دغدغه معلم همیشه این است که حیات بشر، بر مدار ارزش ها و کرامت انسانی بچرخد و شناخت خدا و مکتب و دین، همت اساسی آدمی باشد و هیچ بیگانه ای را مجال تجاوز به فرهنگ ارزشی دین و میهن فراهم نیاید.
در این مسیر خطیر، بزرگانی گام نهاده اند که نامشان بر تارک زمان می درخشد. علامه شهید استاد مرتضی مطهری (رحمته الله) از همین طایفه مقدس است که در سنگر تعلیم و تعلم، به قله های رفیعی دست یافت تا آنجا که معمار انقلاب اسلامی ـ که خود معلمی بزرگ است ـ همه آثارش را مفید می داند و بهره برداری از آنها را سفارش می کند ...
ـ امروزه در زبان پارسی و عربی کلمه (علم) به دو معنای متفاوت بکار برده می شود.
1- معنای اصلی و نخستین علم، دانستن در برابر ندانستن است. قرآن کریم به این معنا اشاره دارد که ( هل یستوی الذین یعلمون و الذین لا یعلمون) آیا یکسانند آنان که می دانند و آنان که نمی دانند. (زمر/ 9)از این منظر به همه دانستنیها صرف نظر از نوع آنها علم گفته می شود مطابق این معنا، اخلاق، ریاضات، فقه، دستور زبان، مذهب، زیست شناسی و نجوم همه علم اند... کلمه Knowledge در انگلیسی وConnaissance در فرانسه معادل این معنا علم اند.
2-کلمه علم در معنای دوم منحصراً به دانستنی هایی اطلاق می شود که بر تجربه مستقیم حسی مبتنی باشند... علم در این جا در برابر همه دانستنیهایی قرار می گیرد که آزمون پذیر نیستند. اخلاق (دانش خوبی ها و بدیها) متافیزیک (دانش احکام و عوارض مطلق هستی) عرفان (تجارب درونی و شخصی) منطق (ابزار هدایت فکر) فقه، اصول، بلاغت، و ... همه بیرون از علم به معنای دوم آن قرارمیگیرندوهمه به این معنا غیر علمی اند کلمه SCIENCE در انگلیسی و فرانسه معادل این معنا علم اند.
دیده می شود که علم در این معنا بخشی ازعلم به معنای اول را تشکیل می دهد و به سخن دیگر علم تجربی نوعی از انواع دانستنیهای بسیاری است که در اختیار بشر می تواند قرار گیرد. رشد علم به معنای دوم عمدتا از آغاز دوره رنسانس به بعد است در حالیکه علم به معنای مطلق آگاهی (معنای اول) تولدش با تولد بشریت هم آغاز است. آیه قرآنی (خلق الانسان علمه البیان) (خداوند رحمن انسان را آفرید و بیان را به وی تعلیم داد/ رحمن/4و3) بهترین موید این معناست.
ـ در نگاه اول به علم که نگاه ترکیبی به معرفت است خداوند معلم اول و پیامبر معلم ثانی است چرا که پس از تعلیم آدم توسط خداوند دستور (قال یا آدم اننبئهم باسمائهم) (ای آدم ملائکه را به این اسماء آگاه ساز/ بقره 33) آدم علیه السلام داده شده این بدان جهت است که اساساً هدف آفرینش انسان با علم و معرفت پیوند ناگستنی دارد در بیان رسا و جامع سید شهیدان امام حسین (ع) این معنا به خوبی روشن است که:
(ما خلق العباد الا لیعرفوه، فاذا عرفوه عبدوه) (بندگان را نیافرید مگر برای آن که او را بشناسند پس چون او را شناختن عبادتش خواهند کرد.
ـ در این معنا هدف از ارسال معلم ثانی ارائه معرفتی است که انسان بواسطه آن به عبادت می رسد (هو الذی بعث فی الامیین رسولاً منهم تیلوا علیهم آیاته و یزکیهم و یعلمهم الکتاب و الحکمه و ان کانوا من قبل لفی ضلال مبین) (اوست خدایی که پیامبر بزرگوار از میان شان برانگیخت تا بر آنان آیات وحی را تلاوت کند و آنان را پاک سازد و شریعت کتاب و حکمت الهی را بیاموزد که پیش از این همه در ورطه جهالت و گمراهی بودند(جمعه/2) در این آیه همه علوم از جمله بیان، اخلاق، تعلیم کتاب و حکمت، برای رهایی از گمراهی و یافتن راه هدایت (عبادت) توسط پیامبر(ص) معرفی شده است.
ـ در نگاه دوم که نگاه تفکیکی به شاخه ای معرفت است. معلم اول ارسطو است چرا که وی نخستین واضع علم منطق بود ... و راه دلیل و برهان منطقی را باز نمود و معلم ثانی نیز ابونصر فارابی است بخاطر آنکه او اول بار کتب حکمت یونانی را که ارسطو و غیره تحریر کرده اند از یونانی به عربی ترجمه کرد و تعلیم داد....
شرافت و مرتبت معلم زمانی اهمیت دارد که بتواند شان خداوند و پیامبران را در وجود خود محقق سازد و پیوند انسان به هدف متعالی خلقت یعنی عبادت را برقرار سازد. لذا در این تعریف شهید مرتضی مطهری یکی از آن معلمان راستین است که اولاً با نگاه ترکیبی به همه معارف بشری نظر می کند و ثانیا تمامی تلاشهای علمی و عملی را مقدمه ای برای عبادت می داند و در این راه به مرحله سوم دینداری راه می یابد و با شهادت، عبادت عملی و علمی خود را کامل می سازد. به همین مناسبت روز شهادت این بزرگ مرد فرزانه (11 اردیبهشت ) را روز معلم نامیدند.
معلمی شغل و حرفه نیست، بلکه ذوق و هنر توانمندی است معلمی در قرآن به عنوان جلوه ای از قدرت لایزال الهی نخست ویژه ذات مقدس خداوند تبارک و تعالی است. در نخستین آیات قرآن که بر قلب مبارک پیغمبر اکرم (ص) نازل شد، به این هنر خداوند اشاره شده است:
اقرا باسم ربک الذی خلق، خلق الانسان من علق، اقرأ و ربک الاکرم، الذی علم بالقلم، علم الانسان ما لم یعلم. (علق: 1ـ 5) بخوان به نام پروردگارت که جهانیان را آفرید. انسان را از خون بسته سرشت بخوان ! و پروردگارت کریمترین است همان که آموخت با قلم، آموخت به انسان آنچه را که نمی دانست.
در این آیات خداوند، خود را (معلم) می خواند و جالب این که معلم بودن خود را بعد از آفرینش پیچیده ترین و بهترین شاهکار خلقت، یعنی انسان آورده است. مقام معلم بودن خدا، بعد از آفرینش قرارداد. نوعی انسانی را که هیچ نمی دانست، به وسیله قلم آموزش
داد که این از اوج خلاقیت و هنر شگفت خداوند در امر آفرینش حکایت دارد: چو قاف قدرتش دم بر قلم زد هزاران نقش بر لوح عدم زد از این رو، می توان گفت که هنر شگفت معلمی از آن خداوند عالم است.
خداوند از آن جهت به وصف (اکرمیت) و نامحدود بودن کرامتش، توصیف شد که علم و دانش را به بشر ارزانی داشته است. اگر هر مزیت دیگری، جز علم و دانش، معیار فضیلت به شمار می رفت، شایسته بود همان مزیت با وصف (اکرمیت) در ضمن این آیات همراه و هم پا گردد و آن مزیت به عنوان معیار کرامت نامحدود خداوند به شمار آید. کرامت الهی در این آیات با تعبیر (الاکرام) بیان شده است. چنین تعبیری می فهماند که عالی ترین نوع کرامت پروردگار نسبت به انسان با والاترین مقام و جایگاه او، یعنی علم و دانش هم طراز است.
معلم اول خدای تبارک و تعالی است..... به وسیله وحی؛ مردم را دعوت می کند به نورانیت؛ دعوت می کند به محبت؛ دعوت می کند به مراتب کمالی که از برای انسان است.
حضرت امام جعفر صادق (ع) می فرمایند: هنگامی که روز قیامت شود، خداوند تمام انسان ها را جمع می کند و چون ترازوی اعمال نهاده شد و خون شهیدان را با مرکب قلم عالمان و معلمان بسنجند، ارزش مرکب آنان بر خون شهیدان فزونی خواهد داشت. این ارزش بدان جهت است که شهیدان در سایه علم و تربیت معلمان و تعلیم شایسته آنان به خدا راه یافته و لیاقت شهادت نصیبشان شده است.
امام سجاد (ع) در زمینه حفظ حقوق معلم می فرماید: حق معلم بر تو آن است که همواره، با دیده تعظیم و تکریم به او بنگری، مجلس او را گرامی بداری و به سخنانش با دقت گوش دهی، رو به جانب او بنشینی و صدایت را در حضورش بلند نکنی .
مرحوم شهید ثانی در مورد لزوم دلسوزی معلم نسبت به شاگرد می نویسد: معلم باید درباره شاگردان، خواهان اموری باشد که نسبت به آنها، در خود احساس علاقه و دوستی کند. و از هرگونه شر و بدی که برای خویش نمی پسندد برای شاگردانش نیز نپسندد؛ زیرا این گونه دلسوزی و برابر اندیشی نسبت به شاگردان، حاکی از کمال ایمان معلم و حسن رفتار و برادری، نمایانگر روح تعاون و همبستگی معلم نسبت به آنان می باشد .
حضرت سجاد (ع) در فرمایشات خود سفارش بسیاری در حفظ حقوق معلم از سوی شاگردان دارند و می فرماید: حق کسی که عهده دار تعلیم توست آن است که او را بزرگ شماری و مجلس او را سنگین بداری و نیکو به وی گوش فرا دهی و روی خود را بر او کنی و با او بلند سخن نگویی و کسی را که از او چیزی می پرسد تو پاسخ ندهی و بگذاری که خود او پاسخ گو باشد و در مجلس او با هیچ کس به صحبت ننشینی و در محضر او بدگویی از کسی نکنی و اگر از او در نزد تو بدگویی شد از او دفاع کنی و عیب پوشش باشی و فضایل و مناقب او را آشکار کنی و با دشمنش همنشینی نکنی و با دوستش دشمنی نورزی؛ پس چون چنین کردی، فرشتگان خدای تعالی به سود تو گواهی خواهند داد که مقصد و مقصود تو از او و فرا گرفتن دانش او فقط برای خدا بوده نه به خاطر مردم .
بهترین نوع این رابطه که سرشار از ادب و فروتنی است، در داستان حضرت موسی (ع) به عنوان شاگرد و حضرت خضر (ع) در مقام معلم ـ نمود دارد. موسی (ع) مأمور شد تا از بنده ای صالح به نام خضر (ع) کسب علم کند. قرآن آغاز گفت و گوی این معلم و شاگرد را این چنین بیان می کند:
قال له موسی هل اتبعک علی ان تعلمن مما علمت رشداً * قال انک لن تستطیع معی صبراً * و کیف تصبرعلی ما لم تحط به خبراً * قال ستجدنی ان شاء الله صابراً و لا اعصی لک امراً * قال فان اتبعتنی فلا تسئلنی عن شی ءٍ حتی احدث لک منه ذکراً. (کهف: 66 ـ 70) موسی به او گفت: آیا از تو پیروی کنم تا از آنچه به تو تعلیم داده شده که مایه رشد است به من بیاموزی؟ گفت : تو هرگز هم پای من نمی توانی صبر کنی و چگونه در مورد چیزهایی که از آن شناخت نداری، شکیبایی می کنی؟ گفت: اگر خدا بخواهد، مرا شکیبا خواهی یافت و در هیچ کاری نافرمانی تو نمی کنم. گفت: اگر به دنبال من آمدی، چیزی از من مپرس تا خودم از آن با تو سخن بگویم.
نقش معلم در جامعه، نقش انبیاست؛ انبیا هم معلم بشر هستند. تمام ملت باید معلم باشند؛ فرزندان اسلام تمام افرادش معلم باید باشند و تمام افرادش متعلم.
دست توانای معلم است که چشم انداز آینده ما را ترسیم می کند. اگر می بینید که امیرمؤمنان، مولای متقیان علی (ع) می فرماید: من علمنی حرفاً فقد صیرنی عبداً؛ هرکس چیزی به من بیاموزد، مرا غلام خویش کرده است. این بیان برای ما درس است تا معلمان، قدر خود را بدانند و تشخیص دهند که چقدر، وجود آنها در سرنوشت یک ملت مؤثر است.
معلم باید نیروی فکری متعلم را پرورش دهد و او را به سوی استقلال رهنمون شود. باید قوه ابتکار او را زنده کند؛ یعنی در واقع، کار معلم آتش گیره دادن است. فرق است میان تنوری که شما بخواهید آتش از بیرون بیاورید و در آن بریزید تا آن را داغ کنید و تنوری که در آن هیزم و چوب جمع است و شما فقط آتش گیره از خارج می آورید و آن قدر زیر این چوب ها و هیزم ها قرار می دهید که اینها کم کم مشتعل شود.
استاد حسین شهریار
مطهری در ۱۳ بهمن ۱۲۹۸ در فریمان از توابع مشهد در خانوادهای روحانی با اصالت هراتی [۵] متولد شد. در کودکی برای فراگیری دروس ابتدایی به مکتبخانه رفت. در سن دوازده سالگی به حوزه علمیه مشهد رفت و به تحصیل مقدمات علوم اسلامی همت گماشت. در این دوران انديشههاي مربوط به خداشناسی سخت او را به خود مشغول میدارد[نیازمند منبع]. در سال ۱۳۱۶ برای تکمیل تحصیلات خود عازم حوزه علمیه قم شد. این در حالی بود که اندکی پیش از آن عبدالکریم حائری یزدی، موسس حوزه علمیه درگذشته بود و ریاست حوزه را سه تن از مدرسان بزرگ آن سید محمد حجت، سید صدرالدین صدر و سید محمد تقی خوانساری به عهده گرفته بودند.
او نزد آیتالله صدوقی، كتاب «مطوّل» را فراگرفت و در محضر آیت الله مرعشی نجفی، «شرح لمعه» را آموخت. در دوره اقامت پانزده ساله خود در قم از بروجردی (در فقه و اصول) و خمینی (به مدت ۱۲ سال در فلسفهملاصدرا و عرفان و اخلاق و اصول) و علامه سید محمد حسین طباطبائی (در فلسفه: الهیات شفای بوعلی و دروس دیگر) بهره گرفت. قبل از نقل مکان بروجردی به قم، مطهری گاهی به بروجرد میرفت و از محضر وی استفاده میکرد. وی مدتی نیز پای درس و بحث حاج میرزا علی آقا شیرازی در اخلاق و عرفان نشست. سید محمد حجت (در اصول) و سید محمد محقق داماد (در فقه) از اساتید دیگر مرتضی مطهری بودند. وی در مدت اقامت خود در قم علاوه بر تحصیل علم، در امور اجتماعی و سیاسی نیز مشارکت داشت و از جمله با فدائیان اسلام در ارتباط بودهاست.
مطهری، در سال ۱۳۳۱ با عالیه روحانی، دختر یکی از روحانیون مشهد ازدواج میکند. حاصل این پیوند چهار دختر و سه پسر است. علی مطهری یکی از فرزندان اوست. علی عباسپور تهرانی فرد و علی لاریجانی داماد او هستند.[۶]
مطهری در سال ۱۳۳۱ از قم به تهران مهاجرت کرد، و در این شهر به تدریس در مدرسه مروی و تألیف و سخنرانیهای تحقیقی پرداخت. در سال ۱۳۳۴ اولین جلسه تفسیر انجمن اسلامی دانشجویان توسط مطهری تشکیل گردید، و در همان سال تدریس خود را در دانشکده الهیات و معارف اسلامی دانشگاه تهران را آغاز کرد. در سالهای ۱۳۳۷ و ۱۳۳۸ و پس از تشکیل انجمن اسلامی پزشکان، مطهری به یکی از سخنرانان اصلی این انجمن تبدیل گشت. وی در طول سالهای ۱۳۴۰ تا ۱۳۵۰ سخنران منحصر به فرد این انجمن بود.
مرتضی مطهری بعدازظهر روز سهشنبه ۱۱ اردیبهشت ۱۳۵۸ به همراه گروهی از رجال سیاسی انقلابی در جلسهای در منزل یدالله سحابی شرکت میکند. پس از پایان جلسه، در تاریکی شب و هنگام خروج وی از محل جلسه، هدف گلوله یکی از افراد گروه فرقان قرار گرفت، و پس از انتقال به بیمارستان طرفه درگذشت.
مرتضی مطهری در فعالیتهای سیاسی خمینی در کنار بود، بهطوری که میتوان سازماندهی قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ در تهران و هماهنگی آن با روحالله خمینی را مرهون تلاشهای او و یارانش دانست. وی در ساعت ۱ بعد از نیمه شب روز چهارشنبه ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ به دنبال یک سخنرانی مهیج علیه شخص شاه به وسیله پلیس دستگیر، و پس از انتقال به زندان موقت شهربانی به همراه تعدادی از روحانیون تهران زندانی شد. پس از ۴۳ روز به دنبال مهاجرت علمای شهرستانها به تهران و فشار مردم، به همراه سایر روحانیون از زندان آزاد شد.
پس از تشکیل هیئتهای مؤتلفه اسلامی، مطهری از سوی خمینی به همراه چند تن دیگر از شخصیتهای روحانی عهده دار رهبری این هیئتها گشت. پس از ترور حسنعلی منصور نخست وزیر وقت توسط محمد بخارایی، کادر رهبری هیئتهای موتلفه شناسایی و دستگیر شد. ولی از آنجایی که قاضی پروندهٔ این گروه مدتی در قم نزد مطهری تحصیل کرده بود، به ایشان پیغام میفرستد که «حق استادی را به جا آوردم» و بدین ترتیب مطهری از مهلکه جان سالم بدر برد.[نیازمند منبع]
پس از حادثه ترور حسنعلی منصور، وی به تألیف کتاب در موضوعات مورد نیاز جامعه و ایراد سخنرانی در دانشگاهها، انجمن اسلامی، نهضت اسلامی پزشکان، مسجد هدایت و مسجد جامع نارمک ادامه داد. به طور کلی او به یک نهضت اسلامی معتقد بود و برای اسلامیکردن محتوای نهضت تلاشهای ایدئولوژیک بسیاری نمود. از جمله مهمترین این اقدامات میتوان به کمک به تأسیس حسینیه ارشاد در سال ۱۳۴۶ اشاره کرد. پس از مدتی به علت اختلاف نظر با برخی از اعضای هیئت مدیره، در سال ۱۳۴۹ از عضویت هیئت مدیره آن موسسه استعفا داد و آن را ترک گفت.
مطهری با اینکه از عملکرد جبهه متحد گلایه
مند است اما می گوید حذف او و چند نفر دیگر از اصولگرایان از فهرست جبهه
متحد برای آنها که اختلاف نظرهایی با سایر اصولگرایان دارند، خیلی هم بد
نیست و اساسا موجب رقابتی بهتر خواهد شد. وی که فهرست انتخاباتی خود را با
حضور اصلاح طلبان بسته است در نظر دارد در صورت اقبال مردم به تفکر آنان
در این انتخابات، جریان سومی که متشکل از اصلاح طلبان معتدل و اصولگرایان
منتقد است را در مجلس نهم شکل دهد.گفتگوی مهر با علی مطهری را بخوانید:
مطهری
در پاسخ به این سئوال که پشت پرده حذف شما از فهرست ارائه شده از سوی
جبهه متحد اصولگرایان چه بود، گفت: من قبلا گفته بودم بین گروه های موجود،
جبهه متحد را ترجیح می دهم اما اصرار نداشتم حتما اسمم در لیست آنها باشد
و واقعا برایم مهم نبود.
الان هم فکر می کنم بهتر شد که اسم ما
در آن لیست نیست، شاید یک رقابتی ایجاد شود که باعث پرشورتر شدن انتخابات
در تهران باشد اما اشکال در روش کار جبهه متحد اصولگرایان و ترکیب 8+7 است
که به نظرم به اقتدار و محبوبیت اصولگرایان آسیب می رساند.
چند نفر از آقایان در جبهه متحد، هدایت آن را به دست گرفته اند
معتقدم
کسانی که خود کاندیدا هستند نباید دراین ترکیب حضور داشته باشند. اول این
افراد اسم خودشان را در لیست قرار می دهند و بعد درباره دیگران قضاوت و
رای گیری می کنند که آیا در فهرست باشند یا نه؛ به نظرم این عادلانه نیست.
نکته
دیگر اینکه آن طور که من احساس کردم، چند نفر از آقایان در جبهه متحد،
هدایت آن را به دست گرفتند و فهرست را به سمت مسیری که قبلا طراحی کرده
بودند سوق دادند، لذا می بینید که اکثر اصولگرایان از این لیست راضی
نیستند. و این امر حاکی از آن است که اشکالی در کار آنها بوده است.
لاریجانی در جبهه متحد به بازی گرفته نشد
نماینده
تهران درباره اعتراض گروههای حاضر در جبهه متحد به فهرست ارایه شده جبهه
متحد یادآور شد: فکر میکنم غیر از جمعیت ایثارگران و رهپویان انقلاب
اسلامی که در واقع یک گروه هستند، باقی گروهها از لیست ارائه شده خیلی
راضی نیستند. حتی جبهه پیروان امام و رهبری هم اعتراض دارد و ائتلاف بزرگ
اصولگرایان را ایجاد کردند. آقای مهدوی کنی هم از اینکه اسم بنده و چند نفر
دیگر در فهرست نبود اظهار تاسف کردند و آقای لاریجانی هم اساساً به بازی
گرفته نشد. آقای لاریجانی نمیخواهد وحدت را بر هم زند اما نظرات ایشان
تامین نشد.
وی در پاسخ به این سئوال که چهره هایی مثل توکلی و
نادران نیز جزو منتقدان دولت بودند، آیا با چهره های دیگر اصولگرا هم برای
حضور در فهرست خود صحبت کردید؟ گفت: برخی از این آقایان خودشان به ما
پیغام دادند که دوست دارند در فهرست ما باشند. ما هم با آنها صحبت کردیم و
قبول کردند اما بعدا منصرف شدند. ما از ابتدا هم تمایل نداشتیم کسانی که
نامشان در لیست دو جبهه متحد و پایداری است در فهرست ما باشند، یعنی قصد
داشتیم یک فهرست جدیدی ارائه کنیم و افراد مشترک نداشته باشیم. هم اکنون
وضعیت به گونه ای است که هیچ نام مشترکی با این دو جبهه نداریم.
مطهری
درباره پایگاه اجتماعی صدای ملت نیز تصریح کرد: فکر می کنم در بین اقشار
مختلف مردم پایگاه داریم. یعنی ما در قشر متدین و حزب اللهی پایگاه داریم.
بسیاری از آنها تفکر و خط مشی سیاسی ما را می پسندند، نگاه مستقل ما به
حوادث را تایید می کنند، همچنین نگاه فرهنگی ما را تایید می کنند. البته یک
اقلیتی در قشر متدین و حزب اللهی وجود دارد که اینها تحت تاثیر امثال
روزنامه کیهان و سایت رجانیوز و تبلیغاتی که علیه ما کرده اند، ممکن است
نسبت به ما بدبین باشند اما وقتی ما وارد جمع آنها می شویم و بحث و گفتگو
می شود و آنها با حقایق آشنا می شوند طرفدار تفکر ما می شوند. سایر اقشار
نیز به گفتمان و تفکر ما گرایش دارند.
عضو فراکسیون اصولگرایان
مجلس درباره هزینه های انتخاباتی فهرست صدای ملت هم گفت: هر کاندیدا در حد
توان خود مبلغی را کمک خواهد کرد. من فعلا 5 میلیون تومان پرداخته ام، ما
یک حساب بانکی هم اعلام کردیم و تصریح کردیم اگر مبلغی از این پول باقی
بماند صرف آزادی زندانیان دیه خواهد شد، ما واقعا اسپانسری نداریم.
توصیه شد اصلاح طلبان در فهرست ما نباشند؛ زیر بار نرفتم
مطهری
فعال شدن جریان سوم سیاسی در کنار جریان اصلاح طلبان و اصولگرایان در
مجلس نهم را منوط به استقبال مردم از جریان فکری آنان در انتخابات مجلس
دانست و گفت: من از چند سال پیش این را بارها اعلام کرده ام که ما هیچ
دیوار و مرزی بین اصولگرایان معتدل و اصلاح طلبان معتدل قائل نیستیم. این
عنوان اصولگرا و اصلاح طلب اصطلاحی را مبنای قضاوت قرار نمی دهیم . از نظر
من بعضی از اصلاح طلبان اصولگراتر از برخی اصولگراها هستند. بنابراین
اینکه ما اصرار داشته باشیم که در فهرست کاندیداها فرد اصلاح طلبی وجود
نداشته باشد، این حرف را قبول ندارم. با اینکه الان تحت فشار هستیم و رسما
به ما توصیه می کنند افراد اصلاح طلب در فهرست شما وجود نداشته باشند ولی
من شخصا زیر بار نمی روم و معتقدم باید این دیوارهای مصنوعی را برداریم
چون ابزاری در دست عده ای فرصت طلب است که به نام اصولگرایی می آیند و پست
ها را اشغال می کنند در حالی که اصولگرا هم نیستند. بنابراین ما این راه
را در مجلس نهم- در صورتی که انتخاب شویم- ادامه خواهیم داد.
مطهری
درخصوص رویکرد صدای ملت در برخورد با دولت در مجلس نهم نیز گفت: عنوان
«منتقدان دولت» عنوان اولیه گروه ما بود اما دیدیم که این نام شامل همه
اهداف ما نمی شود لذا نام را به «صدای ملت» تغییر دادیم اما همچنان به اسم
منتقدان دولت مشهور هستیم. نقد به معنای جدا کردن سره از ناسره است. ما
نقاط ضعف و قوت را از هم جدا می کنیم و از نقاط قوت حمایت میکنیم. روش ما
تا امروز همین بوده است. این طور نیست که ما صرفاً از دولت انتقاد کنیم.
پیشرفت های علمی و هسته ای کشور تا حد زیادی مدیون روحیه شخص رئیس جمهور است
من
خودم شخصاً پیشرفت پروژه انرژی هسته ای را تا حد زیادی مدیون اعتماد به
نفس شخص آقای رئیس جمهور میدانم. همین طور بخشی از پیشرفت در فناوریهای
نوین را همچنین سر زدن های دولت به استانها و نقاط دور افتاده قابل تقدیر
است.
مواضعی که رئیس جمهور در سازمان ملل داشته همراه با عزت و عدم
خود باختگی در مقابل غربیها بوده که ما در همان زمان از آن حمایت کردیم.
اما اگر می گوییم منتقد دولت، به این معنی است که آنجا که قانون گریزی
میشود نمیتوانیم ساکت باشیم یا آنجا که انحراف فرهنگی میبینیم
نمیتوانیم ساکت باشیم. نماینده، ناظر بر عملکرد دولت و اجرای قانون است،
باید بیشتر نقاط ضعف را تذکر دهد. آنجا که کار بر اساس روال طبیعی خود
انجام میشود نیاز به تایید و تشویق ندارد. ما در جایی که احساس میکنیم
دولت از ریل قانون خارج میشود باید تذکر دهیم. چون آن موارد را تذکر
میدهیم فکر میکنند ما بیشتر انتقاد میکنیم تا حمایت.
نماینده
تهران در پاسخ به این سئوال که این نظر را که شما به انتقادات وزن بیشتری
میدهید تا نکات مثبت عملکرد دولت، یا در بحث فتنه 88 و تحلیل از شرایط،
احمدینژاد را بیشتر مقصر اعلام کردید تا چه حد قبول دارید؟ گفت: نه این
طور نیست، درباره بحران سال 88 همیشه گفتهام که آقای موسوی متهم ردیف اول،
آقای کروبی متهم ردیف دوم و آقای احمدینژاد متهم ردیف سوم هستند.
تز
من این بود که اگر می خواهیم بحران تمام شود این سه نفر باید به طور
همزمان محاکمه شوند. گفتم جرم اینها یکسان نیست و آقای احمدینژاد زمینه
فتنه را ایجاد کرد و به عبارت دیگر هیزم فتنه را فراهم کرد و آقای موسوی آن
را شعله ور کرد. بنابراین من هیچ گاه جرم اینها را مساوی ندانسته ام و
معتقدم جرم آقای موسوی بزرگ تر است چه رسد به این که بگویم جرم آقای
احمدینژاد بیشتر از بقیه است.
اولین کسی بودم که بعد از انتخابات در تلوزیون اعلام کردم در انتخابات تقلب نشده است
من
همیشه به این نکته توجه داشته ام و اولین فردی بودم که بعد از انتخابات
در تلویزیون اعلام کرد تقلبی نبوده و کسانی که معتقد به تقلب هستند تهران
را ملاک قرار میدهند در حالی که رای آقای احمدینژاد در شهرهای کوچک و
روستاها قطعا بیشتر بوده است.
اگر ایرادی هم به انتخابات باشد در
مبادی آرای آقای احمدینژاد است، یعنی در رفتارهای ایشان و کل دولت در قبل
از انتخابات. اما شاید عدهای انتظار ندارند درباره عملکرد موثران این
بحران اظهار نظری شود و انتظار دارند ما به طور یک دست به قول خودشان فتنه
گران را محکوم کنیم و بگوییم این طرف کارشان همه درست بوده و آدمهای خوبی
بوده اند.
هیچ کس به اندازه من از هاشمی و خاتمی در دوران خودشان انتقاد نکرده است
وی در این باره که چرا در موضوعاتی چون
نامه نگاری آقای هاشمی پس از جریان فتنه و بحث دانشگاه آزاد و امضای حکم
فرهاد دانشجو و مسائلی از این قبیل نگاه انتقادی اش را به کار نمی گیرد
نیز گفت: گاهی انتقاد به برخی افراد وارد است اما الان جای آن نیست. به
عنوان مثال الان جای انتقاد از آقای هاشمی و خاتمی نیست. در زمان خودش هیچ
کسی به اندازه من از اینها انتقاد نکرد.
در دوره اصلاحات چه کسی
بیشتر از من به شخص آقای خاتمی و سیاستهای فرهنگی آن دوره انتقاد داشت.
در مصاحبهای که سال 79 با کیهان داشتم صراحتاً انتقاداتی به برخی از
اعضای خانواده آقای هاشمی وارد کردم اما معتقدم الان وقت انتقاد از اینها
نیست. بلکه الان زمان حمایت از آقای هاشمی است. معتقدم ایشان در بحران سال
88 مظلوم واقع شد. نمیخواهم بگویم همه عملکرد ایشان درست بود. آن
نامهای که ایشان نوشت عکسالعمل آن مناظره بود. به ایشان فرصت ندادند که
در تلویزیون از خود و خانوادهاش دفاع کند. لذا هر کاری یک زمانی دارد،
آدم باید موقعیت شناس باشد. الان وقت این نیست که من از آقای هاشمی انتقاد
کنم. درباره دانشگاه آزاد هم تا آنجا که من متوجه شدم آقای هاشمی با شخص
فرهاد دانشجو مخالفتی ندارد. ایشان می گوید در انتخاب آقای دانشجو روال
قانونی رعایت نشده است. چون من در متن قضیه نیستم نمیتوانم اظهار نظر
کنم. فرصت نکردم که تحقیق کنم. لذا شاید امکان برگزاری مجدد این انتخاب
باشد.
مطهری در پاسخ به این سئوال که اگر شهید مطهری در این دوره
حضور داشتند مهمترین نکتهای که در فضای سیاسی کشور مطرح میکردند چه بود،
خاطرنشان کرد: اگر فرض کنیم ایشان بودند، قطع نظر از این که در چه
جایگاهی قرار داشتند، طبعاً به همبستگی ملی، احترام به آزادی تفکر و بیان
توصیه میکردند، همان طور که فرموده اند راه حفظ انقلاب جلوگیری از اظهار
نظر مخالفان نیست بلکه آزادی دادن به آنها و پاسخ دادن است.
.:: This Template By : web93.ir ::.