با بزرگ تر شدن کودک و رشد شناختی و شخصیتی او اما نیاز دیگری هم به نیاز های ابتدایی او اضافه می شود؛ نیاز به تربیت و آموزش از ساده ترین رفتارها مانند استفاده از دستشویی گرفته تا حرف زدن و بازی کردن.
در جامعه مدرن امروزی، عملا بعد از رسیدن کودک به سن مدرسه و ارتباط با دیگر همسالان، کودک بسیاری از آموزش ها را از معلمان، مدرسه، همسالان و حتی رسانه هایی مانند تلویزیون یاد می گیرد اما تا قبل از مدرسه، کودکی که تنها با والدین خود ارتباط دارد هم نیاز به آموزش و تربیت دارد اما واقعا وظیفه اصلی تربیت کودک بر عهده کیست؟
روان پزشکان چه می گویند؟
تربیت و پرورش یک کودک،
شاید مهم ترین و سخت ترین وظیفه ای باشد که کسی در زندگی برعهده خواهد
داشت. نظریات روان شناسان مشهوری مانند فروید و بندورا که بر تاثیر آموزش
های دوران کودکی در شکل گیری شخصیت بزرگسالی کودک تاکید دارند، اهمیت نقش
والدین را نشان می دهد. بندورا معتقد است رفتار و شخصیت آدمی اکتسابی است
یعنی بر اثر یادگیری شکل می گیرد. فروید پا را از این هم فراتر می گذارد و
می گوید تنها تجارب چند سال اول زندگی کوک شخصیت او را شکل می دهد و کودک
در سال های اول تنها در کنار پدر و مادر است.
والدین نخستین الگوهای رفتاری هستند که کودک با آن ها مواجه است و در بین بقیه افرادی که در کنار کودک قرار دارند، والدین تاثیرگذارترین هستند. از همان سال های ابتدایی زندگی، کودک مفاهیمی مانند مهربانی، احترام، دوست داشتن، دروغ، خشم و بقیه خصوصیات شخصیتی را از والدین خود الگو می گیرد. او بسیاری از این ها را به طور ناخودآگاه و حتی بدون تلاش والدین از آن ها و از رفتارهای آن ها کسب می کند به همین دلیل والدین باید کاملا نسبت به رفتار های خود در قبال کودک هشیار باشند.
والدین باید مشورت کنند
روان شناسان توصیه می کنند
که بهتر است والدین حتی قبل از بچه دار شدن با هم در مورد رفتارها و
انتظارات شان در قبال کودک حرف بزنند و از نوع والدگری یکدیگر اطلاع داشته
باشند. پدر باید بداند مادر چه انتظاری از کودکش خواهد داشت و چه رفتاری را
برای کودکش مناسب می داند. متخصصان می گویند والدین باید به یک نقطه مشترک
در تربیت کودک برسند و این کار با حرف زدن و همچنین مشاهده نمونه های
دیگر، بحث کردن در مورد مسائل مختلف تربیت کودک و مشکلاتی که ممکن است در
مسیر آموزش کودک اتفاق بیفتد، شکل می گیرد اما مهم ترین نکته ای که والدین
باید در مورد آن به توافق برسند، انضباطی است که کودک در چهارچوب آن قرار
خواهد گرفت. رفتارهای کودک باید حد و مرز مشخصی داشته باشد، باید کسی باشد
که به کودک درست یا غلط بودن هر رفتاری را آموزش دهد و در صورتی که والدین
در این مورد با یکدیگر توافق نداشته باشند، کودک دچار سردرگمی خواهد شد.
شکل دادن یک چهارچوب رفتاری برای کودک به او کمک می کند که یاد بگیرد بعدها
در اجتماع چطور رفتار کند.
مربی اصلی کودک کیست؟
به طور سنتی، مادرها وظیفه
آموزش کودک را برعهده دارند اما گاهی پدرها هم دوست دارند در این امر دخالت
داشته باشند. به غیر از آموزش های شخصیتی که در بالا گفته شد، بعضی
رفتارها و کارهای کوچک تر و به ظاهر کم اهمیت تری هم وجود دارند که کودک
باید بتدریج آن ها را از کسی یاد بگیرد. زمان استراحت و خواب، نوع غذا
خوردن، بازی کردن، حرف زدن و چیزهایی از این قبیل، مسائل روزمره ای هستند
که کودک در سال های اول زندگی باید یاد بگیرد. محققان در یک تحقیق با بررسی
روی 112 خانواده که کودکانی در سنین قبل از مدرسه داشتند به نتایج جالبی
دست یافتند. آن ها مشاهده کردند در خانه هایی که پدر با کودک بیشتر بازی می
کند و ارتباطش با کودک در زمینه بازی های فکری، ورزش کردن، دویدن و محبت
کردن است، والدین با هم همکاری مناسب تری در تربیت کودک دارند و مادر راحت
تر می تواند به کودک آموزش های لازم را بدهد. در این خانواده ها اغلب
اختلاف کمتری هم در زمینه تربیت کودک وجود دارد. در نقطه مقابل، در خانه
هایی که پدر سعی دارد در آموزش کارهایی مانند مراقبت های روزمره مثل حمام
کردن و استفاده از دست شویی، مسواک کردن، آماده کردن غذا و چیزهایی از این
قبیل دخالت کند، بعد از یک سال از نخستین مشاهده محققان، اختلاف های بیشتری
بین والدین در زمینه تربیت کودک به وجود آمده است. در این خانواده ها
والدین بیشتر از هم در زمینه تربیت کودک ایراد می گیرند و نحوه آموزش های
یکدیگر را زیر سوال می برند. مخالفت های والدین در موضوعات مختلف رفتاری در
این خانواده ها آشکار تر و حتی گاه به صورت جر و بحث هایی در حضور کودک هم
مشاهده شد؛ موضوعی که به نظر کارشناسان کاملا بر تربیت کودک تاثیر منفی
خواهد گذاشت.
بهتر است شراکتی تربیت نکنید
بسیاری از والدین می
گویند که می خواهند تربیت کودک را به طور مشترک و با همراهی یکدیگر انجام
دهند اما در عمل این اتفاق کمتر رخ می دهد. از نظر کارشناسان، بهتر است یکی
از والدین کودک نقش یک مربی را داشته باشد و والد دیگر صرفا نقش همراهی و
کمک کردن را. آن ها معتقدند بهتر است مادر به علت ارتباط بیشتر با کودک این نقش اصلی را بر عهده بگیرد و پدر نظراتش را در مورد تربیت کودک تنها با مادر در میان بگذارد و خود سعی نکند به روش خود به کودک آموزش دهد.
نتایج این تحقیق کاملا نقش بحث و گفت و گوی والدین قبل از بچه دار شدن یا در سال های اول زندگی کودک در مورد چگونگی تربیت او را نشان می دهد. مشاوره های قبل از بارداری و آموزش والدگری قبل از بچه دار شدن یا حتی حین آن می تواند به والدین در مورد روش مناسب تربیت کودک کاملا کمک کند و به آن ها اجازه دهد تا از تعارضات احتمالی جلوگیری کنند.
نکته بسیار مهم در مورد این مشکلات این است که تفاهم نداشتن در روش تربیت کودک حتی ممکن است به تفاهم نداشتن در زندگی مشترک والدین هم منجر شود مسئله ای که می تواند تاثیر مخرب بیشتری در تربیت کودک داشته باشد. بسیاری از کودکان در سال های قبل از مدرسه و در سنین 5 تا 6 سالگی، کاملا مشکلات بین والدین را می فهمند و در صورتی که احساس کنند خودشان یا موضوعی مربوط به آن ها باعث به وجود آمدن مشکل بین والدین شان شده ممکن است احساس سرخوردگی یا گناه کنند.
آموزش همه جانبه است
والدین باید به یاد داشته
باشند مهم ترین راه تربیت کودک، نه فقط آموزش کلامی است بلکه آن ها باید با
فرزندشان زندگی کرده و در کنار او وقت بگذرانند.
وقت گذاشتن برای کودک، توسط والدینی که در بیرون از خانه شاغل هستند کار سختی است؛ اینجاست که زمان های مشترک مانند زمان صرف غذا و روزهای تعطیل اهمیت پیدا می کنند. در این زمان ها تنها با کودک تان حرف نزنید، با یکدیگر هم ارتباط داشته باشید و اجازه دهید تا کودک قوانین زندگی را با مشاهده شما یاد بگیرد. همیشه حواس تان باشد که کودک تان شاهد رفتارهای شما خواهد بود و حتی به طور ناخودآگاه از آن الگو خواهد گرفت.
حوزه های مختلف رفتاری را از هم جدا کنید
شاپی
سالیوان، یکی از روان شناسان مجری این تحقیق می گوید: «هنگامی که پدر و
مادر هردو به یک اندازه می خواهند نقش مراقبتی و نظارتی داشته باشند، در
مقابل هم قرار بگیرند، این کودک است که بین پدر و مادر له می شود.» او
پیشنهاد می کند والدینی که این احساس را دارند بهتر است مسئولیت ها را با
هم تقسیم کنند. حوزه های مختلف رفتاری را از هم جدا کرده و هرکدام در حوزه
خود به آموزش کودک بپردازد و در عین حال با هم همیشه در هماهنگی باشند که
در این حوزه ها آموزش های متفاوتی به کودک ندهند. مادر ها می توانند بهداشت
فردی را به کودک یاد بدهند و پدر نحوه رفتار با کودکان دیگر را به فرزندش
آموزش بدهد؛ غذا خوردن و تغذیه کودک با مادر باشد و پدر، بازی کردن را به
کودک یاد بدهد.
اما از آنجا که بیشتر رفتار های ما به عنوان پدر و مادر به طور ناخودآگاه به الگوی ذهنی خودمان از والدین مان برمی گردد و با توجه به نقش تاریخی مادران در تربیت کودک، ناخودآگاه این مادران هستند که قدرت اصلی در پرورش کودک محسوب می شوند و پدر ها بهتر است تنها با مادران همفکری و همراهی کنند.» به عقیده دکتر سالیوان والدگری، به طور مشترک ممکن است بسیار ایده آل و مطلوب به نظر برسد اما در عمل، کار بسیار سختی است.
سینمای ما - وحيد سعيدي / مهران آرين:
پولاد كيميايي/ در سايه تيز هوشي پدر
تيزهوشي مسعود كيميايي جزء ويژگي هاي منحصر به فرد اوست كه در كنار ديگر وپژگيهاي اين كارگردان جلوه گري بيشتري دارد . پيش بيني او از شرايط روز جامعه و رفلكس زودهنگامش نسبت به اتفاقاتي كه در آينده رقم خواهد خورد نشانه ايي از همين تيز هوشي است كه جلوه بارزآن ساخت فيلم «سفر سنگ» بود. او در دوره ايي ديگر از زندگي كاريش باز هم وجهي ديگر از اين تيز هوشي اش را آشكار كرد و پيش از آنكه جامعه به باوري دوباره از جوانان برسد ، كيمايي چهره تازه اي از قهرمان جديدش رو كرد. قهرماناني كه ديگر آدم هاي ميانسال دهه هاي گذشته نبودند . او سال 74 ، يعني دو سال قبل از واقعه دوم خرداد و ايجاد موج جوانگرايي در جامعه شمايل قهرمانش را تغيير داد و جواناني از نسل آن دروه قهرمانان فيلم هاي «ضيافت» و «سلطان» شدند وبي شك ورود اين نسل تازه در فيلم هاي كيميايي زمينه ايي بود براي آنكه در سال هاي بعد او «پولاد» ش را كه در آن سال ها نوجواني 16، 17 ساله بود به قهرمان اول فيلم هايش بدل كند. كيمايي آرام آرام قهرمان آينده اش را وارد دنياي فيلم هايش داد و او را خيلي بطئي از حاشيه به متن آورد. حضور كوتاه او در فيلم ناموفق «تجارت» بعد ها با قرار گرفتن در كنار قهرماناني چون «سلطان» و «اميرعلي» به تدريج تصوير قهرمان آينده كيميايي را شكل داد. اين روند منطقي كه كيميايي پدر براي پولاد درنظر گرفته بود در «سربازهاي جمعه» به نقطه ماقبل آخر رسيد ، يعني همان جايي كه پس از آن مي بايست او برگ برنده ايي كه سال ها روي آن كار كرده بود را رو مي كرد. همان گمشده ايي كه كيمايي پس از بهروز وثوقي در به در در پي يافتنش بود، هرچند در برهه اي با حضورعرب نيا و فروتن گفته شد كه او آن حلقه مفقوده را يافته ، اما همكاري او با اولي دوام چنداني نيافت و دومي نيز در دو همكاري آخرش با كيميايي مجالي براي ارائه خود پيدا نكرده بود و همين موجب شد تا همگان در انتظار قهرمان جديد كيميايي باشند و«حكم» پايان اين انتظار بود. پولاد در هيبت آدمكشي حرفه اي آنچنان در قالب نقش نشسته بود كه توانست در برابر درخشش بازيگراني مثل عزت اله انتظامي ، ليلا حاتمي وخسرو شكيبايي درخشش ديگري داشته باشد . گويي در جايي كه همگان به تحسين پولاد در اجراي اين نقش پرداختند. كيمايي نفسي راحت از اعماق وجود كشيد. سرمايه گذاري او نتيجه داده او حالا از بابت داشتن قهرماني با ويژگي هاي مورد نظرش خيالش راحت شد و بر همين اساس است كه با خيالي آسوده نقش جوان اول «رييس» را به مي سپارد و اعلام مي كند كه در صورت ساخت «شريك» اين پولاد است كه نقش اول فيلمش را ايفا مي كند. او حالا به پاس تيز هوشي كيميايي بزرگ تبديل به بازيگري شده با امضاي مستقل ازپدر ، كه تداوم آن فقط با انتخاب هاي صحيح حاصل مي شود. تا به اين جا مخاطبان چهره او را در آثار ديگري چون «صحنه جرم ورود ممنوع» ومجموعه« مرگ تدريجي يك رويا» كه پدرش كارگردان آن ها نبوده ديده است. ايفاي نقش آراس مشرقي در مجموعه جيراني او را به چهره اي شناخته شده در نزد عامه مخاطبان تبديل كرده است. بي شك دست پيدا كردن به مخاطب عام از طريق رسانه تلويزيون هدفي است كه پولاد آن مد نظر خود قرار داده و شايد در پي اتخاذ اين سياست است كه بازي در مجموعه مناسبتي «خونمردگي» را مي پذيرد. مجموعه اي كه بي شك به خاطر پخش شبانه اش مخاطبان زيادي را جذب خود خواهد كرد .
ليلا حاتمي/ خارج از سايه پدر
هيچگاه زير سايه پدر قرار نداشت و زماني اولين حضور حرفه ايي اش را در سينما تجربه كرد كه علي حاتمي روزهاي آخر زندگي اش را در بستر بيماري طي مي كرد ودرست در نيمه هاي توليد«ليلا» بود كه پدرش ازدنيا رفت. البته او پيش از آن تجربه هاي كوتاهي با علي حاتمي داشت كه شاخص ترين آن نقشي بود كه در دلشدگان ايفا كرد . اما «ليلا» آ غازي بود براي دوران حرفه اي ليلا حاتمي. شروعي رويايي ، با يك شاه نقش كه او از آن نهايت استفاده را برد و توانست موقعيتش را به عنوان يك بازيگر حرفه ايي در سينما تثبيت كند. چهره آرام و لحن صداي او موجب شد تا نقش هاي از جنس «ليلا» در ادامه به او پيشنهاد شود، اما او در ميان انبوه پيشنهادهايش بازي در نقش «شيدا» را پذيرفت. اما حاتمي در ادامه راه در تلاش بود تا شمايلي كه از او در اذهان نقش بسته را بشكند و بر همين اساس بود كه نقش زني خياباني را در فيلم «آب و آتش» جيراني پذيرفت و با اجراي صحيح اين نقش توانست از قالب هميشگي خود خارج شود. اين فيلم اگر براي سازنده اش و يا پرويز پرستويي امتيازي نداشت ، اما براي حاتمي يك اتفاق تازه بود كه برايش تنديس پنجمين جشن سينماي ايران را هم به ارمغان آورد. ايفاي نقش مادر پسر بچهاي ده،دوازده ساله در فيلم «مرباي شيرين» مرضيه برومند تلاش ديگري بود از او تا بار ديگر خود را در نقشي تازه محك بزند. او در حالي بازي در اين نقش را پذيرفت كه كمتر بازيگر همسن و سال او حاضر مي شد در آن شرايط نقش يك مادر را ايفا كند.«سالاد فصل»و«حكم» ديگر نقش هاي متفاوت كارنامه ليلا حاتمي هستند كه او به مانند اكثر كارهايش به درستي از ايفاي آن ها بر آمد. او طي سال ها فعاليت خود در عرصه بازيگري تجربيات ديگري چون « شاعر زباله ها »،«سيماي زني در دوردست» ،« ارتفاع پست» ، «ايستگاه متروك» و... دارد ، فيلم هايي كه هرچند شماي آشناي ليلا حاتمي را در ذهن مخاطب ترسيم مي كرد ، اما در اكثر اين آثار حاتمي با دريافت درست از نقش ها توانست وجه اي تازه به كاراكترهايش جلوه گر كند. او اخيرا تجربه اي نو در فيلم «بي پولي» داشته كه بايد تا جشنواره فجر در انتظار ماحصل كار او بنشينيم.
گلشيفته و شقايق فراهاني / خواهران غريب
خواهران فراهاني، صرفنظر از مقوله كوچكتر بزرگتري، در بازيگري هم
مسيرهاي متفاوتي را پيمودهاند. شقايق، در تئاتر بازيگر نسبتا خوبي نشان
داده، مثلا در نمايشي كه به كارگرداني پدرش بهزاد فراهاني و برداشتي آزاد
از داش آكل صادق هدايت بود، بازي خوبي از خود به نمايش گذاشت. در سينما هم،
در فيلمي چون «چتري براي دو نفر» بازي متفاوت و پيچيدهاي را از او شاهد
بوديم، اما به هر حال، «طوطيا» يا «عشق كافي نيست» و امثال آنها چندان
اعتباري براي بازيگرش به ارمغان نميآورند.
اما حقيقت اين است كه سينما سنگ محك ديگري براي گلشيفته بوده است. از اولين
فيلم عمرش، درخت گلابي، به راحتي ميشد بارقههاي استعداد را در بازي عجيب
اما ملموس و طبيعياش ديد. اما به رغم همه واكنشهاي مثبت، هنوز ميشد
نگران بود. نگران استعداد كودك و نوجواني كه ظهور ميكند اما با بلوغ و
بزرگسالي ديگر نشاني از آن باقي نميماند. اما گلشيفته متفاوت بود. پس از
چند سال غيبت شاهد بازگشت دوباره او بوديم. دورهاي كه «بوتيك» سرآغاز موفق
آن محسوب ميشد. طبيعي بود كه سينماي ايران قدم اين چهره مستعد و جديد را
مبارك بشمارد و از آن به بعد سيل پيشنهادها بود كه به سوي او سرازير ميشد.
تقريباً هر فيلم يا سريالي كه دختري جوان را محور قرار داده بود او را
ميخواست. اما از بين همه آنها، «ميم مثل مادر»، «اشك سرما» و «سنتوري»
آثار مهمتري هستند. «م مثل مادر» قرار است اثري باشد در ستايش جايگاه
مادر، اما اينكه هست يا نيست ربطي به تلاش مستقل گلشيفته براي ترسيم پرتره
درد كشيده مادر ايراني ندارد. او امضاي خود را پاي اثر ميگذارد. يا در
«اشك سرما»، او دختريست ساده، چوپاني در ميان برف و كوه و توطئه و مرگ كه
لطافت و معصوميتش قرباني خشونت بيرحم جنگ ميشود. «سنتوري» هم جلوه
متفاوتيست از چهره تيپيكال دختر شهري متوسط كه در ضمن همسر يك هنرمند هم
هست. «تفاوت جنس بازي او در دوران عاشقي و بعد آن دعواهاي وحشتناك
خيرهكننده است. گويي بازيگر مورد علاقه ما، فيلم به فيلم، همزمان با بالا
رفتن سن، پختهتر شده و غريزه شگفتانگيزش را با تجربه و تكنيك آميخته است.
حالا هم، با ديكاپريو و راسل كرو همبازي شده و اسطورهاي چون ريدلي اسكات
هدايش كرده كه اگر تداوم داشته باشد و بتواند با تسلط بر آن زبان و فرهنگ،
خود را با شرايط سينماي فوق حرفهاي هاليوود وفق دهد قطعا شايسته اسكار
خواهد بود. بالاخره كمتر از شهره آغداشلو كه نيست، هست؟
ميلكا و مهراوه شريفينيا / خواهران قريب
* حكايت مهراوه و مليكا مثل شقايق و گلشيفته است. البته مهم نيست كي به كي برتري دارد، به هر حال هر كسي راه خودش را ميرود اما انتخابهاي درست مبتني بر استعداد و علاقه هم جايگاه خودش را دارد. مليكا شايد چندان علاقهاي به بازيگري نداشته باشد چون مهمترين نقش سينمايياش به «مهمان مامان» (1382) بازميگردد اما مهراوه كه او را با نقش كوتاهش در «زير پوست شهر» ميشناختيم به يكباره با «ساعت شني» و «روز حسرت» جلوههايي ديگر از قدرت بازيگرياش را نشانمان داد؛ نقشهاي پررنگ و پيچيدهاي كه اجرايشان از عهده هر كسي برنميآيد. البته شايد همه نقش زن درگير ايستاد را با پانتهآ بهرام به ياد بياورند. چنانكه، مرد معتاد هم متبادر با نام بهروز وثوقيست، اما دقيقاً همينجاست كه ارزش كار بهرام رادان و مهراوه شريفينيا معلوم ميشود. اينكه از اسطورهها عبور كني و بتواني نامت را به كمك استعداد و تلاش و شايد عشق به هنرت در حافظه شلوغ و سلبي مخاطب، ثبت كني. نكته ديگر گريز از كليشههاست تكرار در نقش زن عبوس و بداخلاق كه مشكلاتي عموماً غيرعادي دارد او را تهديد ميكند. مهراوه نبايد، ترانه هميشه 15 ساله باقي بماند.
* باران كوثري / از تبار بانوي ارديبهشت
باران كوثري، قطعاً نمونه موفق off – spring هاست. كسي كه خودش را ازسايه مادرش فراتر برد و مستقلاً جايگاه ويژهاش را در سينماي ايران بهدست آورد. شايد تماشاگران «روسري آبي» فكرش را هم نميكردند كه دختر كوچولوي شيطان فيلم، روزي به يكي از اميدهاي اين سينما تبديل شود. حتي «زير پوست شهر، هم نشان چنداني از آن «اميد» و اين «آينده» نداشت. اما «رقص در غبار» و پيآيندهاي ديگر، اذعان سينمادوستان را متوجه استعدادي نوظهور كرد. در اين ميان، «خون بازي»، «روز سوم» و مجموعه تلويزيوني «صاحبدلان» نقاط اوج كارنامه باران هستند. اولي، تبديل شده به آزمون بازيگري براي هنرمندي كه ميخواهد خود را ثابت كند و البته نقشهاي خاصي هميشه جواب ميدهد. معتاد، عقبمانده، بيمار و... هميشه بستري براي ظهور قدرت بازيگري بودهاند و باران هم در «خون بازي» قدر اين فرصت را ميداند. «روز سوم» هم چالشي دريغانگيز در نقشي دشوار است. بهره درست و حرفهاي از صدا و بدن و چهره، در عين محدوديتهاي فيزيكي، يكي از اوجهاي كارنامه باران را رقم ميزند. اما و فقط يك نكته: پيشتر، از انتخاب درست گفتيم. انعطافپذيري هم يكيديگر از رازهاي بازيگران بزرگ است. فرار از نقشهاي تكراري و تلاش براي دستيابي به افقهاي نو. بازي در «توفيق اجباري»ها قطعاً ثمره چنداني براي يك عاشق نخواهد داشت.
پگاه آهنگراني / همچنان با كفشهاي كتاني
براي بودن و ماندن در هنر – صنعت – رسانه بيرحيمي چون سينما، فرزند سينماگر بودن يك امتياز براي شروع است اما «ماندن» و «اثبات» بستگي تمام به شايستگيهاي هنرمند دارد. «دختري با كفشهاي كتاني» شروعي رويايي براي پگاه آهنگراني بود. بودن ميان حرفهايها و استخوان خردكردههاي بازيگري و فيلمي كه حول تو ميچرخد. شايد بتوان گفت او بود كه دوره جديدي از حضور دختران نوجوان و جوان در سينماي ايران را آغاز كرد. اما حضور پگاه تا «زندان زنان» چند سالي به تعويق افتاد. اين فيلم، اما بيشتر متعلق به رويا نونهالي و رويا تيموريان بود تا او. هر چند ميشد تلاشش را براي درآوردن نقش به عينه ديد و اين دقيقاً رمز بازيگران بزرگ است. كسي نبايد اين «تلاش» و مرارت را ببيند، و اين نقش و فقط نقش است كه بايد ديد و ثبت شود. پگاه چندان پركار نيست و نميتوان با يكي دو نقش، قضاوت درستي درباره جايگاهش در بازيگري داشت. حتي «سه زن» هم نميتواند معيار نهايي باشد. شايد، بايد همچنان منتظر بمانيم.
* ميلاد صدرعاملي / گريز به بازيگري
از ميان معدود فرزندان سينماگران سينماي ايران، آناني كه به مقولهاي غير از بازيگري پرداختهاند كم نيستند، راما قويدل، بهمن كيارستمي، سميرا و حنا مخملباف و ... . اما ميلاد صدرعاملي با آنها يك تفاوت كوچك دارد. ميل به بازيگري و تجربهاش حتي براي يك بار. «من، ترانه 15 سال دارم» اولين و آخرين تجربه بازيگري او بود و گويا سنگ محكي كه راه آينده را به او نشان داد. ساخت چند مستند و آمادگي براي ورود به سينماي كوتاه و بعد حرفهاي، مسيري است كه ميلاد براي حضور در سينماي ايران برگزيده است. راهي كه قطعاً روشنتر از بازيگري معمولي بودن است.
رضا داودنژاد / به دنبال پدر
دقيقاً نميتوان جايگاه رضا داودنژاد را در اين سينما مشخص كرد. بازيگر،
دستيار كارگردان و برنامهريز! سرمايهگذار! تهيهكننده، مشاور! و يا
مجموعهاي از همه اينها، شبيه به نقشي كه محمدرضا شريفينيا ايفا ميكند!
استقلال، واژه شريفيست. هماني كه نيكلاس كيج براي رسيدن به آن، حتي نامش
را عوض كرد كه زير دين عمويش، فورد كوپولاي كبير نباشد و يا آنجلينا جولي
كه مدتهاست از پدرش جان وويت جلو زده. همراه پدر بودن و از نفوذ و تاثير
او براي پيشرفت در مسير حرفه زندگي اصولا چيز بدي نيست. اما در عين حال
تلاش موازي براي ساخت دنياي شخصي و استقلال هنري هم ارجمند است. خطاب اين
سطور، به همه off-spring هاست.
اعتقاد چندان به شانس و اقبال ندارم. اگر آنها داراي داراي جايگاه و اعتبار
در اين سينما هستند مرهون استعداد و كوشش خودشان است. حكايت پدر و
مادريست كه فرزندشان را به 7 سالگي ميرسانند و بعد دستشان را ميگيرند و
ميبرندشان دم مدرسه. از آنجا به بعد خود آن بچه است كه سرنوشتش را رقم
ميزند. شاگرد تنبل داريم و شاگرد زرنگ و يادمان باشد فرزند آلبرت اينشتين
اصلاً نابغه نبود.
منبع: ماهنامه تازه
.:: This Template By : web93.ir ::.