+ ۱۳۹۲/۰۶/۱۰
به گزارش خبرنگار کلینیک باشگاه خبرنگاران؛ زنانی که اغلب حرفی برای گفتن ندارند و همه چیز را به راحتی قبول می کنند و اشتباهات دیگران را ساده می پذیرند، زنان قابل اعتمادی برای زندگی نیستند.

گفتنی است؛ زنانی که همواره در جستجوی محبت هستند، در آینده باعث از دست دادن اعتماد شما می شوند. محبت به زنان باید بسیار مورد توجه آقایان قرار گیرد، اما نباید این محبت بیش از حدی باشد که زنان همیشه خواستار آن باشند.

زنانی که زیاد محبت می کنند و اغلب از خود رفتارهای کنجکاوانه نشان می دهند، زنان مورد اعتمادی برای زندگی نیستند و قادر نخواهند بود زندگی شما را به درستی اداره کنند.


   برچسب‌ها: خواستگاری
   
+ ۱۳۹۱/۰۳/۱۹
جنا لی توماس در حالی که مشغول اعلام وضعیت هوا بود ، مردی که قبلا نیز او را می شناخت وارد صحنه شده و از وی خواستگاری کرد.



این خانم هواشناس که پیش از این نیز با پیشنهاد این آقا مواجه شده بود بلافاصله جواب مثبت داد و حلقه ازدواج در دستش قرار گرفت. این دو قرار مراسم ازدواج را برای آگست سال بعد گذاشته اند.
+ ۱۳۹۰/۱۲/۱۳
آیا می دانید یک زندگی خانوادگی موفق در گرو چیست؟ دو شخصی که قصد ازدواج با یکدیگر را دارند باید تا حد زیادی به یکدیگر شبیه باشند. البته باید یادآوری کنیم که دو انگشت انسان نیز شبیه یکدیگر نیستند چه برسد به دو انسان.

منظور از این جمله از لحاظ شباهت در طبقه اجتماعی، تحصیلات، فرهنگ و یا از لحاظ تدین در خانواده ها می باشد.
جالب است بدانید که اکثر افراد فکر می کنند می دانند چه توقعات و یا معیارهایی برای زندگی شان دارند، اما هنگامی که شخصی پیشنهاد ازدواج به آنها می دهد، او را با آن معیارها می سنجند اما در اکثر مواقع شخصی که شما انتخاب می کنید از معیارهای شما فاصله دارد. زیرا ما معمولا به اشخاصی علاقه مند می شویم که شخصیتی متفاوت از ما دارند مثلا اگر شما شخصیتی آرام دارید، تمایل دارید همسر آینده تان دارای شخصیتی شلوغ تر و یا پر هیاهو تر از شما باشد.
اما شخصی که در عشق عاقل و هوشیار باشد و تنها به احساسات عاشقانه اکتفا نکند از این تفاوت ها به خوبی می تواند استفاده کند البته این موضوع تنها در کاراکتر فردی صدق می کند نه کاراکتر اجتماعی و خانوادگی.
برای مثال یک آقا از اینکه خانم آینده اش دارای کاراکتری می باشد که مدام در حال خرید می باشد گله مند است این آقا با کمی سیاست می تواند این خانم را تغییر دهد زیرا خانم ها برای اثبات عشقشان حاضر هستند خیلی از موارد و خواسته هایی که در دوره ی مجردی داشته اند در زمان متاهلی ترک کنند.
این موضوع نه تنها در مورد خانم ها بلکه در مورد آقایان نیز صدق می کند و تنها نیاز به کمی آگاهی دارد. اگر شما آگاهی تان را با عشق تان آمیخته کنید مطمئن باشید شخصی را که انتخاب می کنید می تواند فرد مورد نظر شما باشد.

_ افکار گذشته را رها کنید :
اگر قبلا نیز پیشنهاد ازدواج داشته اید و آن شخص نیز دارای کاراکتری کم و بیش شبیه به شخص حاضر بوده است، چه باید کرد؟ به یاد داشته باشید هرگز دو فرد را با هم مقایسه نکنید شاید تا حدودی شخصیت این دو فرد شبیه هم باشد اما نباید با یادآوری تجربه ناخوشایندی که در سابق داشته اید این بار نیز تصمیم گیری کنید، با فکری جدید و به دور از تفکرات سابق در این رابطه پیش بروید.

_ هیچ گاه زود تصمیم نگیرید :
اگر رفتاری از فردی که برای ازدواج انتخاب کرده اید به چشم شما ناخوشایند است سریع پاسخ منفی ندهید مسلما بعضی از رفتارهای شما نیز در چشم فرد مقابل خوشایند نیست، زندگی آینده تان را به خاطر بعضی از رفتارهای ساده و بی اهمیتی که در زندگی زناشویی حل می شوند خراب نکنید.

_ توصیه مهم دیگری که به شما می شود و در واقع مهم ترین بخش در هر ازدواج می باشد بدین ترتیب است که حتما به یک مشاور جهت ازدواج مراجعه کنید. مشاور راز دار شماست و با آگاهی کامل و بدون هیچ گونه مسامحه یا پیش داوری در رابطه با رفتار شما و همسرتان داوری می کند.

_ عاشقان چشمان خود را می بندند :
گفته می شود شخصی که عاشق است، دنیا را با یک چشم می بیند یا حتی گاهی هر دو چشم خود را می بندد، چشمان خود را حتی به هنگام عاشق بودن و اطمینان کامل از شخص مقابل تان نبندید، ازدواج مانند یک بلیط است که هر شخص یک بار اجازه خرج کردن این بلیط را دارد پس به شما توصیه می کنیم این بلیط را به درستی و آگاهی تمام خرج کنید و با چشمانی باز نه نیمه باز!

_ به صحبت هایی که دیگران راجع به فرد مورد انتخاب شما می گویند، گوش دهید :
بخصوص افرادی که شما را دوست دارند و بدون هیچ گونه حسدورزی شما را راهنمایی می کنند اشخاصی مانند پدر و مادر.
صحبت های سایرین مانند دوست، اقوام و یا سایرین را در هاله ای از ابهام قرار دهید شاید دوست شما ظاهرا رابطه دوستی دارد ولی در باطن بدخواه شما باشد یا اینکه اطلاعات صحیحی در رابطه با ازدواج نداشته باشد و با استقاده از تجارب بدی که دارد شما را راهنمایی کند. یکی از دلایلی که به شما توصیه می شود به مشاوره مراجعه کنید در این جا نیز نمود پیدا می کند، زیرا او بدون هیچ گونه بدخواهی یا بد قلبی شما را به درستی و با آگاهی کامل راهنمایی می کند.

_ زندگی متاهلی با زندگی مجردی تفاوت دارد:
شاید به هنگام مجرد بودن بسیار حساس و زود رنج بوده اید اما باید به هنگام متاهلی بعضی از رفتارهای خود را ترک کنید، برای مقابله با دشواری ها و سختی های زندگی باید مقاوم و محکم تر باشید.

_ باید اطمینان حاصل کنید شخصی که برای ازدواج انتخاب کرده اید ارزش و لیاقت ازدواج با شما را دارد؟ آیا دوست داشتن او نیز در حد شماست؟ یا او کمتر شما را دوست دارد؟

_ شخصیت واقعی خود را به همسر آینده تان نشان دهید :
سعی نکنید شخصیت خود را برای خوشایند او پنهان کنید. شما با انجام این کار او را فریفته اید و مطمئن باشید حتی اگر ازدواج هم بکنید زندگی خانوادگی تان دیری نمی پاید و به زودی منحل می شود زیرا شما دارای چند شخصیت می باشید.
اعتماد به نفستان را بالا ببرید و مطمئن باشید همسرتان شما را با همین شخصیتی که دارید دوست می دارد و به همین دلیل شما را انتخاب کرده است پس در پی مخفی کردن صورت واقعی تان نباشید.

  منبع : چپق

   برچسب‌ها: ازدواج, خواستگاری, شخص, مناسب
   
+ ۱۳۹۰/۱۲/۰۷

شهید ابوالفضل یعقوبی فرزند یعقوب در تاریخ ۴۴/۵/۲ در شهرستان اردبیل دیده به جهان گشود. در تاریخ ۶۴/۱۱/۲۷ در منطقه عملیاتی فاو در عملیات والفجر ۸ به فیض رفیع شهادت نایل آمد.«ابوالفضل باوفا»دوست شهید ابوالفضل یعقوبی به نقل از خود شهید این خاطره را تعریف می کند:

در قسمت تبلیغات اداره بنیاد شهید شهرستان اردبیل کار می‌کردم. گاهی از بسیج ادارات عازم جبهه می‌شدیم.
اوایل اسفند‌ماه ۱۳۶۴ شمسی بود. حدود سه ماه می‌شد که از جبهه برگشته بودم، مشغول تکثیر عکس عزیزانی بودم که تازه به شهادت رسیده بودند و قرار بود در یکی دو روز آینده تشییع شوند.
ناگهانی عکسی توجه مرا به خود جلب کرد. تازه با او آشنا شده بودم، خوب می‌شناختمش. در حالی که به عکس نگاه می‌کردم، بی‌اختیار اشک می‌ریختم. یاد روزی افتادم که با او آشنا شده بودم. یاد لحظاتی که برای ایجاد معبر، نی‌زارها را با هم قطع می‌کردیم.
مرداد ماه هزار و سیصد و شصت و چهار بود، از طرف بسیج سپاه پاسداران جهت شرکت در عملیات در منطقه‌ی هورالعظیم حضور داشتیم.
هر روز چند نفر از بسیجیان را جهت همکاری با نیروهای اطلاعاتی به خاک دشمن می‌بردند. روزی با تعدادی از بچه‌ها جهت شناسایی خط مقدم و قطع‌ نی‌زارها جهت ایجاد معبر برای عبور قایق‌های تندروی موتوری عازم خط مقدم شدیم. بعد از سه ساعت در نزدیکی خط مقدم به اسکله‌ای شناور که روی آب بود رسیدیم.
از آنجا به بعد را باید با بَلَم طی می‌کردیم. ما را به یکی از نیروهای اطلاعاتی منطقه که جوانی برومند و خوش سیما بود و تبسم به لب داشت تحویل دادند. جوان‌برومند مسئول محور و فرمانده گروهان بود. همگی سوار بلم‌ها شده از لای نیزارها به خط مقدم هدایت شدیم.

وقتی دیدیم فرمانده به زبان محلی صحبت می‌کند، خوشحال شدیم. بعد از کمی صحبت متوجه شدیم که او نیز از همشهری‌های ماست و اسمش ابوالفضل است.

در حالی که گرم گفت و گو بودیم، از لابه‌لای نیزارها به طرف دشمن حرکت می‌کردیم. بعد از یک ساعت پارو زدن به منطقه‌ی حساسی رسیدیم. گلوله‌های بی‌هدف عراقی‌ها از بالای سرمان رد می‌شدند. صدای عراقی‌ها که با هم صحبت می‌کردند به وضوح شنیده می‌شد. برای اینکه صدای پارو زدن ما را نشنوند، پاروها را جمع کردیم و در داخل بلم‌ها گذاشتیم. آرام با گرفتن نیزارها بلم‌ها را پیش می‌راندیم.

ما که در اولین حضورمان در آن نی‌زارها، کمی دلهره‌ داشتیم، ولی ابوالفضل عادی رفتار می‌کرد؛ انگار نه انگار که در منطقه‌ی عراقی‌هاست. در چهره‌اش اصلا نگرانی و اضطراب و ترس دیده نمی‌شد. او بارها در لای همین نیزارها به کمین دشمن رفته، وجب به وجب منطقه را مثل کف دستش می‌شناخت.
دلهره‌ی من از این بود که در آن مکان هیچ جان‌پناه و سنگری نبود و اگر دشمن از حضورمان مطلع می‌شد کارمان تمام بود.

تنها چیزی که به ما روحیه می‌داد لبخند و تبسم جاودانه‌ی ابوالفضل بود. هیچ وقت در آن موقعیت نیز ندیدم که گل لبخند در لبانش پرپر شود. با روحیه‌ی نترس و شجاعی که داشت ما را از نگرانی در می‌آورد.
بعد از ساعت‌ها تلاش‌ با هدایت و فرماندهی ابوالفضل، نی‌ها را قطع کرده و چندین معبر در لای نیزارها جهت حرکت قایق‌های تندرو که قرار بود عملیات از آن منطقه صورت گیرد ایجاد کردیم و خوشحال از موفقیت در این عملیات، راهی پشت جبهه شدیم.

در راه از سخنان فرمانده متوجه شدم که از نیروهای اطلاعاتی سپاه پاسداران شهرستان اردبیل است. بعد از کلی گفت‌وگو پرسیدم:

آیا ازدواج کرده‌ای یا نه؟!
گفت: نه، هنوز ازدواج نکرده‌ام، مجرد هستم.

علتش را پرسیدم، لبخند زد!
از خنده‌اش متعجب شده، مصمم شدم حتما دلیل خنده و ازدواج نکردنش را بدانم.

وقتی اصرارهای مرا دید گفت:

بیچاره مادرم! مدتی است که گیر داده باید حتما ازدواج کنی! مادرم از ترس شهادت، می‌خواهد ازدواج کنم تا شاید به خاطر عروسش هم که شده دست از جبهه دست بردارم . به خاطر این، همه فکر و ذکرش این شده تا مرا سروسامان دهد. این است که هر وقت به مرخصی می‌روم می‌گوید، حتما باید این بار ازدواج کنی. من هم تصمیم گرفته‌ام تا جنگ تمام نشده ازدواج نکنم و تا پیروزی در جنگ در جبهه بمانم. بار آخر که به مرخصی رفته بودم پایش را در یک کفش کرد و گفت که حتما باید این بار ازدواج کنی.
از من خواست نشانی دختری را به او بدهم تا به خواستگاری‌اش برود. هر چه کردم تا موضوع خواستگاری را عوض کنم نتوانستم.
زیرا این بار با دفعه‌ای دیگر فرق می‌کرد. مادر تصمیم گرفته بود به هر نحوی شده از من نشانی دختری را بگیرد تا از آن دختر برایم خواستگاری کند.
بعد از ساعت‌ها پافشاری، ناچار برای اینکه این قضیه را تمام کنم، نشانی الکی را در قریه نیار به او دادم.
اسم و فامیلی دختر را از من پرسید، گفتم فامیلی‌اش را نمی‌دانم ولی اسمش مریم خانم است.
آن روز مادر خوشحال و خندان برای این که دختر را ببیند و از او خواستگاری کند، از خانه بیرون رفت. بعد از دو ساعت وقتی به خانه برگشت، دیدم عصبانی است. به قول معروف توپش پر بود.
مفصل با من دعوا کرد. در حالی که می‌خندیدم گفتم: ندادندکه ندادند! من که نمی‌خواهم ازدواج کنم. این نشانی را هم به خاطر این که شما را ناراحت نکنم، در اختیارتان گذاشتم.
مادر در حالی که دست از دعوا کشیده بود و همچون من می‌خندید گفت: آخر پسر نشانی‌ای که به من داده بودی، نشانی پیرزن نود ساله‌ای به نام مریم خانم بود. همه او را می‌شناسند با این کار پاک آبرویم را بردی!
آن روز با مادر به خاطر این خواستگاری کلی خندیدیم. با این کارم مادر فهمید که من در تصمیمی که گرفته‌ام، جدی هستم و تا پایان جنگ دست از جبهه نخواهم کشید و این چنین بود که در نهایت در منطقه‌ی عملیاتی فاو به اوج آسمان‌ها پر گشود.

   برچسب‌ها: خواستگاری, شهید, خاطره, ماجرای جالب
   
+ ۱۳۹۰/۱۲/۰۵

سوالات خواستگاری, جلسه خواستگاری, مراسم خواستگاری

آیا تا به حال به خواستگاری رفته اید؟ اگر رفته باشید مطمئنا با آداب و رسوم آن هم آشنا هستید اما جهت اطلاع دامادهای ناشی عرض می کنیم که خرید یک جعبه شیرینی (ترجیحا خامه ای) و یک دسته گل (چنانچه در سبد باشد با کلاس تر محسوب می شود) الزامی است. اما جناب آقای داماد، در حین ورود به خانه عروس خانم لازم است شرایطی را در نظر قرار دهید که بعدها مایه سرکوفت خوردنتان نشود.

- قبل از هر چیز یادتان باشد که بهتر است شما آخرین نفر وارد خانه عروس شوید و کفش هایتان را هم جفت کنید.

- سعی کنید خیلی عرق نکنید و لزوما سرخ هم نشوید. ضمنا از نگاه کردن به در و دیوار خانه جدا خودداری کنید چون به اندازه کافی وقت برای این کار خواهید داشت.

- چنانچه کار به گفت وگوی دو نفره رسید

اعتماد به نفس خود را حفظ کرده و از تپق زدن پرهیز کنید و در صورت امکان

از شرایط آب و هوا و سیاست صحبت نکنید چرا که این مسائل شما را از هدف اصلی بحث دور خواهند کرد.

- مواظب باشید تحت هیچ شرایطی انگشتتان را داخل دماغتان نکنید چون این امر جواب بله عروس خانم را به تاخیر خواهد انداخت.

- خیلی به بزرگترها چشمک و اشاره نکنید و بگذارید با خیال راحت در مورد فوتبال و آشپزی و خاطرات سفر به مشهد و…

صحبت کنند و وقتی در مورد اصل موضوع صحبت می کنند خونسردی خود را حفظ کنید

و دائم دستتان را داخل موهایتان نکنید.

- دائم به آشپزخانه زل نزنید و منتظر نباشید

که عروس خانم به شما چای تعارف کند و شما کنترل دستهایتان را در دست

بگیرید که مبادا چای روی شلوارتان بریزد چرا که اگر چنین فکری در سر دارید

معلوم است که یکی از طرفداران پر و پاقرص سریال های ایرانی هستید چون این روزها مد شده به جای عروس خانم شخص دیگری چای را تعارف می کند که ممکن است از شانس شما برادر چاق و سبیل کلفت وی این مسوولیت را بر عهده بگیرد.

- چنانچه در حین ورود دسته گلی در دست دارید

خیلی هول نشوید چون همه عالم و آدم می دانند که شما آن گل را برای عروس

آورده اید پس آن را به دست خود عروس ندهید و ترجیحا به پدر یا برادرش تقدیم کنید.

- در حین خوردن چای مراقب سر و صدای چای خوردنتان باشید. خصوصا شما داش مشتی ها ازهرگونه  هورت کشیدن چای و جویدن قند با صدای فجیع خودداری کنید چون هر آن ممکن است سکوت مهیبی مجلس را فراگیرد و همه نگاه ها روی شما زوم شود.

- چنانچه خانواده عروس بیش از یک دختر دارند

قبلا دختر مورد نظرتان را مشخص کنید در غیر این صورت عواقب بعدی به عهده شخص خاطی خواهد بود.

- هنگام لباس پوشیدن بسیار مراقب باشید و توجه لازم را مبذول بدارید، اگر دیر برسید بهتر از این است که اوضاعتان ناجور باشد.

- چنانچه یک کت و شلوار دارید که مدت هاست آن را نپوشیده اید از چند روز قبل آن را پرو کنید تا در چاقی اخیر شما دردسر ساز نشود، هیچ لباسی را به زور تنتان نکنید.

- اگر شلوار پسرخاله تان را قرض گرفته اید

که ۲ سایز از شما کوچکتر است با زور آن را نپوشید چرا که ممکن است وسط خواستگاری شکافته شود و مشکلات عظیمی برایتان ایجاد کند.

- در هنگام میوه خوردن هم توصیه می شود

مانند خوردن چای رفتار کنید و از خوردن میوه های صداداری مثل خیار و گوجه سبز خودداری کنید و اگر درست و حسابی بلد نیستید میوه پوست بکنید از پوست کندن پرتقال های سفت خودداری کنید. چون ممکن است دست و بالتان کثیف شود و پدر عروس خانم فورا دستمال کاغذی را به سمت شما بیاورد و توجه همه به عدم تبحر شما در پوست کندن میوه جلب شود. اگر پیراهن سفید پوشیده اید اصلا مجبور نیستید که انار بخورید و لباستان را کثیف کنید. چون این مسائل در مشورت عروس با خانواده اش تاثیر بسزایی خواهد گذاشت.

- سعی کنید به هیچ وجه اضطراب نداشته باشید چون اضطراب موجب می شود که میزان دستشویی رفتن های شما افزایش پیدا کند.

- بنابراین جهت خودداری از دستشویی رفتن های مکرر قبل از رفتن به خواستگاری آب زیاد و چای ننوشید و اضطراب را هم از خودتان دور کنید!

- هیچ گاه گرسنه به خواستگاری نروید چون سکوت دسته جمعی در مراسم خواستگاری غیرقابل پیش بینی است.

و هر آن ممکن است صدای قار و قور شکمتان شما را شرمنده خاص و عام کند همچنین گرسنگی زیاد باعث خواهد شد شما اقدام به پرخوری فراوان کنید و ذهنیت یک داماد شکمو را در خانواده عروس ایجاد کنید.


   برچسب‌ها: رفتن, خواستگاری, خواستگار
   

درباره وبلاگ

کافه فان / Cafefun.ir
سایت اطلاعات عمومی و دانستنی ها

موضوعات

تبليغات

.:: This Template By : web93.ir ::.

برچسب ها: اطلاعات عمومی ، آموزش ، موفقیت ، ازدواج ، دانستنی ، گیاهان دارویی ، تعبیر خواب ، خانه داری ، سخن بزرگان ، دانلود ، بازیگران ، روانشناسی ، فال ، اس ام اس جدید ، دکتر شریعتی ، شاعران ، آموزش یوگا ، کودکان ، تکنولوژی و فن آوری ، دانلود ، تحقیق ، مقاله ، پایان نامه ، احادیث ، شعر ، رمان ، عکس ، قرآن ، ادعیه ، دکوراسیون ، سرگرمی ، اعتیاد ، کامپیوتر ، ترفند ، ورزش ، کد آهنگ ، مقالات مهندسی ، طنز ، دانلود کتاب ، پزشکی ، سلامت ، برنامه اندروید ، زنان ، آشپزی ، تاریخ ، داستان کوتاه ، مدل لباس ، مدل مانتو ، مدل آرایش