«وجود سرب در رژ لب موجب بروز سرطان پوست میشود.» این خبری بود که طی روزهای گذشته دکتر مجتبی امیری، متخصص پوست و مو به آن اشاره کرده و گفت: سرب مادهای سمی است که مصرف آن بر اعصاب اثر میگذارد و موجب بروز سرطان پوست در افراد میشود. وی با اشاره به اینکه سرطان پوست یکی از شایعترین سرطانهاست، افزود: اگر این سرطان از روی پوست لب آغاز شود، خیلی سریعتر از سایر قسمتهای بدن، به بافتها حمله میکند. دکتر اللهیار طاهری، متخصص پوست در گفتوگو با همشهری میگوید: مطالعات نشان دادهاند که میزان 2 پیپیام سرب در محصولات آرایشی مثل سایه و رژگونه طبیعی است ولی حتی کمتر از این میزان در رژلبها خطرناک است. وجود سرب اگرچه در محصولات آرایشی بالا نیست ولی به عقیده کارشناسان زنان باردار و شیرده نباید از این محصولات استفاده کنند چون سرب موجود در این محصولات میتواند از جفت عبور کرده به جنین آسیب برساند. برای همین است که مدام به مسئولین بهداشتی سفارش میشود به شرکتهای تولیدکننده از نظر میزان سرب در محصولات آرایشی هشدار دهند. اما در میان این اظهارات ظاهرا نظر دیگر متخصصان پوست چیز دیگری است چون به گفته برخی از آنها بیشترین عامل سرطان پوست آفتاب، ژنتیک و عواملی از این قبیل است نه مادهای مثل سرب. به عقیده این متخصصان سرب فقط ایجاد مسمومیتهایی مثل مسمومیتهای گوارشی میکند و منجر به سرطان پوست نمیشود، چون سالهاست که از این محصولات استفاده میشود ولی عارضهای به نام سرطان پوست در آنها گزارش نشده است. دکتر مسعود داوودی، متخصص بیماریهای پوست، مو و زیبایی در این خصوص به همشهری میگوید: سرب مادهای است که قابلیت جذب شدن از راه پوست را دارد. این ماده وقتی وارد بدن میشود علائم مسمومیت ایجاد میکند و نخستین علامتش هم کمخونی شدید است. وی در ادامه میافزاید: در محصولات قدیمی آرایشی و مواد رنگی این محصولات گاهی ماده سرب وجود داشت ولی چون مشخص شد که این ماده خطرناک است، طبق نظارتها استفاده از آن محدود شد. به همین دلیل تولید کنندگان، درمحصولات جدید مجاز به استفاده از این ماده نیستند ولی متأسفانه محصولاتی که به شکل قاچاق و تقلبی وارد بازار میشوند، چون نظارت روی آنها صورت نمیگیرد، اغلب مواقع از ترکیبات ارزانقیمت در آنها استفاده میشود که حاوی سرب هستند. این محصولات اغلب هم در نزدیک مخاطها استفاده میشوند مثل خطچشم و رژلب. سرب موجود در این مواد ابتدا به شکل حساسیت و آلرژی خودش را نشان داده و بعد ایجاد مسمومیت میکند. به گفته این متخصص پوست البته سرب موجود در محصولات آرایشی به هیچ وجه سرطانزا نیست و فقط ایجاد علائم مسمومیت میکند آن هم از طریق رسوب در گلبولهای قرمز و ایجاد ضعف، بیحالی، حالت تهوع، خواب آلودگی و خستگی در استفادهکنندگان. برای همین است به شهروندان توصیه میکنیم به هیچوجه محصولات آرایشی ارزان قیمت از دست فروشان خریداری نکنند و حتما محصولات با لیبل قانونی وزارت بهداشت را از اماکن معتبر خریداری کنند. این نکتهای است که دکتر محمد گلشنی، دبیر علمی انجمن پوست، مو و زیبایی ایران نیز به آن اشاره کرده و خاطرنشان میکند: محصولات قانونی که لیبل وزارت بهداشت را نیز دارا هستند، میزان سرب موجود در آنها کمتر از 2پیپیام بوده و به هیچ وجه خطرناک نیستند. به گفته وی البته این قضیه در مورد آرسنیک هم مصداق دارد که میزانش نباید بیشتر از 10پیپیام باشد. ولی بهطور کلی سرب به هیچ وجه خاصیت ایجاد سرطان پوست ندارد و فقط بهدلیل اینکه ممکن است در محصولاتی مثل رژ لب که خورده میشوند، و جذب دستگاه گوارش میشوند، ایجاد مسمومیت کند. خوب حالا یه روش عالی و راحت برای تشخیص سرب در لوازم آرایشی برای مثال رژ لب مد نظرتون رو روی پشت دستتون بمالید(اندکی)و بعد با یک تکه طلا مثل النگو و یا تک چوش هایی که سطح صاف دارند به صورت رفت و برگشت بکشید(حد اکثر 2دقیقه ومداوم) هر چه زودتر رنگ رژ روی دستتان سیاه شد این نشون دهنده ی میزان سرب لوازم آرایشیتان است بعضی از رژ ها به سرعت سیاه میشوند ومیزان بالایی سرب دارند وبعضی دیرتر | |
|
پیوندی که در طرف دیگر آن اسم «سید محمد رضا کاکاوند» به چشم می خورد. مردی که به علت ایست قلبی از مدتی قبل در بیمارستان نمازی بستری شده بود و بعد از اینکه دچار مرگ مغزی شد، اعضای بدنش به سه نفر از جمله رضا داود نژاد اهدا شد. به همین بهانه سراغ خانم مظفری همسر محمد رضا کاکاوند رفتیم و از اتفاق های روز پیوند پرسیدیم.
چطور شد که این اتفاق افتاد و همسرتان دچار مرگ مغزی شد؟
از اوایل اردیبهشت ماه بود که سردرد های محمد رضا شروع شد. از قبل هم همیشه کمی سردرد داشت اما با مصرف مسکن بهتر می شد. بعد از تعطیلات عید یک بار به دکتر مراجعه کردیم و سی تی اسکن انجام دادیم و آنها گفتند که مشکل خاصی نیست.
سی تی اسکن چیز خاصی را نشان نمی داد. اما تقریبا دهم اردیبهشت ماه بود که سردرد های همسرم بیشتر شد؛ طوری که به بیمارستان مراجعه کردیم. همسرم سه چهار روز را با سردرد های شدید گذراند تا اینکه از او ام آر آی گرفته شد.
نتیجه چه بود؟
ام آر آی های انجام شده نشان می داد که در سرش تومور وجود دارد و بیماری اش دوباره برگشته است.
یعنی سابقه بیماری داشتند؟
6 سال پیش بود که به خاطر تومور در بیمارستان بستری شد و بعد از عمل جراحی مشکلش کاملاً حل شد اما نمی دانم دوباره چرا این سردرد ها شروع شد و کار به اینجا رسید.
چه شد که به بیمارستان نمازی رفتید؟
در بیمارستان شهید چمران، همسرم دچار ایست قلبی شد. مسئولان بخش گفتند ما اینجا تجهیزات کامل نداریم و تا رسیدن متخصصان قلب باید صبر کنید، اما بهتر است او را به بیمارستان دیگری منتقل کنید. ما هم تصمیم گرفتیم همسرم را به بیمارستان نمازی انتقال بدهیم بعد از دو شب پزشکان مرگ مغزی همسرم را اعلام کردند.
همان موقع بود که تصمیم به اهدای عضو گرفتید؟
راستش خیر. روز اول مداوم به این فکر می کردم که همسر برمی گردد امیدوار بودم، اما متاسفانه حقیقت این بود که او دچار مرگ مغزی شده بود. در همان روز ها بود که یاد صحبتی که در تعطیلات عید با همسرم داشتم افتادم. آن موقع محمد رضا به من گفت: «بهتر است برویم کارت اهدای عضو بگیریم.»
یعنی تصمیم مان بر این بود اما خب بیماری محمد اجازه این کار را به ما نداد. به خاطر همین احساس کردم که اگر اعضای بدنش را اهدا کنیم، خوشحال خواهد شد. با این حال تصمیم گیری برایم سخت بود. با خودم می گفتم اگر 2 درصد هم امکان بازگشت دارد، باید منتظرش بمانیم.
چطور شد که رضایت دادید؟
فکر کردم بالاخره باید یک تصمیم جدی بگیریم. همین جا بود که خانواده همسرم مشورت کردم و به این نتیجه رسیدیدم.
چند تا بچه دارید؟
یک دختر 15 ساله به اسم زهرا و یک پسر 11 ساله به اسم علی.
در جریان بیماری پدرشان و شرایط خطرناکش بودند؟
روزهای آخر حتی آنها را به بیمارستان نبردم، دلم نمی خواست مریضی پدرشان را ببینند و تصویر سالمی که از او در ذهن شان داشتند خراب شود. دلم می خواست همیشه پدرشان را قوی و سالم در ذهن داشته باشند.
چند سال با همسرتان زندگی کردید؟
18 سال.
شغلشان چه بود؟
قبلاً در مراکز اداری کار می کرد ولی بعد از مدتی به شغل آزاد مشغول شد اما در کل شغل اصلی اش خطاطی بود و در انجمن خوشنویسان کار می کرد. خانواده همسرم نسل در نسل خوشنویسی می کردند.
همسرتان چه روزی از دنیا رفت؟
بیست و چهارم اردیبهشت ماه؛ آن هم در ماهی که در هشتمین روزش به دنیا آمده بود.
رضا داود نژاد را می شناختید؟ خبر داشتید در انتظار پیوند کبد است؟
بله. آقای داود نژاد را می شناختیم. بازی ها و خنده های ایشان همیشه در نظرم بود خصوصاً که امسال عید هم سریالشان را با خانواده می دیدیم. در سریال فراموشی یک شکل دیگری شده بودند، مثل گل پژمرده بودند و به نظر خیلی شکسته می آمدند. در نگاه اول اصلا نشناختم شان، بعداً گفتند او همان بازیگر طنز است.
وقتی به ما اعلام کردند شوهرم مرگ مغزی شده با برادر محمد رضا راهی بیمارستان شدیم، او گفت: «می دونی داود نژاد تو بیمارستان نمازی بستریه.» همان موقع یک چیزی از ذهنم گذشت با اینکه نمی دانستم کبد می خواهد یا اینکه اصلاً همسرم می تواند کبدش را به او بدهد یا نه، حس عجیبی به من دست داد. به هر سختی که بود با پیوند موافقت کردیم و بعد متوجه شدم که کبد همسرم به آقای داود نژاد پیوند زده شده است. حس خیلی خوبی به من دست داد، همسرم یک هنرمند بود و توانست به یک هنرمند دیگر کمک کند.
از قبل نگفته بودند که قرار است کبد همسرتان به رضا پیوند زده شود؟
نه ما از این مساله خبر نداشتیم. آن روز یک چشم مان اشک بود و یک چشم دیگر خوشحالی. ناراحت بودم که همسرم را از دست داده ام و خوشحال بودم که می توانم به خواسته اش که می خواست کارت اهدای عضو بگیرد و در صورت مرگ مغزی، بدنش را اهدا کند جامه عمل پوشاندیم.
با خانواده داود نژاد و بقیه کسانی که پیوند شده اند صحبت کرده اید؟
آنها زحمت کشیدند و به ختم همسرم آمدند. از مرگ همسرم متأثر بودند اما از اینکه جگر گوشه شان به زندگی برگشته بودند احساس خوشحالی می کردند.
گفت و گو با علیرضا داود نژاد در خصوص پیوند کبد وضعیت پسرش: بیشتر شبیه معجزه بود
روزهای زیادی است که تلفنی پیگیر وضعیت رضا داود نژاد از پدرش هستیم. آنها با انتقال پسرشان به شهر شیراز منتظر بودند، کبدی اهدا شود که با شرایط بیمار همخوانی داشته باشد و عمل پیوند انجام شود و روز 24 اردیبهشت این اتفاق افتاد: «واقعا روزنه امید به سوی ما باز شد تا اینکه بعد از چند روز با یک عمل 10 ساعته، رضا دوباره به زندگی برگشت.«
علیرضا داود نژاد درباره پیوند پسرش گفت: «در این مدتی که در شیراز در انتظار پیوند بودیم، وضعیت بغرنجی داشتیم، واقعا نمی دانستیم باید چه آرزویی کنیم، اینکه کسی مرگ مغزی شود و کبدش به پسر ما برسد، این چیزی نبود که ما بتوانیم آرزو کنیم وضعیتی که ما در آن قرار داشتیم بیشتر شبیه معجزه بود. ما فقط از خدا انتظار یک معجزه داشتیم.»
این کارگردان درباره خانواده کاکاوند نیز می گوید: «خوشحالم که خداوند دوباره فرزندم را به ما هدیه کرد. تصمیمی که این خانواده بزرگوار - مرحوم کاکاوند - گرفتند، بسیار با ارزش بود و با هیچ چیز نمی شود از کار خداپسندانه آنها قدردانی کرد. من تنها کاری که توانستم انجام بدهم حضور در مجلس ختم بود. آنجا با خانواده ای روبه رو شدم که با مهربانی پذیرای ما بودند و می گفتند. ما رضا را دوست داشتیم و وقتی شنیدیم او نیاز به کبد دارد، با خودمان گفتیم خدا کند کبد به او برسد.»
علی رضا داود نژاد که با حضور در مراسم خانواده کاکاوند برایشان آرزوی صبر کرده بود، در چند جمله کوتاه از آنها تشکر کرد: «از خانواده آقای کاکاوند صمیمانه سپاسگزاریم. دوست دارم در ملاقاتی با آنها از اقدام خداپسندانه شان سپاسگزاری کنم.
نه فقط به خاطر اینکه کبد پدر خانواده به پسرم پیوند خورده، بلکه به خاطر کار بزرگی که انجام دادند باور کنید، همسرم و پسرم رضا از مدت ها قبل کارت اهدای عضو گرفته اند که اگر زمانی برایشان مشکلی پیش آمد اعضای بدن خود را اهدا کنند اما دست تقدیر این طور بود که او گیرنده کبد شود، نه دهنده. به محض اینکه حال رضا خوب شود، نزد خانواده کاکاوند می رویم تا وی شخصا از آنها تشکر کند.»
کارگردان فیلم مرهم در خصوص وضعیت عمومی پسرش گفت: «رضا حالش خوب است و البته افت و خیز های خودش را هم دارد اما گویا روبه بهبود است. او باید نزدیک به یک ماه در بیمارستان بماند تا دوره درمانش طی شود.»
خانواده داود نژاد درصدد هستند تا خانه ای برای اسکان رضا در شیراز پیدا کنند تا به بیمارستان نمازی نزدیک باشد و روند بهبودش را با سرعت طی کند.
أعوذُ بالله مِنَ الشّیطانِ الرّجیم
بسم الله الرّحمن الرّحیم
يُريدونَ لِيُطْفِؤُا نورَ اللهِ بِأَفْواهِهِمْ و اللهُ مُتِمُّ نورِهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْكافِرونَ[1]
با عرض سلام خدمت حضرت ولی عصر، امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشّریف ،
چنانکه خود شما بهتر می دانید، تمسخر و تحقیر مؤمنین و مقدّساتشان، روش همیشگی یاوران شیطان بوده و هست؛ چنانکه ایمان آوردن را به سفیهان و ابلهان نسبت داده و می دهند.[2] تمسخر و توهین به پیامبران الهی و معصومین، در این عصر آخرالزمان نیز به شدّت افزایش یافته است، چنانکه توهینات فراوان افراد بیدین به حضرت عیسیعلیه السّلام در غرب را شاهد هستیم.
در ایران و کشورهای اسلامی که بیدینی سرعت رشدی در حدّ غرب ندارد، این امور معمول نشده است، و بیدینها و بیخداها سعی در عادّی کردن آن دارند. از همین جهت، به طور دائمی سعی در توهین و جسارت به مقدّسات مسلمین دارند. یکی از اموری که اخیراً از فکرهای پلید این افراد برخاسته است، جک سازی برای جدّ بزرگوار شما، امام علی النّقی الهادیعلیه السّلام است که اکنون که این را می نگارم، همانطور که آگاه هستید ماههاست که این روال ادامه دارد.
وظیفۀ هر شیعه مقابله با این حرکت است. ولی چگونه می شود با این حرکت مقابله کرد؟ آنها شبهه و نقد علمی ارائه نمی دهند که ما بخواهیم جواب بدهیم. جک گویی و توهین و تحقیر هم از مسلمان بر نمی آید. ولی آنها مقدّساتی دارند که می توانیم در پاسخ به پرخاشگری غیرمنطقی آنها، مقدّساتشان را نقد منطقی کنیم. البته به خیال خودشان مقدّساتی ندارند، ولی اشتباه می کنند!! محور مشترک تمام این گروههای ضدّاسلام فارسی زبان که اینگونه به اسلام هتّاکی می کنند، باستانگرایی یا به عبارت دقیقتر پرستش ایران باستان مانند یک خداست، به همراه صدها توهم و خرافه که نسبت به ایران باستان دارند و حتی در اوهام خویش گمان می کنند که تمام علوم جهان از ایران باستان به در آمده است!
ما نیز متقابلاً به نقد این بت بزرگشان، می پردازیم و نقاط ضعف شخصیتهایی که برای اینها از خدا هم بالاتر رفته اند، را نشانشان می دهیم تا هم به رسم اجداد بزرگوارتان، بت شکنی کرده باشیم و هم دشمنانتان در موضع انفعالی قرار بگیرند، به خود مشغول شوند و کمتر سفاهت کنند.
نظر به اینکه جدّ بزرگوارتان، حضرت علی النّقی الهادیعلیه السّلام، امام دهم هستند، ما ده نقد بر بت اسلامستیزان را به ایشان تقدیم می کنیم، ولی از آنجا که شما امام زمان ما هستید، این مقالات را خطاب به شما نوشتیم. امیدوارم این عمل ناچیز نزد شما و پروردگارتان، مقبول افتد و شما از خدا بخواهید که نیّت من را پاک و خالص سازد.
با آرزوی هر چه نزدیکتر شدن ظهورتان،
التماس دعا
إِنِّي سِلْمٌ لِمَنْ سَالَمَكُمْ ، وَ حَرْبٌ لِمَنْ حَارَبَكُمْ ، وَ وَلِيٌّ لِمَنْ وَالاكُمْ ، وَ عَدُوٌّ لِمَنْ عَادَاكُمْ[3]
***
در گام اوّل، لازم است که یک دورۀ خلاصه بر شخصیت کوروش داشته باشیم و بعد به سراغ سایر بخشها برویم:
می توانید برای خواندن بحثهای هر بخش، روی آن کلیک کنید تا استدلالات را به طور کامل بخوانید.
1.شباهتهای سیاستهای کوروش و حکومت استعمارگر انگلیس
۱. هر دو به مردم آزادی دینی می دادند. علیرغم بی اعتقادی به مقدسات مردمانی که تحت سلطۀ آنها بودند، برای مقدسات آنها کمال احترام را قائل بودند.
۲.هر دو از کشتن سران دشمن خودداری میکردند.(البته در اسناد بابلی سال نهم سلطنت نبونید بابلی می بینیم که آمده است که کوروش به سرزمینی حمله کرد و فرمانروایش را کشت.)
۳.پایتختهای کشورهای تحت سلطه همچنان نام پایتخت را یدک می کشیدند!
۴.مردمان تحت سلطه را از مردمان خود محسوب می کردند.
۵.استقلال تمام کشورها توسط آنها در خطر بود.
۶.هر دو سعی می کردند از رفتاری که باعث نارضایتی مردم مغلوب که استقلالشان را غصب کرده اند، بشود، خودداری کنند.
۷.هر دو خود را اصلاحگر وضع سایر ملل جا میزنند.
2.کوروش به احتمال زیاد ذوالقرنین و یک پیامبر نیست
1.اساساً در پیامبر و حتّی انسان بودن ذوالقرنین، در بین تفاسیر اتّفاق نظر وجود ندارد.
2.کوروش نمی تواند یک بنده خوب خدا نیز باشد، زیرا در منشورش می خوانیم که به خدایان بابلی اظهار ارادت می کند.
3.تمام تواریخ از کوروش خوب نمی گویند و او را فرد صالحی نمی دانند. باستانگراها معمولاً از تواریخی نقل قول می کنند که به نفعشان است.
4.کوروش برای هیچ مردمی حق استقلال قائل نبوده است و به جز یک جنگ، در تمام جنگهایش آغازگر جنگ، خودش بوده است.
3.ادعای اینکه کوروش، بابل را بدون جنگ فتح کرد، صحّت تاریخی ندارد.
1.فتح بابل امری ناگهانی نبوده است.
2.تصرف بابل بدون جنگ، با توجه به جنگهایی که بین کوروش و بابلیان پیش از فتح رخ داد، به خصوص با جنگی که پشت دروازه های بابل رخ داد، امری غیرقابل قبول است.
4.چرا اسکندر گجستک هست، ولی کورش نیست؟
باستان پرستها، معمولاً اسکندر را به جرم هجوم به ایران، گجستک، یعنی ملعون، می خوانند، ولی جای سؤال است که چرا چنین عنوانی را برای کوروش که به آن همه کشور هجوم برد، و آزادی مردمان مختلفی را در ماد، ارمنستان، لیدی، بابل و فینیقیه گرفت و در نهایت نیز به سکائیه تجاوز کرد، چنان عنوانی را به کار نمی برند؟
در پایان این نکته را یادآوری می کنم که آن همه جنگ که کوروش در طول دوران پادشاهی خودش به راه انداخت و به آن همه کشور و تمدّن هجوم برد و منقرضشان کرد، در آن عصر بی سابقه است و مثل و مانند ندارد. به راستی چرا کسی نباید او را به خاطر این همه جنگ افروزی که منجر به کشته شدن هزاران انسان، یتیم و بیوه شدن هزاران کودک و زن، سلب استقلال ملل و از بین رفتن آرامش مردمان بیشمار شده است، محکوم بداند؟!
رده بندی موضوعی: مبارزه با باستانگرایی
[1] مىخواهند نور خدا را با دهان خود خاموش سازند ولى خدا نور خود را كامل مىكند هر چند كافران خوش نداشته باشند(صف:8)
[2] نگاه کنید به بقره:13
[3] من در صلح و سازشم با کسى که با شما در صلح است و در جنگم با کسى که با شما در جنگ است و دوستم با کسى که شما را دوست دارد و دشمنم با کسى که شما را دشمن دارد(به نقل از زیارت عاشورا)
منبع: http://antimajus.blogfa.com/
این جوان 20 ساله که سرانجام پس از پیگیری های ادامه دار پلیس کرمان هنگامی که قصد قربانی کردن زن تنهای دیگری را داشت دستگیر شد، به بازپرس پرونده گفت: باعث این جنایاتم کاری بود که مادرم در کودکی با من کرد. تازه به دنیا آمده بودم که پدرم دچار حادثه ای شده و فوت کرد.
مادرم که پس از مرگ پدر، قصد شوهر کردن داشت چون من را مانعی بر سر راه ازدواج مجددش دید مرا بی رحمانه از خود رانده و به شیرخوارگاه سپرد. من تا 7 سالگی در مرکز نگهداری اطفال ماندم و در این مدت تجربه های خیلی تلخی را از سر گذراندم. مربی های مرکز که همگی زن بودند به عناوین مختلف مرا آزار داده و تحقیر می کردند.
در آن سالها تنها چیزی که نمی دیدم دلسوزی و حمایت بود. سرانجام به مدرسه رفتم اما به دلیل مشکلاتی که در کودکی داشتم و بدبینی خاصی که به محیط اطراف پیدا کرده بودم قادر به برقراری ارتباط درست با هم مدرسه ای هایم نبودم. سریع پرخاش می کردم و بارها به خاطر همین رفتارم از طرف هم مدرسه ای هایم فحش و سرکوفت شنیده و کتک خوردم.
آنها بی پدر و مادری مرا به رخم می کشیدند و حرف هایی به من می زدند که باعث می شد در خلوت خود ساعت ها گریه کنم و از خدا بخواهم زودتر مرا بکشد. همان موقع بود که بذر نفرت از جنس زن در دلم رشد کرد. من عامل تمام بدبختی های خود را اقدام مادرم و برخوردهای زننده زنانی می دانستم که مربی نگهداری من بودند.
خبری که خواندم
متهم افزود: مدام به انتقام گیری از زنان فکر می کردم و به دنبال راهی بودم تا آنها را قربانی نفرت خود کنم. می خواستم به هر وسیله ای شده زنان را تحقیر کنم تا اینکه یک روز که روزنامه ای دستم رسیده بود در آن خبری خواندم مبنی بر اینکه مردی با عنوان قلابی مامور شرکت گاز وارد خانه زنی تنها شده و به او تعرض کرده بود. با خواندن این خبر جرقه این کار در ذهن من هم خورد. تصمیم گرفتم همین بلا را سر عده ای زن بیاورم.
خانه ای را زیر نظر گرفتم که می دانستم در آن زوجی تازه ازدواج کرده با هم زندگی می کنند. ساعتی از صبح گذشته بود که شوهر برای رفتن سر کار از منزل خارج شد. کوچه خلوت بود و کسی هم آن دور و اطراف نبود. کیف و سر رسیدی که همراهم بود را زیر بغلم گرفته و به سمت خانه زن رفتم. زنگ خانه اش را به صدا درآورده و خود را مامور شرکت گاز معرفی کردم که برای خواندن کنتور آمده است. زن هم به من اعتماد کرده و در را باز کرد. به محض مواجه شدن با وی، در دهانش را گرفته و به وی تعرض کردم. التماس های وی هم فایده ای نداشت. بعد هم به سرعت از آنجا فرار کردم. مدتی بعد زن دیگری را هدف قرار دادم و وی را هم با عنوان مامور گاز مورد تعرض قرار دادم.
به 14 زن دیگر هم طبق همین نقشه تعرض کردم و تعداد قربانیان خود را به 16 نفر رساندم. اما هر کاری می کردم ریشه این نفرت از دلم پاک نمی شد و همچنان فکر انتقام از زنان دیگری هم بودم.
سوژه روانشناسان شدم
مجید ادامه داد: بهمن ماه سال گذشته بود که طبق نقشه قصد اذیت و آزار زن خانه دار دیگری را داشتم. در کوچه ای که خانه آن زن در آنجا قرار داشت مشغول راه رفتن و یافتن فرصتی مناسب بودم که یکمرتبه ماشین پلیس را کنار خود دیدم. سعی کردم خود را عادی نشان دهم اما ماموران به من مشکوک شده بودند.
می دانستم که زن هایی که این بلا را سر آنها آورده ام از من شکایت کرده اند و پلیس هم بدجوری دنبال من است اما حاضر نبودم به هیچ قیمتی دست از این کار بردارم. ماموران پلیس بعد از دیدن من به سویم حمله کرده و قصد دستگیری من را داشتند. من هم چاقویم را درآورده و با آنها درگیر شدم. بعد هم به سرعت به سمت خیابان دویدم تا با استفاده از شلوغی آنجا فرار کنم. اما همانجا با کمکی که مردم به ماموران کردند دستگیر شدم. داخل ماشین پلیس که نشستم فهمیدم عکس چهره من در اختیار کلیه مراکز پلیس قرار داده شده است و مامورین از روی تصویر بازسازی شده چهره ام از روی اطلاعاتی که قربانیان تعرض های من به آنها داده بودند شناسایی شده ام.
پس از دستگیری و انتقال به آگاهی بود که متوجه شدم پلیس تنها از چند مورد از تعرض های من مطلع است و بقیه شاکیان از ترس آبرویشان اصلا برای شکایت به پلیس مراجعه نکرده اند. به مرور اعترافات خود را شروع کرده و به 16 فقره تجاوز اقرار کردم. بازپرس پرونده پس از شنیدن حرف های من دستور انتقالم را به پزشکی قانونی داد تا سلامت روانی من مورد بررسی قرار گیرد ولی پزشکان این مرکز مرا از نظر روانی سالم و صاحب اراده در وقوع جرم تشخیص دادند. بعد هم به دست تیمی از روانشناسان سپرده شدم تا تحقیقات بیشری درباره شخصیت من توسط آنها انجام شود.
اعدام مجرم روانی
مجید چندی بعد از این اعترافات در دادگاه کیفری استان کرمان محاکمه و قضات وی را به جرم 16 بار تجاوز به عنف به مرگ محکوم کردند. قضات دیوان عالی کشور هم بدون وارد کردن هیچ ایرادی به این حکم، حکم اعدام وی را تایید کرده و این متهم سحرگاه دیروز در زندان مرکزی کرمان به دار مجازات آویخته شد.
چند روزي است كه فرصت قانوني تبليغات، براي نامزدهاي انتخاباتي مجلس نهم آغاز شده و فعاليت هاي تبليغاتي با توجه به جغرافيا و حوزه انتخابي نامزدها (شهرهاي بزرگ يا كوچك)، شرايط فرهنگي و اجتماعي حوزه ها، سوابق و ميزان شناس بودن نامزدهاي انتخاباتي و عواملي همانند، به صور مختلف آغاز گرديده است. آسيب شناسي فعاليت هاي انتخاباتي نامزدها و جبهه هاي گوناگون فعال در انتخابات نشان مي دهد كه متاسفانه صبر ،سعه صدر و خويشتن داري شهروندان ،گروه ها و اقشار گوناگون مردم و عدم مطالبه گري مستقيم آنان در خصوص برنامه ها و اولويت هاي كاري نامزدها ، جبهه ها و احزاب ،سبب گرديده است تا برخي از افراد حقيقي و حقوقي فعال در مباحث انتخاباتي، وظايف خود را فراموش كرده و به مسئوليت هاي خود كم توجهي نموده و گاها با كم تقوايي، باعث تضييع حقوق شهروندي گردند:
* سخنگوي جبهه اي از جبهه هاي موجود در حدود چند هفته پيش، اعلام كرده بود كه بر اساس نظر سنجي هاي بعمل آمده در شهر تهران ، فلان جبهه در مقايسه با ساير جبهه ها از اقبال عمومي و مردمي بيشتري برخوردار است. انتشار اين خبر هر فرد صاحب اطلاعي را به خنده واداشت. چرا كه در شرايطي كه مردم هنوز فرق بين جبهه هاي يك شبه و چند شبه بوجود آمده و يا جبهه هاي تغيير اسم داده شده قبلي به اسامي مد روز را نميدانند، چطور اقدام به نظرسنجي و نتيجه گيري شده است؟
* قصه فرصت طلبان حقيقي و حقوقي فعال در عالم سياست هم حكايتي دارد. برخي از اين جبهه ها ،گروه ها، برخي از افراد سرشناس و غيره، بجاي موضع گيري مشخص و معين، به بهانه ترغيب شهروندان به مشاركت فعال تر در انتخابات ، براي خود دكان و دستك باز كرده اند. با نامزدهاي انتخاباتي ارتباط برقرار مي كنند و صراحتا بيان مي دارند كه اگر ما را در نظر داشته باشيد، در سخنراني ها از شما هم ياد مي كنيم. برخي از اين افراد (عموما افراد حقيقي)، دوره گردي سياسي را هم در دستور كاري خود قرار داده و فراتر از سطح يك حوزه انتخابي و حتي فراتر از سطح يك استان فعاليت مي كنند. بعضي از جريانات هم رصد مي كنند ببينند كه اقبال عمومي بر كدام نماينده و كدام ليست بيشتر است، با آنها تماس گرفته و حتي آنان را وامدار خود نموده و ليست مجزايي از اسامي موجود در ليست هاي گوناگون ارايه مي دهند.
* بازار وعده ها و وعيدها (بشارت دهي و ترساندن)، هم خيلي داغ شده است. بده بستان هاي صورت گرفته در حوزه هاي كاري و اشتغال، رفاهي و امكاناتي ، پست و مقام، حل مشكل يا مشكلات خاص فردي و منطقه اي و ملي و غيره، بخشي از مبادلات قابل بيان مي باشند.
* رزومه سازي و عملكرد تراشي، قياس هاي مع الفارق ، معنوي سازي و دادن چهره قدسي به برخي از نامزدها، منتسب كردن و ارتباط دهي نامزدها به سطوح هاي گوناگون و غيره، ديگر حيلت مورد استفاده در اين بازار مكاره است كه بعضا مشاهده شده و يا مي شود.
* برنامه هاي اسكورت با پرشيا يا پژو هاي الزاما مشكي، بعضی از نامزدهاي ملبس به لباس پلو خوري يا لباس هاي نسبتا كهنه ولي مرتب چند سال پيش ، ديگر تكنيك نخ نماي مورد استفاده توسط عده اي از نامزدهاي معلوم الحال است.
* ضایع سازي و هدر دهي منابع ملي(در قالب استفاده نابجا از كاغذ و پارچه و غيره ) در چند موج تبليغاتي برنامه ريزي شده براي روزهاي اخير و تصوير سازي هاي شعاري و تبليغاتي، ضمن اينكه نوعي حركت اسرافي محسوب مي شوند ، ذهن شهروندان را خسته كرده و بعضا برخي از شهروندان كم طاقت را به سمت همنوايي انفعالي با جمع و توده گرايي (در مقابل تحقيق و مبناگزيني شرعي – عقلاني در جريان راي دادن)، سوق ميدهند.
* در غالب موارد، اطلاع رساني كافي در خصوص پيشينه شخصي و حرفه اي نامزدها صورت نميگيرد و يا برنامه هاي انها به اطلاع عموم نميرسد(چون عموما برنامه اي وجود ندارد) و مهم تر از همه، تعهداتي كه بشكل اخلاقي لازم است تا راي دهندگان، آن تعهدات را شرط مشروعيت و مقبوليت يك نماينده محسوب كنند، بيان نمي گردد. در واقع بازي يك هفته اي در جعبه سياه ، راهبرد تداوم امور انتخاباتي برخي از نامزدها مي باشد.
* و...
شوراي محترم نگهبان نيز بنا به دلايلي چند نظير عدم وجود ظرفيت هاي كافي جهت تحقق عدالت رسانه اي در كشور و نابرابري فرصت هاي اطلاع رساني، شرايط خاص كشور در موقعيت انتخاباتي حاضر و ديگر دلايل قانوني و تحليل هاي صورت گرفته، مناظرات نامزدها در رسانه هاي تصويري (صدا و سيما) را ممنوع اعلام كرده است . با اين اوصاف چه بايد كرد و چگونه افراد اصلح را شناسايي نموده و در واقع سوال اين است كه به چه كسي راي بدهم؟ آيا صحيح است تنها به واسطه روحانی بودن، استاد بودن، محبوب بودن، سیاسی و جناحی بودن یا هر مورد دیگری اقدام به انتخاب يك نماينده نمود. مسلما جواب منفي بوده و معنا ندارد كه يك نامزد انتخاباتي صرفا بدليل تعويض مكرر يكسري پست ها ، یا صرفاً به خاطر مدرک یا لیست یا رانت یا... ، مورد تاييد و گزينش افكار عمومي قرار گيرد.
بدين منظور مناسب ترين كار جهت شناسايي افراد اصلح، آشنايي با شاخص هاي شناخت و انتخاب نامزدهاي انتخاباتي است. در خصوص انتخابات مجلس، جمع بندي نظرات تاكيد ويژه اي بر شاخص هاي زير دارند: (فرض بر آن است كه صلاحيت هاي افراد بشكل تخصصي توسط شوراي نگهبان بررسي شده است ، لذا به شاخص هايي نظير التزام به قانون اساسی و ولایت مطلقه فقیه و غيره اشاره نخواهد شد)
- بررسي سابقه نامزدها در مسایل سیاسی، اجتماعی و فرهنگی، خوشنامی و عدم اشتهار به ثروتاندوزی و دنیا طلبی، پرهیز از تندروی و پراکندهسازی نیروهای انقلابی، اشتهار در امانتدار بودن، داشتن تخصص هاي لازم در رشته مورد فعاليت خود، بهره مندي از حداقل شناخت لازم از نظام قانونگذاری و پارلمانی .
- تحقيق در خصوص دوستان و نزديكاني كه با نامزد مورد نظر رفت و آمد و ارتباط صميمانه دارند (تحليل نوع تمايلات و گرايشات).
- بررسي منابع مالي تامين زندگي روزمره نامزد.
- شفاف سازي و بيان كليات مرتبط با ميزان هزينه هاي تخصيصي توسط نامزدها به تبليغات انتخاباتي و منابع تامين آنها (تحليل وضعيت و سطح وامداري به افراد و گروه هاي گوناگون) .
- تحليل وضعيت تجارب ارتباطي با احزاب ، رسانه ها ، مراكز تحقيقات و همچنين نظام هاي دولتي و حاكميتي.
- ارزیابی عملکرد قانون مدارانه و یا قانون شکنانه نامزدهای انتخاباتي در فاصله بین تایید صلاحیت نهایی نمایندگی تا زمان قانونی تعيين شده جهت شروع تبلیغات انتخاباتي.
- بررسي وضعيت اشرافيت نامزدها از مسايل روز مطرح در سطوح محلي (حوزه انتخابيه)، كشوري، منطقه اي و حوزه هاي بين المللي و داشتن تحليل هاي لازم در خصوص آنها (تحليل شيوه بيان مشكل و سطح واقع گرايي در روند مقابله و حل مشكلات) .
- روشن و شفاف سازي برنامه ها و اولويت هاي فعاليت منطقه اي و بيان روش هاي دستيابي به آن. (سوالاتي با مضمون اينكه با چه توانمندی هایی آمده اند، تفاوتشان با بقیه در حوزه انتخابیه شان چیست؟ در کدام کمیسیون های مجلس می خواهند بروند؟ آن جا چه می خواهند بکنند؟ برنامه عملیاتی شان چیست؟ و .... از همين جنس مي باشند)
- تحليل تعهدات و ضمانت هاي اخلاقي بيان شده توسط نامزدها مبني بر شرايط اثبات عدم توانمندي نامزد در اجراي برنامه ها، تعيين حوزه هايي از انتصابات كه نامزد در آنها دخالت مستقيم و غير مستقيم نمي كند، روش هايي كه با ايجاد باند مديريت شهري مبارزه مي كند و غيره .
- تحليل قدرت و قابليت نامزدها در اتصال برنامه هاي قبلي با برنامه هاي آتي پيشنهادي براي منطقه و شيوه بيان نظرات نامزدها درباره مديران پيشين (تحليل ميزان تسلط بر اصول نقد افراد و برنامه ها).
- ميزان تسلط بر مباحث اميدزايي و نشاط آفريني بجاي وعده دهي و بيان شعارهاي بدون پشتوانه (تحليل گرايش نامزدهاي انتخاباتي به زير سوال بردن زحمات نظام اسلامي،زير سوال بردن زحمات خادمان نظام، تهديد وحدت ملي و دامن زدن به احساسات قومي و غيره).
- و...
سوال اين است كه چگونه مي توان اين سوالات و شاخص ها را مورد بررسي قرار داد. آيا لازم است كه شهروندان در زندگي خصوصي و گذشته حرفه اي نامزدها كنجكاوي نمايند. در پاسخ مي توان بيان داشت خير. برگزاري و تدارك جلسات سخنراني، پرسش و پاسخ و مناظره توسط گروه هاي مختلف مردمي در قالب شبكه هاي مساجد، دانشگاه ها، اصناف و اتحاديه ها و همانند آنها و داشتن سوالات خوب براي پرسش (استخراج سؤال هاي تخصصی در هر حوزه را مي توان از طريق یک سری از اساتید شناخته شده و صاحب نظران آن حوزه در چند ساعت به سر انجام رسانيد) از جمله راهكارهاي درك وضعيت و تحليل صفات و سطح شايستگي هاي نامزدها مي باشد. از طرف ديگر، نبايد اجازه داد كه چنين جلساتي به جلسات افشاگری علیه هم و زنده باد و مرده باد علیه و له کاندیداهاي ديگر بدل شوند.
وظيفه شرعي و اجتماعي شهروندان فرهيخته در هر جامعه اي است كه در سه گام متوالي سخنان نامزدهاي انتخاباتي را تحليل نموده و سپس به سطوح و لايه هاي ديگر اجتماعي انتقال دهند. شهروندان فرهيخته مي بايست در گام اول اقدام به نشانه شناسي در گفتار شفاهي يا مكتوب نامزدهاي انتخاباتي نموده، در گام دوم نوعي تحليل گفتمان يا تحليل صحبت هاي انجام شده با در نظر گيري شرايط و بسترهاي محيطي (با تاكيد برمحيط فرهنگي و اجتماعي) را دنباله گيري كرده و رمز گشايي و معنايابي نمايند و در گام سوم با استفاده از فن تاويل بيان (هرمونتيك)، اقدام به تحليل چرايي هاي مربوط به بيان اين گونه گفتار توسط نامزدها كنند. با اين عمل مي توان اطلاعات لازم و پاسخ هاي مناسب در خصوص سوالات مطرح شده جهت شناخت نامزدهاي انتخاباتي را يافت و نتايج تحليل ها را پس از همگرايي نظرات با ديگران، به سطوح عام تر جامعه انعكاس داد.
دكتر جواد محمد قلي نيا، مدرس دانشگاه و مدير ارشد تحقيقات
.:: This Template By : web93.ir ::.