1- بجوئید تا بیابید و بدانید با زحمت و تلاش چیزی را از دست نمیدهید (اسوپ، افسانه نویس یونانی)
2- برنامه های توسعه مدیریتی ما در محل کار صورت می گیرد نه در کلاسهای مختلف آموزشی. (ژوزف شرسن)
3- ترجیح می دهم که ملتم به سیاستهای اقتصادی من بخندند تا اینکه از ولخرجیهایم گریان شوند. (پادشاه سوئد)
4- برای آنکه مدیر شوید باید از پایین شروع کنید، استثناء هم وجود ندارد. (هنری بلاک)
5- با هشت ساعت کار صادقانه در روز می توانید به ریاست برسید و روزی 12 ساعت کار کنید. (رابرت فراست)
6- برای بهبود ارتباطات کامپیوتری باید کمر بوروکراسی ایجاد شده را شکست. (مایکل آلبرشت)
7- مدیران نالایق اغلب به نصیحت و مشاوره آخرین کسی که با او صحبت می نماید گوش می کند.(وارن بنیس)
8- مدیر باید جرأت آن را داشته باشد که گاهی برخلاف رأی متخصصان عمل کند. (جیمز کالاگان)
9-هیچ چیز برای کارمندان ارزشمندتر از سهیم کردن آنها در چرخه تصمیم گیری نیست. (جودیت باردویک)
10- مدیریت مشارکتی این است که افراد مناسب را در زمان مناسب در چرخه تصمیم گیری وارد کنیم. (واین بارلو)
11- با احتیاط بیندیشید اما با قاطعیت عمل کنید. (چارلز کالب کلتن)
12- دیگران را عفو کنید. (بابیلیوس سایروس)
13- سرپرست باید قبل از هرگونه اقدام انضباطی، تذکرات و اخطارهای لازم را بدهد. (موریس تراتر)
14- تجربه را نمی توان خلق کرد باید آن را تجربه کرد. (آلبرت کامو)
15- تجربه فرزند اندیشه است و اندیشه فرزند عمل. (بنجامین دیزرائیلی)
16- رمز موفقیت، ثبات در پیگیری هدف است. (بنجامین دیزرائیلی)
17- اهداف بایستی مشخص، واقع گرایانه و قابل سنجش باشند. (ویلیام دایر)
18- هدف بزرگ زندگی، دانش نیست، عمل است. (توماس هنری هاکسلی)
19- تجربه خوب است اما به شرطی که برای آن بهای گزاف نپردازیم. (باربر، کتاب هزار ضرب المثل)
20- از خشم انسان های صبور برحذر باشید. (جان درایدن)
21- کلمات و جملات خوب، پرارزش و کم هزینه اند. (جورج هربرت)
22- خطا را محکوم کن نه خطاکار را. (ویلیام شکسپیر)
23- جمع آوری اطلاعات به عنوان اساس کار مدیریت است برای همین است که اکثر وقت روزانه ام را صرف آن می کنم. (اندرو گراو)
24- تجربه نامی است که شخص برای اشتباهاتش انتخاب می کند. (اسکار وایلد)
25- یک راه کاملاً مؤثر برای کسب اطلاعات که توسط اکثر مدیران نادیده گرفته می شود بازدید از قسمت ها و مشاهده مستقیم وقایع است. (اندرو گراو)
26- بوروکراسی نه تنها مانعی بر سر راه دموکراسی نیست بلکه مکمل اجتناب ناپذیر آن نیز هست. (ژوزف شومپیتر)
27- اگر شرایط افراد ساعی و سختکوش بهتر از شرایط افراد کامل و تنبل نباشد، بنابراین دلیلی برای سختکوشی وجود نخواهد داشت. (جرمی بنتام 1838)
28- به عنوان یک نظریه کلی، جبران خدمت بر اساس حقوق ثابت و بدون تغییر در هیچ گروه و طبقه ای باعث ایجاد حداکثر علاقه نمی شود. (جان استوارت میل 1848)
29- شخصی مدیر را اینگونه توصیف می کند: مدیر کسی است که با مراجعان ملاقات می کند تا بقیه کارکنان به کارشان برسند. (هنری مینتزبرگ)
30- مشکلات مدیریت همیشه به مشکلات مردم تبدیل می شود. (سرپیتر دراکر)
31- بسیاری از بهترین مشاغل در حقیقت وجود ندارند مگر اینکه فرد مناسبی را برای آنها استخدام کنیم. (جیمز چالنجر)
32- مادامی که انسان در سر راه خود بایستد به نظر می رسد همه چیز سد راه اوست. (رالف والدو امرسون)
33- اگر فکر می کنید که رئیستان ابله است به خاطر داشته باشید که اگر باهوش تر بود، بیکار می شدید. (آلبرت گرانت)
34- اگر انتظار پیشرفت و بهسازی کارکنان را دارید بایستی به آنها مسئولیت بدهید، باید به آنها بگوئید که اهدافشان چیست و باید به آنها اجازه دهید که کارشان را بکنند. (دیوید رادمن 1284)
35- شما مجبور نیستید که رئیستان را دوست داشته باشید و او را تحسین کنید. همچنین نباید از وی متنفر باشید در هر حال باید او را به گونه ای اداره کنید که بتواند منبعی برای موفقیت شخصی شما و موفقیت سازمان باشد. (پیتر دراکر)
36- هیچ چیز محال نیست و هر کاری راهی دارد، اگر به اندازه شایسته، اراده داشته باشیم، به قدر کافی وسایل پیدا می کنیم. (لاروشفو کولد)
37- از مخالفت نهراسید، فقط وقتی بادبادک می تواند بالا رود که با باد مخالف مواجه شود. (چرچیل)
38- موفقیت از آن کسانی نیست که هرگز دچار ناکامی نمی شوند بلکه متعلق به آنهایی است که هرگز از تجدید مبارزه، بیم و هراس ندارند. (هانری کپ)
39- رهبری یکی از چیزهایی است که نمی توان آن را به کسی محول کرد یا باید آن را اجرا کنید و یا از آن کناره گیری کنید. (رابرت گوی زویتا)
40- انسان آنقدر ترقی می کند تا به جایی می رسد که دیگر کارآیی خود را از دست می دهد. (پیتر دراکر)
41- هنر پیشرفت آن است که نظم را در میان تغییر و تغییر را در میان نظم حفظ کنید. (وایتهد)
42- هیچ چیز غیر از تغییر پایدار نیست. (هراکلیتوس)
43- استعداد بزرگ بدون وجود اراده بزرگ وجود ندارد. (بالزاک)
44- این مقام نیست که رهبر را می سازد، رهبر است که مقام را می سازد. (استانلی هافی)
45- تنها عامل مؤثر برای نفوذ در دیگران آن است که نظر آنان را به مشارکت و همکاری جلب کنید. (هری اوراستریت)
46- رمز موفقیت فرد در زندگی این است که برای لحظاتی که قرار است عهده دار مسئولیت رهبری شود آماده باشد. (بنجامین دیزرائیلی)
47- رهبر کسی است که بیش از دیگران می بیند، فراتر از آنچه که دیگران می بینند، می بیند و قبل از دیگران می بیند. (لروی ایمز)
48- بهترین مدیر کسی است که قادر است افرادی خوب را برای کارهایی که می خواهد انجام شود انتخاب کند و آن قدر خوددار باشد تا از مداخله در کارهایی که آنها انجام می دهند پرهیز کند. (تئودور روزولت)
49- زمانی که شما رهبر می شوید، حق فکر کردن را از دست می دهید. (جرالد بروکس)
50- یک رهبر کسی است که از بلندترین درختان بالا می رود، تمام موقعیت را در نظر می گیرد و فریاد می زند: «جنگل را اشتباه آمده ام.» (استفان کاوی)
ü کسی که شهامت لازم برای پای بندی و مقید بودن به هدف خود را دارد و هر سختی ای را برای رسیدن به آن تحمل می کند و پشتکار لازم برای تحمل هر نوع ناملایمی را دارد . می تواند تمام افکار خود را عملی کند و در حقیقت تفاوت زیادی بین فکر و عمل او وجود ندارد ، به دست گرفتن رهبری یک گروه یا شرکت برای این شخص ، یکی از ساده ترین کارهای دنیاست .
ü اگر در ذهن خود ، گمان می کنید که شجاع نیستید ، برای خود وقتی در نظر بگیرید و این تعریف ضعیف کننده ، بازدارنده و محدودکننده را هر چه سریع تر از ذهن خود پاک کنید ، اولین کار لازم تلفیق است . مانند یک هنرپیشه نقشی را ایفا کنید که در تصورات خود دوست دارید باشید ، با شهامت و شجاعت زیاد .
ü شجاعت پایه ی هرم صفات انسانی است ، زیرا این صفت تکیه گاه صفت های دیگر است .
ü تعداد افرادی که جسارت و شهامت آن را داشته باشند که برای تغییر شرایط خود قدم بردارند ، کم است ، خیلی کم
ü یکی از اصلی ترین موانع صفت شجاعت ، غرور است ، غرور برای شجاعت یک چاقوی دو لبه است . گاهی اوقات غرور موجب می شود فرد تاب و تحمل شکست خود را نداشته باشد و به این ترتیب از هر نوع ریسک پرهیز می کنند . زمانی که غرور تبدیل به شخصیت می شود ، فرد برای حفظ و ارتقای شخصیت خود ، دست به ریسک های لازم جهت پیشرفت خود می زد و عاقلانه و در موارد نیاز مخاطره می کند . هر کجا که پیشرفتی چشمگیر را در شرکت یا سازمانی می بینیم ، می توانیم مطمئن باشیم که رهبر آن سازمان از شجاعت بسیار بهره مند است ، زیرا چنین پیشرفتی مستلزم گرفتن تصمیم های شجاعانه است . در بسیاری از موارد رهبران کارآمد هیچ نوع وجه مشترکی با همدیگر ندارند ، اما یک صفت هست که در همه ی آنها وجود دارد : آنها از خطر کردن نمی ترسند و همگی شجاعند . شجاعت یعنی بهتر انجام دادن کارها ، نه سرهم کردن و ماست مالی کردن آنها !
ü شجاعت به معنای احتیاط نکردن نیست . شجاعت یعنی انجام کاری که از آن می ترسیم . یعنی بیرون آمدن از فضای گنگ و رفتن به سوی قلمروهای جدید .
ü رهبران بزرگ می دانند که با مردم چه طور برخورد کنند ، چه طور صحبت کنند و چه طور با آنها تا کنند و قدرت این را دارند که افراد را با یکدیگر سازگار کنند تا با همدلی بیشتر با یکدیگر کار کنند . در عین حال اگر لازم باشد ، موضع قاطع خود را نیز ، با تمامی مخالفت ها ابراز می کنند . رهبری که شجاع باشد ، موجب می شود پیروانش نسبت به فرامین او متعهد و غیرتمند شوند و اشخاص را وامی داردند تا عمل درست را انجام دهند . ترس دست و پای هر رهبری را می بندد و او را دیر یا زود از رهبری خلع خواهد کرد .
ü از این که زندگی تان تمام شود ، نترسید . از این بترسید که زندگی را هیچ گاه آغاز نکرده باشید .
ü ترس مانع انجام کارهای بزرگ است و بزرگ ترین فایده ی شجاعت و شهامت این است که درهای پیشرفت و افق های جدید را به روی شما می گشاید . شجاعت آینده ی بهتری برای شما می سازد . ترس و تردید را از خود دور کنید و از موقعیت های نادر زندگی استفاده کنید و با شهامت به سمت آینده حرکت کنید . هر بار که در برابر ترس مقاومت کنید ، شهامت و اعتماد به نفس تان تقویت می شود .
ü برای تقویت شهامت خود باید کمی خطر کنید ، لازم نیست دست به کارهای محیرالعقول بزنید ، کارهایی که به شما اعتماد به نفس و شجاعت می بخشند ، ساده تر از این هستند که گمان می کنید .
ü در برابر جمع سخن بگویید ، با چیزهایی که شما را می ترساند مقابله کنید ، مثلاً از تاریکی می ترسید ، چند ساعتی را در یک اتاق تاریک بگذرانید ، از بلندی می ترسید ، به استخر بروید و هر بار یک گام به سمت قسمت عمیق نزدیک تر شوید و ...
ü ممکن است در زندگی خود تاکنون گامی بلند برنداشته باشید ، با مشورت همسر و چند فرد با تجربه کاری را که تاکنون دلتان می خواسته اما از درگیر شدن با آن هراس داشته اید را سبک و سنگین کنید و در صورت معقول بودن ، با تمام قوا دست بکار شوید .
ü انسان های با کفایت و لیاقت برای تلاش حد و مرزی نمی شناسند . هر قله ای را که فتح کنند ، اولین چیزی که به ذهن شان خطور می کند این است : قله ی بلندتر بعدی کجاست ؟
ü همه ی انسانهای بالیاقت ، پیوسته در جستجوی راه هایی هستند که رشد کنند و به شخصیت خود ادامه دهند .
ü کسانی که چگونگی کار را میدانند بیکار نمی مانند اما کسانی که چرایی کار را می دانند ، قطعا ً رهبر همان کار می شوند .
ü کار خوب و با کیفیت ، تصادفی نیست ، اراده ی مصمم تلاش صادقانه و اجرای ماهرانه است که کار خوب را ثمر می دهد . اشخاصی که پیگیر هستند و برای رسیدن به هدف خود سماجت از خود نشان می دهند ، می توانند از به بار نشستن زحمات خود مطمئن باشند
ü زمانی که میکل آنژ پرسیدند : (( چرا با وجود این که کسی تو را در این گوشه ی تاریک کلیسا نمی بیند با این همه دقت و پشتکار کار می کنی ؟ )) جواب داد : (( خدا که خواهد دید )) .
ü (( ولش کنید ، ببینیم چه پیش می آِد )) عبارتی است که کم تر رهبری از آن استفاده می کند . آنها هر روز باید کار مربوط به آن را تمام کنند .
ü یادتان باشد ، شخصیت ما ، به معیارهایی بستگی دارد که در ذهن مان جا داده ایم . صادقانه بگویید ، آخرین باری که کاری را با تمام وجود خویش انجام دادید و کسی جز خود شما از آن خبر نداشت ، کی بود ؟
ü رهبران خودب و با لیاقت فقط به عملکرد عالی خود اکتفا نمی کنند ، بلکه به همکاران و کارمندان خود نیز انگیزه می دهند . تکیه کردن به مهارت های خود کافی نیست ، رهبران کارآمد مهارت ، کفایت ، لیاقت و شجاعت را با هم در می آمیزند تا سازمان خود را به بالاترین سطح ترقی و تعالی برسانند .
ü وقتی که پای انجام کار به میان می آید ، شما جزو کدام دسته از افراد زیر قرار می گیرید ؟
Ø کسانی که می دانند چه کار بکنند .
Ø کسانی که خود ، کار را خلق می کنند .
Ø کسانی که میتوانند کاری خلق کنند که کارساز باشد .
ü شما جزو کدام دسته هستید ؟ اهل اجرای کار هستید ؟ اهل خلق کار جدید هستید ؟ مرد عبور از بحران و مشکلات هستید ؟ متفکرید و کارسازی می کنید ؟
ü هیچ کس بدون هدف مشخص قادر به پیشرفت نیست . به اندازه ی کافی تحقیق و تفحص کنید تا برای بهبود مهارت های خود راه های مناسبی پیدا کنید و آن وقت در صورت لزوم برای گذر از این راه ها وقت و پول صرف کنید . اگر تاکنون با تمام وجود وقت خود را صرف کار خود نکرده اید ، اکنون دل به کار بدهید . از همین الان شروع کنید . بگردید ببینید چرا تا به حال کار خود را دوست نداشته اید ؟ آیا امیدی به پیشرفت نیست ؟ درآمدتان کافی نیست ؟ آیا ... ریشه ی مشکل را پیدا کنید و در صدد حل آن باشید .
ü عملکرد خود را مرور کنید ، اگر عالی نیست ، عملکردتان را می توانید بی نتیجه فرض کنید . کار خوب از شما انتظار نمی رود . عملکرد شما باید عالی باشد . اگر کارها را سمبل می کنید ، هیچ وقت پیشرفت نخواهید کرد . از همین امروز از سمبل کاری دست بردارید .
ü مرزهای اخلاقی خود را سعی کنید بشناسید و آنها را تعالی ببخشید . بی هدف و بی حوصله در جا نزنید و آب در هاون نکوبید ، کار خود را عالی ، با لیاقت و با شهامت به اتمام برسانید .
.:: This Template By : web93.ir ::.