در ادامه مطلب...
حرفهايي هم براي اولين بار گفته ميشد و زمانهاي بود که هر تفکر و ايده تازهاي به سرعت پذيرفته ميشد. ولي به سرعت دوراني رسيد که اين کيفيت تفکر و ايده بود که باعث اوج يا فرود بود. افول اين جريان سينمايي که سيروس الوند نمايندهاي از آن هست هم به همين خاطر بود. تکرار حرفها و ارتباطاتي که بوي کهنگي ميدادند...توضیحات در ادامه مطلب...
به نقل از مجله خانواده سبز، او فعالیت خود را در عرصه بازیگری با آموزشگاه بازیگری سینماگران جوان آغاز كرد و برای مجموعه «در چشم باد» به آقای جعفری جوزانی معرفی شد او با فیلم «پرتقال خونی» در جشنواره فیلم فجر گذشته حضور داشت، اما اینبار او فقط بازیگر نبود، نیوشا ضیغمی به همراه همسرش «آرش پولادخان» سرمایهگذاری این فیلم را هم به عهده داشتند. سال گذشته نیوشا ضیغمی علاوه بر تهیه كنندگی، مركز پوست و زیبایی خود با نام آدونیس را نیز تاسیس كرد.
خو شــــبخــــتم
ما آدمها همیشه به چیزهایی كه
نداریم، فكر میكنیم، ولی من همیشه در این فكرم كه اگر اتفاقاتی كه رخ داده
اتفاق نمیافتاد چه میشد؟ در حال حاضر من خودم را انسان خوشبختی
میدانم. تا به امروز به خیلی از چیزهایی كه میخواستهام رسیدم. خدا را
صد هزار مرتبه شكر میكنم كه خانوادهام سالم هستند و یك خانواده
چهارچوبدار و سلامت دارم. خیلیها به من میگفتند سینما آدمها را از
زندگی واقعی دور میكند ولی برای من این اتفاق نیفتاد. من الان هم كارم را
انجام میدهم و هم خانوادهام را دارم. همیشه تعریفی كه من از جامعه
درباره یك بازیگر شنیده بودم این بود كه اگر یك بازیگر ازدواج كند دیگر
نمیتواند كار كند اما اینگونه نیست همسرم دركنار من است نه در رو بهروی
من... مثلا در روزهایی كه من فیلمبرداری داشتم در سرما و گرما و در هر
موقعیتی من را درك كرده است. نبودنهای من و بیحوصلگیهایم را تحمل كرده و
در كنارم بوده است.بیش از همه چیز خانوادهام برایم اهمیت دارد. روزی هم
كه داشتم ازدواج میكردم آرش به من گفت اگر یك روز من به تو بگویم كار
نكن، نمیكنی؟ گفتم نه، بازی نمیكنم. چون دلم نمیخواهد زندگی واقعی من
به خاطر كارم آسیب ببیند اما اگر روزی ببینم كه كارم به زندگی شخصیام
میخواهد آسیب برساند یا برای یك مدت رهایش میكنم یا اینكه كمرنگش
میكنم.
یك خاطره
در دوران مدرسه بچه خیلی شر و
شیطانی بودم و بیشتر اوقات از كلاس اخراج میشدم، یادم میآید ناظمی به
نام خانم زارع داشتیم كه خیلی از او میترسیدم. یك روز دوستانم به شوخی من
را بیرون از كلاس گذاشته بودند و در را گرفته بودند... من آنقدر به در لگد
زدم كه در شكست و پای من از آنطرف در بیرون آمد و همان لحظه هم خانم زارع
سر رسید.
كعبه مثل هیچ جایی نیست
آرش پولادخان
میگوید: من تجربه این سفر را از قبل داشتهام و از اینكه نیوشا به عنوان
همسرم اینبار در كنارم بود خوشحال بودم. همیشه با خود میگفتم كه آیا این
اتفاق برای نیوشا هم رخ میدهد تا در آن لحظه خودش را محك بزند؟ حتی من
به محمدرضا گلزار گفتم آنجا كه میرسی حال و هوایت عوض میشود و از خود
بیخود میشوی. وقتی در آن موقعیت قرار میگیری یادت میرود تو چه كسی
هستی و الان كجایی. شاید شما از كنار صدها انسان در آنجا رد شوی یكی در حال
دویدن است و گریه میكند یكی در حال سجده گریه میكند. شما متوجه این
افراد نمیشوید شما آنجا فقط خود و خدای خودتان را میبینید. تمام
اعمالتان در یك لحظه مانند یك فیلم از جلوی چشمانتان عبور میكنند و
بیاراده اشك در چشمانتان حلقه میزند. میدانید هر انسانی شاید بنا به
موقعیتی كه در آن قرار میگیرد دچار یك غرور خاص میشود ولی آنجا به این
باور رسیدم كسانی هم كه غرور دارند نمیتوانند خدا را فراموش كنند.
نیوشا
می گوید: نكته دیگری كه برای من بسیار جالب بود اینكه خانه خدا شبیه به
هیچ جایی از دنیا نیست من روز اولی كه وارد مكه شدم در شوك بودم، مانند یك
قیامت واقعی است ولی شما زنده آن را تجربه میكنید، شاید شنیده باشید كه
در قیامت هیچ كس به فكر كسی نیست و مادر بچهاش را نمیشناسد؛ همه از كنار
هم رد میشوند و هم را نمیبینند وهمه یكسان هستند. خانه خدا واقعا
مانند قیامت است همه یكسان لباس میپوشند و هیچ تفاوتی ندارند و همه افراد
به خدای واحد فكر میكنند.
او در ادامه میگوید: من وقتی برگشتم
مطالبی را خواندم و شنیدم كه واقعا شوكه شدم، ما مخارج سفرمان را خودمان
پرداخت كردیم و وزارت ارشاد فقط ما را دعوت كرد و سهمیه را به ما داد ولی
دیدم عدهای عنوان كردهاند كه این پول بیت المال بوده و این چه كسانی
بودهاند كه به این سفر فرستاده شدهاند؟ خدا ما را طلبید كه به این سفر
رفتیم. چرا همیشه از دید ما كسی باید به سفر حج برود كه سنی از او گذشته
است؟ من بسیاری از افراد را میشناسم كه پول و موقعیت هم دارند ولی طلبیده
نمیشوند. حتی موقعی كه گروه هنرمندان اعزام شدند ما پنج روز بعد رفتیم
چون هنوز رفتن ما قطعی نبود اما چه كسی میتواند خواست خدا را عوض كند.
آرش
در تكمیل حرف نیوشا ادامه میدهد: من به خاطر مشغله كاری واقعا
نمیتوانستم به این سفر بروم و این باور من بود كه رفتنم غیرممكن است.
روزی كه گفتند بلیط هواپیما گرفته شده من هنوز امیدوار رسیدن به كاروان
نبودم برای همین با كسی خداحافظی نكردم اما انگار همه چیز دست به دست هم
داد تا ما به این سفر برویم.
آرش پولاد خان: خوشحالم
من
از اینكه در این خانواده هستم بسیار خوشحالم. در معرفی خودم باید بگویم
متولد شهر اصفهان و 37 ساله هستم و شغل من تجارت نقره است. نیوشا در ادامه
صحبتهای همسرش ادامه میدهد: آرش دارد شكسته نفسی میكند شاید اگر آرش
نبود من تهیهكننده نمیشدم. درست است كه كارش سینما نبود اما كار خودش با
هنر واقعی عجین شده. آنقدر كه هنر ایران در اصفهان قوی است در هیچ شهری
نیست. به نظر من به كار نقره و قلم اصفهان در دنیا ظلم شده، و باید برای
شناخته شدن آن كاری بكنیم. در كل آرش یك پشتوانه و تكیهگاه خوب برای من
است.
مراسم افتتاحیه فیلم سینمایی پرتقال خونی
نیوشا ضیغمی ,همسر نیوشا ضیغمی
نیوشا ضیغمی ,همسر نیوشا ضیغمی ,جدیدترین عکسهای نیوشا ضیغمی
عکسهای جدید نیوشا ضیغمی آبان ۹۰
همسر نیوشا ضیغمی آرش پولادخان
گالری عکسهای نیوشا ضیغمی
جدیدترین عکس نیوشا ضیغمی و همسرش
.:: This Template By : web93.ir ::.