هنگام رفتن، پرخور به صاحب خانه گفت:
حاج آقا! خانه احسانت آباد.
من امشب دو دفعه از تو شاد شدم:
اول بار بدان جهت که مرا با کوری هم مجموع نمودی و چنین انگاشتم که کاملا خواهم خورد...
دوم بار پس از فراغ از خوردن شاد شدم؛ از اینکه این کور مرا نخورد!!
.:: This Template By : web93.ir ::.