+ ۱۳۹۱/۰۳/۱۷
ه گزارش ایسنا، در آستانه فرارسیدن ایام شهادت حضرت فاطمه زهرا(س) مرکز خبر حوزه به بخش اندکی از آثار و فواید مادی و معنوی تسبیحات حضرت فاطمه زهرا(س) بعد از نمازهای واجب پرداخت.

بهترین تعقیبات نماز،‌ تسبیحات حضرت زهرا(س) است و شایسته است که بعد از نمازهای واجب و زمان‌های دیگری چون وقت خواب و ابتدای زیارت بزرگان و پیشوایان دین بر آن مداومت شود.

هدیه‌ای آسمانی از جانب پدر

هنگامی که فاطمه(س) از سختی کارهای خانه در زحمت بود،‌امیر‌مؤمنان به ایشان فرمود: نزد پدر برود و خدمتکاری درخواست کند تا در امور منزل یار و همکارش باشد.

وقتی پیامبر(ص) از خواسته‌آنان آگاهی یافت، فرمود: «ای فاطمه، می‌خواهی چیزی به تو عطا کنم که از خدمتکاری و همه دنیا با آنچه در آن است، ارزش‌مند تر است؟ حضرت فاطمه(س) فرمود: مشتاقم بدانم چیست؟ پیامبر(ص) فرمود: بعداز نماز سی و چهار مرتبه «الله اکبر» و سی و سه مرتبه «الحمد لله» و سی و سه مرتبه «سبحان الله» بگو و آن را با «لا اله الا الله» ختم کن. این کار برایت از چیزی که می‌خواهی و از دنیا و هرچه در آن است،‌بهتر است.»

در آن لحظه که این هدیه آسمانی به فاطمه(س) عطا شد، فرمود:‌« از خدا و رسول راضی شدم.»

امام باقر(ع) درباره تسبیح حضرت زهرا می‌فرماید: «خداوند متعال با هیچ ستایشی بالاتر از تسبیحات فاطمه زهرا(س) عبادت نشده است و اگر چیزی افضل از آن وجود داشت، رسول خدا(ص) آن را به فاطمه(س) اعطاء می‌کرد».

تسبیح حضرت زهرا که به مناسبت مداومت آن حضرت در انجام آن، به ایشان منسوب گردیده است، درواقع تسبیح حضرت حق‌تعالی است!!

معنای تسبیح حضرت زهرا(س)

الله اکبر

انسان با گفتن «الله اکبر» به نهایت عجز خود اعتراف می‌کند و به ناتوانی‌اش به درگاه الهی بارها اقرار می‌کند.

جمیع بن عمیر می‌گوید: در محضر امام‌صادق(ع) بودم. حضرت از من پرسید: «جمله «الله اکبر» یعنی چه؟‌گفتم:‌یعنی خدا از همه چیز بزرگ‌تر است. حضرت فرمود:‌ مطابق این معنا خدا را چیزی تصور کرده ای و او را بزرگ تر از آن چیزها تصور نموده‌ای. عرض کردم: پس معنی «الله اکبر» چیست؟‌حضرت پاسخ داد:‌معنایش این است؛ «الله اکبر من ان یوصف؛ خداوند بزرگ‌تر از آن است که توصیف گردد.»

الحمدلله

پس از آن‌که انسان به عجز و ناتوانی خویش در شناخت خالق اعتراف کرد، با گفتن «الحمد لله» که از افضل اذکار تسبیح است،‌وارد مرحله بعدی می‌شود.

حضرت امام‌خمینی در باب حمد می‌فرماید: «حمد خدا مساوی شکر است؛ چنانچه در روایات کثیره وارد است، کسی که «الحمد لله» بگوید شکر خدا را ادا کرده است، چنانچه امام‌صادق(ع) فرمود:‌شکر هر نعمتی اگرچه بزرگ باشد،‌این است که حمد خدای عزوجل کنی».

سبحان الله

شخصی از حضرت علی(ع) پرسید:‌ »معنی «سبحان الله» چیست؟ حضرت فرمود: «سبحان الله» تعظیم مقام بلند و با عظمت خدا و منزه دانستن او از آنچه مشرکان می‌پندارند، است و زمانی‌که بنده این کلمه را می‌گوید، همه فرشتگان بر او درود می‌فرستند».

ثواب تسبیح حضرت زهرا با تربت امام‌حسین(ع)

درباره ثواب تسبیح حضرت زهرا(س) با تربت امام‌حسین(ع) از حضرت صاحب الامر (عج) روایت شده است: «هرکه تسبیح تربت امام‌حسین(ع) را در دست داشته باشد و ذکر را فراموش کند، ثواب ذکر برای او نوشته می‌شود».

بعداز آن‌که رسول اکرم(ص) تسبیحات را به کوثرش عطا کرد، حضرت فاطمه ابتدا رشته‌ای از پشم تابیده و با آن به تسبیح پرداخت، تا این که حضرت حمزة بن عبدالمطلب شهید شد. پس حضرت فاطمه(س) از تربت قبر آن بزرگوار خاک برداشت و تسبیح ساخت و با آن تسبیح می‌کرد و مردم نیز چنان کردند و چون سید‌الشهدا شهید شد، سنت شد که از تربت آن امام‌مظلوم،‌تسبیح سازند و با آن ذکر گویند.

فضیلت و آداب تسبیح حضرت زهرا(س)

درباره فضیلت و آداب گفتن تسبیح حضرت زهرا(س) روایات زیادی از ائمه معصومین(ع) وارد شده است که به برخی اشاره می‌شود:

*جلوگیری از تیره بختی

ابو‌هارون مکفوف می‌گوید: «امام‌صادق به من فرمود: ای ابو‌هارون،‌ ما کودکان خود را همان‌گونه که به نماز فرمان می‌دهیم،‌به تسبیح حضرت زهرا(س) نیز امر می‌کنیم. پس بر این ذکر مداومت کن؛ زیرا هر بنده‌ای بر آن مداومت کند، تیره بخت نمی‌شود.

*خوشنودی خداوند، دوری کردن شیطان

امام باقر(ع) فرمود:‌هرکس تسبیح حضرت زهرا را بگوید،‌سپس طلب آمرزش کند، آمرزیده خواهد شد. این تسبیح به زبان یک‌صد مرتبه است، ولی در میزان عمل یک هزار تسبیح به حساب می‌آید و شیطان را دور و خداوند رحمان را خوشنود می‌سازد.»

*آمرزش گناهان

امام صادق(ع) نیز به فضیلت تسبیح بعداز نمازهای واجب چنین اشاره کرد:‌ « مَنْ سَبَّحَ تَسْبِیحَ فَاطِمَةَ ع قَبْلَ أَنْ یَثْنِیَ رِجْلَیْهِ مِنْ صَلَاتِهِ الْفَرِیضَةِ غَفَرَ اللَّهُ لَهُ ، هرکس بعداز نماز واجب تسبیحات حضرت زهرا(س) را بجا آورد قبل از اینکه پای راست را از بالای پای چپ بردارد، جمیع گناهانش آمرزیده می‌شود»(کافی ج ۳ ص ۳۴۳)

و در حدیثی دیگر فرمود: « مَنْ سَبَّحَ تَسْبِیحَ فَاطِمَةَ ع فَقَدْ ذَکَرَ اللَّهَ الذِّکْرَ الْکَثِیر ، کسی که تسبیح فاطمه زهرا(س) را بگوید خدا را به ذکر کثیر یاد کرده است.»)معانی الاخبار ص ۱۹۳)

شرایط تسبیح حضرت زهرا (س)

یکی از شرایطی که در این تسبیح باید رعایت شود، این است که بعداز نماز بلافاصله خوانده شود؛‌یعنی وقتی نماز به پایان رسید، نمازگزار قبل از این‌که تغییر وضع دهد و به عبارتی از حالت تشهد و سلام در نماز خارج شود، تسبیح را شروع کند و از آنچه در سرّ عدد مستور است می‌توان فهمید که بلافاصله بودن تسبیح بعداز نماز دارای حسابی است که در غیر این‌صورت نیست.

با فضایلی که برای حضرت زهرا (س) نقل شد، و نیز تاکیدات بسیاری که در مداومت بر آن از ناحیه ائمه معصومین(ع) آمده است، شایسته است که این عمل، عاشقانه و با نشاط به‌جا آورده شود.

اگرچه ممکن است نفس تسبیح بعداز نماز نشانه ای از نشاط در عبادت باشد،‌ اما متاسفانه بسیار دیده می‌شود که به هنگام تسبیح، اذکار را چنان سریع و بی‌توجه می‌گویند که شاید بیان‌گر این واقعیت باشد که تسبیح را بر اثر عادت یا تاثیر محیط می‌گویند، نه از روی نشاط.


   برچسب‌ها: فلسفه, فواید, تسبیحات, حضرت زهرا
   
+ ۱۳۹۱/۰۲/۳۱

دكتر حسینی قزوینی

  اساس کار این تارنگار دفاع از کلیّت اسلام بوده و هست و قصد ما بیشتر از هر چیز از بین بردن اختلافات بین شیعه و سنّی است، ولی چه میشود کرد که برادران اهل سنّت و وهابیون، همه ساله در ایّام فاطمیه انتشار به شبهاتی مبنی بر اینکه «شهادت حضرت زهراء(س) افسانه است» و «شهادت حضرت فاطمه(س) هیچ سندی ندارد». پس لازم است که به این عزیزان گوشزد شود که هر چند ما تمایلی به اینکه این مسائل را همه روزه مطرح کنیم نداریم، ولی این مطلب سند دارد و بدون سند نیست. در ادامه بخشهایی از فرمایشات «دکتر حسینی قزوینی» را در مناظره با شبکۀ المستقله، خواهید خواند که نشان میدهد که شهادت حضرت زهراء افسانه نیست.

***

 در رابطه با قضیه حضرت زهراء سلام الله علیها كه چند شبی است ‌در شبكه المستقله مطرح می‌شود باید عرض كنم كه: اعتقاد به شهادت آن بانوی بزرگوار مطلب جدیدی كه مولود امروز مذهب شیعه و از دست‌ساخته‌های آنان و یا اختراعات متأخرین باشد نیست، بلكه این قضیه‌ای است ریشه‌دار در تاریخ.

شیعه از دیر زمان معتقد بوده است كه فاطمه زهراء سلام الله علیها مظلومه و شهیده از دنیا رفته است، و به همین سبب از صد‌ها سال قبل، هم‌زمان با سال‌روز شهادت آن بانو در مساجد و حسینیه‌های خود اقامه عزاء می‌نموده‌ است، و به هیچ‌وجه شیعه در أثناء اقامه ماتم برای حضرت فاطمه سلام الله علیها به شتم و سبّ صحابه نمی‌پرداخته‌اند.

عزاداری حضرت زهرا(س) به معنای اهانت به خلفا و اصحاب نیست

  از برادران عزیز و بینندگان محترم می‌خواهم تا به برنامه‌های شبكه‌های تلویزیون ایران كه در حقیقت همه مجالس عزای حضرت فاطمه سلام الله علیها در ایران را در بر می‌گیرد، توجه داشته باشند و آن را مشاهده كنند، مخصوصاً مجالسی كه در بیت مقام معظم رهبری آیت الله خامنه‌ای پخش می‌شود. كه می‌بینید در آن‌ها هیچ اثری از سب و شتم صحابه نیست، و حتی این كه قاتل حضرت فاطمه سلام الله علیها چه كسی بوده و چه كسی به آن حضرت اهانت كرده است ذكری نمی‌شود، و در منابر ما فقط با تكیه بر روایاتی كه بر گرفته از میراث شیعه از امام علی بن أبی طالب سلام الله علیه است به بیان مظلومیت حضرت فاطمه سلام الله علیها می‌پردازند – كه إن شاء الله كلام علی بن أبی طالب در نهج البلاغه را ذكر خواهم كرد – و یا به ذكر كلمات امام حسین سلام الله علیه در كافی و یا امام كاظم سلام الله علیه در باره شهادت حضرت فاطمه سلام الله علیها می‌پردازند بدون آن كه بنا باشد روی قاتل آن حضرت و یا سبب شهادت تكیه‌‌ شود.

تأكید بر لزوم رعایت احترام اهل سنت و خودداری از اهانت

  بینندگان عزیز و حاضران محترم در برنامه! همان‌گونه كه در برنامه قبل هم تذكر دادم، بنا و رویه ما بر این است كه ـ نستجیر بالله ـ مطالبی را بیان نكنیم كه موجب اهانت به صحابه شود؛ و در طول این مدت دو سالی كه هر هفته در شبكه سلام برنامه داشته‌ایم قبل از هر برنامه بر این نكته تأكید ورزیده‌ایم كه هر‌گونه اهانت به اهل سنت و عقائد آن‌ها را گناه نابخشودنی می‌دانیم و من همواره این عبارت را تكرار می‌كنم كه: «حتی اگر كلمه‌ای سهوا یا از روی خطا بر زبان من جاری گشت و از آن بوی اهانت استشمام می‌شود من از برادران اهل سنت عذر می‌خواهم.»

اما اهانت چیزی است و نقل اخبار و وقایع تاریخی چیز دیگر، ما همیشه وقایع تاریخی را بدون این‌كه مثلاً بگوییم: این وقایع چنین و چنان است و یا این كه ما به آن اعتقاد داریم یا نداریم نقل می‌كنیم.

 

اشاراتی که در منابع شیعی وجود دارد

   اما نسبت به آن‌چه كه جناب دكتر هاشمی در رابطه با قضیه شهادت حضرت فاطمه سلام الله علیها یا مظلومیت آن حضرت گفتند: كه آیا از زبان حضرت علی بن أبی طالب در نهج البلاغه كلامی صادر شده یا نه؟ باید به عرض برسانم:

بعضی از برادران عزیز حاضر در استودیو گفتند: این قضیه در كتاب نهج البلاغه نیست. در حالی كه این كلام حضرت در نهج البلاغه‌های گذارده شده در اینترنت و در تمام نهج‌البلاغه‌های دنیا در هر كتاب‌خانه‌ای خطبه 202 وجود دارد كه امیر المؤمنین سلام الله علیه در باره وفات فاطمه زهراء سلام الله علیها این‌گونه فرموده است:

«فلقد استرجعت الودیعة وأخذت الرهینة، أما حزنی فسرمد و اما لیلی فمسهّد فأحفها السؤال واستخبرها الحال»

روایت شده این سخن را امام علیه السلام‌ در كنار قبر فاطمه علیها سلام، سیده زنان جهان، به هنگام دفن او و خطاب به پیامبر صلّی الله علیه و آله وسلّم بیان نموده است: [اى پیامبر!] امانتى كه به من سپرده بودید هم اكنون باز گردانده شد و گروگان باز پس گرفته شد، اما اندوهم همیشگى است و شبهایم همراه بیدارى است سر گذشت وى را از او بى‏پرده بپرس و چگونگى آن را از وى خبر گیر....(نهج البلاغه، خطبه202)

این حزن به چه معناست؟ یعنی حزن من به خاطر وفات یا شهادت حضرت فاطمه سلام الله علیها و این‌كه شبهایم تا زمانی كه خداوند مرا به تو ملحق كند همراه بیدارى است. این كلمات خطاب به رسول خدا صلى الله علیه و آله صادر شده است. بعد از آن عرض می‌كند: به زودى دخترت تو را آگاه خواهد ساخت كه امتت در ستم كردن به وى اجتماع كرده بودند، سر گذشت وى را از او بى‏پرده بپرس و چگونگى آن را از وى خبر گیر. وضع این چنین است در حالى كه هنوز فاصله‏اى با زمان حیات تو نیفتاده و یادت فراموش نگردیده.

 این یعنی اجتماع امت بر ظلم حضرت فاطمه و به شهادت رساندن او فأحفها السؤال واستخبرها الحال (سر گذشت وى را از او بى‏پرده بپرس و چگونگى آن را از وى خبر گیر). این در حالى كه هنوز فاصله‏اى با زمان حیات تو نیفتاده و یادت فراموش نگردیده.

این‌ها كلمات أمیر المؤمنین علیه السلام‌ در نهج البلاغه خطبه 202 است.

امام حسین سلام الله علیه این قضیه را از پدر بزرگوارش امیر المؤمنین سلام الله علیه در كتاب كافی، جلد اول، ص 458 نقل می‌كند.

هم‌چنین این قضیه را محمد بن جریر طبری(مورّخ سنّی) از امام حسین علیه السلام در دلائل الامامه، ص 138، و شیخ مفید در كتاب أمالی، ص 282 نقل می‌كنند.

اشاراتی که در منابع اهل سنّت و جماعت وجود دارد

1.قضیه شهادت حضرت فاطمه سلام الله علیها مختص به مصادر شیعه نمی‌شود، بلكه بعضی از علماء اهل سنت مانند: جوینی متوفاى سال 730 هـ كه استاد ذهبی كه از اركان علم رجال است نیز نقل كرده اند.

معرفی شخصیت جوینی:

ذهبی(از بزرگان اهل سنّت) در باره استاد خود می‌گوید: «الإمام المحدث الأوحد الأكمل فخر الإسلام.» (او امام و از ممتاز‌ترین و كامل‌ترین محدثین و مایه افتخار اسلام بود.)این عبارت ذهبی در حق استادش جوینی است. كتاب تذكرة الحفاظ، ج 4، ص 1505.

متن روایت:

جوینی در كتابش از رسول الله صلى الله علیه واله وسلم نقل می‌كند:

أنه لما رأى فاطمة دخلت على بیته قال: لما رأیتها ذكرتُ أو ذُكرتُ ما یصنع بها بعدی، كأنی بها یعنی كأنی بفاطمة قد دخل الذل بیتها وانتهكت حرمتها وغصب حقها ومنعت إرثها وكسر جنبها وأُسقط جنینها

یعنی رسول خدا صلّی الله علیه وآله چون دیدند فاطمه وارد خانه‌اش شد، فرمود: هنگامی‌كه او را می‌بینم به یاد اتفاقاتی كه بعد از من برای او می‌افتد می‌افتم، گویی او را با چشم خود می‌بینم [یعنی فاطمه را] كه ذلت به خانه‌اش وارد شده و حرمتش مورد هتك قرار گرفته و حقش غصب و از ارثش منع و پهلویش شكسته و جنینش سقط شده است.

این عبارت جوینی أستاد ذهبی است و در ادامه می فرماید:

و هی تنادی یامحمداه فلا تجاب وتستغیث فلا تغاث فتكون أول من یلحقنی من أهل بیتی، فتقدم علی محزونة متعوبة مهمومة مغصوبة مقتولة

و این در حالی است كه او ندا می‌دهد یامحمداه! اما جواب نمی‌شنود و فریاد می‌زند اما كسی به فریادش نمی‌رسد. او اولین نفر از خاندان من است كه به من ملحق می‌شود، او به سوی من می‌آید در حالی كه محزون و خسته و مهموم است و حقش غصب گردیده و به شهادت رسیده است.

 این عبارت جوینی أستاد ذهبی در كتاب فرائد السمطین، ج 2 ، ص 34 است. همین عبارت را در كتاب امالی و كتاب كافی نیز نقل كرده است.

  قبل از بیان بعضی مطالب در مورد بحث، لازم است بگویم: برادر عزیز الحسینی كه گفتند: جوینی «حاطب لیل» بوده است، برای سخن خود هیچ منبعی ذكر نكردند تا ببینیم این عبارت از كجا و در چه كتابی آمده است؟ اضافه بر این‌كه «حاطب لیل» بودن دال بر ضعف كسی نیست؛ چون [به عنوان مثال] با وجود حاطب لیل بودن ‌ابن جریج همه بر وثاقت او اجماع دارند. كتاب الثقات، ج2، ص 695. ذهبی در باره او می‌گوید: ابن جریج حاطب لیل بوده است. سیر أعلام النبلاء، ج6، ص 331.

 

و اما قضیه هجوم به خانه حضرت فاطمه سلام الله علیها نیز مختص به كتاب‌های شیعه نیست و ما از همه برادران عزیز حاضر در استودیو می‌خواهیم كه برای مطالبی كه در كتاب‌های برادران اهل سنت ما پیرامون این قضیه نقل می‌شود فكری بكنند.

2. قضیه هجوم را حتى ابن تیمیه حرانی، امام وهابیت نیز نقل نموده است. او در كتابش منهاج السنه ج 4، ص 220 می‌گوید: او(یعنی عمر بن خطاب) «كبس البیت» یعنی: به خانه حضرت فاطمه هجوم برد تا ببیند آیا در آن‌جا چیزی از بیت المال هست تا آن را بردارند و قسمت كرده و به مستحقین برسانند.

پس قضیه هجوم به خانه حضرت فاطمه زهراء سلام الله علیها مسئله ثابت شده‌ای است كه حتى ابن تیمیه نیز نتوانسته آن را انكار كند(ولی آنرا به صورت تلاش برای یافتن بیت المال توجیه کرده است).

3. ابن عبد البر قرطبی در كتاب الاستیعاب، ج 3، ص 175همین قضیه هجوم را ذكر كرده است.

4.صفدی از بزرگان اهل سنت است و این قضیه را در كتاب الوافی بالوفیات، ج 5، ص347 نقل كرده و می‌گوید: «إن عمر ضرب بطن فاطمة یوم البیعة حتى ألقت المحسن من بطنها.» یعنی عمر در روز بیعت به شكم فاطمه ضربه وارد نمود تا این كه محسن از شكم فاطمه سِقط گردید.

ابن حجر عسقلانی همین قضیه را در كتاب لسان المیزان، ‌ج 1، ص 268 نقل می‌كند.

راوی موثّق و راوی دروغگو

  درباره بسیاری از راویان اهل سنت حتی بخاری(که اهل سنّت تمام روایات کتابش، صحیح بخاری را صحیح و قابل استناد می دانند) هم تضعیف ذكر شده است، و كسی كه آگاه به علم رجال اهل سنت باشد تأیید می‌كند كه راویی یافت نمی‌شود مگر این‌كه در باره او تضعیفی وارد شده باشد و حتی اگر توثیقاتی هم برای او باشد حتماً در برابر آن، تضعیفاتی هم دارد، پس اگر بنا باشد هر راوی را به خاطر این‌كه در باره او تضعیفاتی ذكر شده رها كرده و قول او را نپذیریم لازم خواهدآمد تا همه راویان حتی محمد بن اسماعیل بخاری صاحب صحیح را به خاطر این‌كه ذهبی در باره او می‌گوید: او شخصی فریب‌كار و مدلّس بوده و او را در زمره ضعفاء آورده است ترك كرده و از او هیچ روایتی نپذیریم. در این باره می‌توانید به كتاب میزان الاعتدال ذهبی، ج 3، ص 485 و المغنی فی الضعفاء، ج 2، ص 557 مراجعه كنید.

روایات صحیح در منابع اهل سنّت که اشاره به ماجرا دارد

 (توضیح: روایت صحیح، اصطلاحاً به روایتی گفته می شود که سلسله راویانی که آن را از یکدیگر نقل می کنند، مثلا حسین از حسن و حسن از علی و علی از محمد نقل می کند، همگی از دید علمای رجال، راویان موثّقی باشند)

 روایاتی که در بالا از طبری و ابن شیبه، از نویسندگان اهل سنّت نقل شد، صحیح بودند:

1. طبری در تاریخش ج2، ص 443، با اسنادش از زیاد بن كلیب روایت می‌كند:

 قال: أتى عمر بن الخطاب منزل علی وفیه طلحة والزبیر ورجال من المهاجرین فقال: واللّه لأحرقنّ علیكم أو لتخرجنّ إلى البیعة، فخرج علیه الزبیر مصلتاً بالسیف، وعثر فسقط السیف من یده فوثبوا علیه فأخذوه.

ترجمه: عمر بن خطاب به سوی منزل علی آمد در حالی كه طلحه و زبیر و جمعی از مهاجرین نیز در خانه بودند عمر گفت: به خدا قسم! یا شما را به آتش می‌كشم یا این كه باید برای بیعت از خانه خارج شوید، در این حال زبیر با شمشیری برهنه و از نیام كشیده از منزل خارج شد و پایش لغزید و شمشیرش از دست افتاد. دیگران آمدند و به سرعت شمشیر او را گرفتند.

  جناب ابوشوارب و یا برادر الحسینی كه به این روایت إشكال كردند كه این روایت به علت وجود ضعف در سند آن از نظر سند مشكل دارد. و اگر برادر الهاشمی مایل باشند می‌توان وقت دیگری در باره راویان و سند این روایت، یكی پس از دیگری بحث كرده تا ثابت كنیم روایات مورد بحث ما در كتاب تاریخ طبری صحیح هستند. اما در باره ابن حمید كه برادر الحسینی گفتند: او شخصی كذاب و دروغ‌گو بوده است، باید عرض كنم این نظر بعضی از علمای علم رجال اهل سنت است، اما باید دید نظر دیگران در باره او چیست؟ یحیى بن معین در باره او گفته است: او ثقه است؛ هیچ اشكالی به او وارد نیست؛ راوی بسیار خوبی است.این توثیقات در كتاب تهذیب الكمال مزّی، ج 25، ص 101 و تاریخ اسلام ذهبی، ج 12، ص 425 (كه از معتبر‌ترین كتاب‌های رجالی اهل سنت به شمار می‌رود) ذكر شده است.

راوی اول در روایت تاریخ طبری: جریر بن عبد الحمید است. عجلی در باره او می‌گوید: اوكوفی و ثقه است. و ابن سعد در الطبقات الكبری در باره او می‌گوید: او ثقه و با علم فراوان بود.

راوی دوّم: مغیره است، او فرزند میثم و ثقه است و این را ابن حجر عسقلانی در تهذیب التهذیب و مزی در تهذیب الكمال، ج 2 و ج 20، ص 400.

راوی سوم: ابن حمید و او محمد بن حمید ابو عبد الله حافظ است: او را یحیى بن معین توثیق نموده است.

راوی چهارم: زیاد بن كلیب، او نیز موثق است، توثیق او را ابن حجر عسقلانی در تقریب التذهیب، ج1، ص 220 ذكر نموده است.

2. هم‌چنین قضیه هجوم به خانه حضرت فاطمه سلام الله علیها در كتاب المصنف ابن ابی شیبه ج 8، ص 574 نقل شده است و روایت صحیح می‌باشد و هیچ شكی در سند آن نیست، به این مطالب به صورت گذرا اشاراتی داشته باشم:

محمد بن بشر راوی، او به شهادت ابن حبان ثقه است. و هم‌چنین رازی در الجرح والتعدیل همین را گفته است.

عبید الله بن عمر، او نیز ثقه است، و نسائی او را توثیق نموده است.

و زید بن اسلم نیز ثقه است، كه ذهبی او را در سیر أعلام النبلاء توثیق نموده است.

اسلم القریشی العدوی را نیز عجلی و ابو زرعه توثیق نموده‌اند.

پس این روایت بر اساس مبانی علمای علم رجال اهل سنت، صحیح السند است. برادر عزیز ابو شوارب گفتند كه: امكان نداشته «اسلم» غلام عمر این قضیه را روایت كرده باشد، چون عمر بن خطاب شش ماه بعد از ماجرای خانه حضرت‌ فاطمه‌ سلام الله علیها او را از مكه خریده بوده است.در پاسخ باید بگویم: اوّلاً برادر عزیز! «مزّی» كه از اركان رجالی علمای اهل سنت است می‌گوید: اسلم غلام عمر زمان پیامبر اكرم صلی الله علیه وآله وسلم را درك نموده است(تهذیب الكمال، مزّی، ج 2، ص 530). ثانیاً خریده شدن او بعد از گذشت شش ماه از ماجرای خانه حضرت‌ ز‌هراء سلام الله علیها بر این مطلب دلالت نمی‌كند كه اسلم غلام عمر شاهد این قضیه نبوده است. چون امكان دارد در زمان واقعه، او همراه با صاحب خود در مدینه بوده باشد و بعداً به ملكیت عمر بن خطاب درآمده باشد.

3. روایت بلاذری متوفاى سال 270 هـ است كه می‌گوید: إنّ أبا بكر أرسل إلى علی یرید البیعة فجاء عمر ومعه فتیلة فتلقته فاطمة على الباب؛ فقالت فاطمة: یابن الخطاب أتراك محرّقا على بابی؟ قال: نعم ذلك أقوى مما جاء به أبوك.

یعنی أبوبكر جهت بیعت دنبال علی فرستاد. عمر در حالی كه تازیانه‌ای به همراه داشت فاطمه را درب خانه ملاقات نمود؛ فاطمه گفت: ای فرزند خطاب! آیا تو می‌خواهی درب خانه مرا به آتش بكشی؟!! گفت: آری! این از آن‌چه پدرت آورد قوی‌تر است(انساب الاشراف، ج 2، ص586).

(این متون از برنامه «المكتبة الشاملة» برگرفته شده ‌است.)

اما بحث در سند روایت:

اولین راوی مدائنی است؛ ذهبی در باره او می‌گوید: او شخصی علامه و حافظ و ثابت و راست‌گو در روایاتش بوده است. و یحیى بن معین در باره او گفته است: ثقة، ثقة، ثقة.(سیر أعلام النبلاء، ذهبی، ج 10، ص 401).

راوی دوم: مسلمة بن محارب است كه ابن حبان در كتابش او را توثیق می‌كند.(الثقات، ج 7، ص 480).

راوی سوم: سلیمان تیمی است؛ مزّی از شعبه روایت كرده است: كسی را به راست‌گویی سلیمان تیمی ندیدم، و هر‌گاه از پیامبر اكرم روایت می‌كرد رنگش متغیر می‌شد.(تهذیب الكمال، ج 12، ص 8، شرح حال سلیمان بن طرخان تیمی). و عبد الله بن احمد از پدرش نقل می‌كند: او ثقه است. ابن معین و نسائی گفته‌اند: او ثقه است.(تهذیب التهذیب، ابن حجر عسقلانی، ج 4، ص176).عجلی گفته است: او تابعی و ثقه است.  معرفة الثقات، ج 1، ص430.

نكته مهم: در باره عبد الله بن عون كه می‌گویند: او پیامبر اكرم صلی الله علیه وآله وسلم را درك نكرده است. در این باره باید بگویم: ابن سعد در الطبقات الكبرى، ج 7، ص 198، گفته است: بكّار بن محمد، برای ما روایت نمود كه ابن عون گفته است: او همواره آرزو داشت رسول خدا صلّی الله علیه وآله را ببیند؛ اما آن‌حضرت‌ را ندید مگر اندكی قبل از وفاتش كه به این خاطر بسیار خشنود شد.از این‌رو وقتی ثابت شد عبد الله بن عون از صحابه بوده است، احتیاج به توثیق ندارد، ولی با این وجود علی بن المدینی درباره او گفته است: در بین قوم ما هم‌چون ابن عون و ایوب یافت نمی‌شود. و ابن حبان می‌گوید: او از حیث عبادت و فضل و ورع، از سادات زمان خود بوده است(كتاب الثقات، ج 7، ص 3 ـ تاریخ البخاری الكبیر، ج 5، ص 163).

4. پشیمانی ابوبكر از هجوم را طبری و ذهبی و غیر این ‌دو این‌گونه روایت كرده‌اند:

 أما إنّی لا آسی على شیء إلا على ثلاث فعلتهنّ،... وددت أنی لم أكن كشفت بیت فاطمة وإن أغلق على الحرب.

از ابوبكر روایت شده كه هنگام فرا رسیدن مرگش گفت: من بر چیزی افسوس نمی‌خورم مگر برای سه كاری كه مرتكب آن شدم. تا آن‌جا كه گفت: ای كاش! خانه فاطمه را نگشوده بودم و با آن‌ها نجنگیده بودم. (در تاریخ طبری، ج2، ص 619 ، تاریخ الإسلام، ذهبی، ج 3، ص 118، و در المعجم الكبیر، طبرانی، ج 1، ص62، و مجمع الزوائد، هیثمی، ج 5 ، ص 202 نقل شده است.)

در صحت این روایت كفایت می‌كند كه ضیاء الدین مقدسی حنبلی از بزرگان علمای اهل سنت می‌گوید: این حدیث از ابوبكر حسن است.(الأحادیث المختارة، ج 10، ص 90).

این ضیاء الدین مقدسی است كه از اركان اساسی علم رجال و جرح و تعدیل اهل سنت است كه علامه ذهبی در باره او می‌گوید: او امام، عالم، حافظ، حجت، محدّث شام، و شیخ السنة... است.(تذكرة الحفاظ، ج 4، ص 1405).

  علوان بن داود بجلی در این روایت قرار گرفته كه او را ابن حبان در كتابش توثیق كرده است.(الثقات، ج 8، ص 529.) بعضی می‌گویند: او [علوان بن داود بجلی] منكر الحدیث بوده [لذا نمی توان روایات او را قبول نمود]؛ در پاسخ باید عرض كنم: منكر الحدیث بودن دلالت بر عدم اعتبار روایات او نمی‌كند؛ ابن حجر عسقلانی در شرح حال حسین بن فضل بجلی می‌گوید: اگر بنا باشد هر كسی را به صرف این‌كه روایت منكر نقل می‌كند در زمره ضعفاء بدانیم دیگر هیچ كس سالم نخواهد ماند.(لسان المیزان، ج 2، ص 308). ذهبی نیز می‌گوید: این‌گونه نیست كه هر كس حدیث منكر روایت كند مورد تضعیف قرار گیرد.(میزان الاعتدال، ج 1، ص 118).

ممكن است بعضی از برادران اهل سنت در باره ابن حبان بگویند او متساهل در توثیق بوده، یعنی: به راحتی هر كسی را توثیق می‌كرده است. در حالی كه این ادعا پذیرفته نیست؛ چرا كه ذهبی می‌گوید: چشمه معرفت ثقات، تاریخ بخاری و ابن ابی حاتم و ابن حبان هستند(الموقظة فی علم مصطلح الحدیث، ص 79). سیوطی می‌گوید: هر كس درباره ابن حبان بگوید: ابن حبان متساهل در حدیث بوده است سخنش صحیح نیست(كتاب تدریب الراوی، ج 1، ص 108).

روایات صحیح در منابع شیعی که اشاره به ماجرا دارد

1. روایت دیگری را محمد بن جریر طبری شیعی در كتاب دلائل الإمامه از امام صادق سلام الله علیه روایت نموده است. او می‌گوید: سبب شهادت حضرت‌ فاطمه سلام الله علیها این بوده است كه: أن قنفذاً مولى عمر لکزها بنعل السیف بأمره فأسقطت محسناً ومرضت من ذلك مرضاً شدیداً، ولم تدع أحداً ممن آذاها یدخل علیها.

یعنی قنفذ، غلام عمر به امر مولایش با غلاف شمشیر ضربه‌ای بر فاطمه وارد ساخت كه از آن ضربه محسن سقط گردید و به مرض شدیدی مبتلا گردید كه از آن پس به هیچ ‌یك از كسانی كه او را مورد آزار و اذیت قرار دادند اجازه ملاقات نداد.

این روایت از حیث سند صحیح می‌باشد؛ چون رجال سند عبارتند از:

ـ محمد بن هارون تلعکبری: كه نجاشی در كتاب رجالش صفحه 79 او را توثیق نموده و از خداوند برای او طلب رحمت نموده است.

ـ هارون بن موسى بن احمد: كه دارای وجاهت خاصی میان علمای ما بوده و ثقه و مورد اعتماد بوده و هیچ طعنی بر او وارد نشده است. رجال نجاشی، ص 439.

ـ محمد بن همام بن سهیل: كه نجاشی او را توثیق نموده است.

ـ احمد بن محمد بن خالد برقی: كه از اصحاب اجماع و موثق می‌باشد.

ـ احمد بن محمد بن عیسی: رئیس القمیین و در اعلا مرتبه وثاقت بوده است.

ـ عبد الرحمن بن ابی نجران: نجاشی در باره او گفته است: او ثقه است.

ـ عبدالله بن سنان: به اجماع علمای شیعه او راوی ثقه است.

ـ عبدالله بن مسکان: از اصحاب اجماع و وثاقتش مورد اجماع علمای شیعه است.

ـ أبو بصیر اسدی: نیز ثقه و از اصحاب اجماع می‌باشد.

2. روایت دیگری را محمد بن یحیی از عمرکی بن علی عن علی بن ابو جعفر از برادرش امام كاظم علیه السلام: إن فاطمة علیها السلام صدیقة شهیدة، یعنی فاطمه علیها السلام صدیقه و به شهادت رسیده است.(الكافی، ج 1، ص 458)

رجال سند این روایت به این شرح است:

ـ محمد بن یحیى: ثقه و از شیوخ كلینی است.

ـ العمرکی بن على: نجاشی او را توثیق نموده است.

ـ علی بن جعفر: شیخ طوسی او را در كتاب الفهرست خود ص 151 توثیق نموده است.

 مرحوم آیة الله العظمى شیخ جواد تبریزی قدس سره در كتاب صراط النجاة خود می‌گوید: با سند معتبر از امام كاظم علیه السلام روایت شده كه آن حضرت‌ فرمودند: فاطمه سلام الله علیها صدیقه و به شهادت رسیده است.(صراط النجاة، جلد 3، ص 441)این روایت ظهور در مظلومیت و شهادت آن حضرت‌ دارد و نیز این روایت را، روایت بحار، جلد 43، باب 7، شماره 11، به نقل از دلائل الإمامه طبری با سند معتبر از امام صادق علیه السلام تأیید می‌كند كه:وكان سبب وفاتها أن قنفذاً مولى الرجل ركزها بنعل السیف بأمره فأسقطت محسناً یعنی سبب وفات فاطمه این بوده است كه قنفذ غلام عمر به امر مولایش با غلاف شمشیر ضربه‌ای بر فاطمه وارد ساخت كه از آن ضربه محسن سقط گردید.

3.علامه سید جعفر مرتضى عاملی حفظه الله تعالى در كتاب خود از امام حسن سلام الله علیه روایتی را نقل می‌كندكه آن حضرت‌ با خطاب به مغیرة بن شعبه می‌فرمایند:

أنت الذی ضربت فاطمة بنت رسول الله حتى أدمیتها وألقت ما فی بطنها.

تو آن كسی هستی كه فاطمه دختر رسول خدا را مورد ضربه قرار دادی تا این كه او را مجروح ساختی و موجب سقط جنین او گردیدی.

الإحتجاج، طبرسی، ج 1، ص 414.

هم‌چنین روایات دیگری از امام صادق و امام جواد و امام هادی و امام عسكری علیهم السلام وارد شده است كه تمام این روایات را علامه سید جعفر مرتضى عاملی در كتاب مأساة الزهراء سلام الله علیها جلد دوم، از ص 40 تا150 جمع‌ آوری نموده است.

و روایات شیعه در این رابطه فراوان و به حد استفاضه رسیده است و كثرت روایات موجب تقویت و تأیید بعضی برای بعضی دیگر ‌شده و به این شكل مورد ظلم قرار گرفتن و به شهادت رسیدن حضرت‌ زهراء سلام الله علیها ثابت می‌گردد. و آن‌گونه كه از آیة الله العظمى مكارم شیرازی نقل نمودم ایشان نیز بر این عقیده‌اند كه این موضوع قضیه‌ای ثابت و قطعی است و موضوعی جدید و تازه‌ای نیست.

از زمان قدیم هر ساله شیعیان به مناسبت شهادت حضرت‌ فاطمه سلام الله علیها در اجتماعات خود اقامه عزاء می‌نموده‌ اند.

 

آیا رخ دادن این حادثه، از سوی اصحاب پیامبر محال است؟

  برخی برادران اهل سنّت می گویند چنین امری ممکن نیست که کسانی که یار حضرت محمّد(ص) بودند چنین کاری بکنند. با صرف نظر از قضیه حضرت فاطمه سلام الله علیها با خلیفه اول و دوم چگونه می‌توان از اتفاقات به وجود آمده بین صحابه در قضیه جنگ جمل، صفین و قضیه قتل عثمان بن عفان خلیفه سوم، چشم پوشی كرد؟ا هل سنت كه رخداد میان فاطمه سلام الله علیها و عمر را تكذیب می‌كنند در مورد رویداد اجتماع صحابه برای عثمان و جلوگیری از دفن او در قبرستان مسلمانان و در نهایت دفن او در قبرستان یهود چه می‌خواهند بگویند؟ و یا در مورد جنگ جمل كه در آن بنا به قولی 4000 نفر بی‌گناه كشته شد؟ و این‌كه در جنگ صفین كه بیش از 100000 نفر از مسلمانان از دو طرف سپاه امیر المؤمنین علی علیه السلام‌ و معاویه كشته شدند؟ اینها جنگهایی بودند که در دو طرف آنها، اصحاب پیامبر حضور داشتند.

منبع: سایت ولیعصر(عج)

   برچسب‌ها: آیا, شهادت, حضرت, زهراء
   
+ غزل ابراهیمی ۱۳۹۰/۰۲/۲۰
همزمان با شب شهادت حضرت فاطمه زهرا(س) عده ایی از دختران و پسران با وقاحت تمام اقدام به برگزاری مجلس رقص و آواز نموده و حتی به تذکرات همسایگان نیز هیچ توجهی نکردند...
آتی نیوز: همزمان با شب شهادت حضرت فاطمه زهرا(س) عده ایی از دختران و پسران با وقاحت تمام اقدام به برگزاری مجلس رقص و آواز نموده و حتی به تذکرات همسایگان نیز هیچ توجهی نکردند.

در پی این اقدام وقیح که مورد اعتراض بسیاری از غیرتمندان و دوستداران اهل بیت صورت گرفت تعدادی از نیروهای بسیجی با تذکر به صاحب آن خانه پرداخته لکن مورد بی توجهی قرار گرفته که پس از این موضوع این بسیجیان با هماهنگی دادستان باغیرت دماوند همه این افراد را دستگیر و تحویل مراجع ذیربط دادند.

تعدادی از شهروندان این شهرستان در گفتگو با آتی نیوز از بومی نبودن مسئولین انتقاد داشته و مدعی بودند ساعات اداری که تمام می شود مسئولین مختلف شهر را ترک کرده و می روند بنابراین الفتی هم با شهر و مشکلات آن نخواهند داشت.

چند تن از بسیجیان این شهرستان در اعتراض به عملکرد مسئولین و عدم برخورد قاطع با این هنجارشکنان اجتماعی قصد تجمع مقابل فرمانداری را در شب شهادت حضرت زهرا(س) داشتند که با وساطت بعض بزرگان فعلا از این عمل صرفنظر کردند.

جا دارد مسئولین این شهرستان خصوصا فرماندار شهر توجه ویژه ایی به امور فرهنگی و مذهبی این شهر توریستی داشته باشد.


برچسب ها: 


   برچسب‌ها: پارتی, شهادت حضرت زهرا, س, مجلس رقص
   
+ ۱۳۸۹/۰۸/۱۸

 

1ـ قالَتْ فاطِمَهُ الزَّهْراء ( سلام الله علیها) : نَحْنُ وَسیلَتُهُ فى خَلْقِهِ، وَ نَحْنُ خاصَّتُهُ وَ مَحَلُّ قُدْسِهِ، وَ نَحْنُ حُجَّتُهُ فى غَیْبِهِ، وَ نَحْنُ وَرَثَهُ أنْبیائِهِ.([1])
حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) فرمود: ما أهل بیت پیامبر، وسیله ارتباط خداوند با خلق او هستیم، ما برگزیدگان پاك و مقدّس پروردگار مى باشیم، ما حجّت و راهنما خواهیم بود; و ما وارثان پیامبران الهى هستیم.

 

2ـ عَبْدُ اللّهِ بْنِ مَسْعُود، فالَ: أتَیْتُ فاطِمَهَ صَلَواتُ اللّهِ عَلَیْها، فَقُلْتُ: أیْنَ بَعْلُكِ؟ فَقالَتْ(علیها السلام): عَرَجَ بِهِ جِبْرئیلُ إلَى السَّماءِ، فَقُلْتُ: فیما ذا؟ فَقالَتْ: إنَّ نَفَراً مِنَ الْمَلائِكَهِ تَشاجَرُوا فى شَیْىء، فَسَألُوا حَكَماً مِنَ الاْدَمِیّینَ، فَأَوْحىَ اللّهُ إلَیْهِمْ أنْ تَتَخَیَّرُوا، فَاخْتارُوا عَلیِّ بْنِ أبی طالِب (علیه السلام).([2])
عبد اللّه بن مسعود گوید: روزى بر فاطمه زهراء(علیها السلام)وارد شدم و عرضه داشتم: همسرت كجا است؟ فرمود: همراه جبرائیل به آسمان عروج نموده است، گفتم: براى چه موضوعى؟! فرمود: بین عدّه اى از ملائكه الهى مشاجره اى شده است; و تقاضا كرده اند یك نفر از آدم ها بین ایشان حكم و قضاوت نماید; و خداوند به ملائكه وحى فرستاد: خودتان یك نفر را انتخاب نمائید; و آن ها هم حضرت علىّ بن ابى طالب (علیه السلام) را برگزیدند.

 

3ـ قالَتْ(علیها السلام): وَهُوَ الإمامُ الرَبّانى، وَالْهَیْكَلُ النُّورانى، قُطْبُ الأقْطابِ، وَسُلالَهُ الاْطْیابِ، النّاطِقُ بِالصَّوابِ، نُقْطَهُ دائِرَهِ الإمامَهِ.([3])
حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) در تعریف امام علىّ (علیه السلام) فرمود : او پیشوائى الهى و ربّانى است، تجسّم نور و روشنائى است، مركز توجّه تمامى موجودات و عارفان است، فرزندى پاك از خانواده پاكان مى باشد، گوینده اى حقّ گو و هدایتگر است، او مركز و محور امامت و رهبریّت است.

 

4ـ قالَتْ(علیها السلام): أبَوا هِذِهِ الاْمَّهِ مُحَمَّدٌ وَ عَلىٌّ، یُقْیمانِ أَودَّهُمْ، وَ یُنْقِذانِ مِنَ الْعَذابِ الدّائِمِ إنْ أطاعُوهُما، وَ یُبیحانِهِمُ النَّعیمَ الدّائم إنْ واقَفُوهُما.([4])
فرمود: حضرت محمّد (صلى الله علیه وآله) و علىّ (علیه السلام)، والِدَین این امّت هستند، چنانچه از آن دو پیروى كنند آن ها را از انحرافات دنیوى و عذاب همیشگى آخرت نجات مى دهند; و از نعمت هاى متنوّع و وافر بهشتى بهره مندشان مى سازند.

 

5ـ قالَتْ (علیها السلام): مَنْ أصْعَدَ إلىَ اللّهِ خالِصَ عِبادَتِهِ، أهْبَطَ اللّهُ عَزَّوَجَلَّ لَهُ أفْضَلَ مَصْلَحَتِهِ.([5])
فرمود: هركس عبادات و كارهاى خود را خالصانه براى خدا انجام دهد، خداوند بهترین مصلحت ها و بركات خود را براى او تقدیر مى نماید.

 

6ـ قالَتْ (علیها السلام): إنَّ السَّعیدَ كُلَّ السَّعیدِ، حَقَّ السَّعیدِ مَنْ أحَبَّ عَلیّاً فى حَیاتِهِ وَ بَعْدَ مَوْتِهِ.([6])
فرمود: همانا حقیقت و واقعیّت تمام سعادت ها و رستگارى ها در دوستى علىّ (علیه السلام) در زمان حیات و پس از رحلتش خواهدبود.

 

7ـ قالَتْ (علیها السلام): إلهى وَ سَیِّدى، أسْئَلُكَ بِالَّذینَ اصْطَفَیْتَهُمْ، وَ بِبُكاءِ وَلَدَیَّ فى مُفارِقَتى أَنْ تَغْفِرَ لِعُصاهِ شیعَتى، وَشیعَهِ ذُرّیتَى.([7])
فرمود: خداوندا، به حقّ اولیاء و مقرّبانى كه آن ها را برگزیده اى، و به گریه فرزندانم پس از مرگ و جدائى من با ایشان، از تو مى خواهم گناه خطاكاران شیعیان و پیروان ما را ببخشى.

 

8ـ قالَتْ (علیها السلام): شیعَتُنا مِنْ خِیارِ أهْلِ الْجَنَّهِ وَكُلُّ مُحِبّینا وَ مَوالى اَوْلیائِنا وَ مُعادى أعْدائِنا وَ الْمُسْلِمُ بِقَلْبِهِ وَ لِسانِهِ لَنا.([8])
فرمود: شیعیان و پیروان ما، و همچنین دوستداران اولیاء ما و آنان كه دشمن دشمنان ما باشند، نیز آن هائى كه با قلب و زبان تسلیم ما هستند بهترین افراد بهشتیان خواهند بود.

 

9ـ قالَتْ (علیها السلام): وَاللّهِ یَابْنَ الْخَطّابِ لَوْلا أنّى أكْرَهُ أنْ یُصیبَ الْبَلاءُ مَنْ لا ذَنْبَ لَهُ، لَعَلِمْتَ أنّى سَأُقْسِمُ عَلَى اللّهِ ثُمَّ أجِدُهُ سَریعَ الاْجابَهِ.([9])
حضرت به عمر بن خطّاب فرمود: سوگند به خداوند، اگر نمى ترسیدم كه عذاب الهى بر بى گناهى، نازل گردد; متوجّه مى شدى كه خدا را قسم مى دادم و نفرین مى كردم. و مى دیدى چگونه دعایم سریع مستجاب مى گردید.

 

10ـ قالَتْ (علیها السلام): وَاللّهِ! لا كَلَّمْتُكَ أبَداً، وَاللّهِ! لاَدْعُوَنَّ اللّهَ عَلَیْكَ فى كُلِّ صَلوه.([10])
پس از ماجراى هجوم به خانه حضرت، خطاب به ابوبكر كرد و فرمود: به خدا سوگند، دیگر با تو سخن نخواهم گفت، سوگند به خدا، در هر نمازى تو را نفرین خواهم كرد.

 

11ـ قالَتْ (علیها السلام): إنّى أُشْهِدُ اللّهَ وَ مَلائِكَتَهُ، أنَّكُما اَسْخَطْتُمانى، وَ ما رَضیتُمانى، وَ لَئِنْ لَقیتُ النَبِیَّ لأشْكُوَنَّكُما إلَیْهِ.([11])
هنگامى كه ابوبكر و عمر به ملاقات حضرت آمدند فرمود: خدا و ملائكه را گواه مى گیرم كه شما مرا خشمناك كرده و آزرده اید، و مرا راضى نكردید، و چنانچه رسول خدا را ملاقات كنم شكایت شما دو نفر را خواهم كرد.

 

12ـ قالَتْ (علیها السلام): لا تُصَلّى عَلَیَّ اُمَّهٌ نَقَضَتْ عَهْدَ اللّهِ وَ عَهْدَ أبى رَسُولِ اللّهِ فى أمیر الْمُؤمنینَ عَلیّ، وَ ظَلَمُوا لى حَقىّ، وَ أخَذُوا إرْثى، وَ خَرقُوا صَحیفَتى اللّتى كَتَبها لى أبى بِمُلْكِ فَدَك.([12])
فرمود: افرادى كه عهد خدا و پیامبر خدا را درباره امیرالمؤمنین علىّ (علیه السلام) شكستند، و در حقّ من ظلم كرده و ارثیّه ام را گرفتند و نامه پدرم را نسبت به فدك پاره كردند، نباید بر جنازه من نماز بگذارند.

 

13ـ قالَتْ (علیها السلام): إلَیْكُمْ عَنّی، فَلا عُذْرَ بَعْدَ غَدیرِكُمْ، وَ الاَْمْرُ بعد تقْصیركُمْ، هَلْ تَرَكَ أبى یَوْمَ غَدیرِ خُمّ لاِحَد عُذْوٌ.([13])
خطاب به مهاجرین و انصار كرد و فرمود: از من دور شوید و مرا به حال خود رها كنید، با آن همه بى تفاوتى و سهل انگارى هایتان، عذرى براى شما باقى نمانده است. آیا پدرم در روز غدیر خم براى كسى جاى عذرى باقى گذاشت؟

 

14ـ قالَتْ (علیها السلام): جَعَلَ اللّهُ الاْیمانَ تَطْهیراً لَكُمْ مِنَ الشّـِرْكِ، وَ الصَّلاهَ تَنْزیهاً لَكُمْ مِنَ الْكِبْرِ، وَ الزَّكاهَ تَزْكِیَهً لِلنَّفْسِ، وَ نِماءً فِى الرِّزقِ، وَ الصِّیامَ تَثْبیتاً لِلاْخْلاصِ، وَ الْحَّجَ تَشْییداً لِلدّینِ([14])
فرمود: خداوند سبحان، ایمان و اعتقاد را براى طهارت از شرك و نجات از گمراهى ها و شقاوت ها قرار داد. و نماز را براى خضوع و فروتنى و پاكى از هر نوع تكّبر، مقرّر نمود. و زكات (و خمس) را براى تزكیه نفس و توسعه روزى تعیین نمود. و روزه را براى استقامت و اخلاص در اراده، لازم دانست. و حجّ را براى استحكام أساس شریعت و بناء دین اسلام واجب نمود.

 

15ـ قالَتْ (علیها السلام): یا أبَا الْحَسَنِ! إنَّ رَسُولَ اللّهِ (صلى الله علیه وآله وسلم) عَهِدَ إلَىَّ وَ حَدَّثَنى أنّى اَوَّلُ أهْلِهِ لُحُوقاً بِهِ وَ لا بُدَّ مِنْهُ، فَاصْبِرْ لاِمْرِاللّهِ تَعالى وَ ارْضَ بِقَضائِهِ.([15])
فرمود: اى ابا الحسن! ـ همسرم ـ ، همانا رسول خدا با من عهد بست و اظهار نمود: من اوّل كسى هستم از اهل بیتش كه به او ملحق مى شوم و چاره اى از آن نیست، پس تو صبر نما و به قضا و مقدّرات الهى خوشنود باش.

 

16ـ قالَتْ (علیها السلام): مَنْ سَلَّمَ عَلَیْهِ اَوْ عَلَیَّ ثَلاثَهَ أیّام أوْجَبَ اللّهُ لَهُ الجَنَّهَ، قُلْتُ لَها: فى حَیاتِهِ وَ حَیاتِكِ؟ قالَتْ: نعَمْ وَ بَعْدَ مَوْتِنا.([16])
فرمود: هر كه بر پدرم ـ رسول خدا ـ و بر من به مدّت سه روز سلام كند خداوند بهشت را براى او واجب مى گرداند. راوى گوید: عرضه داشتم: آیا در زمان حیات و زنده بودن؟ فرمود: چه در زمان حیات ما باشد; و یا پس از مرگ.

 

17ـ قالَتْ (علیها السلام): ما صَنَعَ أبُو الْحَسَنِ إلاّ ما كانَ یَنْبَغى لَهُ، وَ لَقَدْ صَنَعُوا ما اللّهُ حَسیبُهُمْ وَ طالِب2ُهُمْ.([17])
فرمود: آنچه را امام علىّ (علیه السلام) ـ نسبت به دفن رسول خدا و جریان بیعت ـ انجام داد، وظیفه الهى او بوده است، و آنچه را دیگران انجام دادند خداوند آن ها را محاسبه و مجازات مى نماید.

 

18ـ قالَتْ (علیه السلام): خَیْرٌ لِلِنّساءِ أنْ لا یَرَیْنَ الرِّجالَ وَ لا یَراهُنَّ الرِّجالُ.([18])
فرمود: بهترین چیز براى حفظ شخصیت زن آن است كه مردى را نبیند و نیز مورد مشاهده مردان قرار نگیرد.

 

19ـ قالَتْ (علیها السلام): أوُصیكَ یا أبَا الْحَسنِ أنْ لا تَنْسانى، وَ تَزُورَنى بَعْدَ مَماتى.([19])
ضمن وصیّتى به همسرش اظهار داشت: مرا پس از مرگم فراموش نكن; و به زیارت و دیدار من ـ بر سر قبرم ـ بیا.

 

2۰ـ قالَتْ (علیها السلام): إنّى قَدِاسْتَقْبَحْتُ ما یُصْنَعُ بِالنِّساءِ، إنّهُ یُطْرَحُ عَلىَ الْمَرْئَهِ الثَّوبَ فَیَصِفُها لِمَنْ رَأى، فَلا تَحْمِلینى عَلى سَریر ظاهِر، اُسْتُرینى، سَتَرَكِ اللّهُ مِنَ النّارِ.([20])
در آخرین روزهاى عمر پر بركتش ضمن وصیّتى به اسماء فرمود: من بسیار زشت و زننده مى دانم كه جنازه زنان را پس از مرگ با انداختن پارچه اى روى بدنش تشییع مى كنند. و افرادى اندام و حجم بدن او را مشاهده كرده و براى دیگران تعریف مى نمایند. مرا بر تخت ـ و بلانكاردى ـ كه اطرافش پوشیده نیست و مانع مشاهده دیگران نباشد قرار مده ـ بلكه مرا با پوشش كامل تشییع كن ـ ، خداوند تو را از آتش جهنّم مستور و محفوظ نماید.

 

21ـ قالَتْ (علیها السلام): ... إنْ لَمْ یَكُنْ یَرانى فَإنّى أراهُ، وَ هُوَ یَشُمُّ الریح.([1])
مرد نابینائى وارد منزل شد و حضرت زهراء (علیها السلام)پنهان گشت، وقتى رسول خدا (صلى الله علیه وآله وسلم) علّت آن را جویا شد؟ در پاسخ پدر اظهار داشت: اگر آن نابینا مرا نمى بیند، من او را مى بینم، دیگر آن كه مرد، حسّاس است و بوى زن را استشمام مى كند.

 

22ـ قالَتْ (علیها السلام): أصْبَحْتُ وَ اللهِ! عاتِقَهً لِدُنْیاكُمْ، قالِیَهً لِرِجالِكُمْ.([2])
بعد از جریان غصب فدك و احتجاج حضرت، بعضى از زنان مهاجر و انصار به منزل حضرت آمدند و احوال وى را جویا شدند، حضرت در پاسخ فرمود: به خداوند سوگند، دنیا را آزاد كردم و هیچ علاقه اى به آن ندارم، همچنین دشمن و مخالف مردان شما خواهم بود.

 

23ـ قالَتْ (علیها السلام): إنْ كُنْتَ تَعْمَلُ بِما أمَرْناكَ وَ تَنْتَهى عَمّا زَجَرْناكَ عَنْهُ، قَأنْتَ مِنْ شیعَتِنا، وَ إلاّ فَلا.([3])
فرمود: اگر آنچه را كه ما ـ اهل بیت عصمت و طهارت ـ دستور داده ایم عمل كنى و از آنچه نهى كرده ایم خوددارى نمائى، تو از شیعیان ما هستى وگرنه، خیر.

 

24ـ قالَتْ (علیها السلام): حُبِّبَ إلَیَّ مِنْ دُنْیاكُمْ ثَلاثٌ: تِلاوَهُ كِتابِ اللّهِ، وَالنَّظَرُ فى وَجْهِ رَسُولِ اللّهِ، وَالاْنْفاقُ فى سَبیلِ اللّهِ.
فرمود: سه چیز از دنیا براى من دوست داشتنى است: تلاوت قرآن، نگاه به صورت رسول خدا; و انفاق و كمك ـ به نیازمندان ـ در راه خداوند متعال.

 

25ـ قالَتْ (علیها السلام): أُوصیكَ اَوّلاً أنْ تَتَزَوَّجَ بَعْدى بِإبْنَهِ اُخْتى أمامَهَ، فَإنَّها تَكُونُ لِوُلْدى مِثْلى، فَإنَّ الرِّجالَ لابُدَّ لَهُمْ مِنَ النِّساءِ.([4])
در آخرین لحظات عمرش به همسر خود چنین سفارش نمود: پس از من با دختر خواهرم أمامه ازدواج نما، چون كه او نسبت به فرزندانم مانند خودم دلسوز و متدیّن است. همانا مردان در هر حال، نیازمند به زن مى باشند.

 

26ـ قالَتْ (علیها السلام): الْزَمْ رِجْلَها، فَإنَّ الْجَنَّهَ تَحْتَ أقْدامِها، و الْزَمْ رِجْلَها فَثَمَّ الْجَنَّهَ.([5])
فرمود: همیشه در خدمت مادر و پاى بند او باش، چون بهشت زیر پاى مادران است; و نتیجه آن نعمت هاى بهشتى خواهد بود.

 

27ـ قالَتْ (علیها السلام): ما یَصَنَعُ الصّائِمُ بِصِیامِهِ إذا لَمْ یَصُنْ لِسانَهُ وَ سَمْعَهُ وَ بَصَرَهُ وَ جَوارِحَهُ.([6])
فرمود: روزه دارى كه زبان و گوش و چشم و دیگر اعضاء و جوارح خود را كنترل ننماید هیچ سودى از روزه خود نمى برد.

 

28ـ قالَتْ (علیها السلام): اَلْبُشْرى فى وَجْهِ الْمُؤْمِنِ یُوجِبُ لِصاحِبهِ الْجَنَّهَ، وَ بُشْرى فى وَجْهِ الْمُعانِدِ یَقى صاحِبَهُ عَذابَ النّارِ.([7])
فرمود: تبسّم و شادمانى در برابر مؤمن موجب دخول در بهشت خواهد گشت، و نتیجه تبسّم در مقابل دشمنان و مخالفان سبب ایمنى از عذاب خواهد بود.

 

29ـ قالَتْ (علیها السلام): لا یَلُومَنَّ امْرُءٌ إلاّ نَفْسَهُ، یَبیتُ وَ فى یَدِهِ ریحُ غَمَر.([8])
فرمود: كسى كه بعد از خوردن غذا، دست هاى خود را نشوید دست هایش آلوده باشد، ـ چنانچه ناراحتى برایش بوجود آید ـ كسى جز خودش را سرزنش نكند.

 

30ـ قالَتْ (علیها السلام): اصْعَدْ عَلَى السَّطْحِ، فَإنْ رَأیْتَ نِصْفَ عَیْنِ الشَّمْسِ قَدْ تَدَلّى لِلْغُرُوبِ فَأعْلِمْنى حَتّى أدْعُو.([9])
روز جمعه نزدیك غروب آفتاب به غلام خود مى فرمود: بالاى پشت بام برو، هر موقع نصف خورشید غروب كرد مرا خبر كن تا براى خود ـ و دیگران ـ دعا كنم.

 

31ـ قالَتْ (علیها السلام): إنَّ اللّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمیعاً وَلایُبالى.([10])
فرمود: همانا خداوند متعال تمامى گناهان بندگانش را مى آمرزد و از كسى باكى نخواهد داشت.

 

32ـ قالَتْ (علیها السلام): الرَّجُلُ اُحَقُّ بِصَدْرِ دابَّتِهِ، وَ صَدْرِ فِراشِهِ، وَالصَّلاهِ فى مَنْزِلِهِ إلاَّ الاْمامَ یَجْتَمِعُ النّاسُ عَلَیْهِ.([11])
فرمود: هر شخصى نسبت به مركب سوارى، و فرش منزل خود و برگزارى نماز در آن از دیگرى در أُلویّت است، مگر آن كه دیگرى امام جماعت باشد و مردم بخواهند با او نماز جماعت را إقامه نمایند.

 

33ـ قالَتْ (علیها السلام): یا أبَه، ذَكَرْتُ الْمَحْشَرَ وَوُقُوفَ النّاسِ عُراهً یَوْمَ الْقیامَهِ، وا سَوْأتاهُ یَوْمَئِذ مِنَ اللّهِ عَزَّوَجَلَّ.([12])
اظهار داشت: اى پدر، من به یاد روز قیامت افتادم كه مردم چگونه در پیشگاه خداوند با حالت برهنه خواهند ایستاد ـ و فریاد رسى ندارد، جز اعمال و علاقه نسبت به اهل بیت (علیهم السلام) ـ.

 

34ـ قالَتْ (علیها السلام): إذا حُشِرْتُ یَوْمَ الْقِیامَهِ، أشْفَعُ عُصاهَ أُمَّهِ النَّبىَّ 6.([13])
فرمود: هنگامى كه در روز قیامت برانگیخته و محشور شوم، خطاكاران امّت پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلم)، را شفاعت مى نمایم.

 

35ـ قالَتْ (علیها السلام): فَأكْثِرْ مِنْ تِلاوَهِ الْقُرآنِ، وَالدُّعاءِ، فَإنَّها ساعَهٌ یَحْتاجُ الْمَیِّتُ فیها إلى أُنْسِ الاْحْیاءِ.([14])
ضمن وصیّتى به امام علىّ (علیه السلام) اظهار نمود: پس از آن كه مرا دفن كردى، برایم قرآن را بسیار تلاوت نما، و برایم دعا كن، چون كه میّت در چنان موقعیّتى بیش از هر چیز نیازمند به اُنس با زندگان مى باشد.

 

36ـ قالَتْ (علیها السلام): یا أبَا الحَسَن، إنّى لأسْتَحى مِنْ إلهى أنْ أكَلِّفَ نَفْسَكَ ما لا تَقْدِرُ عَلَیْهِ.([15])
خطاب به همسرش امیرالمؤمنین علىّ (علیه السلام) كرد و اظهار نمود: من از خداى خود شرم دارم كه از تو چیزى را در خواست نمایم و تو توان تهیه آنرا نداشته باشى.

 

37ـ قالَتْ (علیها السلام): خابَتْ أُمَّهٌ قَتَلَتْ إبْنَ بِنْتِ نَبِیِّها.([16])
فرمود: رستگار و سعادتمند نخواهند شد آن گروهى كه فرزند پیامبر خود را به قتل رسانند.

 

38ـ قالَتْ (علیها السلام): ... وَ النَّهْىَ عَنْ شُرْبِ الْخَمْرِ تَنْزیهاً عَنِ الرِّجْسِ، وَاجْتِنابَ الْقَذْفِ حِجاباً عَنِ اللَّعْنَهِ، وَ تَرْكَ السِّرْقَهِ ایجاباً لِلْعِّفَهِ.([17])
فرمود: خداوند متعال منع و نهى از شرابخوارى را جهت پاكى جامعه از زشتى ها و جنایت ها; و دورى از تهمت ها و نسبت هاى ناروا را مانع از غضب و نفرین قرار داد; و دزدى نكردن، موجب پاكى جامعه و پاكدامنى افراد مى گردد.

 

39ـ قالَتْ(علیها السلام): وَ حَرَّمَ - اللّه - الشِّرْكَ إخْلاصاً لَهُ بِالرُّبُوبِیَّهِ، فَاتَّقُوا اللّه حَقَّ تُقاتِهِ، وَ لا تَمُوتُّنَ إلاّ وَ أنْتُمْ مُسْلِمُونَ، وَ أطیعُوا اللّه فیما أمَرَكُمْ بِهِ، وَ نَهاكُمْ عَنْهُ، فَاِنّهُ، إنَّما یَخْشَى اللّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءِ.([18])
فرمود: خداوند سبحان شرك را (در امور مختلف) حرام گرداند تا آن كه همگان تن به ربوبیّت او در دهند و به سعادت نائل آیند; پس آن طورى كه شایسته است باید تقواى الهى داشته باشید و كارى كنید تا با اعتقاد به دین اسلام از دنیا بروید. بنابر این باید اطاعت و پیروى كنید از خداوند متعال در آنچه شما را به آن دستور داده یا از آن نهى كرده است، زیرا كه تنها علماء و دانشمندان (اهل معرفت) از خداى سبحان خوف و وحشت خواهند داشت.

 

40ـ قالَتْ (علیها السلام): أمّا وَاللّهِ، لَوْ تَرَكُوا الْحَقَّ عَلى أهْلِهِ وَ اتَّبَعُوا عِتْرَهَ نَبیّه، لَمّا اخْتَلَفَ فِى اللّهِ اثْنانِ، وَ لَوَرِثَها سَلَفٌ عَنْ سَلَف، وَ خَلْفٌ بَعْدَ خَلَف، حَتّى یَقُومَ قائِمُنا، التّاسِعُ مِنْ وُلْدِ الْحُسَیْنِ(علیه السلام).([19])
فرمود: به خدا سوگند، اگر حقّ ـ یعنى خلافت و امامت ـ را به اهلش سپرده بودند; و از عترت و اهل بیت پیامبر صلوات اللّه علیهم پیروى و متابعت كرده بودند حتّى دو نفر هم با یكدیگر درباره خدا ـ و دین ـ اختلاف نمى كردند. و مقام خلافت و امامت توسط افراد شایسته یكى پس از دیگرى منتقل مى گردید و در نهایت تحویل قائم آل محمّد ( عجّل اللّه فرجه الشّریف ، و صلوات اللّه علیهم اجمعین) مى گردید كه او نهمین فرزند از حسین (علیه السلام) مى باشد.

 

 

[1] ـ شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید: ج 16، ص 211. [2] - اختصاص شیخ مفید: ص 213، س 7، بحارالأنوار: ج 37، ص 150، ح 15. [3] ـ ریاحین الشّریعه: ج 1، ص 93. [4] ـ تفسیر الإمام العسكرى (علیه السلام): ص 330، ح 191، بحارالأنوار: ج 23، ص 259، ح 8. [5] ـ تنبیه الخواطر معروف به مجموعه ورّام: ص 108 و 437، بحار: ج 67، ص 249، ح 25. [6] ـ شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید: ج 2، ص 449 مجمع الزّوائد: ج 9، ص 132. [7] ـ كوكب الدّرىّ: ج 1، ص 254. [8] ـ بحارالأنوار: ج 68، ص 155، س 20، ضمن ح 11. [9] ـ اصول كافى: ج 1، ص 460، بیت الأحزان: ص 104، بحارالأنوار: ج 28، ص 250، ح 30. [10] ـ صحیح مسلم: ج 2، ص 72، صحیح بخارى: ج 6، ص 176. [11] ـ بحارالأنوار: ج 28، ص 303، صحیح مسلم: ج 2، ص 72، بخارى: ج 5، ص 5. [12] ـ بیت الأحزان: ص 113، كشف الغمّه: ج 2، ص 494. [13] ـ خصال: ج 1، ص 173، احتجاج: ج 1، ص 146. [14] ـ ریاحین الشّریعه: ج 1، ص 312، فاطمه الزّهراء (علیها السلام): ص 360، قطعه اى از خطبه طولانى و معروف آن مظلومه در جمع مهاجرین و انصار. [15] ـ بحارالأنوار: ج 43، ص 200، ح 30. [16] ـ بحارالأنوار: ج 43، ص 185، ح 17. [17] ـ الإمامه والسّیاسه: ص 30، بحارالأنوار: ج 28، ص 355، ح 69. [18] ـ بحارالأنوار: ج 43، ص 54، ح 48. [19] ـ زهره الرّیاض ـ كوكب الدّرى: ج 1، ص 253. [20] ـ تهذیب الأحكام: ج1، ص 429، كشف الغمّه: ج 2، ص 67، بحار:ج 43، ص 189،ح 19.[1] ـ بحارالأنوار: ج 43، ص 91، ح 16، إحقاق الحقّ: ج 10، ص 258. [2] ـ دلائل الإمامه: ص 128، ح 38، معانى الأخبار: ص 355، ح 2. [3] ـ تفسیر الإمام العسكرى (علیه السلام): ص 320، ح 191. [4] ـ بحارالأنوار: ج 43، ص 192، ح 20، أعیان الشّیعه: ج 1، ص 321. [5] ـ كنزل العمّال: ج 16، ص 462، ح 45443. [6] ـ مستدرك الوسائل: ج 7، ص 336، ح 2، بحارالأنوار: ج 93، ص 294، ح 25. [7] ـ تفسیر الإمام العسكرى (علیه السلام): ص 354، ح 243، مستدرك الوسائل: ج 12، ص 262، بحارالأنوار: ج 72، ص 401، ح 43. [8] ـ كنزل العمّال: ج 15، ص 242، ح 40759. [9] ـ دلائل الإمامه: ص 71، س 16، معانى الأخبار: ص 399، ضمن ح 9. [10] ـ تفسیر التّبیان: ج 9، ص 37، س 16. [11] ـ مجمع الزّوائد: ج 8 ، ص 108 ، مسند فاطمه: ص 33 و 52. [12] ـ كشف الغمّه: ج 2، ص 57، بحار الأنوار: ج 8 ، ص 53، ح 62. [13] ـ إحقاق الحقّ: ج 19، ص 129. [14] - بحارالأنوار: ج 79، ص 27، ضمن ح 13. [15] ـ أمالى شیخ طوسى : ج 2، ص 228. [16] ـ مدینه المعاجز: ج 3، ص 430. [17] ـ ریاحین الشّریعه: ج 1، ص 312، فاطمه الزهراء (علیها السلام): ص 360، قطعه اى از خطبه طولانى و معروف آن مظلومه. [18] - همان مدرك قبل. [19] ـ الإمامه والتبصره: ص 1، بحارالأنوار: ج 36، ص 352، ح 224.


   برچسب‌ها: چهل حدیث و روایت از حضرت فاطمه زهرا, س
   
+ ۱۳۸۹/۰۸/۱۷


يكى از مسائل مهم در مورد دعا رعايت آداب دعا از جمله زمان دعا است ، اولياء خدا مترصد اوقات بودند و بهترين زمان ها را براى دعا انتخاب مینمودند.

حضرت فاطمه (س) میفرمايد: از پيامبر (ص) شنيدم : در روز جمعه ساعتى است كه هيچ مسلمانى مراقب آن نبوده كه حاجت خيرى از خداى عزوجل بخواهد مگر آنكه حاجت او را برآورده ساخته است.

فاطمه (س) میگويد : عرض كردم يا رسول‏اللَّه آن چه ساعتى است؟ فرمود: آن هنگامى است كه نصف قرص خورشيد در موقع غروب پنهان شود.

پس از آن فاطمه به غلام خود فرمود: بر فراز بام برو و چون ديدى نصف قرص خورشيد در هنگام غروب پنهان شد به من خبر ده تا دعا كنم.


   برچسب‌ها: بهترين زمان دعا کردن از زبان حضرت زهرا, س
   
+ ۱۳۸۹/۰۸/۱۷


راز عدم ازدواج حضرت معصومه (س) نه در وصيت پدر است و نه در نبودن همسر هم کفو؛ بلکه علت آن وجود اختناق شديد هارون و مأمون بود که باعث شد هیچ کس جرات نكند به راحتي به خانه موسي بن جعفر (ع) و بعد از او فرزندش امام رضا(ع) رفت و آمد داشته باشد.

به گزارش سرویس زنان جهان؛ در حالی که در اسلام بر امر ازدواج تأكيد و سفارش فراوان شده است؛ تا جایی که در قرآن، آيات متعددي در اين باره وجود دارد. روایات خبر از مجرد بودن حضرت فاطمه معصومه(س) داده است.

حال اين پرسش مطرح می شود كه حضرت معصومه(س) با آن مقام علمي و آگاهي‌اي كه از دستور‌هاي اسلام و سنّت پيامبر اكرم(ص) داشت، چرا ازدواج نكرد و تشكيل خانواده نداده است؟

از طرف ديگر، بر اثر موقعيت علمي و معنوي و زيارتي آن حضرت، بسياري از دختران امروز آن حضرت را به عنوان اسوه براي خود پذيرفته‌اند كه روشن نشدن راز ازدواج آن حضرت، ممكن است بهانه‌اي براي فرار از ازدواج باشد.

اين نكته را هم اضافه كنيم كه نه تنها حضرت معصومه(س) ازدواج نكرد، بلكه هيچ يك از دختران موسي بن جعفر ازدواج نكردند.

بررسي نظريات مختلف
احتمالات و نظريات مختلفي در مورد چرایی ازدواج نکردن آن حضرت بیان شده است که به برّرسي و صحت و سقم هر يك مي‌پردازيم.

1. وصيّت موسي بن جعفر(ع)
يكي از احتمالات اين است كه خود حضرت موسي بن جعفر به دخترانش وصيت كرده تا ازدواج نكنند! ابن واضح يعقوبي طرفدار اين نظريه است.

وی معتقد است، موسي بن جعفر وصيت كرد كه دخترانش شوهر نكنند و هيچ كس از آنان شوهر نكرد، مگر ام سلمه.

در پاسخ به سخنان يعقوبي باید گفت: چنين وصيّتي برخلاف سنت رسول الله(ص) و سيرة امامان اهل بيت عصمت و طهارت است و هرگز چنين وصيتي از امام معصوم صادر نمي‌شود و همچنین متن وصيت حضرت موسي بن جعفر غير از آن چيزي است كه يعقوبي ادّعا دارد.

وصيت‌نامه، حضرت موسي بن جعفر(ع) با صراحت به فرزندان اعلام مي‌دارد كه حجّت خدا بعد از او علي بن موسي(ع) است و خواهران بايد در هر كاري از جمله مسئله ازدواج از او اطاعت كنند و هر فردي را كه علي بن موسي مناسب ديد، آنان با او ازدواج كنند؛ چرا كه آن حضرت به مسائل ازدواج آگاه‌تر و به وضعيت بستگان آشنايان آشناتر است.
بنابراين نظريه يعقوبي بي‌اساسي است و نمي‌توان بر آن اعتماد كرد

2. هم کفو و همتا نداشتن
نظريه دوم اين است كه دختران حضرت موسي بن جعفر مخصوصاً فاطمه معصومه(س) از نظر كمال علمي و معنوي در حد بالايي قرار داشتند و كسي هم کفو همسری آنها نبود چرا که يكي از اموري كه در تزويج دختر مورد توجه قرار مي‌گيرد، هم كفو بودن است.

اين نظريه نيز نمي‌تواند قابل تأييد باشد؛ زيرا سيرة ائمه اطهار اين نبوده كه دختران خود را به جهت پيدا نشدن هم کفو در خانه نگه دارند و مانع ازدواج آنان شوند، و آنان، در قول و در عمل خود، مؤمن و مؤمنه بودندزیرا پيامبر اكرم(ص) نقل شده است كه آن حضرت فرمود: هر گاه كسي به خواستگاري دختر شما آمد كه دينداري و امانتداري او را مي‌پسنديد (هر چند در حد دختر شما نباشد) شوهر دهيد و اگر شوهر ندهيد، در زمين فتنه و فساد بزرگ بر پا مي‌شود.

همچنین در عصر امام كاظم(ع) جوانان شايسته‌اي از تبار امام حسن مجتبي(ع) و حضرت سيدالشهدا(ع) و نيز در ميان شيعيان افرادي وجود داشتند كه مي‌توانستند همسران مناسب براي آنان باشند.

3. اختناق هاروني
احتمال و نظريه سوم آن است كه اختناق هارون الرشيد و وجود خفقان در آن دوران، چنان شديد بود كه حتي كسي جرئت نداشت براي پرسيدن مسائل شرعي به در خانه موسي بن جعفر(ع) مراجعه كند، تا چه رسد به اينكه به عنوان داماد آن حضرت رفت و آمد دائمي با خانواده موسي بن جعفر(ع) داشته باشد.
خفقان حاکم بر جامعه نشان مي‌دهد كه ارتباط موسي بن جعفر(ع) كنترل مي‌شد و از طرفي زنداني شدن امام نيز، انگيزه خواستگاري از دختران آن حضرت را كاهش مي‌داد.

بنابراين راز عدم ازدواج حضرت معصومه و خواهران او را نه در وصيت پدر بايد جستجو كرد و نه در نبود همسر متناسب و هم كفو؛ علت آن، وجود اختناق شديد هارون و مأمون بود كه باعث شد هیچ کس جرات نكند به راحتي به خانه موسي بن جعفر(ع) و بعد از او فرزندش امام رضا(ع) رفت و آمد داشته باشد و داماد آن خانواده شود. از طرف ديگر، زنداني شدن حضرت موسي بن جعفر(ع) و سرانجام شهادت او، و احضار شدن حضرت رضا(ع) به خراسان و دورافتادن از خواهران، مزيد بر اين علت بود.


   برچسب‌ها: راز ازدواج نكردن حضرت معصومه, س, چیست
   

درباره وبلاگ

کافه فان / Cafefun.ir
سایت اطلاعات عمومی و دانستنی ها

موضوعات

تبليغات

.:: This Template By : web93.ir ::.

برچسب ها: اطلاعات عمومی ، آموزش ، موفقیت ، ازدواج ، دانستنی ، گیاهان دارویی ، تعبیر خواب ، خانه داری ، سخن بزرگان ، دانلود ، بازیگران ، روانشناسی ، فال ، اس ام اس جدید ، دکتر شریعتی ، شاعران ، آموزش یوگا ، کودکان ، تکنولوژی و فن آوری ، دانلود ، تحقیق ، مقاله ، پایان نامه ، احادیث ، شعر ، رمان ، عکس ، قرآن ، ادعیه ، دکوراسیون ، سرگرمی ، اعتیاد ، کامپیوتر ، ترفند ، ورزش ، کد آهنگ ، مقالات مهندسی ، طنز ، دانلود کتاب ، پزشکی ، سلامت ، برنامه اندروید ، زنان ، آشپزی ، تاریخ ، داستان کوتاه ، مدل لباس ، مدل مانتو ، مدل آرایش