این روزها منتظریم تا هر روز خبری درباره تسخیر بازار ایران با محصولات چینی بشنویم. این که گردو و سیر و کشمش چینی در شهرهای تولیدکننده این محصولات دیده شده، دیگر خبری قدیمی است. شایعه واردات سنگ قبر از چین نیز شنیده شد و خبر تکذیب کم قوتش هم رسیده است. حالا همه منتظرند که زیره چینی به کرمان برسد و زیتون چینی به رودبار. از قضا، چندی پیش برخی از سایت های خبری از این که زیتون چینی به رودبار رفته و انبوهی از روغن زیتون های چینی در بازارهای رودبار دیده شده اند، نوشته بودند. این خبر را یکی از اعضای هیأت مدیره شورای ملی زیتون ایران تکذیب می کند و البته می گوید که چینی ها برای زیتون ایران نقشه کشیده اند و اگر کاری نکنیم تا چند سال آینده روغن زیتون چینی هم به بازار می آید؛ مثل همه محصولات کشاورزی چینی، خوش رنگ و رو اما بی طعم و بی کیفیت.
طرحی به نام «طوبی» سال 72 در وزارت کشاورزی، پیش از این که وزارت کشاورزی با وزارت جهاد سازندگی ادغام شود، تعریف شد تا براساس آن، فضای کشت 4 محصول زیتون، پسته، بادام و فندق افزایش یابد. در این طرح وزارت جهاد سازندگی که آن زمان متولی منابع طبیعی بود، مکلف شد تا عرصه های قابل کشت را به کشاورزان واگذار کند و وزارت کشاورزی نیز تحقیقات، تامین نهال و ارائه تسهیلات به کشاورزان را بر عهده بگیرد. پس از ادغام این 2 وزارتخانه هم کل روند اجرایی طرح طوبی بر عهده وزارت جهاد کشاورزی قرار گرفت.
اکنون که 15 سال از شروع اجرای طرح طوبی می گذرد، این طرح در حوزه تولید زیتون همچنان به نتیجه ای نرسیده و به گفته نهادهای غیردولتی و باغداران، بسیاری از باغ های زیتون در سراسر کشور با بازده منفی روبه رو است. طبق اعلام وزارت جهاد کشاورزی، در کل کشور حدود 73 هزار هکتار باغ زیتون وجود دارد که از این میان امسال حدود 45 هزار تن زیتون برداشت شده است. به گفته باغداران، اگر کشاورزی به طور میانگین از هر هکتار زمین حدود 3 تن زیتون برداشت کند، به نقطه مرزی بین سود و زیان می رسد و اگر برداشت کمتر از این میزان باشد، متضرر می شود. اما آمار نشان می دهد که به طور میانگین در هر هکتار از زمین های کشاورزی کاشت زیتون، فقط 6/1 تن زیتون به دست می آید که گویای ضرردهی زمین های بسیاری از باغداران است. براساس اعلام وزارت جهاد کشاورزی، حدود 42 هزار هکتار از زمین های زیتون بازده ندارند.
با این حال، احمد بلندنظر، رئیس شورای ملی زیتون ایران، می گوید هنگام اجرای طرح طوبی ارقامی از زیتون که برای یک منطقه مناسب بوده، به جایی برده شده که با آب و هوای باردهی آن نوع زیتون تناسبی نداشته است. او می افزاید: «به طور مثال ارقامی را که در رودبار به شکل مناسبی بار می دادند به خوزستان و فارس بردند و کشت کردند که اکنون بعد از 6 سال این ارقام در آنجا بار نمی دهد. ما تنوع بسیاری در ارقام زیتون و البته اقلیم های بسیار مختلف و متعددی داریم که به دلایل علمی همه ارقام زیتون در همه مناطق بار نمی دهد.» بلندنظر اضافه می کند: «بعد از گذشت 15سال از اجرای طرح طوبی، میزان محصولی که تولید شده 40 تا 50 هزار تن است که اگر این رقم را در مقایسه با سرمایه گذاری انجام شده، چه از طریق بودجه های سنواتی و چه از طریق بخش خصوصی، در نظر بگیریم، حداکثر 10 درصد سرمایه گذاری های انجام شده برگشت داده خواهد شد، در این صورت با توجه به بهره بانکی 16 درصد مشخص است که باغداران چه ضرری می کنند.»
دورخیز چین
از اوایل امسال شایع شده بود که زیتون و روغن زیتون چینی نیز به بازار ایران راه پیدا کرده است. طبیعی بود که این خبر با توجه به این که اقتصاد ایران بسیار متاثر از محصولات چینی است، به آسانی پذیرفته شود، اما نادر جلالت، عضو هیأت مدیره شورای ملی زیتون، در گفت وگو با «همشهری» این خبر را تکذیب می کند و می گوید: «چینی ها هنوز نتوانسته اند زیتون تولید کنند. البته براساس اطلاعاتی که ما داریم، آنها 2 میلیون نهال زیتون را از اسپانیا وارد کشور خود کرده اند. این زیتون ها از ارقامی است که در هر هکتار حدود 22 تن زیتون می دهد و دارای کاربرد دوگانه برای تولید روغن و کنسرو است.» جلالت می افزاید: «تا 3 سال دیگر این زیتون ها بار خواهند داد و در آن زمان است که شاهد خواهیم بود زیتون و روغن زیتون چینی هم وارد رودبار و طارم بشود، اما هنوز هیچ خبری از زیتون چینی نیست.»
از طرف دیگر صادر کردن یک محصول از کشوری به خصوص، لزوما به معنای تولید آن محصول در آن سرزمین نیست. مثلا می توان زیتون را از کشوری دیگر - مثل سوریه یا تونس- خرید، فراوری کرد و به کشور دیگر فرستاد. این روند در مورد خاویار، پسته، زعفران و... از محصولات کشور ما هم اتفاق افتاده است.
جلالت می گوید: «زیتون با این که در کشورهای مدیترانه ای محصولی بسیار شناخته شده است، هنوز برای کشورهایی مانند چین، روسیه و هند ناشناخته است و این کشورها بازار خوبی هستند تا چین را ترغیب کنند برای آنها زیتون تولید کند. این تلاش در حالی صورت می گیرد که زیتون ایران هنوز به شیوه سنتی به عمل می آید و به این ترتیب نمی تواند با کشاورزی علمی چین مقابله کند.»
سرانه مصرف زیتون در ایران که حدود 170 گرم در سال است اصلا قابل مقایسه با سرانه مصرف زیتون در کشورهای مدیترانه ای مثل یونان با سرانه 24 کیلوگرم انواع فرآورده هادر سال نیست، اما همین سرانه نیز برای تولید داخلی ایران زیاد است و ناچار باید برای تامین نیاز بازار داخلی همچنان زیتون و روغن زیتون را وارد کرد. عضو هیأت مدیره شورای ملی زیتون ایران می گوید: «هنگام برداشت زیتون به این دلیل که کشاورزان داخلی ضرر می کنند، نباید اجازه واردات صادر شود. اما برای کارخانه های روغن کشی و مصرف در روزهایی غیر از فصل برداشت، باید دست به واردات منطقی بزنیم وگرنه عملا قاچاق زیتون را افزایش داده ایم.»
عقب ماندگی از بازار جهانی
وقتی زیتون تولیدشده یا شیوه فراوری، نامرغوب باشد، روغن نامرغوبی نیز به دست می آید. براساس پیش بینی های جهانگیر عرب، مجری طرح زیتون وزارت جهاد کشاورزی، در سال 89 حدود 7 هزار تن روغن زیتون تولید خواهد شد، اما این رقم در مقایسه با زمین های زیرکشت زیتون سراسر کشور، عدد کوچکی به شمار می رود. روغنی که از زیتون های داخلی به دست می آید، معمولا بودار است و کیفیت روغن های وارداتی را ندارد، به همین دلیل حتی در بازار داخلی هم با بی مهری روبه رو می شود.
در بازارهای بین المللی زیتونی مرغوب محسوب می شود که وزن دانه های آن بالای 5 گرم باشد، اما معمولا زیتون ایرانی وزنی زیر این مقدار دارد. اندازه دانه ها، درصد روغن و طعم 3 مولفه ای است که کیفیت زیتون را براساس آن می سنجند. در صنایع غذایی از زیتون برای تولید روغن، نیز به صورت بسته بندی کنسروی استفاده می کنند، اما از زیتون های ایران به دلیل ریز بودن معمولا در بازارهای بین المللی استقبال نمی شود.
روغن قاچاق
طبق طرح طوبی بنا بود کشاورزی ایران در تولید زیتون خودکفا شود، اما هنوز این اتفاق نیفتاده است و در بازار ایران انواع کنسرو زیتون و بطری های روغن زیتون خارجی دیده می شود که با استقبال خریداران نیز روبه رو شده است. روغن زیتون وارداتی طعم و رنگ بهتری دارد، اما گران تر است. همچنین تعدادی از شهروندان از روغن هایی که به صورت قاچاق وارد کشور می شود به دلیل ارزانی آن استفاده می کنند. به گفته نادر جلالت، عضو هیأت مدیره شورای ملی زیتون ایران، اغلب روغن زیتون های قاچاق مخلوطی از روغن مایع با پارافین است که نه تنها فایده غذایی ندارد، سرطان زا هم هست. جلالت می گوید: «اگر از کارخانه داران و باغداران حمایت شود و واردات هم منطقی صورت گیرد، هیچ وقت شاهد قاچاق نخواهیم بود که هم سلامت هموطنان را به خطر می اندازد و هم به اقتصاد کشور صدمه می زند.»
روغن زیتون درجه بندی های مختلفی دارد که مرغوب ترین آن فوق بکر (اکسترا ویرجین) نام دارد. در ایران نیز روغن هایی با این درجه بندی تولید می شود که با آزمایش چشایی ساده قابل تشخیص است. برای تشخیص روغن زیتون فوق بکر، مصرف کننده باید یک قاشق از آن را، چند ثانیه در دهان بچرخاند و با هوا آن را پایین بدهد. اگر پس از چند لحظه تلخی و تندی روغن در انتهای گلو حس شود، روغن فوق بکر و اصل است و همه خواص درمانی و غذایی را که برای روغن زیتون شمرده می شود، دارد. فرقی هم نمی کند که این روغن داخلی یا وارداتی باشد یا حتی روغن زیتونی باشد که شاید در آینده نزدیک چینی ها به ایران وارد خواهند کرد.
زیتون، محصولی که در ایران کمتر خورده می شود
کشت زیتون در ایران سابقه بسیار کهنی دارد که به گفته برخی از مورخان به حدود 2300 سال پیش می رسد. در سفرنامه ناصر خسرو نیز از وجود زیتون در طارم رودبار سخن به میان آمده است. البته برخی نیز معتقدند که درخت زیتون همزمان با کوچاندن کرمانج زبانان نواحی شمال سوریه و حلب، در 600 سال پیش هنگام حکومت شاه عباس صفوی به ایران وارد شده است.
به هر تقدیر، درخت زیتون امروز در ایران ریشه دوانده و در 26 استان کشور کشت می شود که استان های زنجان، قزوین و گیلان به ترتیب رتبه های اول تا سوم را در تولید آن دارند. قدیمی ترین شهری که زیتون در آن کشت می شود، رودبار در استان گیلان است. در این شهر انواع زیتون به عمل می آید و به همین دلیل ایستگاه تحقیقات زیتون نیز در رودبار تاسیس شده است. فعالیت این ایستگاه پس از زلزله سال 69 متوقف شد و پس از 17 سال به تازگی دوباره آغاز به کار کرده است. نامگذاری «سومین کلکسیون جهانی زیتون» بر باغ مادری زیتون در علی آباد رودبار نیز نشان دهنده قدمت کشت زیتون در این منطقه است. در این باغ 43 گونه درخت زیتون خارجی و 7 رقم زیتون بومی یک تا 15 ساله وجود دارد.
با این که در مناطقی که استعداد کاشت زیتون وجود دارد، کشاورزان از کاشت آن به دلیل گران بودن این میوه در مقایسه با سایر محصولات کشاورزی استقبال می کنند، ایران جزو برترین تولیدکنندگان زیتون محسوب نمی شود. زیتون در کشورهایی که دارای آب و هوای مدیترانه ای است، به خوبی رشد می کند. اسپانیا، ایتالیا، یونان، سوریه، ترکیه و تونس به ترتیب کشورهای برتر تولیدکننده زیتون در جهان به شمار می روند.
با این که همواره بر فواید استفاده از روغن زیتون تاکید شده است، مصرف سرانه آن در ایران که از تولیدکنندگان زیتون به شمار می رود، بسیار کمتر از میانگین جهانی است. سرانه مصرف جهانی زیتون سالانه 500 گرم است در حالی که ایرانی ها به طور متوسط 170 گرم مصرف می کنند. البته در برخی نقاط ایران این سرانه بیشتر است؛ مثلا سرانه مصرف زیتون در گیلان 450 گرم برآورد می شود.
زیتون رسیده حدود 30 درصد روغن دارد که مخلوطی از اسیدهای چرب مقوی است.
این میوه دارای ویتامین های « آ» و « ای» و املاح سدیم و آهن است. زیتون
نقرس و رماتیسم را درمان می کند و برگ آن درمان کننده فشار خون و زخم های
عفونی است. شیرابه ای قندی با نام «مان زیتون» از ساقه این درخت ترشح می
شود که مصرف خوراکی دارد. روغن زیتون، سوزش و درد ناشی از سوختگی را نیز
تسکین می دهد و از بروز تاول جلوگیری می کند. کمپرس پوست با روغن زیتون
هنگام آفتاب زدگی، سرمازدگی، گزش مار، عقرب و حشرات سبب تسکین درد و سوزش و
التیام می شود. همچنین ماساژ پوست با روغن زیتون، تعریق زیاد را کاهش می
دهد و مژه و ابرو را تقویت می کند. ماساژ پوست سر با روغن زیتون هم باعث
تقویت پوست و مو می شود، شوره سر را می برد و موهای سپید شده را سیاه می
کند.
موقعیتی را در نظر بگیرید که به دلیل یک اشتباه که از جانب شما سر زده است، دوستتان یا همسرتان ناراحت شده است. در این حالت چند انتخاب وجود دارد :
۱- ابتدا اینکه با خود بگویید “چرا غرورم را بشکنم و عذرخواهی کنم؟ انسان جایزالخطاست…، شده که شده…” و امثال این نوع جملات که در سر می پرورانیم که کاملا غلط و مردود است و کاری دور از انسانیت است.
۲- انتخاب دوم شما این است که در همان لحظه عذرخواهی نمی کنید این کار را به بعد و موقعیتی دیگر واگذار می کنید. مثلا با خود می گویید “تا شب از او عذرخواهی می کنم” و یا اینکه “در میهمانی بعدی از دلش در خواهم آورد…” که راه درستی نیست.
۳- انتخاب سوم این است که تصمیم می گیرید که موضوع را با یک هدیه در اسرع وقت جبران کنید که این موضوع شاید موکول به وقتی شود که دیگر کار از کار گذشته و این هم تصمیم مناسبی نیست اما در نوع خود می تواند کارساز باشد.
۴- انتخاب آخر، همانی است که حدس زده اید: عذرخواهی در همان لحظه. دقیقا چند ثانیه و یا حداکثر چند دقیقه پس از اینکه به اشتباه خود پی بردیم، عذرخواهیم می کنیم و موضوع را تمام می کنیم. این روش بسیار کار ساز است.
چه مسائلی باعث می شود که عذرخواهی نکرده و یا با تامل عذرخواهی کنیم؟
مسئلۀ اول این است که گاهی اوقات غرور بر ما غلبه کرده و جلوی این کار ما را می گیرد. گویی دهنمان قفل شده و نمی توانیم چیزی بگوییم. چاره هم این است که کمی به اشتباه خود فکر کرده و سپس با منطق انسانی آنرا بپذیریم و در نتیجه از فرد مقابل عذرخواهی کنیم.
دوم اینکه گاهی اوقات فرد مقابل از نظر ما ارزش عذرخواهی ندارد که این مسئله هم از خودبزرگ بینی ما سرچشمه می گیرد که اندیشه ای غیرانسانی است و باید آنرا از خود دور نمود. چاره این است که به حداقل احترامی که فرد برای خودش دارد فکر کنیم و ارزش خودمان را بالا ببریم. عذر خواهی تخلیۀ نفس است از غرور و تکبر.
دلیل سوم این است که اشتباه خود را کوچک تلقی کرده و در نتیجه نیازی به عذرخواهی نمی بینیم. اما باید به خاطر داشت که کوچکترین اشتباه در نظر دیگران باید بزرگترین اشتباه در نظر ما باشد. در این صورت است که درصد خطاها و اشتباهات ما در زندگی به حداقل می رسد.

پشیمانی و عذرخواهی
چرا بعضی افراد اشتباه خود را نمی پذیرند؟
زیرا عقل ندارند! سر از منطق در نمی آورند. پس منتظر عذرخواهی آنان نباشیم.
چرا بعضی ها همیشه عذرخواه هستند؟
زیرا شخصیتی خوار و خفیف دارند. همیشه با خود اینطور می اندیشند که شاید کاری اشتباه انجام داده اند. ضعف اعتماد به نفس در آنها فوران می کند و نشانۀ آن عذرخواهی های بیجاست. انسان ارزش بالایی دارد و نباید بی دلیل خود را حقیر کند.
نهایتا وقتی اشتباهی را مرتکب شده و باعث ناراحتی فرد یا افرادی می شویم، چه کنیم؟
سریعا عذرخواهی کرده و بدون دلیل و منطق آوردنهای بی اساس، اشتباه خود را بپذیریم. بدون غرور، بدون تکبر.
گرو ه های یاهو ایمیل شما رو به طور ناخواسته در گروه خود عضو می کنند و روزانه تعداد زیادی ایمیل تبلیغاتی از آنها دریافت می کنید که اگر تعداد گروه هایی که ایمیل شما رو به عضویت خود در می آورند زیاد شوند باعث آزردگی شما می شود و کنترل inbox ایمیل شما و به طور کلی ایمیل شما از دست شما خارج می شود و حتی از خیر ایمیل خود می گذرید.
برای حذف کردن ایمیل خود از این گروه ها به ترتیب زیر عمل کنید:
باید ابتدا به یاهو گروپ یعنی آدرس http://groups.yahoo.com وارد شوید و روی Sign In کلیک کنید و آی دی یاهو و پسوردتان را وارد کنید و دکمه Sign In را بزنید تا وارد صفحه یاهو گروپ شخصی خود شوید (اگر در صفحه ایمیل خود باشید و در همان صفحه در نوار آدرس، آدرس http://groups.yahoo.com را وارد کنید به طور خودکار وارد صفحه شخصی شما می شود).
حالا روی Manage کلیک کنید در صفحه بعدی روی Edit My Groups کلیک کنید. در این صفحه گروه هایی گه شما در آن عضو شدید به ترتیب لیست شده اند، برای هر گروه گزینه Leave Group وجود دارد که باید تیک خورده شود. تیک Leave Group همه گروه ها رو زده و دکمه save changes را بزنید. الان دیگر شما در هیچ گروهی عضو نیستید و از شر ایمیل های تبلیغاتی گروه های یاهو خلاص می شوید.
در کشور آمریکا تحقیقات مؤسسه آمارهای بهداشتی و سلامتی این کشور نشان می دهد نزدیک به 75 درصد از ازدواج هایی که یکی از طرفین آنها به بیماری های سخت و مزمن دچار شوند در نهایت به طلاق منجر می شود. اما در این تحقیقات مشخص نشده بود که آیا جنسیت بیمار در میزان بروز طلاق مؤثر است یا خیر.
در مطالعه ای که ماه گذشته در نشریات مربوط به سرطان به چاپ رسید مشخص شد مردان با احتمال 7 برابر بیشتر از زنان، در صورتی که همسرشان به بیماری های بسیار سخت دچار شوند آنها را رها می کنند.
در این تحقیق دکتر مارک چامبرلین از مرکز مطالعات سرطان در سیاتل مطالعه ای را روی 500 زوج که یکی از آنها به بیماری هایی مانند سرطان یا تصلب شرائین سخت دچار شده بودند به انجام رساند. از این تعداد نزدیک به 105 ازدواج به دلیل بیماری زنان به طلاق انجامید، اما این در حالی است که فقط 15 زوج به دلیل بیماری مرد با طلاق به زندگی مشترک خود خاتمه دادند.
از میان 23 زوجی که به دلیل ابتلای همسرشان به تومور مغزی طلاق گرفته بودند، 18 طلاق مربوط به بیماری زن و فقط 5 طلاق به دلیل ابتلای مرد به سرطان بود. در مورد بیماری تصلب شرائین نیز از میان 23 طلاق صورت گرفته، 22 مورد به دلیل بیماری زن و فقط یک مورد به دلیل بیماری مرد بود که این موضوع نشان می دهد مردان بسیار بیشتر و راحت تر از زنان همسر خود را به دلیل ابتلا به بیماری طلاق می دهند.
در سال 2001 نیز تحقیق مشابهی توسط دکتر مایکل گلانتز از دانشگاه یوتا به انجام رسید. در این مطالعات نزدیک به 193 زوج که یکی از طرفین به بیماری سرطان مغز دچار شده بودند تحت بررسی قرار گرفتند و در نهایت مشخص شد از این تعداد نزدیک به 13 مرد بعد از ابتلایش به این بیماری سخت او را رها کرد، این در حالی است که در این مدت فقط یک زن حاضر به ترک همسرش به دلیل ابتلا به بیماری سرطان شده بود.
دانشمندان معتقدند دلیل این موضوع تفاوت های بسیار زیاد بین زنان و مردان در مورد چگونگی برخورد با مشکلات احساسی بین این دو جنس است.
گویا مردان به گونه ای برنامه ریزی شده اند که در زمان ابتلای همسرشان به بیماری های سخت آنها را رها کرده و به عبارتی خود را از زیر بار فشار مضاعفی که در این زمان به آنها وارد می شود رهایی ببخشند، این در حالی است که زنان به طور ژنتیکی در کنار همسرشان می مانند و سعی می کنند در گذران این دوران با او همراهی کنند.
اما دلایل تفاوت واکنش مردان و زنان نسبت به بیماری های سخت همسرانشان بسیار پیچیده است. در بسیاری از مواقع زوج سالم نسبت به زوج بیمار بسیار بیشتر از بیماری همسرش تحت تأثیر قرار می گیرد و احساس آشفتگی، پریشانی و سردرگمی بیشتری می کند.
در تحقیقاتی که در نشریات تومورشناسی به چاپ رسید مشخص شد همسر یک فرد بیمار بسیار بیشتر از او احساس تنهایی می کند و میزان رضایت او از زندگی مشترک و سلامت روحی و روانی او از همسر بیمار به میزان زیادی کمتر است.
در بسیاری از موارد همسر سالم باید صبر و تحمل بیشتری نسبت به همسر بیمار برای پذیرش شرایط جدید داشته باشد که این موضوع همراه با بدتر شدن شرایط سلامت همسر، فشار روحی زایدالوصفی را به او وارد می کند.
به طور کلی تحقیقات نشان می دهد مردان بسیار بیشتر از زنان در صورتی که همسرشان در سال های اولیه ازدواج به بیماری های سخت دچار شوند آنها را تنها می گذارند. در بسیاری از موارد همسر سالم از خود می پرسد چرا ناگهان زندگی او باید اینگونه دستخوش تغییرات قرار بگیرد و تا این حد با مشکل روبه رو شود.
در این مواقع عدم رضایت از زندگی در میان مردان بسیار بیشتر از زنان است که همین عامل سبب می شود، آنها تمایلی به ادامه زندگی مشترک نداشته باشند.
تحقیقات نشان می دهد حمایت های عاطفی همسر و اعضای خانواده بسیار به فرد بیمار برای مقابله با بیماری کمک می کند و این حمایت های عاطفی برای زنان اهمیت و تأثیر بیشتری دارد.
بزرگترین کیف پول جهان را کمپانی " Big Skinny " ساخت. این کیف پول بزرگ هنگامی که باز است ۳٫۰۴ متر بلندا و ۶٫۴ متر درازای آن می باشد و همچنین در حالت بسته عرض آن ۳٫۲ متر است.

بزرگ ترین کیف پول جهان :: World's Largest Wallet
این کیف بزرگ در میدان هاروارد در شهر کمبریج از ایالت ماساچوست آمریکا برای تماشای همگان قرار داده شده و این کمپانی امیدوار است که بتوانند برای بنیادهای غیر انتفاعی کمک های مالی جمع کنند.
عمرجناب زعفر جنی:
زعفر جنی، بزرگ و رئیس شیعیان جن بوده است. او در زمان حیات رسول اکرم(ص)
مسلمان شد ودرکربلا محضر امام حسین(ع) رسید و ازحضرت تقاضا نمود تا ایشان
را در جنگ یاری کنو، ولی حضرت اجازه ندادند تا اینکه درزمان حیات مرجع
بزرگ، آیت الله بروجردی )ره) دارفانی را وداع گفت؛ پس ازفوت زعفر که شیعه و
عاشق اهل بیت((ع) بود به دستورعلماء مجالس ختمی در بسیاری از روستاها و
شهرهای ایران برگزارشد .
در شهرمقدس قم هم علماء، مجالس ترحیم برای زعفربرپا نمودند. بنده از بعضی
اهالی شهرهای مختلف ایران شنیده ام که میگفتند ما هم برای جناب زعفرمجلس
ختم و بزرگداشت برگزارنمودیم و لباس عزا به تن کردیم .
حتی در بعضی از روستاهای دوردست نیز که این خبربه آنها رسیده بود، به یاد
زعفرمجلس فاتحه و قرآن برپا شد. از جمله آن روستاها زادگاه اینجانب می
باشد که ریش سفیدان ان روستا ان را به یاد دارند .
وفات زعفر: نکته قابل توجه آنکه بنده مطلبی را ازیکی ازاولیاء الله شنیده
ام وآن را عینا در این کتاب نقل میکنم و البته از بردن نام آن شخص
معذورم، چون راضی نیست نامش ذکرشود. مطلب از این قراراست :
درمجلس مصیبت حضرت اباعبدالله الحسین(ع) عده ای از صلحاء و اولیاء جمع
بودند، چس ازذکر مصیبت درمجلس، ناگهان صدائی توأم با حزن بلند شد: (ای وای
زعفرجنی فوت شد) ولی کسی دیده نمی شد. سکوت مجلس را فرا گرفت واین
بارصدای شیون و ضجه از چند نفربه گوش رسید، بعد با صدای متعارف گفته شد:
برای زعفرجنی فاتحه بخوانید ومجلس فاتحه برپا سازید. چرا که او بر گردن جن
و انس حق دارد.
فوت زعفردرزمان حیات آیت الله بروجردی بود و پس از آنکه علماء از فوت
زعفر اطلاع پیدا کردند، مجالس عزا و ختم برا آن شخصیت بزرگ برپا نمودند.
بعضی ازشهرها و روستا های
ایران به تبعیت ازعلماء، مجالس ختم قرآن و عزا برپا نمودند.
پس از زعفر ، رهبری شیعیان اجنه را فرزند فرزند بزرگوارش جناب سعفر به
عهده گرفته که هم اکنون هم رهبری شیعیان را بر عهده دارد. او همچون پدرش
محب و عاشق اهل بیت عصمت و طهارت(ع) می باشد. خداوند وجود ایشان را از
کلیه بلیات حفظ نماید و همه ما را از شیعیان واقعی اهل بیت(ع) قرار دهدو
عاقبت امر ما را ختم به سعادت فرماید.
از جمله جنیانی که مدت عمرش در روایات ذکر شده، هام از فرزندان شیطان است.
هام بن هیم بن لاقیس بن ابلیس از طایفه جن بود. او خدمت رسول خدا(ع) مشرف
شد، پیغمبر اکرم (ص) فرمود عمرت چقدر است: عرض کرد: زمانی که هابیل
برادرش قابیل را به قتل رساند، من طفل بودم ودر گروه کافران قرار داشتم تا
اینکه در زمان حضرت نوح(ع) به دست حضرتش توبه نموده و مسلمان شدم و خدمت
پیغمبرانی چون حضرت هود، ادریس،ابراهیم، اسماعیل، یعقوب، یوسف، موسی، یوشع
بن نون، داود، طالوت، سلیمان، آصف بن برخیا و عیسی (ع) رسیدم، در نزد
بعضی ازایشان صحف الهی را تعلیم دیده ام وبا ایشان صحبت کرده و نماز
خوانده ام وازشما تقاضا دارم چیزی از قرآن به من آموزش دهید و از ضروریات و
مسائل دین خود به من بیاموزید. اصبغ بن نباته می گوید:پس ازگذشت مدتی از
این جریان از حضرت علی(ع) پرسیدم: از هام چه خبر؟ فرمود: هام کشته شده واو
را دعا کرد .
(( آمدن زعفر جنی به قصد یاری امام حسین علیه السلام ))
هنگامی که واقعه ی جانسوز کربلا در حال وقوع بود، زعفر جنی که رئیس شیعیان
جن بود در بئر ذات العلم ، برای خود مجلس عروسی بر پا کرده بود و بزرگان
طوایف جن را دعوت نموده و خود بر تخت شادی و عیش نشسته بود . در همین حال
ناگهان متوجه شد که از زیر تختش صدای گریه و زاری می اید. زعفرجنی گفت :((
کیست که در وقت شادی ، گریه می کند؟!)) دراین هنگام دو نفر از جنیان حاضر
شدند وزعفر از آنان سبب گریه را پرسید .آنان گفتند : (( ای امیر ! وقتی که
ما را به فلان شهر فرستادی ، در حین رفتن به آن شهر ، عبور ما به رودفرات
افتاد که عربها به ان نواحی نینوا می گویند . ما دیدیم که درآنجا لشکریان
زیادی از انسانها جمع شده ودر حال جنگ هستند .
وقتی که نزدیک آنان شدیم ، مشاهده کردیم که حضرت حسین بن علی علیه السلام ،
پسر همان اقای بزرگواری که ما را مسلمان کرده ، یکه و تنها برنیزه ی بی
کسی تکیه داده و به چپ وراست خود نگاه می کرد ومی فرمود : ((آیا یاری دهنده
ای هست تا ما را یاری دهد ؟!)) و نیز شنیدم که اهل و عیال آن بزرگوار ،
فریاد العطش العطش بلند کرده بودند . وقتی که این واقعه ناگوار را مشاهده
کردیم فی الفور خود را به بئر ذات العلم رساندیم تا شما را خبر نماییم که
اکنون پسر رسول خدا (ص) را به شهادت می رسانند .)) به محض اینکه زعفر جنی
این سخنان را شنید ، تاج شاهی را از سر خود بر داشت و لباسهای دامادی را از
تن خود خارج کرد و طوایف مختلف جن را با سلاحهای آتشین آماده کرد وهمگی با
عجله به سوی کربلا حرکت نمودند .
خود زعفر گفته است : (( وقتی که ما وارد زمین کربلا شدیم ، دیدیم که چهار
فرسخ در چهار فرسخ رالشکریان دشمن فراگرفته است ، بعلاوه صفهای فرشتگان
زیادی را دیدیم . ملک منصور با چندین هزار فرشته ی دیگر یک طرف، ملک نصر با
چندین هزار فرشته از طرف دیگر ، جبرئیل با چندین هزار فرشته ی دیگر در ان
طرف و در یک طرف دیگر میکائیل با چندین هزار فرشته ی دیگر در ان طرف ، ودر
یک طرف دیگر اسرافیل ، ملک ریاح ( فرشته بادها ) ، فرشته ی دریاها ، فرشته ی
کوهها ، فرشته ی دوزخ و فرشته ی عذاب و... هر یک با لشکریان خود منتظر
گرفتن اجازه از حضرت بودند . بعلاوه ارواح یکصد و بیست و چهار هزار پیامبر (
علیهم السلام ) از ادم تا خاتم همه صف کشیده ، مات و متحیر مانده بودند .
تمام موجودات و حقیقت کل اشیا در کربلا بودند و همگی گریان . چه کربلا و چه
غوغائی .خاتم پیامبران ( ص ) آغوش خود را گشوده و به امام حسین علیه
السلام می فرمود:(( پسرم ! عجله کن ! عجله کن ! به راستی که مشتاق تو هستیم
.))
حسین بن علی علیه السلام یکه و تنها در میان میدان با زخمها و جراحات
فراوان ، پیشانی شکسته، با سری مجروح، با سینه ای سوزان و با دیده ای گریان
ایستاده بود و در هر نفسی که میکشید ، از حلقه های زره خون می چکید اما
اصلا" توجهی به هیچ گروهی از ان فرشتگان نمی کرد به من هم کسی اجازه نمی
دادتا خدمت ان حضرت برسم .
همانطور که از دور نظاره میکردم ودر کار ان حضرت حیران بودم ،ناگهان دیدم
که اقا امام حسین علیه السلام سر غربت از نیزه ی بی کسی بلند کرد و با گوشه
چشم به من نگاه کرد و اشاره ای فرمود که : ای زعفر ! بیا .در این هنگام
همه فرشتگان به سوی من نگاه کردند و مرا اجازه دادند تا نزد حضرت بروم . من
خود را خدمت حضرت رساندم و عرض کردم : من با نود هزار جن به یاری شما امده
ام . اگر بخواهی تمام دشمنانت را قبل از اینکه از جای خود حرکت کنی نابود
میسازیم . حضرت فرمود : ای زعفر ! خدا و رسولش از تو راضی باشند . خدمت تو
مورد قبول درگاه حق باشد .اما لازم نیست که زحمت بکشید ،شما برگردید .عرض
کردم : قربانت شوم چرا اجازه نمی فرمائید ؟! حضرت فرمود : خداوند چنین
نخواسته است و باید به لقای حضرت دوست برسم . اگر من در جای خود بمانم
خداوند بوسیله چه کسی این مردم نگونبخت را مورد امتحان قرار دهد ؟ و چگونه
از کردار زشت خود آگاه خواهند شد ...
جنیان گفتند : ای حبیب خدا و ای فرزند حبیب خدا ! به خدا سوگند اگر اطاعت
از تو لازم و مخالفت با تو حرام نبود ، سخنت را قبول نمی کردیم و تمام
دشمنانت را پیش از دستیابی به تو از میان می بردیم . حسین بن علی علیه
السلام فرمود : به خداوند سوگند که ما بر این کار از شما جنیان تواناتریم
ولی باید حجت بر مردم تمام شود تا (( آنکس که گمراه می شود با دلیل گمراه
شود و انکس که هدایت می شود با دلیل هدایت شود .))
من (زعفر ) به امر آن حضرت مایوسانه برگشتم .وقتی که ما جنیان به محل خود
رسیدیم ، بساط شادی را جمع کرده و اسباب عزا را فراهم کردیم . مادرم به من
گفت : پسرم چه میکنی ؟! کجا رفته بودی که اینچنین ناراحت بر گشتی ؟!
گفتم :مادر ! پسر ان بزرگواری که ما را مسلمان کرد ، اینک در کربلا در چنان
حالی است که من رفتم تا یاریش کنم اما ان حضرت اجازه نفرمود و چون امر
امام واجب بود ، باز گشتم .مادرم وقتی که سخنان را شنید ، گفت : ای فرزند !
تو را عاق می کنم . من فردای قیامت در جواب مادرش حضرت فاطمه (س ) چه
بگویم ؟! زعفر گفت : مادر ! من خیلی ارزو داشتم تا جانم را فدای انحضرت کنم
ولی ایشان اجازه نفرمود . مادرم گفت : ((بیا برویم ، من همراهت می آیم .
مادرم جلو و من با لشکریانم از پشت سرش ، دوباره به سوی کربلا حرکت کردیم .
)) و هنگامی که به انجا رسیدم ، از لشکریان کفار صدای تکبیر شنیدم و چون
نگاه کردیم ، دیدیم که سر مبارک و درخشان اقا امام حسین علیه السلام بالای
نیزه است و دود و آتش از خیمه های حرم بلند است . مادرم خدمت حضرت امام
سجاد علیه السلام رسید اجازه خواست تا با دشمنان آنان بجنگد ولی ان حضرت
اجازه نداد و فرمود : (( در این سفر همراه ما باشید و در شبها اطفال ما را
مواظبت کنید تا از بالای شتران بر زمین نخورند .))
در نتیجه جنیان اطاعت کردند و تا سرزمین شام با اسیران بودند تا حضرت سجاد علیه السلام آنان را مرخص فرمود .
زعفر آمد با سپاه بی شمار در حضور آن ولی کردگار
ایستاد از دور با صد احترام کرد با سلطان مظلومان سلام
عرض کرد ای خسرو دنیا و دین بنده ی درگاه ، زعفر را ببین
هست حاضر زعفرت با این سپاه بهر یاری ای غریب بی پناه
اذن فرما بر سپاه جنیان تا بگیرند داد تو از کوفیان
لشکر جن هست از جان یاورت اذن ده گیرند خون اکبرت
این فرات از چه به رویت بسته اند اهل بیتت از عطش دل خسته اند
اذن ده بر لشکر حق از کرم تا رسانند آب بر اهل حرم
ذاکرا رو در پناه شاهدین تا شود نام تو تاج الذاکرین
هنگامی که واقعه ی جانسوز کربلا در حال وقوع بود، زعفر جنی که رئیس
شیعیان جن بود در بئر ذات العلم ، برای خود مجلس عروسی بر پا کرده بود و
بزرگان طوایف جن را دعوت نموده و خود بر تخت شادی و عیش نشسته بود.در همین
حال ناگهان متوجه شد که از زیر تختش صدای گریه و زاری می اید. زعفرجنی گفت
( کیست که در وقت شادی ، گریه می کند؟!)) دراین هنگام دو نفر از جنیان
حاضر شدند وزعفر از آنان سبب گریه را پرسید .آنان گفتند : (( ای امیر !
وقتی که ما را به فلان شهر فرستادی ، در حین رفتن به آن شهر ، عبور ما به
رودفرات افتاد که عربها به ان نواحی نینوا می گویند . ما دیدیم که درآنجا
لشکریان زیادی از انسانها جمع شده ودر حال جنگ هستند .وقتی که نزدیک آنان
شدیم ، مشاهده کردیم که حضرت حسین بن علی علیه السلام ، پسر همان اقای
بزرگواری که ما را مسلمان کرده ، یکه و تنها برنیزه ی بی کسی تکیه داده و
به چپ وراست خود نگاه می کرد ومی فرمود : ((آیا یاری دهنده ای هست تا ما را
یاری دهد ؟!)) و نیز شنیدم که اهل و عیال آن بزرگوار ، فریاد العطش العطش
بلند کرده بودند . وقتی که این واقعه ناگوار را مشاهده کردیم فی الفور خود
را به بئر ذات العلم رساندیم تا شما را خبر نماییم که اکنون پسر رسول خدا
(ص) را به شهادت می رسانند .))
به محض اینکه زعفر جنی این سخنان را شنید ، تاج شاهی را از سر خود بر داشت و لباسهای دامادی را از تن خود خارج کرد و طوایف مختلف جن را با سلاحهای آتشین آماده کرد وهمگی با عجله به سوی کربلا حرکت نمودند . خود زعفر گفته است : (( وقتی که ما وارد زمین کربلا شدیم ، دیدیم که چهار فرسخ در چهار فرسخ رالشکریان دشمن فراگرفته است ، بعلاوه صفهای فرشتگان زیادی را دیدیم . ملک منصور با چندین هزار فرشته ی دیگر یک طرف، ملک نصر با چندین هزار فرشته از طرف دیگر ، جبرئیل با چندین هزار فرشته ی دیگر در ان طرف و در یک طرف دیگر میکائیل با چندین هزار فرشته ی دیگر در ان طرف ، ودر یک طرف دیگر اسرافیل ، ملک ریاح ( فرشته بادها ) ، فرشته ی دریاها ، فرشته ی کوهها ، فرشته ی دوزخ و فرشته ی عذاب و… هر یک با لشکریان خود منتظر گرفتن اجازه از حضرت بودند . بعلاوه ارواح یکصد و بیست و چهار هزار پیامبر ( علیهم السلام ) از ادم تا خاتم همه صف کشیده ، مات و متحیر مانده بودند . تمام موجودات و حقیقت کل اشیا در کربلا بودند و همگی گریان . چه کربلا و چه غوغائی .خاتم پیامبران ( ص ) آغوش خود را گشوده و به امام حسین علیه السلام می فرمود:(( پسرم ! عجله کن ! عجله کن ! به راستی که مشتاق تو هستیم .))حسین بن علی علیه السلام یکه و تنها در میان میدان با زخمها و جراحات فراوان ، پیشانی شکسته، با سری مجروح، با سینه ای سوزان و با دیده ای گریان ایستاده بود و در هر نفسی که میکشید ، از حلقه های زره خون می چکید اما اصلا” توجهی به هیچ گروهی از ان فرشتگان نمی کرد به من هم کسی اجازه نمی دادتا خدمت ان حضرت برسم .همانطور که از دور نظاره میکردم ودر کار ان حضرت حیران بودم ،ناگهان دیدم که اقا امام حسین علیه السلام سر غربت از نیزه ی بی کسی بلند کرد و با گوشه چشم به من نگاه کرد و اشاره ای فرمود که : ای زعفر ! بیا .در این هنگام همه فرشتگان به سوی من نگاه کردند و مرا اجازه دادند تا نزد حضرت بروم . من خود را خدمت حضرت رساندم و عرض کردم : من با نود هزار جن به یاری شما امده ام . اگر بخواهی تمام دشمنانت را قبل از اینکه از جای خود حرکت کنی نابود میسازیم . حضرت فرمود : ای زعفر زحمت کشیدی ! خدا و رسولش از تو راضی باشند . خدمت تو مورد قبول درگاه حق باشد .اما لازم نیست که زحمت بکشید ،شما برگردید .عرض کردم : قربانت شوم چرا اجازه نمی فرمائید ؟! حضرت فرمود : خداوند چنین نخواسته است و باید به لقای حضرت دوست برسم . اگر من در جای خود بمانم خداوند بوسیله چه کسی این مردم نگونبخت را مورد امتحان قرار دهد ؟ و چگونه از کردار زشت خود آگاه خواهند شد و……….جنیان گفتند : ای حبیب خدا و ای فرزند حبیب خدا ! به خدا سوگند اگر اطاعت از تو لازم و مخالفت با تو حرام نبود ، سخنت را قبول نمی کردیم و تمام دشمنانت را پیش از دستیابی به تو از میان می بردیم . حسین بن علی علیه السلام فرمود : به خداوند سوگند که ما بر این کار از شما جنیان تواناتریم ولی باید حجت بر مردم تمام شود تا (( آنکس که گمراه می شود با دلیل گمراه شود و انکس که هدایت می شود با دلیل هدایت شود .))من (زعفر ) به امر آن حضرت مایوسانه برگشتم .وقتی که ما جنیان به محل خود رسیدیم ، بساط شادی را جمع کرده و اسباب عزا را فراهم کردیم . مادرم به من گفت : پسرم چه میکنی ؟! کجا رفته بودی که اینچنین ناراحت بر گشتی ؟!گفتم :مادر ! پسر ان بزرگواری که ما را مسلمان کرد ، اینک در کربلا در چنان حالی است که من رفتم تا یاریش کنم اما ان حضرت اجازه نفرمود و چون امر امام واجب بود ، باز گشتم .مادرم وقتی که سخنان را شنید ، گفت : ای فرزند ! تو را عاق می کنم . من فردای قیامت در جواب مادرش حضرت فاطمه (س ) چه بگویم ؟! زعفر گفت : مادر ! من خیلی ارزو داشتم تا جانم را فدای انحضرت کنم ولی ایشان اجازه نفرمود . مادرم گفت : ((بیا برویم ، من همراهت می آیم . مادرم جلو و من با لشکریانم از پشت سرش ، دوباره به سوی کربلا حرکت کردیم . )) و هنگامی که به انجا رسیدم ، از لشکریان کفار صدای تکبیر شنیدم و چون نگاه کردیم ، دیدیم که سر مبارک و درخشان اقا امام حسین علیه السلام بالای نیزه است و دود و آتش از خیمه های حرم بلند است . مادرم خدمت حضرت امام سجاد علیه السلام رسید اجازه خواست تا با دشمنان آنان بجنگد ولی ان حضرت اجازه نداد و فرمود : (( در این سفر همراه ما باشید و در شبها اطفال ما را مواظبت کنید تا از بالای شتران بر زمین نخورند .))در نتیجه جنیان اطاعت کردند و تا سرزمین شام با اسیران بودند تا حضرت سجاد علیه السلام آنان را مرخص فرمود .
منابع: داستان زعفر جنی (این داستان را نخستین بار کاشفی نقل کرده است، رک به: محدث نوری/ همان/ ص ۱۸۳)؛ داستان منصور ملک (فرهنگ عاشورا/ محدثی، جواد/ ص۳۴۳/ نشر معروف/ ۱۳۷۴٫ به نقل از مرآهالعقول/ علامه مجلسی/ ج ۵/ ص ۳۶۸)؛
دیمیتری ایوانف، مشهور به دیدی، از همه اعضای گروه آنارشیستی «هندوانه
سیاه» جسورتر و رادیکالتر بود ولی با این حال او بود که فکر فروش تیشرت و
لیوانهایی با علامت هندوانه سیاه را برای حل مشکلات مالی گروه مطرح کرد.
یک ماه بعد از آغاز به کار وبسایت، حساب بانکی گروه به اندازه خرید ۵۰
قبضه کلاشنیکف ایرانی، ۲ آرپیجیهفت افغانی و ۱۲ کیلوگرم مواد منفجره سی-۴
غنی شده بود. اما دیدی پیشنهاد کرد که به جای خرید مهمات از جاسم حداد عادل
اسلحه فروش دوره گرد، صبر کنند تا پول کافی برای خرید یک کلاهک هستهای
جمع شود.
در این برهه از تاریخ گروه هندوانه سیاه،
ماکسیمیلیان فوکر فون تاشن عضو آلمانی گروه مشهور به «بارون سیاه» با
عصبانیت به پیشنهادات مشکوک دیدی اعتراض کرد. او عقیده داشت تاهمین لحظه هم
از آرمانهای گروه بسیار دور شدهاند و باید فورا از حضور جاسم استفاده
کرده و بعد از خرید مهمات با کشتی به یمن بروند و آتشبازی جانانهای راه
بیاندازند. ولی دیدی با زرنگی خاصی و بعد از مطرح کردن بلاهایی که اول
نازیها و سپس استالین، و در نهایت چچنیها بر سر عمه و دخترعمه و عمه
دخترعمهاش آورده بودند، و اشاره به این موضوع که ماکسیمیلیان اصلا عمه
ندارد موضوع را به اصطلاح ماسمالی کرد.
این ماجرا یک
سال ادامه پیدا کرد و در این زمان، سهام هندوانه سیاه در بازار بورس لندن
با قیمتهای سرسامآوری معامله میشد و کالاهایی مثل هواپیما با علامت
هندوانه سیاه در یک طرف و شعارهای ضد استعماری در طرف دیگر آن، و در یک
مورد مزرعهای پر از هندوانههای تغییریافته ژنتیکی که سیاه رنگ شده بودند،
از وبسایت گروه قابل ابتیاع بودند.
اینبار بارون
سیاه پیشنهاد کرد که گروه با خرید ۱۲ ناو هواپیمابر چند دیکتاتور دست راستی
آمریکای جنوبی را سرنگون کند. دیدی اینبار چون میدانست که خاک این کشورها
برای رشد هندوانه بسیار مناسب است موافقت کرد و نیروی دریایی هندوانه سیاه
در ضرف ۱۴ ساعت کشورهای پاراگوئه، اوروگوئه و شمال آرژانتین را اشغال کرد و
اولین حکومت آنارشیستی دنیا را تشکیل داد و با اقدامی سمبولیک برای تمامی
مردم دنیا یک هندوانه که کاردی در آن فرو رفته بود پست کرد.
شبحی وحشتناکی بر دنیا سایه افکنده بود. شبح هندوانه سیاه...
شيخ جعفر شوشتري (ره) ، زعفر جني را خيلي دشنام مي داد . يك شب نشسته و مشغول نماز بود . تسبيح را به لعن كردن زعفر مي گذارد . يك دفعه مي بيند يكي از سقف پايين امد و گفت سلام عليكم . ديد غولي ايستاده است . گفت شيخ دل درد داري ؟ مرض داري ؟ تو عجب عالمي هستي ؟ ما مقلد تو بوديم وانوقت تو شب و روز مرا لعن مي كني ؟ براي چه ؟ شيخ گفت لعن ات مي كنم براي اينكه مي توانستي ولي كمك به ابا عبدالله نكردي ! چرا نرفتي كمك و ايستاديد و تماشگر بوديد ؟ زعفر جني گفت روز عاشورا عروسي ام بود و از تمام طوايف جن دعوت شده بودند كه براي مبارك بادم بيايند . مادرم امد با يقه پاره ! گفت تو نشستي اينجا و اباعبدالله را در كربلا بكشند ؟ برو حركت كن . عروسي را بهم زديم . هفتصد هزار جن را جمع كرده و به سمت كربلا حركت كرديم . به پنج ، شش فرسخي كه رسيديم ، ديديم هيچ راه نيست . از زمين و زمان و از بالا ، ملك و از پايين جن هايي راديدم كه در همه عمر انها را نديده بودم و نمي دانستم كه از كجا امده اند ! بر خود لرزيدم . راهي نبود . مايوس ماندم . هفتصد هزار جن ، در مقابل انهمه از جن و ملك ، مثل يك قطره اب كوچكي بودند كه در برابر رودخانه اي قرار گرفته اند . همينطور مانده بودم . حضرت اباعبدالله صداي الناصرش رسيده بود . تمام زمين و زمان پوشيده بود از ملك و جن و پري . حضرت به من اشاره اي فرمودند . تنها توانستم خودم بروم . اهسته رفتم و ركابشان را بوسيدم . عرض كردم امده ايم جان نثاري ، هرچه شما امر فرماييد . فرمودند احتياجي نيست . احتياج به اوست كه او جه خواهد . انچه امر شود ، اوست . بعد خيلي تقاضا كردم فرمودند نمي شود ، انچه به شما گفتم اطاعت كنيد گفتم چشم . اما يك كار امر شد كه انرا اجرا كنيم . فرمودند در راه شام به بچه هاي ما كمك كن . وقتي كاروان اسرا حركت كرد ، ما رفتيم زير تازيانه ها و حدود 150 شهيد داديم . تازيانه كه مي امد بر دوش مي گرفتيم . انگونه كه تو فكر ميكني نبوده است ، ما همكاري كرديم . وقتي برگشتيم امديم خدمت امام سجاد (ع) و با حضرت بيعت كرديم . اقا به من دستوري دادند و مامور بر تبليغ و ارشاد جنيان شدم . ايشان هم دعا كرده و فرمودند انشاالله تا هزار سال ديگر زندگي مي كني . بعضي ها ميگويند زعفر جني تا سال 1320 زنده بود ودر مسجد جامع افراد زيادي براي فاتح خواني امدند .
سالها گذشت تا اينكه زعفر جنى در بئرالعلم مجلس عيش و عروسى بجهت خود مهيا
كرد و بزرگان طايفه جن را دعوت نموده و خودش بر تخت شادى و عيش نشسته كه
ناگاه شنيد از زير تختش صداى گريه و زارى ميآيد زعفر گريست كه در موقع شادى
من چنين گريه ميكند ايشان را خواست دو جن حاضر شدند سبب گريه آنها را
پرسيد گفتند اى امير چون تو ما را بفلان شهر فرستادى از قضا عبور ما بشط
فرات كه عرب آنرا نينوا ميگويند و كربلا افتاد ديديم در آنجا لشكر زيادى
جمع شده و مشغول قتال و جدال هستند چون نزديك آن دو لشكر شديم ديديم ميان
معركه جنگ حسين بن على (ع ) پسر آن آقاى بزرگوار كه ما را مسلمان كرده يكه و
تنها ايستاده و اعوان و انصارش تماما كشته شده و خود آن بزرگوار غريب تكيه
بر نيزه بيكسى داده و نظر به يمين و يسار مينمود و ميفرمود: اما من ناصر
ينصرنا اءما من معين يعيننا، و مى شنيديم كه اهل و عيال آن بزرگوار صداى
العطش بلند كرده اند چون اينواقعه را ديديم فورى خود را به بئر ذات العلم
رسانيديم تا ترا خبر كنيم كه اگر دعوى مسلمانى ميكنى پسر پيغمبر را الان مى
كشند.
زعفر تا اين سخنان را شنيد تاج شاهى را از سر بدور افكند لباس
دامادى را از بدن بدور انداخت طوايف جن را با حربه هاى آتشين برداشت و با
عجله بطرف كربلا روان شدند خود زعفر براى طلبه اى از علوم دينيه كه در بندى
مفصلا شرح حال او را ميدهد نقل ميكند كه وقتى ما وارد زمين كربلا شديم
ديديم چهار فرسخ از چهار فرسخ را لشكر دشمن فرا گرفته و صفوف ملائكه بسيارى
را ديديم كه منصور ملك با چندين هزار ملك از يك طرف نصر ملك با چندين هزار
ملك از طرف ديگر جبرئيل با چندين هزار ملك و در يك طرف ديگر ميكائيل با
چندين هزار ملك و از طرف ديگر اسرافيل ملك رياح ملك بحار ملك جبال ملك دوزخ
ملك عذاب هر كدام با لشكريان خود منتظر اذن و فرمانند.
ارواح يكصد و
بيست و چهار هزار پيغمبر از آدم تا خاتم همه صف كشيده مات و متحيرند خاتم
انبياء آغوش گشوده ميفرمايد: ولدى العجل العجل انا مشتاقون ، ولى خامس آل
عبا يكه و تنها ميان ميدان با زخمهاى فراوان و جراحات بى پايان ايستاده
پيشانيش شكسته سر مجروح سينه سوزان ديده گريان ، هر نفس كه ميكشد خون از
حلقه هاى زره ميجوشد اصلا اعتنايى به هيچيك از ملائكه نميكند و مرا هم كسى
راه نميدهد كه خدمت آنحضرت برسم همانطور كه از دور نظاره ميكردم و در كار
آنحضرت حيران بودم ناگاه ديدم آقا سر غربت از نيزه همه ملائكه بسوى من نظر
افكندند و كوچه دادند تا من خودم را خدمت آنحضرت رسانيدم و عرض كردم كه من
با سى و ششهزار جن آمده ايم تا يارى شما را بكنيم حضرت فرمود زعفر زحمت
كشيدى خدا و رسولش از تو راضى باشند خدمت تو قبول درگاه باشد ولى لازم نيست
برگرديد. گفتم قربانت گردم چرا اذن نميدهى ؟ فرمود شما آنها را مى بينيد
ولى آنها شما را نمى بينند و اين از مروت دور است . زعفر گفت اجازه بفرما
ما همه شبيه آدم ميشويم اگر كشته شويم در راه رضاى خدا كشته شديم حضرت
فرمود زعفر اصلا ديگر مايل بزندگانى نيستم و آرزوى ملاقات پروردگار را دارم
. يعنى زعفر بعد از كشته شدن على اكبر و عباس و قاسم ماندن در دنيا چه
فايده اى دارد شما بجاى خود برگرديد و بجاى نصرت و يارى من گريه و عزادارى
براى من بكنيد كه اشك عزاداران من مرهم زخمهاى منست .
زعفر ميگويد من به
امر امام مايوس برگشتم چون بمحل خود رسيديم بساط عيش برچيديم و اسباب عزا
فراهم آورديم مادرم بمن گفت پسرم چه ميكنى و كجا رفتى كه اينطور ناراحت
برگشتى گفتم مادر پسر آن پدرى كه ما را مسلمان كرد حالش در كربلا چنين و
چنانست رفتم ياريش كنم اذن نداد چون امر امام واجب بود برگشتم ، مادر چون
اين بشنيد گفت اى فرزند ترا عاق ميكنم فرداى قيامت من جواب مادرش فاطمه را
چه بگويم ؟
زعفر گفت مادر من خيلى آرزو داشتم كه جانم را فداى او كنم
ولى اجازه نداد، مادر گفت بيا من به همراه تو ميآيم و دامنش را ميگيرم و
التماس ميكنم شايد اذن بدهد كه تو در ركابش شهيد شوى ، مادر از پيش و من با
لشكريان از عقب بطرف كربلا روان شديم چون رسيديم صداى تكبير از لشكر
شنيديم چون نظر كرديم ديديم سر آقا حسين بالاى نيزه و دود و آتش از خيام
حرم حسينى بلند است مادرم خدمت امام سجاد رسيد اذن خواست تا با دشمنان جنگ
كند حضرت اذن نداد و فرمود در اين سفر همراه ما باشيد اطفال ما را در بالاى
شتران شبها نگهدارى كنيد آنان قبول كردند تا شهر شام با اسراء بودند تا
حضرت آنها را مرخص كرد.
ابر برچسب: جن-زعفر-زعفر جنی-امام حسین-جنی زعفر

کارت پستال عاشقانه























کارت پستال عاشقانه


















کارت پستال عاشقانه








کارت پستال-زیبا-قشنگ-عاشقانه-کارت پستال عاشقانه-جدید-رمانتیک-خوشگل-احساسی-عشقولانه-کارت پستال عاشقاه جدید-جدیدترین کارت پستالهای عاشقانه-عاشقانه ترین کارت پستال-ایرانی-کارت-پستال-کارت پستال عشق-عشقی-دوست دختر-دوست پسر-دخترانه-پسرانه-کارت قشنگ

عکس های طنز و دیدنی


Funny Pic












عکس های خنده دار






عکس های خنده دار







عکس های طنز و دیدنی
















عکس های خنده دار حیوانات





عکس های طنز و دیدنی

عکس های خنده دار و دیدنی
همايش شيرخوارگان حسيني به منظور گراميداشت ياد و خاطره حضرت علي اصغر (ع)
بچه های
کوچک، با دست ها و قلب هایی کوچک. همه آمده اند. کودکان آمده اند مادر علی
اصغر(ع) را دلداری دهند و بگویند؛ اگر علی اصغر(ع) تشنه شهید شد، ما
شیرخوارگان حسینی فدایی شما هستیم. به رسم هر سال، روز چهارم محرم، روز
جهانی علی اصغر (ع)، گردهمایی شیرخوارگان حسینی در 1000 شهر و 30 کشور
جهان برگزار می شود.
لباس های تن کودکان، نماد لباس حضرت علی اصغر (ع) است. سربند یا زهرا (س)،
یا حسین (ع)، فدایی علی اصغر (ع) و .. بر سر بچه های شیرخوار خودنمایی می
کند. از در ورودی مصلی، می شود جمعیت را بهتر دید. مردم پیاده به سمت صحن
اصلی شبستان حرکت می کنند. بیشتر کودکان حتی نمی توانند راه بروند.
معصومیت تنها چیزی است که در چهره آنها می توان دید. برخی مادران از دیدن
این تعداد بچه شیرخوار شور خاصی پیدا کرده اند. خانمی که از شهریار برای
همایش آمده می گوید: " اولین بار است که در این مراسم شرکت می کنم. این
همه بچه کوچک، واقعا آدم را تحت تأثیر قرار می دهد. بچه ام را آورده ام تا
حسینی بار بیاید. "
در قسمت ورودی گهواره ای به یاد گهواره علی اصغر قرار دارد و بسیاری از
مادرها به همراه فرزندان خود کنار این گهواره نمادین، عکس می گیرند. البته
خیلی از حاضرین با دیدن این نماد، اشک در چشمانشان حلقه می زند.
روز جهانی علی
اصغر(ع)، روزی برای تمام تاریخ است. این کودک خردسال اباعبدا... (ع) کاری
کرده که بعد از صدها سال، هنوز قلب های شیعه داغدار مظلومیتش است.



















































مو بلندترین زنان تاریخ












زنان مو بلند



مو بلندترین زنان تاریخ










مو بلندترین زنان تاریخ

















زنان مو بلند







مو بلندترین زنان تاریخ
.:: This Template By : web93.ir ::.