فقط گفتم ای وای. آقای کیمیایی!...
وقتی فیلم رئیس را دیدم فقط گفتم: "ای وای. آقای کیمیایی! کاش داستان استخوان بندی جدی و محکم تری داشت" ولی اسم آقای کیمیایی و سابقه و تجربه اش برای من مهم بود و واقعا خوشحالم فیلمی از ایشان در کارنامه ام دارم. با این همه غصه می خورم که چرا در فیلم دیگری از او بازی نکرده ام. چرا "رئیس" باید سهم من باشد.
من آدمی نیستم که بازیچه شوم
من سناریوی "قصه پریا" را خوانده ام و در آن هم بازی کرده ام. ولی متاسفانه آقای جیرانی توی برنامه "هفت" نشستند و گفتند قصه فیلم چیز دیگری بوده. این را می گویم چون آقای جیرانی کارگردان مورد علاقه ام است و خودش هم می داند و بارها هم به خودش گفته ام آقای جیرانی شما جزو کارگردانهایی هستید که جلوی دوربین شما راحتم. اما وقتی دعوت می شوم به برنامه هفت و بعد می گویند شما نمی توانید به تلویزیون بیایید من آدمی نیستم که بازیچه شوم.
حرفی که آقای فراستی می زد کاملا درست بود
آقای جیرانی چرا قصه فیلم عوض شد؟ آقای فراستی دارد قصه را تعریف می کند اما آقای جیرانی یک قصه دیگر را تعریف می کند. خب وقتی همه چیز اینقدر تغییر می کند دیگر چه می شود گفت؟ تمام آن سکانس ها که در فیلم می بینید در فیلمنامه هم بود اما نمی دانم در مونتاژ یا جابه جایی صحنه ها دیگر قصه اولیه را نداشت. حرفی که آقای فراستی می زد کاملا درست بود او می گفت انگار من و مصطفی زمانی و باران کوثری یک تابلو تبلیغاتی مبارزه با اعتیاد را برداشته ایم و راه می رویم.
ذکرهایم را گفتم و دو رکعت نماز شکر خواندم
من همیشه می گفتم بی انصاف ها! 15 سال است دارم کار می کنم، حتی یک فیلم خوب نداشته ام که کاندیدایم کنید؟ وقتی به من گفتند امسال برای "سعادت آباد" کاندید شده ای سر صحنه فیلم برف روی کاجها بودم. آن روزها حسابی خسته بودم. وقتی به من زنگ زدند و گفتند کاندید هستی خیلی خوشحال شدم. ذکرهایم را گفتم و دو رکعت نماز شکر خواندم. اینها را می گویم که بدانید چه حالی داشتم.
آمده ایم جایی که ادعا می کنیم آدمهای روشنی هستیم
همان زمان آقای میری زنگ زدند و تبریک گفتند. البته یکسری صحبت هایی شد که من را به عنوان بازیگر آن فیلم خوشحال نکرد. از من جزئیات نخواهید؛ ولی من را خوشحال نکرد و آن حال خوب را از من گرفت. وقتی هم وارد سالن سینما شدم آنقدر جو آنجا سنگین بود که باورم نمی شد. می خواستم آنجا خدا آنقدر به من انرژی می داد که آنجا فقط می گفتم: "آمده ایم جایی که ادعا می کنیم آدم های روشنی هستیم. بیایید بی خیال خط و جریان و رنگ و جناح به هنر احترام بگذاریم."
باور کنید نزدیک بود سه بار بخورم زمین
توی این شرایط اسم من را خواندند باور کنید نزدیک بود سه بار بخورم زمین. فقط می گفتم خدایا کمک کن نخورم زمین. از قبل هم روی کاغذ چیزهایی نوشته بودم که روی سن بخوانم. اول یاد خدا بود، بعد یاد خانوادهام و بعد هم می خواستم جایزه ام را به پدرم تقدیم کنم که عاشقانه دوستش دارم و در ادامه هم می خواستم جایزه را به عوامل "سعادت آباد" تقدیم کنم و آخر هم برای ایران آرزوی صلح و آبادی کنم. رفتم بالا و آنجا فقط از مادرم تشکر کردم؛ پدرم و سعادت آباد را یادم رفت.
از آقای فرهادی بپرسید برای فیلم درباره الی... تا دقیقه 90 منتظر من بودند یا نه؟
سوءتفاهمی که ایجاد شد این بود که ما- یعنی آدمهایی مثل من و ویشکا آسایش و... که نامزد جایزه بودیم- چون سر صحنه فیلم آقای پیمان معادی بودیم و می دانستیم چه اتفاقی دارد برای فیلم آقای فرهادی در برلین می افتد می خواستیم تبریکی به آنها بگوییم. من به عوامل جدایی نادر از سیمین تبریک گفتم و از آنها تشکر کردم. عده ای گفتند که مهناز افشار این کار را کرده که آقای فرهادی برای فیلم بعدی اش او را انتخاب کند. از آقای فرهادی بپرسید برای فیلم درباره الی... تا دقیقه 90 منتظر من بودند یا نه؟ اما چون آنها با بازیگر دیگری قرارداد بسته بودند من گفتم خوب نیست این کار را بکنم. پس من اگر می خواستم در فیلم آقای فرهادی بازی کنم آن موقع این کار را می کردم. من به آن فیلم احترام گذاشتم.
باز هم کار مدل مهناز افشار انجام دادم
خیلی احمقانه است اما واقعا اسم پدرم و سعادت آباد را یادم رفت روی سن بگویم. وقتی آمدم پایین و روی صندلی نشستم به خودم گفتم که من چرا این حرفها را نگفتم؟ خلاصه باعث سوء تفاهم شد. بخصوص از طرف آقای همایون اسعدیان که فکر می کرد من دارم سیاست به خرج می دهم و برای آینده ام سرمایه گذاری می کنم. فکر می کنم اعلام این مسئله از طرف ایشان کار بدتری بود. من الان در 34 سالگی ام دارم به این فکر می کنم که یک کارنامه خوب و پربار داشته باشم و بگویم خداحافظ. خیلی دغدغه فیلمهای بعدی ام را هم ندارم. اما برای آقای میری می خواستم توضیح بدهم. همان شب دیدمشان و به شان توضیح دادم. اما فکر کردم کافی نیست و به آقای جیرانی زنگ زدم و گفتم می خواهم بیایم و در هفت توضیح بدهم. باز هم کار مدل مهناز افشار انجام دادم؛ رفتم و گفتم ببینید من هول شده بودم. این هم برای آقای میری باعث سوء تفاهم شد. اما من همین جا اعلام می کنم هیچ نیتی پشت این کار نبوده و من سعادت آباد را واقعا دوست دارم.
آقای فرهادی قبل از اینکه با گلشیفته فراهانی صحبت کنند دنبال من بودند
من آن زمان ایران نبودم و آقای فرهادی به گفته خودشان قبل از اینکه با خانم گلشیفته فراهانی صحبت کنند دنبال من بودند و من را پیدا نمی کردند. دوستان عزیزی هم که تلفن من را در خارج از کشور داشتند به ایشان شماره نداده بودند. وقتی به ایران برگشتم آقای فرهادی با خانم فراهانی حرف زده بود. اما همان وقت مشکلاتی برای گلشیفته پیش آمده بود. به آنها گفته بودند اگر خانم فراهانی بازی کند فیلم اجازه پخش نخواهد گرفت و آقای فرهادی و عوامل فیلم خیلی پشت خانم فراهانی بودند اما گلشیفته هم نگران بود نکند به خاطر او فیلم به مشکل بر بخورد. آقای فرهادی به من گفت ما که از اول به دنبال تو بودیم. حالا هستی؟ گفتم نه! گفتم بروید و مطمئن باشید مشکلی پیش نمی آید. الان هم خوشحالم گلشیفته آن نقش را بازی کرد. چون فکر می کنم آدمها وقتی در جایشان قرار می گیرند دیگر آنجا مال آنهاست.
اصلا اجازه بازیگری به من داده نشد
خانواده من به شدت فیلم دوستند ولی اصولا بازیگری را در من نمی دیدند. می گفتند که مهناز اگر می خواهد کار هنری بکند نهایتا می رود معماری می خواند. من رشته تربیت بدنی در دانشگاه سراسری قبول شدم و دیدم چه بهانه خوبی است چند ترم این رشته را بخوانم. بعدا به واسطه همسر دایی ایم معرفی شدم که در دانشگاه سوره تدوین بخوانم. یعنی اصلا اجازه بازیگری به من داده نشد. کم کم مادرم با من آمد و سر تدوین با آقای مهرجویی و خانم مهرجویی و... آشنا شد و بعد به من اجازه دادند که بازی کنم. حتی موقع قرارداد اولم با من به دفتر فیلمسازی آمدند. خانواده ام برای من مهم است اما همیشه به شان گفته ام فکر کنید این هم یک شغل است؛ یک شغل که سخت تر از خیلی کارهاست.
خداحافظی و ورود به دنیای نویسندگی
اگر بخواهم از بازیگری خداحافظی کنم که خیلی هم نزدیک است، همیشگی خواهد بود. نمی توانم دوباره برگردم و دوباره خداحافظی کنم. بازیگری برای من مثل مجسمه ای است که در وجودم ساختمش فکر می کنم اگر بعد از این که آن را ساختم به ش دست بزنم کاملا خراب می شود. عکاسی بلد نیستم و کارگردانی هم نمی توانم بکنم. تدوین و فیلمبرداری نزدیک تر است به من. اما احتمال این که نویسنده شوم بیشتر است. مدتی است که نیمه شبها چهار خطی از ذهنم عبور می کند و یادداشت می کنم و حالا تصمیم گرفته ام دست نوشته هایم را به صورت کتاب چاپ کنم. نمی دانم چرا به نویسندگی علاقه مند شده ام. شاید چون خواهرم شعر می گوید و برادرم نقاش است و من استعداد هنری ندارم! این هم چند وقتی است که به ذهنم می آید و باورتان نمی شود.
بیوگرافی مهناز افشار :
مهناز افشار (متولد 1356 در تهران) بازیگر ایرانی سینما، بازیگری را با مجموعه تلویزیونی عشق گمشده در سال 1376 آغاز کرد و پس از آن با ایفای نقش در فیلم دوستان به کارگردانی علی شاه حاتمی در سال 1377 به سینما راه یافت و با ایفای نقش در فیلم شور عشق به کارگردانی نادر مقدس در سال 1379 به شهرت رسید.
شباهت زیاد وی به فائقه آتشین (گوگوش)، خواننده مشهور باعث شد تا قبل و بعد از اکران فیلم شور عشق به خواست خود سوژه اول مطبوعات باشد. بعد از مدتی جنجال مطبوعاتی و پس از توقیف فیلم خاکستری مدتی از او خبری نبود. تا اینکه پس از یکسال با بازی در فیلم نگین به سینما بازگشت. افشار در دههٔ هشتاد از چهره های تأثیرگذار سینمای تجاری ایران شد و در سال های پایانی این دهه با بازی در فیلم های کارگردانان متفاوت سعی کرد تصویر شناخته شده اش را تغییر بدهد. تلاشی که به دریافت چندین جایزه و تقدیرنامه از سوی منتقدان و جشنواره های داخلی ختم شد.
وی پس از چند بار ناکامی در رسیدن به سیمرغ بلورین، سرانجام توانست با بازی در فیلم سعادت آباد به کارگردانی مازیار میری، سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل زن از بیست و نهمین جشنواره فیلم فجر (1389) را کسب نماید. همچنین مهناز افشار در سی امین جشنواره فیلم فجر (1390)، دیپلم افتخار بهترین بازیگر زن بخش نگاه نو، برای بازی در فیلم برف روی کاج ها به کارگردانی پیمان معادی را از آن خود کرد.
مهناز افشار در کودکی خیلی شیطنت می کرد و همیشه دوست داشت بوفه دار مدرسه باشد، یک بار بخاطر شیطنتهای فراوانش دو روز از مدرسه اخراج شد، عاشق آتاری مخصوصا بازی دزد و پلیس بود و ... به تماشای کارتون علاقه فراوانی داشت و از سیندرلا، صد و یک سگ خالدار، پلنگ صورتی، مورچه و مورچه خوار، سند باد، باربا پاپا، بامزی، هاچ زنبور عسل، خانواده دکتر ارنست و جودی ابوت بعنوان کارتونهای دوست داشتنی کودکی اش یاد میکند. رشته تحصیلی مهناز افشار در دبیرستان علوم تجربی بود و برای ادامه تحصیل بمدت چهار سال در یک موسسه غیر انتفاعی به تحصیل در رشته تدوین پرداخت.
مهناز افشار با فیلم دوستان به کارگردانی علی حاتمی در سال 1377 به سینما راه یافت به اتفاق محمد رضا گلزار با حضور در فیلمهای کما، زهر عسل، 13 گربه روی شیروانی، تله، آتش بس و کلاغ پر به نوعی میتوان گفت که یک زوج هنری تشکیل داده بودند. شایان ذکر است که فیلمهای یاد شده همگی از پر فروشهای زمان خود بوده اند.
به اعتقاد مهناز افشار بازی رئال خیلی سخت تر از انواع دیگر است در حالی که مخاطبان سینما به دیدن وی در فیلم هایی که صرفا گیشه را مد نظر داشتند عادت کرده بودند، مهناز افشار با ایفای نقش کوتاهی در فیلم سالاد فصل نشان داد که توانایی هایش بسیار بیشتر از حضور صرف در این فیلمهاست و با بازی در آتش بس مهر تاییدی بر این مدعا زد برای قبول یا رد یک پیشنهاد با تهمینه میلانی، فریدون جیرانی و محمدرضا شریفی نیا همیشه مشورت میکند و اعتقادی به داشتن مدیر برنامه ندارد.
مهناز افشار حضور در دعوت حاتمی کیا را برای خودش اتفاق بزرگی میداند و از این اتفاق ابراز خوشحالی میکند. قرار بود در سریال شمس العماره به کارگردانی سامان مقدم ایفای نقش نماید اما از حضور در این کار تلویزیونی انصراف داد. دلیل این انصراف جراحی دهان و لثه ذکر شد. در سالهای اخیر از مهناز افشار بعنوان پولسازترین سینمای ایران یاد شده و حضورش در هر فیلم با فروش خوبی مواجه بوده است.
مهناز افشار در میان ورزشها به اسکی و شنا علاقه دارد و به آنها می پردازد و البته والیبال هم جزو ورزشهای مورد علاقه ی اوست. در بیشتر نقشهایی که بازی کرده به ارائه کاراکتر یک دختر شوخ و اجتماعی و برون گرا می پردازد.
مهناز افشار کاراکترهای خاکستری را به نقشهای کاملا مثبت و کاملا منفی ترجیح میدهد و معتقد است خاکستری بودن یک کاراکتر کمک میکند که تماشاگر تا انتهای فیلم برود و منتظر کشف جدیدی باشد. همیشه دوست داشت نقشهای متفاوت و عجیب غریب بازی کند و می گوید:
"آرزویم این است که نقش آنتونی کویین در گوژ پشت نتردام را بازی کنم."
مهناز افشار می گوید تبریک تولد بهترین شادباشی است که تا کنون شنیده است و به معنای واقعی تولد را دوست دارد. خود را خیلی شکمو میداند و غذا خوردن را هم دوست دارد و می گوید:
"به نظرم دست پختم عالی است چون به دلیل شکمو بودنم برای غذا پختن وقت می گذارم و طعم غذا هم برایم اهمیت فراوانی دارد."
غذاهای مورد علاقه اش لوبیا پلو و ماکارونی است و به خاطر همین علاقه این غذاها را خیلی خوب می پزد. مهناز افشار می گوید در زندگی همه چیز را فقط از خدا میخواهم و بس.
مهناز افشار مدتی شوی لباس داشت اما به خاطر وقت گیر بودنش از این کار صرف نظر کرد. در سینما به قسمت و اتفاقات ناشی از آن که برای آدمها رخ میدهند اعتقاد دارد و می گوید:
"من معتقدم که مسیرم مشخص شده است."
در کودکی از کارهای سخت که هیجان زیادی داشت لذت میبرد و به همین دلیل هیچوقت دوست نداشت دکتر یا مهندس شود بلکه میخواست راننده کامیون باشد.
مهناز افشار پس از اینکه بازی در فیلم امشب شب مهتابه را به پایان رساند در آفریقای جنوبی فیلم کوتاهی با عنوان سیاه و سفید پیرامون زندگی نلسون ماندلا ساخت که در آن موضوع آپارتاید را مورد توجه قرار داده است. اگر قرار باشد برای معرفی دنیا به فضایی ها یک فیلم را انتخاب کند آن فیلم اشکها و لبخندها خواهد بود.
مهناز افشار عاشق تزیینات منزل است و دوست دارد هر چند سال یکبار فضای جدیدی برای خانه طراحی کند. همیشه وقتی فیلمهای خودش را می بیند احساس می کند راضی نیست و انگار خودش را در فیلمها دوست ندارد.
مهناز افشار جنگ را ترسناک ترین پدیده در دنیا می داند. در تنها دوره برگزاری مراسم زرشک زرین سینمای ایران فیلم شور عشق جایزه زرشک زرین را دریافت کرد. وی که در این فیلم بازیگر نقش اول بود اعتقاد دارد اختصاص یافتن زرشک زرین به شور عشق باعث شد که فیلم دیده شود. پول را خیلی دوست دارد و شاید عجیب باشد که به خرج کردنش (چه برای خودش و چه اطرافیانش) هم علاقمند است.
مهناز افشار تا قبل از حضور در فیلم دعوت تجربه اسب سواری نداشت و برای ایفای نقشی که در این فیلم داشت قبل از هر کاری به سوار کاری رفت.
مجموعه آثار مهناز افشار:
گمشده (مجموعه تلویزیونی، 1376)- دوستان (علی شاه حاتمی، 1377) - شیرهای جوان (محسن محسنی نسب، 1378) - شور عشق (نادر مقدس، 1378) - خاکستری (مهرداد میرفلاح، 1379) - نگین (اصغر هاشمی، 1380) - دختری در قفس (قدرت الله صلح میرزایی، 1381) - 13 گربه روی شیروانی (علی اکبر عبدالعلی زاده، 1382) - زهر عسل (ابراهیم شیبانی، 1382) - کما (آرش معیریان، 1382) - سالاد فصل (فریدون جیرانی، 1383) - آکواریوم (ایرج قادری، 1384) - کارگران مشغول کارند (مانی حقیقی، 1384) - چه کسی امیر را کشت؟ (مهدی کرم پور، 1384) - آتش بس (تهمینه میلانی، 1385) - محاکمه (ایرج قادری، 1385) - تله (سیروس الوند، 1385) - رئیس (مسعود کیمیایی، 1385) - تسویه حساب (تهمینه میلانی، 1386) - کلاغ پر (شهرام شاه حسینی، 1386) - انعکاس (رضا کریمی، 1386) - پوپک و مش ماشاالله (فرزاد موتمن، 1387) - شیرین (عباس کیارستمی، 1387) - دعوت (ابراهیم حاتمی کیا، 1387) - شبانه روز (امید بنکدار، کیوان علیمحمدی، 1387) - طبقه سوم (بیژن میرباقری، 1388) - پسر آدم، دختر حوا (رامبد جوان، 1388) - خاطره (نادر طریقت، 1388) - امشب شب مهتابه (محمدهادی کریمی، 1388) - سعادت آباد (مازیار میری، 1389) - قصه پریا (فریدون جیرانی، 1389) - برف روی کاج ها (پیمان معادی، 1389) - یه عاشقانه ساده (سامان مقدم، 1389) - هیچ کجا هیچ کس (ابراهیم شیبانی، 1390) - پل چوبی (مهدی کرم پور، 1390).
ایرانی ها خودشان را در دنیا به تواضع و فروتنی شهره می دانند. اما خودمانیم، هرچه جلوتر می رویم این خصیصه در میان ما کمرنگ تر می شود. به خصوص مساله شهرت و کسانی که با این لقب در تعاملند، بیشتر به دورشدن از تواضع متهم می شوند.
در این شرایط وقتی یکی از چهره های محبوب کشورمان متواضعانه میان مردم می آید و با آنها به صحبت می نشیند، واقعا دست مریزاد دارد. کم نیستند افرادی چون جمشید مشایخی، اصغر فرهادی، محمدعلی کشاورز، شهاب حسینی و... که اخلاقشان همیشه الگوی دیگران بوده و هست.
اما امروز می خواهیم از یک چهره سینمادوست و نه سینماگر صحبت کنیم. کسی که اگرچه سایه نام پدر بر سرش کافی بود تا به شهرت برسد، اما در حوزه موسیقی چنان پیشرفت کرد که این روزها همه از او به عنوان برند معتبر و قابل احترام یاد می کنند.
صدای همایون شجریان یکی از شنیدنی ترین صداهاست و از سنتی نوازان خوش اخلاق و مردمی ایران است که بسیار به سینما و سینماگران ایرانی علاقه دارد. او اطلاعات سینمایی اش را با اتفاقات دنیا به روز می کند و این علاقه مندی سبب شده تا در این حوزه دوستان زیادی داشته باشد.
تماشا با این هنرمند که البته در ماه تولدش هم هستیم، گفت و گویی سینمایی انجام داده که در زیر می خوانید:
*حضور گهگاه شما در جمع های سینمایی خیلی برایمان جالب است. چه بهانه ای باعث حضور یک هنرمند عرصه موسیقی در محافل سینمایی شده است؟
من به سینما علاقه مندم و خوشبختانه از اهالی سینما دوستان زیادی دارم که سبب توجه بیشتر من به این هنر شده است. جالب اینکه این علاقه مندی یک طرفه نیست و جذب آنها به موسیقی هم باعث شد ما حرف های زیادی برای گفتن داشته باشیم و بیشتر یکدیگر را ملاقات کنیم.
*پس با وجود چنین دوستانی که به آنها هم خواهیم پرداخت، فکر می کنم شما باید در جریان کامل آثار سینمای ایران باشید؟
بله؛ به طور کلی من اتفاقات سینمایی برایم جالب است و پیگیرشان می شوم. اما متاسفانه به دلیل اینکه مدتی خارج از کشور به سر می بردم، اخیرا نتوانسته ام فیلم ها را دنبال کنم.
*وقتی به ایران می آیید بیشتر چه تفریحاتی دارید؟
من بعد از سینما، تئاتر را هم خیلی دوست دارم و هربار که فرصتی پیش بیاید، حتما به دیدن نمایش ها می روم. اما همان طور که گفتم سفرم باعث شد که از این فضا هم دور بمانم.
*آخرین تئاتری که تماشا کردید، چه بود؟
«آقای اشمیت کیه؟» کار داوود رشیدی که خیلی هم لذت بردم.
*همان طور که اشاره کردید، حضور دوستان سینمایی، شما را با جریانات این حوزه آشنا کرده. نظرتان درباره فضای این روزهای سینما چیست؟
همان طور که همه می دانند سینمای ایران با فراز و نشیب هایی همراه و درگیر مشکلاتی است که موسیقی و سایر حوزه های هنری هم با توجه به شرایطشان با آنها آشنا هستند. اما آنچه مهم است اینکه لا به لای این مباحث، اتفاق های خوب هم در آن رخ می دهد. حالا با مسائلی که همیشه هنر درگیرش است من فکر می کنم تولید و ارایه فیلمی مثل «جدایی نادر از سیمین» به دنیای سینما، بهترین رویدادی بود که می تواند برای هر کشوری رخ دهد.
*شما یکی از اجراهای تان را هم به آقای فرهادی تقدیم کرده بودید.
بله. البته من فقط می توانم نظر سلیقه ای بدهم و به نظرم این فیلم باعث شد سینمای ایران خیلی جدی تر توجه دنیا را به خود جلب کند. این اصلا عجیب نیست. ما شاید از نظر تکنولوژی با هالیوود فاصله داشته باشیم. اما از نظر توانایی و داشتن هنرمندان با استعداد، هم در نسل قبل هم در نسل جدید هیچ کمبودی نداریم و فکر می کنم بعد از این بازهم سینمای ما بتواند افتخارات جهانی کسب کند.
*آخرین فیلم هایی که این روزها دیده اید و دوست داشتید، کدام ها بوده اند؟
«سعادت آباد» آخرین فیلمی بود که در سینما دیدم. ولی اگر هم فرصت نداشته باشم اغلب فیلم هایی که تعریف خوب بشنوم را حتما نگاه می کنم. از فیلم های هالیوودی هم به تازگی فیلم های «قوی سیاه» و «بنجامین باتن» را دیده ام.
*ارتباطتان با سینمای جهان چطور است؟
خوب (می خندد). به هر حال سینمای هالیوود است و ما باید آنجا را با مقیاس های خاص خودش بسنجیم. فیلم های هالیوودی علاوه بر بازی و فیلمنامه جذابیت هایی در تولید و تکنولوژی دارد که باعث می شود نگاه متفاوت تری به سینمای آنها داشته باشیم.
*آخرین فیلمی که خودتان در سالن سینما دیدید؟
آخرین فیلمی که در سالن دیدم، یک فیلم کمدی بود از مستر بین که در هلند دیدم. اسم فیلم یادم نیست، اما در تایید حرف خودم باید بگویم این کار نسبت به ویدئوهایی که من از این شخصیت دیده بودم، برایم جالب تر بود.
*خب، حالا برویم سراغ دوستان سینمایی تان. فکر می کنم برای خیلی ها جالب باشد بدانند کدام یک از هنرمندان کشورمان از دوستان شما هستند؟
دوستان زیادی در این حوزه دارم و باعث افتخار من است که بگویم اغلب سینماگران از دوستان نزدیک و صمیمی من هستند. پرویز پرستویی، گلاب آدینه، گوهر خیراندیش از این دسته هستند و نیکی کریمی از جمله دوستان سینمایی من است که خود از علاقه مندان موسیقی کلاسیک به شمار می رود. در میان بچه های تئاتر سیامک صفری، بهناز جعفری و بسیاری دیگر. می دانم هر اسمی هم بیاورم باز عده ای از قلم می افتند و من شرمنده شان می شوم.
*دوستی با اهالی سینما انگیزه بازیگر شدن را در شما به وجود نیاورد؟
خودم به بازیگری علاقه دارم، اما هیچ وقت جراتش را پیدا نکرده ام. به نظرم آدم باید یا واقعا دست پر باشد یا اصلا وارد این حرفه نشود. من هم چون این توانایی را هیچ وقت در خود ندیده ام، به طور جدی به آن فکر نکرده ام و ترجیح می دهم بیننده خوبی باشم و این گونه از سینما لذت ببرم.
*کمی هم به هنر مورد علاقه شما بپردازیم. موسیقی در خاندان شجریان نهادینه شده و خیلی ها با صدای پدر شما خاطره دارند. آیا انتخاب این سبک موسیقی برای همایون شجریان از طرف پدر بوده یا علاقه شخصی؟
در موسیقی هیچ محدودیتی برای خودم قائل نمی شوم و برای گوش دادن، به سبک های دیگر هم علاقه مندم. هم موسیقی پاپ گوش می کنم هم سنتی، اما برای اجرا خودم این سبک را انتخاب کردم چون آشنایی بیشتری با آن دارم و واقعا زمان اجرا خودم خیلی از آن لذت می برم چون با احساس من هماهنگ تر است. هر نوع موسیقی که از نظر کیفی آبرومند و شنیدنی باشد، در هر سبکی از آن استقبال می کنم و اصلا اعتقادی به محدود کردن خودم در این زمینه ندارم. به نظرم باید با هر سلیقه ای آشنا شد و از آن استفاده کرد.
*به جز پدرتان از صدای کدام خواننده قدیمی یا جدید لذت می برید؟
در گذشته خواننده های به نام و خوش صدای بسیاری داشتیم که بسیاری از ما و نسل های گذشته با صدایشان خاطره داریم. موسیقی را در درجه اول کاملا احساسی گوش می کنم و کاری به بعد ارزشی آن ندارم. موسیقی زمانی که حرفی برای گفتن دارد، شنیدنی است. به نظر من غلامحسین بنان و خانم قمرالملوک وزیری را می توان به عنوان اسطوره های صدا یاد کرد. اما در میان هم نسلان من علیرضا قربانی، محمد معتمدی، سالار عقیلی و سینا سرلک ازجمله خوانندگانی هستند که من واقعا از صدایشان لذت می برم.
*از جدیدترین فعالیت هایتان هم برایمان می گویید.
قبل از عید آلبومی به نام «بی من مرو» منتشر شد که امیدوارم مردم دوست داشته باشند. به تازگی هم در آمریکا کنسرت داشتم. اما این روزها در حال تدارک چند کنسرت در ایران هستم و تصمیم دارم هم در تهران هم چند شهرستان چند کنسرت برگزار کنم. علاوه بر این اگر همه چیز به خوبی پیش برود تا 6 ماه آینده برای آلبوم جدیدم هم مجوز خواهم گرفت.
.:: This Template By : web93.ir ::.