بیوگرافی احسان علیخانی
احسان علیخانی متولد ۱۵ آبان ۱۳۵۸ در تهران است و ساکن خیابان هروی است ، فارغ التحصیل رشته مدیریت بازرگانی از دانشگاه تهران است ، ۲ خواهر و یک برادر دارد و خودش فرزند آخر خانواده است ، مادرش پرستار بازنشسته است و به گفته خودش بهترین دوستش است ، با دیدن اجرای جواد یحیوی به کار اجرا علاقه مند شده ، اولین برنامه زنده اش در سال ۱۳۸۰ بوده ، او اجراهایی مانند صبح آمد و ماه عسل و.. را برعهده داشته است

مصاحبه جالب و خواندنی با احسان علیخانی
از بچگی همین اندازه حاضر جواب بودید؟
بله، خیلی پررو بودم. شاید اگر درسخوان نبودم، بارها از مدرسه اخراجم میکردند.
از نظر اخلاقی به چه کسی در خانواده شباهت دارید؟
پسر کو ندارد نشان از پدر؛ هر حرکتی که انجام میدهم مادرم این نکته را به من یادآوری میکند که بسیار از نظر ژنتیکی و رفتاری شبیه پدرم هستم.
مهمترین ویژگی احسان علیخانی…؟
اعتماد به نفس بالا در وهله اول و حاضر جوابی.
اعتماد به نفس تا کجا؟
تا حدی که تبدیل به غرور نشود، هر چند مرز بسیار باریکی میان غرور، تکبر و اعتماد به نفس وجود دارد، تا جایی که برخیها فکر میکنند بدون تخصص و تنها با داشتن این فاکتور میتوان در هر کاری به موفقیت رسید و من با استفاده به موقع از آن جواب گرفتم، یعنی هر جا که احساس ضعف کردم، آن جای خالی با اعتماد به نفس پر شده است.
اعتماد به نفس بالا، انتقادپذیری را کم نمیکند؟
صادقانه میگویم، اعتماد به نفسم بیشتر از تخصصم است، اما به شدت هم انتقادپذیر هستم.
چه کسی در خانواده نقش معلم را برایتان ایفا
میکند؟
مادرم.
مادر…
عاشقش هستم و هر چه دارم مال
اوست.
همراه زندگیتان را انتخاب کردید؟ (سوال جزر و مدی…)
بله، همراه زندگیام را انتخاب کردم.
تا چه اندازه برای اسمتون مصداق هستید؟
ترجیح میدهم در این زمینه حرفی نزنم، فقط این را بگویم که اسمم را خیلی دوست دارم و عمل کردن به آن را خیلی بیشتر.
پیچیدهترین مقوله زندگی شما؟
به طور
حتم آینده.
چه تعبیری از آن دارید؟
دوست دارم سفید
باشد.
از چه چیز فرار میکنید؟
دانشگاه…
قصد ادامه تحصیل ندارید
اتفاقا میخواهم برای آزمون کارشناسی ارشد در رشته سینما، شرکت کنم.
زمان تحصیل اهل تقلب کردن هم بودید؟
به جرات میتوانم بگویم که استاد تقلب رساندن بودم، یعنی شیوههایی برای رساندن تقلب بلدم که فقط شگرد خودم است و هیچکس نمیتواند مچم را بگیرد.
در کار اجرا تقلب کردید؟
هیچ علاقهای به کپیبرداری از اجرای دیگران ندارم، فکر هم نمیکنم که اجرایم شبیه به کسی باشد، این را به جرات میگویم چون همه کار من را دیدند و میتوانند در این خصوص قضاوت کنند.
به طور معمول چه عکسالعملی در مقابل انتقادهای بیپایه و اساس نشان میدهید؟
همه آدمها برای خود چند ملاک اصلی و چند فیلتر مهم دارند، از این رو تمام انتقادهایی را که میشنوند از این فیلترها رد میکنند یا به آدمهای اطراف که برایشان قابل اطمینان بوده و کارشان را قبول دارند رجوع میکنند، من این افراد را در اطرافم دارم، پس از اینکه انتقادی میشنوم ابتدا آن را با ملاکهایم سنجیده و از فیلتر رد کرده یا به آنها مراجعه میکنم. در کنار تمام اینها حرف دیگران را هم گوش میکنم، البته تا زمانی که تشخیص دهم که انتقادکننده از روی دلسوزی و واقعیت حرف میزند و در این زمینه بسیار باهوش هستم. شاید باورتان نشود، چند روز پیش ده دقیقهای را پشت چراغ قرمز به انتقادهای یک گلفروش خیابان گوش کردم؛ مثلا میگفت چرا پاهایتان را آنقدر تکان میدهید! این مورد به من و شاید خیلی از بینندهها استرس میدهد، در کل برخلاف خیلی از دوستان انتقادکننده چه کسی باشد اصلا برایم مهم نیست، مگر من میتوانم بیننده و مخاطبم را انتخاب کنم، هر کسی میتواند تلویزیون را روشن کند و برنامه من را ببیند، از اینرو هر که حق انتخاب داشته و میتواند برنامه را ببیند حق انتقاد از آن مجری یا برنامهساز را هم دارد.
کمیت یا اکثریت منتقدین برایتان اهمیت دارد یا کیفیت و نوع انتقاد؟
اکثریت برایم مهم است، چون احساس خطر میکنم.
حتی اگر اشتباه بگویند؟
حتی اگر اشتباه باشد، چون معتقدم مشتری اول و آخر ما بیننده و مخاطب است.
اما این شما هستید که باید در جایگاه یک مجری یک سری مسایل صحیح را القا کنید؟
برای اجرا چند روش را انتخاب میکنم، اگر موفق نشوم باید منتظر عواقبش باشم که در این صورت یا باید خود را اصلاح کنم یا به خاطر آن عقاید، اجرا را کنار بگذارم.
یا راه سوم که نظرات اشتباه را تغییر دهید؟
با حرف شما کاملا موافقم، اما یک مجری فقط میتواند تلنگر بزند نه اینکه فکر و ذهنیت مردم را تغییر دهد.
چه انتقادی به شما وارد است؟
برخی مواقع پرحرفی میکنم که البته این از خاصیت اجراست.
چه انتقادی از شما شده که به نظرتان کم لطفی است؟
اینکه شبیه دیگران اجرا میکنم.
شبیه فرزاد حسنی اجرا نمیکنید؟
نه، اصلا قبول ندارم؛ فرزاد دوست من است، اما قبل از اینکه او بخواهد اجرا کند، من اجرا میکردم.
شاید این بینش از برنامه سال گذشته جزر و مد ایجاد شده باشد، زمانی که شما جایگزین فرزاد حسنی شدید، به هر حال او دوست شما بود و میخواستید هر طور شده او را بازگردانید، اما هنوز پسلرزههایش باقی مانده…
ستاره اسکندری در سریال نرگس جایگزین پوپک گلدره شد، همه تا آخر کار پوپک گلدره را میدیدند… این قضیه هم به این شکل در آمده…
چون قرار بود شبیهاش باشد…
دقیقا از این رو اسکندری هر چه تلاش میکرد بازی خودش را ارایه بدهد نمیشد، جزر و مد هم چون از آغازش و به اسم فرزاد امضا شده بود، حالا همه از این دریچه به ماجرا نگاه میکنند، وقتی چند روز پیش این انتقاد از من شد، خیلی شوکه شدم، نمیدانم کدام حالت من شبیه اوست.
فرم نشستن، حرکات دست یا اشاره به دوربین، صحبت با عوامل پشتدوربین و…
یکسری از مدیومها در اجرا باید رعایت شود، شاید اجرای نشسته از من کمتر دیده باشید، اما به لحاظ شناختی که از این تخصص دارم، میدانم طرز صحیح نشستن در یک برنامه گفتگو به این شکل یعنی همانگونه که من یا فرزاد مینشینیم است. ولی این دلیل نمیشود که من از روی کسی تقلید میکنم؛ به نظر شما نوع ادبیات من شبیه فرزاد است؟
به طور کامل نه، اما در برخی موارد بسیار شبیه و نزدیک به هم است.
فرزاد استانداردهای اجرا را خیلی خوب میداند و خیلی خوب هم استفاده میکند، مثلا استفاده به موقع از یک واژه که البته ممکن است در انتخاب اشتباه هم کند… اما من خیلی موافق اجرایش نبوده و علاقهمند نیستم به مانند او اجرا کنم، حالا اگر میگفتید شبیه به حسین پاکدل اجرا میکنم، قبول میکردم چون به او و کارش علاقهمندم و این احتمال وجود داشت که برخی حرکات او در من اثر کرده باشد. هرچند دوست ندارم حتی شبیه او هم کار کنم.
در اجرا، بازی هم میکنید؟
اجرا خودش یک نوع بازی است و هیچکس نمیتواند این را نقض کند، اما یکسری بازیگر که وارد این حیطه شدند، اصطلاح مجری – بازیگر باب شد، اما به عقیده من اجرا خیلی سختتر از بازیگری است، هر که نظری غیر از این دارد حاضرم ثابت کنم، چرا که اجرا زنده است و به فرد استرس میدهد
اجرا را تا کجا دنبال خواهید کرد؟
تا زمانیکه برای مخاطب تازگی و جذابیت داشته باشم، حداقل مردم دلشان برایم تنگ شود و سراغم را بگیرند نه اینکه حتی حالشان از قیافه من به هم بخورد.
بهترین سوژهای که برای گزارش انتخاب کردید؟
سوال خوبی است؛ گزارش از نقارهزن حرم امام رضا(ع)، که هشتاد و هشت سالش بود و نزدیک به شصت و دو سال نقارهزنی میکرد. نکته جالب اینکه برای رفتن به جایگاه نقارهزنها در حرم، پلههای زیادی را باید طی کرد که حتی ما جوانها زمانیکه برای تهیه گزارش رفتیم، نفس کم آورده بودیم، اما او به راحتی تمام پلهها را بالا میرفت در حالی که در خانهاش به سختی حرکت میکرد. این گزارش برایم خیلی دوستداشتنی و عزیز است.
زیباترین جملهای که شنیدید؟
دو جمله از ویکتور هوگو که خیلی دوستشان دارم: (هنر گوش دادن را فرا بگیرید تا فرصتها به آهستگی در گذرد.( )همان قدر که بال برای پرنده لازم است، امید برای انسان.)
شعار برنامه جزر و مد این بود که خصلتهای بد را کنار بگذاریم؛ یعنی آدم یک خصلت بدش را برای یک ماه کنار گذاشته، ولی دوباره بعد از اتمام ماه رمضان همان رفتارهای بد گذشته را تکرار میکند…
خیلی بد است که ما فقط برای یک ماه رفتارمان را اصلاح کنیم، شعار من این است که در این ماه خوب بودن را با زور هم که شده تمرین کنیم تا کمکم برایمان عادت شود.
این شعار در خودتان مصداق عینی داشته است؟
بله، به طور مثال از رمضان سال گذشته بدبینی را کنار گذاشتم.
حــــرفهایی که مـــیزنید روی خود شما چقدر اثر میگذارد؟
بارها پیش آمده روایاتی که با ادبیات خودم نقل کردهام بیش از آنکه به دیگران تلنگر بزند، روی خودم اثر گذاشته است. مثلا مدتی پیش درگیر کاری بودم که اطرافیان به شدت مرا از انجام آن منع میکردند اما اصرار داشتم تا خودم آن را تجربه کنم… همزمان با این مسئله برنامهای را اجرا میکردم که در خصوص استفاده از تجربه دیگران بود. من در آن برنامه با قاطعیت گفتم: انجام کاری که عاقبت نامطلوبش را دیگران نیز تجربهاش کرده اند، یک حماقت بزرگ است…، به قدری قانع کننده بحث کردم که حتی مهمان برنامه هم قبول کرد، پس از اتمام برنامه به اندازهای متاثر شده بودم که شب تا صبح در خصوص آن کار فکر کردم…
درست است احسان علیخانی ژست میگیرد؟
اگر منظورتان در اجراست که هر مجری برای خود سبک به خصوصی دارد، ولی معتقدم هر برنامه یک کاراکتر اجرا میخواهد که با موضوع و محتوای کار همخوانی داشته باشد و از نظر شخصیتی، همان هستم که جلوی دوربین میبینید، مثل اقبال واحدی؛ او هم اینگونه است، چون خدای نکرده اگر یک مجری پشت دوربین با رفتارش جلوی دوربین تفاوت داشته باشد، بسیار متاثرکننده خواهد بود و مردم هم به خوبی تشخیص میدهند.
غیر از اجرا در چه حیطهای فعالیت میکنید؟
کارگردانی فیلمهای کوتاه و ساخت تیزرهای تبلیغاتی؛ به طور مثال مجموعه ماه درآمد به مناسبت عیدفطر سال گذشته، مراسم قهرمان قهرمانان، جشن سالگرد شبکه سه و…
مطالعه برای یک مجری چقدر لازم است؟
صدر در صد، مگر میشود بدون مطالعه آنتن را حفظ کرد، یک مجری چقدر میتواند با کلمات بازی کند، بالاخره باید لابهلای حرفهایش مطلبی هم ارایه دهد که بیننده از آن استفاده کند، به نظر من روز مرگ یک مجری است اگر بدون مطالعه در برنامهای حاضر شود، اگر آنتن برایش حرمت و نگاه بیننده ارزش نداشته باشد، حتی اگر در لباس پوشیدن دقت نکند.
این مطالعات در چه زمینهایاست؟
خب اگر موضوع برنامه تخصصی باشد که به یک مجری متخصص نیاز است و اگر موضوع مطالعه مشخص، مثل آقای شجاعیمهر که سالهاست در برنامه خانواده اجرا میکند، او دیگر یک متخصص امور خانواده است، اما برنامهای که بیننده عام داشته با موضوعات متنوع اطلاعات مجری همان اقیانوس کم عمق است.
احسان علیخانی به طور مشخص برای جزر و مد در چه زمینهای و چقدر مطالعه میکند؟
سال گذشته چهار کتاب و چهل مقاله در خصوص ازدواج خواندم، اما جزر و مد امسال نه مثل پارسال موضوع مشخصی در ارتباط با مهمانها دارد و نه مانند یک برنامه روتین و عامیانه مجری میتواند پر حرفی کند، از طرفی لحظاتی هستند که دارای حرمت بوده و به طور معمول آدمها در این لحظات بسیار تاثیر پذیرند، از جمله ساعت افطار. امسال از مهمانهایی در برنامه دعوت شد که به یقین شصت، هفتاد درصد از آنها حرفهای زیادی برای گفتن داشتند مثل پزشک معلولی که از یک سالگی دو پایش را از دست داده بود. به طور مسلم او بیش از من در این ساعت استحقاق حرف زدن داشت، از این رو وظیفه اصلی من در جزر و مد پیوند دادن مهمان با بیننده است، یعنی باید موقعیتی فراهم میکردیم تا بیشتر آنها صحبت کنند. اصلا تا کی قرار است که مجریهای ما یک تنه حرف بزنند، من و شما که هم نسل هستیم، چقدر برنامه دیدیم که مجری تنها متلکم بوده و اطلاعاتی را که یک ساعت پیش از کتاب گرفته یا عقایدش را به زور در مغز بیننده فرو میکند.
اجرا چقدر به خبرنگاری شباهت دارد؟
این دو مقوله خیلی به هم نزدیک است، خبرنگاری حرفه شریفی است که من خیلی دوستش دارم و اگر روزی از کارم محروم شدم، حتما این حرفه را دنبال خواهم کرد(با خنده و البته کنایه…) البته نه خبرنگاری که کار تکراری و روتین انجام دهد، بلکه عاشق خبر حوادث و جنجالی هستم، نمیدانم گزارشهایم در برنامه پسرهای ایرونی یادتان هست یا نه، اما سعی کردم هر گزارشی که تهیه میکنم متفاوت بوده و برای مخاطب جذابیت داشته باشد، به طور مثال از رفتن ایران به جام جهانی و بازی ایران- بحرین در تهران گزارشی کار کردم و به حواشی در این گزارش پرداختم که شاید کمتر کسی به آن توجه میکرد و همین عامل باعث شد با وجود اینکه ورزشی نبودم، امتیاز بالایی بگیرد.
برای گزارش یا تهیه خبر معمولا چه سوژههایی را انتخاب میکنید؟
چون اصلا سیاسی نیستم و در این زمینه هیچ تخصصی ندارم، به طور حتم سوژههایم سیاسی نخواهند بود، همینطور با موضوعات خانواده هم رابطه خوبی ندارم، از این رو دخالت نمیکنم، اما در مقابل به سوژههای اجتماعی بسیار علاقهمندم، هر چند معتقدم خانواده خیلی حساستر و مهمتر از اجتماع است، چون قبل از اینکه فرد وارد جامعه شود در خانواده پرورش مییابد.
سختترین مصاحبهای که در زمینه اجرا یا گزارش انجام دادید؟
چون اعتماد به نفس خوبی دارم، از هیچکس واهمه نداشته و برای همین با هر که فکرش را کنید به راحتی گفتگو میکنم و اصلا مقام و پستش برایم مهم نیست؛ اما سختترین از نظر فضا، برنامهای بود که در یک هلیکوپتر ضبط میکردیم.
در هر سه زمینه اجرا، بازیگری و کارگردانی تخصص دارید، به کدامیک بیشتر علاقهمندید؟
هر سه در موقعیت خود باید انجام پذیرد، یک دوره زمانی که مربوط میشود به سالها پیش بازیگری میکردم به خصوص در زمینه تئاتر، بعد شروع کردم به تیزر وکلیپ ساختن و امروز هم اجرا، اما همیشه مراقب بودم اتفاقی نیفتد که به دیگری ضربه وارد شود. مدتی پیش پیشنهادات مختلف و خوبی برای بازی از طرف دوستانی که در زمینه کارگردانی قبولشان دارم به من شد، اما وقتی پیش خودم آنالیز کردم، به صلاحم نبود که به آن کارها جواب مثبت دهم، چون ممکن بود انرژیم جواب ندهد که هم اجرا کنم و هم بازیگری.
اجرا، کارگردانی را تحتالشعاع قرار نداده است؟
هنوز هم کار اول من کارگردانی و ساخت تیزر و فیلمهای کوتاه است.
چی شد بعد از کار اول که اتفاقی هم بود، اجرا را دنبال کردید؟
من به عنوان کارگردان وارد شبکه یک شدم و همانطور که گفتید کاملا اتفاقی در یکی از کارهایم جلوی دوربین رفتم، گر چه اوایل اصلا به اجرا علاقهای نداشتم، اما رضایت اطرافیان، مرا به شوق آورد.
الان این علاقه ایجاد شده؟
خیلی زیاد،
اما نه به اندازه کارگردانی.
در دوران دانشگاه به خاطر احسان علیخانی بودن از
لطف و حمایت اساتید هم بهره میبردید؟
دانشگاه ما اصلا این طوری نبود که
ارفاق کند. (امیررضا خادم) میتواند این گفته مرا تصدیق کند، چون او هم یک دوره
آنجا بود. حتی در برخی مواقع اساتید موضع هم میگرفتند.
و صحبت خاصی ندارید؟
آرزوی
سلامتی برای مسلمانان جهان…










پسر خوانده 10 ساله آنجلینا جولی و برد پیت نقش اول فیلم"پسر مبارز" را
ایفا خواهد کرد. داستان فیلم که بر اساس یک رمان ساخته می شود درباره پسر
جوان خدا است که جایگاه پرعظمت و والای خود را برای مبارزه با هیولا ترک می
کند.

جولی در تحسین از بزرگترین فرزند خود اعلام داشت:" مدوکس عاشق کتاب
خواندن و فیلم دیدن است. او همچنین استعداد عجیبی در بازیگری دارد و حتم
دارم نقش هایی که او بازی خواهد کرد ماندگار می شوند." "مدوکس دوست دارد در
آینده نویسنده یا جهانگرد شود و با سفر به سرتاسر جهان با فرهنگ و آداب
دیگر کشور ها نیز آشنا شود."
آنجلینا جولی که خود بازی در نقش های اکشن را ترجیح می دهد در این باره اظهار داشت:" از زمانی که بچه ها وارد زندگیم شدند سعی کرده ام بیشتر در فیلم های اکشن بازی کنم زیرا آنها از دیدن آن لذت می برند و از اینکه مادرشان قادر است کارهای خارق العاده انجام دهد بسیار خوشحالند و به من افتخار می کنند و من نیز سعی می کنم آنها رو ناامید نکنم."


بقیه در ادامه مطلب...




ترلان پروانه و برادرش عرفان










برای دیدن بقیه عکسها و توضیحات برید ادامه مطلبو ببینید...
اساس آنچه در بین مردم ایلام شایع شده و دهان به دهان نقل می شود؛ حین عملیات راهسازی در محور ایلام - حمیل به کرمانشاه و در منطقه ای به نام تنگه قیر دو آدم کوتوله پیدا شده که یکی از آنها فرار کرده و دیگری اکنون نزد کارگران شرکت راهسازی این محور است.





جالبه! برید ادامه مطلب تا بدونید موضوع از چه قراره!
محمدرضا راستگو از همکاران عادل فردوسی پور در وبلاگ شخصی اش درباره مراحل پا به سن گذاشتن خود و عادل نوشت:
تصویر اول مربوط است به 17 اسفندماه 1378؛ محل ضبط مسابقه تلویزیونی دانش فوتبال( در آن سال عادل فردوسی پور به عنوان تهیه كننده و مجری و محمدرضا راستگو به عنوان شركت كننده در آن مسابقه تلویزیونی حضور داشتند).
تصویر سوم مربوط است به 12 خردادماه 1378؛ محل ضبط مسابقه تلویزیونی 1+9 شبكه تهران( این مسابقه به تهیه كنندگی سونیا پوریامین برگزار شد كه اجرای بخش ورزشی آن را عادل فردوسی پور برعهده داشت).

تصویر دوم و چهارم مربوط است به چند روز قبل؛ مردادماه 1390

در این تصاویر (تصویر 1 و 2 ؛ 3 و 4) شباهت های جالبی دیده می شود.


عکسها و مطالب را در ادامه مطلب ببینید...
خیلی ها موفقیت را داشتن موقعیت شغلی مناسب و برخورداری از رفاه کامل می دانند ، اگرچه بسیاری ثروتمند بودن را به عنوان نوعی ارزش، شاید شبیه به موفقیت نمی دانند، اما در بسیاری از کشورهای دنیا چنین است. از همین راهروی فکری هم هست، که ثروتمند ترین مردان و زنان دنیا، آنجا که سامانه مالیاتی درستی هم وجود دارد، با افتخار سر خود را بالا می گیرند و از ثروت مشروعی می گویند که البته قانونمد و شفاف به دست آمده است و کم نیستند لیست های ثروتمند ترین افراد یک کشور یا جهان که در نشریات مطرح می شوند.
به گزارش عصرایران، در “ایران سال ۱۳۸۹ “اما ، موضوع مثل خیلی از مقولات دیگر متفاوت از دنیاست. در اینجا، پولدار بودن همان است که در «به کجا چنین شتابان؟» و «دارا و ندار» نشان داده می شود ؛ اگرچه این سریال محصول ماه های اخیر است، اما فیلمنامه آن در ذهن بسیاری از افراد جامعه ما از خیلی سال ها پیش نقش بسته است. سال هایی که گنج قارون ساخته شده بود.
بر اساس این تفکر است که: «اولا پولدار ها خبیث هستند و هیچ راهی به جز بالا کشیدن حق فقرا نداشتند تا پولدار شوند. ثانیا، پولدارها معمولا امراضی نظیر سرطان خون (خاص مرفهان بی درد) دارند و اگر این را هم نداشته باشند، حتما از حرص پول سکته می کنند. بچه هایشان هم که اگر ایدز نداشته باشند(که این ایدز هم سوغات یک سفری خارجی و بی بندوباری است) حتما معتاد و الکلی هستند.»
با این پاراگراف کوتاه، چه کسی حاضر می شود بگوید من ثروتمندترین ایرانی هستم؟ بهتر آنکه چیزی رو نشود. از طرف دیگر هم، خانواده ۸ نفری که نان شب شان به زحمت در می آید، پای تلویزیون ال سی دی قسطی(وارد شده توسط یکی از آن ثروتمندان ایدزی) بنشینند ، وقتی که نوک پاهایشان به خاطر تنگی جا به هم می خورد، ۵۰۰ تومان تخمه آفتابگردان بشکنند و به عاقبت ثروتمندان بدبخت نگاه کنند و خدا را هزار مرتبه شکر کنند که اگر پولدار نیستند و قسط خرید وسایل منزل و اجاره خانه و شهریه دانشگاه عقب افتاده و پول خرید گوشت ندارند و شیر یارانه ای گیرشان نمی آید و زیر کفششان هزار بار وصله شده، لااقل بچه هایشان ایدز ندارند، دست به قتل نمی زنند، از اعتیاد کمرشان نشکسته و…!
از بحث دور نشویم، به لطف سامانه های مالیاتی و مالی کشورمان ایران، دو دسته ثروتمند وجود دارند. دسته اول که همیشه هم بحث برانگیز بودند، رانتی هستند و زمین خوار و … اینها را کسی نه می شناسد، نه دیده، نه حساب هایشان معلوم است. لااقل ۵ سالی هم هست که اسمشان از نوک زبان، به بیان نرسیده و هنوز مردم منتظر شنیدن نامشان هستند و مدارک ثروت نامشروعشان.در ضمن وقتی نام شان از نوک زبان بزرگان به مقام بیان نرسیده، انتظار زیادی است که از قلم ما بچکد!
پس اجازه بدهید سراغ دسته دوم برویم، همان ها که ثروتمند هستند، اما شناخته شده اند و به خاطر شناخته شده بودنشان، مالیات می دهند. مالیاتی که کوچه های شهرمان را با آن اسفالت می کنند، صدا و سیمای مان را با آن می چرخانند و… برای پیدا کردنشان باید کمی بگردیم.
در فهرست زیر، هرجا که دیدید، نام شرکت یا کارخانه ای آمده است، بدانید که در آن بنگاه اقتصادی، اشخاص زیادی کار می کنند و به واسطه تولید، چرخ اقتصاد خانواده شان می چرخد ؛ پس قابل احترام هستند.
***
۱
- علاء میرمحمدصادقی: الان ۷۹ سال دارد و
متولد اصفهان است. کسی که همه او را بهعنوان پدر گچ و سیمان کشور میشناسند.
اولین صندوق قرضالحسنه انقلابی را ۳۸ سال پیش در مسجد لرزاده تأسیس کرد.
او بنیانگذار سازمان اقتصاد اسلامی است که روزی قرار بود بانک خصوصی بازاریها باشد اما با تهدید به استعفای ۷ عضو کابینه دولت موقت، به محاق تعلیق رفت تا سرانجام در دولت احمدینژاد به بانک قرضالحسنه تبدیل شد.
میرمحمد صادقی رئیس انجمن صنایع و معادن گچ کشور، رئیس خانه معدن کشور، بنیانگذار و رئیس هیات مدیره اتاق های مشترک این و کانادا، ایران و افغانستان، کمیته مشترک ایران و کره، شورای مشترک ایران و بحرین، و ایران و عربستان، اتحادیه تولید کنندگان و صادر کنندگان محصولات معدنی، عضو هیات مدیره شرکت کشتی سازی نوح، شرکت صنایع گچ خوزستان، شرکت صادراتی بنادر جنوب، شرکت پخش سیمان کشور و عضو هیات رئیسه اتاق تهران است.
- سید حمید حسینی: حضور اشخاصی مثل صفایی
فراهانی در مجلس ترحیم پدر وزیر ارشاد برای بسیاری سوال برانگیز بود.۳
- محسن خلیلیعراقی: مدیرعامل شرکت بزرگ
بوتان. همین بوتان کافی است تا دامنه فعالیت های او مشخص شود.
رئیس هیات مدیره و مدیر عامل شرکت بوتان است، رئیس هیات مدیره انجمن مدیران صنایع ایران، رئیس هیات مدیره کنفدراسیون صنعت ایران، دبیر کل کانون عالی کارفرمایان ایران، رئیس هیات مدیره شورای صنایع لوازم خانگی ایران، رئیس هیات مدیره انجمن صنفی کارفرمایان توزیع کننده گاز مایع ایران است. عراقی متولد ۱۳۰۸ در تهران است.
۴- شاهرخ ظهیری: حتما لااقل یکبار سس های
او را تجربه کردید، به او سلطان سس هم می گویند ؛ پیشگام صنایع غذایی در کشور و
بنیانگذار کارخانههای مهرام است.
علاوه بر این، ظهیری ۸۰ ساله عنوان های دیگری نظیر: نایب رئیس اتاق های مشترک ایران و روسیه، ایران و استرالیا، ایران و ارمنستان و کشورهای عربی حوزه خلیج فارس، عضو هیات رئیسه اتاق ایران و کانادا، رئیس کمیسیون کشاورزی در صنایع و بسته بندی اتاق ایران، عضو هیات رئیسه انجمن مدیران، نایب رئیس کنفدراسیون صنایع غذایی ایران را نیز در کارنامه دارد.
سلطان سس ایران ، متولد تهران است.
۵- مهدی جاریانی: هربار که حمام بروید یا
دست هایتان را بشویید، شاید به یاد جاریانی بیفتید. جاریانی متولد تهران است و ۶۲
سال سن دارد. جاریانی مدیر عاملی شرکت های: پاکسان، انتباه، تولی پرس، پخش عظیم،
کالا مصرفی، تولید مواد اولیه داروپخش(تماد) را در کارنامه دارد.
۶- علینقی خاموشی: متولد تهران است، اما
چه کسی نمیداند که او اصالتا مشهدی است؟
بالاخره دوران زیادی را به صندلی ریاست اتاق های بازرگانی تکیه زده و از سابقه دار هاست.
به کت و شلوار عادیش نگاه کنید و با خودتان فکر کنید که در روزگاری نه چندان
دور، هر مردی در شب دامادیش یکی از محصولات آقای مدیر را به تن می کرد.
درست
متوجه شدید، خاموشی ۷۱ ساله، این عنوان ها را در کارنامه دارد(به جهت فزونی تعداد
شرکت هایی که به واسطه ریاستش در بنیاد در آنها نیز نفوذ داشته است از ذکر بسیاری
از آنها در اینجا خودداری شده است): رئیس هیات مدیره شرکت سرمایه گذاری ایران، رئیس
هیات مدیره شرکت های: ریسندگی و بافندگی مطهری و پوشاک جامعه، مدیر کل شرکت های:
ریسندگی و بافندگی مقدم و تیم، مدیر تولید نساجی ممتاز، عضو شورای عالی پول و
اعتبار و رئیس بنیاد مستضعفان.
۷- اسداله عسگراولادی: همین یکی –دو هفته
قبل، جوابیه معترضانه ای را به یکی از روزنامه های کثیر الانتشار فرستاده بود، از
آنها گله کرده بود که چرا از وی با عنوان «حاجی ترانسفر» نام برده اند.
عسگراولادی اهل تهران است و چه کسی است که او را نشناسد. بر اساس روایتی پیر مرد خوش قلب در جریان نگرانی بخش خصوصی از واگذاری نمایشگاه بین المللی تهران با آن وسعت در آن نقطه اعیان نشین تهران در جمع هیات نمایندگان اتاق چنین گفته بود: جناب رئیس(آل اسحاق) اگر اجازه می دهید، بنده به عنوان یک «کاسب جزء» همین حالا چک خرید نمایشگاه را بکشم!
این اظهار نظرش در مقابل دیدگان حیرت زده خبرنگاران در زمان خودش کم سر و صدا
نکرد!
از اعضای بنام مؤتلفه، رئیس اتاق مشترک ایران و چین، دارنده شرکت بزرگ
«حساس» که در عرصه صادرات خشکبار و به خصوص پسته ایران در سطح جهان صاحب نام است.
چند هفته قبل هم گفته شد دو بانک چینی را خریده، البته بعدا متذکر شد که کل بانک ها
را نخریده ، بلکه سهام آنها را خریداری کرده است.
۸- فاطمه مقیمی: اهل رشت است. به روسری و
مزدای صورتی رنگش نگاه نکنید، راننده کامیون های زیادی آخر برج چشمشان به دست خانم
رئیس دوخته شده است.
موسس و مدیر عامل شرکت حمل و نقل بین الملل است و در کارگروه های مرتبط با موضوع حمل و نقل همکاری های زیادی دارد.
داستان زندگیش هم خالی از لطف نیست. مقیمی قرار بوده مترجم یا معلم زبان باشد. ماجرا از جایی شروع شده که مترجم یک شرکت حمل و نقل بین المللی شده است و بعد وقتی صحبت های روسایش را ترجمه می کرده، فکر کرده که چرا خودش مدیر نشود. همین می شود که یک شرکت راه می اندازد و باقی ماجرا!
۹- محمد مهدی رئیس زاده: مشهدی ۵۲ ساله
انگار برای مدیریت در این دنیا حاضر شده: عضو هیات مدیره و مدیر عامل گروه صنایع
سیمان کرمان، عضو هیات مدیره و مدیر عامل شرکت تسهیلات بازرگانی صنعتی، عضو هیات
مدیره و مدیر عامل شرکت بازرگانی صنایع ملی ایران، رئیس هیات مدیره شرکت سرمایه
گذاری سیمان کرمان، عضو هیات مدیره شرکت سیمان ممتازان، عضو هیات مدیره گروه تولیدی
لاستیک بارز، نایب رئیس هیات مدیره شرکت صنایع چوب و کاغذ مازندران و… .
۱۰- احمد امیراحمدی: ۷۱ ساله است، اما
خیلی جوان مانده، به گوش های شکسته و پف کرده اش که نگاه کنید ظاهرا رمز جوانیش را
دریافتید، کشتی گیر با سابقه ای است. البته کیست که نداند کار و پول خوب هم آدمی را
جوان نگه میدارد! کشتیگیر قدیمی با گوشهای شکسته که بهعنوان پدر سرب و روی کشور
شناخته میشود اهل تهران است.
علاوه بر سرب و روی، در صنعت شیشه و بلور هم کم
فعالیت نکرده است. عناوینی چون: رئیس انجمن صنفی کارفرمایان صنعت شیشه و بلور استان
تهران، و شرکت تعاونی تولید کنندگان شیشه و بلور و انجمن تخصصی صنایع همگن شیشه
وبلور تهران، نایب رئیس خانه صنعت و معدن تهران و… را هم یدک می کشد.
۱۱- تقی بهرامی نوشهر: فکر نکنید چون
شهرتش به نوشهر ختم می شود شمالی ست. دو کلمه که حرف بزنید متوجه لهجه دلنشین اذریش
خواهید شد.
متولد ۱۳۲۴ در اردبیل است. اگر سر و کارتان به بازار آهن و … خورده،
احتمالا میخواهید بدانید چه کسی فی این بازار را مشخص می کند. با پدر خوانده فولاد
کشور آشنا شوید! مؤسس چندین شرکت بزرگ فولاد و فعال این صنعت است.
او موسس شرکت
های گرو.ه صنعتی نورد نوشهر، ذوب آهن اردبیل و سبلان و سهند، کارخانه قطعه سازی
دینام و استارت اردبیل، سیمان خلخال، کاغذ سازی اترک اصفهان، رئیس انجمن فولاد
کشور، دبیر کل خانه صنعت و معدن، رئیس هیات مدیره شرکت کشتیرانی لنگر است.
۱۲- محمد صدر هاشمینژاد: از مؤسسان
اولین بانک خصوصی کشور و رئیس هیأتمدیره همان بانک، مدیر عامل شرکت توانمند
ساختمانی استراتوس، کسی نمیداند او چقدر ثروت دارد، اما در زمینه ساختمانسازی و
بازرگانی از بزرگان به شمار میرود. صدر هاشمی متولد ۱۳۲۹ در شهر کرمان است.

۱۳- پدرام سلطانی: شخصی که با وجود
جوان بودن بهعنوان یکی از بزرگان بخش خصوصی پتروشیمی معروف است.
۴۱ سال سن دارد
و متولد زاهدان است. رئیس هیات مدیره گروه شرکت های پرسال، عضو هیات مدیره و دبیر
کل اتحادیه صادر کنندگان فرآرده های نفت، گاز و پتروشیمی ایران، موسس، عضو هیات
مدیره و مدیر عامل صندوق توسعه صادرات فرآرده های نفتی ایران است.
۱۴- علی شمس اردکانی: مدیرعامل یک شرکت
بزرگ خودروسازی و از فعالین بنام صنعت خودروسازی خصوصی در کشور. سوابق اجرای شمس
اردکانی کم نیست که بتوان در چند خط تمام آنها را گفت. رئیس مجمع ایران برای فردا،
مشاور وزارت نفت، عضو هیات مدیره بانک مسکن در امور بازرگانی و مالی در اردن، رئیس
هیات مدیره شرکت های گروه سرمایه گذاری و تبدیل گاز به مایع نارکنگان، رئیس اجرایی
هیات مدیره شرکت های آسیای آرام و صنایع خودرو کویر و گروه بین المللی ساروج بوشهر،
دبیر کل اتاق بازرگانی ایران، عضو بنیانگذار منطقه آزاد قشم و…. شمس اردکانی متولد
۱۳۲۲ در اصفهان است.
۱۵- عباسعلی قصاعی: از بازماندگان خاندان
بزرگ سرمایهدار قصاعی و از بزرگترین فعالان صنعت چینی در کشور است. به سال۱۳۲۶ در
نطنز به دنیا آمده و تا امروز نامش را با چینی و بلور در ذهن بازار ثبت کرده است.
قصاعی ۶۳ ساله مدیر شرکت های صنایع چینی قصایی، چینی زرین ایران، چینی یاسمن، صنایع
بسته بندی زرین بان و رئیس انجمن صنایع چینی ایران است.
۱۶- محسن بهرامی ارض اقدس: از مدیران
ارشد حیات نو و مشاور شهردار تهران را در کارنامه اش دارد.
بیشتر سمت های دولتی
داشته مثل معاونت وزیر بازرگانی و مشاور وزارت نفت داشته است، اما این باعث نمی شود
که ارض اقدس مشهدی چیزی از سایرین کم داشته باشد، چراکه در حال حاضر او مدیرعامل و
عضو هیات مدیره ده ها شرکت صنعتی بزرگ است. ارض اقدس ۵۴ ساله است.
۱۷- احمد پورفلاح: از اقتصادی های خوش
تیپ «خیر» به شمار می رود. متولد کرج است و حالا ۶۵ ساله شده. مدیرعامل شرکت بزرگ
تأسیساتی سکو ایران است علاوه بر این عناوینی چون: قائم مقام رئیس هیات مدیره اتاق
ایران و ایتالیا، نایب رئیس اتاق ایران و استرالیا، عضو شورای مرکزی ICC، عضو هیات
امنای موسسه خیریه محک و… را نیز یدک می کشد.
۱۸- مسعود دانشمند: ۶۱ سال دارد و اهل
زاهدان است. دارنده یک شرکت بزرگ حمل و نقل دریایی است. اما شاید دوستی اش( با وجود
کراواتی که همیشه به گردن دارد) با علینقی خاموشی هم جزو عناوینش باید ذکر شود.
البته از دور دستی هم بر آتش هتلداری یا چیزی شبیه گردشگری و سفر و… دارد!
۱۹- هوشنگ ادهمی: همشهری روسای اتاق های
ایران و تهران است، یک زنجانی ۵۸ ساله. عناوینی چون: مدیر عامل شرکت مبنای
خاورمیانه(اکنون)، مدیرعامل سیمان فارس خوزستان، رئیس هیات مدیره شرکت توسعه معادن
روی، مدیر گروه سیمان سازمان صنایع ملی ایران را در کارنامه اش دارد.
۲۰- اکبر برادر هریسچیان: تبریزی ۷۰ ساله
است. فرش تبریز را چه کسی نمی شناسد؟ در اطراف تبریز هم منطقه ای وجود دارد به نام
هریس، شاید نام فامیلش را از آن منطقه اخذ کرده باشد که اتفاقا اگر در ایران فرش
تبریز مشهور است، در تبریز هم فرش هریس. او هم در این هنر-فن صاحب نام
است.
هریسچیان مدیر عامل و رئیس اتحادیه صادر کنندگان فرش ایران است.
۲۱- محمدرضا بهرامند: تهرانی ۶۱ ساله، بی
مقدمه بگذارید برخی از سمت هایش را مرور کنیم: عضو هیات مدیره شرکت های: تولید و
فراوری مواد معدنی ایران، گدارسنگ، سنگاب همدان، معدنی پیرتاک، فراسنگ محلات، منطقه
ای، معادن آذربایجان، فصلنامه سنگ، اروم کانسار، مدیر عامل و عضو هیات مدیره: فرامز
تهران، مجتمع معادن نی ریز، سنگاب آذرشهر، معدنی ایران سنگ، مدیر مسئول مجله سنگ و
معدن، عضو کمیته ملی برگزاری بیستمین کنگره جهانی معدن، مشاور وزیر معادن و فلزات
در ستاد سیاست گذاری توسعه صادرات سنگ کشور- نایب رئیس کنونی کمیسیون معادن اتاق
ایران و… .
۲۲- مهدی پورقاضی: دوباره نوبت به
اصفهانی ها رسید، اینبار یک اصفهانی ۵۳ ساله. با عناوینی مثل: مدیر عامل شرکت
نیرومند پلیمر و شرکت فرافن گاز تهران.
او در صنعتی فعال است که مردم کوچه و بازار به آن می گویند پلاستیک.
۲۳- احمد ترک نژاد: درست ۵۰ ساله است.
متولد الشتر . ترک نژاد از جهادگران سال های قبل بوده و از اقتصادیان امروز! نام
بانک خصوصی در کشورمان با پارسیان گره خورده، عناوینی مثل: مدیرعامل شرکت سرمایه
گذاری بانک پارسیان، رئیس هیات مدیره شرکت تجاری بین المللی راهبرد پارسیان، رئیس
هیات مدیره شرکت توسعه سیستم های حمل و نقل راه ابریشم، نایب رئیس هیات مدیره شرکت
پارسیان اینترنشنال، عضو هیات مدیره شرکت گشترش هتل های لوتوس پارسیان را در
کارنامه دارد.
۲۴- محمدرضاجابر انصاری: ۶۱ ساله، اهل
تهران، ایجاد یا مشارکت در تاسیس شرکت های: دژ پاد، صنایع فلزی سبک، گروه صنعتی
سپاهان، آهن و فولاد اصفهان، ساخته های فلزی اصفهانیان، سرمایه گذاری صنایع ایران،
سرمایه گذاری ساختمانی سخت آژند، زراعی محمدآباد، آجر ماشینی سه ام، بار آهن
سپاهان، آژند سازه اسکان و مهر آژند، انبوه سازان اسکان، عضو موسس شرکت های عام و
تشکل های صنفی موسسه اعتباری کارآفرینان، بانک کارآفرینان، فروسیلیس ایران، بیمه
کارآفرین، اتحادیه صنایع فلزی سبک و… را یدک می کشد.
۲۵- غلامرضا حمیدی انارکی: بالاخره نوبت
به سمنان هم رسید، ۶۶ ساله است و عناوینی مثل: رئیس کارگاه شرکت پارادیس، عضو هیات
مدیره شرکت سرب و روی، مدیر عامل شرکت های: باریت ایران، ایران کان آرا، تولید و
فراوری مواد معدنی ایران، معدنی آهن آجین، فولاد زاگرس، مواد نسوز بیرجند،
مدیرعهامل تهیه و تولید مواد نسوز کشور-رئیس کنونی کمیسیون معادن اتاق ایران و… را
یدک می کشد.
۲۶- محمدرضا حیدری: درست ۶۰ ساله شده
است، کردی از خطه کرمانشاه، رئیس هیات مدیره و مدیر عامل شرکت سیمان فارس و خوزستان
و ۵۰عضویت در هیات مدیره بیش از ۵۰ شرکت بزرگ بورسی را در کارنامه دارد.
۲۷- مسعود خوانساری: بازهم یک اصفهانی،
۵۶ ساله است و موسس و مدیر عامل شرکت سرمایه گذاری آتی سامان .
۲۸- جمشید عدالتیان شهریاری: ۵۵ ساله و
اهل تهران، بسیار خوشتیپ و البته مدیر، تحصیلاتش را در آلمان ادامه داده و مدیر
عامل شرکت کمپاس ایران و سرپرست منطقه ۷ کمپاس بین الملل، رئیس هیات مدیره شرکت
صنایع فراورده های غذایی پدیده دیناوند است.
۲۹- فرهاد فزونی: تهرانی ۶۳ ساله مدیر عامل و رئیس هیات مدیره شرکت های گروه سرزمین سبز است.


جدیدترین مدل لباس های کیت میدلتون 2011


















.:: This Template By : web93.ir ::.