+ هما رادمنش ۱۳۹۱/۰۳/۱۱

روزی روزگاری پادشاه جوانی به نام آرتور بود که پادشاه سرزمین همسایه اش

 او را دستگیر و زندانی کرد. پادشاه می توانست آرتور را بکشد

 اما تحت تاثیر جوانی آرتور و افکار و عقایدش قرار گرفت. از این رو،

 پادشاه برای آزادی وی شرطی گذاشت که می بایست به سؤال بسیار مشکلی پاسخ دهد.

 آرتور یک سال زمان داشت تا جواب آن سوال را بیابد،

 و اگر پس از یکسال موفق به یافتن پاسخ نمی شد، کشته می شد.

 سؤال این بود: زنان واقعاً چه چیزی میخواهند؟
این سؤالی حتی اکثر مردم اندیشمند و باهوش را نیز سرگشته و حیران می نمود

 و به نظر می آمد برای آرتور جوان یک پرسش غیرقابل حل باشد.

 اما از آنجایی که پذیرش این شرط بهتر از مردن بود،

 وی پیشنهاد پادشاه را برای یافتن جواب سؤال در مدت یک سال پذیرفت.
آرتور به سرزمین پادشاهی اش بازگشت و از همه شروع به نظرخواهی کرد:

 از شاهزاده ها گرفته تا کشیش ها، از مردان خردمند، و حتی از دلقک های دربار...

 او با همه صحبت کرد، اما هیچ کسی نتوانست پاسخ رضایت بخشی برای این سؤال پیدا کند.

  بسیاری از مردم از وی خواستند تا با جادوگر پیری که به نظر می آمد تنها کسی باشد

 که جواب این سؤال را بداند، مشورت کند. البته احتمال می رفت دستمزد وی بسیار بالا باشد

 چرا که وی به اخذ حق الزحمه های هنگفت در سراسر آن سرزمین معروف بود.

وقتی که آخرین روز سال فرا رسید، آرتور فکر کرد که چاره ای به جز مشورت با پیرزن جادوگر ندارد.

 پیرزن جادوگر موافقت کرد تا جواب سؤال را بدهد،

 اما قبل از آن از آرتور خواست تا با دستمزدش موافقت کند
پیر زن جادوگر می خواست که با لُرد لنسلوت، نزدیکترین دوست آرتور

 و نجیب زاده ترین دلاور و سلحشور آن سرزمین ازدواج کند!

 آرتور از شنیدن این درخواست بسیار وحشت زده شد.

 پیر زن جادوگر ؛ گوژپشت، وحشتناک و زشت بود و فقط یک دندان داشت،

 بوی گنداب میداد، صدایش ترسناک و زشت و خیلی چیزهای وحشتناک

 و غیرقابل تحمل دیگر در او یافت میشد. آرتورهرگز در سراسر زندگی اش

 با چنین موجود نفرت انگیزی روبرو نشده بود، از اینرو نپذیرفت

 تا دوستش را برای ازدواج با پیرزن جادوگر تحت فشار گذاشته

 و اورا مجبور کند چنین هزینه وحشتناکی را تقبل کند. اما دوستش لنسلوت،

  از این پیشنهاد باخبر شد و با آرتور صحبت کرد.

 او گفت که هیچ از خودگذشتگی ای قابل مقایسه با نجات جان آرتور نیست.

 از این رو مراسم ازدواج آنان اعلان شد و پیرزن جادوگر پاسخ سوال را داد.

 سؤال آرتور این بود: زنان واقعاً چه چیزی می خواهند؟
پاسخ پیرزن جادوگر این بود:

  " آنها می خواهند آنقدر قدرت داشته باشند تا بتوانند آنچه در درون هستند را زندگی کنند.

 به عبارتی  خود مسئول انتخاب نوع زندگی خودشان باشند"
همه مردم آن سرزمین فهمیدند که پاسخ پیرزن جادوگر یک حقیقت واقعی را فاش کرده است

 و جان آرتور به وی بخشیده خواهد شد، و همینطور هم شد. پادشاه همسایه،

 آزادی آرتور را به وی هدیه کرد و لنسلوت و پیرزن جادوگر یک جشن باشکوه ازدواج را برگزار کردند
ماه عسل نزدیک میشد و لنسلوت خودش را برای یک تجربه وحشتناک آماده می کرد،

 در روز موعود با دلواپسی فراوان وارد حجله شد. اما، چه چهره ای منتظر او بود؟

 زیباترین زنی که به عمر خود دیده بود بر روی تخت منتظرش بود.

 لنسلوت شگفت زده شد و پرسید چه اتفاقی افتاده است؟
زن زیبا جواب داد: از آنجایی که لرد جوان با وی به عنوان پیرزن جادوگری  با مهربانی رفتار کرده بود،

  از این به بعد نیمی از شبانه روز می تواند خودش را زیبا کند و نیمی دیگر همان زن وحشتناک

 و علیل باشد. سپس پیرزن جادوگر از وی پرسید: " کدامیک را ترجیح می دهد؟

 زیبا در طی روز و زشت در طی شب، یا برعکس آن...؟"
لنسلوت در مخمصه ای که گیر افتاده بود تعمقی کرد.

 اگر زیبایی وی را در طی روز خواستار میشد آنوقت می توانست به دوستانش و دیگران،

 همسر زیبایش را نشان دهد، اما در خلوت شب در قصرش همان جادوگر پیر را داشته باشد!

 یا آنکه در طی روز این جادوگر مخوف و زشت را تحمل کند ولی در شب،

 زنی زیبا داشته باشد که لحظات فوق العاده و لذت بخشی رابا وی بگذراند...

اگر شما یک مرد باشید و این مطلب را بخوانید کدامیک را انتخاب می کنید...

 انتخاب شما کدامیک خواهد بود؟
اگر شما یک زن باشید که این داستان را می خواند، انتظار دارید مرد شما چه انتخابی داشته باشد؟

  انتخاب خودتان را قبل از آنکه بقیه داستان را بخوانید بنویسید.

 آنچه لنسلوت انتخاب کرد این بود...:
لنسلوت نجیب زاده و شریف، می دانست که جادوگر قبلاً چه پاسخی به سؤال آرتور داده بود؛

  از این رو جواب داد که این حق انتخاب را به خود او می دهد تا خودش در این مورد تصمیم بگیرد.

 با شنیدن این پاسخ، پیرزن جادوگر اعلام کرد که برای همیشه و در همه اوقات زیبا خواهد ماند،

  چرا که لنسلوت به این مسئله که آن

  زن بتواند خود مسئول انتخاب نوع زندگی خودش باشد...

 احترام گذاشته بود.

 


   برچسب‌ها: آنچه, که, یک, زن
   
+ هما رادمنش ۱۳۹۱/۰۳/۱۱

العلمـاءُ ورثـۀُ الانبیـاءِ. (رسول اکرم- ص- )

میراث پیامبران چیست؟ آنچه از آنان به دست ما می رسد چه می تواند باشد؟ پیامبران چرا پیامبر شدند؟ پیامبر شدگی آنان به کدام مشخصه و امتیاز است؟ آیا تنها امتیاز یک پیامبر با بقیه جز آگاهی و وحی و اتصال است؟ مگر خود نگفت: انأ بشرٌ مثلکم یوحی الیّ؟

پس میراث یک پیامبر آگاهی و وحی و اتصالات اوست. 

حالا چه کسی می تواند وارث آگاهی و وحی و اتصال باشد؟

کسی که در اتصال با خدای واحد قهار است و علم و آگاهیهای خود را از او دارد.

یک جانشین یا معاون باید نزدیکترین و مشترکترین ویژگیها را با رئیس و سرور خود داشته باشد این ویژگی مشترک و نزدیک بین پیامبر و وارث او جز آگاهی و وحی و اتصال چه می تواند باشد؟! همان ویژگی که پیامبر را پیامبر کرد و همان ویژگی هم جانشین او را جانشین می کند

بنابراین:  

دانایان و افراد آگاه و متصل به آگاهی جانشینان و وارثان آگاهیهای پیامبران اند لذا از میراث وحیانی پیامبران نیز بهره مند خواهند بود و پیغام رسانان دین واحد آنان خواهند گشت. 

********

العلماءُ أمناءُ الرسول علي دين الله ما لَمْ يُخالِطوا السلطانَ و لَم يَرغَبوا في الدنيا فإذا خالَطوا السلطانَ و رَغِبُوا في الدنيا فقدْ خانُوا الرُّسُلَ فاعْتَزِلوهم و احْذَروهم. (رسول اكرم- ص-)


   برچسب‌ها: میراث, یک, پیامبر, چیست
   
+ ۱۳۹۰/۱۲/۰۸
ن انگلیسی که بر اثر حمله قلبی فوت کرده بود به طور ناگهانی و با جمله «دوستت دارم» همسرش به زندگی بازگشت ...

بازگشت به زندگی این زن در اوج ناباوری خانواده و پزشکانش باعث شگفتی آنان شد. پزشکان این بیمار پس از انجام اقدامات پزشکی به خانواده «لورنا» اعلام کردند که بیمارشان فوت کرده و اکنون با کمک دستگاه زنده است. بستگان لورنا که از تلاش های نیروهای پزشکی نا امید شده بودند، خود را برای مراسم خاکسپاری او آماده کردند. همسر لورنا برای وداع آخر به بالای تخت او می رود جمله دوستت دارم را چندین بار زمزمه می کند.

پسر و سه دختر این زن، که هنگام وداع پدرشان بالای سر او ایستاده بودند، گفتند: با وجود اینکه 45 دقیقه از زمان اعلام فوت مادرمان گذشته بود به یکباره متوجه شدیم که رنگ صورتش تغییر کرد و پلک هایش تکان خورد.

به گزارش خبرآنلاین، پزشکان لورنا با بیان اینکه شرایط او نادر است، پس از به هوش آمدن لورنا آزمایشها و عکس برداری های لازم را انجام داده و اعلام کردند که وضعیت او رو به بهبود است و آسیبی به مغزش نیز وارد نشده است!

  منبع : آفتاب

   برچسب‌ها: جمله, دوستت دارم, یک, فقط
   

درباره وبلاگ

کافه فان / Cafefun.ir
سایت اطلاعات عمومی و دانستنی ها

موضوعات

تبليغات

.:: This Template By : web93.ir ::.

برچسب ها: اطلاعات عمومی ، آموزش ، موفقیت ، ازدواج ، دانستنی ، گیاهان دارویی ، تعبیر خواب ، خانه داری ، سخن بزرگان ، دانلود ، بازیگران ، روانشناسی ، فال ، اس ام اس جدید ، دکتر شریعتی ، شاعران ، آموزش یوگا ، کودکان ، تکنولوژی و فن آوری ، دانلود ، تحقیق ، مقاله ، پایان نامه ، احادیث ، شعر ، رمان ، عکس ، قرآن ، ادعیه ، دکوراسیون ، سرگرمی ، اعتیاد ، کامپیوتر ، ترفند ، ورزش ، کد آهنگ ، مقالات مهندسی ، طنز ، دانلود کتاب ، پزشکی ، سلامت ، برنامه اندروید ، زنان ، آشپزی ، تاریخ ، داستان کوتاه ، مدل لباس ، مدل مانتو ، مدل آرایش