على علیه السلام

1ـ آن حضرت در معرفى خود فرموده:

شما از موقعیت من با رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم در خویشاوندى نزدیك و منزلت خاصى كه با او دارم با خبرید، مرا در كودكى در دامن مى‏نشاند، به سینه مى‏چسباند، در بسترخویش دركنارخود جاى مى‏داد، بوى خوش خود را به مشام من مى‏رساند و غذا را دردهان من مى‏گذاشت، او هرگز دروغى از من نشنید و اشتباه و لغزشى در كار من ندید. خداوند ازهنگام كودكى حضرتش بزرگترین فرشته از فرشتگان خود را قرین او ساخته بود كه شب و روز او را به راه مكارم و خویهاى نیكوى عالم مى‏برد، و من سایه به سایه او حركت مى‏كردم،در هر روزى پرچمى از آن اخلاق بزرگوارانه خویش برایم برمى‏افراشت و مرا به پیروى مأمور مى‏ داشت. او هرسال مجاورغار حرا مى شد و تنها من او را مى دیدم و جز من كسى او را نمى‏دید، و در آن روز تنها خانه‏اى كه مسلمان بود خانه پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم بود كه آن حضرت و خدیجه و من در آن می زیستیم ....و پیامبر به من فرمود كه تو وزیر من هستى و تو برخیروخوبى قرار دارى. (11)

ابن ابى الحدید گوید

: از امام صادق علیه السلام روایت است كه فرمود: على علیه السلام پیش از رسالت رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم با آن حضرت نور(وحى) را مى‏دید و صدا را مى‏شنید، و پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم به او فرمود: اگر من خاتم پیامبران نبودم تو شریك در نبوت من بودى، حال كه پیامبر نیستى وصى پیامبر و وارث اویى، بلكه تو سرور اوصیا و پیشواى پرهیزكارانى. (12)

2ـ علامه حلى رحمة الله گوید:

آن حضرت در روز جمعه سیزدهم ماه رجب، سى سال پس ازعام الفیل در كعبه به دنیا آمد، و جز آن حضرت هیچ كس نه قبل و نه بعد از حضرتش در كعبه زاده نشد، و در آن هنگام پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم سى سال داشت.

پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم او را دوست داشت و به تربیتش پرداخت و هنگام غسل او را شستشو مى‏داد و هنگامى كه شیر مى‏طلبید او را مى‏نوشانید و هنگام خواب گهواره او را مى‏جنباند... و مى‏فرمود: این برادر، ولى، ذخیره، یاور، برگزیده، پناهگاه، داماد، وصى، همسر دختر من و امین و خلیفه من است. پیوسته او را در آغوش مى‏گرفت و دركوهها و دره‏هاى مكه مى‏گردانید. (13)

3ـ برهان الدین حلبى گوید:

على علیه السلام پیوسته با رسول خدا علیه السلام به سر مى‏برد .

4ـ ابوالقاسم در اخبار ابورافع از سه طریق روایت كرده:

پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم هنگام ازدواج با خدیجه به عموى خود ابوطالب گفت: من دوست دارم كه یكى از فرزندان خود را به من بسپارى تا یاور من باشد و امور مرا كفایت كند و من این لطف شما را سپاس گزارم. ابو طالب گفت: هر كدام را خواهى انتخاب كن.

پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم على علیه السلام را برگزید. پس كسى كه ریشه‏هایش از چشمه نبوت سیراب شده، درختشسینه نبوت را مكیده، شاخه‏هایش ازچشمه امامت بارور شده، در خانه وحى رشد یافته، در خانه نزول قرآن تربیت گردیده و در دوران زندگى پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم با او بوده و تا دم مرگ ازاو جدا نگشته است هرگز با سایر مردم قابل مقایسه نیست، چرا كه او از گرامى‏ترین و پاكیزه‏ ترین ریشه خانوادگى برخوردار بوده و معلوم است كه رگ و ریشه شایسته بالنده است و شهاب تیز و درخشان نفوذ كننده و آموزش پیامبر كارساز. و پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم تربیت او را به عهده نگرفت و ضامن پرورش و تربیت نیكوى او نشد مگر به دو دلیل: یا آن كه از روى حدس قوى آینده درخشان او را مى‏نگریست و یا از طریق وحى الهى مى‏دانست. اگر روزى حدس قوى بوده معلوم است كه تیر حدسش خطا نرفته و پندارش نابجا نبوده است، و اگر به وحى الهى بوده، دیگر منزلتى برتر و حالى دلالت كننده‏ تر از آن بر فضیلت و امامت حضرتش وجود ندارد. (14)

پى‏نوشت ها:

1ـ المستدرك، ج3، ص483.

2ـ ازاحة الخفاء عن خلافة الخلفاء، ص251.

3ـ الفصول المهمة، ص30 .

4ـ كفایة الطالب، ص407 .

5ـ نور الابصار، ص85.

6ـ عبقریة الامام على علیه السلام، ص43.

7ـ نزهة المجالس، ج 2، ص454.

8ـ السیرة الحلبیة، ج1، ص139.

9ـ الغدیر،ج 6،صص30 و 31 با تلخیص.

10ـ الغدیر، ج 6، صص36 ـ 37.

11-نهج البلاغة، ص190.

12ـ شرح نهج البلاغة ابن ابى الحدید،ج 13، ص210، ذیل خطبه 238.

13ـ كشف الحق و نهج الصدق، ص109.

14ـ بحارالانوار، ج 38،ص295.


   برچسب‌ها: میلاد, امام, علی, ع
   
+ ۱۳۹۱/۰۲/۳۱

أعوذُ بالله مِنَ الشّیطانِ الرّجیم

بسم الله الرّحمن الرّحیم

يُريدونَ لِيُطْفِؤُا نورَ اللهِ بِأَفْواهِهِمْ و اللهُ مُتِمُّ نورِهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْكافِرونَ[1]


 

با عرض سلام خدمت حضرت ولی عصر، امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشّریف ،

  چنانکه خود شما بهتر می دانید، تمسخر و تحقیر مؤمنین و مقدّساتشان، روش همیشگی یاوران شیطان بوده و هست؛ چنانکه ایمان آوردن را به سفیهان و ابلهان نسبت داده و می دهند.[2] تمسخر و توهین به پیامبران الهی و معصومین، در این عصر آخرالزمان نیز به شدّت افزایش یافته است، چنانکه توهینات فراوان افراد بیدین به حضرت عیسیعلیه السّلام در غرب را شاهد هستیم.

  در ایران و کشورهای اسلامی که بیدینی سرعت رشدی در حدّ غرب ندارد، این امور معمول نشده است، و بیدینها و بیخداها سعی در عادّی کردن آن دارند. از همین جهت، به طور دائمی سعی در توهین و جسارت به مقدّسات مسلمین دارند. یکی از اموری که اخیراً از فکرهای پلید این افراد برخاسته است، جک سازی برای جدّ بزرگوار شما، امام علی النّقی الهادیعلیه السّلام است که اکنون که این را می نگارم، همانطور که آگاه هستید ماههاست که این روال ادامه دارد.

  وظیفۀ هر شیعه مقابله با این حرکت است. ولی چگونه می شود با این حرکت مقابله کرد؟ آنها شبهه و نقد علمی ارائه نمی دهند که ما بخواهیم جواب بدهیم. جک گویی و توهین و تحقیر هم از مسلمان بر نمی آید. ولی آنها مقدّساتی دارند که می توانیم در پاسخ به پرخاشگری غیرمنطقی آنها، مقدّساتشان را نقد منطقی کنیم. البته به خیال خودشان مقدّساتی ندارند، ولی اشتباه می کنند!! محور مشترک تمام این گروههای ضدّاسلام فارسی زبان که اینگونه به اسلام هتّاکی می کنند، باستانگرایی یا به عبارت دقیقتر پرستش ایران باستان مانند یک خداست، به همراه صدها توهم و خرافه که نسبت به ایران باستان دارند و حتی در اوهام خویش گمان می کنند که تمام علوم جهان از ایران باستان به در آمده است!

  ما نیز متقابلاً به نقد این بت بزرگشان، می پردازیم و نقاط ضعف شخصیتهایی که برای اینها از خدا هم بالاتر رفته اند، را نشانشان می دهیم تا هم به رسم اجداد بزرگوارتان، بت شکنی کرده باشیم و هم دشمنانتان در موضع انفعالی قرار بگیرند، به خود مشغول شوند و کمتر سفاهت کنند.

  نظر به اینکه جدّ بزرگوارتان، حضرت علی النّقی الهادیعلیه السّلام، امام دهم هستند، ما ده نقد بر بت اسلامستیزان را به ایشان تقدیم می کنیم، ولی از آنجا که شما امام زمان ما هستید، این مقالات را خطاب به شما نوشتیم. امیدوارم این عمل ناچیز نزد شما و پروردگارتان، مقبول افتد و شما از خدا بخواهید که نیّت من را پاک و خالص سازد.

با آرزوی هر چه نزدیکتر شدن ظهورتان،

التماس دعا

إِنِّي سِلْمٌ لِمَنْ سَالَمَكُمْ ، وَ حَرْبٌ لِمَنْ حَارَبَكُمْ ، وَ وَلِيٌّ لِمَنْ وَالاكُمْ ، وَ عَدُوٌّ لِمَنْ عَادَاكُمْ[3]

 

***

 

  در گام اوّل، لازم است که یک دورۀ خلاصه بر شخصیت کوروش داشته باشیم و بعد به سراغ سایر بخشها برویم:

 

 می توانید برای خواندن بحثهای هر بخش، روی آن کلیک کنید تا استدلالات را به طور کامل بخوانید.

 

1.شباهتهای سیاستهای کوروش و حکومت استعمارگر انگلیس

 

۱. هر دو به مردم آزادی دینی می دادند. علیرغم بی اعتقادی به مقدسات مردمانی که تحت سلطۀ آنها بودند، برای مقدسات آنها کمال احترام را قائل بودند.

۲.هر دو از کشتن سران دشمن خودداری میکردند.(البته در اسناد بابلی سال نهم سلطنت نبونید بابلی می بینیم که آمده است که کوروش به سرزمینی حمله کرد و فرمانروایش را کشت.)

۳.پایتختهای کشورهای تحت سلطه همچنان نام پایتخت را یدک می کشیدند!

۴.مردمان تحت سلطه را از مردمان خود محسوب می کردند.

۵.استقلال تمام کشورها توسط آنها در خطر بود.

۶.هر دو سعی می کردند از رفتاری که باعث نارضایتی مردم مغلوب که استقلالشان را غصب کرده اند، بشود، خودداری کنند.

۷.هر دو خود را اصلاحگر وضع سایر ملل جا میزنند.

 

2.کوروش به احتمال زیاد ذوالقرنین و یک پیامبر نیست

1.اساساً در پیامبر و حتّی انسان بودن ذوالقرنین، در بین تفاسیر اتّفاق نظر وجود ندارد.

2.کوروش نمی تواند یک بنده خوب خدا نیز باشد، زیرا در منشورش می خوانیم که به خدایان بابلی اظهار ارادت می کند.

3.تمام تواریخ از کوروش خوب نمی گویند و او را فرد صالحی نمی دانند. باستانگراها معمولاً از تواریخی نقل قول می کنند که به نفعشان است.

4.کوروش برای هیچ مردمی حق استقلال قائل نبوده است و به جز یک جنگ، در تمام جنگهایش آغازگر جنگ، خودش بوده است.

 

3.ادعای اینکه کوروش، بابل را بدون جنگ فتح کرد، صحّت تاریخی ندارد.

1.فتح بابل امری ناگهانی نبوده است.

2.تصرف بابل بدون جنگ، با توجه به جنگهایی که بین کوروش و بابلیان پیش از فتح رخ داد، به خصوص با جنگی که پشت دروازه های بابل رخ داد، امری غیرقابل قبول است.

 

4.چرا اسکندر گجستک هست، ولی کورش نیست؟

  باستان پرستها، معمولاً اسکندر را به جرم هجوم به ایران، گجستک، یعنی ملعون، می خوانند، ولی جای سؤال است که چرا چنین عنوانی را برای کوروش که به آن همه کشور هجوم برد، و آزادی مردمان مختلفی را در ماد، ارمنستان، لیدی، بابل و فینیقیه گرفت و در نهایت نیز به سکائیه تجاوز کرد، چنان عنوانی را به کار نمی برند؟

 

  در پایان این نکته را یادآوری می کنم که آن همه جنگ که کوروش در طول دوران پادشاهی خودش به راه انداخت و به آن همه کشور و تمدّن هجوم برد و منقرضشان کرد، در آن عصر بی سابقه است و مثل و مانند ندارد. به راستی چرا کسی نباید او را به خاطر این همه جنگ افروزی که منجر به کشته شدن هزاران انسان، یتیم و بیوه شدن هزاران کودک و زن، سلب استقلال ملل و از بین رفتن آرامش مردمان بیشمار شده است، محکوم بداند؟!

 

رده بندی موضوعی: مبارزه با باستانگرایی



[1]  مى‏خواهند نور خدا را با دهان خود خاموش سازند ولى خدا نور خود را كامل مى‏كند هر چند كافران خوش نداشته باشند(صف:8)

[2] نگاه کنید به بقره:13

[3] من در صلح و سازشم با کسى که با شما در صلح است و در جنگم با کسى که با شما در جنگ است و دوستم با کسى که شما را دوست دارد و دشمنم با کسى که شما را دشمن دارد(به نقل از زیارت عاشورا)


منبع: http://antimajus.blogfa.com/


   برچسب‌ها: تقدیم, به, امام, علی النّقی
   
+ ۱۳۹۱/۰۲/۲۶
بسم الله الرحمن الرحیم
مى‏ خواهند نور خدا را با دهانهايشان خاموش كنند وحال آنكه خدا نور خود را كامل خواهد گردانيد گر چه كافران را ناخوش افتد...سوره مباركه صف آيه ۸

امام علی النقی علیه السلام:
ألْحِكْمَةُ لاتَنْجَعُ فِى‏الطِّباعِ الْفاسِدَةِ؛
حكمت در سرشت‏هاى فاسد تأثيرى ندارد
(بحارالأنوار، ج ۷۸ ص ۳۷۰)

تمسخر و وهن پیام ادیان و دیانت مردمان کهنه ترین و هرزترین ابزار دین ستیزانی است که کاری جز این در برابر هیمنه ادیان از آنها بر نمی آید. پشت صحنه البته , همیشه عروسک گردانانی هستند که دین ستیز های لوده را می آرایند و به میدان میفرستند و به تماشا می نشینند تا شاید از آزار و اذیت و تمسخر مومنا


   برچسب‌ها: پشت, پرده, توهين, به
   
+ هما رادمنش ۱۳۹۰/۱۲/۰۵
بعضی از گویندگان و شعرای ادوار گذشته سخنان و آثار خود را در لفافه و رمز، پیچیده و برخی مانند شادروان حکیم سنائی غزنوی بدون هیچ بیم و هراسی دوستی و محبت خود را نسبت به اهل بیت رسول خدا (ص) در قالب شعر در اوصاف فضائل و مناقب آنها بیان نموده اند.

اینک بشرح حال شعرائی چند با قطعاتی از آثار آنها مبادرت مینمائیم و توجه خوانندگان عزیز را بدانها جلب میکنیم.

1. حکیم ابولقاسم فردوسی

حکیم ابولقاسم فردوسی متولد 325 هجری قمری و متوفی بین سالهای 411 تا 416 هجری قمری معاصر با سلطان محمود غزنوی است.

سلطان محمود با فردوسی پیمانی منعقد میکند که در مقابل هر مصرع یا هر بیت شعر که او به نام شاهنامه بسراید یک سکه طلا به او پرداخت کند.

حسودان و رقبای درباری پس از تمام شدن شاهنامه، فردوسی را نزد سلطان محمود به بی دینی و رافضی(شیعه) بودن متهم میکنند و محمود با فردوسی طریق بی اعنتائی در پیش میگیرد.

فردوسی با اطلاع از این موضوع از بی اعتنائی محمود نهراسیده و شبانه از غزنین خارج شده و به هرات میرود و پس از چند ماه از هرات نیز خارج شده و به خراسان عزیمت مینماید.

فردوسی در خراسان با سرودن یک قطعه شعر که متجاوز از دویست بیت بوده است سلطان محمود را هجو نموده و در خلال آن قطعه بدون هیچ خوف و هراسی محبت و علاقه خود را نسبت به نبی اکرم و اهل بیت گرامی آن حضرت ظاهر و شیعه بودن خود را آشکار مینماید.

فردوسی برای اینکه بعد ها نتوانند این قطعه را از کتاب حذف نمایند صدها نسخه از آن شعر را در دسترس اهالی خراسان قرار میدهد که هم اکنون چند بیت از آنها را از به نظر خوانندگان گرامی میرسانیم:

به گفتار پیغمبرت راه جوی
دل از تیرگی ها بدین آب شوی

چه گفت آن خداوند تنزیل و وحی
خداوند امر و خداوند نهی

که من شهر علمم علی ام در است
درست این سخن قول پیغمبر است

گواهی دهم این سخنها از اوست
تو گویی دو گوشم به آواز اوست

دلت گر به راه خطا مایل است
تو را دشمن اندر جهان خود دل است

هر آنکس که در دلش کین علیست
از او خوارتر در جهان گو که کیست؟

منم بنده هر دو تا رستخیز
اگر شه کند پیکرم ریز ریز

اگر مهرشان را حکایت کنم
چو محمود را صد حمایت کنم

یقینم که شه مطبخی زاده است
که جای طلا نقره ام داده است

اگر مادر شاه بانو بدی
مرا سیم و زر تا به زانو بدی

منم بنده اهل بیت نبی
ستاینده خاک پاک وصی

چو آن روز نامم به گیتی مباد
که من نام حیدر نیارم به یاد

بدین زادم و هم بر این بگذرم
بقین دان که خاک پی حیدرم

که فردوسی طوسی پاک جفت
نه این نامه بر نام محمود گفت

به نام نبی و علی گفته ام
گهر های معنی بسی سفته ام

ناگفته نماند که پس از چندی که سلطان محمود متوجه میشود فردوسی از او رنجیده است، دستور میدهد که تعهدش را نسبت به فردوسی به مورد اجرا بگذارند. اما این بار درباریان عقیده او را تغییر داده و گفتند چنانچه بخواهید مطابق وعده ای که کرده بودید سکه های طلا بدهید، خزانه کشور خالی میشود و وی را متقاعد میکنند که به جای سکه های طلا سکه های نقره بدهند!

محمود از روی ناچاری قبول نموده و با حمل کردن سکه های نقره بوسیله چند شتر از غزنین به خراسان جهت فردوسی، نیمه کاره به وعده اش وفا کرد! اما یک روز قبل از رسیدن شتران حامل سکه های نقره، فردوسی فوت مینماید.

به دستور محمود قرار میشود کلیه سکه ها را تحویل تنها باز مانده او که دختری رشید و سخاوتمند بوده است بدهند.

این دختر شجاع از تحویل گرفتن سکه ها امتناع نموده و میگوید اگر همان سکه های طلای تعهدی را هم بدهید محال است که قبول نمایم!

ناگزیر به دستور سلطان محمود و مشاورین درباری، سکه ها صرف ساختن و بستن سدی در استان خراسان میشود که بی نهایت مورد احتیاج آن ایالت بوده است، در این مورد شاعری چقدر زیبا و عالی سروده است:

برفت حشمت محمود و در زمانه نماند
جز این فسانه که نشناخت قدر فردوسی

 علی معینی

   برچسب‌ها: شعر, شاعران, امام, علی
   
+ ۱۳۸۹/۰۸/۲۲

مسجد شاه ( امام ) اصفهان

فروردین۲۵

این مسجد که در ضلع جنوبى میدان امام قرار دارد در سال ۱۰۲۰ هجرى به فرمان شاه‏ عباس اول در بیست و چهارمین سال سلطنت وى شروع شده و تزئینات و الحاقات آن در دوره جانشینان او به اتمام رسیده است.معمار مهندس آن استاد على‏اکبر اصفهانى و ناظر ساختمان محب‏على بیک الله بوده‏ اند.

msh.jpg

این مسجد شاهکارهاى جاویدان از معمارى، کاشى‏کارى و نجّارى در قرن یازدهم هجرى است.

از نکات‌ جالب‌ توجه‌ این‌ مسجد، انعکاس‌صوت‌ در مرکز گنبد بزرگ‌ جنوبی‌ آن‌ است‌. ارتفاع‌ گنبد مسجد ۵۲ متر و ارتفاع‌ مناره‌های‌ داخل‌ آن ‌۴۸ متر وارتفاع‌ مناره‌های‌ سردر آن‌ در میدان‌ نقش‌ جهان  ۴۲ متر است‌. قطعات‌ بزرگ‌ سنگ‌های‌ مرمر یکپارچه‌ وسنگاب‌های‌ نفیس‌، از دیدنیهای‌ جالب‌ این‌ مسجد است‌.  کتیبه سر در مسجد به خط ثلث غلیرضاى عباسى و مورخ به سال ۱۰۲۵ حاکى از آن است که شاه عباس این مسجد را از مال خالص خود بنا کرده و ثواب آن را به روح جدا اعظم خود شاه طهماسب اهدا نموده است.  در ذیل این کتیبه به خط ثلث محمد رضا امامى، کتیبه دیگرى نصب شده که به موجب آن مقام معمارى و مهندسى معمار مسجد شاه استاد على اکبر اصفهان و ناظر ساختمان محب على بیکالله تجلیل شده است.

sh5.jpg

مسجد شاه یکى از شاهکارهاى معمارى و کاشیکارى و حجارى ایران در قرن یازدهم هجرى است و آخرین سال تاریخى که در مسجد دیده مى‏شود سال ۱۰۷۷ هجرى یعنى آخرین سال سلطنت شاه عباس دوم و ۱۰۷۸ هجرى یعنى اولین سال سلطنت شاه سلیمان است و معلوم مى‏دارد که اتمام تزیینات مسجد در دوره جانشینان شاه عباس کبیر یعنى شاه صفى و شاه عباس دوم و شاه سلیمان صورت گرفته است. کتیبه‏هاى مسجد شاهکار خطاطان معروف عهد صفویه مانند علیرضا عباسى و عبدالباقى تبریزى و محمد رضا امامى است. تزیینات عمده این مسجد از کاشیهاى خشت هفت رنگ است.

در مدرسه جنوب غربى مسجد قطعه سنگ ساده‏اى به شکل شاخص در محل معینى تعبیه شده است که ظهر حقیقى اصفهان را در چهار فصل سال نشان مى‏دهد و محاسبه آن را شیخ بهائى دانشمند فقیه و ریاضیدان معروف عهد شاه عباس انجام داده است. از نکات جالب در مسجد شاه انعکاس صورت در مرکز گنبد بزرگ جنوبى است ارتفاع گنبد عظیم مسجد شاه ۵۲ متر و ارتفاع مناره‏هاى داخل آن ۴۸ متر و ارتفاه مناره‏هاى سردر آن میدان نقش جهان ۴۲ متر است. قطعات بزرگ سنگهاى مرمرى یکپارچه و سنگابهاى نفیس از دیدنیهاى جالب مسجد شاه است.

sh2.jpg

این مسجد که ساختمان آن در سال ۱۰۲۰ هجرى قمرى آغاز و در سال ۱۰۲۵ به پایان رسید و براى تزیین آماده شد، از مهمترین مساجد عصر صفویه و در ضلع جنوبى میدان نقش جهان واقع است. تزیینات این مسجد که از سال ۱۰۲۵، زمان سلطنت شاه عباس اول، آغاز شد تا زمان سلطنت دو تن از جانشینان او (صفى و عباس دوم) نیز ادامه یافت.

sh3.jpg

معمار این بنا استاد على اکبر اصفهانى است که نام او به عنوان مهندس و معمار در کتیبه سردرمسجد به خط ثلث آمده است.کتیبه سر در با شکوه مسجد به خط علیرضا عباسى خوشنویس نامدار عصر صفویه است که تاریخ آن سال ۱۰۲۵ ذکر شده است.اسپرهاى طرفین در ورودى ۸ لوحه با نوشته هایى مشکى بر زمینه فیزوه‏اى دارند که در هر یک از این اسپرها ۴ لوحه کار گذاشته شده. در جلو خان سردر مسجد نیز کتیبه هایى با عبارات و اشعارى وجود دارد. تخت سنگ بزرگى نیز در ضلع غربى جلوخان هست که از نوشته‏ هاى آن تنها بسم الله الرحمن الرحیم به جا ماند. کتیبه نماى خارجى سردر، خط ثلث سفید بر زمینه کاشى خشت وجود دارد.اشعارى به خط نستعلیق در اصلى مسجد را که پوشش نقره و طلا دارد.زینت بخشیده است در این اشعار سال اتمام و نصب در ۱۰۳۸ تا ۱۰۵۲ ذکر شده است. اشعار فوق الذکر ۱۶ بیت است که هشت بیت آن بر یک لنگه و هشت بیت دیگر بر لنگه دیگر آن به طور برجسته نقش بسته است. این در، در ضلع جنوبى واقع است.

sh4.jpg

کتیبه‏ هاى داخل مسجد را خوشنویسانى چون عبدالباقى تبریزى، محمد صالح اصفهانى محمد رضا امامى و محمد غنى نوشته‏اند که از آن جمله‏اند: کتیبه ایوان بزرگ مسجد و اطراف محوطه زیرگنبد به خط عبدالباقى تبریزى کتیبه بالاى محراب مرمرى به خط محمد صالح اصفهان، کتیبه‏هاى چهلستون شرقى گنبد جنوبى به خط محمد رضا امامى و کتیبه داخل ایوان شمالى مسجد به خط عبدالباقى تبریزى.این مسجد عظیم داراى دو شبستان قرینه در اضلاع شرقى و غربى صحن است.یکى از این شبستانها (شبستان شرقى) بزرگتر اما ساده و بى تزیین است و دیگرى (شبستان غربى) کوچکتر است اما تزییناتى با کاشیهاى خشت هفت رنگ دارد و محراب آن نیز از زیباترین محرابهاى مساجد اصفهان است.

sh6.jpg

در دو زاویه جنوب غربى و جنوب شرقى دو مدرسه به طور قرینه قرار دارد که مدرسه زاویه جنوب شرقى را که حجره‏هایى نیز براى سکونت طلاب دارد، مدرسه ناصرى و مدرسه زاویه جنوب غربى را سلیمانیه مى‏نامند.ارتفاع ایوان بزرگ جنوبى مسجد ۳۳ متر است و دو مناره در طرفین آن قرار گرفته‏اند که ارتفاع هر یک از آنها ۴۸ متر است. این دو مناره با کاشى تزیین شده‏اند و نامهاى محمد و على به طور تکراراى به خط بنایى بر بدنه آنها نقش بسته است.گنبد بزرگ مسجد تزئینات جالبى از کاشیکارى دارد و نیز دارى کتیبه‏اى به خط ثلث سفید بر زمینه کاشى خشت لاجوردى است.


   برچسب‌ها: مسجد شاه, امام, اصفهان
   

درباره وبلاگ

کافه فان / Cafefun.ir
سایت اطلاعات عمومی و دانستنی ها

موضوعات

تبليغات

.:: This Template By : web93.ir ::.

برچسب ها: اطلاعات عمومی ، آموزش ، موفقیت ، ازدواج ، دانستنی ، گیاهان دارویی ، تعبیر خواب ، خانه داری ، سخن بزرگان ، دانلود ، بازیگران ، روانشناسی ، فال ، اس ام اس جدید ، دکتر شریعتی ، شاعران ، آموزش یوگا ، کودکان ، تکنولوژی و فن آوری ، دانلود ، تحقیق ، مقاله ، پایان نامه ، احادیث ، شعر ، رمان ، عکس ، قرآن ، ادعیه ، دکوراسیون ، سرگرمی ، اعتیاد ، کامپیوتر ، ترفند ، ورزش ، کد آهنگ ، مقالات مهندسی ، طنز ، دانلود کتاب ، پزشکی ، سلامت ، برنامه اندروید ، زنان ، آشپزی ، تاریخ ، داستان کوتاه ، مدل لباس ، مدل مانتو ، مدل آرایش