صبر امام حسين (عليه السلام) در برابر سختي ها
8- صبر، كربلا نمايشگاه تمام زيبائي ها در امام و يارانش، در زيارتش داريم كه (وصبرت علي الاذي) حسين جان صبر كردي بر اذيت ها كساني كه در سختي ها صبر مي كنند خود خدا بر آنها صلوات مي فرستد. ما دو تا صلوات داريم توي قرآن داريم آدمهايي كه توي سختي خوب هستند آدمهايي كه توي خوبي خوب هستند بعضي ها توي جبهه و جنگ در حوادث آدم خوبي هستند و صبر مي كنند بعضي ها نه، هميشه خوش و خرم هستند منتهي آدمهاي خوبي هستند مثلاً توي جبهه نيامده اند اما كمك به جبهه مي كنند پول مي دهد كمك مي كند ولي اهل اينكه اسلحه دست بگيرد و خودش را... هر دو خوب هستند.درود و صلوات خداوند بر مجاهدان
اما خدا مي گويد آن خوبهايي كه توي سختي خوب هستند خودم به آنها صلوات مي فرستم «أُوْلَئِكَ عَلَيْهِمْ صَلَوَاتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَرَحْمَةٌ وَأُوْلَئِكَ هُمْ الْمُهْتَدُونَ» البقرة/157 از طرف رب صلوات مي فرستد يعني خود رب العالمين بر اينها صلوات مي فرستد اما اينهايي كه تاجر هستند اهل خون و جبهه و اينها نيستند ولي خمس مي دهند زكات مي دهند نماز شب مي خوانند روزه مي خوانند ولي انقلابي آنطوري كه بروند خط اول اين نيستند مي گويد خيلي خوب خمس و زكات او را بگير «خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَتُزَكِّيهِمْ بِهَا وَصَلِّ عَلَيْهِمْ» التوبة/103 پيغمبر تو به آنها صلوات بفرست يعني اينها در حدي نيستند كه (صلوات من ربّ) باشد اينها در حدي هستند كه... آخر يكي را رئيس جمهور مي رود فرودگاه يكي را وزير مي رود فرودگاه يكي را امام تسليت مي گويد يكي را دفتر امام تسليت مي گويد يكي را دفتر امام حكم مي دهد يكي را امام حكم مي دهد اينها كد هايش فرق مي كند آنهايي كه توي خون آتش صبر مي كنند آنهايي كه توي اذيت ها صبورند قرآن مي گويد صلوات از طرف خداست آنهايي كه اذيت حالش را ندارند مرفه هستند منتهي مرفهين بي درد نيستند مرفهين با درد هستند مي گويد تو بر آنها صلوات بفرست صبر يكي از زيبائي هايي بود كه در كربلا بود.حق قرآن بر مسلمانان
9- همراه با قرآن: داريم در زيارت امام حسين (تلوت الكتاب حق تلاوتــــه) حسين جان! قرآن را... توي قرآن آياتي داريم كه مي گويد حق اش را انجام بده بعضي جاها مي گويد حالا كه نمي تواني آن مقداري كه مي تواني مثلاً مي گويد «اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقَاتِهِ» آل عمران/102 تقوا داشته باشيد حق تقوي، تا اين آيه نازل شد گفتند خدايا ما كه نمي توانيم آنوقت گفت پس قيمت تعاوني حساب مي كنم تا مشتري شويد يك خورده پائين آمد گفت «فَاتَّقُوا اللَّهَ مَا اسْتَطَعْتُمْ» التغابن/16 يعني اگر حق تقوا را نمي توانيد لااقل مقداري كه مي توانيد اين قيمت بازار آزاد است و اين هم قيمت تعاوني است امام حسين (ما استطعتم) نيست مي گويد حق تلاوته، حق تلاوت چيه؟ 1- آرام بخوانيم 2- با وضو بخوانيم 3- تدبر كنيم، اين شبي با قرآن را تبديل كنيم به شبي با تفسير قرآن، نه يعني قرآن حذف بشود قرآن هم خوانده شود اينطور نباشد كه دو ساعت قرآن خوانده بشود اصلاً تفسير سهمي... يك چيزي برايتان بگويم خواهش مي كنم همــه قاري ها توجه كنند تمام اينهايي كه قرآن حفظ مي كنند به لطف خدا بعد از جمهوري اسلامي خيلي ها رفتند سمت قرآن و حفظ و مسابقه و تجويد دست شما درد نكند بايد بگويم زبانتان درد نكند البته تنها عضوي كه هيچ وقت درد نمي كند زبان است، قرآن مي گويد «لَا تَقْرَبُوا الصَّلَاةَ وَأَنْتُمْ سُكَارَى» النساء/43 در وقتي كه مست هستيد نماز نخوانيد حالا شبيه مستي وقتي است كه آدم خرف است بي حال است چشم هايش پر است خواب آلود است آنها هم يك رگه هايي از مستي است مي گويد وقتي نشاط نداريد بگذاريد براي وقتي كه نماز مي خوانيد نماز بخوان، چرا نزديك نماز نشويم «حَتَّى تَعْلَمُوا مَا تَقُولُونَ» تا ببينيد چه مي گوئيد ما هم كه قرآن مي خوانيم بعد از چند سال بايد بدانيم بالاخره اين آيه چيه، حالا كه روشهاي قرآن را ياد گرفته ايم (كوّرت) يعني چه؟ نماز بايد آگاهانه باشد قرآن هم بايد آگاهانه باشد من تقاضايم اين است كه يكي از چيزهاي امام حسين كه در زيارت نامه هم داريم (تلوت الكتاب حق تلاوتـــه) برويم سراغ فهم.ديدگاه انحرافي در مورد قرآن
يك نقطــه انحرافي پيدا شده كه من اينرا توي يكي از دانشگاهها ديدم من لازم است اينرا اينجا بگويم يك چيزي مي گويند كه ما حق تفسير نداريم ما روح قرآن را نمي فهميم در قرآن آياتي است كه ما نمي فهميم ما به سراغ تفسير نرويم اين حرف ضد قرآن است چون قرآن مي گويد من حرفهايي كه مي زنم براي اينست كه بفهميد «لقَوْمٍ يَعْقِلُونَ» قرآن مي فرمايد من با آدمهايي حرف مي زنم كه اهل تعقل هستند، اين آيه يعني تو عاقل هستي و قرآن مال عاقل هاست يعني فكر كن مي فهمي قرآن مي فرمايد «أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ» خوب اگر من عقلم نمي كشد پس چرا قرآن من را توبيخ مي كند كه چرا در قرآن تدبر نكردي چرا قرآن مي گويد بايد بداني كه چي مي گويي آيه اي كه مي گويد بدانيد چي مي گوئيد تدبر كن و تعقل كن از اين پيداست كه ما قرآن را مي فهميم البته كسي كه قرآن را مي خواهد بفهمد بايد با لغت آشنا باشد روايت را ببيند توقع نداشته باشد كه هر چي فهميد همان است مثل اينكه از كسي بپرسند نفت چيه؟ بگويد همانكه توي بخاري است، بگو فهم من اين است وگرنه نفت دست دنياي پتروشيمي بيفتد صدها فرآورده از آن در مي آرود صد ها آيه دست كارشناس بيفتد... يعني يك قاضي حقوقدان وقتي آيات حقوقي را مي فهمد چيزي مي فهمد كه قرائتي نمي فهمد در جبهه و جنگ اميران و سرداران ما از قرآن چيزي مي فهمند كه بنده پشت جبهه نمي فهمم كسي كه در زمان طاغوت توي زندان طاغوت بود معناي طاغوت را چيزي مي يابد كه من بيرون زندان... چون آنها از نزديك دستي به آتش دارند هر كسي فقيه است آيات فقهي را بهتر مي فهمد هر كس در علوم طبيعي كار كرده است آياتي كه مربوط به طبيعت است را بهتر مي فهمد هر كس در هر رشته اي تخصص اش بيشتر است فهمش هم بيشتر است اما اين معنايش اين نيست كه دست به قرآن نزنيم يكي از راههايي كه ما قرآن را مهجور كنيم يكي از راههايي كه ما قرآن را كنار بزنيم اين است كه اينست كه بگوئيم قرآن ظني الدلالــــ( است يعني دلالت هايش برفك دارد نمي فهميم چه مي كند عقل بشر به قرآن نمي رسد بابا به كنه نمي رسد به بخشي كه مي رسد بابا ما به قعر دريا دستمان نمي رسد اما از اينكه مي رسد استفاده كنيم ما از دريا استفاده مي كنيم گرچه دستمان به عمق دريا نرسد اين نيست كه چون دستم به عمق دريا نمي رسد... مگر ما دستمان به عمق علوم مي رسد حالا غير از قرآن، كي است كه بگويد آقا من به عمق علوم دسترسي پيدا كرده ام؟ ما به عمق علوم هم دستمان نمي رسد اما به آن مقداري كه مي توانيم مي رويم مدرسه و دانشگاه و حوزه (دستمان بر عمق آن نمي رسد اين دليل بر اين نيست كه ما... مگر نسخه هايي كه دكترها مي دهند اين كپسول را هشت ساعت بخورد اين كپسول را شش ساعت بخورد اين شربت را با قاشق مربا خوري بخور اين غذا را بعد از... واقعاً نسخه اي كه مي دهد ما به عمق دارو علم پيدا مي كنيم؟ ما نمي دانيم كه عمق آن چيه اما همين مقداري كه دكتر مي گويد به همين گفتن دكتر مقداري آگاه مي شويم به همين مقدار آگاهي بايد عمل كنيم وگرنه اگر بگويم ما تا اسرار را نفهميم عمل نمي كنيم پس همه مريض ها بايد بميرند چون دكتر مي گويد هشت ساعت به هشت ساعت كپسول بخور به دكتر بگويم آقاي دكتر چون راز اين كپسول را نمي فهمم نمي خورم مي گويد برو بمير مگر مي شود كه به مرجع تقليد گفت آقا من به فتواي شما عمل نمي كنم مگر اينكه روح كار را بفهمم دكتر ده سال درس خوانده ما راز آنرا نمي فهميم آنوقت چطور مرجع تقليدي كه هفتاد سال درس خوانده راز آنرا بفهمي ولي آن مقداري كه مي فهميم مسئول هستيم شما اگر ديدي يك ورق قرآن است حرام است كه پايت را روي آن بگذاري گرچه نفهمي معنايش چي است ولي همينكه فهميدي قرآن است همين مقدار فهم مسئول هستي نبايد پايت را روي آن بگذاري دست بي وضو روي آن نگذار ما به مقداري كه مسئول هستيم بايد بفهميم.)تعبّد امام حسين (عليه السلام) به احكام دين
پايبندي به احكام، آقاياني كه دير آمده اند پاي تلويزيون بدانند زينب كبري فرمود من هر چه ديدم زيبائي ديدم مي خواهيم بدانيم زيبائي هاي كربلا چيه، نه تا را گفتيم حالا برويم سراغ دهمي يك صلوات هم بفرستيد.آفات مراسم عزاداري در محرّم
ما مي خواهيم برويم روضه ماشين را هر جا شد پارك مي كنيم بابا راه بندان كردي شما وقتي عزاداريت ارزش دارد آن كسي كه پشت فرمان است ممكن است دل درد دارد ممكن است زن زائو است ممكن است هواپيما و فرودگاه مي خواهد برود ممكن است بچه اش را مي خواهد بگذارد مدرسه ممكن است خبرش داده اند كه اتاقت سوخته آخر يك كسي ممكن است توي ماشين مشكل داشته باشد تو وسط خيابان را گرفته اي همينطور يواش يواش داري مي روي آقا جان از كنار خيابان برو عزاداري كن عزاداريتان را با گناه قاطي نكنيد چون آن كسي كه پشت فرمان است هم دلش شور است هم عصباني است و هم بخاطر امام حسين حيا مي كند فحش بدهد توي رودربايستي اين هم اذيت است فكر نكنيد اذيت فقط شلاق است آدمي هم كه كسي را در محصور قرار بدهد اذيت است بگذاريد من قرآن بخوانم الله اكبر چقدر دين ما قشنگ است واقعاً قشنگ است مي رفتند خانه پيغمبر ناهار ديگر بيرون نمي رفتند مي نشستند گپ مي زدند پيغمبر هي دلش شور مي زد بابا شما آمده ايد ناهار بلند شويد برويد نمي رفتند آيه نازل شد «فَإِذَا طَعِمْتُمْ فَانْتَشِرُوا وَلَا مُسْتَأْنِسِينَ لِحَدِيثٍ» الأحزاب/53 ناهارتان را كه خورديد بلند شويد برويد ننشينيد حديث بشنويد چانه تان گرم شده بابا الان سه بعدظهر است شما بايد يك بعداز ظهر خانه ما باشيد الان چه مي كني بعد مي گويد «إِنَّ ذَلِكُمْ كَانَ يُؤْذِي النَّبِيَّ» اين پيغمبر را اذيت مي كنيد پس اذيت فقط شلاق نيست گاهي هم فشارهاي روحي اذيت است گرفتيد چه مي گويم؟ قرآن به فشار روحي هم كلمه اذيت بكار برده پس اذيت دو تا است اذيت جسمي آدم يك نيشگون بگيرد اذيت روحي... توي روضه وارد مي شود بچه را بلند مي كند يك نفر ديگر را مي نشاند سر جايش چرا بچه را بلند كردي؟ حالا گيرم اين آقا استاد دانشگاه گيرم رئيس جمهور اگر يك آيت الله يا رئيس جمهور يا تاجري وارد شد شما بايد بچه را از سر جايش بلند كني؟ هر كس بچه را بلند كند سر جايش بنشيند جايش دزدي است نماز هم بخواند نمازش باطل است نمي شود كسي را بلند كرد ما راحت مي گوئيم خانم ها برويد بالا آقا جان! مردها بروند بالا اگر بايد رحمي بشود بايد به زنها رحم كرد ما همه جلساتمان مردها پائين هستند زنها بالا... ما يك اذيت هاي اين رقمي مي كنيم ما بايد بگوئيم خدايا عبادتهايمان را ببخش گناهايمان را پيش كش مان. يك كسي بازار كه مي رفت وقتي مي خواست مغازه باز كند مي گفت خدايا تو شر مردم را از سرمان كم كن با شريك كنار مي آئيم يعني واقعش اين است كه گاهي عبادتهاي ما مملو از... تعبد يعني در عزاداري...پايداري و خستگي ناپذيري پيامبران در راه خدا
12- خستگي ناپذير: درباره خستگي ناپذير داريم كه مي فرمايد حسين جان (اشهد انك) گواهي مي دهم كه تو چنين و چنان هستي تا مي رسد (و قمت بحقه) به حق خدا قيام كردي (غيرواهن و لا موهن) قيام كردي يعني نه شل شدي و نه ديگران را شل كردي يعني يك ذره عقب نشيني نكردي قرآن تعريف مي كند «وَكَأَيِّنْ مِنْ نَبِيٍّ قَاتَلَ مَعَهُ رِبِّيُّونَ كَثِيرٌ فَمَا وَهَنُوا لِمَا أَصَابَهُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَمَا ضَعُفُوا» آل عمران/146 انبيائي بودند كه ياراني داشتند مي جنگيدند و ضعيف نمي شدند كلمات همين است مي ترسم پس و پيش بگويم مي گويند وهن است يعني شل شده است (ما ضعفوا) ضعف است (ما استكانوا) يعني اينها نه شل شدند نه ضعيف شدند نه خسته شدند.برخورد بزرگوارانه امام حسين (عليه السلام) با دشمن
13- سعـــه صدر: يعني روح بزرگ، چه روحي، به حر فرمود (يتوب الله عليك و يغفر الله عليك) حر كه آمد توبه كند گفت توبه ات قبول است من به تو دعا مي كنم. امام حسين قبل از حر رسيد به كربلا يعني نزديك كربلا فرمود همه مشك ها و ظرفها را آب كنيد همه را آب كردند بعد حر با هزار نفر رسيد گفت حر با هزار نفر آمده است كه ما را بكشد فعلاً تشنه شان است آب به آنها بدهيد به لشگر حر آب داد يكي از اينها گفت آقا اينها آمده اند ما را بكشند فرمود بابا تشنه شان است به آنها آب بدهيد بعد يكي يك مشكي گرفته بود توي دهان يكي از افراد لشگر يزيد اين آب را درست نمي توانست درست بخورد آب اينطرف و آنطرف دهانش مي ريخت امام فرمود چرا به او بد آب مي دهي بگذار آب به دلش بچسپد مشك را به من بده امام حسين مشك را گرفت به اين آقايي كه آمده بود او را بكشد گفت اين رقمي آب بده مشك را زير گرفت حر مي گويد كه آتش گرفتم ديدم امام حسين از قبل آب ذخيره كرده حالا هم كه اين آقا بد آب دهان لشگر من مي گذارد خود امام مشك را مي گيرد در مشك را تنگ مي كند كه اين آقايي كه آب مي خورد به دلش بچسپد خيلي اينها مهم است اينها را توي كتابهاي روانشناسي و جامعه شناسي نه توي حوزه است نه توي دانشگاه اين چيز ديگري است شبيه اينرا راجع به امام رضا (عليه السلام) هم داريم آن شبي كه به امام زهر دادند فرمود كه به برده هايم بگوئيد كه با هم غذا بخوريم برده ها هم نشستند و غذا خوردند خوب نمي دانستند كه آقا چرا اين جوري شده خيلي به طور طبيعي نشستند و غذا خوردند به طور طبيعي يكي يكي هم رفتند همينطور خيلي شل رفتند تا آخرين نفر كه رفت بيرون امام فرمود در را ببند افتاد روي زمين غلتيد و غلتيد گفتند چه شد؟ امام فرمود سوختم، گفتند كي؟ فرمود خيلي وقت است كه دارم مي سوزم منتهي گفتم اگر بگويم سوختم اين برده ها غذا به دلشان نمي چسپد من براي اينكه غذا به دل اينها بچسپد سوختم ولي اظهار نكردم مسئله مهمي است..:: This Template By : web93.ir ::.