گفتوگو با شهاب عباسي كارگردان ، بازيگر و نويسنده مجموعه طنز خنده بازار
ميخواستيم جسورانه تر شوخي كنيم
هر سال در آنتن ماه رمضان رقابت اصلي بين سريالهاي داستاني شكل ميگيرد. اما امسال يك مجموعه به نام خندهبازار وارد اين رقابت شد و توانست از برخي سريالها هم در جذب مخاطب جلو بزند.
بعد از طنزهاي آيتمي همچون ساعت خوش، قطار ابدي، هفتاد و هفت و جدي نگيريم تا مدتي ساخت اين گونه طنزها به دست فراموشي سپرده شد. خندهبازار با زندهكردن گونه آيتمسازي به طنزپردازان فعلي شيوه ديگري از ساخت كارهاي طنز را يادآوري كرد.
بخشي از محبوبيت خندهبازار به شباهت بسيار زياد شخصيتها با تيپهاي واقعيشان برميگردد. شهاب عباسي كارگردان در اين باره ميگويد: گريم ما فوقالعاده بود. شهرام خلج پنجههاي جادويي دارد. ما اگر شهرام را نداشتيم اصلا به اينجا نميرسيديم.
علاوه بر اين سري دوم خندهبازار نسبت به سري اولش به لحاظ متن و تنوع مضامين پيشرفت خوبي نشان ميداد. شهاب عباسي در اين مجموعه، هم كارگرداني كار را به عهده داشت و هم خودش جلوي دوربين بازي كرد. او يكي از اعضاي تيم نويسندگي هم بود.
ارث شيرين، مشكلات يك مرد محترم، تعطيلات پردردسر، ماه عسل و خوابفروش تعدادي از تلهفيلمهايي هستند كه شهاب عباسي كارگرداني آنها را عهده داشته است. او مدرك كارشناسي نقاشي دارد و به گفته خودش با مهران غفوريان، جواد رضويان و حسين رفيعي در دانشگاه همكلاس بوده است.
در سريالهاي زير آسمان شهر و كوچه اقاقيا نيز شهاب عباسي با فيلمنامهنويسان به عنوان يك نويسنده همكاري داشت.
با اين كارگردان، بازيگر و نويسنده به بهانه پخش موفقيتآميز خندهبازار به گفتوگو نشستيم.
مجموعه آيتمي ساعت خوش به لطف حضور بازيگران محبوبش گل كرد. اما در مجموعه شما از بازيگران مطرح و ستاره خبري نيست. قصد نداريد از اين بازيگران كمك بگيريد تا كارتان بيشتر ديده شود؟
اين اتفاق چند تا دليل عمده دارد. بودجهاي كه ما در اختيار داشتيم خيلي محدود بود. ما خندهبازار را با يك بودجه كم ساختيم. دستمزد 4 تا بازيگر يك سريال با كل بودجه ما برابري ميكند. من چند بار سبك سنگين كردم كه بازيگران ستاره را بياورم. با چند تا از بازيگران ساعت خوش تماس گرفتم. اما ارقامي كه آنها ميخواستند زياد بود و در توان مالي برنامه ما نبود. نكته دوم اين بود كه بازيگران تمايلي به حضور در كارهاي آيتمي نداشتند. بازيگران وقتي ميفهميدند ما داريم آيتم ميسازيم دلسرد ميشدند. دليل اين بيانگيزگي به اين اتفاق برميگردد كه در سالهاي قبل آيتمسازي به ابتذال كشيده شد.
ما تصميم گرفتيم سراغ بچههاي قديمي برويم يا بازيگران جديدي كه استعداد دارند. تركيبش همين بازيگراني شد كه شما ميبينيد. ميخواستيم يك كار زيربنايي بكنيم. يعني خودمان بازيگر بسازيم. خوشبختانه نصف گروه ما استعداد بازيگر خوب شدن را دارند.
به بيرغبتي بازيگران نسبت به كارهاي آيتمي اشاره كرديد. اما اگر بخواهيم نيمه پر ليوان را ببينيم بايد به مزيتهاي آيتمسازي هم اشاره كنيم. آيتمها در كوتاهترين زمان مخاطب را درگير ميكنند و به خاطر تنوعشان ميتوانند طيف بيشتري از مردم را به طرف خودشان بكشانند. در اين خصوص چه نظري داريد؟
شكي نيست كه آيتم يكي از سختترين و تاثيرگذارترين گونههاي تلويزيوني است. قبل از انقلاب هم كار آيتمي در تلويزيون شده است. هيچكس نميتواند قدرت اينگونه نمايشي را منكر بشود.
الان در آموزشگاههاي بازيگري يكي از اصول بازيگري كار روي بداهه است. ما در آيتمسازي داريم روي آيتم بازيگران كار ميكنيم. هر كسي خلاقيت بيشتري داشته باشد برنده است. بازيگران بزرگ ميدانند كه اساس كار آيتم روي بداهه بنا شده است. به نظر من سوءاستفادههايي كه شد، به نگرش مردم درباره آيتمسازي ضربه زد. افرادي وارد اين كار شدند كه متخصص نبودند. وگرنه آيتم هميشه يكي از گونههاي محبوب بوده است. بعد از ما هم اگر گروه ديگري اين روند را ادامه بدهند، باز هم مردم استقبال ميكنند.
به مشكلات ساخت آيتم اشاره كرديد. آيا براي شما راحتتر است كه برويد سريال بسازيد؟
صد در صد. شك نكنيد. من اگر بخواهم سريال بسازم همه سكانسها را رج ميزنم. اما در زمان ضبط خندهبازار هر روز همه عواملمان ميآمدند.
بيشتر از 2 ماه ضبط ما طول كشيد. آيتم اينطوري نيست كه بازيگر بازي كند و برود. بازيگر در چند تيپ گريم ميشد و چندتا آيتم بازي ميكرد.كار خيلي فرسايشي بود. از تمام ذرات وجودمان كار كشيديم.
رجزدن ما به اين شكل بود كه در يك روز بيشتر آيتم 90 درصد ميگرفتيم. در يك روز 4 تا آيتم افتتاحيه ميگرفتيم و 4 تا آيتم بيمارستان. در سريالسازي كارگردان ميتواند وارد خانه بشود و نصف سكانسهاي كل سريال را در داخل يك خانه ضبط كند. من تلهفيلم هم ساختهام. بنابراين كار غيرآيتمي را تجربه كردهام و ميدانم كه راحتتر است.
خندهبازار به واسطه شوخيهايش با برنامههاي تلويزيوني به محبوبيت رسيد. شما در ادامه كار همان مسير را ادامه داديد. فكر نميكنيد به لحاظ مضموني كه داريد دست خودتان را ميبنديد؛ يعني از يك طرف نشان ميدهيد كه برنامهسازان تلويزيون انتقادپذير هستند، اما از آن طرف به خيلي موضوعات ديگر خارج از حوزه تلويزيون نميپردازيد؟
شبكه به ما چنين دستوري داده بود. بايد قبول كرد كه سادهترين و بيدردسرترين راه كمديسازي همين بود. ما به سراغ هيچ كس ديگري جز خودمان نميتوانستيم برويم. واكنشها بشدت شديد بود. شما ديديد كه در ماه رمضان امسال چه اتفاقاتي افتاد. برخي از دوستان ناراحت شدند.
عباسي: ما داريم روي توانايي بازيگران كار ميكنيم. هر كسي خلاقيت بيشتري داشته باشد برنده است. بازيگران بزرگ ميدانند كه اساس كار هر بخش روي بداهه بنا شده است
ما با ترس به سراغ آيتمهاي پزشكي رفتيم. من خيلي از مضمونها را عوض كردم. ما نتوانستيم اشاره كنيم كه در برخي بيمارستانها پول و زيرميزي ميگيرند. هيچكس نميتواند منكر اين قضيه بشود. در برخي بيمارستانها راه ميرويد از شما پول ميگيرند. بخصوص وقتي كه بچهاي به دنيا آمده باشد. به اين واقعيتها نميشود اشاره كرد. ما مجبور بوديم كه با خود تلويزيون شوخي كنيم.
البته به برخي موضوعات هم گريز ميزديم. با مديران سياسي شوخي كرديم. اما عمده شوخيهاي ما با برنامههاي تلويزيون بود. چارهاي جز اين نداشتيم.
فكر ميكنم كمترين واكنش را هم از سمت خود برنامهسازان تلويزيون داشتيد. درست است؟
بله. از تلويزيونيها هيچكس به ما اعتراض نكرد. شخص آقاي ضرغامي خيلي از ما حمايت كردند. آقاي پورمحمدي مدير شبكه 3 پاي كارهاي ما ايستادند. ما كاملا با مشورت آنها جلو رفتيم. كاري را سرخود انجام نداديم. كوچكترين اشتباه باعث به وجود آمدن بزرگترين مشكلات ميشد.
در انتخاب مضمونهايتان به رفتار اجتماعي مردم خيلي توجهي نداريد و بيشتر به سمت عملكرد و اخلاقيات مسوولان و مديران ميرويد. چرا؟
ما فكر كرديم اين نوع نگرش در ساير كارها هست. ما ميخواستيم جسورانهتر رفتار كنيم. سعي كرديم به سراغ سوژههاي آپارتماننشيني و ازدواج نرويم. مهران مديري، سروش صحت و برنامه راديويي جمعه ايراني درباره اين چيزها طنز ساختهاند.
ما بايد به سطوح مديريتي ميپرداختيم. هيچكس تا به حال با پليس بزرگراه شوخي نكرده بود. ما تا اينجا جلو رفتيم. يك سري چيزها به ذهنمان ميرسيد كه كار را بامزهتر ميكرد، اما نميتوانستيم جلوتر برويم. هميشه به ما گفتهاند كه پليس لبخند بر لب دارد و مردم را راهنمايي ميكند. اما برخي وقتها اين طوري نيست. ميبينيم پليسها حوصله ندارند.
اما افرادي كه به شما اعتراض كردند نظرشان دقيقا برعكس بود. مثلا علي دايي گفت اگر جرات دارند با مديران سياسي شوخي كنند.
ما شوخيهاي سياسي خيلي زياد داشتيم. در آيتمهاي سونا و جكوزي و ميزگرد مديران خيلي حرف زده شد. مادر من چند بار زنگ زد و گفت داريد خيلي تند ميرويد! ميز گفتوگو با سران يكي از آيتمهاي خوبمان بود. من فكر نميكنم كسي قبل از ما به اين شدت با سياسيها شوخي كرده باشد.
هنگام نگارش متن تقسيم وظايفتان به چه صورت بود؟
آرش قادري سرپرستي نويسندگان را به عهده داشت. خوشبختانه جلسات هماهنگي زيادي گذاشتيم. با اين حال به 60 درصد چيزي كه ميخواستيم رسيديم. يك جاهايي خط قرمز را رد ميكرديم. چون قبل از ما طنز اين طوري ساخته نشده بود كارمان سخت بود. الگويي نداشتيم كه به آن مراجعه كنيم. ما مدام دست به عصا راه ميرفتيم. آرش به شوخي ميگفت اگر مينيبوس آمد فرار كنيم. فكر ميكرديم يك ميني بوس ميآيد و ما را با خودش ميبرد!
ما متنها را كارگاهي كار ميكرديم. هر كسي يك نظري ميداد. راي گيري ميكرديم و بهترين پيشنهاد را اجرا ميكرديم. كلاس انشا را خودم پيشنهاد دادم و خودم هم نوشتم. حجم كار كه زياد ميشد ديگران هم كمك ميكردند.
در اجراي سري سوم خندهبازار چقدر به بازخوردها توجه ميكنيد؟
ما همچنان مطيع شبكه هستيم. فقط دستورات ابلاغ شده را ميتوانيم اجرا كنيم.
حتما ميدانيد كه در اين مدت بازار شايعات خيلي داغ بود. مثلا گفتند 90 درصد ديگر پخش نميشود و... اين شايعات چقدر صحت داشت؟
هيچ. آقاي پورمحمدي جزو مديراني هستند كه يا قول نميدهند يا اگر قولي بدهند تا آخرش هستند. 90 درصد و هشت جزو آيتمهايي بود كه خيلي طرفدار داشت. ما همهاش را پخش كرديم. اين آيتمها را مخاطب عام هم دوست داشت.
در برنامهتان يك سري آيتمهاي ثابت داشتيد. مثل كلاس انشا، پليس بزرگراه، بيمارستان و... اين آيتمها هر بار با موضوعي جديد اجرا ميشدند، اما كمتر سراغ شوخيهاي پراكنده رفتيد. چرا؟
شيوه كارمان اين طوري بود كه اگر سراغ موضوع جديدي ميرفتيم در تعداد بالا تهيه ميكرديم. مثلا كلاس انشا را در 10 قسمت ساختيم. با آقاي خسرو معتضد شوخي كرديم كه به خاطر مخالفتها فقط يك قسمتش پخش شد. جزو آيتمهاي خيلي بامزهمان بود.
چرا كمتر به سراغ شوخيهاي تصويري رفتيد و بيشتر به شوخيهاي كلامي تاكيد داشتيد؟ مثلا در آيتم كلاس انشا فقط دستي كه به سر دانشآموز ميخورد تصويري بود و بقيهاش را ميشد از راديو هم اجرا كرد.
من خيلي دوست دارم همه شوخيهايم تصويري باشد. اما فرهنگ شوخي در ايران كلامي است. ما ايرانيها در جمع خودمان خاطره تعريف ميكنيم، لطيفه ميگوييم و... بايد يك زماني بگذرد تا سليقه مردم عوض شود.
انگليسيها به كمدي موقعيت بيشتر علاقه دارند. مثل كمديهايي كه مستر بين آن را اجرا ميكند. ما طرحهايي داشتيم كه براساس كمدي موقعيت بود، اما مردم استقبال نكردند. مردم دوست دارند در برنامه هشت فراستي چند تا شوخي با مهمانش بكند. به لحن گفتنش هم ميخندند. البته من خودم اين جور شوخي را دوست ندارم. ابزار تلويزيون براي ديدن است نه شنيدن. بايد از تلويزيون كار بكشيد.
.:: This Template By : web93.ir ::.