1) در مسیر برگشت از مهد کودک:
لضا لضا (همان رضا) مامانم میخواد لنج (گنج) طلا بیاره ها!
رضا: مامان چیه؟!
2) 3 سال بعد در مسیر رفت به مدرسه داخل سرویس مدرسه:
راننده رو به بچه های داخل سرویس: همه زود چشاشونو ببندن داریم از کنار یه مدرسه دخترانه رد میشیم!
جواد: رضا رضا، دختر چیه؟
3) 5 سال بعد از 3 سال؛ زنگ تفریح؛ مدرسه راهنمایی:
رضا: جواد من دیشب از بالای پشت بوم یه چیزی تو حیاط خونه همسایه دیدم.
جواد: چی؟
رضا: دختر! دختر! بالاخره دیدم!
جواد: جون مادرت؟! یالاه بگو چه شکلی هستن اینا!
4) 4 سال بعد از قبلی! سرکوچه جواد اینا:
رضا: جواد چیکار داشتی گفتی زود بیا
جواد: رضا دیشب یکی به گوشیم زنگ زد. صداش خیلی عجیب غریب بود. یواشکی حرف میزد و میگفت یه دختره و از من میپرسید آیا پسرم؟!
رضا: تو چی گفتی؟
جواد: گفتم آره پسرم و بعدش دختره غش کرد!
5) 6 سال بعد؛ دانشگاه:
جواد: رضا راسته میگن پشت این دیواره پر از دختره ؟!
رضا: آره منم شنیدم. میشنوی دارن میخندن! مگه اونا هم میخندن؟
6) چند سال بعد، شب خواستگاری:
جواد: ببخشید یعنی الان شما واقعا یه دخترید؟!
7) چند ماه بعد، شب ازدواج:
جواد: خوب الان باید چیکار کنیم؟!
خانم: هیچی دیگه، خسته ایم باید بخوابیم. شما هم برو تو اتاق خودت بخواب!
8) خیلی سال بعد، دوران کهولت:
جواد: دیشب مادر خدا بیامرزم به خوابم اومد گفت نمیخواهید بچه بیارید؟
خانم: از کجا بیاریم. تو جهیزیه من که بچه نبود، تو چرا نخریدی یه دونه؟
9) خیلی سال بعد:
نسل ایرانی منقرض شد...
.:: This Template By : web93.ir ::.