روزي مقرر شد
براي كساني كه عذابشان را در جهنم ديده و تمام شده و بايد به بهشت منتقل
شوند پلي ارتباطي ساخته شود. جلسه اي تشكيل شد و با توجه به اينكه جهنمي ها
اجازه نداشتند قبل از ديدن عذابشان داخل بهشت شوند و بهشتيان هم دوست
نداشتند وارد جهنم شوند، مقرر شد كه جهنميان نيمه پلي كه در جهنم واقع شده
را بسازند و بهشتي ها هم نيمه خودشان را و مقرر شد سال آينده براي افتتاح
پل دوباره گردهم بيايند.
طي آن يكسال در قسمت جهنم چندين بار مناقصه بعلت نداشتن وجدان كاري، تقلب، تباني، پارتي بازي، رشوه و ... لغو و برگزاري مجدد شد.
پس
از يكسال و در موعد مقرر در حالي كه هنوز مناقصه هم برگزار نشده بود، مسؤل
ساخت نيمه پل در جهنم به ستوه آمد و خطاب به جهنميان گفت: «آبرويمان را
برديد، حتماً حالا بهشتي ها پل را سر وقت و با كيفيت بالا ساخته اند.»
وقتي
به سر محل پروژه رفتند ديدند خبري از نيمه پل بهشتي ها هم نيست! با تعجب
از مسؤل بهشتي ها پرسيدند: «شما چرا نيمه پل را نساختيد؟!»
جواب
دادند: «اسناد مناقصه تهيه شده و اعلاميه برگزاري مناقصه را هم همان ماه
اول انتشار داديم ولي ظاهراً هيچ پيمانكاري در بهشت نيست. چون هيچكس تا
حالا براي گرفتن اسناد مناقصه مراجعه نكرده