ازچندروزپيش
راديو وتلويزيون مرتب اعلام مي كردند براي سلامتي امام دعا كنيد. دو سه
روزي بود كه امام حال واحوال مساعدي نداشتند.بعد از نوشيدن جام زهر،حال
امام روز به روز بدتر مي شد.هرچه ايام مي گذشت نگراني وناراحتي مردم هم
بيشتر مي شد.نكند خداي نكرده براي امام اتفاقي بيفتد.امام همه چيز آنها
بود.مرهم دردهاي بيشمارآنها.او بود كه جهان ديگري را به رويشان گشود.او بود
كه برايشان انقلاب را آورد.شرف را آورد.بزرگي را آورد.خودكفايي را
آورد.اعتماد به نفس را و... .فقط امامشان نبود.پدرشان،مرادشان،محبوشان و...
دريك كلام تمام هستيشان بود.به راستي كه به خال لب او گرفتارشده
بودند.حاضربودند جانشان را در راه او بدهند اما امامشان وبه راستي هم چنين
بود.صدها هزارنفري كه به عشق او وبه فرمان او سر د ره جانان نهادند وبه
جبهه ها شتافتندتمام اين حرفها را معنا كرده بودند. اما گويا آن شب حال
وهوايي ديگر داشت.در همه جاي كشور نداي (امن يجيب...))شنيده مي شد.صداي
گريه ها وناله وتضرع ها به درگاه خدا تمام مساجد وتكيه ها وحتي خانه ها را
پركرده بود.اما گويا وقتش رسيده بود تا امت بدون امام خميني بودن را هم
تجربه كند.صبح يكشنبه وقتي صداي گريان گوينده اخبار راديو اعلاكرد:روح بلند
امام به ملكوت اعلي پيوست،خيلي ها...
آري
امام رفت.به ملكوت اعلي پيوست و امتي را يتيم كرد.اما راه او ادامه
دارد.امام رفت، اما پرچمي كه او برافراشته هنوز در اهتزاز است.امام رفت،
اما هنوز زنده است .چون نام او،راه او، آرمان او،و... انقلاب او هنوز زنده
است...