+ ۱۳۹۱/۰۷/۲۰
خواجه شمس الدین محمد بن محمد حافظ شیرازی (حدود 727 - 792 هجری قمری) شاعر بزرگ سده هشتم ایران و یکی از سخنوران نامی جهان است. بیش تر شعرهای او غزل هستند. حافظ یعنی نگه دارنده و به کسی گفته می شود که بتواند قرآن را از حفظ بخواند.

دیوان حافظ

دیوان حافظ که مشتمل بر حدود 500 غزل، چند قصیده، دو مثنوی، چندین قطعه و تعدادی رباعی است، تا کنون بیش از چهارصد بار به اشکال و شیوه های گوناگون، به زبان فارسی و دیگر زبانهای جهان به چاپ رسیده است. شاید تعداد نسخه های خطی ساده یا تذهیب شدهٔ آن در کتابخانه های ایران، افغانستان، هند، پاکستان، ترکیه و حتی کشورهای غربی از هر دیوان فارسی دیگری بیشتر باشد.

آرامگاه خواجه حافظ شیرازى

زندگینامه

اطلاعات چندانی از خانواده و اجداد خواجه حافظ در دست نیست و ظاهراً پدرش بهاء الدین نام داشته و در دوره سلطنت اتابکان فارس از اصفهان به شیراز مهاجرت کرده است و مادرش نیز اهل کازرون بوده است. شمس الدین از دوران طفولیت به مکتب و مدرسه روی آورد برای یادگیری علوم و معلومات معمول زمان خویش به محضر علما و فضلای زادگاهش شتافت و از این بزرگان به ویژه قوام الدین عبدالله بهره ها گرفت.

در بارهٔ سال دقیق تولد او بین مورخین و حافظ شناسان اختلاف نظر وجود دارد. دکتر ذبیح الله صفا ولادت او را در 727 ه.ق و دکتر قاسم غنی آن را در 717 میدانند. برخی دیگر از محققین همانند علامه دهخدا بر اساس قطعه ای از حافظ ولادت او را قبل از این سالها و حدود 710ه.ق تخمین میزنند. آنچه مسلم است ولادت او در اوایل قرن هشتم هجری و بعد از 710 واقع شده و به گمان غالب بین 720 تا 729 ه.ق روی داده است.

در مورد سال درگذشت او اختلاف کمتری بین مورخین دیده میشود و به نظر اغلب آنان 792 ه.ق است. از جمله در کتاب مجمل فصیحی نوشته فصیح خوافی (متولد 777 ه.ق) که معاصر حافظ بوده و همچنین نفحات الانسجامی (متولد 817 ه.ق) به صراحت این تاریخ به عنوان سال وفات خواجه قید شده است. محل تولد او شیراز بوده و در همان شهر نیز روی بر نقاب خاک کشیده است. تالیف نزدیک به یک قرن پیش از تولد او (یعنی در سال 638 ه.ق -1240 م) محی الدین عربی دیده از جهان فروبسته بود، و 50 سال قبل از آن (یعنی در سال 672 ه.ق - 1273 م) مولانا جلال الدین محمد بلخی درگذشته بود.

بعد از مرگ پدرش، برادرانش که هر کدام بزرگتر از او بودند،به سویی روانه شدند و شمس الدین با مادرش در شیراز ماند و روزگار آنها در تهیدستی میگذشت. همین که به سن جوانی رسید، در نانوایی به خمیرگیری مشغول شد، تا آنکه عشق به تحصیل کمالات او را به مکتب خانه کشاند. تحصیل علوم و کمالات را در زادگاه خود کسب کرد و مجالس درس علماء و فضلای بزرگ شهر خود را درک نمود. او قرآن کریم را از حفظ کرده بود و بنابر تصریح صاحبان نظر، تخلص حافظ نیز از همین امر نشأت گرفته است. حافظ در سن 38 سالگی همسر خویش را از دست داد. و پس از او بار دیگر زمانه نامهربانی خود را به او نمایان ساخت و این بار فرزندش را از او گرفت.

درباره نحوه زندگی حافظ هیچ اطلاع دقیقی در دست نیست. حتی به مقدار یک خط منبعی که هم عصر او باشد و خاطره ای از حافظ نقل کرده باشد وجود ندارد. اولین شرح حال های مکتوب در مورد حافظ مربوط به بیش از 100 سال پس از وفات اوست. تمام شرح حال هایی که در حال حاضر در مورد حافظ نوشته می شود بر اساس برداشت شخصی نویسنده از اشعار او و برخی نشانه های تاریخی است که به طور مستقیم ربطی به حافظ ندارد. مانند شرح حال شاهان هم عصر حافظ و یا احوال عمومی شهر شیراز در آن روزگار.

حافظ و اسلام

دلبر حافظ معصوم است که همه عالم نسبت به پارسایی، عفاف و عصمت او اذعان دارند. در این راستا حافظ از میان اهل بیت ـ علیهم السلام ـ به محبوب عصر خود، یعنی حضرت مهدی ـ علیه السلام ـ نظر داشته است. البته حافظ درباره حضرت مهدی ـ علیه السلام ـ غزل گفته است نه قصیده، ولی سخن در اینجاست که تقریباً کمتر غزلی است که بیتی یا ابیاتی از آن مناسب با وصف حال امام غائب از انظار نباشد. سرانجام با آتش شعله ور عشق محبوب دو عالم، به دیدار حضرت حق شتافته است. حافظ نام حضرت را صریحاً در اشعارش برده و از ظهور او و نابودی «دجال»؛ مظهر ریا و تزویر و بدی و پلیدی سخن گفته است.کجاست صوفی «دجال» فعل ملحد شکل / بگو بسوز که «مهدی» دین پناه رسید .گرچه شیرین دهنان پادشاهند ولی / «او سلیمان» زمانست که خاتم با اوست.

مژده ای دل که «مسیحا» نفسی می آید / که از انفاس خوشش بوی کسی می آید

ز روان بخشی «عیسی» نزنم پیش تو دم / زانکه در روح فزایی چو لبت ماهر نیست

«یوسف» گم گشته باز آید به کنعان غم مخور / کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور

حافظ مکن اندیشه که آن «یوسف» مه روی / باز آید و از کلبه احزان به در آیی

گفتند خلایق که تویی «یوسف ثانی» / چون نیک بدیدم به حقیقت برسیدم

از دست غیبت تو شکایت نمی کنم/ تا نیست غیبتی نبود لذت حضور

علاقه به شیراز

علاقه و دید حافظ به شیراز از منظر دیوان او و غزلیاتش بخوبی مشهود است و این اشارات با رویدادهای تاریخی زمان حافظ تطابق دارد. بنابراین در دیوان حافظ اگر غزلی شیوا و دلپسند خوانده می شود یقین در خلال ابیات آن رمزآسا و یا آشکارا واقعه ای در روانش و در اندیشه اش سیر می کند. چراکه حافظ را نباید یک شاعر ساده اندیش و مبالغه گو به شمار آورد. زیرا وی پیش از اینکه حتی شاعر باشد به مسایل دینی و فلسفی و عرفانی کاملاً آشنایی داشته و بینش وی در منتهای دریافت تأملات و دقایق اجتماعی است. لذا دید و دلبستگی حافظ به شیراز از دو منظر قابل بررسی است:

یکی مطابقت سروده هایش با رخدادهای جامعه که گاهی بر وفق مراد وی است و دیگر طبیعت متنوع و چهارفصل شیراز در آن برهه از زندگی حافظ.

حافظ بعد از تحصیلات و کنجکاوی اش در فراگیری علوم زمان به عنفوان جوانی می رسد. شهر شیراز به یمین دولت شیخ ابواسحق اینجو حکمران فارس از امنیت و آرامش کاملی برخوردار بود و مردم از جمله شاعر جوان ما با کمال آسایش و راحتی روزگار می گذرانیدند. اماکن خیر در شهر، مساجد، مدارس و خانقاهها و املاک فراوانی که برآنها وقف کرده بودند به وفور یافت می شد. شیخ ابواسحق پادشاهی آزادی خواه بود که مردم را در آزادیهای احتماعی مخیر می داشت.

شیراز در یک زمینی هموار بنا شده بود که دور شهر بارویی از زمان آل بویه برجا مانده بود. بدین ترتیب حافظ جوان نیز در این جامعه آزاد بو اسحاقی با شعف و مصلحت جویی زندگی می کرد و مسایل سیاسی زمان را به دقت زیر نظر داشت. شیراز که به گفته ابن بطوطه بهشت روی زمین بشمار می آمد و از هر سو طرب و شادمانی بر آن بارز، در این روز ها شاهد جنب و جوش حافظ جوان بود که هم از ثروت بهره داشت و هم از دانش. او از حافظان قرآن بود و در همین زمان قاریان در شهر بودند که به آواز خوش قرآن می خواندند. با یورش محمدمبارزالدین حکمران کرمان ویزد به شهر شیراز سلطنت ابو اسحاق در هم پیچیده شد و این واقعه در شعر حافظ بازتابی تأسف انگیز دارد.

راستی خاتم فیروزه بو اسحاقی / خوش درخشید ولی دولت مستعجل بود

دیدی آن قهقه کبک خرامان حافظ / که ز سر پنجه شاهین قضا غافل بود

دوران بعد از بواسحاق زمان استبداد مبارزالدین بود که اشعاری حاکی از خشم شاعر را به دنبال دارد. او پادشاهی تندخو و ستمکار و متعصب بود بطوریکه حافظ اغلب او را «محتسب» می نامد و از اینکه آزادی و امنیت مردم را ضایع کرده حافظ در اندیشه آزار دادن اوست. از این جهت برخلاف عقیده محتسب به سرودن اشعاری تند به الفاظی از (می- میخانه- باده- مغ) می پردازد.

دوش بر یاد حریفان به خرابات شدم / خم می دیدم خون در دل و پا در گل بود

اگرچه باده فرحبخش و باد گلبیزست/به بانگ چنگ مخور باده که محتسب تیزست

محتسب داند که حافظ عاشق است/ و آصف ملک سلیمان نیز هم

حافظ ستم بر همشهریان را برنمی تافت و رندانه در احقاق حق مردم تلاش می کرد تا اینکه شاه شجاع پدر ریاکارش را کور کرد و خود به جای او نشست و حافظ نیز چنین بشارتی را به شیرازیها می دهد که :

ای دل بشارتی دهمت محتسب نماند/ وز وی جهان برست و بت میگسار هم

دوران حکومت شاه شجاع دوباره آزادی و شادمانی مردم را به دنبال داشت و حافظ نیز به مراد دیرینه خود رسید که :

سحر ز هاتف غیبم رسید مژده به گوش / که دور شاه شجاع است می دلیر بنوش

نکته دوم راجع به علاقه و دید حافظ به شیراز چنانکه گذشت طبیعت سرسبز و مناظر بدیع و باغات دلگشای شیراز بود. بهار شیراز و عطر دل انگبزبهار نارنج آن لطف خاصی داشت و درختان سرو که باغها را پوشانده بودند و انواع میوه هاکه در خاک شیراز پرورش می یافت دل از بیننده می ربود. گردشگاههای فروان که از زمان سعدی نیز باقی مانده بود مردم را به طرف خود می کشانید.

غزلیات

 

حافظ را چیره دست ترین غزل سرای زبان فارسی دانسته اند. موضوع غزل وصف معشوق، می، و مغازله است و غزلسرایی را باید هنری دانست ادبی، که درخور سرود و غنا و ترانه پردازی است. با آنکه حافظ غزل عارفانهٔ مولانا و غزل عاشقانهٔ سعدی را پیوند زده، نوآوری اصلی او در تک بیتهای درخشان، مستقل، و خوش مضمون فراوانی است که سروده است. استقلالی که حافظ از این راه به غزل داده به میزان زیادی از ساختار سوره های قرآن تأثیر گرفته است، که آن را انقلابی در آفرینش اینگونه شعر دانسته اند.

رباعیات

چندین رباعی به حافظ نسبت داده شده که هر چند از ارزش ادبی والایی، هم سنگ غزلهای او برخوردار نیستند اما در انتساب برخی از آنها تردید زیادی وجود ندارد. در تصحیح خانلری از دیوان حافظ تعدادی از این رباعیات آورده شده که ده رباعی در چند نسخهٔ مورد مطالعه او بوده اند و بقیه فقط در یک نسخه ثبت بوده است. دکتر پرویز ناتل خانلری در باره رباعیات حافظ مینویسد:

«هیچ یک از رباعیات منسوب به حافظ چه در لفظ و چه در معنی،ارزش و اعتبار چندانی ندارد و بر قدر و شأن این غزلسرا نمی افزاید.»

امشب ز غمت میان خون خواهم خفت/ وز بستر عافیت برون خواهم خفت

باور نکنی خیال خود را بفرست/ تا درنگرد که بی تو چون خواهم خفت

****

هر دوست که دم زد از وفا دشمن شد/ هر پاک روی که بود تردامن شد

گویند شب آبستن غیب است عجب/ چون مرد ندید از که آبستن شد

تأثیر حافظ بر شعر دوره های بعد

تبحر حافظ در سرودن غزل بوده و با ترکیب اسلوب و شیوه شعرای پیشین خود سبکی را بنیان نهاده که اگر چه پیرو سبک عراقی است اما با تمایز ویژه به نام خود او شهرت دارد. برخی از حافظ پژوهان شعر او را پایه گذار سبک هندی میدانند که ویژگی اصلی آن استقلال نسبی ابیات یک غزل است.

در مقدمه نسخه قزوینی و ستایشگر آمده است:

غزل سرایی حافظ بدان رسید که چرخ نوای زهره و رامشگری بهشت از یاد بداد داد بیان در غزل بدان وجهی که هیچ شاعر از این گونه داد نظم نداد چوشعر عذب روانش زبر کند گویی هزار رحمت حق بر روان حافظ باد.

سنگ مزار حافظ در حافظیه شیراز

حافظ در جهان

گوته

گوته، نابغه ترین ادیب آلمانی، «دیوان غربی - شرقی» خود را تحت تاثیر «دیوان حافظ» سرود، و فصل دوم آن را با نام «حافظ نامه» به اشعاری در مدح حافظ اختصاص داد که از جملهٔ آنها میتوان به دو شعر زیر اشاره کرد:

حافظا، در غزلهایت میشنوم که شاعران را بزرگ داشته ای بنگر که اینک پاسخی فراخورت میدهم:بزرگ اویی است که این سپاس به بزرگداشت اوست. خود را با تو برابر گرفتن، حافظا راستی که دیوانگی است! کشتی ای پر شتاب و خروشان به پهنهٔ پر موج دریا در می آید،و مغرور و دلیر به دل خیزابها میزند آن و دمی است که اقیانوس درهم اش بشکند ولی این تخته بند پوده همچنان به پیش میراند. در غزلهای سبک خیز و تندآهنگ تو خنکای سیال دریا است، و فوران کوهوار آتش نیز و گدازهها مرا در خود غرق میکنند. با این همه خیالی نیز درونم را می آکند و شجاعت ام میبخشد مگر نه آنکه من نیز در سرزمین خورشید زیسته و عشق ورزیده ام!

نیچه

یکی دیگر از شاعران و فیلسوفان نام آور آلمان، نیچه، نیز در دیوان «اندرزها و حکمتها»، یکی از شعرهای خود را با نام «به حافظ (آوای نوشانوش، پرسش یک آبنوش)» به او تقدیم کرده است:

میخانه ای که تو برای خویش پی افکنده ای فراختر از هر خانه ای استجهان از سر کشیدن می ییکه تو در اندرون آن می اندازی، ناتوان است پرنده ای، که روزگاری ققنوس بود در ضیافت توست موشی که کوهی را بزادخود گویا تویی تو همه ای، تو هیچی میخانه ای، می یی ققنوسی، کوهی و موشی،در خود فرو می روی ابدی، از خود می پروازی ابدی، رخشندگی همهٔ ژرفاها، و مستی همهٔ مستانی- تو و شراب؟

فال حافظ

ایرانیان طبق رسوم قدیمی خود در روزهای عید ملی یا مذهبی نظیر نوروز بر سر سفره هفت سین، و یا شب یلدا، با کتاب حافظ فال میگیرند. برای این کار، یک نفر از بزرگان خانواده یا کسی که بتواند شعر را به خوبی بخواند یا کسی که دیگران معتقدند به اصطلاح خوب فال میگیرد ابتدا نیت میکند، یعنی در دل آرزویی میکند. سپس به طور تصادفی صفحه ای را از کتاب حافظ میگشاید و با صدای بلند شروع به خواندن می کند. کسانی که ایمان مذهبی داشته باشند هنگام فال گرفتن فاتحه ای میخوانند و سپس کتاب حافظ را میبوسند، آنگاه با ذکر اورادی آن را میگشایند و فال خود را میخوانند برخی حافظ را «لسان الغیب» میگویند یعنی کسی که از غیب سخن میگوید و بر اساس بیتی از شعر حافظ او معتقد است که هیچ کس زبان غیب نیست:

ز سر غیب کس آگاه نیست قصه مخوان/ کدام محرم دل ره در این حرم دارد یکی

آرامگاه حافظ در شب

واژه های کلیدی حافظ

در دیوان حافظ کلمات و معانی دشوار فراوانی یافت می شود که هر یک نقش اساسی و عمده ای را در بیان و انتقال پیامها و اندیشه های عمیق برعهده دارد. به عنوان نقطهٔ شروع برای آشکار شدن و درک این مفاهیم، ابتدا باید با سیر ورود تدریجی آنها در ادبیات عرفانی که از سدهٔ ششم و با آثار سنایی عطار و دیگران آغاز گردیده آشنا شد. از جملهٔ مهمترین آنها میتوان به واژه گانی چون رند و صوفی و می اشاره کرد.

شاید کلمه ای دشواریاب تر از رند در اشعار حافظ یافت نشود کتابهای لغت آنرا به عنوان زیرک، بیباک، لاابالی، و منکر شرح میدهند، ولی حافظ از همین کلمهٔ بدمعنی، واژه پربار و شگرفی آفریده است که شاید در دیگر فرهنگ ها و در زبان های کهن و نوین جهان معادلی نداشته باشد.

اهل کام و ناز را در کوی رندی راه نیست/ رهروی باید جهان سوزی نه خامی بی غمی

آدمی در عالم خاکی نمیآید به دست/ عالمی دیگر بباید ساخت وز نو آدمی صوفی

حافظ، همواره صوفی را به بدی یاد کرده و این به سبب ظاهرسازی و ریاکاری صوفیان زمان اوست .آرامگاه حافظ همچنین مکانی فرهنگی است. به عنوان مثال، برنامه های مختلف شعرخوانی توسط شاعران مشهور یا کنسرت خوانندگان به ویژه موسیقی سنتی ایرانی و عرفانی در کنار آن برگزار میشود.

حافظ شیرازی در شعری پیش بینی کرده است که مرقدش پس از او، زیارتگاه خواهد شد:

بر سر تربت ما چون گذری، همت خواه / که زیارتگه رندان جهان خواهد بود

  منبع : پاتوق سرگرمی

   برچسب‌ها: شعر, ادبیات, حافظ, زندگینامه
   

درباره وبلاگ

کافه فان / Cafefun.ir
سایت اطلاعات عمومی و دانستنی ها

موضوعات

تبليغات

.:: This Template By : web93.ir ::.

برچسب ها: اطلاعات عمومی ، آموزش ، موفقیت ، ازدواج ، دانستنی ، گیاهان دارویی ، تعبیر خواب ، خانه داری ، سخن بزرگان ، دانلود ، بازیگران ، روانشناسی ، فال ، اس ام اس جدید ، دکتر شریعتی ، شاعران ، آموزش یوگا ، کودکان ، تکنولوژی و فن آوری ، دانلود ، تحقیق ، مقاله ، پایان نامه ، احادیث ، شعر ، رمان ، عکس ، قرآن ، ادعیه ، دکوراسیون ، سرگرمی ، اعتیاد ، کامپیوتر ، ترفند ، ورزش ، کد آهنگ ، مقالات مهندسی ، طنز ، دانلود کتاب ، پزشکی ، سلامت ، برنامه اندروید ، زنان ، آشپزی ، تاریخ ، داستان کوتاه ، مدل لباس ، مدل مانتو ، مدل آرایش